مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
۱۲۰.
استعمار
حوزه های تخصصی:
کشور پرتغال در اوایل قرن شانزدهم میلادی توانست بر بخش های مهمی از مشرق زمین ازجمله خلیج فارس تسلط پیدا کند، این نخستین استعمارگران قریب به یک قرن حاکم بلامنازع مهم ترین نقاط استراتژیک شرق بودند اما به تدریج در اوایل قرن هفدهم سلطه آن ها با موانع عمده ای مواجه شد و شرایط بین المللی نیز به زیان آن ها تغییر پیدا کرد، لذا مناطق تحت اشغال پرتغال یکی پس از دیگری از دست آن ها خارج گشت و نهایتاً در خلیج فارس نیز منجر به اخراج آن ها شد. این مقاله به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش است که عوامل درونی و بیرونی افول پرتغالی ها در خلیج فارس چه بود؟ این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای درصدد یافتن علل این افول بوده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که دو دسته عامل منجر به ضعف و افول پرتغالی ها شد. دسته نخست را می توان عوامل بیرونی دانست که در خارج از منطقه خلیج فارس همانند اروپا رخ داده و اثرات آن به ضعف سلطه پرتغالی ها در مستعمرات ازجمله در خلیج فارس انجامید همانند جمعیت اندک پرتغال، اشغال پرتغال به دست اسپانیا، راه یافتن سایر کشورهای قدرتمند اروپایی همانند انگلستان و هلند به شرق و ورود عثمانی به مسائل خلیج فارس. دسته دوم را باید عوامل درونی دانست، از قبیل سیاست های نابخردانه پرتغالی ها در خلیج فارس ازجمله ضربه زدن به تجارت و اقتصاد منطقه، تعصب دینی و اقدامات اسلام ستیزانه که منجر به عکس العمل دول منطقه و قیام های مردمی بر علیه آن ها می شد.
پیامدهای استعماری اروپاییان در مشرق زمین و ایران
منبع:
تاریخ ایران اسلامی سال چهارم پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
27 - 48
حوزه های تخصصی:
گسترش سرمایه داری(صنعتی وتجاری) اروپا به عنوان یک پدیده اقتصادی واجتماعی پیامدهای فراوان و گوناگونی در اروپا و جهان به دنبال داشت. دگرگونی های بزرگی در صنعت، کشاورزی، تولید، حمل و نقل، و....ایجاد نمود. به مناسبات فئودالی پایان داد و در نهایت شکل تازه ای از استعمار را رقم زد. استعمار به معنای عمران و آبادانی است و استعمارگران مدعی اند که درکشورهای «عقب افتاده» عمران و آبادانی و برای مردم این کشورها رفاه به ارمغان آورده اند! این ادعا به تعبیری قابل تأمل است، اما یقیناً نیت و هدف اصلی آنها بر سازندگی مستعمرات نبوده است! توضیح اینکه: پس از انقلاب صنعتی، تولید به شکل بی سابقه ای افزایش می یابد بنابراین1-آنها برای فروش تولیدات خود نیامند بازار می شوند2- منابع و معادن اروپا جوابگوی نیازکارخانه های صنعتی نیستند، پس صاحبان این صنایع بیش از پیش رو به مشرق زمین می آورند. اما دستیابی به این کار چندان ساده نبود. ابتدا باید مشرق زمین را از تولید کالا بازدارند، سپس برای فروش کالاهای خود در این کشورها (هند و ایران و...) امکاناتی را فراهم آورند، آنها در این راه هرکاری را جایز می دانستند. حاکمان و درباریان نالایق، بی تدبیر، عشرت طلب و بی سواد این کشورها برای نفع شخصی خود، ننگین ترین قراردادها که کشور را به نابودی می کشاند با اروپائیان منعقد می کردند. اروپائیان برای اجرای این قراردادها، پیش از هر چیز نیاز داشتند تا این جوامع غیرمصرفی را به یک جامعه ی مصرفی تبدیل کنند. بنابراین تسلط همه جانبه اروپاییان در مشرق زمین از اصلی ترین پیامدهای استعمار بود! اما چگونه این واقعه رخ داد؟ پیامدهای آن چه بود؟ چرا برخی معتقدند امروز دیگر دوران استعمار به سرآمده است؟ چه عواملی غیر از استعمار در عقب ماندگی مشرق زمین مؤثر بوده است ؟ تلاش بر این است تا به این پرسش ها پاسخ داده شود.
واکاوی نقش استعمار انگلیس در هند و جدایی بلوچستان(مقاله علمی وزارت علوم)
در قرن نوزدهم میلادی، رقابت دول اروپایی در شبه قاره هند کانون تحولاتی شد که سرنوشت مناطق شرقی فلات ایران را دگرگون کرد. رقابت فرانسه و روسیه با انگلیس و تلاش در دستیابی بر هندوستان انگلیسی ها را برآن داشت تا با اتخاذ سیاست ایجاد دولت های حایل و تجزیه و جداسازی مناطقی از ایران و افغانستان کنترل بلوچستان را به دست گیرد. دولت مرکزی ایران سعی داشت تا با گسترش نفوذ در بلوچستان، قدرت تضعیف شده خود را بازیابی و تحکیم بخشد. این امر مانعی در تحقق اهداف انگلیس بود. هدف این مقاله بررسی تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی مرزهای جنوب شرقی ایران و بازشناسی نقش راهبردهای انگلیس در هند و جدایی بلوچستان در عصر قاجار است. روش پژوهش بر مبنای روش تحقیق تاریخی و به شیوه اسنادی و کتابخانه ای است. این بررسی نشان می دهد اهداف و سیاست های انگلیس و رقبای اروپایی آن در قرن نوزدهم در شرق ایران، دستیابی به منابع غنی و منافع خود در شبه قاره استراتژیک هند و افزایش نفوذ در منطقه بوده است و تضعیف دولت ایران، تقسیم قوم بلوچ با تجزیه و جداسازی بلوچستان، ترسیم مرزهای ساختگی خاوری و ایجاد هویت کاذب ازجمله سیاست های منطقه ای انگلیس بوده است. این پژوهش به دنبال چیستی نقش استعمار انگلیس در هندوستان و تجزیه بلوچستان است.
بازتاب استعمار در رمان های سیمین دانشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی موضوع استعمار در رمان های دانشور، رویکرد و راه کارهای وی را برای هویت یابی و شیوه ی مبارزه با استعمار مشخص می کند. هدف در این پژوهش نیز واکاوی این موضوع در رمان های جزیره سرگردانی، ساربان سرگردان و سَووشون با روش تحلیل محتواست. از نظر بسامد، دانشور بیشتر سلطه فرهنگی استعمار را به خصوص در زمینه ی خانواده برجسته کرده است و این که کشورهای استعمارگر از طریق آموزش زبان، هنر و معماری، می کوشند مردم مستعمره را از فرهنگ بومی تهی کنند. در زمینه سیاست، بیشتر به فعالیت های ضد استعماری و وابستگی و دست نشاندگی مسئولان پرداخته است. سلطه اقتصادی استعمار فراوانی کمی در آثار وی دارد و اشاره هایی به غارت منابع ملی و تبدیل شدن کشور، به بازاری برای کالاهای خارجی شده است. از نظر دانشور، فقر و جهل، مهمترین عوامل زمینه ساز استعمار شدن هستند و بازگشت به سنت های اصیل ضمن توجه به ویژگی های مثبت فرهنگ مدرن، مهمترین راه کار برای مبارزه با استعمار است.
سازوکار مواجهه با دیگری در نمایشنامه «آی بی کلاه، آی باکلاه» با رویکرد نشانه شناسی فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش که با روش تحلیلیِ نشانه شناسی فرهنگی به انجام رسیده، یک نمایشنامه نوشته شده در فضای ادبیات نمایشی مدرن ایرانی و ساختار تئاتری آن را در سپهر نشانه ای قرن 14 هجری شمسی، به عنوان یک پدیده بینافرهنگی با استفاده از نشانه شناسی فرهنگی، مورد بررسی قرارداده است. با درنظرگرفتن حضور فرهنگ اروپا/آمریکا مرکز به عنوان دیگری فرهنگی در قرن مذکور، شیوه های مواجهه با این دیگری مورد تحلیل قرار گرفته است. در این پژوهش با تحلیل فرایند سازوکار جذب و طرد در نمایشنامه «آی با کلاه، آی بی کلاه»، شیوه ساعدی برای ترجمه فرهنگی تئاتر از سپهر فرهنگی تئاتر غربی و همچنین سازوکار مواجهه با دیگری های درزمانی و هم زمانی مورد توجه قرار گرفته است. مطالعه پسااستعماری این سازوکار در اثر ساعدی نشان می دهد که سازوکار مواجهه ساعدی با دیگری، سازوکاری است که هراس از دیگری و خطر آن را به عنوان پیش فرض در نظر می گیرد و با طرد بخشی از فرهنگ درزمانی به عنوان سنت ها و طرد بخش های دیگری از آن و همچنین طرد گفتمان غالب و رسمی قدرت، برای مقابله با دیگری، تکیه بر آگاهی را پیشنهاد می کند.
سرآغاز تاریخ نگاری هنر اسلامی در بوته استشراق، استعمار و مجموعه داری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۴ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
15 - 24
حوزه های تخصصی:
عرصه تاریخ نگاری و مطالعه هنر اسلامی حدود دو سده پیش در مغرب زمین نمایان شد. رویکردهای جدید تاریخ نگاری و آشنایی با متون اسلامی، درک دستاوردهای تمدن اسلامی، از جمله هنر را ساده تر کرد. اندکی بعد، گروهی از معماران به شوق دیدار بناهای کهن اسلامی راهی اسپانیا شدند. دست اندازی استعماری یا روابط سیاسی قدرت های غرب در سرزمین های اسلامی، پای جهانگردان طراح و معمار را به این مناطق باز کرد. حاصل این سفرها انبوهی طرح و تصویر از بناهای کهن بود که مردم غرب را با معماری اسلامی آشنا می کرد. در مرتبه ای دیگر، خرید و فروش اشیا با حضور مشتریان اروپایی و وساطت دلالان بومی، سیل آثار هنرها و صنایع کهن اسلامی را به مجموعه های غرب سرازیر کرد. در این بین، نقش نمایندگان موزه کنزینگتون جنوبی در لندن پررنگ تر بود. در این نوشتار مراتب نخستین برخوردهای غربیان با میراث هنر اسلامی در سه مرحله شرق شناسی، سفرهای هنرشناسان غرب به سرزمین های اسلامی در دوره استعمار، و گردآوری آثار هنر اسلامی در مجموعه های غربی بررسی شده است. روش کار مطالعه و تحلیل اسناد، گزارش ها، و مقالاتی است که خودِ غربیان درباره پیشینه مطالعات هنر اسلامی نوشته اند. در انتها روشن خواهد شد عرصه ای که امروز با نام هنر اسلامی برای همه هنرپژوهان جهان دانشی شناخته و مدوّن است، محصول همین برخوردهای خام اولیه است.
دیدگاه علمای حوزۀ علمیۀ قم نسبت به توسعه از رضاخان تا انقلاب اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
از دوره رضا شاه تبلیغات گسترده ای مبنی بر دوقطبی سازی «علم و دین» یا «توسعه و دیانت» انجام گرفت، به گونه ا ی که هنوز هم در مجامع روشنفکری این مسئله به صورت پیش فرض مطرح می شود. هدف این تحقیق پاسخ به این سؤال است که موضع علمای حوزه علمیه قم در دوره پهلوی اول و دوم در مقابل چنین تبلیغات گسترده ای چه بود؟ برای پاسخ به این سؤال نوشته ها و سخنان برخی از علما و فارغ التحصیلان برجسته حوزه علمیه قم از عصر رضاخان تا انقلاب اسلامی واکاوی شد و معلوم گردید حوزه علمیه قم به شدت با هرگونه شائبه عوام گرایی و دامن زدن به شایعه مزبور مقابله کرده است. بزرگان حوزه علمیه قم همچنین با نوشتن کتاب و ایراد سخنرانی اولاً، بر عدم تنافی و تعارض علم و دین تأکید کردند و ثانیاً، با تشریح اوضاعِ به شدت نابسامانِ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران، عدم صداقت شعار توسعه از طرف حکومت را برای مردم برملا ساختند و ثالثاً، با تشریح نظریات خود مبنی بر لزوم پیشرفت براساس مبانی دین و جمع شدن عدالت و رفاه در الگوی اسلامی، مردم را به مقابله با دستگاه پهلوی اول و دوم ترغیب نمودند و انقلاب اسلامی را می توان نتیجه شکست توسعه غربی در ایران و اقبال عمومی به نظرات حوزویان دانست.
استعمار پنهان و گسترش پدیده نهیلیسم در کشورهای هدف: مطالعه موردی انگلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
پس از کهن نظام پادشاهی، شاید آنچه یادآور نام کشور انگلستان باشد، استعمار است. در اینکه نام کشور انگلستان با پدیده استعمار در طول تاریخ گره خورده است، تردیدی نیست؛ اما آنچه در دوران کنونی مهم می نماید، تغییر شیوه استعمار و پدید آمدن اصطلاحی نو به نام پسااستعمار در سیاست های خارجی کشور انگلستان در برابر دیگر کشورهای هدف است. به زعم نویسنده، کشور انگلستان در مسیر استعماری خود از شاخص نوین ایجاد بحران معنا در بافت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ... جوامع هدف خود استفاده می کند؛ این بحران معنا در پی خود، نهیلیسم خفته در بافت جامعه را بیدار می کند و با آشکارشدن شکافی ژرف میان خواسته ها و داشته های افراد جامعه، آن ها را در شرایط ضعف بیش از حد قرار می دهد؛ در چنین شرایطی، جامعه استعمارزده، بیش از پیش آماده تسلیم شدن و رساندن بیشترین سود به کشور استعمارگر است. کشور انگلستان این شیوه را نه از راه آشکار مانند سده های پیشین، بلکه با نفوذی پنهان و آرام انجام می دهد تا راه برای نیل به اهداف استعماری خود را همیشه هموار نگاه دارد. در این پژوهش، داده ها با روش اسنادی گردآوری شده است؛ روش تحلیل داده ها روش جامعه شناسی تاریخی است و چارچوب نظری پژوهش را نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت و اندیشه های پست مدرن شکل داده است.
بسترهای تضاد و مقاومت گفتمان شیعی در عراق معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
با دیدی تحلیلی به کنش های سیاسی و وقایع تاریخی عراق معاصر به وضوح می توان دید که گفتمان شیعی مهم ترین نیروی اجتماعی فعال در عرصه سیاسی عراق است که می تواند موقعیت های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را با تکیه بر اصول و اجزای گفتمانی خود به وجود آورد. مقاله حاضر با استفاده از روش تحلیل گفتمان لاکلا و موفه ضمن توصیف و تحلیل گفتمان امر سیاسی با هویتی شیعی، درصدد تحلیل این است که این گفتمان چگونه در دوره های مختلف با دال های مرکزی خاص آن دوره به معنا بخشی به مدلول ها یا دال های شناور پرداخته و این معنا دهی تبدیل به کنش های گفتمانی و اجتماعی شده است. همچنین مقاله در صدد پاسخ به این سؤال است که چگونه گفتمان سیاسی شیعی در عراق تمام کنش های گفتمان های رقیب و قدرت را شناسایی و در حد امکان در چارچوب نظام دانایی خود پاسخ می دهد. با توصیف شش دوره جامعه شناختی در عراق معاصر، ضمن ایضاح بسترهای تضاد و مقاومت و غیریت سازی، چگونگی معنادهی گفتمان شیعی به سایر مدلول ها تحلیل می گردد.
واکاوی دیدگاه آیت الله مطهری در مورد تمدن مدرن غرب و چگونگی تعامل با آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چیستی تمدن مدرن غرب و چگونگی مواجهه با آن در شمار مهم ترین پرسش های نخبگان مسلمان طی دو قرن گذشته بوده اند. این پژوهش دیدگاه آیت الله مطهری در مورد مدرنیته و چگونگی تعامل با تمدن مدرن غرب را مورد بررسی قرار می دهد. پرسش های اصلی این پژوهش عبارت از آنند که آیا از دیدگاه مطهری دو تمدن اسلامی و غربِ مدرن امکان وام گیری از یکدیگر را دارند؟ و این وام گیری باید با چه شرایطی صورت گیرد؟ روش پژوهش در این تحقیق تفسیری مولف محور بوده و بر مبنای یک مدل نظری بسط یافته از مدل «دو رویه تمدن بورژوازی غرب» ارائه شده توسط عبدالهادی حائری انجام می شود. یافته های پژوهش نشان می دهد که مطهری در مجموع نگاهی بدبینانه به تمدن مدرن غرب دارد، اما پیشرفت آن در برخی از زمینه ها مانند دانش و فناوری و حتی استقرار عدالت در درون جوامع خود را می پذیرد. ایشان این تمدن را دارای نقاط ضعف بسیاری می داند که عمدتاً به مبانی فکری آن مربوطند و در رویه سیاسی آن نیز قابل مشاهده اند. به اعتقاد مطهری، استعمار در اشکال گذشته و جدید آن تاریک ترین نقطه در روند تعاملات غرب و شرق را تشکیل می دهد. او اقتباس مسلمانان از غرب مدرن را نامطلوب نمی شمارد، اما هضم شدن در این تمدن و الگوگیری از نقاط منفی آن را ناپسند می داند. مطهری تمدن غرب را یک کلیت غیرقابل تفکیک که آن را یا باید به تمامی پذیرفت یا به طور کلی مردود شمرد نمی داند.
تمایزات هویت تمدنی و انگاره زدایی از شرق شناسی در گفتمان سیدحسن نصر الله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نظریه های اجتماعی متفکران مسلمان دوره یازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
183 - 208
حوزه های تخصصی:
شرق شناسی در راستای مقاصد امپریالیسم کمک شایان توجهی به تحکیم و سلطه تمدن غرب کرده است. هدف اصلی عبارت از هویت و تمدن زدایی از شرق(به معنای اخص اسلام) بوده است. این اغراض نه تنها در ابعاد سیاسی-اقتصادی، بلکه در ابعاد معرفتی-دانشی(مثلاً برخی از نظریه های علوم اجتماعی) از سوی غرب دنبال شده است. این مقاله تلاش می کند تا نشان دهد چگونه در گفتمان سیدحسن نصرالله نوعی ساخت زدایی و انگاره زدایی از شرق شناسی و توجه دادن به تمایزات هویت تمدنی اسلامی پیگیری شده است. برای این منظور، از روش تحلیل گفتمان(با تأکید بر تحلیل گفتمان استعماری) و روش نمونه گیری کامل در میان 853 سند الکترونیکی از بیانات سیدحسن نصرالله استفاده شده است. یافته ها و نتایج در 12 محور صورت بندی شده اند: 1- وجوه سازنده هویت 2- عوامل تهدیدکننده هویت 3- وارونه سازی هویتی توسط استعمارگران 4- خنثی سازی هویتی توسط جبهه اسلامی 5- ماهیت و ابعاد فرهنگ اسلامی 6- اهمیت و جایگاه انقلاب اسلامی ایران 7- گفتمان آینده شناسانه آخرالزمانی 8- رویارویی تمدنی حق و باطل 9- ابعاد و مصادیق پروژه های دشمن چند-وجهی 10- ابعاد و مصادیق وضعیت واقعی دشمنان 11- عوامل و مصادیق تقویت کننده تمدنی و فرهنگی اسلام 12- گفتمان فقهی.
نگاهی تطبیقی به طنز سیاسی بهار و الرصافی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هشتم پاییز ۱۳۹۳ شماره ۳۱
59 - 71
حوزه های تخصصی:
طنز و طنزپردازی نزد اهل ادب و به خصوص شاعران یکی از روش های بیانی می باشد که با توجه به قدرت تأثیرگذاری فراوان بر ذهن خواننده، از دیرباز تا به امروز مورد توجه ادیبان بوده است. در میان شاخه های متنوع طنز، طنز سیاسی از کاربرد بیش تری برخوردار است، به طوری که شاعران بزرگ بسیاری از این هنر در سروده های خود بهره جسته اند. از میان شاعران معاصر ایرانی ملک الشعرای بهار و در شعر معاصر عربی، معروف الرصافی ، با توجه به جایگاه ادبی و سیاسی ویژه ای که از آن برخوردار بودند، توانسته اند که در این زمینه هنرآفرینی نمایند. نویسندگان مقاله حاضر برآن اند با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی ضمن بیان مفهوم طنز و انگیزه های طنزپردازی به بررسی تطبیقی طنز سیاسی در شعر دو شاعر بزرگ معاصر ایرانی و عرب بپردازند.
کاربرد اسلوب طنز در سروده های نسیم شمال و ابراهیم طوقان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دهم تابستان ۱۳۹۵ شماره ۳۸
51 - 70
حوزه های تخصصی:
مضامین وطن دوستی و ملی گرایانه در ادبیات ملت هایی متجلی می شود که سرزمین آن ها مورد تهاجم استعمارگران واقع شده باشد. ایران و فلسطین از جمله کشورهایی هستند که در سده اخیر شاهد حضور و تجاوز بیگانگان بوده و شعرای متعهد این دو کشور در چنین شرایطی برای دفاع از هویت اسلامی و کیان ملی خود در صحنه حاضر شده اند. در این میان معدود شاعرانی بودند که با استفاده از اسلوب طنز رسالت هنری خود را به انجام رساندند. از این رو اشعارشان بیش از سروده های دیگر شاعران مورد توجه و استقبال عمومی قرار گرفته است. در این مقاله به روشی توصیفی- تحلیلی و در چارچوب ادبیات تطبیقی به بررسی کاربرد اسلوب طنز در اشعار نسیم شمال و ابراهیم طوقان پرداخته شده و برخی مضامین ملی مشترک میان سروده های دو شاعر از جمله وطن دوستی، حسرت بر عظمت بربادرفته وطن، تأسف به خاطر شرایط کنونی کشور، و انتقاد از عملکرد خیانت پیشگان مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.
نمادگرایی در دو رمان «جزیره سرگردانی» و «حبی الأول»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دهم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۳۹
83 - 106
حوزه های تخصصی:
سیمین دانشور و سحر خلیفه ، دو نویسنده مشهور ایرانی و فلسطینی از جمله افرادی هستند که در آثارشان از نماد استفاده کرده اند. در این مقاله سعی شده است تا جنبه های نمادین مضامین مشترکی که هر دو نویسنده در اثر خود «جزیره سرگردانی» و «حبی الأول» از آن ها به عنوان نماد استفاده کرده اند و برخی معانی آن ها استخراج گردد. اینگونه برمی آید که هر دو نویسنده در آثار خود، موضع گیری صریحی نسبت به قضایای سیاسی و اجتماعی کشورشان داشته اند که با واقعیت موجود در جامعه همخوانی دارد و این موضع گیری در گفت وگو و شخصیت های داستانی نمایانگر است. گفت وگو با توجه به فضای داستان، نقش اساسی در معرفی شخصیت ها و خصوصیت های روحی و خلقی آنان دارد و به پیشبرد داستان کمک شایانی کرده است.
بررسی تطبیقی استعمارستیزی در شعر سید اشرف الدّین حسینی و بهار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۵۱
37 - 62
حوزه های تخصصی:
پدیده استعمار از پدیده هایی است که همواره کشورها و ملت های مشرق زمین با آن مواجه بوده اند؛ لذا انسان های آگاه و توانمند به ویژه هنرمندان و ادیبان، با سلاح شعر به مبارزه با استعمار و استعمارگران می پرداختند. با توجه به اینکه شگردهای استعمار، گوناگون و مختلف است؛ لذا شگردهای مبارزه با آن نیز بایستی گوناگون و مناسب باشد. در این مقاله بر اساس مکتب ادبی اروپای شرقی و به روش کتابخانه ای، به بررسی تطبیقی دیدگاه های ملک الشعراء بهار و سیّد اشرف الدّین حسینی در باب پدیده استعمارستیزی در اشعار آن ها پرداخته می شود. پژوهش های صورت گرفته در این مقاله نشان می دهد که هر دو شاعر، به شکل های گوناگون به معرفی پدیده استعمار پرداخته اند و برای مبارزه با آن، شگردهای مشابهی نیز داشته و راهکارهایی نیز ارائه نموده اند که مهم ترین آن ها عبارت است از آگاه کردن مردم و غفلت زدایی، دعوت به اتّحاد و مقابله با استعمار، تحقیر استعمار با زبان طنز، نکوهش و محکوم نمودن استعمارگران، برانگیختن مردم و بازگشت به هویت فرهنگ اسلامی.
نگاهی تطبیقی بر «استعمار و استبداد ستیزی» در اشعار بشری البستانی و طاهره صفارزاده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۹
267 - 285
حوزه های تخصصی:
بشری البستانی در شعر معاصر عربی و طاهره صفارزاده در عرصه ادبیات معاصر فارسی از منادیان حقیقی استبدادستیزی به شمار می آیند. دو شاعر مذکور که نماینده قشر بااحساس و آگاه و فرهیخته جامعه خود هستند توانستند با تلاشی گسترده به سرودن شعرهای مهیج و تحریک احساسات خفته مردم مبادرت ورزند تا علاوه بر تأثیرگذاری در حوادث و رویدادها، در راستای مصالح سرزمینشان آثار ادبی ماندگاری از خود بر جای گذارند. پژوهش حاضر که از نوع توصیفی تحلیلی است و با روش کتابخانه ای صورت گرفته به دنبال آن است تا مفهوم استبدادستیزی را که از مهم ترین مضامین مشترک اشعار این دو شاعر می باشد از منظر ادبیات تطبیقی مورد بررسی قرار دهد. نتایج مقاله پیش رو حاکی از آن است که مهم ترین بن مایه های مشترک در شعر این دو شاعر مقاومت عبارت اند از مفاهیمی چون بیان وضعیت اسفبار کشور، پرده برداشتن از ظلم و ستم دشمنان داخلی و استعمارگران و آثار و تبعه هجوم آن ها بر کشور عراق و ایران و در نهایت دعوت مردم به حفظ وحدت جهت پیروزی بر دشمنان.
بازشناسی معنای بومی گرایی در ادبیات داستانی معاصر ایران (1285 -1400)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۹
۳۹-۱
حوزه های تخصصی:
بومی گرایی اصطلاحی مدرن است که درپی روند استقلال و رهایی کشورهای استعمارزده شرقی از سلطه کشورهای استعمارگر غربی پدید آمد و هم زمان به حوزه های مختلفی ازجمله ادبیات داستانی راه یافت. با بررسی تعاریف متنوع این اصطلاح و شیوه کاربست آن ها در انواع پژوهش های ادبی، می توان دریافت که انتخاب هر یک از این تعاریف به سادگی می تواند روند پژوهش و نتایج آن را دچار تغییر یا انحراف کند. به دیگر سخن، نبود تعریفی دقیق و کاربردی از بومی گرایی را می توان مهم ترین چالش و کاستی پژوهش های مربوط به این حوزه دانست. به منظور دست یافتن به چنین تعریفی، این مقاله به روش توصیفی و تحلیلی، به واکاوی و ریشه یابی معنای بومی گرایی در ادبیات داستانی ایران از زمان مشروطه تا 1400 خورشیدی پرداخته است. بدین شیوه که در آغاز تحقیق، همه پیش فرض ها درباره بومی گرایی نادیده گرفته شد؛ سپس این اصطلاح از جنبه های اجتماعی، فکری و ادبی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که بومی گرایی با بومی نویسی و سایر مفاهیم مشابه از نظر معنا و کارکرد تفاوت دارد. همچنین در بازتعریف این اصطلاح، به عنوان مهم ترین دستاورد تحقیق، مشخص شد که بومی گرایی در ادبیات داستانی واکنشی دووجهی است که به طور هم زمان به مؤلفه های بومی و استعماری می پردازد.
بررسی علل انحطاط و عقب ماندگی ایران: مطالعه تطبیقی دیدگاه علی شریعتی و عبدالکریم سروش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از نخستین رویارویی های ایرانیان با غرب و آشنایی و حیرت آنان از پیشرفت های غرب در ساحت علم و حکومت داری بود که عقب ماندگی ایران از غرب در ذهن متفکران و اندیشمندان سرزمین مان به مثابه مسئله مطرح شد و تا به امروز ادامه یافت. در پژوهش پیش رو به منظور پاسخ به مسئله مذکور از آراء علی شریعتی به عنوان یکی از تاثیرگذارترین روشنفکران پیش از انقلاب اسلامی ایران و عبدالکریم سروش که از نظریه پردازان مطرح پس از انقلاب، در سنت روشنفکری دینی، محسوب می شود استفاده شد تا در مقایسه این دو به مثابه دو نسل از جریان روشنفکری متعلق به دو شرایط اجتماعی پیش و پس از انقلاب اسلامی مسئله عقب ماندگی ایران مورد بررسی قرارگیرد و برای این منظور از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شد. باتوجه به نتایج حاصل از این مطالعه، استحمار عامل اصلی انحطاط و عقب ماندگی جامعه ایران از منظر شریعتی است و اصلاح عاملیت و ساختار بوسیله بازگشت به خویشتن اسلامی، یگانه راه رهایی از این وضعیت. در مقابل از نظر سروش رشد نیافتگی علوم تجربی، عدم استقرار مفهوم حق، حاکمیت استبداد و استعمار علل اصلی عقب ماندگی جامعه ایران است و تنها راه رهایی از این شرایط و دست یابی به توسعه نیز درگرو توسعه علم محور است. ازسویی هردو متفکر مذهب را ذاتا عامل انحطاط یا توسعه نمی دانند. به باور شریعتی مذهب بصورت بالقوه می تواند منجر به اصلاح جامعه ایران بشود اما سروش مذهب را پاسخگوی تمام نیازهای زندگی مادی بشر نمی داند بنابراین علم تجربی را درمقابل گفتمان بازگشت، برای توسعه ایران پیشنهاد کرده است.
غرب و مبانی مادی گرایی در روابط بین الملل روندها و پیامدها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۲۴ بهار ۱۳۸۹ شماره ۱ (پیاپی ۹۳)
89 - 138
حوزه های تخصصی:
مقاله پیش رو در نگاهی آسیب شناسانه نخست ریشه های فکری و تاریخی رو آوردن به مادی گرایی در روابط بین الملل غرب را مطالعه نموده و سپس به ناکامی نظریه های مادی گرای روابط بین الملل در تحقق اهداف خود در مهار جنگ ها و برقراری صلح توجه می نماید. به این منظور، زمینه های تاریخی و فکری تقابل انسان محوری در غرب با خداباوری و چگونگی نضج گرفتن روندهای مرتبط با این نوع نگرش مورد توجه واقع می شود. سپس روندها و پیامدهای مادی انگاری در حوزه های اندیشه و عمل با تأکید ویژه بر عرصه روابط بین الملل و مطالعه موردی عملکرد دولت آمریکا مورد بررسی قرار می گیرد.
رابطه دین و سیاست در اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۲۵ پاییز ۱۳۹۰ شماره ۳ (پیاپی ۹۹)
757 - 784
حوزه های تخصصی:
بی شک یکی از مسائل مهم در حوزه اندیشه های اجتماعی و سیاسی، مسئله رابطه "دین" و "سیاست" است، در جهان اسلام و گرایش های مطرح در بین اندیشمندان مسلمان درباره نوع و چگونگی این رابطه، مناقشه و نزاع جدی وجود دارد. برخی با انکار هرگونه پیوندی میان دین و سیاست، تداخل یکی از آن دو را در امور دیگری موجب ناکارایی طرف مقابل دانسته اند و لذا به جدایی کامل آن دو توصیه می کنند. برخی دیگر نیز با بیان استدلال های گوناگون و مستند معتقد به وجود رابطه ای عمیق بین دین و سیاست می باشند. هر چند این گروه در کیفیت و نوع رابطه دین و سیاست با هم اختلاف نظر دارند ولی در این اصل یعنی وجود رابطه، کنش و واکنش متقابل میان دین و سیاست، متفق القول هستند. پرسش اصلی این پژوهش این است که این دو گروه چگونه و با چه دلایلی به تبیین نظر خود در مورد رابطه میان دین و سیاست و تعامل یا عدم تعامل آن دو می پردازند؟ بر این اساس فرضیه به این صورت مطرح می شود که علی رغم وجود استدلال های طرح شده از سوی هر یک از دو گروه، در مکتب اسلام میان دین و سیاست، هم رابطه مفهومی و نظری و هم رابطه ای نهادی و ساختاری وجود دارد و این دو نوع رابطه نیز با هم هماهنگ و مرتبط هستند.
هدف این نوشتار این است که رابطه دین و سیاست را به صورت محتوایی و از طریق بررسی دیدگاه ها و نظرات چند تن از نظریه پردازان هر دو گروه مورد بررسی قرار دهد.