مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۶۱.
۲۶۲.
۲۶۳.
۲۶۴.
۲۶۵.
۲۶۶.
۲۶۷.
۲۶۸.
۲۶۹.
۲۷۰.
۲۷۱.
۲۷۲.
۲۷۳.
۲۷۴.
۲۷۵.
۲۷۶.
۲۷۷.
۲۷۸.
۲۷۹.
۲۸۰.
خاورمیانه
حوزه های تخصصی:
آغاز بحران سوریه در سال 2011 و بین المللی شدن آن به واسطه حضور بازیگران ذی نفع منطقه ای و فرامنطقه ای، وقوع خشونت های متعدد داخلی، آواره شدن هزارن نفر از شهروندان سوری، و از بین رفتن زیربنا های اقتصادی آن و ناتوانی این دولت در تأمین نیاز های اساسی شهروندان خود؛ سایه سنگین تهدیدات شکنندگی دولت این سرزمین را در خاورمیانه روز افزون و امنیت بسیاری از دولت های منطقه ای از جمله ایران را متأثر از خود ساخته است. لذا، این پژوهش، با روش تحقیقی توصیفی تحلیلی به دنبال پاسخگویی به این پرسش است که شکنندگی دولت سوریه چه تهدیدات امنیتی را فراروی ایران قرار داده است؟ پاسخ موقتی که مطرح شده، این است که برداشت تهدید ایران از شکنندگی دولت سوریه، در دو سطح داخلی و منطقه ای برای آن تهدیداتی را ایجاد کرده است؛ این تهدیدات شامل تهدید تمامیت ارضی و انسجام ملی، تهدید عمق ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی آن و تهدید توازن ایدئولوژیکی در منطقه است. یافته های این پژوهش، براین مبناست که ایران برای جلوگیری از سرریزی تهدیدات شکنندگی دولت سوریه به دو محیط داخلی و منطقه ای خویش علاوه بر متحد شدن با قدرت های فرامنطقه ای مانند روسیه به تقویت محور مقاومت به عنوان بازوی نیابت خویش در منطقه و تلاش برای حفظ دولت اسد بر مسند قدرت با حضور نظامی خود در سوریه، جهت ایجاد توازن تهدید پراخته است. شیوه گردآوری اطلاعات و داده ها در این تحقیق مبتنی بر شیوه کتابخانه ای و اینترنتی است.
سیاست خارجی ترامپ در قبال ایران پساداعش؛ از تحریم تا ترور ایران
حوزه های تخصصی:
این مقاله جستاری برای بررسی این مسئله مهم است که اصولا سیاست های خارجی دونالد ترامپ در قبال رقبا، اعم از رقبای اقتصادی همچون جمهوری خلق چین تا رقبای امنیتی همچون کره شمالی و جمهوری اسلامی ایران پیشتر مبتنی بر تعمیق تنش ها و تهدیدها بوده است اما در یک چرخش پارادایمی بزرگ، ماهیت تهدیدات خود به ویژه علیه جمهوری اسلامی ایران را از قدرت نرم همچون جنگ رسانه ای مبدل به یک جنگ تمام عیار نمود که اوج آن ترور سپهبد سلیمانی بوده است. لذا سوال اصلی این مقاله معطوف به این است که مهمترین دلیل یا دلایل چرخش پارادایمی سیاست خارجی ترامپ در قبال جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت شیعیان در منطقه از تهدیدات نرم به تهدید سخت (ترور) چه بوده است؟ فرضیه ای که نویسندگان به بوته آزمایش گذارده اند تاکیدی بر این مسئله است که فقدان دستاوردهای جمهوری خواهان در زمینه قدرت نرم از یک سو و تحکیم روزافزون ائتلاف جبهه مقاومت از سوی دیگر، بسترساز این چرخش پاردایمی بوده است. یافته های مقاله که بر اساس روش تحلیلی توصیفی و بهره گیری از تئوری های ترکیبی جوزف نای- رئالیسم تهاجمی جان مرشایمر می باشد نشان می دهد که سه اصل کلان موفقیت های جبهه مقاومت به ویژه در پساداعش، موفقیت در انتخابات آینده ریاست جمهوری ایالات متحده و شکنندگی ائتلاف عربی- عبری مهمترین دلایل چنین چرخشی بوده است.
ملاحظات امنیتی ایران در قبال استقلال اقلیم کردستان عراق
حوزه های تخصصی:
کردستان عراق بعد از ایجاد دولت فدرالی، پیشرفت زیادی را در زمینه های علمی، اقتصادی و سیاسی به دست آورده است. همچنین علاوه بر پیشرفت در این زمینه ها، با حمایت از سیاست های آمریکا در عراق و نیز ارتباط با رژیم صهیونیستی، نفوذ بیشتری درمنطقه، خصوصاً در کشورهای دارای اقلیت کردنشین پیدا کرده است. وجود مرز مشترک و اشتراکات فرهنگی و مذهبی و از طرف دیگر پیشرفت های زیاد سال های اخیر در اقلیم کردستان در مقایسه با مناطق کردنشین ایران، در کنار سهم قابل توجه کردها در ساختار سیاسی عراق، تأثیرپذیری کردهای ایران را از کردستان عراق افزایش داده است. هدف اصلی این پژوهش نیز بررسی تأثیرات استقلال اقلیم کردستان عراق بر امنیت ملی ایران است. بر همین اساس، سوال اصلی پژوهش بر این مبنا شکل گرفته است که تأثیر استقلال اقلیم کردستان عراق بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران چیست؟، لذا این نوشتار با بهره گیری از روش تحلیلی- توصیفی و با توجه به افق های ساختارگرایانه مکتب کپنهاگ، این انگاره را مفروض می دارد که با توجه به همسایگی کردهای ایران و عراق و تأثیرپذیری آنها از یکدیگر بی شک استقلال احتمالی این اقلیم، تأثیر زیادی بر امنیت مناطق کردنشین ایران خواهد گذاشت. نتیجه پژوهش حاکی از آن است که در شرایط کنونی( فدرالی بودن اقلیم) این تاثیرگذاری صرفاً ممکن است در بُعد اقتصادی آن چشم گیر بوده و در سایر مولفه های امنیتی مطرح شده، تأثیر چندانی بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران نداشته باشد.
دولت - ملت سازی ابتر، ریشه بحران های خاورمیانه
حوزه های تخصصی:
این پژوهش در پی تجزیه وتحلیل تأثیرات پروژه دولت-ملت سازی استعماری در ظهور دولت های نوین در خاورمیانه و تاثیر آن در رابطه با بحران های اخیر خاورمیانه است. آغاز دولت ملی که بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی و با طراحی قدرت های بین المللی استعماری وقت صورت گرفت خود عامل وگرانیگاه بحران در خاورمیانه بوده است. اساس استدلال آن در این نهفته است، که دولت های متعددی که در خاورمیانه که توانستند از بوغ استعمار خارج شوند و در هیبت دولت مستقل سربرآوردند، دولت های بودند که اغلب در درون مرزهای تعیین شده از سوی رژیم های استعماری قدیم تشکیل شده بودند و قبل از آن که شکل های وارداتی سازمان دولتی بتوانند در هویت ملی آنان ریشه بدوانند و بتواند به حاکمیت دست یابد، با روند سریع و عمدتاً مصنوعی در دوره استعمارزدایی بدون فراهم بودن بسیاری از زیر ساخت های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و با مدیریت و هدایت استعماری دولت های متعدد (به ظاهر) به استقلال رسیدند. بر این اساس، پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به این پرسش استکه چرا کشورهای خاورمیانه با وجود تلاش های چندین ساله در دولت-ملت سازی در عصر جدید با بحران های بزرگ مواجه شده اند؟ در پاسخ به این پرسش، این فرضیه مطرح شده که ریشه بحران های خاورمیانه را باید در روند دولت-ملت سازی ابتر جست. داده های این پژوهش از طریق منابع کتابخانه ای و به روش تحلیلی -توصیفی تبیین گردیده اند و برای پراختن به کلیت پژوهش، با بهره گیری از نظریات مطرح در دولت -ملت سازی، طرحی کلی از دولت ملت سازی ابتر ارائه شده است.
بررسی پیامدهای سیاسی-امنیتی روابط ترکیه و اسرائیل بر منطقه خاورمیانه2017-1990
حوزه های تخصصی:
روابط ترکیه و اسرائیل پدید آورنده اتحاد سیاسی- امنیتی و نظامی در منطقه خاورمیانه بود. این اتحاد تأثیرات بسیاری بر کشورهای منطقه خاورمیانه گذاشت. به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه و اجرای دکترین عمق استراتژیک، ترکیه سطح جدیدی از روابط سیاسی- امنیتی را در منطقه آغاز نمود. ایفای نقش میانجیگری در معادلات منطقه ای بین اسرائیل و سایر کشورهای عربی، به ترکیه قدرت مانور بیشتری بخشید و ترکیه را از تنها متحد اسرائیل به یک رهبری استراتژیک در منطقه تبدیل نمود. ترکیه در تلاش بود در سایه اجرای دکترین عمق استراتژیک به جایگاه برتری در میان کشورهای منطقه دست یابد. بیان ارزشهای جدید از سوی رهبران ترکیه سبب تقابل با اسرائیل گردید و تنشهای سیاسی- نظامی را در منطقه پدید آورد. در بررسی روابط سیاسی- امنیتی ترکیه و اسرائیل سوال اصلی این مقاله این است که، روابط ترکیه و اسرائیل طی سالهای 1990 تا 2107 چه پیامدهایی بر منطقه خاورمیانه داشته است؟ یافته های این پژوهش نشان میدهد، ایجاد ائتلافهای سیاسی- امنیتی در منطقه خاورمیانه، اجرای دکترین عمق استراتژیک و انعکاس آن در روابط ترکیه و اسرائیل، پیامد امنیتی روابط ترکیه و اسرائیل بر زیر سیستم خلیج فارس، ایران، زیر سیستم شامات، خروج اسرائیل از انزوای سیاسی، از جمله پیامدهای روابط سیاسی– امنیتی ترکیه و اسرائیل بوده است. نویسندگان در این پژوهش با بهره گیری از منابع کتابخانه ای – اسنادی، اینترنتی و با رویکرد توصیفی- تحلیلی با نگاهی جامع تر به بررسی پیامدهای روابط سیاسی- امنیتی ترکیه و اسرائیل در طی سالهای 1990 تا 2017 پرداخته اند.
مروری بر منشاء و مسیریابی جغرافیایی ریزگردها و راهکارهای مقابله با آن در ایران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاربرد سیستم اطلاعات جغرافیایی و سنجش از دور در برنامه ریزی دوره ۱۱ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
82-114
حوزه های تخصصی:
ایران وخاورمیانه در کمربند خشک جهان قرار گرفته اند. کشور ما به سبب شرایط اقلیمی و جغرافیایی، مستعد رخداد توفان گرد و غبار است.خشکسالی، ناامنی و جنگ ،فقدان پوشش گیاهی، ناپایداری جوی در صحراهای همجوار و انتقال افقی و قائم ذرات گرد و خاک و تشدید آن بدلیل دخل و تصرف های بی رویه موجب اثرات سوئی بر زیست بیوم ،سلامتی، بهداشت، تولید، حمل و نقل، گردشگری ،تشدید آلودگی ها، افزایش مهاجرت و مواردی از این قبیل شده است . این تحقیق درصدد است که با روش جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای و با بهره گیری از داده ها ، نقشه ها و تحلیل فضایی و جغرافیایی به شناخت و تصویر مناسبی از وضعیت جغرافیای پدیده ریزگرد از لحاظ منشاء و مسیر کانون ایجاد آن برسد. سپس با استفاده از این اطلاعات به تحلیل فضایی و ریشه یابی منشاء داخلی و خارجی ریزگردها بپردازد. لذا در این مقاله با روش مروری و توصیفی به بررسی مسیر و کانون ریزگرد ابتدا در خارج از مرزهای کشور همچون بررسی مسیر عراق ، سوریه و شبه جزیره عربستان و سپس منطقه شمال شرق یعنی آسیای میانه و کشور ترکمنستان و جنوب شرق کشور پاکستان با استفاده از جمع اوری نقشه و پهنه بندی مرتبط پرداخته شد و سپس به بررسی منشاء داخلی در جهت های جغرافیایی اصلی پدیده ریزگرد و گردغبار از کانون های داخلی کشور پرداخته شد، این پدیده در تمام سال رخ می دهد اما فراوانی وقوع و اثر منفی اش و کیفیت بدتر هوا در فصل گرم بویژه تابستان و ماه های تیر و مرداد بیشتردیده می شود . که دلیل آن تواتر ورود گرد غبار از کشور عراق و ناپایداری جوی صحرای حجاز ،کاهش رطوبت هوا ،خشکسالی ، استفاده بی رویه از منابع آبی و منابع طبیعی ، افزایش دما و سرعت و جهت باد و و خشک شدن تالابها و سوء مدیریت است ریزگرد پیامد های مختلفی در ابعاد اقتصادی ،اجتماعی ، سیاسی،زیست محیطی . ونهادی و سازمانی در پی دارد که از نتایج تحقیق ذکر تعدادی از این پیامدها و راهکارهای مقابله با آن است
راهبرد موازنه فراساحلی آمریکا در خاورمیانه و پیامدهای آن برای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال یازدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
1 - 35
حوزه های تخصصی:
منطقه خاورمیانه با توجه به جایگاه استراتژیک خود در معادلات بین المللی همواره در اسناد راهبردی آمریکا مورد توجه قرار داشته است. در دوره جنگ سرد جایگاه منطقه خاورمیانه در دکترین ها و اسناد راهبردی آمریکا، متأثر از فضای این دوره بر حفظ موازنه قوای مطلوب آمریکا با تأکید بر نقش آفرینی بازیگران منطقه ای و نقش حمایت گرانه آمریکا از آن ها تعریف شد و در دوره پسا جنگ سرد، ابتدا راهبرد هژمونی لیبرال مدنظر قرار گرفت؛ اما ناکامی این راهبرد در تحقق اهداف از پیش تعیین شده، ارزیابی مجدد آمریکا از منافع و تهدیدات بین المللی، پرهیز از تمرکز بر یک منطقه یا تهدید در چارچوب راهبرد امنیتی موازنه فراساحلی و ایجاد موازنه در مناطق استراتژیک از جمله خاورمیانه را به دنبال داشت. بر این اساس آمریکا در چارچوب متوازن سازی مناطق استراتژیک، به دنبال چرخش به شرق آسیا، کاهش حضور مستقیم نظامی در خاورمیانه و مدیریت آن از طریق موازنه بازیگران منطقه ای برآمده است. با توجه به راهبردهای پیچیده آمریکا در خاورمیانه جهت ایجاد نظم منطقه ای جدید، در این مقاله این پرسش اصلی مطرح می شود که «تغییر جایگاه خاورمیانه در اسناد راهبرد امنیت ملی آمریکا از دوره اوباما به بعد چه تأثیراتی بر امنیت ملی ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای خواهد دشت؟» و در پاسخ فرضیه اصلی عبارت است از: «اتخاذ راهبرد موازنه فراساحلی از جانب آمریکا، هم زمان با کاستن از حضور مستقیم نظامی آمریکا در منطقه خاورمیانه، افزایش رقابت ها میان ایران و سایر متحدان منطقه ای آن را به دنبال خواهد داشت.»
تعاملات سعودی- چینی و پیامدهای آن برای امنیت ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال یازدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
67 - 96
حوزه های تخصصی:
یکی از حوزه های مهم تأثیرگذار بر امنیت ملی و منطقه ای ایران از آغاز هزاره جدید میلادی تعاملات رو به افزایش چین و عربستان سعودی بوده است. هدف مقاله حاضر در کنار توصیف روندهای منجر به توسعه روابط چین و عربستان سعودی پاسخگویی به این سؤال بوده که «گسترش روابط چین (یکی از قدرت های بزرگ نزدیک به ایران) و عربستان سعودی (مهم ترین رقیب منطقه ای ایران) از آغاز هزاره جدید میلادی چه پیامدهای امنیتی برای ایران به همراه داشته است؟» این مقاله ضمن اذعان به روابط رو به افزایش دو کشور در حوزه های موضوعی مختلف و با اتکا بر روش توصیفی- تبیینی بر این نظر بوده که توسعه روابط چین و عربستان می تواند با انزوای ایران و پیامدهای امنیتی در سطوح ملی، منطقه ای و بین المللی همراه باشد. یافته های پژوهش نشان داده است که این رابطه فزاینده در سطح ملی و در دو بخش اقتصادی زمینه را برای آسیب به ایران در انتقال انرژی و جذب سرمایه خارجی و در حوزه سیاسی، تضعیف توان دفاعی و تثبیت تلقی تهدیدمحور از ایران را فراهم می کند. این روابط در سطح منطقه ای باعث تغییر توازن قدرت منطقه ای به زیان ایران و انفعال آگاهانه بیشتر چین در بحران های منطقه ای شده است و در نهایت می تواند در عرصه بین المللی زمینه نهادینه شدن بیشتر چین در نظم موجود بین المللی و افزایش توان اجماع سازی آمریکا و متحدان منطقه ای آن علیه ایران را به خصوص در شرایط بحران مهیا کند.
تغییر رهبری و تحول در راهبرد منطقه ای امارات متحده عربی (2014-2020)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
81 - 111
حوزه های تخصصی:
امارات تا سال 2000م. عمدتاً به عنوان دنباله روی ریاض در روندهای امنیتی و سیاست منطقه ای این کشور عمل می کرد. از سال 2004م. که «شیخ خلیفه بن زاید» به قدرت رسید در نتیجه عواملی چون تثبیت نسبی نقش و جایگاه امارات در نظم منطقه ای و بین المللی، انباشت ثروت و تقویت روابط با آمریکا، سیاست خارجی امارات وارد فضایی جدید شد. وجه مشخصه این دوره که با ولیعهدی محمد بن زاید کامل شد، ارائه تعریفی جدید از نقش منطقه ای امارات می باشد. تحت این شرایط، امارات پروژه منطقه ای خود را در قالب تحرکات جدید در حوزه ژئوپلیتیکی غرب آسیا و شمال آفریقا آغاز کرد. محمد بن زاید از زمان رسیدن به مسند قدرت نوعی تغییر در سیاست منطقه ای امارات به وجود آورده است. امارات تحت ریاست محمد بن زاید سیاست خارجی مداخله گرایانه ای را در پیش گرفته که هدف آن طرح ابوظبی به عنوان یک قدرت منطقه ای می باشد. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که «سیاست منطقه ای امارات از زمان روی کار آمدن محمد بن زاید چه تحولاتی را تجربه کرده است؟» یافته های مقاله بر مبنای گزاره های «نظریه تصمیم گیری» نشان می دهد که تحول بنیان های سیاست خارجی امارات از جمله دگرگونی در ادراکات، برداشت ها، و به طور کلی منافع، هویت ها و ترجیحات تصمیم گیرندگان از قدرت نسبی این کشور در سطح منطقه ای و نظام بین المللی عاملی بوده که ابوظبی را به ایفای نقش منطقه ای جدید و مبتنی بر حضور فعال در بحران های منطقه ای ترغیب نموده است. روش پژوهش در این مقاله از نوع تبیینی بوده و اطلاعات مورد نیاز نیز به روش کتابخانه ای و استفاده از منابع اینترنتی گردآوری شده است.
روابط روسیه و اسرائیل در پرتو نقش منطقه ای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
143 - 170
حوزه های تخصصی:
با روی کار آمدن پوتین در سال 2000 م. و اتخاذ سیاست موازنه سازی میان بازیگران بین المللی، سیاست خارجی روسیه در قبال کشورهای خاورمیانه تغییر کرد. در همین راستا روابط روسیه با اسرائیل نیز دچار تحول و چرخش قابل توجهی شد. این دو با اتخاذ سیاست عمل گرایانه مبتنی بر منفعت، پس از چهل سال، تلاش نموده اند سطح و عمق روابط خود را نسبت به گذشته توسعه دهند. این نوشتار تلاش دارد با نگاه واقع گرایانه و با روش کتابخانه ای به این پرسش پاسخ دهد که «روابط روسیه و اسرائیل در دوران ریاست جمهوری "پوتین" چگونه تغییر کرده است و تأثیر ایران بر این روابط چگونه بوده است؟» فرضیه پژوهش این گونه بوده است که روسیه و اسرائیل با تغییر سیاست و تحت تأثیر شرایط بین الملل روابط گسترده ای را در ابعاد مختلف تجربه می کنند. بررسی روابط روسیه و اسرائیل نشان می دهد روابط این دو ضعیف، اما رو به افزایش است. روابط تجاری محدود به تجارت مواد اولیه است و تجارت کالاهای مبتنی بر تکنولوژی به دلیل الگوی سیاست خارجی اسرائیل به صورت محدودی انجام می شود. روابط نظامی نیز به دلیل وابستگی شدید صنایع نظامی اسرائیل به آمریکا ضعیف ترین رابطه بین اسرائیل و روسیه است. با وجود موضوعات مهم استراتژیک همچون مسئله ایران و خاورمیانه، و روابط استراتژیک اسرائیل و آمریکا که مانع گسترش روابط آنها می شود، طرفین در جهت تقویت روابط تلاش می کنند.
بکارگیری رویکرد تلفیقی تحلیل پوششی داده ها و مدل اندرسون-پترسون برای ارزیابی انواع کارایی نسبی صنعت بنادر کانتینری خاورمیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بهره وری سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴۵
71 - 92
حوزه های تخصصی:
هدف مطالعه حاضر ارزیابی کارایی نسبی بنادرکانتینری عمده خاورمیانه و شناسایی بنادرکارا برای سال های2011 تا 2013 می باشد. روش تحقیق حاضر از نوع تحلیلی-کاربردی بوده و برای جمع آوری داده های تحقیق از سایت اینترنتی سازمان بنادر و دریانوردی، مجله بین المللی مدیریت کانتینر و سایت رسمی هر بندر استفاده گردیده است. در این تحقیق ابتدا با استفاده از دو مدل اساسی تکنیک تحلیل پوششی داده ها، سی سی آرو بی سی سیخروجی محور،کارایی نسبی بنادرکانتینری عمده منطقه خاورمیانه، در بازه زمانی2013-2011 ارزیابی گردید و سپس براساس نتایج حاصل، بنادرکارا با استفاده از روش اندرسون-پیترسون رتبه بندی شدند. براساس نتایج مدل سی سی آر خروجی محور، بندرخورفکان بالاترین ضریب کارایی را داشته و بندرامام خمینی(ره)،در طول سه سال ضعیف ترین بندر از این حیث بوده است. براساس نتایج مدل بی سی سی خروجی محور، بنادر بوشهر، جبل علی، خورفکان و اسکندریه، بالاترین ضریب کارایی را داشتند و بندر امام خمینی(ره)،در طول سه سال ضعیف ترین بندر از این حیث بوده است. بنادر در بازه زمانی موردنظر، دارای بازده نسبت به مقیاس متغیر بوده اند و تنها بندر خورفکان و اسکندریه تحت بازدهی به مقیاس ثابت عمل کرده اند. میانگین کارایی تکنیکی سراسری بنادر مورد کاوی در بازه زمانی مدنظر،54.3 درصد و میانگین کارایی تکنیکی موضعی 73 درصد محاسبه شده است.
Philosophy, Art and Critique: A (short) conversation with the “other”(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۲ زمستان ۱۳۹۴ شماره ۳ (پیاپی ۴۷)
75 - 86
حوزه های تخصصی:
The article sketches a nexus between philosophy, art (poetry) and critique with a particular emphasis on the contribution of classical Muslim philosophers. At the same time, it demonstrates how luminaries such as Omar Khayyam and Ibn Sina, contributed to the renewal of philosophy as a freedom seeking exercise and as a means to pursue happiness through knowledge. In the second part of the article this discussion is geographically de-located to include critical theories from mainland Europe. The conclusion focuses on the comparability of these contemporary critical theories with the philosophies of the “east”.
خیزش های حقوق بشری و دموکراتیک خاورمیانه در پرتو فن آوری های نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۲ بهار ۱۳۹۵ شماره ۴ (پیاپی ۴۸)
13 - 37
حوزه های تخصصی:
قیام های گسترده مردمی در خاورمیانه نمایانگر شکست روندهای سیاسی متعارف همراه با مهجور شدن نهادهای دولتی در راستای ایجاد تغییرات دموکراتیک بنیادین بود. ترکیبی از نافرمان مدنی، کنش سیاسی و مبارز طلبی زمینه را برای سقوط بی سابقه رژیم ها در سراسر منطقه رقم زد. بی تردید رکود اقتصادی در قیام های دموکراتیک بهار عربی موثر بود. کل منطقه درگیر اعتراضات ضد دولتی نسلی ناامید است که از یافتن شغل ناتوان بوده و آزادانه عقاید خود را بیان می کنند. یک وفاق اجتماعی علیه اقتدارگرایی پوپولیستی شکل گرفته که دهه ها به دنبال سوء مدیریت، فامیل بازی، فساد و سرکوب سیاسی، بود. با این وجود، آنچه که در بهار عربی نادیده گرفته شد، ارزیابی نقش احساسات، همبستگی ها و فعالیت های آنلاین است. بی تردید ارتباطات تکنولوژیک مدرن، فضای تازه ای برای بحث های عمومی فراهم کرد تا بتوانند خواسته های خود را به شیوه ای موثرتر مطرح سازند. در عصر ارتباطات، این تکنولوژی ها مرزها و موانع را از میان می برند و یک حس گسترده ای از همدردی و تعلق خاطر به یک قیام گسترده در برابر رژیم های ستمگر را به وجود می آورند. انگیزه تغییر به طرز فزاینده ای فضای منطقه را پر کرده و مردم را برای مقابله با استبداد بسیج می سازند. برعکس این دیدگاه که فن آوری های نوین، تهدیدی علیه هنجارها و هویت های فرهنگی است، این فن آوری ها موجب غلیان همبستگی ها، پیوستگی فرهنگی و هویت های فرا مکانی می شوند. هدف مهم فن آوری های نوین رسانه ای، درخواست فزاینده برای آزادی های سیاسی، جامعه باز و حقوق بشر است.
Main Drivers of Russian Military deployment in Syria(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۳ بهار ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۵۲)
21 - 38
حوزه های تخصصی:
Russian military deployment in Syria should not be considered as the core goal of Moscow’s diplomacy but its instrument. It is also a serious mistake to present Russian efforts in the country as the result of a game of “chicken” between Moscow and the West. Moscow is playing a different type of game that could be characterized as “geostrategic poker”, where the Assad regime is logically considered Russia’s main stake. This stake allows the Russians to influence the situation on the ground and demonstrate their importance in the international arena by positioning Moscow as one of those players without whom the Syrian question cannot be solved. By increasing military support to the Syrian government the Russian authorities simply strengthened their stake. Now they are starting to reveal their hand. The latest developments also show that Russian stance on Syria is determined by the interplay of the complex factors among which the growing security concerns are of the main importance. The Kremlin is worried that the fall of Assad will inevitably bring radical Islamists to power in Syria. This, in turn, will lead to the further destabilisation of the situation in the Middle East inevitably affecting the Muslim regions of Russia. At the same time, this does not mean that Moscow supports Bashar Assad as a person. On the contrary, the Kremlin accepts the possibility of the post-Assad Syria and Russian contacts with the Syrian opposition also demonstrate that Moscow is open to the dialogue. By September 2015, on the eve of Russia’s dramatic military moves, the Kremlin feared that Assad’s regime was on the verge of collapse. The assessment was that the existing levels of military, technological, and financial assistance by Russia to the Syrian regime would only prolong its agony and not save it. Moscow could not afford losing its stake in the Middle East. Intervention was based on a choice between a “bad” and a “very bad” scenario: either a costly military operation to support Assad, or doing nothing as his power crumbled. The Russian leadership was also motivated in part by its perception of what had happened in Libya and Iraq, where—in its view—nothing good came of the complete destruction of the old regimes. It did not want to see the same happen to Syria as, from the Kremlin point of view, this would mean the turning of Syria into another regional source of instability and jihadist threat..
Qatari Foreign Policy and the Exercise of Subtle Power(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۴ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۵۴)
91 - 135
حوزه های تخصصی:
Small states are generally assumed to be on the receiving end of power in the international arena rather than a source of it. But from the late 1990s up until mid-2013, when Sheikh Hamad Al-Thani ruled the country, Qatar became endowed with a form of power. This form of power did not conform to traditional conceptions of “soft,” “hard,” or “smart” power but was a composite form of power that could be best described as “subtle power”. Qatari foreign policy at the time was comprised of four primary components. These included hedging, military security and protection, branding and hyperactive diplomacy, and international investments. Combined, these four foreign policy components bestowed Qatar with a level of power and influence that was far beyond its status as a small state and a newcomer to regional and global politics. This type of power was neither rooted in the attraction of norms (soft power) nor in military ability (hard power). It instead consisted of a form of often behind-the-scenes agenda setting that could be best described as subtle power
Hierarchy and Instability in the Middle East Regional Order(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
There is an emerging hierarchical order in the Middle East that is both unstable and is also a source of instability. In the current regional setting, the inherent instability of this order is the result of a confluence of four mutually reinforcing developments. First, the global context has entailed a steady departure, or weakening, of the United States as an active interested power in the Middle East, opening up space among local aspirants for regional hegemony. A second factor is the competition among regional powers not only for the expansion of regional influence but also their power and position in the larger global order. Israel and Saudi Arabia seek to maintain the global status quo, while Turkey and Iran perceive of themselves as counter-hegemonic powers and seek to undermine the Western-engineered global order and hierarchy. Third, while some regional middle powers are more pragmatic in their foreign policy choices (i.e. “pragmatic” middle powers), some form alliances on the bases of ideological or identity affinity (i.e. “allied” middle powers), further deepening and prolonging tensions. Fourth and finally, the collapse of central authority in several Arab states following the 2011 uprisings—in Libya, Syria, Iraq, Lebanon, and Yemen—has provided the perfect opportunity for the regional powers, and even some of the secondary regional states, to expand their influence through local proxies and non-state actors. The combined features of the regional order in the Middle East are likely to inhere instability and tensions for the foreseeable future.
بررسی تطبیقی-تحلیلی گفتمان های رقیب در خاورمیانه: مطالعه موردی گفتمان های انقلاب اسلامی ایران، اخوانی سکولار ترکیه و سلفی-تکفیری عربستان سعودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۶ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۶۳)
23 - 52
حوزه های تخصصی:
گفتمان ها در عرصه سیاست خارجی، به عنوان یک پدیده مطالعاتی در روابط بین الملل، دارای جایگاه هستند. گفتمان ها، دال های شناور را از حوزه گفتمان گونگی هر کشور، بر حول دال مرکزی خود، مفصل بندی کرده و تبدیل به وقته می کنند. آنها با پدید آوردن غیر و رقیب، روابط خارجی کشورها را دارای هویت می کنند، آنگاه، گفتمان های غیر را شناخته و رقابت با آنها را شکل می دهند. در خاورمیانه امروزی، با توجه به اینکه این منطقه همواره دارای تنش بوده، سه گفتمان انقلاب اسلامی از سوی ایران، اسلام میانه رو از سوی ترکیه و سلفی-تکفیری از سوی عربستان، یکدیگر را به عنوان غیر شناسایی کرده اند و در حال رقابت با هم هستند. از آنجا که هر گفتمان تلاش می کند هژمون شود، گفتمان های مذکور نیز در این جهت، تلاش می کنند تا نفوذ خود را در خاورمیانه به حداکثر برسانند. با وجود چنین گفتمان هایی، هدف این مقاله، مقایسه آنها با یکدیگر است. بنابراین، پرسش اصلی این مقاله آن است که «در مقایسه تطبیقی گفتمان مذکور که از سوی سه قدرت منطقه ای ایران، ترکیه و عربستان هدایت می شوند، چه موارد مشابهت و تفاوتی وجود دارد؟» برای پاسخ به این سوال، روش تحقیق مقاله، روش گفتمانی و روش مقایسه ای است و نتیجه کلی مقاله نیز نشان می دهد گفتمان های سه گانه انقلاب اسلامی، اسلام میانه رو و سلفی-تکفیری، همگی برآمده از دال های شناور اسلام هستند، اما با توجه به وضعیت فرهنگی، مذهبی، اجتماعی، سیاسی و تاریخی سه کشور ایران، ترکیه و عربستان، به اشکال گوناگونی بر گرد دال های مرکزی متفاوت، مفصل بندی شده و یکدیگر را به عنوان رقیب، طرد می کنند.
بررسی آینده پژوهی حضور ناتو در خاورمیانه و محیط پیرامونی ایران و تأثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۷ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
169 - 193
حوزه های تخصصی:
ناتو از جمله سازمان های بین المللی امنیت دسته جمعی و نظامی است. با فروپاشی شوروی ، ناتو فسلفه وجودی خود را از دست داد، ولی بحران های بین المللی از جمله جنگ های خلیج فارس، بحران کوزوو و... موجب شد در سال 1997، رسما هدف خود را ایجاد صلح و امنیت در جهان معرفی نماید و بر طبق آن به فرآیند گسترش خود به شرق بپردازد. جنگ های 2001 افغانستان و 2003 عراق، ناتو را علاوه بر ترکیه، در این مناطق با ایران نیز همسایه کرد، همچنین ناتو با دیگر همسایگان ایران شروع به همکاری گسترده نمود. حال، سوال اصلی پژوهش آن است که «با توجه به سیاست گسترش به شرق ناتو، انواع سناریوهای رفتاری قابل پیش بینی این حضور در محیط پیرامونی ایران، برای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران چیست؟» روش بررسی پژوهش روش های تحلیلی و سناریونویسی است و اطلاعات به صورت اسنادی جمع آوری شده است. نتیجه کلی نیز نشان می دهد که با توجه به تعمیق حضور ناتو در محیط پیرامونی جمهوری اسلامی ایران و این امر که آمریکا رهبری ناتو را بر عهده دارد، دارای روابط خصمانه با جمهوری اسلامی ایران است، سناریوهای قابل پیش بینی رفتار ناتو، طیفی از سناریوهای پرخطر، کم خطر و همکاری جویانه می باشد و میزان تهدیدها و فرصت های این سناریوها برای امنیت ملی ایران، وابسته به راهبردهایی است که سیاست خارجی ایران در برابر آن اتخاذ می کند، یعنی اینکه رفتاری تهدیدآمیز از خود نشان دهد و یا رفتاری تنش زدا، به علاوه اینکه ایران تا چه حد توانایی دارد تا انواع قدرت های خود را تقویت کند، در رفتار آینده ناتو با ایران مؤثر می باشد.
بررسی وضعیت تولیدات علمی ایران در حوزه گردشگری در بین سال های 1998 تا 2017(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت گردشگری سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۱
79 - 110
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، شناخت وضعیت ایران به لحاظ تولیدات علمی از بعد کمی و کیفی و مقایسه آن با کشورهای خاورمیانه به منظور آگاهی از جایگاه ایران و کمک به تصمیم گیری در سیاست گذاری ها در حوزه گردشگری بوده است. همچنین رابطه بین تولیدات علمی و درآمد حاصل از گردشگری بررسی شده است. پژوهش حاضر، با رویکرد علم سنجی انجام شده است. تولیدات عملی در حوزه گردشگری در بین سال های 1998 تا 2017 از بانک اطلاعاتی وب آف ساینس استخراج شدند. برای تحلیل داده ها و ترسیم نقشه های علمی از نرم افزارهای هیست سایت، ووس ویوِر و به منظور تحلیل داده ها آماری از نرم افزار اکسل و اس پی اس اس استفاده شد. نتایج نشان داد که ایران در زمینه گردشگری 354 مدرک نمایه شده در این پایگاه دارد. ایران از لحاظ تعداد مدارک در این حوزه جایگاه 38 ام در جهان و جایگاه سوم را در خاورمیانه داراست. همچنین از لحاظ همکاری های بین المللی در خاورمیانه و جهان به ترتیب بیشترین همکاری های ایران با کشورهای ترکیه و مالزی صورت گرفته است. نتایج حاکی از روند روبه رشد مدارک ایران در این حوزه است. ایران از لحاظ تعداد مدارک جایگاه شایسته ای را در خاورمیانه داراست اما از لحاظ استنادات و میزان همکاری بین المللی عملکرد ضعیفی داشته است که باید به این مسئله توجه شود. همچنین رابطه بین تولیدات علمی و درآمد حاصل از گردشگری در سطح 0.01 معنادار بود.
تطور داعش: معلول عوامل سبب ساز
حوزه های تخصصی:
منطقه خاورمیانه همواره آبستن رخدادهای متعددی بوده است و این مشکلات و مصائب جدای از عوامل بیرونی که به نحوی بر این منطقه تحمیل شده، ریشه های داخلی نیز داشته است به عبارتی نظام امنیتی خاورمیانه قبل از شکلگیری داعش با در نظر گرفتن این شرایط دارای ماهیت و ویژگیهای خاص خود بوده است. در دوره مورد بحث ساختار نظام منطقه ای به تبع تحول در ساختار نظام بین المللی دستخوش تغییرات عمده ای شد که در نتیجه آن نوع رویکرد و کنش بازیگران نیز متحول گردید. همزمان با تحولات در ساختار، در فرایندهای منطقه ای نیز تغییراتی به وقوع پیوست و در نهایت نقش و جایگاه بازیگران نیز دستخوش تحولاتی اساسی شد که مجموع این تغییرات شرایط لازم را برای رشد و گسترش داعش فراهم ساخت. به عبارتی داعش بیش از آنکه علت یا متغیر اصلی باشد، خود معلول علل عمیق تر داخلی، منطقه ای و بین المللی است و یافتن راه حل برای آن نیز در تمامی این سطوح باید دنبال شود البته این مسئله بالطبع یک مسئله غامض و پیچیده است.