مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
بهار عربی
حوزه های تخصصی:
قیام های مردمی در منطقه عربی، از جهت گسترش سریع و زنجیره وار آن و سرعت وقوع، موجب حیرت ناظران مسایل خاورمیانه و جهان عرب شد. در این مقاله استدلال می شود که در ورای حوادث مزبور، اعتراض به آنچه هشام شرابی «پدرسالاری جدید» خوانده، قرار داشت. علت گسترش سریع حوادث نیز همین بود. از سوی دیگر، به رغم شباهت ها، بین حکومت های عربی تفاوت هایی هم وجود داشته و اختلافاتشان در مواردی چون میزان وجود و حضور نهادهای جامعه مدنی، پیوندها و ارتباطات جهانی حکومت ها، شخصیت رهبران اتوکرات و مستبد عرب، مداخله و عدمِ مداخله قدرت های(بزرگ) خارجی و ساخت اجتماعی(قبیلگی بودن و نبودن آن)، از عوامل مؤثر بر شیوه تعاملِ دولت ها با توده مردم و معترضین بوده است. بر این اساس، هر چه کشوری از عناصر پدرسالاری دورتر شده و به اجزاء دموکراتیک تر حکومت افزوده شده است، از برخوردهای خشن تر و خونریزی کاسته شده و اعتراض ها با کمترین برخورد خشونت بار و مسلحانه همراه بوده است.
بررسی تحولات انقلابی کشورهای عربی از منظر لیبرالیزم، سازه انگاری و نظریه انتقادی روابط بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از زمان تحولات انقلابی موسوم به «بهار عربی» در کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال افریقا که منجر به سقوط حکومت های دیکتاتوری در برخی از کشورهای این منطقه و ایجاد ناآرامی در برخی دیگر از این کشورها شده است، ادبیات بسیاری در تجزیه و تحلیل این وقایع تولید شده که تقریبا در هیچ یک از این آثار، این انقلاب ها از منظر دیدگاه های نظری روابط بین الملل مورد بررسی و تحلیل قرار نگرفته است. همین خلا پژوهشی انگیزه اصلی نگارش این مقاله را ایجاد کرد تا از میان مهم ترین نظریه های موجود در روابط بین الملل، نظریه لیبرالیزم را از جریان اصلی و نظریه انتقادی و سازه انگاری را از میان جریان بازاندیش گرای این رشته به دلیل توان تحلیلی مناسب تری که در تجزیه و تحلیل این وقایع برخوردارند، انتخاب نماییم. در همین راستا در این مقاله به این نتیجه خواهیم رسید، در حالی که با الهام از نظریه لیبرالیستی روابط بین الملل این تحولات انقلاب هایی لیبرال - دموکراتیک و تحت عنوان بیداری ملی معنا می شود، سازه انگاران از آن به عنوان انقلاب هایی مذهبی تحت عنوان بیداری اسلامی و در نهایت پیروان نظریه انتقادی با الهام از نظریات چپ، این تحولات را با نام انقلاب های اجتماعی تحت عنوان بیداری انسانی - اجتماعی و یا طبقاتی معنا می کنند.
بررسی نظریات مطرح پیرامون جنبش های سال 2011 در جهان اسلام(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
تحولات سال 2011 در جهان اسلام، که چندین کشور را دربر گرفت، بار دیگر تحلیلگران و اندیشمندان را واداشت تا به بررسی و تحلیل ماهیت این تحولات بپردازند. پیرامون این تحولات، طیف وسیعی از نظریات ارائه شده است. در یک سو، تجددخواهی است که در قالب بهار عربی و لیبرال دموکراسی مطرح شده اند. از سوی دیگر، افراط گرایی است که در قالب سلفی گرایی مطرح شده است. در این میان، مقام معظم رهبری این تحولات را در قالب «بیداری اسلامی» و بازگشت به هویت اسلامی که متأثر از انقلاب اسلامی است، تحلیل می کنند. تحقیق حاضر، به دنبال این است تا با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، به ارزیابی نظریات مطرح پیرامون این تحولات بپردازد. یافته های علمی این تحقیق، حکایت از این دارد که نظریة بیداری اسلامی تنها نظریه ای است که می تواند واقعیت این تحولات از حیث اعتقادی، رفتاری و ساختاری تبیین نماید و اهداف واقعی این جنبش ها را تحلیل کند.
بهار عمل و زمستان آسایش: کردار شناسی بیداری اسلامی از منظر ارتباطات جمعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تحولات اخیر در خاورمیانه و شمال آفریقا از منظر ارتباطات جمعی، در قالب تأمل انتقادی درباره نقش رسانه های جدید در بستر یا بافت فرهنگ مورد توجه قرار گرفته است. البته وجه توجه آن، نگاه آسیب شناسانه ای است که می توان به رخداد بیداری اسلامی در منطقه داشت. روایت نویسندگان مقاله از این رخداد، این است که وضعیت انقلابی حول کردار (پراتیک) شکل می گیرد و این تحولات بخشی از همان پراتیک را مدیون کارکردهای رسانه های جدید به منزله تاکتیک هستند. با وجود این، رسانه های جدید همان گونه که می توانند بالقوه زمینه ساز انقلاب شوند، می توانند انقلابی هم علیه خود به وجود آورند و ظرفیت رهایی بخشی جنبش اجتماعی یا انقلاب را حتی تا حدی سرکوب کنند. از این رو، ادعای مقاله این است که بدون کردار یا پراتیک انقلابی، رسانه های انقلابی کارایی ندارند و بحث در ضرورت اولویت پراتیک بر تاکتیک است.
روز قدس و بیداری جهان اسلام
حوزه های تخصصی:
قدس شریف در نگاه وحی و مسلمانان به دلیل وجود مسجدالاقصی از ارزش والایی برخوردار است. جایگاهی است پر برکت و محل زندگى و بعثت انبیاء بزرگ الهى، نخستین قبله مسلمانان و به ویژه جایگاه معراج آسمانى رسول الله (ص) است. بیت المقدس براى یهودیان و مسیحیان نیز به لحاظ دینی اهمیت خاصى دارد با وجود پر اهمیت بودن این جایگاه اما امروز قدس شریف و نخستین قبله مسلمانان از دست صهیونیست ها خون می گرید و مى دانیم که امروز سرهاى قدسیان همه بر زانوى غم است. آنان چشم انتظار اقدام اساسى مسلمانان براى رهایى بیت المقدس از دست صهیونیست ها هستند. خوشبختانه امروز تدبیر و دور اندیشی امام خمینی (ره) و رهبری داهیانه مقام معظم رهبری نتیجه داده است و روز جهانی قدس، نماد بیداری جهان اسلام شده است. بیداری اسلامی، ملت های مسلمان را به سوی قیام عملی علیه رژیم صهیونیستی سوق داده است و طلیعه شکست کیان صهیونیستی آشکار شده است. خیزش و بیداری ملت های مسلمان منطقه، باعث شده است تا روز قدس اهمیتی روز افزون بگیرد. امواج خروشان بیداری اسلامی همچنان به صورت مستکبران سیلی می زند و دیکتاتورهای دست نشانده را یکی پس از دیگری از گردونه حکومت خارج می سازد. هرچند برخی با عنوان «بهار عربی» از بیداری جهان اسلام یاد می کنند اما جهان، شاهد بیداری اسلامی و وقوع انقلاب های اسلامی دیگری در منطقه است. با توجه به واقعیت موجود این مقاله به دو مطلب می پردازد:
بیداری اخیر در جهان اسلام، بیداری اسلامی است نه ناسیونالیستی و نه سکولار.
روز جهانی قدس از عوامل مهم تأثیرگذار در بیداری جهان اسلام بوده و برگزاری هرچه باشکوه تر آن می تواند زمینه ساز نابودی رژیم صهیونیستی گردد.
تفاوت های هستی شناختی جنبش های پان عربیستی و بهار عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ورود مدرنیته به جهان اعراب، فرآیند مدرنیزاسیون و تقابل اسلام و به ویژه اعراب با این فرآیند، موجب تحولاتی در سطوح متعدد اجتماعی و سیاسی گردید. امید به تشکیل دولت های مستقل و قدرتمند عربی با بنیان های دولت ملت مدرن، موجب گردید تا جنبش های استقلال خواهی و اقتدارطلبانه در میان دول عرب همانند مصر، عراق، سوریه و در سطوحی دیگر لیبی و الجزایر و غیره به سرعت رشد کند. جنبش های پان عربیستی در این ممالک با پیروی از ریشه های ایدئولوژیکی عربی اسلامی و در عین حال تاریخی جهان اسلام باعث شد کشورهای عربی به سرعت از خاورمیانه تا شمال آفریقا استقلال یابند. این جنبش ها تا شکل گیری بهار عربی در سال 2011 به استقلال و اقتدار خود افزودند. بهار عربی نگرشی هستی شناختی از نوعی دیگر را موجب شد و به سرعت طی چندماه، بیشتر کشورهای عربی را در بر گرفت. فرض اصلی این پژوهش، بیان تفاوت هستی شناختی این دو جنبش (پان عربی و بهار عربی) است. با توجه به نوع مطالبات، جایگاه مبارزه و سطوح آن و شعارها و دستاوردهای این دو جنبش؛ می توان به تمایز هستی شناختی آن ها پی برد. در این پژوهش سعی می شود با به کارگیری نظریات جامعه شناسی سیاسی به بررسی هستی-شناسی این دو جنبش و در نهایت تفاوت های بنیادین آن ها پرداخته شود.
اینترنت و انقلاب خاموش جوانان در خاورمیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«انقلاب خاموش» اصطلاحی است که در ارتباط با تغییر و تحولات تدریجی در عرصه فکری نگرشی و باورهای سیاسی به کار رفته است، این انقلاب می تواند منجر به کنش های سیاسی اعتراضی و انقلاب سیاسی و اجتماعی گردد. هدف از انجام این پژوهش، تحلیل تاثیر اینترنت بر شکل گیری انقلاب خاموش ارزشی نگرشی و وقوع بهار عربی در چارچوب نظریه رونالد اینگلهارت است. پرسش پژوهش آن است که: مهم ترین عامل موثر بر بروز انقلاب خاموش در جوانان شهری و تحصیلکردگان خاورمیانه عربی در دو دهه اخیر چه بوده است؟ پیامد چنین انقلابی، در ساحت رفتاری یا کنشی چه بوده است؟ فرضیه تحقیق: بدون آن که تاثیر تحول در نظام آموزشی نادیده گرفته شود، باید گفت که از نیمه دوم دهه 2000 به این سو، افزایش دسترسی و استفاده از اینترنت منجر به شکل گیری انقلاب خاموش در ساحت ارزشی نگرشی و فکری و در ساحت رفتاری به تشدید کنش های اعتراضی در فضای سایبری و غیر سایبری و بهار عربی شد. روش تحقیق از نوع تبیینی علی و تحلیلی است. با استفاده از داده های پیمایش های ارزشی و نگرشی انجام شده توسط مراکز پژوهشی منطقه ای و مطالعات کمی انجام شده، در این پژوهش این نتیجه حاصل شد که اینترنت در بیش از یک دهه اخیر تا حد زیادی بر سپهر نگرشی و ارزشی و نیز سپهر رفتاری جوانان شهری و تحصیلکردگان تاثیرگذار بوده است؛ اما این نتیجه در مورد توده های بی سواد و کم سواد تایید نمی گردد لذا در تحلیل تاثیر اینترنت، متغیر نظام آموزشی متحول به عنوان متغیر زمینه ای که مفروض گرفته شده را نمی توان نادیده گرفت.
علل و ابعاد تصاعد بحران در غرب آسیا پس از تحولات بهار عربی (با تأکید بر نظریه برخورد تمدنی ساموئل هانتینگتون)
روند بحران زایی در دهه های گذشته در غرب آسیا به شکل های مختلفی ظهور و بسط یافته و با فراز و نشیب های فراوانی همراه بوده است که از جمله آنها می توان به قدرت گیری حکومت های حاصل از کودتاهای نظامی در برخی از کشورها و همچنین نظام های پادشاهی سلطنتی در برخی دیگر، جنگ میان اعراب و اسرائیل، جنگ ایران و عراق به عنوان طولانی ترین جنگ متعارف کلاسیک در قرن بیستم، ادامه روند رقابتی دو ابرقدرت و ظهور ورشو و ناتو به عنوان بازوهای نظامی، حمله شوروی به افغانستان و در پایان فروپاشی شوروی به عنوان یکی از قطب های دوگانه و پایان یافتن دوران جنگ سرد را می توان از عمده ترین عواملی دانست که بر تحولات منطقه غرب آسیا تا دهه 90 میلادی اثرگذار بودند. تنها اندک زمانی پس از فروپاشی شوروی، ساموئل هانتینگتون با ارائه نظریه «برخورد تمدنی» خود اعلام کرد که برخورد آینده نه به شکل جنگ میان دولت ها، بلکه به شکل برخورد میان تمدن ها رخ خواهد داد. به دنبال آن تحولاتی از قبیل ظهور جریان های تندرو و تروریستی، حمله آمریکا به افغانستان و عراق و در نهایت وقوع تحولات موسوم به بهار عربی را می توان به عنوان مصادیق اثرگذار بر منطقه غرب آسیا نام برد. سوالی که در این پژوهش در پی پاسخ دادن به آن برآمده ایم، این است که: علل تصاعد بحران در غرب آسیا به ویژه پس از تحولات موسوم به »بهار عربی« در سال 2011 چه عواملی بوده اند؟ در پاسخ باید گفت که علل اصلی این افزایش بحران، ناشی از پررنگ شدن هویت های فرهنگی و برخورد درون تمدنی بوده که برآیند آن به شکل جبهه بندی های مختلف از قبیل سنی-شیعی، عرب-غیرعرب و نظایر آن ظهور یافته و منجر به گسست میان دولت های منطقه و همچنین دخالت قدرت های فرامنطقه ای و در نهایت موجب بحرانی شدن شرایط کشورهایی نظیر عراق، سوریه و یمن و کل منطقه گردیده است.
تحولات دنیای عرب و ثبات سیاسی در امارات متحده عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ثبات سیاسی و امنیت به مثابه مهمترین دلمشغولی حکومت ها بوده است و به معنی نبود تهدیدات و چالش های جدی و بی نظم کننده است، نه تغییرات کوچک و جزیی که لازمه پویایی و استمرار نظام سیاسی و اجتماعی هستند. از ربع واپسین سده 20 به این سو، حکومت ها به ویژه حکومت های اقتدارگرا به دلایلی همچون اثرات سرایتی ناشی از گسترش جنبش های دموکراتیک، انقلاب ارتباطات، جهانی شدن، تحول نسلی و نارضایتی های سیاسی و اجتماعی فزاینده با چالش ها و تهدیدهای امنیتی مواجه بوده اند. در این نوشتار، نگارندگان با استفاده از روش تحقیق تبیینی _ علی درصدد ارائه پاسخ تحلیلی به این پرسش هستند که چرا جنبش های اجتماعی اخیر در منطقه یا بهار عربی به امارات متحده عربی سرایت نکرد و این کشور همچنان از ثبات سیاسی برخوردار است؟ چرا با وجود این که این کشور در منطقه از بالاترین میزان کاربری اینترنتی و شبکه های اجتماعی برخوردار است اما برخلاف برخی کشورهای دیگر، با جنبش اجتماعی مواجه نشد؟. مهمترین دلایل موثر در این ارتباط (فرضیه تحقیق) عبارتند از: ساختار جمعیتی غیربومی در اکثریت (85 درصد) و محافظه کاری آنان به دلایل سیاسی - اقتصادی و عدم برخورداری از حقوق شهروندی، مشروعیت عملکردی- کارکردی حکومت در حوزه اقتصادی و رفاهی، مشروعیت سنتی و مذهبی حکومت، گرایش فزاینده کاربران به استفاده از قابلیت های سرگرمی، تجاری، ارتباط گیری و غیرسیاسی اینترنت، شبکه های اجتماعی و محدودیت ها و کنترل های شدید حکومت بر قابلیت ها و لینک های سیاسی آن. یافته های تحقیق تایید کننده تاثیر همه دلایل یادشده بر ثبات سیاسی و عدم وقوع جنبش انقلابی در این کشور پس از وقوع بهار عربی هستند.
تغییر فرهنگ سیاسی شبه مدرن و تحولات خاورمیانه عربی؛ مخاطرات پیش رو : مطالعه موردی مصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خاورمیانه و شمال آفریقا که همواره موقعیتی حساس و مورد توجه قدرت های بین المللی و منطقه ای داشته است، بیش از چهار سال است که با تحولات و رویدادهایی روبرو شده که معادلات منطقه ای و بین المللی را دستخوش دگرگونی قرار داده است. در این میان تحولات مصر که پس از تونس به قطار تغییرات پیوست، پرسش هایی را درباره دگرگونی فرهنگ سیاسی، عوامل موثر بر این دگرگونی و توان اثرگذاری این دگرگونی بر تحولات سیاسی حال و آینده مصر مطرح می کند. آنچه به-نظر می رسد آن است که پیامدهای گسترش شبکه های مجازی اطلاعاتی - ارتباطی در مصر، زمینه گذار از فرهنگ سیاسی شبه مدرن در این کشور فراهم نموده و انقلاب 25 ژانویه مهمترین تجلی چنین تحولی است، هرچند پایداری برخی عناصر فرهنگی، شرایط دوره پس از مبارک – به ویژه در زمینه تحقق و تثبیت دموکراسی - را با چالش هایی روبرو می کند. لذا مقاله حاضر تلاش می کند ضمن توجه به ساختار جمعیتی و فرهنگی مصر و با بررسی و تحلیل ثانویه داده های جمع آوری شده طی سه تحقیق میدانی مرکز الاهرام در سال 2011، به تجزیه و تحلیل روابط متغیرهای مطرح شده پرداخته و میزان اثرگذاری آن ها را مورد سنجش قرار می دهد.
بررسی سیاست تطبیقی ایالات متحده در خاورمیانه قبل و بعد از بهارعربی
سیاست آمریکا در منطقه خاورمیانه در طول نیمه قرن گذشته شامل اهداف مشخص بوده که از جمله مهمترین این اهداف شامل: تامین ثبات و امنیت اسرائیل در منطقه، تامین انرژی پایدار از منطقه، طرح دموکراتیزه کردن کشورهای منطقه، تعقیب اهداف بلندمدت اقتصادی در قالب بازار بزرگ منطقه و ثبت و توسعه سیاسی و فرهنگی غرب در کشورهای اسلامی می باشد. با وقوع حادثه یازده سپتامبر در سال 2001 مرحله نوینی در سیاست ایالات متحده در خاورمیانه آغاز شد، که شامل دو جنبه مهم بود: نخست تلاش برای تضعیف و یا در صورت امکان تغییر حکومت در کشورهای مختلف مانند عراق و ایران و دوم پیگیری ایجاد سیاست تدریجی اصلاحات کنترل شده در کشورهای دولت و متحد استراتژیک سنتی، اما اقتدارگرایی آمریکا در تغییر حکومت در عراق موفق شد ولی نتوانست تضعیف یا تغییر حکومت در ایران را در دوره بوش به نتیجه برساند. نوع مواجهه آمریکا با روند تحولات رویکرد حکومت های حاکمه آینده جنبش های مردمی و جایگزین های موجود «منافع و امنیت اسرائیل و تناقض بین منافع استراتژیک و اصول دموکراتیک از جمله موضوعات مهم پیش روی آمریکا بود. پرسش اصلی این است که آیا سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه در برهه زمانی قبل و بعد از بهار عربی تغییر یافت؟ و فرضیه موجود آن است که سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در برهه قبل و بعد از بهار عربی در عین برخی تغییراتی روشی، در راستای منافع استراتژیک از پیش تعیین شده این کشور در منطقه بود.
تبیین شرایط تکوین بهار عربی و زمینه های فروپاشی رژیم های سیاسی در تونس و مصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال چهارم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۴
1 - 36
حوزه های تخصصی:
به جرات می توان گفت که طی دهه گذشته، هیچ منطقه ای در جهان به اندازه خاورمیانه و شمال آفریقا درگیر تحولات سریع سیاسی و دستخوش آشوب، ناآرامی و بی ثباتی نبوده است. آغاز دومینوی «اعتراضات توده ای بی ثباتی سیاسی» در پی شکل گیری بهار عربی تنها یکی از آن موارد است. هدف اصلی پژوهش حاضر تبیین شرایطی است که بهار عربی در آن تکوین یافت. پرسش اساسی پژوهش حاضر آن است که چه عواملی موجب شد تا بهار عربی از تونس و مصر آغاز شود؟ در پژوهش حاضر تلاش می شود تا بر اساس رویکردی چند سطحی و چند بعدی، شرایط تکوین و آغاز بهار عربی تبیین شود. فرضیه اصلی پژوهش آن است که شباهت هایی میان تونس و مصر وجود داشته که موجب شد تا بهار عربی از این دو کشور و نه از سایر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا آغاز شود. به لحاظ روشی، پژوهش حاضر از نوع پژوهش تطبیقی تاریخی مورد محور است. فرآیند تحقیق در سه مرحله به انجام رسیده است. در مرحله اول شباهت های موجود میان دو کشور تونس و مصر استخراج شد. در مرحله دوم ارتباط علّی شباهت های استخراج شده میان تونس و مصر در قالب متغیرهای 9 گانه، با شرایط تکوین و وقوع بهار عربی تبیین شد. در مرحله سوم نیز تبیینی عام از شرایط تکوین و وقوع بهار عربی صورت گرفت و نشان داده شد که چرا بهار عربی از تونس و مصر آغاز شد.
تبیین عوامل واگرایی در روابط ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی(2016-2010)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال ششم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲۳ (پیاپی ۵۳)
259 - 283
حوزه های تخصصی:
طی سال های اخیر تحولات عمده ای در منطقه خاورمیانه مشاهده شده است که علاوه بر ابعاد بین المللی، اتحادهای منطقه ای را نیز تحت تاثیر قرار داده است. اتحاد عربستان سعودی و ایالات متحده امریکا یکی از این اتحادها است که بر اثر تحولات جدید وجه اختلافی آن آشکار شده است. به علاوه اتهامات علیه عربستان سعودی در حوادث یازده سپتامبر 2001 متغیری با ابعاد بین المللی است که طی ماه های اخیر با بازگشایی پرونده و بررسی مجدد در کنگره امریکا به عنوان متغیر تشدید کنندهِ تنش بین دو کشور عمل کرده است.در این پژوهش تلاش می شود این موضوع مورد بررسی قرار گیرد که سیاست های ایالات متحده در قبال تحولات ذکر شده که منشا آنها در منطقه خاورمیانه است، چه تاثیری بر روابط این کشور و عربستان سعودی گذاشته است؟ فرضیه ای این است که سیاست های ایالات متحده امریکا در قبال تحولات و پویایی های منطقه ای و فرامنطقه ای مرتبط با خاورمیانه منجر به واگرایی در روابط عربستان و امریکا بین سال های 2016-2010 شده است و جنبه های اختلاف آمیز و تنش زای آن را مشخص کرده است.
ریشه های بهار عربی و دومینوی فروپاشی رژیم های عرب (تعیین کنندگی عوامل کوتاه مدت و نقش مدیریت سیاسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال سوم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۱۱
1 - 26
حوزه های تخصصی:
در جریان «بهار عربی» موج خیزش های مردمی جهان عرب را درنوردید. در اثر این قیام ها، چهار حکومت عربی (تونس، مصر، لیبی و یمن) سرنگون شدند؛ سه حکومت (بحرین، اردن و تا حدی عربستان) با مشکلات جدی روبه رو شدند و یک حکومت (سوریه) دستخوش جنگ داخلی گشت. بقیه ی دولت های عربی باثبات به نظر می رسند. پرسش این مقاله آن است که چرا برخی از این خیزش ها موفق به سرنگونی رژیم های حاکم شدند، در حالی که سایرین ناکام ماندند. این پژوهش بر آن است در عین حال که عوامل بلندمدتی ریشه بروز این انقلاب ها بوده اند که در جریان بهار عربی به شکل بحران های غیرمنتظره خود را آشکار ساختند، اما آن چه نقش تعیین کننده در سرنگونی برخی رژیم ها و بقای برخی دیگر را ایفا کرد، ترکیب عوامل کوتاه مدت بودند. برای رسیدن به این پاسخ ، عوامل دخیل در بروز انقلاب های مزبور در شش بخش سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی و خارجی بررسی شده اند. روش این پژوهش مقایسه ای است؛ مقایسه نظام مند تجربه ی کشورهای درگیر در بحران نشان می دهد حکومت هایی که با مدیریت سیاسی خود توانستند حمایت بخش قابل ملاحظه ای از مردم (حتی فقط یک اقلیت قدرتمند) را جلب کرده و نیز وفاداری بدنه ی اصلی ارتش را نسبت به خود حفظ کنند، از خطر سقوط رهایی یافتند. ممانعت حکام از شکل گیری اجماع جهانی علیه خود و بهره گیری از تاکتیک های مناسب در حوزه ی داخلی دو نکته ی مهم در این زمینه بوده است که دولت های عربی پس از خروج از شوک غافل گیری سقوط بن علی، به تدریج از یکدیگر آموختند.
مواضع اتحادیه عربی در قبال بهار عربی؛ متعارض و دوگانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله، با توجه به چالش های سیاسی-امنیتی اتحادیة عربی در قبال بهار عربی (بیداری اسلامی)، به رفتار متفاوت و بعضاً متناقض این اتحادیه می پردازد. سؤال اصلی این است که چرا اتحادیة عرب نمی تواند در قبال تحولات بهار عربی، موضع مشخص و واحدی اتخاذ کند و چرا مواضع دوگانه ای می گیرد که از یک سو، در قبال تحولات برخی از کشورها (سوریه و لیبی) تأییدی است و از سوی دیگر، در قبال تحولات برخی دیگر کشورها (بحرین و یمن) مخالفت جویانه؟به عنوان فرضیه، به نظر می رسد چالش های پیش روی اتحادیه، مانع از اتخاذ موضعی واحد در قبال تحولات بهار عربی می شود. این چالش ها شامل این موارد هستند: منافع ملی و امنیتی متفاوت اعضا، تفاوت سطح و شرایط اقتصادی اعضا، ضعف تحقق عملی اصول حقوق بشر در کشورهای عضو و در نتیجه، عدم حساسیت کشورها به مسائل نقض حقوق بشر، کاهش قدرت قطب های سنتی و تغییر موازنه به نفع عربستان سعودی و کشورهای نفت خیز خلیج فارس در اتحادیه. تکیة اصلی اسناد این پژوهش، بر اسناد اتحادیه و کتب و نوشته های محققان عربی است.
مناقشه ی ایران و عربستان در پرتو تحولات 2011 در منطقه؛ گذار از رویکردهای امنیتی هویت محور به رئالیسم کلاسیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحولات سال 2011 موسوم به بهار عربی یا بیداری اسلامی در منطقه ی شمال آفریقا و خاورمیانه ی عربی دربرگیرنده ی شکاف ها و چالش های اساسی در ساختار سیاسی-اجتماعی و اقتصادی جهان عرب بوده است. روند شکل گرفته در جهان عرب پس از سال 2011، در قالب و ساختار طبیعی خود قابلیت تسری بخشی به سایر حوزه های جهان عرب در سطح منطقه را داشت، اما اقدامات فرافکنانه ی حکام سعودی، قاعده ی بازی را در چارچوب گریز به جوّی سیاسی تغییر داده و تهدیدپنداری و تهدیدسازی از ایران را به عنوان اصلی بر فرع در دستور سیاست خارجی و امنیتی خود قرار دادند. بر این اساس، شکاف ها و چالش های هویتی دو طرف در قالب رویکردی معناگرایانه، بیش از گذشته رنگ و بویی رئالیستی و عینی به خود می گیرد؛ تا جایی که استراتژیست ها و نظریه پردازان روابط بین الملل، از مقوله ای فراتر از جنگ سرد بین دو طرف یاد می کنند. مقاله ی حاضر در پی بررسی مناقشه ی شکل گرفته میان دو قدرت منطقه ای ایران و عربستان و طرح این پرسش اساسی است که تنش میان دو طرف در کدام چارچوب تحلیلی-نظری قابلیت بررسی و ارزیابی خواهد داشت. فرضیه ی نوشتار حاضر این است که در مناقشه ی میان ایران و عربستان طی سال ها و ماه های اخیر، تحلیل ها و چارچوب های رئالیستی در شکل کلاسیک آن قابلیت تبیین و تحلیل بیشتری نسبت به نظریه های امنیتی هویت محور دارند. روش به کاررفته در این مقاله از نوع توصیفی-تحلیلی و چارچوب نظری ارائه شده نیز رئالیسم کلاسیک است. درواقع، وقوع بیداری اسلامی در کنار عوامل دیگر، نظیر تشدید جنگ لفظی، برنامه هسته ای ایران، مسئله ی نفت و همراهی آمریکا با عربستان، ضمن شکل گیری تضاد جدی منافع میان دو کشور ایران و عربستان سعودی، باعث اتخاذ رویکرد واقع گرایی از سوی دو طرف و گذار از رویکرد امنیتی هویت محور به رئالیسم کلاسیک شده است.
تحلیل ظرفیت های اخلاق اسلامی در جنبش های اعتراضی جهادگران فلسطینی بر دکترین امنیت ملی اسرائیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صهیونیست ها به خوبی می دانند که در اخلاق اسلامی جهاد یک جنگ دفاعی است نه تهاجمی؛ مسلمانان به قصد کشورگشایی و تجاوز به حقوق غیر مسلمانان نمی جنگند؛ بلکه مبارزه مسلمانان برای حفظ موجودیت جامعه اسلامی و دفاع از اسلام است. این مقاله بر اساس مدل SWOT نشان خواهد داد مبارزه مسلمانان فلسطینی بر پایه اخلاق اسلامی بر علیه تجاوزهای رژیم صهیونیستی به معنی جنگ، خشونت و بد اخلاقی رایج در جنگ های امروزی نیست، بلکه فلسطینیان در هر حال ارزش های اخلاقی را طبق موازین دین مبین اسلام محترم شمرده و میدان جنگ را صحنه دفاع از حقانیت آیین اسلام و سرزمین مادری خویش می دانند؛ این مقاله در تلاش است تا با تحلیل ماتریس های بهار عربی و امنیت مسلمانان فلسطینی نگاهی جامع از تلاش های محور مقاومت و جنبش حماس بر پایه اخلاق اسلامی برای حفظ امنیت شهروندان فلسطینی در مقابل دکترین امنیت ملی رژیم صهیونیستی ارائه دهد
تأثیرات محیط امنیت منطقه ای خاورمیانه بر سیاست خارجی عربستان سعودی (2015-2011)
با تحول نظم سیاسی و موازنه قدرت در خاورمیانه و شمال آفریقا پس از سرنگونی رژیم های اقتدارگرا در سال 2011 پادشاهی عربستان سعودی در ابعاد داخلی و خارجی با چالش ها و تهدیدات فزاینده ای روبرو شد که این امر منجر به تناقض رویکرد این کشور در قبال امواج بهار عربی گردید. هدف این پژوهش بررسی تأثیرات محیط امنیتی منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا پس از تحولات بهار عربی بر ادراک تصمیم سازان سیاست خارجی عربستان سعودی است. نوشتار حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و با بهره گیری از نظریه رئالیسم نوکلاسیک به دنبال پاسخ به این پرسش است که چه عواملی نقش تعیین کننده ای در سیاست خارجی متناقض عربستان در قبال بهار عربی داشته است و واکنش عربستان سعودی در قبال این تحولات چه بوده است؟ فرضیه این پژوهش این است که پس از وقوع تحولات بهار عربی متغیرهای افزایش قدرت و نفوذ ایران، قدرت یابی اخوان المسلمین، رقابت منطقه ای با قطر، رشد گروه های تروریستی و گسترش نارضایتی های داخلی نقش مهم و تعیین کننده در شکل دهی به سیاست خارجی عربستان سعودی داشته است و عربستان سعودی به دلیل توانمندی های اقتصادی، مذهبی و نظامی به این تحولات واکنش نشان داده است.
تأثیر سیاست های اقتصادی نولیبرال بر جهت گیری سیاست خارجی مصر در قبال اسرائیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مصر یکی از کشورهای مهم عربی است که تحولات در سیاست داخلی و یا خارجی آن می تواند تبعات عمده ای برای منطقه خاورمیانه داشته باشد. تحولات داخلی مصر و شکل گیری جنبش مخالف فراگیر در بدو مبارزات سال 2011. م که موجب استعفای حسنی مبارک و به قدرت رسیدن محمد مرسی از اخوان المسلمین با هویت مبارزه با «دگر» صهیونیستی شد، نشانگر آغاز مرحله جدیدی در حیات سیاسی این کشور بود، که می توانست ساختار و فضای سیاسی داخلی و جهت گیری های سیاست خارجی آن کشور را با دگرگونی هایی روبه رو کند. انتظار می رفت مصر در روابط خود با اسرائیل تجدید نظر کند، اما دولت اخوانی مصر در قبال اسرائیل همان سیاست های دولت پیشین را اتخاذ کرد. لذا سوال مهم آن است که به رغم تحولات داخلی این کشور در چارچوب بهار عربی و قدرت گیری اخوان المسلمین، چرا این کشور تغییری در مناسبات خود با اسرائیل ایجاد نکرد؟ در این نوشتار نگارندگان سعی دارند با استفاده از رهیافت اقتصاد سیاسی و به طور مشخص نظریه های انتقادی و به طور خاص نظریه های گرامشینی به شناسایی محدودیت های ساختاری رفتار دولت در سطح ملی و بین المللی، بپردازند و به چرایی عدم تغییر در سیاست خارجی مصر در این چارچوب پاسخ دهند. بدین ترتیب فرض بر آن است که ادغام مصر در جهانی شدن اقتصادی نولیبرال تحت سلطه نهادهای مالی بین المللی شامل صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و وابستگی به کمک های اقتصادی آمریکا مهم ترین عامل عدم تغییر سیاست خارجی مصر در دوران مرسی، به ویژه تداوم روابط با اسرائیل است.
واکاوی مشروعیت سیاسی حکومت سعودی در بستر بهار عربی و سند 2030(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مجلس و راهبرد سال بیست و ششم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۹۹
331 - 356
وهابیت به عنوان یک ستون مهم هویتی و دینی در حفظ مشروعیت سیاسی حکومت سعودی عمل کرده است. از اواخر دهه های 1980 و 1990 اپوزیسیون یا جریان اسلام گرای معارض و منتقد در واکنش به یک سری نارضایتی ها و عوامل داخلی و خارجی شکل گرفت و سبب تردید در بنیان های مذهبی مشروعیت سیاسی حکومت سعودی شد. با وقوع بهار عربی و پس از تدوین و اجرای اولیه سند 2030، از یکسو، شکاف اسلام گرایان منتقد با حکومت سعودی تشدید شد و از سوی دیگر، شکاف های اولیه در اتحاد بین حکومت و علمای وهابی به وجود آمد. در این پژوهش تلاش شده است با روش تبیینی و تحلیلی به دو پرسش اساسی پاسخ داده شود: 1. مهم ترین چالش های سیاسی حکومت سعودی از ناحیه جریان های اسلام گرای منتقد یا اپوزیسیون اسلام گرا (الصحوه الاسلامیه، اخوان المسلمین و جهادی ها) از دهه 1990 به این سو به ویژه پس از وقوع بهار عربی چه بوده ؟ 2. پیامد سیاسی سند 2030 برای بنیان های مذهبی مشروعیت سیاسی حکومت سعودی چه خواهد بود؟ فرضیه تحقیق که در واقع نتایج و یافته های آن را تأیید می کند آن است که نوسازی و مدرن سازی در عرصه های گوناگون به ویژه آموزشی سبب شکل گیری گروه های معارض اسلامی و تحول خواه شد که در واکنش به حمایت حکومت از ائتلاف تحت رهبری آمریکا در جنگ خلیج فارس در 1991، انسداد سیاسی و نارضایتی های سیاسی و اجتماعی به سمت موضع انتقادی نسبت به حکومت رفتند که پس از وقوع بهار عربی تشدید شد. اما طرح اصلاحات بلندپروازانه و ساختار شکنانه تهاجمی نسبت به نهاد دینی مندرج در سند 2030 به ویژه درخصوص آزادی های اجتماعی و حقوق زنان و کم توجهی بن سلمان به مخالفت علما، سبب شکل گیری چالش و شکاف های اولیه بین علمای وهابی یا شورای عالی علمای وهابی و حکومت سعودی شده است که احتمالاً در آینده افزایش خاهد یافت.