مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۲۱.
۱۲۲.
۱۲۳.
۱۲۴.
۱۲۵.
۱۲۶.
۱۲۷.
۱۲۸.
۱۲۹.
۱۳۰.
۱۳۱.
۱۳۲.
۱۳۳.
۱۳۴.
۱۳۵.
۱۳۶.
۱۳۷.
۱۳۸.
۱۳۹.
۱۴۰.
عرفان
حوزه های تخصصی:
عشق و محبت و زیبایی؛ یکی از دغدغه های همیشگی بشر بوده و درگیری های دنیایی و فکری با آن داشته است. این موضوعات اساسی، در عرفان نیز تبلور خاصی یافته اند تا آنجا که به عنوان یکی از بحث های عرفان در شاخه های گوناگون آن مطرح گردیده اند. عشق به معشوق، مستغرق شدن در جمال بی پایان نگار ازلی و سر کشیدن جرعه ای شراب نام محبت یار، حالتی به عاشق می دهد که او را از وادی عقل وهوشیاری به صحرای بی کران جنون و سرگشتگی می کشاند و به اصطلاح متصوفه، او را از «صحو» به «سکر» رهنمون می گردد و در بیخودی و مستی و دیوانگی از اثر می ناب وحدت، خود را بیگانه می یابد و رفتار و کرداری از او سر می زند که از عقل بشری و هوشیاری دنیوی به دور است و به حالات مجانین نزدیک تر است و همین امر، باعث به وجود آمدن حالات و کرداری می شود که بیشتر کاویده خواهد شد. این مجانین و مستان الهی در پناه این بیخودی و جنونشان، به زیباترین و ناب ترین ارتباط معنوی و درونی با معشوق یکتای ازلی شان می رسند و چنان به پختگی می رسند که از خودیِ خودشان اثری نمی ماند و آنچه برجا می ماند فقط «او»ست و لاغیر... .
عرفان و پیشگیری از جرائم
حوزه های تخصصی:
جوامع انسانی در قرن های گذشته با استفاده از شرایع دینی به پاکسازی فرد و جامعه از انحرافات و به از بین بردن بزهکاری و مبارزه با جرائم اقدام می کرده اند، اما با پیشرفت های اخیر در زمینه های فن آوری و علوم مختلف، چون آن شریعت ها نوسازی نمی گردید و متناسب با نیازهای روز به پیش نمی آمد، دیدگاه مادی و منفعت طلبانه انسان مداری، براساس کسب سود و لذت بیشتر بر رشته های مختلف حقوق تفوق یافت. در جامعه امروز بشری که به عرفان گرایش پیدا شده و انسان ها به باطن و قلب دین تمایل یافته اند باید از این انرژی در زمینه های مختلف حقوقی و به ویژه برای پیشگیری از جرائم و آسیب های اجتماعی بهره گیری نمود و راهکارهای لازم را ارائه داد.
«مروری کوتاه بر نقش اجتماعی ـ فرهنگی متصوفه در آذربایجان دوره مغول»
حوزه های تخصصی:
برای تصوف در ایران، سده هفتم هجری دوران تغییرات و تطورات چشمگیری بود. گوناگونیِ طریقت ها، تنوع اندیشه ها، برداشت های گوناگون از مبانی تصوف، تالیف کتب متعدد درباره تصوف نظری و مراحل سیر و سلوک عرفانی، در کنار مناسبات متفاوت سران صوفیه با ارباب سیاست، حکایت از تحولی عظیم در تصوف ایرانی داشت. هم زمان با این تحولات، اقتصاد، سیاست و فرهنگ جامعه «مغول زده» ایران نیز دستخوش تغییر بود. بهم ریختن نظام اقتصادی سابق، به قدرت رسیدن قبایلی با فرهنگ غیر ایرانی، آزادی عمل پیدا کردنِ آئین هایی چون بودا و یهود ... در مراکز قدرت سیاسی، همه عواملی بودند که می توانستند در تحولات تصوف ایرانی نقش اساسی داشته باشند. تصوف در آذربایجان (مرکز حکومت ایلخانان)دوره مغول813-628 هـ .ق مهم ترین جریان فکری تاثیر گذاردر بین طبقات اجتماعی و دولتمردان ایلخانی بود و می توانست نقش دوسویه ای را در جریانات مختلف سیاسی و اجتماعی ایفا نماید؛ درتعدیل روحیه جنگ طلبانه مغولان مؤثر باشد و به عنوان حافظ فرهنگ اسلام وایران محسوب گردد و در بعد شعر و نثر آثار ماندگاری را بر جای نهد. مقاله حاضر نگاهی گذرا بر نقش اجتماعی ـ فرهنگی متصوفه آذربایجان دارد و نمونه هایی را در این رابطه ذکر می نماید.
«مولانا و قرآن»
حوزه های تخصصی:
این مقاله به طور اجمال ارتباط مولانا و دریافت های او را از قرآن کریم مورد تتبع قرار می دهد و مراد این است که بیان کند عرفان مولانا آن گونه که در آثار او موجود است برگرفته از بطن و متنِ قرآن است و او خود نیز به منزله نوعی مفسر قرآن به حساب می آید. از طرفی نیز باورمندی و ایمان و عشق مولانا به این کتاب و کلام وحیانی و آسمانی را به نمایش می گذارد تا نشان دهد که عرفان مولانا عرفانی در جریان وحی و نبوت بوده و لاجرم تابع سنت نبوی هم خواهد بود و از کژی ها و خواسته های نفسانی به دور بوده و آنچه آن سلطان خوبان گفته را به عبارت منظوم کشیده و به فهم ما نزدیک کرده است، هر چند که از کج فهمی های خاصه امروزِ برخی از افراد به فغان است و می گوید:کرده ای تاویل حرف بکر راخویش را تاویل کن نه ذکر رابر هوا تاویل قرآن می کنیپست و کژ شد از تو معنیِ سنی
«زن در اسلام و عرفان»
حوزه های تخصصی:
در دیدگاه اسلامی، زن هم سان و هم جنس مرد است که از نفس واحده هستند و باعث آرامش همدیگرند. اما در فرهنگ مردسالاری به زنان با نگاهی تحقیر آمیز نگاه شده است. در قرآن و در جهان بینی اسلامی چنین نگاهی به زن وجود ندارد، تا آنجا که به مقام خلیفه الهی رسیده اند، زن از سلامت دل برخوردار است و در دعا هیچ فرقی بین زن و مرد نیست بلکه به او عنایت شده است. عرفا که مقام زن را به بالاترین مرتبه رسانده و برای او وجودی الهی در نظر گرفته اند، عرفایی چون ابن عربی و مولانا زن را مظهر محبت و عشق الهی دانسته اند. عرفان زن را کامل ترین مظهر حب الهی می داند که مجلای تمام و کامل ظهور کمالات حق در خلق است.
«کودکان: عارفان راستین»
حوزه های تخصصی:
کودکان، به حکم آن که دفتری جز دل اسپید همچون برف ندارند و در آغازه های حیات خویش جز زمان حال، زمانی نمی شناسند، زندگانی خود را با عرفانی ناب شروع می کنند و درتمام ویژگی ها، به صوفیان می مانند. این است که من آنان را «عارفان راستین» می دانم. همه وجودشان نمایش یگانگی است و در این وحدت که وحدتی تنی، جانی و روانی است مستغرق اند. عارفان بزرگ ایرانی چون عطار و مولانا به این حقیقت پی برده بودند و در مطالعه آثارشان به اشاراتی در این باب باز می خوریم. در این مقاله کوشیده ام میان کودکان و عارفان مقایساتی به عمل آورده و نشان دهم که کودکان به حقیقت عارف اند.
«دانشِ مستی»
حوزه های تخصصی:
خیام، داناترین دانشمند روزگار خود بوده است اما آنچه وی را از همالان ممتاز می کند، اعتراف او به نادانی خویش است. این دانائی در روانش به حیرتی شورانگیز از دست حیرانی عارفان، استحاله پذیرفته، جان او را به هیئت جامی جهان بین درآورده است. این اقرار به نادانی وقتی از زبان و خامه این داناترین روزگار، برآمده باشد، چونان برترین دانش ها در گوش جانِ دل آگاهان، جان خوش تواند کرد. این همان دانائی است که خیام از آن به عنوان «دانش مستی» در ترانه ای از آن خویش یاد کرده، آن را از همه دانش های خود، والاتر شمارده است.حکیمان در استدلالات فلسفی شان، دور و تسلسل را باطل دانسته اند، حال آن که واقعیت جهان، دوری و تسلسلی است. وقتی جستجو آغاز می گیرد، یافتن تحقق می پذیرد. که مبدا و منتهای همه امور عالم یکی است. عارفان و از آن میان خیام، می دانسته اند که چون در چنبر افتادی دیگر از فرمان او، سرپیچی نمی توانی کرد. به قول عارف بزرگ روزگارمان: شادروان کیوان قزوینی «عرفان خیام با مغزتر از مشایخ و اقطاب مشهور بوده و شاید به توسط اروپائیان، بعد از این منتشر شود که بهترین عارف اسلام، خیام بوده و بهترین حکیم اسلام، شیخ الرئیس». خیام نمودار یگانگی ظاهر و باطن، حقیقت و مجاز، ایمان و کفر و همه دوگانگی های ازلی و ابدی روان انسان است و چنین شخصیتی که در وجود وی همه ی تضادها به وحدت رسیده اند، بیش از تمام عارفان رسمی، عرفان را نمایندگی تواند کرد. اگر گفتن سخنان شطح آمیز، نشانه ای از درک عارفانه قایل خویش است، زیستن شطاحانه، عین عارف بودن است و خیام، چونین زیسته است.
«آتش در عرفان اسلامی و زرتشتی»
حوزه های تخصصی:
آتش در عرفان نماد نور، عشق،اشراق، خرد و پیوند با خداوند است که در عرفان جهانی عمومیت دارد و در عرفان اسلامی و زرتشتی نیز که بخش های اصلی عرفان ایرانی به شمار می آیند همین مطلب دیده می شود. آتش به صورت عشق در عرفان حضور یافته و در همه کشف و شهودهای عارفان همواره نور وآتش به نوعی دیده می شود. در دین زرتشت نیز همواره خدای یکتا پرستیده می شده و نور و آتش برترین جلوه حق قلمداد می شده است. آموزه های زرتشتی در اغلب ادیان تاثیر نهاده و به ویژه در ادیان ابراهیمی نقش آفرینی نموده است. خداوند در این ادیان نور دانسته شده و همواره به صورت نور یا آتش بر انبیاء و اولیاء و عرفا جلوه نموده است.
«توکل از نگاه قرآن و عرفان»
حوزه های تخصصی:
توکل یکی از مفاهیمی است که هم در قرآن، این کلام آسمانی خداوند، هم در سنت پیامبر(ص) و کلام بزرگان دین و همچنین بزرگان و مشایخ تصوف و عرفان در طول تاریخ ساری و جاری بوده است، بلکه همواره انسان یکتاپرست با این مفهوم سر و کار داشته است. گروهی به بهانه اینکه در کلام خودِ خدا بیان شده است به آن استناد کردند و دست از تلاش و کسب برداشتند و راه خطا رفتند و گروهی در عین واگذاری خود و امور زندگی شان به آن صاحب مطلق، دست از تلاش نیز برنداشتند و انسان را صاحب اراده و اختیار دانسته که با آن در معرض آزمایش الهی قرار می گیرد و در عین حال باید با عشق و اتکا به حق همه کارهای خود را به او واگذار نماید.
«پای چوبین عقل در ره عشق در ادب فارسی»
حوزه های تخصصی:
در سرتاسر متون ادب فارسی هر جا بحث از عشق و عقل و مقایسه آنها مطرح می شود، عقل ناتوان و ضعیف معرفی می شود و عشق کاملاً مسلط و قدرتمند. از زمان خلقت انسانها تا کنون همیشه بحث بشر این بوده است که آیا عقل می تواند راه سعادت را به انسان نشان دهد یا عشق؟ تجربه نشان داده است که انسان در طول تاریخ زندگی اش گاه راه عقل را پیموده، گاه راه عشق. با اینکه انسان تمام خوبی ها و بدی ها را توسط عقل می تواند تشخیص دهد و برای آن مقامی فوق العاده قائل است، می بیند عقل در برابر نفس اماره و شهوات ضربه پذیر است و دقیقاً به همین دلیل هم سخت ترین ضربه ها از طرف عشق به عقل وارد شده و در طول تاریخ، متون ادب فارسی جولانگاه تاخت و تاز عشق بر عقل بوده است، تا جایی که این باور مورد قبول واقع شده است که قدرت فوق العاده عشق به محبوب ازلی و ابدی (خداوند) می تواند انسان را خوشبخت کند و از خاک به افلاک رساند و اساسی ترین عامل رسیدن به خوشبختی نیز هست و در برابرش، عقل پای چوبین است و ناتوان.
«عرفان و رهبانیت در مسیحیت»
حوزه های تخصصی:
پارسایی و زهد یکی از مهم ترین ویژگی های ادیان مختلف بوده است و بسیاری را به دوری از دنیا و رهبانیت کشانده است. این مطلب در دین مسیحیت عمومیت بیشتری داشته و در دین اسلام با دستور صریح پیامبر اسلام (ص) از گسترش رهبانیت جلوگیری شده است. زهد و رهبانیت یکی از زمینه های مناسب برای پیدایش آموزه های عرفانی بوده و در این مقاله کوشش گردیده که مقدمه ای برای شناسایی جنبه های مختلف رهبانیت و عرفان در دین مسیحیت مطالعه گردد و نشان داده شده که این رهبانیت اگرچه از جنبه فردی برخی را به خودسازی و پارسایی کشانیده اما از نظر اجتماعی و سیاسی و دینی چه آثار زیانباری را به دنبال داشته است.
«نگرش جامعه شناختی به زمینه های اجتماعی پیدایش عرفان و تصوف و نقش آن در تحولات تاریخی اجتماعی ایران»
حوزه های تخصصی:
عرفان راهی برای وصول به حقیقت، با تاکید برکشف و شهود همراه با تزکیه نفس است. که عرفان را می توان از دو جنبه عملی و نظری مورد توجه قرارداد. و عارف کسی است که عبادت حق را از آن جهت انجام می دهد که او را مستحق عبادت می داند نه از جهت امید ثواب و خوف عقاب.در این نوشتار سعی گردیده به تعریف عارف، عرفان، ارکان تصوف، مراحل تصوف، سیر تاریخی تصوف، علل رشد تصوف، عرفان در دنیای اسلام و خارج از اسلام و تاثیر عرفان در مسائل اجتماعی پرداخته شود.
«بررسی تطبیقی مفهوم توکل در قرآن و عرفان اسلامی»
حوزه های تخصصی:
توکل از واژه های قرآنی است که در عرفان به عنوان یکی از منازل سالکین معرفی شده است. در این تحقیق پس از بررسی برروی این واژه از نظر لغت عربی به کار برد و معنای آن در قرآن پرداخته شده است. سپس به سراغ متون عرفانی رفته و محتوای کاملا قرآنی این مقام عارفان را اثبات نموده ایم. در ادامه درباره ارکان توکل و مراتب درجات آن به بحث نشسته ایم.
عرفان و سیاست
حوزه های تخصصی:
یکی از پرسش های بنیادین و تاریخی در ساحت عرفان اسلامی، نسبت و رابطه «عرفان و سیاست» است، که هماره مورد توجه و موضوع تفکر و خاستگاه آراء و انظار اصحاب معرفت و معنا و حکمت و حکومت بوده است، که هم با رویکردی «درون عرفانی» و هم با رویکردی «برون عرفانی» میدان برخورد نظریه ها و چالش های معرفتی شد که آیا عرفان که از مقوله معنا، خلوت و خلسه، جذبه و سلوک است و با درون گرایی تولد و توسعه می یابد، با سیاست که پدیده ای بیرونی، اجتماعی و مرتبط با دنیای مردمان و معیشت آدمیان است قابل اجتماع هستند یا نه؟ اساساً چه رابطه ای بین معنویت گرایی عرفانی با سیاست ورزی اجتماعی وجود دارد؟ مقاله حاضر با توجه به مؤلفه و عناصر درون ذاتی هر کدام از عرفان و سیاست و چگونگی ارتباط «ولایت باطنی و ظاهری» و طی مقامات معنوی و منازل سلوکی با نظام بخشی اجتماعی و سیاست ورزیدن سؤال های یاد شده را از منظر «عرفان ناب اسلامی» و سنت و سیره پیامبر اعظم(ص) و عترت طاهر اش(ع) و برخی شاگردان مکتب قرآن و عترت مورد بررسی و ارزیابی قرار داد و به این نتیجه رسید که در عرفان اصیل اسلامی سلوک و سیاست، معنویت و مدیریت، سیر من الخلق الی الحق و سیر من الحق الی الخلق بالحق، درد خدا و خلق، درون گرایی و برون گرایی و ... کاملاً مرتبط با هم و اساساً ولایت ظاهری بدون ولایت باطنی امکان ناپذیر است و مانعه الجمع دیدن سلوک و سیاست با هم ناشی از سوء فهم هر کدام از عرفان و سیاست و کارکردهای تاریخی متصوفه و عرفا، با توجه به اقتضاء زمان و عدم شناخت همه جانبه عرفانِ قرآنی ـ ولایی است.مقاله حاضر از دو قسمت رهیافت معرفت شناختی و تاریخی ـ اجتماعی؛ دیدگاه موافقان و مخالفانِ رابطه عرفان و سیاست را بررسی و نقل و نقد نموده است و سپس پنج نکته را در تکمیل اثبات مفهومی و مصداقی نظریه توامان و ترابط و تعامل سازنده عرفان و سیاست به رشته نوشته درآورده و فراروی فرزانگان وادی معرفت و معنویت نهاده است تا چه در نظر آید و چه قبول افتد.
از دنیای چاوسر تا عرفان عطار (نگاهی به مجلس مرغان و منطق الطیر)
حوزه های تخصصی:
یکی از راه های تحکیم حیات علمی و هنری هر ملت، ارتباط با جریان های فکری و هنری جهان است. رابطه یی که در آن ضمن حفظ و تقویت اصالت خود، با تغذیه از منابع علمی راه خود را در میدان های نوجویی و نوآوری ادامه دهد و بی گمان آنچه بیش از همه اعماق روح یک ملت را باز می تاباند، اثر می گذارد و تاثیر می پذیرد، ادبیات اوست.در نگره ادبیات تطبیقی به هدف بازشناسی اصالت و دریافت همسانی ها و ناهمسانی ها، با جستاری دوباره در منطق الطیر، این اثر گرانسنگ عرفان و ادب فارسی را با یکی از مشاهیر آثار ادبیات انگلیس در ترازوی قیاس نهادیم. حاصل، مقاله پیش روست که در آن پیش از همه به معرفی «جفری چاوسر» پدر ادبیات انگلیس و منظومه «مجلس مرغان» وی پرداخته ایم و با اذعان به اشراف مخاطبان فصلنامه عرفان به زندگی و ابعاد عرفانی شخصیت عطار و آثار وی، با رعایت ایجاز به مقایسه دو اثر دست زدیم.
اندیشه های عرفانی در اعتقادات مانوی
حوزه های تخصصی:
پیشینه اندیشه های عرفانی در اعتقادات ایرانیان هم پای حضور زرتشت در جامعه ایرانی است. مانی که در عهد ساسانی برای اصلاح جامعه زرتشتی قیام کرد، متاثر از گنوسیسم پیش از خود و دارای اندیشه های عرفانی قوی بود. آیین وی تلفیقی از همبستگی های مسیحیت و اعتقادات ایرانی بر اساس نگرش های باستانی بین النهرین بود که به صورت اعتقادات عرفانی تعمیدی شکل گرفته بود. وی در این راستا تلاش نمود تا نحله های عرفانی پیش از خود را به شکل دینی گسترده در آورد. آمیختگی دین و دانش به گونه ای عرفانی در اندیشه مانی نشان می دهد که وی اساس تعالیم خود را بر تاثیر از اندیشه گنوسی بنا نهاد. اخلاق و عرفان به عنوان مبنای تعالیم مانوی تاثیر خود را در میان عارفان و صوفیان بعد از خود حفظ نمود . زهد و رهبانیتی که در تعالیم وی وجود دارد تبلوری از نگرش گنوسی است که با ظهور اسلام اندیشه های عرفانی مانی در برخی از نگرشهای صوفیانه تاثیر خود را بر جای گذاشت، چنانکه برخی از اندیشه های آنان با اندیشه های مانوی و مخصوصاً گنوسی همانندی هایی دارد.
جستاری در مناسبت عقل و وحی از نگاه ابن عربی و پل تیلیش
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بحث از نسبت عقل و وحی پرداخته شده و عقاید یکی از بزرگترین عرفای اسلامی یعنی ابن عربی را با یکی از اندیشمندان غربی یعنی پل تیلیش در این زمینه مقایسه نموده و دیدگاه های آنها را بررسی نموده است. در عرفان و تصوف محدوده علم و دانش به حدودی خاص منحصر می شود و از عقل نمی توان انتظار داشت که به همه پرسش های انسان پاسخ دهد. پل تیلیش هم که متکلمی مسیحی است در بسیاری از موارد با اندیشه های عرفانی و عقاید ابن عربی هم سویی داشته که پنج مورد از موارد اشتراک در اینجا ارائه گردیده و در مقایسه به پنج مورد اختلاف نظر آنها نیز اشاره شده است.
مولانا و استعداد یادآوری در عالم پیشین
حوزه های تخصصی:
درباره نحوه نگرش عرفا به هستی این جهانی و آن جهانی موضوعات گوناگونی در «مثنوی معنوی» ذکر شده است. تجسد به قالب جسمانی و فراموشی عالم پیشین و موطن اولیه از موضوعات اصلی «مثنوی معنوی» است. در این مقاله کوشش شده تا نگاه مولانا در این باره با توجه به ابیات و اشاره به آثار منثور وی تبیین گردد و با عالم مثل افلاطون مورد مقایسه قرار گیرد. صرف نظر از اختلاف نگاه مولانا و افلاطون در زمینه های دیگر، موطن نخستین و فراموشی آن به دلیل آویزش ها و علقه های دنیوی و استعداد یادآوری آن از مشترکات نگاه آن دو است که به آن پرداخته شده است.
برای تبیین این نظریه، ترک تعلقات و کدورات نفسانی و کسب معرفت، روح و قدمت آن و تعلق آن به عالم علوی، فلسفه آفرینش از نظر عارف و استعداد یادآوری عالم علوی یا موطن پیشین مورد بحث قرار گرفته است.
بررسی و تحلیل اصطلاحات عرفانی در خمسه نظامی
حوزه های تخصصی:
حکیم نظامی گنجوی شاعر بلند آوازه قرن ششم هجری در اشعار خود بویژه منظومه مخرن الاسرار از اصطلاحات دانش های مختلف استفاده نموده، که یکی از آن ها، اصطلاحات عرفانی می باشد.
بنابراین در این مقاله سعی کردیم ،اولاً به اندیشه های عرفانی نظامی بپردازیم، سپس تعدادی از اصطلاحات عرفانی موجود در خمسه را مورد بحث و بررسی قرار دهیم.
با تـوجه بـه این که اصطلاحات خـمسه از ذهـن شاعری بزرگ و اندیشه ورز تراویده، می توان تصور نمود که اساساً این اصطلاحات با ساختار آدمی و ساختار وجودی او مرتبط است.
می دانیم که آدمی چیزی جز دو ساحت جسم و روح نیست. بنابراین می توان بخشی از اندیشه نظامی را که در این اصطلاحات جلوه پیدا کرده ،به این دو ساحت وجودی منتسب نمود. بدین معنا که اصطلاحات طبی به جسم او باز می گردد و اصطلاحات دیگر مانند اصطلاحات عرفانی به گوشه ای از روح و روان او مربوط می شود.
ولایت در ساحت شریعت و طریقت
حوزه های تخصصی:
ولایت چشمه ایست جوشان که مایه حیات دین و عرفان و فصلی مشترک میان ایندوست . این مطلب آنجا روشنی بیشتری می یابد که می بینیم در شریعت ، ولایت ، باطن دین و سرعبادات تلقی می شود و منقول است که :""لا تقبل الاعمال الا بالولایه "" در عرفان نیز ولایت باطن و اساس جمیع کمالات انسانی و سرآغاز رسیدن به مراتب عالی این کمالات است ،که این نیز همان غایت دین می باشد. پس در نزد عرفا نیز ولایت باطن و اصل دین است .
همانگونه که در تشیع امام و ولی ِ کامل ، واسطه در فیض الهی است ، چنانکه در روایات و ادعیه وارده از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام آمده است :""و اشرقت الارض بنورکم و فاز الفائزون بولایتکم "" در عرفان نیز جمیع نعمات الهی ابتدا بر انسان کامل و سپس بواسطه او بر حقائق عالم نازل می شود.
همچنانکه در تشیع وجود امام و حجت حق سبب تعادل نظام هستی و بلکه عامل برپائی و قوام آن می باشد، که حدیث ""لولا الحجه لساخت الارض باهلها""بدان اشاره دارد.در عرفان نیز وجود ولی کامل محمدی (ص ) سبب بقاء عالم است ، همچنانکه رحلت اواز دار دنیاسبب زوال آن می باشد. همانطور که ابن عربی در رسائلش فرموده است : ""فاذا انتقل الی الدار الاخره مارت هذه السماء مورا و سارت الجبال سیرا و دکت الارض دکاء و انتشرت الکواکب و کورت الشمس و ذهبت الدنیا و قامت العماره فی دار الاخره "".
هدف ما در این مقاله ارائه تصویری کلی از دیدگاه اسلام (تشیع ) وعرفان درباره ولایت و قرابت این دو دیدگاه در این عرصه است .