مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
سکر
حوزه های تخصصی:
برای عارفان درمراحل سلوک ‘ مقامات و احوالی پیش می آید که تنها برای کسانی قابل فهم است که آن مراحل را طی کرده باشند . زیرا عرفان مانند هر علمی دیگر علاوه بر موضوع و مسائل خاص خود به روح لطیف و ذوق ظریف و عشق عفیف نیز نیاز دارد ‘ تا قابل فهم و درک شود . اما برای غیر عارف اگر بخواهد از راه مطالعه آن مسائل را بفهمد ناچار است آن مقدمات و مسائل را بداند . به این خاطر به بحث ((صحو))‘((سکر))‘((جمع))‘((فرق))‘و((وقت)) پرداخته شد و ((فرق)) مقام بندگی نامیده شد . در این مقام عارف بخود قائم است و بر عبادات و تکلیف واقف است . و ((سکر)) مردن جنبه بشری است که در آن نور حقیقت برعقل و بصیرت غلبه می کند و در ((جمع)) حق بدون خلق مشاهده می شود. و رنگ و تعدد به کنار می رود و حتی اظهار عبادت نوعی شرک و نگرش به عبادتگر است . و آنگاه در مقام ((فرق بعدالجمع)) اگر جذبه انوار الهی سالک را فرا گیرد ‘ شوریده و آشفته میگردد و برمقتضای ((وقت )) خود عمل می کند و تکلیف همان عمل کردن به مقتضا ی وقت است و نسبت به تکلیف ظاهر ‘ غیر مکلف است .زیرا که تکلیف به کسی تعلق می گیرد که از تکلیف آگاه باشد .
دیوانگی و دیوانه نمایی در ادبیات عرفانی
حوزه های تخصصی:
عشق و محبت و زیبایی؛ یکی از دغدغه های همیشگی بشر بوده و درگیری های دنیایی و فکری با آن داشته است. این موضوعات اساسی، در عرفان نیز تبلور خاصی یافته اند تا آنجا که به عنوان یکی از بحث های عرفان در شاخه های گوناگون آن مطرح گردیده اند. عشق به معشوق، مستغرق شدن در جمال بی پایان نگار ازلی و سر کشیدن جرعه ای شراب نام محبت یار، حالتی به عاشق می دهد که او را از وادی عقل وهوشیاری به صحرای بی کران جنون و سرگشتگی می کشاند و به اصطلاح متصوفه، او را از «صحو» به «سکر» رهنمون می گردد و در بیخودی و مستی و دیوانگی از اثر می ناب وحدت، خود را بیگانه می یابد و رفتار و کرداری از او سر می زند که از عقل بشری و هوشیاری دنیوی به دور است و به حالات مجانین نزدیک تر است و همین امر، باعث به وجود آمدن حالات و کرداری می شود که بیشتر کاویده خواهد شد. این مجانین و مستان الهی در پناه این بیخودی و جنونشان، به زیباترین و ناب ترین ارتباط معنوی و درونی با معشوق یکتای ازلی شان می رسند و چنان به پختگی می رسند که از خودیِ خودشان اثری نمی ماند و آنچه برجا می ماند فقط «او»ست و لاغیر... .
شریعت، طریقت و حقیقت از دیدگاه صوفیان عارف نما
حوزه های تخصصی:
بسیاری از اهل تصوّف و عرفان، واژة «شریعت» را در برابر «طریقت» و «حقیقت» نهاده و تفاسیر گوناگونی از آنها به دست داده اند. برخی این سه تعبیر را نام های گوناگون یا مراتب طولی یک واقعیت شمرده، بر جداییناپذیری آنها تأکید میورزند؛ اما دیدگاه دیگر ـ که بسیاری از صوفیان پرآوازه از آن جانبداری نموده اند ـ هر کدام، شریعت و طریقت را نردبانی بیش نمیدانند؛ به گونه ای که پس از رسیدن به بام حقیقت، نیازی به نردبان شریعت و طریقت باقی نمیماند.
تشکیکی در تقسیم بندی معروف مکاتب تصوف و عرفان بغداد و خراسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درباره تاریخ تصوف و عرفان اسلامی ایران و عراق، تقسیم بندی معروفی تحت عنوان «مکتب خراسان» و «مکتب بغداد» مطرح شده که در کتب تاریخ تصوف و عرفان، مورد استفاده و استناد قرار میگیرد. این مقاله با بررسی منابع مهم و معتبر تصوف و عرفان و نیز در آثاری که مورّخان تاریخ تصوف بدان پرداخته اند، این مسئله را مورد نظر قرار داده است که آیا اساساً این تقسیمبندی مبن و ملاک قابل قبولی دارد و یا قابل نقد است؟ با بررسی بعمل آمده، اینکه تقسیم بندی فوق، مبنای جغرافیایی و یا مبنای «صحو» و «سکر» داشته باشد، مورد نقد واقع شده است. بنابرین درخصوص این تقسیم بندی مشهور باید تجدید نظر و بازنگری اساسی صورت پذیرد.
مبانی شریعت گریزی صوفیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و ششم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۱)
121 - 154
حوزه های تخصصی:
در میان مدعیان عرفان اسلامی کسانی را می توان یافت که به شریعت بی اعتنا بوده اند و گاه این شریعت گریزی را بر مبانی و ادله ای نیز استوار ساخته اند. در این تحقیق که با روش توصیفی-تحلیلی و با هدف بررسی برخی انحراف ها در میان اهل تصوف و عرفان در پیروی از شریعت صورت گرفته است، به تحلیل سخنان و احوال این گروه پرداخته ایم. آنها با مبانی زیر به شریعت گریزی دست می یازند: الف) حقیقت، بی نیاز کننده از شریعت است. آنها با اشاره یا به تصریح چنین می نمایانند که حقیقت یافتگان بی نیاز از شریعت می شوند؛ ب) ولایت اولیا در برابر نبوت انبیاست. برخی از عارف نمایان با استناد به احادیثی منسوب به پیامبر، از عصمت اولیا به معنای اباحه همه امور برای آنان سخن می گویند؛ ج) هدفی مقدس، توجیه کننده بهره گیری از ابزار های غیرشرعی است. آنها بر اساس این مبنا، عشق بازی مشایخ با نوجوانان زیباروی را نه از روی شهوت نفسانی، بلکه به دلیل رؤیت جمال الهی در چهره آنان پنداشته اند! د) سکر و مستی، عامل خروج از تکلیف است. این مبنا بیش از همه در میان کسانی موسوم به «عقلاء المجانین» جلوه می کند که خداوند عقل را از آنان بازستانده و آزادشان ساخته است.
حکم طلاق معتادِ مدهوش بر اثر مواد مخدر
منبع:
مطالعات فقه و اصول سال چهارم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
293 - 270
حوزه های تخصصی:
حکم طلاق مدهوش یعنی کسی که اراده و شعور خود را از دست داده و از خودبیخود شده، موضوعی است که همواره میان فقها مورد بحث بوده است. طلاق مدهوشِ بر اثر شرابنوشی که در فقه اسلامی از آن تعبیر به طلاق سَکران میشود، «مقیسعلیه» مناسبی برای طلاق مدهوش بر اثر مصرف مواد مخدِّر است. در مورد عدم وقوع طلاق سکران غیر متعدِّی[یعنی کسی که ناآگاهانه یا حَسب ضرورتی، مادهی سکرآور را میل کرده] میان فقها اتفاق نظر است اما در مورد حکم طلاق سکران متعَدِّی[یعنی کسی که عمداً و بدون ضرورت، شراب یا هر چیز مسکری را تناول کرده] فقها اختلاف نظر دارند. گروهی از اصحاب و تابعین و نیز جمهور فقهای اهل سنت و زیدیه، طلاق سکران متعَدِّی را واقع دانستهاند اما برخی از اصحاب و تابعین و برخی از بزرگان حنفیه و شافعیه و فقهایی از جمله قاسم و طاووس و ربیعه و لیث و اسحاق و ابوثور و ابنتیمیه و ابنقیم و شوکانی و بسیاری از فقهای معاصر اهل سنت و نیز فقهای امامیه، طلاق سَکران متعدِّی را واقع ندانستهاند. در این تحقیق که با روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته، ضمن قیاس «طلاق مدهوش بر اثر مواد مخدِّر» به «طلاق سکران متعدِّی»، دلایل موافقان و مخالفان وقوع طلاق سکران متعدِّی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته و در نهایت به دلیل قویتر بودن دلایل ارائه شده توسط مخالفان وقوع طلاق سکران متعدِّی از جمله آنکه سکران متعدی توانایی ارادهی لفظ یا ارادهی معنای طلاق را ندارد و لذا در حکم مجنون است و احکام جنون نیز به اختلاف اسباب آن مختلف نمیشود؛ حکم به عدم وقوع طلاق سکران متعدی و به تَبَع آن حکم به عدم وقوع طلاق مدهوش بر اثر مواد مخدر، قول راجح بیان شده است.
مؤلّفه های مفهوم سکر در متون عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منابع دست اوّل و دوم عرفانی در توصیف مفهوم سکر، از مؤلّفه های مختلفی بهره برده اند که باعث ابهام و اختلاف زیاد در فهم آن شده است. این مقاله با رویکردی مفهوم شناختی از طریق توصیف و تحلیل، به ریشه های نظری و تأویلی سکر در قرآن، حدیث و روایت های اسلامی و عرفانی و عرفی پرداخته و پس از شناسایی 12 مؤلّفه مفهوم سکر در منابع عرفانی، آنها را به مؤلّفه های اصلی و جوهری و فرعی و فرعی تر تقسیم کرده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که تنها مؤلّفه جوهری و اصلی سکر، مؤلّفه وحدت و اتحاد با محبوب است و سایر مؤلّفه ها عارضی اند. در این میان مؤلّفه فجأه بودن سکر نشانگر حال بودن آن در تقسیم بندی اصطلاحی عرفانی است. کرامت و کرامت تراشی و اسطوره شدگی از مؤلّفه های فرعی تر سکر است که بیشتر در پندار عامیانه و دریافت های سطحی تر از مفهوم سکر، به آن نسبت داده می شود. پایان این نوشتار، به بازتعریف مفهوم سکر می پردازد.
رویکرد مستملی بخاری در بهره گیری از داستان "حضرت موسی" برای بیان مباحث عرفانی شرح التّعرّف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۲ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۰
239 - 270
حوزه های تخصصی:
قرآن کریم در میان منابع مورد استفاده اهلِ معرفت برای تألیف کتب عرفانی، منبعی بنیادین و اساسی به شمارمی آید. نویسندگان آثار صوفیه به تناسب موضوع مورد بحث خود و به منظور روشن ترکردن برخی مسائل برای مخاطب، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم از واژه ها، اصطلاح ها و آیات قرآنی و یا قصّه های این منبع گرانقدر بهره می جویند. اسماعیل مستملیِ بخاری (وفات: 434 ه . ق) نیز، در شرح خود بر کتاب «التَّعَرُّفُ لِمذهبِ اهلِ التَّصَوُّف»، با بهره گیری از داستان حضرت موسی و آیات قرآنی مرتبط با آن، به شرح و تبیین و تأویل مباحث عرفانی و دینی و بعضاً کلامی پرداخته است. مسأله مطرح شده در این پژوهش پی بردن به رویکرد مستملی در بهره گیری از سرگذشت حضرت موسی برای بیان مباحث کتاب شرح التّعرّف است و یافته های به دست آمده نیز از رویکرد دو وجهی مستملی به این داستان حکایت دارد. در رویکرد نخست، حضرت موسی بویژه در واقعه تجلّی خداوند بر کوه طور، نماد سالکی است که به فنای صفات رسیده است و بسیاری از مقام های سیر و سلوک را در قالب سالکی که در مقام سکر و فنا و وجد و غلبه و تفرید و تفرقه بوده پشت سرگذاشته است. این رویکرد گره خوردگی داستان حضرت موسی را به عنوان نمونه ای در تبیین مباحث عرفانی مطرح می کند. و در رویکرد دوّم، داستان حضرت موسی نمونه و شاهدی برای تبیین مسائل مربوط به شریعت می شود. در این رویکرد، مستملی حضرت موسی را پیامبری معرفی می کند که در مباحثی مانند معجزه، امّت، کلام با خداوند، قرب و... در مرتبه پایین تری از پیامبرخاتم قرار دارد.
بی پروایی عارفان در عشق الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۲۲
99 - 121
حوزه های تخصصی:
این پژوهش درصدد است به تحلیل مفهوم «گستاخی با حق تعالی» در آثار برجسته عرفانی تا قرن هشتم هجری، بر پایه پیوندی که با ساحت های عارفانه عبودیت و عشق دارد، بپردازد. مقایسه مفهوم گستاخی در آثار عرفانی گویای آن است که شواهد بدست آمده از گفتمان واحدی پیروی نمی کنند، چنان که برخی شواهد دلالت بر نیکوداشت گستاخی با خداوند و برخی شواهد تأکید بر نکوهش آن دارند. با این وصف، حال گستاخی با خدا در منظومه فکری عارفان در دو ساحت انعکاس دارد: نخست در ساحت عبودیت که نکوهیده و درخور نفی است. دوم در ساحت عشق که نیکو و درخور تمجید است. این پژوهش که با روش توصیفی تحلیلی تدوین یافته، برآ نست با استناد به شواهد مرتبط با موضوع بحث در منابع اصیل عرفانی، به تحلیل تناقض موجود از مفهوم گستاخی با خدا بپردازد و تفسیر درست و جامعی در جهت شناخت دیدگاه عارفان بزرگ ارائه دهد.