مقالات
حوزه های تخصصی:
برای تصوف در ایران، سده هفتم هجری دوران تغییرات و تطورات چشمگیری بود. گوناگونیِ طریقت ها، تنوع اندیشه ها، برداشت های گوناگون از مبانی تصوف، تالیف کتب متعدد درباره تصوف نظری و مراحل سیر و سلوک عرفانی، در کنار مناسبات متفاوت سران صوفیه با ارباب سیاست، حکایت از تحولی عظیم در تصوف ایرانی داشت. هم زمان با این تحولات، اقتصاد، سیاست و فرهنگ جامعه «مغول زده» ایران نیز دستخوش تغییر بود. بهم ریختن نظام اقتصادی سابق، به قدرت رسیدن قبایلی با فرهنگ غیر ایرانی، آزادی عمل پیدا کردنِ آئین هایی چون بودا و یهود ... در مراکز قدرت سیاسی، همه عواملی بودند که می توانستند در تحولات تصوف ایرانی نقش اساسی داشته باشند. تصوف در آذربایجان (مرکز حکومت ایلخانان)دوره مغول813-628 هـ .ق مهم ترین جریان فکری تاثیر گذاردر بین طبقات اجتماعی و دولتمردان ایلخانی بود و می توانست نقش دوسویه ای را در جریانات مختلف سیاسی و اجتماعی ایفا نماید؛ درتعدیل روحیه جنگ طلبانه مغولان مؤثر باشد و به عنوان حافظ فرهنگ اسلام وایران محسوب گردد و در بعد شعر و نثر آثار ماندگاری را بر جای نهد. مقاله حاضر نگاهی گذرا بر نقش اجتماعی ـ فرهنگی متصوفه آذربایجان دارد و نمونه هایی را در این رابطه ذکر می نماید.
«مولانا و قرآن»
حوزه های تخصصی:
این مقاله به طور اجمال ارتباط مولانا و دریافت های او را از قرآن کریم مورد تتبع قرار می دهد و مراد این است که بیان کند عرفان مولانا آن گونه که در آثار او موجود است برگرفته از بطن و متنِ قرآن است و او خود نیز به منزله نوعی مفسر قرآن به حساب می آید. از طرفی نیز باورمندی و ایمان و عشق مولانا به این کتاب و کلام وحیانی و آسمانی را به نمایش می گذارد تا نشان دهد که عرفان مولانا عرفانی در جریان وحی و نبوت بوده و لاجرم تابع سنت نبوی هم خواهد بود و از کژی ها و خواسته های نفسانی به دور بوده و آنچه آن سلطان خوبان گفته را به عبارت منظوم کشیده و به فهم ما نزدیک کرده است، هر چند که از کج فهمی های خاصه امروزِ برخی از افراد به فغان است و می گوید:کرده ای تاویل حرف بکر راخویش را تاویل کن نه ذکر رابر هوا تاویل قرآن می کنیپست و کژ شد از تو معنیِ سنی
«صوفی صافی» «آسیب شناسی تصوف در آئینه صوفیان»
حوزه های تخصصی:
پدیده ای هم چون تصوف در جامعه اسلامی به قدری سابقه طولانی دارد که اصولاً مانع از هرگونه بررسی جامع و مانع در خصوص جنبه های مختلف حیات اجتماعی این نهاد می شود لذا گشودن هر بحثی در هر زمینه و مقوله ای از این نهاد بخودی خود کامل و جامع نخواهد بود. مقاله حاضر عهده دار بحث درباره یکی از گوشه های کمتر کاویده تصوف است و می کوشد تا روشن کند که بیشترین منتقدان در میان مشایخ نام آور و نویسندگان آن یافت می شود و نشان دهد که بزرگان تصوف تا چه اندازه به آسیب شناسی جریان تصوف حساس و بیدار بوده اند، در اینجا صوفیان خود آئینه یکدیگر شده اند، و انتقادهای جاندار و اساسی نسبت به صوفی نمایانی که در همه اعصار تعدادشان به مراتب بیشتر از صوفیان راستین بوده است وارد کرده اند گرچه این انتقادها تنها متوجه صوفی نمایان و مدعیان دروغین تصوف نبوده و گاه دامن مشایخ بزرگ را نیز گرفته است.
« شرح احوال و تحلیل اندیشه های عبدالرحمن اسفراینی»
حوزه های تخصصی:
نورالدین عبدالرحمن اسفراینی (639 ـ 717 هـ .ق) عارف بزرگ ایرانی، در کتاب کاشف الاسرار آداب صوفیه و مراحل سیر و سلوک عرفانی را آموزش داده است. در این مقاله اندیشه های عرفانی او درباره منازل طریقت و پنج منزل آن که بر پنج خاطر استوار گردیده و دارای هفت عقبه و هشت درجه است توضیح داده می شود. او حسنات و سیئات را براساس تفسیری عرفانی و انواع نفس و عالم غیب و شهادت بیان می دارد و جایگاه انسان یا عالم صغیر را در آن بیان می دارد. اسفراینی از عارفانی است که عقل و عشق را همسو و مکمل هم می داند. در ضمن بیان نکات عرفانی به کشف الاسرار معنوی می پردازد.
«شبستری و معرفت عارفانه»
حوزه های تخصصی:
آثار عرفای بزرگ اسلام بیانگر این حقیقت می باشد که دو عنصر «معرفت» و «محبت» نقش مهمی هم در شکل گیری و هم در مرزبندی این آثار وزین داشته اند، هر چند کمتر عارفی یافت می شود که آثارش از این دو عنصر مهم بی بهره باشد، لکن طایفه ای از عرفای اسلامی بیشتر «معرفت گرا» می باشند و عنصر معرفت در آثارشان نمودِ بیشتری دارد و طایفه ای دیگر بیشتر «محبت گرا» می باشند و عنصر محبت و عشق در آثارشان جلوه بیشتری دارد. شیخ محمود شبستری (687-720 هـ .ق) از اکابر عرفای معرفت گرای سده هشتم هجری است که معرفت عارفانه خویش را در گلشن راز به سلک نظم کشانده و سالکان حقیقت را بر سر سفره گلشن راز خویش در مکتب خانه معرفت نشانده و پیغام سروش را به گوش جانشان رسانده، این مقاله تحت عنوان «شبستری و معرفت عارفانه» تلاشی است در جهت تبیین دیدگاه معرفت گرایانه شبستری و بیان جایگاه نوع تفکر عرفانی و تفکر برهانی وی در گلشن راز است.
«زن در اسلام و عرفان»
حوزه های تخصصی:
در دیدگاه اسلامی، زن هم سان و هم جنس مرد است که از نفس واحده هستند و باعث آرامش همدیگرند. اما در فرهنگ مردسالاری به زنان با نگاهی تحقیر آمیز نگاه شده است. در قرآن و در جهان بینی اسلامی چنین نگاهی به زن وجود ندارد، تا آنجا که به مقام خلیفه الهی رسیده اند، زن از سلامت دل برخوردار است و در دعا هیچ فرقی بین زن و مرد نیست بلکه به او عنایت شده است. عرفا که مقام زن را به بالاترین مرتبه رسانده و برای او وجودی الهی در نظر گرفته اند، عرفایی چون ابن عربی و مولانا زن را مظهر محبت و عشق الهی دانسته اند. عرفان زن را کامل ترین مظهر حب الهی می داند که مجلای تمام و کامل ظهور کمالات حق در خلق است.
«مجالس صوفیانه جلال الدین عتیقی تبریزی در سفینه تبریز»*«قسمت نخست»
حوزه های تخصصی:
«مجالس» دربرگیرنده سخنان مشایخ و پیران تصوف است که بسیاری از آموزه های عرفانی و نکات بدیع تصوف را از طریق آنها به مریدان خویش وسایر مردم منتقل می کرده اند. مجالس و معارف ابوعلی دقاق، شیخ ابواسحاق کازرونی، ابوسعید ابوالخیر، احمد غزالی، سیف الدین باخرزی، بهاء ولد، برهان الدین محقق ترمذی، شمس تبریزی، مولانا و دیگران مشهور است. جلال الدین عتیقی تبریزی، شاعر عارف مسلک قرن هفتم و هشتم هجری، مجالسی دارد که در سفینه تبریز 32 مجلس ثبت شده و در آنها حقایق تصوف و اسرار سیر و سلوک بیان شده است.در این فصلنامه پس از درج مقدمه ای در معرفی مجالس و عتیقی، عین مجالس عتیقی، در دو قسمت، از نسخه خطی سفینه تبریز، محفوظ در کتابخانه مجلس شورای اسلامی، مکتوب به سال 723 قمری، تصحیح و نقل می شود. این مجالس تفسیر عرفانی آفرینش، رمزهای عرفانی آیات قرآن و نکات دقیق عرفانی را از زبان عارفان بزرگ بیان می کنند و عرفان و تصوف را آموزش می دهند.
«کودکان: عارفان راستین»
حوزه های تخصصی:
کودکان، به حکم آن که دفتری جز دل اسپید همچون برف ندارند و در آغازه های حیات خویش جز زمان حال، زمانی نمی شناسند، زندگانی خود را با عرفانی ناب شروع می کنند و درتمام ویژگی ها، به صوفیان می مانند. این است که من آنان را «عارفان راستین» می دانم. همه وجودشان نمایش یگانگی است و در این وحدت که وحدتی تنی، جانی و روانی است مستغرق اند. عارفان بزرگ ایرانی چون عطار و مولانا به این حقیقت پی برده بودند و در مطالعه آثارشان به اشاراتی در این باب باز می خوریم. در این مقاله کوشیده ام میان کودکان و عارفان مقایساتی به عمل آورده و نشان دهم که کودکان به حقیقت عارف اند.