مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۴۱.
۲۴۲.
۲۴۳.
۲۴۴.
۲۴۵.
۲۴۶.
۲۴۷.
۲۴۸.
۲۴۹.
۲۵۰.
۲۵۱.
۲۵۲.
۲۵۳.
۲۵۴.
۲۵۵.
۲۵۶.
۲۵۷.
۲۵۸.
۲۵۹.
۲۶۰.
تجربه زیسته
منبع:
اندیشه سیاسی در اسلام زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۰
7 - 32
حوزه های تخصصی:
مرضیه حدیدچی دباغ از تأثیرگذار ترین زنان ایران معاصر است که از حیات سیاسی خاصی برخوردار بود. فرماندهی سپاه، نمایندگی مجلس، فرماندهی بسیج و غیره ازجمله سمت های اجرایی اوست. این مقاله به بررسی عاملیت فردی ایشان و اثر ساختارهای جنسیتی و سیاسی در حیات سیاسی نظامی وی می پردازد. تاکنون نقش و تأثیرگذاری زنان در حوزه قدرت سیاسی بررسی شده است؛ اما کمتر به رابطه میان عاملیت و فضای زیسته و تأثیر متقابل این دو بر حیات سیاسی زنان پرداخته شده است. اهمیت این موضوع با توجه به سیطره بر کلیشه هایی که در مورد زن مسلمان وجود دارد (به طورعمده با نقش محدودکننده ساختارها پررنگ شده) بیشتر است. تصور بر آن است که ساختار و فضای غالب می تواند به کنشگری زن مسلمان شکل دهد؛ اما تجربه زیسته مرضیه حدیدچی دباغ این تصور را زیر سؤال برد و نشان داد درک او از هویت و نقش خود، چندان مقید به تعاریف متداول نیست. این مقاله درصدد است نقش عاملیت فردی را در برابر شرایط زیسته خاص سیاسی اجتماعی (انقلاب ایران) برجسته کند. پرسش اصلی این مقاله این است: عاملیت فردی و شرایط زیسته در حیات سیاسی مرضیه حدیدچی دباغ چه تأثیری داشت؟ چگونه عاملیت فردی باعث تخطی او از دوگانگی مفروض خصوصی/عمومی شد و آن را به چالش کشید؟ نقش ساختارهای جنسیتی در تجربه زیسته او چه بود و چگونه با این عامل بر ذهنیت او تأثیر داشت و به کنش ها و باورهای متناقض در او منجر شد؟در نهایت، موضوع این پژوهش بررسی نقش و نفوذ عاملیت فردی در به چالش کشیدن شرایط زیسته و ذهنیت متأثر از آن است و بر مطالعه موردی بر زندگی و مناسبات پیچیده مرضیه حدیدچی تمرکز دارد. همسر، مادر و زنی که در کشاکش عاملیت فردی و تجربه زیسته زنانه در بافتی پدرسالار به کنش سیاسی روی می آورد.
تدوین بسته آموزشی رفتار والدینی بر اساس تجارب زیسته والدین دارای فرزند پیش دبستانی تیزهوش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۶ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۳)
212 - 221
حوزه های تخصصی:
با توجه به اهمیت پرورش هوش، سنین حساس رشد، خاصیت انعطاف پذیری مغز و تغییر رویکردهای هوشی هدف از این پژوهش تدوین بسته آموزشی رفتار والدینی بر اساس تجارب زیسته والدین دارای فرزند پیش دبستانی تیزهوش بود. با کمک مقیاس هوشی تهران- استنفورد بینه هوش کودکان زیادی (46 نفر از 497 کودک) در طی دو سال سنجیده و در نهایت 20 کودک تیزهوش با بهره هوشی بالای 130 انتخاب شدند. با خانواده های این کودکان مصاحبه شد، مصاحبه ها ضبط شده و با کمک روش کلایزی تحلیل شدند و مضامین اصلی و فرعی پرورش هوش مشخص شد. سپس با مطالعه منابع متعدد و نتایج حاصل از پژوهش، بسته فرزندپروری برای داشتن فرزند تیزهوش آماده و جهت بررسی روایی محتوایی، صوری و روایی محتوایی کمی در اختیار 7 متخصص حوزه هوش و کودک قرار گرفت. نتایج پایانی دلالت بر 13 مضمون اصلی و 32 مضمون فرعی همراه با شواهد و مثال را داشت و 13 جلسه برای بسته آموزش رفتار والدین طراحی و تأیید شد. با توجه به تأیید این بسته توسط متخصصان، محتوای تهیه شده می تواند راهنمای جامعی برای تربیت هوشی فرزندان برای والدین دارای فرزند زیر شش سال باشد. امیدواریم که این نتایج ارمغان خوبی برای آینده فرزندان ایران باشد.
طراحی پروتکل مشاوره توان بخشی مبتنی بر روان درمانی پویشی کوتاه مدت بر اساس تجارب افراد دارای آلبینیسم: یک مطالعه ترکیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۵)
79 - 86
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر طراحی پروتکل مشاوره توان بخشی مبتنی بر روان درمانی پویشی کوتاه مدت بر اساس تجارب افراد دارای آلبینیسم بود. نوع پژوهش حاضر ترکیبی، از نوع کاربردی و در بخش کیفی به روش تحلیل محتوا بود. جامعه آماری این پژوهش افراد دارای آلبینیسم در سال 1399 بودند. تعداد 13 نفر از افراد دارای آلبینیسم به شکل هدفمند برای شرکت در مطالعه انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها در بخش کیفی از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد و داده ها با نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند. به منظور سنجش روایی محتوایی پروتکل تدوین شده از ضریب روایی لاوشه استفاده شد. تعداد 3 مضمون اصلی و 29 مضمون فرعی از مصاحبه ها حاصل شد. سپس با بررسی و مطالعه متون مرتبط با درمان های پویشی، پروتکل مشاوره توان بخشی مبتنی بر روان درمانی پویشی کوتاه مدت در 3 فاز تدوین شد و جهت بررسی روایی محتوایی در اختیار 9 نفر از روان درمانگران پویشی کوتاه مدت گرفت. باتوجه به تأیید این پروتکل آموزشی توسط متخصصان، می توان از پروتکل تهیه شده به عنوان یک مداخله توان بخشی برای افراد دارای آلبینیسم استفاده کرد.
تجربه زیسته افراد دچار ناتوانی شهر اهواز در مواجهه با خانواده و جامعه(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۸۸
۱۹۴-۱۸۳
حوزه های تخصصی:
معلولان از گروه های خاص اجتماعی هستند که به دلیل نقایص جسمانی یا ذهنی، بیشتر در معرض محرومیت و عدم بهره مندی از فرصت ها و امکانات اجتماعی قرار می گیرند. پژوهش حاضر با هدف واکاوی و فهم جامعه شناختی تجربه زیسته ی معلولان شهر اهواز در مواجهه با خانواده و جامعه صورت گرفته است. روش: این پژوهش از نوع کیفی و به کارگیری نظریه داده بنیاد است. جامعه آماری پژوهش، کلیه افراد دارای معلولیت بالای 15 سال شهر اهواز هستند که در سه ماهه اول سال 1401 به مراکز توانبخشی، بهزیستی و انجمن معلولان این شهر مراجعه کرده اند. داده های مورد نیاز کیفی با استفاده از «مصاحبه های نیمه ساختاریافته» جمع آوری شدند. یافته ها: نتایج به دست آمده از زیست تجربی معلولان نشان می دهد، فهم آنان از مواجهه خانواده با معلولیت، مبتنی بر مهربانی، اقدامات روانشناختی، برآوردن نیازها، ترحم، حمایت بیش از حد، اعمال محدودیت، احساس ناتوانی، انکار معلولیت، سرکوب نیازها و نادیده انگاری آنان بوده است. همچنین کدهای آزار کلامی، آزار جسمی، طرد اجتماعی، تعامل اجتماعی، نقض و نبود قانون، عدم ضمانت اجرایی، نداشتن تفریح و سرگرمی، چالش های حمل و نقل و نابرابری شغلی در زمره ناشی دریافت و فهم آنان از مواجهه جامعه با معلولان و معلولیت آنان بوده است. بحث: به طور خلاصه می توان گفت که معلولین مورد مصاحبه اعتماد چندانی نسبت به نگرش مثبت جامعه به معلولیت نداشتند و گوشه نشینی تنهایی و انزوا را در مواجهه با جامعه ترجیح می دادند. همچنین در رابطه با تعامل های اجتماعی نیز آنان ارتباطات چندانی نداشتند و عدم آگاهی مردم جامعه از حقوق معلولین و نحوه مواجهه و رفتار با آنان را بسیار مهم و اثرگذار می دانستند.
تجربه زیسته دختران نوجوان از زندگی در مراکز شبه خانواده(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۹
۴۴۱-۳۸۵
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هر سال به علت فشار های اقتصادی و اجتماعی، والدین شمار زیادی از کودکان را در جامعه رها می کنند که رایج ترین شکل مراقبت از این کودکان در سراسر جهان مراقبت و زندگی در خانه های شبانه روزی است.هدف پژوهش حاضر بررسی تجربه زیسته دختران نوجوان از زندگی در مراکز شبه خانواده بوده است. روش: روش مطالعه حاضر از نوع پدیدارشناسی توصیفی بود. بر اساس روش نمونه گیری متمرکز بر ملاک و نیز معیار اشباع نظری داده ها ۲۶ نفر از دختران نوجوان که تجربه زندگی در مراکز شبه خانواده مناطق یک و دو در شهر رشت را در سال ۱۳۹۹ داشتند در این مطالعه شرکت داشته اند. برای گرد آوری اطلاعات از روش مصاحبه نیمه ساختاریافته و برای تحلیل اطلاعات از روش هفت مرحله ای کلایزی استفاده شده است. یافته ها: تحلیل اطلاعات به دست آمده از مصاحبه ها هشت مضمون اصلی را آشکار کرد : عواطف منفی، توانمندی روانی، دیدگاه نسبت به زندگی، فقدان مهارت مقابله ای، مشغله های ذهنی، نیاز ها، اضطراب اجتماعی و جهت گیری به سمت آینده موفق. بحث: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که دختران نوجوان ساکن در خانه ها، علاوه بر اینکه دارای توانمندی روانی و جهت گیری به سمت آینده موفق بودند با چالش ها و مسایلی از قبیل رهاشدگی، خلق افسرده، مشکلات و آسیب های رفتاری، ترخیص و مشکلات آن، مشکلات زندگی گروهی، نگرانی از آینده، انگ اجتماعی و کمبود هایی چون فقدان خانواده و کمبودهای عاطفی مواجه بوده اند.
پدیدارشناسی تولید فضای شهری در تجربه زیسته شهروندان تهران از فضاهای عمومی فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره ۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
۴۳-۲۷
حوزه های تخصصی:
اهداف: در تهران که شهری زاده دوران مدرن و همواره مهاجرپذیر است، برقراری رابطه معنادار میان فضای شهری/کالبدهای معماری با شهروندان، یکی از مهم ترین چالش های طراحی و برنامه ریزی بوده است. بافت جمعیتی و کالبدها با سرعت زیاد دچار تحولات چشم گیر می شوند و شهروندان نقاط اتکای کمتری می یابند تا خود و خاطرات شان را با آن ها بازیابند. روش ها: پارادایم تحقیق تفسیری و رویکرد تحقیق، کمی است. منطق استدلال مبتنی بر استدلال استنتاجی است. آنالیز داده ها از طریق طرح تحقیق توصیفی-تحلیلی و آزمون میانگین داده ها، تعیین ضریب همبستگی مؤلفه ها و نهایتاً تحلیل عاملی اکتشافی انجام شده است. یافته ها: در بعد کنش فضایی، «فیزیک و ساختار فضا» و «ساختار نشانه ها» بیشترین امتیاز را کسب کرده اند. پاسخ دهندگان قادر به درک ساختار فضا و رابطه اجزا و فهم زبانی هستند که معانی را منتقل می کند. در بعد بازنمایی فضا، «ایدئولوژی و پیش داشته های ذهنی» بالاترین امتیاز را به خود اختصاص داده است. پاسخ دهندگان ذهنیت های خود را در تطبیق با تجربه های جدید در قضاوت ارزش های کیفی فضا، دخالت داده اند و نسبتی از آن را انتظار دارند. در بعد فضای بازنمایی، «ادراک اجتماعی» بالاترین میانگین را داشته است و این می رساند که افراد به پاسخ گویی فضا به نیازهای روانی آن ها از امر اجتماعی و تجربه فضا در کنار سایر شهروندان اهمیت داده اند. نتیجه گیری: ابعاد پدیدارشناختی فضا در روند تولید فضای عمومی شهری در قلمروی کاربری های فرهنگی، به نحوی قابل احصا و ارزیابی است که در تجربه زیسته افراد از فضا ملموس است. این امر می تواند به طرز معناداری برنامه ریزی فضاهای شهری و طراحی کالبدهای معماری را تحت تأثیر قرار دهد.
بازشناسی مسکن بومی منطقه منوجان استان کرمان با رویکرد پدیده شناسانه شولتز و هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات محیطی هفت حصار سال ۱۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
113-128
حوزه های تخصصی:
ازآنجاکه معماری بومی در هماهنگی با "تجربه زیسته" بومیان شکل می گیرد، معماری ای از مدخل فضای وجودی است که از منظر شاعرانگی، فضایی نامنتظر و درعین حال آزادکننده است که به واسطه خیال، کشف و فهم می شود. بنابراین مقاله حاضر، با رجوع به رویکرد پدیده شناختی که ریشه در فلسفه داشته و بر مفاهیمی چون "تجربه زیسته" و "ادراک" انسان از هستی اشاره دارد، موضوع را به گونه ای بررسی نموده که "چگونگی" در آن ممکن باشد. در راستای پاسخ به پرسش اصلی پژوهش: «چگونه می توان با معیارهای پدیده شناسی برآمده از نظریات هایدگر و شولتز، به تحلیلی وجودی (اگزیستانسیال) از تحقق سکونت در معماری بومی منطقه منوجان دست یافت؟»، معیارهای پدیده شناسانه برآمده از مطالعات نظری پایه، در فلسفه وجودیِ هایدگر و پدیده شناسیِ مکان در تحقیقات شولتز شامل: یک مورد متغیر وابسته مؤلفه "باشیدن" و ده مورد متغیر مستقل شامل: "مکانمندی"، "آشکارگی"، "خودبودگی"، "گردآوری"، "خصلت"، "دربرگیرندگی"، "نمادین سازی"، "مراقبت"، "معناداری" و"شاعرانگی" استخراج و تدوین شدند؛ سپس در جهت هدف تحقیق یعنی فهم عمیق تر و بهتر معماری بومی منوجان در توصیف و تفسیری پدیده شناختی با معیارهای ذکرشده ارائه شد. جامعه آماریِ این پژوهش، بنا و فضای زیستی بومیان -کپر و عناصر وابسته به آن- می باشد. آنچه این سکونتگاه/قرارگاه را به طرز چشمگیری از نمونه های مشابه متمایز می کند، نوعِ مصالح، شکل و نحوه استقرار کپرها از یک سو و از سوی دیگر شیوه سکونتی است که در آنجا محقق شده است. نتایج نشان داد سکونتگاه موردنظر در عین تمامی مشکلات اقتصادی و فقر شدید ساکنین آن، مؤلفه های لازم برای تحقق سکونت در تطابق با احراز هویت و پذیرش کاربری و درنتیجه در رابطه با فرم و فضا را در خود دارد. درنهایت سعی شد نشان داده شود این شیوه "سکناگزیدن/باشیدن" واجد امتیازاتی است که در پژوهش ها و مطالعات رایج معماری مغفول می ماند؛ امتیازاتی که معطوف به "تجربه زیسته" ساکنان و رابطه وجودی آن ها با محیط و مکان زندگی شان می باشد که به نظر می رسد با تحلیلی وجودی و رویکردی پدیده شناسانه بهتر به دید می آیند.
تجربه زیسته اقدام به خودکشی: یک مطالعه پدیدارشناسانه
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، مطالعه پدیدارشناسانه تجربه زیسته اقدام به خودکشی در افرادِ با سابقه خودکشی بود. در این مطالعه ی پدیدارشناسی، داده ها از طریق مصاحبه های بدون ساختار و عمیق با 20 شرکت کننده (11 زن و 9 مرد) جمع آوری شد. در این مطالعه از روش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی استفاده شد و جمع آوری اطلاعات تا رسیدن به اشباع ادامه یافت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش پدیدارشناسی توصیفی «کولایزی» استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده های حاصل از مصاحبه ها منجر به استخراج 6 مضمون اصلی و 11 مضمون فرعی شد. مضمون مرکزیِ استخراج شده از این پژوهش «اقدام به خودکشی به عنوان راه چاره» با مضمون فرعی «راهی برای رهایی یا بیانگری» بود. مضامین دیگر این پژوهش شامل ادراک مشکلات درون فردی با دو مضمون فرعیِ احساس بی معنایی و تکانش گری؛ ادراک مشکلات بین فردی شامل دو زیرمضمون تجربه شکست های عاطفی و ادراک عدم پذیرش و طرد از سوی دیگران؛ ادراک آشفتگی در فضای خانواده شامل سه مضمون فرعیِ تجارب ناخوشایند در دوران کودکی، ادراک تنش در روابط زناشویی و تعارض والد-نوجوانان در کنترل و استقلال؛ عدم پذیرش هویت فرهنگی و اجتماعی شامل دو مضمون فرعی شکاف بین نسلی و ادراک عدم معنابخشی مذهب. آخرین مضمون، فقر و مشکلات مالی بود که شامل مضمون فرعی ادراک مشکلات اقتصادی و مالی بود. تحقیق حاضر نشان داد، خودکشی یک کلیت پیچیده و چندبعدی است که در یک ساختار کلی تنش در ابعاد درون فردی، بین فردی، خانوادگی، اجتماعی-فرهنگی و اقتصادی را به هم مرتبط می کند. بنابراین، برای هرگونه برنامه پیش گیرانه، مشاوره و مداخله در بحران خودکشی باید به روابط ساختاری بین مشکلات درون فردی، بین فردی، خانوادگی و فرهنگی-اجتماعی شود.
وبلاگ نویسان دارای معلولیت: تجربه مقتدرسازی فردی اجتماعی در فضای وبلاگ(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۲ زمستان ۱۳۹۱ شماره ۴۷
355-319
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف از این مقاله، مطالعه چگونگی تأثیر وبلاگ نویسی بر مشارکت جویی و افزایش قدرت کنترل معلولان جسمی و خویشان دسته اول آنان، در حوزه های مختلف زندگی ، در دو سطح فردی و اجتماعی، است. روش: مصاحبه عمقی با پانزده تَن از وبلاگ نویسان فعال حوزه معلولیت و وبلاگ نویسان دارای معلولیت های متفاوت جسمی صورت گرفت. روش نمونه گیری، هدفمند و به طریقه گلوله برفی بود. یافته ها: وبلاگ نویسی در میان افراد معلول، باعث افزایش احساس قدرت در کنترل زندگی شخصی و دستیابی اطلاعات و تغییر تصورات دیگران از فرد معلول می شود و در ایجاد کنترل نسبی بر زندگی فردی این عده کمک می کند. همچنین وبلاگ نویسی به افزایش احساسِ مشارکت اجتماعی به واسطه حضورِ آنلاین در میان افراد هم فکر و مشارکت در تجارب و اطلاع از نیازهای افراد دیگر و نیز دریافتِ حمایت و تشویق دیگران، کمک می کند. هرچند مشاهده شد که جماعت های آنلاین این افراد، حول سرگرمی و دریافت حمایت اجتماعی بوده و در ایران، کارکرد نقادی و مباحثه حول مسائل معلولان را نداشته است. بحث: وبلاگ ابزاری است که فرد معلول، بعد از کاربرد آن، در مسائل فردی و اجتماعی نسبت به قبل توانمندتر می شود؛ اگرچه وبلاگ نویس توانایی تغییر در جماعتِ در پیوند با خود را ندارد .
مطالعه دسترس پذیری فضاها و تسهیلات شهری در تجربه زیسته افراد با آسیب بینایی شهر تهران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۵ پاییز ۱۳۹۴ شماره ۵۸
۲۲۰-۱۹۵
حوزه های تخصصی:
مقدمه: با فرض اینکه وجود فرصتهای نابرابر در جامعه و نمود آن در دسترسی نابرابر به امکانات و تسهیلات شهری، عامل اصلی ناتوانی معلولین است، این مقاله به مطالعه تجربه زیسته افراد آسیب دیده بینایی در تعامل با فضای شهری در شهر تهران و مطالعه این فضاها در زمینه ایجاد فرصتها و دسترسی برابر برای این افراد می پردازد. روش: این پژوهش با روش کیفی و ابزار مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته در بین 30 نفر از افراد آسیب دیده بینایی ساکن شهر تهران انجام گرفته است. یافته ها: فضای شهری تهران موانع فیزیکی و فرهنگی بسیاری را برای حضور نابینایان در جامعه ایجاد می کند که این امر ملازم با تهدید سلامت جسمی و روانی و تحمیل موقعیت وابستگی و نیازمندی و نیز مواجهه با نگرشها و برخوردهای ناصحیح اعضای جامعه است. از این رو الگوی غالب زندگی نابینایان در شهر تهران به فعالیتهای ضروری منحصر شده و این امر زمینه ساز تقلیل فعالیتهای انتخابی و تعاملات اجتماعی آنها در جامعه است. بحث: علی رغم برخی اقدامات و تلاشها، هنوز امکان دسترسی آحاد معلولین به ویژه نابینایان به فضاها و تسهیلات شهری به صورت منصفانه و برابر براساس حقوق شهروندی در شهر تهران فراهم نشده است
تجربه ی زیسته ی والدین دارای کودک طیف اتیسم از رنج اجتماعی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۹ بهار ۱۳۹۸ شماره ۷۲
۲۸۲-۲۴۳
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی تجربه زیسته والدین دارای کودک طیف اوتیسم از رنج اجتماعی انجام شد. روش: این پژوهش به شیوه کیفی و با رویکرد تحلیل مضمون انجام شد. نمونه ها به شیوه هدفمند از میان والدین دارای کودک طیف اوتیسم انتخاب شدند. در این پژوهش 13 مصاحبه با والدین انجام شد که مدت زمان آنها بین ۴۵ تا ۷۰ دقیقه متغیر بود. مشارکت کنندگان این پژوهش شامل ۴ پدر و ۹ مادر بودند که دارای کودکی با تشخیص اختلال طیف اوتیسم بودند. ابزارهای گردآوری داده ها، مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته بود. روند تجزیه وتحلیل داده ها از همان مصاحبه اول به وسیله نرم افزار MAXQDA شروع شد و بعد از هر مصاحبه کدگذاری انجام گرفت. سپس داده ها به روش تحلیل مضمون مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. درنهایت، یافته های حاصل از تجربیات والدین در مضامین اصلی و فرعی تدوین شدند. در این پژوهش از ۴ معیار گوبا و لینکلن برای افزایش دقت علمی استفاده شده است. یافته ها: پس از کدگذاری مصاحبه ها، ۱۵۵ کد به دست آمد که این کدها در پنج مضمون اصلی و ۶ زیرمضمون طبقه بندی شد. مضامین اصلی شامل فرایند تشخیص، مشکلات روزمره، حضور در جامعه، خدمات حمایتی و مشکلات مالی بود. بحث: نتایج این پژوهش نشان داد والدین کودکان طیف اوتیسم در تمامی زمینه های زندگی خود با مشکلات و رنج زیادی مواجه هستند. این مشکلات از همان آغاز فرایند تشخیص شروع می شود و در ادامه در تمامی ابعاد زندگی خود را نشان می دهند.
کشمکشها و سازواریهای مالی در زوجهای شاغل؛ یک مطالعه پدیدارشناسی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۰ بهار ۱۳۹۹ شماره ۷۶
۸۶-۳۷
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف شناسایی تجارب زیسته زوجهای شاغل از مسائل مالی انجام شد. روش: این پژوهش با رویکرد کیفی و با روش پدیدارشناسی تفسیری انجام شد. طی این مطالعه، پژوهشگران 12 زوج شاغل دارای رضایت زناشویی را با بهره گیری از نمونه گیری گلوله برفی و 12 زوج شاغل دارای تعارضات زناشویی را نیز با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب کرده و مورد مصاحبه قرار دادند. مصاحبه ها با استفاده از روش دیکلمن، آلن و تانر که دارای ماهیت تیمی بوده و در پدیدارشناسی تفسیری مرسوم است، مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: تحلیل تجارب مشارکت کنندگان، منجر به شناسایی 2 مضمونِ اصلی تحت عناوینِ کشمکش مالی (با مضامین فرعی: ترجیح مالی، روابط نامناسب مالی، عدم تعهد مالی، ضعف در مهارتهای مالی، مدیریت منفردِ مالی و خشونت مالی) و سازواری مالی (با مضامین فرعی: عدم ترجیح مالی، روابط بهینه مالی، تعهدِ مالی، زندگی مالی مشترک و مهارتهای مالی زوج) شد. بحث: نتایج این پژوهش نشان داد مسائل مالی در سبک زندگی زوج شاغل چیزی بیش از صحبت کردن و مشاجره پیرامون پول و بودجه است. این مطالعه ضمن مقایسه کیفی دو گروه زوجهای شاغل راضی و متعارض از نقطه نظر مسائل مالی، این نکته را نیز بر مطالعات قبلی افزود که آنچه از چالشهای مالی و منازعات مرتبط با پول مهم تر است، نحوه ادراک و مقابله زوج شاغل برای حل وفصل این معضلات و تعارضات مالی است. زوج شاغل می توانند با کمک شاخصه های اولویت بندی مناسب، روابط مالی مناسب، مسئولیت پذیری مالی، زندگی مالی تیمی و کسب مهارتهای مالی به سمت سازواری مالی در حرکت باشند.
تجربه زیسته انصراف از جدایی در بین زنان متقاضی طلاق(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۰ بهار ۱۳۹۹ شماره ۷۶
۱۶۵-۱۳۱
حوزه های تخصصی:
مقدمه: طلاق پدیده ای است که نه تنها خانواده ها بلکه در نگاه کلان جامعه را نیز دچار مشکل می سازد اما دراین بین افرادی نیز وجود دارند که با وجود ارائه درخواست طلاق از این امر منصرف می شوند. در پژوهش حاضر تلاش شده است تا ادراک و علل انصراف از طلاق در زنان، مورد واکاوی قرار گیرد. روش: رویکرد انجام پژوهش کیفی و از نوع روش پدیدارشناسی است. به این منظور 12 زن منصرف شده از طلاق در منطقه 14 شهر تهران در سال 1396 به شیوه داوطلبانه و هدفمند، انتخاب و داده ها به روش مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته گردآوری شدند. یافته ها: در سه مقوله اصلی دسته بندی شده اند: ادراک زنان در زمان درخواست طلاق تا انصراف که بیشتر زنان از دوران ارائه درخواست طلاق تا برگشت به زندگی مشترک به برزخ و معلق بودن اشاره کردند و دو مقوله اصلی ادراک منفی و ادراک منطقی دسته بندی شدند. 2- دلایل انصراف این زنان که در 7 مقوله فرزند، عدم حامی، فرصت مجدد، نگاه بد جامعه به زن مطلقه، ترس از تنهایی، استفاده از خدمات مشورتی و مشاوره ای و شخصیت وابسته دسته بندی شدند. 3- نگاه به زندگی کنونی (پس ازآنصراف)، نیز به سه مقوله امیدوار و راضی، امیدوار و ناراضی و ناامید و ناراضی دسته بندی شد که بیشتر زنان از زندگی مشترکشان ناراضی بودند. بحث: با توجه به نتایج به دست آمده این نکته قابل ذکر است که تعداد زنان منصرف شده از طلاق کم نیستند اما برای بهبود و غنای زندگی این زنان، آموزش ضروری به نظر می رسد. در ضمن بحث مشاوره قبل از اقدام به طلاق می تواند مفید واقع شود.
تجربه زیسته فرزندان طلاق در شهر تهران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۰ بهار ۱۳۹۹ شماره ۷۶
206-167
حوزه های تخصصی:
مقدمه: طلاق به عنوان یک مسئله اجتماعی پیامدهای اجتماعی، عاطفی، اقتصادی زیادی برای فرزندان به همراه دارد اما تاکنون این مسائل از نظرگاه فرزندان موردتوجه قرار نگرفته است. اگرچه در سایر کشورها نیز تعداد کمی از تحقیقات به آن پرداخته اند اما نتایج آنها نشان دهنده تجربیاتی بیان نشده و شناخته نشده از سوی جامعه علمی است و این واقعیت خود منجر به تحمیل فشارهای بیشتر به کودکان شده است. بر این اساس در این پژوهش تلاش شده است اولین گام برای حل مشکلات فرزندان طلاق که همانا شناخت آنهاست، برداشته شود. روش: این پژوهش به روش گرانددتئوری (نظریه مبنایی) و با مصاحبه عمیق با 24 نفر از فرزندان خانواده های طلاق در گروه سنی 13 تا 18 ساکن شهر تهران، در سال 1395 انجام شد. یافته ها: تجربه مشترک فرزندان طلاق در مقوله ای با عنوان «معلق بودگی رانشی» قابل توصیف و تشریح است که ماحصل نابسامانی در فضای اجتماعی، خانواده بازسازی شده و سایر فضاهای زندگی فرد است و علی رغم به کارگیری استراتژیهای انطباقی مختلف توسط کودک، در بسیاری از مواقع قادر به سازگار شدن با شرایط نیست و این امر پیامدهای اجتماعی و روانی زیادی را برای او به همراه دارد. بحث: هرچقدر محیطی که کودک در آن زندگی می کند، طلاق را انگ آلودتر بداند، هرچه تغییرات ایجادشده در زندگی کودک بیشتر به عنوان استرس واره عمل کند و هرچه تاب آوری فضای زندگی کودک شکننده تر باشد و هرچقدر توانایی کودک در به کارگیری استراتژیهای کارآمد کمتر باشد، پیامدهایی که از طلاق نصیبش می شود، سخت تر و آسیب زننده تر خواهد بود. بر این اساس در کنار تلاشهایی که برای کاهش طلاق در جامعه صورت می گیرد پیشنهاد می شود به «طلاق کم آسیب» نیز توجه شود. برچسب زدایی از طلاق و کودکان طلاق اولین گام برای رسیدن به جامعه ای امن برای این گروه از کودکان است.
تجربه زیسته جانبازان قطع نخاعی(70 درصد) از فرزندآوری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۰ شماره ۸۰
۲۴۳-۲۰۱
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر شناخت وضعیت جانبازان قطع نخاعی کمر و گردن و فرآیند فرزندآوری آنهاست. جانبازان به عنوان گروههایی که پس از جنگ از نظر روحی و جسمی درگیر پیامدهای ناخوشایند ناشی از جنگ قرار گرفته اند نسبت به گروههای دیگر معلول درگیر مشکلات «فردی»، «اجتماعی» و «خانوادگی» از جمله فرزندآوری هستند. مشکلاتی که هیچ گاه مطرح نشده و تنها از راه نزدیک شدن به زندگی آنان می توان آنها را دریافت. روش: روش شناسی تحقیق، کیفی و روش آن، پدیدارشناسی و به لحاظ ماهیت پاسخ به پرسشها چرایی، چگونگی و چیستی است. بدین منظور با20 نفر از جانبازان (مرد ) که بین سال های 1360 تا 1375 ازدواج کرده اند و با مشکلات بی فرزندی و یا فرزندآوری مواجه بودند در سه استان تهران، اصفهان و قم مصاحبه صورت گرفت. مصاحبه تا اشباع نظری ادامه یافت. یافته ها: جانبازان به تناسب موقعیتهای مختلفی که در آن قرار گرفته اند یعنی مدیریت خانواده، فشارهای دیگر زندگی (مضیقه فرزند و فرزندآوری) از طریق مؤلفه های «اعتقادی»، «روانی و عاطفی»، «اقتصاد» و «حقوقی و قانونی» جهت تثبیت و استمرار و در نهایت «خود تنظیمی خانواده» و زندگی مشترک زوجین دست به انتخاب زدند. بحث: دلیل ازدواج جانبازان تنها خروج از تنگناهای متنوعی که با آن درگیر بودند، اعلام شد. رویکرد تقلیل گرایانه به ازدواج و تشکیل خانواده دارای پیامدهایی نظیر 1. آشیانه خالی (خانه های بدون فرزند). 2. نارضایتی جنسی طرفین 3. پزشکی شدن فرزندآوری و تک فرزندی 4. بار سنگین و فشار نقشی همسران جانباز 5. فرزند خواندگی بوده است. همسران آنها نیز بیشتر در جایگاه مراقبتگری قرار دارند، از نظر تعداد فرزندان انواع مختلفی از خانواده های بدون فرزند، فرزندخوانده، فرزندآوری از راه درمان، و فرزند آوری از راه طبیعی و فرزند شهید در میان آنها وجود دارد. ناتوانی جنسی، ناباروری و ناتوانی در بچه دار شدن از مهم ترین معضلاتی است که این خانواده ها آن را تجربه می کنند.
واکاوی تجربه ی زیسته ی دانش آموزان متوسطه ی اول از ارضای نیازهای اساسی روان شناختی در کلاس درس: یک مطالعه ی پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره ۱۹ پاییز ۱۴۰۲شماره ۳
237 - 254
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته دانش آموزان متوسطه اول از ارضای نیازهای اساسی روان شناختی در کلاس درس، انجام پذیرفت. روش تحقیق پژوهش نیز حاضر کیفی و از نوع پدیدارشناسی بود. جامعه هدف پژوهش، تمامی دانش آموزان مقطع متوسطه اول مدارس دولتی پسرانه و دخترانه شهرستان کرمانشاه در سال تحصیلی 1399-1400 بود. نمونه گیری به صورت هدفمند و از نوع ملاک محور بود. مشارکت کنندگان این پژوهش از تمام نواحی آموزش وپرورش شهرستان کرمانشاه انتخاب شدند (ناحیه 1، 2 و 3)، پس از انجام مصاحبه نیمه ساختاریافته با 18 دانش آموز (9 دختر و 9 پسر) اشباع نظری داده ها حاصل شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش راهبردی هفت مرحله ای کلایزی صورت گرفت، با ارجاع داده ها به استادان و دانش آموزان اعتباریابی یافته ها حاصل شد و 33 مضمون فرعی در پنج مضمون اصلی شامل متناسب بودن روش تدریس آموزگار، یافتن دوست و کیفیت برقراری ارتباط، ویژگی های رفتاری آموزگار، ادراک مثبت فرد از توانایی خویش و احساس توانمند و مفید بودن، داشتن احساس استقلال و آزادی عمل، تجمیع گردید. نتایج پژوهش نشان داد ارضای نیاز به شایستگی با تسلط یافتن دانش آموزان به چالش های بهینه به دست می آید، این نیاز در هر دو جنس بالا ارزیابی شد، نیاز به ارتباط در دانش آموزان دختر بالاتر بود فعالیت ها را به صورت گروهی ترجیح دادند و نیاز به خودمختاری بیشتر مورد تأکید پسران بود. نتایج این پژوهش می تواند آگاهی آموزگاران را نسبت به شناخت نیاز دانش آموزان بالا ببرد و باعث ایجاد کلاسی پویاتر و غنی تر شود.
واکاوی تعاملات عناصر آموزشی در اجتماعات یادگیری حضوری، الکترونیکی و ترکیبی: پدیدارشناسی کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مطالعه با هدف واکاوی تجارب زیسته مربیان زبان انگلیسی از تعاملات عناصر آموزشی در سه اجتماع یادگیری حضوری، الکترونیکی و ترکیبی به صورت کیفی و با روش پدیدارشناسانه توصیفی صورت گرفت. به منظور جمع آوری داده ها، 15 نفر از مربیان زبان انگلیسی فولادشهر که هر سه نوع آموزش را تجربه کرده بودند به روش هدفمند و بر اساس قائده اشباع نظرات گزینش و مورد مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته حضوری قرار گرفتند. مصاحبه ها تا حد اشباع داده ها ادامه یافت و روایی کدهای مستخرج از مصاحبه از طریق وارسی مشارکت کنندگان و نظر خبرگان تأیید گردید. به منظور تأیید صحت و اعتماد پذیری داده های پژوهش، از روش مطالعه مکرر، مقایسه مستمر داده ها، تجزیه وتحلیل توسط همکار، خلاصه سازی و دسته بندی اطلاعات استفاده شد. تجزیه وتحلیل و بازنگری داده های کیفی بر اساس مدل کلایزی هفت مرحله ای و با استفاده از نرم افزارmax-qda 2020 انجام گرفت. نتایج گویای آن بود که از 160 گزاره مفهومی اولیه، بیشترین مضامین تعامل به ترتیب مربوط به آموزش ترکیبی، حضوری و الکترونیکی است. در اجتماع یادگیری حضوری تعاملات یادگیرنده با یاددهنده، یادگیرنده و محتوای نوشتاری؛ در آموزش الکترونیکی تعامل یادگیرنده با یاددهنده و محتوا، یاددهنده-محتوا و در آموزش ترکیبی تعامل همه جانبه و دوری از نواقص سایر اجتماعات یادگیری، از مضامین ابراز شده بود. فقدان تعامل محتوا-محتوا در آموزش حضوری و کاهش تعامل یاد دهندگان با یکدیگر و یادگیرندگان با همکلاسی هایشان در آموزش الکترونیکی از دغدغه های مصاحبه شوندگان عنوان گردید.
واکاوی تجربه زیسته دانشجویان دانشگاه باهنر کرمان از عوامل، زمینه ها و پیامدهای دین-گریزی و راهکارهای برون رفت از آن
حوزه های تخصصی:
دین گریزی پدیده ای نسبتاً نوظهور در جامعه دین گرای ایران اسلامی است که جوانان و دانشجویان کشور را تهدید می نماید. از این رو پژوهش حاضر به منظور بررسی عوامل، زمینه ها و پیامدها دین گریزی و راهکارهای برون رفت دانشجویان از آن با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی انجام شد. قلمرو پژوهش مورد مطالعه دانشجویان دانشگاه باهنر کرمان بود و مشارکت کنندگان به صورت هدفمند بااستفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. به منظور گردآوری اطلاعات از مصاحبه نیمه-ساختاریافته استفاده شد. به این صورت که پس از مصاحبه با 14 نفر و رسیدن به نقطه اشباع، داده-های به دست آمده مطابق کدگذاری سه مرحله ای (باز، محوری و انتخابی) اشتراوس و کوربین با نرم افزار مکس کیودا تجزیه و تحلیل گردید. نتایج پژوهش نشان داد که مسائل مالی و دینی، تربیت نادرست و تهاجم فرهنگی به عنوان شرایط علی، زمینه های فرهنگی، اقتصادی، مذهبی و محیطی و اجتماعی به-عنوان شرایط زمینه ای، عواقب شخصی و عواقب اجتماعی به عنوان پیامدها و روشنگری دینی و آموزش هدفمند به عنوان استراتژی یا راهکارهای جلوگیری از دین گریزی می باشند. لذا باتوجه به پشتوانه غنی متون دینی و فرهنگی پیشنهاد می شود برنامه های مدون و منسجمی جهت تربیت دینی و برون رفت از دین گریزی طراحی و با نهایت دقت در سطوح مختلف جامعه اجرا شود.
تجربه زیسته چالش های نوجوانان کم توانی ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
69 - 100
حوزه های تخصصی:
دوره نوجوانی به عنوان یکی از دوره های پرچالش در زندگی انسان شناخته می شود که بحران های فراوانی در زمینه هیجانی اجتماعی و حتی آموزشی به همراه دارد. این دوره برای نوجوانانی که مبتلا به کم توانی ذهنی هستند می تواند با چالش ها و رنج های بیشتری روبه رو باشد؛ ازاین رو هدف از انجام پژوهش حاضر تبیین تجربه زیسته چالش های نوجوانان کم توانی ذهنی بود. جامعه موردپژوهش شامل تمامی نوجوانان پسر مبتلا به کم توانی ذهنی در مدرسه پیش حرفه ای و حرفه ای شهر کاشان که در سال تحصیلی 1402-1401 مشغول به تحصیل بودند، است که از بین آنان 9 نفر به شیوه هدفمند برای پژوهش انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته جمع آوری و با روش 7 مرحله ای کلایزی تجزیه وتحلیل شد. نتایج حاکی از استخراج 3 مضمون اصلی و 9 مضمون فرعی بود. مضمون های اصلی عبارت اند از: 1-چالش اجتماعی (1- شغل و آینده شغلی و نگرانی از آن، 2- اوقات فراغت، 3- شرم و خجالت از شناسایی، 4- دغدغه ازدواج)، 2- چالش فردی (1-پذیرش منفی، 2- پذیرش مثبت،3-بیماری ها و نیاز به دارو، 4-استقلال مالی)، 3- چالش خانوادگی (1- نگرش خانواده) بود که در پژوهش به تفصیل موردبررسی قرار گرفتند. با توجه به نتایج مشخص گردید که رسیدگی به مشکلات و چالش های نوجوانان کم توانی ذهنی ضروری می باشد و ازاین رو ارائه خدمات حمایتی و آموزشی برای نوجوان و خانواده آنان می تواند از مشکلات آنان بکاهد.
تجربه زیسته مشکلات روانی- اجتماعی مادران دارای کودک مبتلا به اختلال یادگیری شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تجربه زیسته مشکلات روانی- اجتماعی مادران کودکان دارای اختلال یادگیری شهر تهران بود. برای درک و توصیف تجربه از روش پژوهش پدیدارشناسی استفاده شد. از میان مراجعان به مراکز درمانی اختلال یادگیری شهر تهران، تا رسیدن به حد اشباع، 14 مادر دارای کودک با اختلال یادگیری در مصاحبه ای عمیق و نیمه ساختاریافته شرکت کردند. داده های پژوهش با روش کلایزی تحلیل گردید. در تحلیل کدهای توصیفی مصاحبه ها، 137 مفهوم اولیه استخراج شد و با تلفیق مفاهیم مشابه 31 مفهوم فرعی و 7 مفهوم اصلی (آسیب دیدگی روابط اجتماعی، آسیب دیدگی روابط زناشویی، والدگری چالش برانگیز، سیستم آموزشی ناکارآمد، افت غنای زندگی، تجربه هیجانات منفی، و مشکلات جسمی- روانی) در این پژوهش شناسایی شد. مفاهیم به دست آمده در پژوهش حاضر نشان داد مادران این کودکان، مشکلات روانی و اجتماعی را تجربه می کنند که می تواند منجر به تغییر نوع رابطه ارتباطی و روان شناختی آنان با اطرافیانشان شده و آنها را منزوی سازد و احساس فرسودگی در والدگری را تجربه کنند.