مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
مراتب علم
حوزههای تخصصی:
معرفت شناسان مسلمان سه دیدگاه درباره «حکایت» مطرح کرده اند. دیدگاه مشهور این است که «حکایت» ذاتى باب برهان براى صور ذهنى است و این صور بالفعل ماوراى خود را نشان مى دهند. استاد فیّاضى «حکایت» را ذاتى باب ایساغوجى براى علم حصولى مى داند و بر این باور است که حاکى «نفس فاعل شناسا» به شمار مى رود و صور ذهنى، وجودهاى ذهنى محکى مى باشند. استاد مصباح اعتقاد دارند که «حکایت» انتقال ذهن به طور طبیعى از صور ذهنى به محکى است که در برخى مراتب، حکایت صور ذهنى شأنى و بالقوّه است و تنها در مرتبه تصدیق صادق است که «حکایت» به فعلیت مى رسد.
عمده اختلافى که بین این سه دیدگاه وجود دارد به نوع تحلیل بازمى گردد. در این نوشتار، با تحلیلى که از «حکایت» ارائه شده است، به نقد دیدگاه مشهور و استاد فیّاضى پرداخته، و از برخى نقدهاى بنایى، همچون غفلت از نقش توجه فاعل شناسا در فرایند حکایت، سخن گفته ایم.
مراتب علم از دیدگاه ملاصدرا و اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مقولات
مراتب علم در اندیشه عمده متفکران شرقی و غربی از جایگاه مهمی برخوردار است و متفکران بزرگ به بحث های دقیقی در این حوزه پرداخته اند. پژوهش حاضر این مسأله را از دیدگاه دو اندیشمند برجسته اسلامی و غربی، ملاصدرا و اسپینوزا مورد مداقه قرار داده است. و مدعی است که گر چه این دو اندیشمند به جریان های فکری متفاوتی تعلق دارند از جمله اینکه اساساً ملا صدرا بر خلاف اسپینوزا علم را از سنخ وجود بر می شمارد و نیز در بحث کلیات، ملاصدرا قائل به اصالت واقع (رئالیزم) و اسپینوزا از اصحاب تسمیه است، اما به رغم این اختلافات، در زمینه های خاصی نظریاتی اظهار داشته اند که می توان آن ها را مورد مقایسه قرار داد. از جمله در تقسیم مراتب علم که هر دو فیلسوف بر سه قسم دانسته اند، و نیز اینکه در هر یک از این سه مرتبه، مرتبه پیشین و فرو تر، خود مقدمه و وسیله تحقق مرتبه پسین و فرا تر می شود، و نهایتاً سعادت انسان از نظر هر دو متفکر با شهود عقلانی که بالا ترین مرتبه علم است، محقق می شود. در این جستار، تفصیل این موارد و نیز موارد دیگر از مشابهت ها و اختلاف نظرات این دو اندیشمند مورد کنکاش قرار گرفته است.
ذهن و مراتب واقع نمایی ادراک در اندیشه صدرالدین قونوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله اعتبار و حدود شناخت و ادراک انسان و نسبت بین حقیقت و ذات اشیاء با نمودهای ذهنی آنها، مستلزم تبیین نقش ذهن در ادراک و نسبتهای آندو با یکدیگر و همچنین رابطه آنها با متعلق ادراک است. گرچه صدرالدین قونوی مباحث علم و ادراک را با صبغه وجودشناختی مورد تحقیق و بررسی قرار داده، ضمن طرح مسائل «علم» و ارتباط آن با «وجود» و مراتب آن، نقش فاعل شناسا در امر شناخت را نیز بطور ویژه بررسی کرده است. مباحث او در اینباره مشتمل بر نظریات بدیعی است که میتواند برخی از وجوه مبهم مسائل ذهن و شناخت را روشنتر و سیر ظهور اندیشه های فلسفی شناخت شناسی را در حوزه فلسفه اسلامی آشکارتر سازد. از دیدگاه وی علم حصولی انسان که بطور عام شامل ادراک حسی، خیالی و عقلی است، دو ویژگی اساسی دارد: از یک طرف پدیدار شیء فی نفسه است و برخی از وجوه و مراتب و شئون حقیقت آن را مینمایاند و از طرف دیگر همیشه در چارچوبها و قیود ذهنی فاعل شناسا قوام می یابد و از نقش قابلی یا فاعلی ذهن تأثیر میپذیرد. بعبارت دیگر، شناخت محصول تعامل عین و ذهن است. این نظریه که مدتها قبل از نظریه مشهور کانت ابراز شده، گرچه مبدا عزیمت متفاوتی با نظر کانت دارد، از حیث گذر از رئالیسم خام که نظریه شایع آن روزگار بوده حائز اهمیت بسیار است. قونوی همچنین مسئله مسانخت و مساوقت علم و ادراک با وجود را پیش از صدرالمتألهین طرح نموده و بسیاری از لوازم و نتایج آن را تشریح و تبیین نموده است.
بررسی تصرفات تعلیمی انسان در موجودات طبیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
در زمینه کیفیت و چگونگی تصرفات تعلیمی و آموزشی انسان در موجوداتی که به ظاهر فاقد شعورند، همچون جمادات، نباتات و حیوانات، اتفاق آرایی در میان اندیشمندان اسلامی وجود ندارد. یافته های تحقیق به روش اسنادی و تحلیل محتوایی براساس مبانی کلامی و فلسفی الهام گرفته از آیات قرآن اثبات می کند که مرتبه علمی و منزلت تعلیمی انسان نسبت به موجودات طبیعی، واسطه فیض و عامل تسهیل و ایجاد بهبود در فرایند تکمیل آنهاست. تعلیم و تعلم مرتبه عالی و منحصربه فرد تصرفات است که در موجودات جمادی، نباتی و حیوانی، از سوی خداوند تکوینی و از سوی بشر تسخیری است و با شعور یا عدم شعور موجودات طبیعی سازگار است. انسان به اذن الهی با نفوذ و سیطره علمی به حدود، قابلیت ها، روابط و قوانین حاکم بین موجودات، از آنها کشف المحجوب کرده، ظرفیت های پنهان آنها را از قوه به فعل تبدیل می کند و از این طریق، هم نیازمندی های خود را برآورده می سازد و هم سایر موجودات را به کمال می رساند.
جایگاه وجودی قرآن در عالم هستی از دیدگاه ملاصدرا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات قرآنی (فدک سبزواران) سال دوم بهار ۱۳۹۰ شماره ۵
75 - 92
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار، ابتدا ترتیب عوالم هستی را مه مراتب علم خدا است از ابتدا تا نهایت تدبیر امر الهی بر می شماریم و بدین ترتیب، جایگاه وجودی قرآن و سیر نزولی آن را در عوالم هستی تبیین می کنیم. سپس به این مسئله می پردازیم که قرآن مکتوب و مدون یا قرآن تدوینی که جنبه معرفتی آن به عنوان یک کتاب است، همان قرآن وجودی و تکوینی است که ماهیت باطنی و وجودی و واقعیت مثالی عالم هستی است و چگونگی علم حق در مرتبه ذات و پیش از وجود اشیاء را بررسی می کنیم. در بحث کلام و کتاب وجودی حق تعالی، به ارتباط قرآن با دیگر اقسام کلام و کتاب وجود می پردازیم. آنگاه تصویری از جایگاه وجودی قرآن کریم که برگرفته از آثار قرآنی و تفسیری صدرالمتألهین است ارائه می دهیم.
بازخوانی و نقد دیدگاه علامه طباطبایی درباره علم حضوری و حصولی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
141 - 158
حوزههای تخصصی:
تأملات فلاسفه مسلمان در مباحث پیچیده نظری، زمینه ای را فراهم کرده که امروزه نیز می توان از آن برای پاسخگویی به بسیاری از پرسش ها استفاده کرد. با این حال به نظر می رسد برای دستیابی به فهمی کامل تر از آموزه های سنت فلسفه اسلامی، بیش از هر چیز نیازمند بازنگری در نحوه خوانش خود از این آموزه ها هستیم. این مقاله قصد دارد با روش تحلیلی و فلسفی به بازخوانی و نقد نظر علامه طباطبایی درباره علم حصولی و حضوری پرداخته و با دیدگاهی متفاوت به برخی از سوالات پاسخ دهد. علامه بر این باور است که ما پیش از دستیابی به علم حصولی درباره هر شیء، حقیقت آن را در عالم مثال مشاهده کرده و به آن علم حضوری داریم.یک سوال اساسی این است که «با وجود علم حضوری به علت موجده معلوم، چه نیازی به علم حصولی هست؟» در این مقاله مشخص می شود تقسیم علم به حصولی و حضوری، بر خلاف آنچه مشهور است، تقیسمی نیست که بالعرض معلوم، عارض علم شده باشد بلکه مراتبی است که بالذات متعلق به حقیقت علم است. این مراتبِ کلی، خود دارای مراتب جزئی تری هستند که به طور متناوب بر یکدیگر توقف دارند و اهمیت علم حصولی در این است که واسطه ای است برای ارتقاء درجه علم حضوری، هر چند این علوم حضوری «ناآگاهانه» هستند و علامه نیز چنین علمی را با لفظ «مشاهده از دور» وصف کرده است.