مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۸۱.
۲۸۲.
۲۸۳.
۲۸۴.
۲۸۵.
۲۸۶.
۲۸۷.
۲۸۸.
۲۸۹.
۲۹۰.
۲۹۱.
۲۹۲.
۲۹۳.
۲۹۴.
۲۹۵.
۲۹۶.
۲۹۷.
۲۹۸.
۲۹۹.
۳۰۰.
خدا
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۲
145 - 162
حوزه های تخصصی:
یافتن بنیانی معرفت شناسانه برای خداشناسی فطری، مسئله ای مهم است که نظریات مختلفی پیرامون آن مطرح شده است. مهم ترین نظریات مطرح شده در رابطه با ماهیت و مبنای معرفت شناسانه ی این خداشناسی فطری عبارتند از: الف: معرفت فطری به معنای وضوح استدلال نظری بر وجود خدا است. ب: رابطه ی تضایف بین میل به خدا و وجود عینی خداوند برقرار است. ج: مفهوم خدا از جمله ی تصورات فطری است. د: خداشناسی فطری از سنخ اولیات منطقی است. ه: خداشناسی فطری تصدیقی بدیهی است که ناشی از کیفیت خلقت انسان است؛ و: خداشناسی فطری به معنای علم حضوری به وجود خداوند است. در این مقاله، این نظریات بررسی شده و نهایتا اثبات می شود که تنها بر مبنای علم حضوری می توان مبنایی معرفت شناسانه برای خداشناسی فطری یافت و بقیه ی نظریات و مبانی، دارای اشکالات مخصوص به خود می باشد. مبنای حضوری دانستن خداشناسی فطری این است همان طور که انسان، وجود خود، صفات و حالات نفسانی اش را می یابد، به همان نحو وجود خداوند را هم به نحو شهودی درک می کند. البته این مبنای معرفت شناختی را نیز تنها در صورتی می توان پذیرفت که بگوییم علم حضوری انسان به خداوند، مستلزم اتحاد بین عالم (انسان) و معلوم (خداوند) نیست.
خدای «متشخص» و «انسان وار» از منظر قرآن و عهد جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال چهارم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۷
113 - 139
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با هدف شناخت خدای معرفی شده از نگاه دو کتاب مقدس در اسلام و مسیحیت(قرآن و عهد جدید) با روش تحلیلی مقایسه ای نوشته شده است. اگر چه مسئله مقایسه توحید از نگاه مسیحیت و اسلام به قرن ها پیش بازمی گردد، اما نگرش های تازه ای در مورد آن در الهیات معاصر مطرح است که از جهتی به بحث الهیات طبیعی و وحیانی مربوط می شود. بر اساس آموزه های دو دین اسلام و مسیحیت، انسان با خداوند رابطه دوسویه دارد. در این میان، کتاب های مقدس این دو دین نیز مواردی از ارتباط دو سویه را مطرح نموده اند. با مقایسه موارد و کیفیت این رابطه می توان بیان نمود که در مواردی میان تعبیرات و توصیفات انجیل های موجود و پذیرفته شده از سوی کلیسا، از خداوند و یا لوازم تعبیرات آنها با تعبیرات قرآن کریم و لوازم آنها، اشتراک ها و تفاوت هایی وجود دارد. از جمله اینکه موارد و مصادیق این ارتباط و کیفیت آن در مواردی در قرآن و در مواردی در عهد جدید، بیشتر است، ضمن آنکه قرآن تلاش نموده در این رابطه از شبهه انسان انگاری خدا بپرهیزد و تعالی و علو الهی و جنبه تنزیهی حق را محفوظ نگاه دارد اما در عهد جدید به واسطه مسئله تجسد، پدر بودنِ خداوند و فرزند بودنِ حضرت مسیح و مسئله عشق و محبت و به صلیب رفتن عیسی، این ارتباط جنبه انسان وار به خود گرفته است که متأثر از دیدگاه این دین درباره وحی و کتاب مقدس است.
جایگاه «وجود حقیقی» در اندیشه افلاطون و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۸
49 - 68
حوزه های تخصصی:
افلاطون در مکتب فلسفی خویش، نظام خاصی از هستی بر پایه ارتباط سایه و عکس با اصل و حقیقت ارائه می دهد. وی در این راستا از موجودی متعالی که اصل خیر(خدای نظام فلسفی او) است، سخن می گوید که ورای وجود است. با دقت در جایگاه اصل خیر در هستی و تحلیل کیفیت «بهره مندی»، آشکار می گردد که وجود حقیقی منحصر در آن است و سایر موجودات نمود و سایه ای از آن هستند، آن چنان که برای سایر موجودات حتی ایده ها(مُثُل) هیچ استقلالی نمی توان در نظر گرفت و به این ترتیب هستی شناسیِ فلسفی افلاطون بر محور حقیقتی واحد دنبال می شود. ملاصدرا نیز با طرح نظریه نهایی خویش یعنی وحدت شخصی وجود، هستی را منحصر در امری واحد(خدا) می داند و ما سوای حق تعالی را ظهورات و شئون او در نظر می گیرد که حکایت گر و نمود ذات حق هستند، آن چنان که این کثراتِ ظهور، مخلّ وحدت حقیقت وجود نمی گردند. این پژوهش بر آن است تا افتراقات و تشابهات رویکرد فلسفی افلاطون و ملاصدرا در رابطه با نگاه آن دو به وجود حقیقی را بر اساس مبانی هستی شناسی متفاوت آنها آشکار سازد.
نقش فیلم های معاصر عامه پسند آمریکایی در مشروعیت دادن به تفکر اومانیسم
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۳
7 - 17
حوزه های تخصصی:
اومانیسم و طرحِ آن در سینمایِ وابسته به تفکرمادی، کوششی است در جهت حذف یا تضعیف دیدگاهِ خدا محور. از طرفی در سینما برای به تصویرکشیدن هیچ موضوعی احتیاج به مدرک نیست، زیرا که این رسانه ذاتا قادر است که تخیلات را در ظاهری واقعی به تصویر کشد. با در نظر گرفتن این واقعیت که تاثیری که از یک فیلم بوجود می آید با ارائه مدارک واقعی و مستند هم به سختی از بین می رود و گاه هرگز از بین نمی رود، این مقاله به بررسی دیدگاه های اومانیستی در سینمای غرب و تلاش آن در جهت مشروعیت بخشی به تفکرات نژادپرستانه در مباحثی مانند دین، خداوند و منجی می پردازد. در همین ارتباط فیلم های مطرح سینمای نوینِ عامه پسند، با مخاطب عام، مورد مطالعه و تحلیل قرار گرفته اند، فیلم هایی که بنا به موقعیت عامه پسند و به ظاهر تخیلی شان بوجودآورنده شکیّات و سئولات عمیق عقیدتی در ذهن مخاطب خود هستند. مقاله حاضر سعی دارد که با روش تحلیل محتوای تولید شده در سینمای نوین غرب، پژوهش را پیش برده و در ادامه پاسخ این سوال را بیابد که: "نقش و جایگاه "سینمای نوین غرب " در توجیه درستی نگاه انسان محور در مقابل دیدگاه خداباور، به چه میزان است؟" یافته های مقاله بیانگر این مهم هستند که الگوی حاکم بر سینمای غرب (مادی)، از سوی متفکرین اومانیست ترسیم گشته و در جهت حذف نگاه الهی/روحانی، و جایگزین کردن آن با دیدگاه مادی/ انسانی گام برمی دارد.
تحلیل صدرایی از زندگی و معنا؛ مبتنی بر رویکرد فراطبیعت باوری ترکیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۸
۱۳۲-۱۱۱
حوزه های تخصصی:
مواجهه با پرسش از معنای زندگی و یافتن پاسخ برای آن، یکی از مهم ترین دغدغه های انسان در تاریخ اندیشه بوده است. مسئله ی پژوهش حاضر، ارائه تفسیری از زندگی و معنا و تبیین عامل معنابخش زندگی از نظر ملاصدراست که مبتنی بر روش توصیفی تحلیلی می باشد. یافته های تحقیق نشان می دهد او در آثار خود «معنا» را به «هدف ارزشمند» تفسیر کرده که از طریق «کشفِ وج ودیِ معنا» قابل دست یابی است. ملاصدرا به عنوان یک فیلسوف جامع نگر، علاوه بر اینکه فراطبیعت را به عنوان عامل معنابخش زندگی لحاظ می کند؛ طبیعت و ناطبیعت را نیز در طول فراطبیعت، اما در سطوح پایین تر موجب معناداری می داند. وی حیات را به سان یک جریان واحد، شامل حیات دنیوی و حیات اخروی می داند و برای معنابخشیدن به زندگی، دیدگاه ترکیبی (خدا و جاوانگی روح) را پذیرفته و از تاثیر خدا در معنای زندگی از دو طریق «خدا به مثابه هدف ارزشمند» و «ارتباط مبتنی بر عشق» مدد می جوید.
بررسی مفهوم خدا و گناه در فلسفه نیچه و دلالت های تربیتی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فلسفه های تعلیم و تربیتِ مبتنی بر معرفت دینی، دو مفهوم مهم و بنیادین خدا و گناه به مثابه ی دو عنصر انگیزشی و بازدارنده بالاترین کارکرد تربیتی را در این نظام ها دارند.. اگرچه از نظر نیچه خدا و هر مفهوم دیگر در ارتباط با او برساخته اندیشه های بیمارگونه انسان های حقیر و به منظور تخدیر و تحمیق نوع بشر است، اما او با نفی ارزشگذاری های پیش از خود ارزش هایی را بنیاد نهاد که بر اساس آن اراده به قدرت گرانیگاه آن است. ابرانسان نیچه نه به مثابه محصول که بر قامت یک فرهنگ، صدر و ساقه تعلیم و تربیتی است که نه بر بنیاد رام سازی که بر اصولی چون ایثار، انضباط و فرمان دهی استوار است. در فرهنگ پیشنهادی نیچه، خدا سرچشمه قدرت و سرشاری است و قرب به او، نفی من ضعیف و یافتن خود در منی برتر است. در پژوهش پیش رو نخست با روش تحلیل مفهومی، معنای گناه و خدا ابتدا در تفکر مسیحیت و سپس در منظومه فکری نیچه بررسی شده است و در گام بعدی با توجه به چرخش فکری که نیچه در معنای این دو واژه دارد با استفاده از روش استنتاج، هدف غایی خلق ارزش های جدید، اصل تبدیل اراده معطوف به بقا به اراده معطوف به قدرت و همچنین توصیه های عملی فرمان دهی درونی و توجه به همه ابعاد زندگی استخراج شد. شماره ی مقاله: ۱۹
فیزیک کوانتوم و فاعلیت خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تصور رایج این است که تعبیر کپنهاگی روابط عدم قطعیت، و به بیان دقیق تر اصل ناموجبیت در فیزیک کوانتوم، نافی قاعده علیت است. برخی از طبیعت گرایان، با تأکید بر ابتنای خداباوری بر اصل علیت، این موضوع را دستاویزی برای مخالفت با عقاید دینی قرار داده و گمان کرده اند که بر اساس فیزیک نوین دیگر جایی برای باور به خدا به مثابه علت موجبه جهان و نقش او در آن باقی نمی ماند. مقاله پیش رو بر آن است تا این مسئله را به روش اسنادی و تحلیلی بررسی و ارزیابی کند. از این رو ابتدا به طور فشرده نگره کوانتومی و تعبیر کپنهاگی و شأن معرفتی آن را توضیح داده، سپس رابطه آن را با علیت فلسفی بررسیده، و سرانجام گونه های متصور فعل الهی را مطرح و نسبت هر یک را با بیان کپنهاگی عدم قطعیت بازمی کاود. ماحصل تحقیق این است که تعبیر یادشده مقتضی مخالفت با علیت و ضرورت فلسفی نبوده، بلکه اثبات صحت خود را وامدار آن است. همچنین با باور به وجود خدا و گونه های مختلف نقش آفرینی او در جهان تلائم کامل داشته، نسبت به فیزیک کلاسیک، سازگاری بیشتری با نقش آفرینی مستقیم خدا و انجام دادن افعال خاص دارد.
کارکردهای ادبی و معنایی اسمای الهی در عبارت های فارسی مرصادالعباد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مرصادالعباد کتابی عرفانی است؛ ازاین رو موضوعِ محوری آن خداجویی است و نام های متعالی خدا در آن فراوان دیده می شود. درباره اسماءالله پژوهش های فراوانی انجام شده؛ اما تاکنون تحقیقی زبانی و بلاغی درباره نام های خدا در مرصادالعباد صورت نگرفته است؛ بنابراین در این مقاله که به روش توصیفی تحلیلی انجام شده است، نام های خدا در مرصادالعباد بررسی می شود تا پرکاربردترین آنها، شیوه کاربرد این نام ها و کارکرد معنایی آنها در عبارت های فارسی مرصادالعباد مشخص شود. گزینش نام های الهی از مهم ترین جلوه گاه های هنر واژه گزینی نجم رازی به شمار می رود و ازاین رو توجه ویژه ای را می طلبد. بررسی اسمای الهی در مرصادالعباد نشان می دهد که مهم ترین ویژگی کاربرد نام های خدا در مرصادالعباد ، نادربودن نام های استعاری و فراوانی کاربرد نام هایی است که ازطریق مجاز، به ویژه با علاقه اشتقاق ساخته شده اند. از مهم ترین دلایل کاربرد بسیار نام های مجازی خدای متعال، تفخیم و بزرگداشت مقام معبود آسمانی است. بررسی کاربرد معنایی نام های خدا نشان می دهد که هریک از این نام های مقدس، در جایگاه خاص معنایی به کار می رود و کاربرد برخی نام های خدا در عبارت های فارسی مرصادالعباد ، حکم اسمای جمالی و جلالی خدا را دارد.
نقدی بر ادله ی سرمدیت زمانمند خداوند (با محوریت نقد دلایل ویلیام کریگ و استیون دیویس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سرمدیت خداوند به دو صورت زمانمند و بی زمان مطرح شده است. مطابق سرمدیت زمانمند، خداوند درون زمان قرار دارد و درون زمان، همیشه بوده، هست و خواهد بود. اما مطابق سرمدیت بی زمان، خداوند خارج از زمان قرار دارد. بسیاری از فیلسوفان دین معاصر از نظریه ی سرمدیت زمانمند دفاع نموده اند. از جمله ویلیام کریگ و استیون دیویس، تلاش نموده اند ضمن به چالش کشیدن ادلّه ی سرمدیت بی زمان بر مبنای این ادله وجود خدای زمانمند را اثبات نمایند: وجود شخصی خداوند مستلزم زمانمندی است؛ افعال زمانمند الهی نشان می دهد که ذات الهی زمانمند است؛ نسبت دادن زمان به ذات خداوند حاکی از زمامندی ذات الهی است؛ علم خداوند به امور زمانی بدون زمانمندی ذات خداوند ممکن نیست. در این مقاله با محور قراردادن ادله ی ویلیام کریگ و استیون دیویس، به تحلیل و نقد این ادلّه پرداخته خواهد شد و اثبات خواهد گردید که به لحاظ عقلی، نظریه ی سرمدیت بی زمان که دیدگاه رایج در کلام و فلسفه ی اسلامی است، با هیچ چالشی مواجه نیست.
بررسی نقدهایی بر نظریه ی نیستی گرایی شرور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۲ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۸۳
115 - 136
حوزه های تخصصی:
شر از مسائلی است که در نفی خدا از آن استفاده شده است. نظریه نیستی گرایی شرور از جمله پاسخ-هایی است که فیلسوفان اسلامی برای حل این مسئله، مطرح کرده اند. در برابر، برخی این نظریه را نپذیرفته و آن را نقد کرده اند؛ از جمله استناد به خلقت مرگ، عدم ملاک تفکیک بین امور عدمی و وجودی، بطلان استدلال های پیشینی و پسینی نظریه، بی ثمر بودن نظریه، بازگشت شرور به درد. مسئله تحقیق این است که آیا این نقدها قابل قبول هستند یا خیر؟ یافته های تحقیق با روش توصیفی-تحلیلی و انتقادی، حاکی از آن است که این نقدها ناتمام اند؛ چراکه مرگ شر بالذات نیست. در استدلال پسینی، تحلیل عقلی از مفهوم شر بیان شده-است. در استدلال پیشینی، با نظر به قطعی بودن وجود و صفات خداوند، احتمال وجودی بودن شر از بین می-رود. نقد بی ثمر بودن با توانایی این نظریه در حل مسئله منطقی شر، رد می شود و درد محوربودن ماهیّت شرور نیز پذیرفتنی نیست؛ زیرا درد، شرّ بالذات نیست.
تحلیل دو مسئله شناخت و مسئولیت در برابر خداوند و «دیگری»: مطالعه تطبیقی بین علامه طباطبایی و لویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
7 - 23
حوزه های تخصصی:
مسأله این تحقیق بررسی سه مسئله شناخت و مسئولیت در برابر خداوند و «دیگری» و پاسخگو بودن آنها، بر اساس رویکرد علامه طباطبایی و لویناس است. روش این مطالعه، تطبیقی و تحلیل مواضع وفاق و خلاف این دو دیدگاه است. از دیدگاه علامه طباطبایی، حق تعالی بی کران و آدمی کرانمنمد است و شناخت کنه ذاتِ حق تعالی میسر نیست. مسئولیت در قبال حق تعالی نیز محور سایر مسئولیت ها در قبال دیگران است و سرّ این مسئولیت ریشه در فقر و وابستگی ذاتی انسان دارد. این مسئولیت هرچند اختیاری می باشد، اما اختیاری است که آدمی مجبور به پذیرش آن است. باتوجه به مالکیت مطلقه خداوند، هیچ کس را یارای مواخذه او نیست. از منظر لویناس نیز کشف هویت «دیگری» با شناخت مفهومی امکان پذیر نیست. قوام سوژه وابسته به «دیگری» است و در قبال او مسئولیتی نامتناهی دارد. مسئولیتی که سوژه در پذیرش آن کاملا منفعل و همچون گروگانی است که حق مواخذه «دیگری» را ندارد. علی رغم اختلافاتی که میان خصوصیات خدا و «دیگری» وجود دارد، می توان بین این دو مسئله تناظری تنگاتنگ برقرار نمود.
تأثیر اندیشه رنه دکارت در پیدایش سکولاریسم مدرن و تضعیف نهاد دینی در جامعه
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تبیین تأثیر اندیشه های رنه دکارت در پیدایش سکولاریسم مدرن و در نتیجه تضعیف نهاد دین در جامعه است تا از این طریق تأثیر فلسفه دوره مدرن بر پیدایش سکولاریسم و تضعیف جایگاه معارف دینی برجسته شود. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و اطلاعات به دست آمده از آثار مستقیم دکارت و هم چنین مفسران برتر آثار وی استخراج شده است. نتایج نشان می دهد که دکارت با ارائه برخی از آموزه های فلسفی به پیدایش سکولاریسم در دوره مدرن یاری رسانده است. این آموزه ها را می توان در سه مورد یافت: نخست، او در فلسفه خود فقط به تصوری از خدا استناد می کند و آن را ضامن شناخت انسان معرفی می کند. دوم، با جایگزین ساختن ذهن متفکر به جای نفس، انسان را تنها بهره مند از خرد جزئی می داند که فقط به سود این جهانی می اندیشد و از این طریق نقش وحی در هدایت انسان نادیده گرفته می شود. بر این اساس، ذهن کارکردی جز تعقل ندارد و مبدأ حیات بودن نیز از آن سلب می شود. سوم؛ مرگ نیز جدایی روح از بدن نیست، بلکه از کار افتادن یکی از اندام های بدن ماشینی است. بوضوح روشن است این آموزه ها نتیجه ای جز تضعیف جایگاه معرفت دینی ندارد.
کارکردهای روان شناختی اخلاص بر اساس منابع اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تبیین کارکردهای روان شناختی اخلاص بر اساس منابع اسلامی (قرآن و حدیث) صورت گرفته است. روش به کاررفته در این پژوهش، تحلیل محتوای کیفی متون دینی بود. ابتدا گزاره های مرتبط با اخلاص از منابع اسلامی استخراج و خانواده متون تشکیل گردید. سپس متون جمع آوری شده مورد تحلیل و طبقه بندی قرار گرفت. پس از طبقه بندی متون کارکردی و استخراج کارکردهای اصلی اخلاص، محتوای هر کدام با توجه به جنبه های کارکردی اخلاص مورد بررسی و در نهایت با استفاده از متون دینی و روان شناختی، کارکردهای روان شناختی اخلاص تبیین گردید. نتایج مربوط به تحلیل و بررسی کارکردهای روان شناختی اخلاص نشان داد که انگیزش درونی، انگیزش مثبت، انگیزش معنوی، دوستی، محبوبیت اجتماعی، امنیت روانی، امیدواری، حرمت خود، سخت رویی، دوری از اهمال کاری، رضامندی، خودمهارگری، و یقین زایی از مهم ترین کارکردهای روان شناختی اخلاص هستند. سپس این کارکردها در سه حوزه انگیزشی، اجتماعی و بهداشت روانی طبقه بندی گردید. نتایج نهایی پژوهش، نشان داد که با استفاده از منابع اسلامی، می توان کارکردهای روان شناختی اخلاص را شناسایی و تبیین کرد.
بررسی تطبیقی هستی شناسی عرفانی ابوحامد غزالی و بهاءولد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲۸
9 - 37
حوزه های تخصصی:
هستی شناسی یکی از مهم ترین مباحث عرفان اسلامی است که کمابیش از ابتدای مکتوب شدن مطالب عرفانی مورد توجه عرفا و متصوفه بوده است. هر یک از عرفای بزرگ صاحب اثر، براساس مشاهده، مکاشفه و تجربه ای که خود داشته، به تبیین چینش نظام هستی و مطالب مربوط به هستی شناسی پرداخته است. از جمله این عرفا امام محمد غزالی و بهاءالدین ولد، از بزرگ ترین عرفای اسلامی در قرن پنجم و ششم، هستند. این پژوهش به روش تحلیلی- توصیفی و تطبیقی به بررسی مهم ترین عناوین هستی شناختی مطرح شده در آثار این دو عارف پرداخته است. خدا، جهان و انسان و مسائل مربوط به آنها سه محور عمده هستی شناسی هستند که در این پژوهش موضوعات مهم مرتبط با آنها از آثار دو عارف -احتمالا برای نخستین بار به این شیوه در تحقیقات مرتبط با هستی شناسی- به صورت روشن استخراج و بررسی شده است. براساس نتایج، اصطلاحات هستی شناسی با وجود اشتراک لفظی با برخی علوم مانند کلام اختلاف معنایی دارد. دیدگاه توحیدی هر دو عارف به مفهوم وحدت وجود نزدیک است و در مراتب وجود در آثار هر دو عارف تفاوت هایی در چینش و تعداد وجود دارد.
بررسی تطبیقی ارکان دعا در قرآن و عهدین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دعا به مثابه عهد باطنی انسان و خداوند متعال و حلقه اتصال قلبی او با مبدأ پیدایش خویش، امری مشترک در میان ادیان ابراهیمی است، به گونه ای که هر موحدی به خوبی حس می کند بدون دعا نمی توان طعم شیرین ایمان به غیب را درک نمود. به سبب جایگاه خاص دعا، این مقاله به دنبال مقایسه تطبیقی ارکان دعا در قرآن کریم و عهدین برآمده است. این تحقیق ازیک سو در دعاپژوهی و از سوی دیگر، در مباحث بین الادیان کاربرد دارد. روش نویسندگان مقایسه و تبیین مشترکات به سبکی جامع است تا گامی در مسیر تقریب مذاهب باشد. بدین روی، در سه بخش، جوانب گوناگون مربوط به ارکان دعا بررسی شده است: ارکان دعا در عهد عتیق، ارکان دعا در عهد جدید و ارکان دعا در قرآن. سپس مقایسه و ارزیابی صورت گرفته است. در مسیر تحقیق، اشتراکاتی به دست آمد که نشان دهنده وحدت ادیان آسمانی در جریان از سرچشمه قادر متعال برای حرکت به سوی تمدنی جامع و نوین است.
تعریف انسان در ساختار انسان شناسی عرفانی ابن عربی و آگوستین(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
انسان و مسائل مربوط به آن همواره معرکه آرای متفکران بوده است. تعریف انسان یکی از مسائلی است که اندیشمندان مختلف به فراخور اندیشه و فهم خود، بدان پرداخته اند. این نوشتار به روش تحلیلی توصیفی کنکاشی است درباره تعریف انسان در ساختار انسان شناسی عرفانی از نگاه دو اندیشمند بزرگ و تأثیرگذار جهان اسلام و مسیحیت؛ یعنی ابن عربی و آگوستین. تعریف این دو اندیشمند از انسان، بسیار ویژه و متفاوت است. ابن عربی تعریف افلاطون از انسان را نادرست می داند. تعریف او از انسان بر پایه اندیشه «خدا» و «شناخت حق تعالی» استوار است. آگوستین چند تعریف از انسان ارائه می کند که در یکی از آنها با تعریف افلاطون هماهنگ است؛ اما تعریف دیگر او نیز ناظر به اندیشه خداست که در اینجا به گونه ای با ابن عربی هماهنگ است. بااین حال تعریف این دو از انسان، در ساختار انسان شناختی عرفانی خاص خود، تفاوت های بنیادینی با یکدیگر دارند.
خدا و تصادف تکاملی؛ ناساز یا همساز؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵۲)
347 - 370
حوزه های تخصصی:
از دعاوی مهم طبیعت گرایان تکاملی و سردمداران الحاد جدید، ناسازی نظریه تکامل با نقش هدایت گرانه الهی در فرایند پیدایش حیات و تنوعات زیستی و پایان علمی نظریه فرگشتی برای خداباوری است. دستاویز اساسی این گروه مسئله شانس یا تصادف، و جایگاه آن در فرایند تطورات زیستی است. مقاله پیش رو بر آن است تا فارغ از درستی یا نادرستی اصل نظریه تکامل، با کاوش در معنا و کاربردهای متعدد مفهوم تصادف در زیست شناسی، نسبت منطقی آن با نقش آفرینی خداوند در این زمینه را بررسی کند. روش تحقیق در مقام گردآوری اسنادی و کتابخانه ای و در مقام داوری عقلی تحلیلی است. ماحصل تحقیق این است که هیچ یک از کاربردهای رایج واژه شانس و تصادف در زیست شناسی و به طور خاص در نظریه تکامل، تعارضی با نقش آفرینی خدا در آن ندارد و آنچه می تواند چنین تعارضی را پدید آورد، مفهوم فلسفی تصادف است. همچنین برخی نگره های حداکثری در تبیین تصادف فرگشتی که هیچ گونه پشتوانه علمی هم ندارد، تنها می تواند به محدودیت نقش خدا در این زمینه، نه انکار کامل آن، دلالت کند.
گسست از بیان امر الهیِ هگلی در پیکرسازی مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
506 - 520
حوزه های تخصصی:
هگل از معدود متفکرانی است که به هنر پیکرسازی اندیشیده است. وی در کتاب پدیدارشناسیِ روح در ذیل مبحث دین به طور موجز و در درس گفتارهای زیباشناسی به تفصیل درباره پیکرسازی سخن گفته است. ویژگی مشترک این دو متن آن است که امر مطلق که مترادف امرِ الهی است در هر دو متن، توانسته است از طریق پیکرتراشی در حد توان و ظرفیت هنر به بیان آگاهی از خویشتن بپردازد. هگل، هنر پس از رُمانتیک را پایان یافته می داند و معتقد است که هنر دیگر نمی تواند نمایان گر و بیان گر نیاز روح باشد زیرا دیگر هنر نیاز مبرم روح نیست. پیکرسازی مدرن تفاوت ماهوی با تلقی هگل از این هنر دارد با این حال این تلقی جدید از پیکرسازی هم از بطن اندیشه هگل قابل دریافت است. هگل هنر پیکرسازی را بیان گر و بازنمایاننده امر الهی در مراحل مختلف تاریخ (اعم از تاریخ دین و تاریخ هنر) می داند. در هنر مدرنیسم، پیکره انسان به عنوان مأمن و معبد روح، متلاشی شده است و هنر پیکرسازی دیگر نمی تواند بیان گر امر الهی باشد. در واقع بنیاد پیکرسازی مدرن، اصالت بشر است و امور فردی و اجتماعی انسانی جایگزین امر الهی می شود. در این مقاله تلاش شده است نسبت بین امر الهی و اعلام پایان هنر توسط هگل مورد تأمل قرار گیرد سپس گسست از بیان امر الهی در پیکرسازی مدرن بررسی شود. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که تلقی سکولار از پیکرسازی مدرن می تواند از بطن اندیشه هگل بیرون کشیده شود.
مساله شر و افق های پیش روی خداباوری توحیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره دوم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۷)
191-207
حوزه های تخصصی:
در مساله منطقی شر، ادعا می شود که میان قضایای معینی درباره خدا و ادعاهای معینی درباره شر ناسازگاری منطقی و عقلانی وجود دارد. در مساله قرینه ای شر، ظاهرا صرف وجود شر، قرینه ای علیه وجود خدا نیست، اما وجود کمی و کیفی شرور بسیار و شدید، دلیلی بر نقص یا نقض در صفات الهی، و در شکل حداکثری آن، دلیلی بر رد وجود خداست. اشکال دیگر شر قرینه ای، چون شر وجودی و شر گزاف نیز وجود خدای سنت خداباوری توحیدی را مورد پرسش قرار می دهد. اهمیت اشکال متنوع شرور، تهدید جدی سنت خداباوری توحیدی ازسوی آنهاست، درصورتی که نتوان پاسخ های منطقی و متقاعد کننده به چنین تهدیداتی تدارک دید. در این تحقیق تلاش می شود نشان داده شود که صرف اتکا به تعداد محدودی از پاسخ های ارائه شده به مساله شرور کافی نیست، بلکه بواسطه اینکه یک طرف معادله مساله شر، فاعلیت خدای نامتناهی است، منطقی ترین راه کار استفاده از مجموع پاسخ های ممکن به شیوه ترکیبی و تلفیقی است، زیرا تلفیق راه های موجود موجب تقرب به پاسخ متقاعد کننده تر در این زمینه است. براین اساس، ضمن توجه به تفاوت های شرور مابعدالطبیعی، طبیعی و اخلاقی از همدیگر، ترکیب و تلفیق پاسخ هایی چون نسبی بودن شرور، شرور لازمه اختیار انسان، تلقی شر بعنوان کیفر گناهان آدمیان، شرور عامل تعالی معنوی انسان، تلقی جهان آخرت بعنوان مکان تجلی نهایی فلسفه شرور، و اهمیت منظر سرمدی به مساله شر مورد نیاز است. تلفیق این پاسخ ها و توجه به فلسفه خلقت انسان، جهان و شرور، بویژه توجه به اینکه خلقت شرور به عنوان جعل بالذات.
علیت ارسطویی از منظر توماس آکوئینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال چهاردهم بهار ۱۳۹۳ شماره ۳۸
23-42
حوزه های تخصصی:
بشر از بدو پیدایش خود همواره با مسئله علیت دست به گریبان بوده است، چرا که این موجود متفکر و اندیشمند در باره هر چیزی به فکر فرو می رفت و در پی یافتن منشأ پیدایش و اصل آن برمی آمد و همین امر سبب شد که او روز به روز در وادی علم و دانش و زندگی در کره خاکی پیشرفت کند. اولین فیلسوف باستانی که به تفصیل به بحث علل می پردازد ارسطوست. وی نظریه علیت و علل اربعه را به صورت یک بحث مشخص و مجزای فلسفی مطرح کرد که کاربرد آن نه تنها در مابعدالطبیعه، بلکه در باب برهان منطق و حرکت طبیعت، محرز بود. توماس آکوئینی که از شارحان ارسطو محسوب می شود نگاه متفاوتی به نظریه علیت دارد و در آثار کلامی خود علیت ارسطویی را به گونه ای دیگر تبیین می کند، اگرچه می کوشد در شروحش بر آثار ارسطو به تفاوت دیدگاه خود اشاره ای نکند، ولی در آراء کلامی به ارسطو پایبند نمی ماند و بر اساس نگاه مسیحی علیت را تفسیر می کند.