مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۶۱.
۲۶۲.
۲۶۳.
۲۶۴.
۲۶۵.
۲۶۶.
۲۶۷.
۲۶۸.
۲۶۹.
۲۷۰.
۲۷۱.
۲۷۲.
۲۷۳.
۲۷۴.
۲۷۵.
۲۷۶.
۲۷۷.
۲۷۸.
۲۷۹.
۲۸۰.
خدا
منبع:
قبسات سال بیست و ششم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۰۰
149 - 168
حوزه های تخصصی:
اسپینوزا فیلسوف معروف اروپا در دوره جدید در بخش اول از مهم ترین کتاب خود، یعنی «اخلاق» نسبتاً به تفصیل درباره خدا سخن گفته است. او خدا را جوهر می نامد که دارای صفات نامتناهی است و طبیعت عبارت از حالات صفات نامتناهی اوست. بنابراین جوهر، صفت و حالت سه عنصر اصلی واقعیت در نظر اسپینوزاست. مهم ترین مسئله در فلسفه اسپینوزا نظر اوست درباره تعالی یا عدم تعالی خدا از طبیعت. به بیان دیگر این مسئله که طبیعت که مجموعه نظام حالات خداست همان خداست یا نه، خدا علاوه بر ظهور در حالات، حقیقتی است متعالی از آنها. به عبارت سوم آیا اسپینوزا معتقد به «همه خدایی» است که بر اساس آن خدا همان کل طبیعت است که هر شیئی جزئی از آن را تشکیل می دهد یا نه، او برای خدا وجودی متعالی از طبیعت هم قایل است؟ در این مقاله با استناد به متن سخن اسپینوزا، «همه خدایی»بودن او نفی شده و همچنین اثبات شده است که برهان او بر وجود خدا همان برهان وجودی آنسلم نه بلکه برهان صدیقین است که بر پایه آن خدا وجود صرف و بنابراین واجب الوجود است.
تحلیل وجودشناختی رابطه خدا و جهان از دیدگاه ملاصدرا و افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اندیشه درباره مبدا هستی و نحوه آفرینش جهان از مهمترین و قدیمیترین مسائل فلسفی است. این نوشتار میکوشد با روش توصیفی– تحلیلی، مساله رابطه خدا و جهان را در هستیشناسی افلاطون و ملاصدرا بررسی کند و وجوه تشابه و تمایز آن را دریابد. پرسش اصلی این است که رابطه وجودی خدا با جهان از دیدگاه این دو فیلسوف چگونه است؟ تفاسیر مختلفی از دیدگاه افلاطون با توجه به بیان رمزی و تمثیلیاش، ارائه میشود. در تفسیر دقیقتر، خدای افلاطون علاوه بر نظمدهندگی، دارای صفاتی چون تجرد، خیر، وحدت، ثبات، بخل نداشتن و زیبایی است که خدای ملاصدرا نیز متصف به این صفات است. ملاصدرا برخی صفات دیگر مثل معطیالوجود و پاداشدهندگی را نیز برگرفته از دین و عرفان برای خدا قائل است. او مخلوقات را با مراتب مختلف تشکیک وجودشان، عین ربط و فقر به وجود مستقل واجبالوجود میداند که در نظام وحدت شخصی وجود، آنها مراتب فیض و تجلی حقتعالی هستند. رابطه خدا با جهان در سه تفسیری که از افلاطون ارائه میشود، از سنخ رابطه ناظم با جهان منظم محسوسات و یا صاحب سایه با سایه و یا از سنخ رابطه علهالعلل با آفریدههایش است. اما این رابطه در نظام تشکیک وجود ملاصدرا از سنخ رابطه وجود مستقل با وجودات ربطی و در نظام وحدت وجودیاش از سنخ رابطه موجود با جلواتش است.
بررسی داستان تمثیلی تکدرخت اثر استاد دکتر عبدالحسین زرین کوب
حوزه های تخصصی:
یکی از آثار داستانی زنده یاد زرّین کوب، «تکدرخت» است که برای نخستین بار در سال 1347 در مجله یغما به چاپ رسید. «تکدرخت» داستانی «نمادی- فلسفی» است و جزء ادب غنایی که با نثری زیبا، ساده و شیوا نوشته شده، در این مقاله، ضمن بررسی مواضع مهم داستان، درخواهیم یافت؛ تکدرخت، ماجرای شخصیّت تمثیلی نویسنده داستان و نقد حال استاد زرّین کوب است. «تکدرخت» موجودی تنها است، که تا یادش هست، در برابر باد ایستادگی و مقاومت نشان داده بود، پس از سخنهایی که میان او و پیردرخت و صخره وحشی ردّ و بدل می شود در می یابد، که راز زندگی و حقیقت هستی در نظرش، ایستادگی، مقاومت و سرانجام «ورود به عرصه بی نیازی» و نزدیک گشتن به قلمرو خدایان است و او این مسائل را با تکامل تدریجی فکری و فلسفی در می یابد و فرجام کار تکدرخت رسیدن به چنین عرصه ای است.
خدا از چشم انداز پاننبرگ
منبع:
فصلنامه حکمت و فلسفه تابستان و پاییز ۱۳۸۶ شماره ۱۰ و ۱۱
91 - 102
حوزه های تخصصی:
ولفهارت پاننبرگ، از متکلمان مسیحی معاصر، در کتاب الهیات سیستماتیک نظریه ای ارائه می کند که الهیات تاریخی نام گرفته است. پاننبرگ نظریه تاریخی خود را از هگل و از مفاهیمی چون اراده آزاد، آزادی، فردیت، حاکمیت بر جهان، فیض الهی، و ابدیت و ازلیت وام گرفته است و مفهوم امید را از اگزیستانسیالیسم. پاننبرگ بر این باور است که الهیات سنتی، از ابتدا وجود خداوند را پیش فرض می گیرد و سپس بر وجود او استدلال می آورد. از این رو آن را به مثابه «الهیات آسمانی» نقد می کند.همچون پل تیلیش، پاننبرگ بر این باور است که خداوند موجودی شبیه سایر موجودات نیست و بنابراین استفاده از عقل برای اثبات وجود خداوند، او را با مخلوقات و موجودات دیگر یکسان می انگارد و مرتبه او را تنزل می دهد. منظور پاننبرگ از خدا، در اصل مفهوم خداست که نمی تواند به سادگی همچون مبحثی در میان سایر مباحث در نظر گرفته شود. خداوند محوری و سایر مباحث بر گرد اوست. اگر بحث از خداوند همچون موضوعی مجزا ملاحظه شود، دیگر چیزی برای توجیه استمرار آنچه الهیات می نامیم، باقی نمی ماند. بنابراین مفهوم خدا نمی تواند همچون سایر مفاهیم اثبات شود. در این نظریه از خداوند به «خدای تاریخی» تعبیر شده است که هنوز به طور کامل وجود نیافته است.
سبک زندگی در پرتو عقلانیت دینی از منظر قرآن
منبع:
مطالعات قرآن و علوم سال پنجم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۹
29 - 57
حوزه های تخصصی:
سبک زندگی نوین بشر، در پرتو تفسیرهای متفاوت از عقلانیت، معناهای متفاوتی را به همراه آورده است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی سبک زندگی در پرتو عقلانیت دینی از منظر قرآن است. پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و روش این تحقیق از لحاظ علمی، روش توصیفی، تحلیلی و از لحاظ ابزاری و جمع آوری مطالب، روش کتابخانه ای می باشد که با مراجعه به کتاب ها، مقالات و نرم افزار، فیش برداری سپس سازمان دهی و مورد تجزیه و تحلیل و پالایش قرارگرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که مدرنیته که معرّف یک عصر جدید تاریخی- فرهنگی است، پرداخته «عقلانیت مادی»، «خود بنیاد» و «علم زده» ای است که پس از رنسانس و بعد از آن، به مثابه غول دنیاگرا و دین ستیز، صرفاً بر غایت کسب ثروت، لذّت و قدرت تمرکز نموده، کمال و سعادت انسان را در دنیامداری و دنیاگرایی می داند. درحالی که فرهنگ دینی و سبک زندگی اسلامی، در دل عقلانیتی پرورده می شود که کمال انسان و سامان زندگی او را، در معناگرایی، توحیدمداری و توأم نگری به دنیا و آخرت می جوید. عقلانیت مدرن با دین ستیزی، ایجاد فرهنگ فردگرایی، انسان محوری و دنیانگری، به جنگ آموزه های آسمانی رفته و علیه «خدا» سر بر افراشته است. اما عقلانیت دینی، سبک دیگری از زندگی را می جوید که با اتکاء به منبع وحی، علم حضوری و شهود، در اصول، رویکرد، روش و اهداف، از عقلانیت مدرنیته متمایز است. سبک زندگی از منظر دین مفهوم بسیار گسترده ای دارد و دارای قلمروی فراگیر و همه جانبه است. رفتار در صورتی ارزشمند است که همراه با ایمان باشد و تبدیل به عمل صالح شود و در نهایت به حیات طیبه منتهی گردد.
نقد و بررسی کرامت انسانی در اعلامیه حقوق بشر، با تکیه بر آراء آیت الله جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال سی ام تیر ۱۴۰۰ شماره ۲۸۳
25-36
حوزه های تخصصی:
اعلامیه جهانی حقوق بشر که به منظور تکریم مقام انسانی و پی ریزی جهانی بدون خشونت تصویب شد، نه تنها جهان را آرام تر نساخت، بلکه بر مشکلات بشر افزود؛ لذا برای رفع مشکلات برآمده از آن، بررسی عوامل ناکارآمدی آن، که نوع نگرش به انسان و خاستگاه کرامتی او و در واقع، رویکرد انسان مداری و جایگزینی بشر به جای خدا و دین؛ همچنین نادیده گرفتن تفاوت های فرهنگی و اجتماعی ملیت های مختلف در تدوین آن می باشد؛ ضروری به نظر می رسد. از نظر آیت الله جوادی آملی برای حل مشکلات انسان معاصر، تفسیر لاهوتی از انسان باید جایگرین نوع ناسوتی آن شود. به دیگر بیان، برای احیای کرامت انسانی در این اعلامیه، سه نگرش راهبردی ضرورت دارد: 1) تبیین جایگاه انسان متأله در نظام وحیانی در مقابل حیوان ناطق در غرب؛ 2) تبیین چیستی و کارکرد عقلانیت وحیانی؛ 3) راهکارها و چگونگی تحقق کرامت انسانی در نظام وحیانی. در این مقاله با روش پژوهشی و کتابخانه ای ضمن تحلیل آسیب شناسانه از اعلامیه حقوق بشر، به ویژه موضوع کرامت انسان، انتقادها و راه کارهای فراروی از منظر آیت الله جوادی آملی مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرد.
بررسی مفهوم سازی خدا در ارسطو و کندی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۴
177 - 194
حوزه های تخصصی:
ارسطو در بحث الهیات از «محرک نامتحرک» و «فکر فکر» سخن می گوید و برای آن مختصات و مؤلفه هایی مانند جوهر، غیرمادی بودن و فعلیت محض لحاظ می کند و کندی در بحث از مفهوم خدا از اصطلاحاتی مانند «علت»، «فاعلیت» و «خالقیت» بهره می گیرد. نقطۀ تلاقی این دو فیلسوف در تعریف آنها از فلسفه است. اصطلاحات و مفاهیمی مانند «حقیقت»، «علت» و «علت نخستین» در تعریف فلسفه نزد هر دو مطرح شده است و این مفاهیم در مفهوم سازی خدا نزد کندی انعکاس یافته است. پرسش این است که آیا، براساس تعریف فلسفه نزد ارسطو و کندی، بررسی مفهوم سازی خدا نزد آنها امکان پذیر است. یعنی تعریف فلسفه امکان مفهوم سازی خدا و بررسی آن را نزد آنها فراهم می آورد؟ امکان مفهوم سازی خدا نزد ارسطو و کندی چگونه تبیین و بررسی می شود؟ در این نوشتار با استفاده از کتاب «آلفای کوچک» و لامبدای ارسطو، که هر دوی این آثار مورد توجه کندی بوده است، به بررسی مفهوم خدا در دو بخش می پردازیم. در بخش اول، با بررسی تعریف فلسفه نزد ارسطو و کندی و بیان اصطلاحات و مفاهیم مندرج در این تعریف، به مفهوم خدا می پردازیم. در بخش دیگر، با استفاده از کتاب لامبدا و مفهوم «ازلی و جاودانه»، مفهوم خدا را تبیین می کنیم که ارسطو، بدون بهره گیری از تعریف فلسفه و با مبانی طبیعی، خدایی مابعدالطبیعی (الهیات بمعنی الأخص) را معرفی کرده و کندی با استناد به تعریف فلسفه و غایت آن و بهره گیری غیرمستقیم از مبانی مابعدالطبیعی ارسطویی (علل چهارگانه و بحث قوه و فعل) خدایی مابعدالطبیعی الهیاتی (کلامی) معرفی می کند.
سعادت در اخلاق ارسطو(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
سعادت از نظر ارسطو فعالیت منطبق با بالاترین نوع فضیلت است. در کتاب اول اخلاق نیکوماخوس فضایل عملی و در کتاب دهم تأمل ورزی نظری بهترین فعالیتی دانسته می شود که می تواند سعادت را تضمین کند. به این ترتیب، می توان گفت که ارسطو دو پاسخ (طبیعی باورانه و الهیاتی) به سؤال از چیستی سعادت داده است؛ زیرا ویژگی خودبسنده بودنِ سعادت، مستلزم برخورداری آن از ارزش ذاتی است و فعالیت عملی - که در کتاب نخست دارای ارزش ذاتی است - در کتاب دهم ارزش ثانوی داشته و صرفاً وسیله رسیدن به سعادت بالاتر (نظری) است. برخی معتقدند ارسطو در نهایت نتوانسته است به تفکیک میان خوب ذاتی و خوب ابزاری پایبند بماند و در تعریف سعادت دچار تناقض گویی شده است. در این مقاله، اولاً به شیوه تحلیلی و با واکاوی مفهوم کالون، نشان داده می شود که کارکرد عقل نظری در کسب فضایل اخلاقی بیش از آنی است که خوانش های طبیعت باورانه مدعی اند و سعادت اساساً یک ویژگی الهیاتی است و ثانیاً با اشاره به دو معنای خودبسندگی (1. غایت غالب 2. غایت جامع) بیان می شود که معنای دوم ما را قادر می سازد دو مفهوم «فرعی بودن» و «به خاطر خود انجام شدن» را جمع پذیر دانسته و از این طریق پاسخ مناسبی به معضل تعارض ارائه کنیم.
پوچی زندگی بدون خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت اسراء بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
153 - 187
حوزه های تخصصی:
از نظر ویلیام کریگ، اگر خدا و جاودانگی وجود نداشته باشد جهان، زندگی نوع انسان و زندگی هر فرد، عاری از معنا، ارزش و هدف نهایی و در نتیجه پوچ خواهد بود. از آنجا که نمی توان در جهانی پوچ با خوشبختی زندگی کرد فرد ملحد چاره ای ندارد جز اینکه معنا، ارزش و هدف را به نوعی وارد زندگی خود کند. اما او حق چنین کاری را ندارد زیرا زندگی معنادار، باارزش و هدفمند در گرو ایمان به خدا و جاودانگی است. از این رو فرد ملحد یا باید زندگی عاری از خوشبختی اما سازگار با موضع الحادی داشته باشد و یا در زندگی خوشبخت باشد اما با موضع خود ناسازگار باشد. کریگ نتیجه می گیرد که مسیحیت دو شرط لازم برای زندگی معنادار، باارزش و هدفمند، یعنی خدا و جاودانگی، را تأمین می کند و به همین دلیل فرد مسیحی می تواند خوشبخت و سازگار زندگی کند. او در پایان روش هایی را برای دفاع از موضع مسیحیت در خصوص معنای زندگی ارائه می دهد.
بررسی مفهوم انسان و انسان شناسی در داستان های مصطفی مستور بر مبنای ارتباطات چهارگانه
حوزه های تخصصی:
انسان شناسی و مفهوم انسان در کنار مفهوم خدا و جهان، یکی از مفاهیم بنیادی اندیشه ی بشری است. خدا، انسان، جهان، سه محور اساسی اندیشه بشری است که در طول تاریخ و در همه جوامع، پرسش های مهم درباره آنها مطرح شده و تمام تلاش فکری بشر، متوجه این سه کانون و یافتن پاسخ های مناسب برای پرسش های مربوط به آن است. مساله ارتباطات چهارگانه (رابطه انسان با خدا، خود، دیگری و طبیعت) در ادبیات داستانی به دلیل نوع، وضع و حال انسان معاصر به گونه ای بازتاب یافته که در ادبیات گذشته ما وجود نداشته و اگر هم بوده از جنس دیگری بوده است. در این پژوهش نویسنده ضمن اذعان به دامنه و گستردگی بحث حاضر در ادبیات داستانی معاصر، سعی کرده؛ این موضوع را در مجموع آثار یکی از نویسندگان پرمخاطب (مصطفی مستور) بررسی و تحلیل کند. او نویسنده ای است که در اغلب داستان هایش انسان هایی گرفتار در یک برزخ تمدنی را توصیف می کند و خدامحوری و تلاش برای کشف خویش، معنا و خداوند دغدغه ایی است که مبنای اصلی داستان های او را در بر می گیرد و کشف این رابطه است که مبنای زیستن و درک «معنای زندگی» در آثار او را جهت می دهد. در این پژوهش سعی شده مسائل چیستی انسان و روابطش با خدا، خود، دیگران و طبیعت، در مجموعه آثار مصطفی مستور بررسی و تحلیل شود.
نگاه جامعه شناختی به فلسفه صدرایی در فهم اصول اعتقادی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
تعاملات رابطه جامعه، دین و فلسفه از مسائل مهم اندیشمندان بوده است. هدف اصلی مقاله حاضر نگاه جامعه شناختی به فلسفه صدرایی در فهم اصول اعتقادی است. ملاصدرا با مبانی و اصول هستی شناختی خود از جمع افراد، صورت نوعی جامعه را بر محور افق های معنوی و معرفتی پدید می آورد؛ چون انسان در افق تعامل دیالکتیک وجودی با ساختارها و عناصر ساختاری جامعه ارتباط دارد. عوامل انسانی و کنش های او کلیت جامعه را به سوی کمال یا انحطاط رهنمون می کند. جامعه مانند سایر امور وجودی جهان، حاوی حرکت جوهری است و به سوی کمال یا انحطاط سوق می یابد. در این نوشتار با روش تحلیلی، عقلی ضمن واکاوی این مسئله که از نظر صدرا فلسفه بر مبنای حکمت نظری در فرایند فهم اصول اعتقادی انسان نقش محوری داشته، با بررسی و اثبات این اصول بر اساس مبانی هستی شناسی و نقش آن در فهم و معرفت جامعه معاصر، راه رسیدن به معرفت و شناخت را در جامعه امروز هموار کرده و در ارائه نظریه های اجتماعی اسلامی کمک شایانی خواهد کرد.
واکاوی عناصر فلوطینی در مبانی فکری مکتب تفکیک با تأکید بر مباحث خداشناسی و نفس شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله انتقادات سنت های فکری مخالف فلسفه اسلامی به آن، تأثیرپذیری مکاتب مختلف فلسفه اسلامی از عناصر فلسفی یونان است. پیروان مکتب تفکیک با استناد به وجود اصول و مبانی مشترک میان فلسفه اسلامی و یونانی، مدعی مخالفت و تقابل فلسفه اسلامی با معارف ناب اهل بیت(ع) هستند. به نظر آنان فلسفه اسلامی، گسترش یافته اصول عقلی یونانی است که منشأ الهی ندارد و هدف آن رقابت با اندیشه های ناب اهل بیت(ع) است. مهم ترین مبنای مکتب تفکیک در مخالفت با فلسفه اسلامی همین ریشه های مشترک فلسفه اسلامی و یونانی است. حال، پرسش این است که آیا مکتب تفکیک، خود، وجوه اشتراکی با فلسفه یونانی ندارد و در صورت وجود چنین اشتراکاتی آیا می توان این را مؤیدی بر غیرالهی و غیراصیل بودن این رویکرد الهیاتی تلقی کرد؟ در این پژوهش با تتبع در آثار فلوطین و تألیفات پیروان مکتب تفکیک، نقاط اشتراک این دو رویکرد فکری در دو مسئله خداشناسی و نفس شناسی بررسی می شود. مطابق دستاورد های این پژوهش، بسیاری از مبانی و اصول مکتب تفکیک به وضوح در کلام فلوطین مطرح شده است، به گونه ای که گویا کلام فلوطین به زبانی دیگر در آثار مکتوب اهل تفکیک ظهور پیدا کرده است. ازنظر نگارندگان، وجود این وجوه اشتراک نه تنها دلیلی بر غیراصیل و الحادی بودن مکتب تفکیک به شمار نمی رود، بلکه یافتن سرمنشأ های تفکری در کلام پیشینیان یا در سرزمین های دیگر نشان دهنده امتداد و گستردگی آن تفکر و بیانگر این مطلب است که سیر تفکر بشر سیری پیوسته و فرازمانی و فرامکانی است.
بررسی تطبیقی مفهوم خدا در کتاب اثولوجیا و رسائل فلسفی کندی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
903 - 926
حوزه های تخصصی:
خدای فلسفی با مفاهیم و اصطلاحات فلسفی مانند «وجود»، «علت»، «فعل محض» تبیین می شود که در اثولوجیا علاوه بر آنها از «واحد محض»، و «نور» و «نااندیشیده بودن» نیز سخن گفته شده است. در کندی نیز علاوه بر دو اصطلاح نخست، از «فاعلیت» و «حق» برای مفهوم خدا سخن به میان آمده است. مسئله حاضر بررسی تطبیقی مفهوم سازی خدا نزد کندی و اثولوجیا است تا میزان استقلال کندی از اثولوجیا یا میزان قرابت میان اندیشه کندی و متن اثولوجیا در مفهوم سازی خدا مشخص گردد. براین اساس پرسش هایی مطرح می شود اصطلاحات مشترک در مفهوم خدا در اثولوجیا و اندیشه کندی چقدر از حیث معنایی بهم نزدیک هستند و کاربست آنها برای اثولوجیا و کندی چقدر قابل تطبیق و انطباق است؟ آیا اندیشه کندی و کتاب اثولوجیا درباره مفهوم خدا را می توان بهم تحویل دارد؟ براین اساس در این نوشتار، با بررسی مفاهیم در هردو و تحلیل و بررسی آنها، مفهوم سازی خدا در اثولوجیا و رسائل فلسفی کندی را در مفاهیمی مانند وجود و علت و واحد بهم نزدیک و در مفاهیمی مانند «مؤیّس» متفاوت می یابیم.
از انگاره خدا در مابعدالطبیعه کلاسیک تا طرح جایگزین نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
1052 - 1074
حوزه های تخصصی:
نیچه معتقد بود اهل مابعدالطبیعه، باورهای خود را راستین پنداشته و برای پندارهای خود حقیقتی عینی قائل اند. نیچه مدعی است همه ارزش ها و باورهای آدمی از جمله باور به خدا، از چشم انداز خواست قدرت و به منظور حفظ و صیانت از زندگی و سودمندی آدمی به وجود آمده است؛ بی آنکه بتوان برای این پندارها وجودی عینی قائل شد. این دقیقاً همان جایی است که نیچه مابعدالطبیعه غربی را آسیب پذیر می یابد زیرا متعاطیان این دانش، حقیقت فی نفسه ای را مطابق با تفسیر و برداشت خود درنظر گرفته و با این کار، نقش صیانت از زندگی را از کار ویژه های خداوند حذف کرده و آن را به ضد خود تبدیل کردند. نیچه در مقابل، برمبنایی پراگماتیستی ایده خدا را تحلیل و در گامی بعد، بازسازی کرده است. این نوشتار تلاش دارد با نظر به تحلیل تاریخ متافیزیک در اندیشه نیچه و ارتباط آن با ایده کلاسیک خداوند و همچنین تلاش برای طراحی دیگرگونه انسانی در جهان آینده، طرح این فیلسوف در باب خداوند را نشان دهد..
فلسفه و معرفت به خدا به روایت مایستر اکهارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
81-102
حوزه های تخصصی:
مشهور است که اکهارت تا آخر عمر از «وجود» نامیدن خدا پرهیز کرد. این مسئله را -که بسیاری از مفسران او به سادگی از کنار آن می گذرند- باید پراهمیت تلقی کرد؛ چراکه می تواند کلید فهم کلان اندیشه ی او مخصوصاً نظریه اش در باب معرفت به خدا باشد.اکهارت به خوبی می داند که اگر خدا از جنس وجود باشد، موضوع فلسفه است. با این حساب موضوع فلسفه ،همه چیز را در بر می گیرد و این به جزم اندیشی فیلسوفان می انجامد.اکهارت با فراتر از وجود دانستن خدا فیلسوفانه با جزم اندیشی فلسفی زمان خود مبارزه می کند. مبرا دانستن خدا از وجود، تنها جنبه ی سلبی ندارد بلکه در وجه ایجابی،اکهارت به دنبال معرفی تصوری از خدایی است که سازگاری بیش تری با خدای کتاب مقدس داشته باشد. لذا وی از واژگانی چون عشق، شناخت، تبتّل، لوگوس و... برای معرفی خدای مدنظرش استفاده می کند. درنهایت وی با ارائه ی تفسیری عرفانی از کتاب مقدس ،تنها راه شناخت خدای کتاب مقدس را رازورزی می داند. این مقاله ،تلاشی است جهت روشن سازی مسیر عبور اکهارت از فلسفه و ورود او به عالَم رازورزی برای شناخت خدا.
نسبت معرفت ایمانی به خدا با سعادت در باور اکوئیناس و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر به چیستی سعادت انسان و نسبت آن با معرفتِ ایمانی به خدا می پردازد. سن توماس اکوئیناس در سنت فلسفه مسیحی، و علامه طباطبایی در زمره متعاطیان حکمت صدرایی در سنت فلسفه اسلامی به این موضوع پرداخته و هر دو سعادت حقیقی را در شناخت و اتحاد با خدا می دانند و معتقدند از آنجا که سعادت حقیقی، برای انسان و در مورد غایت نهایی او بکار می رود، هرگاه انسان در خصیصه خود که قوه عقل است به فعلیت کامل رسید، و عالی ترین معقول را تعقل کرد به سعادت رسیده است. هر دو از این شناخت کامل به رؤیت تعبیر کرده و آنرا نوعی اتحاد وجودی در حد ظرفیت انسانی با مبدء متعال می دانند. بر این اساس معرفتی که از ایمان ساده عامه مردم به خدا نشأت می گیرد نمی تواند آنها را به سعادت حقیقی برساند؛ و اکثر اهل ایمان از درک سعادت محروم خواهند بود. هر چند بر اساس مبانی هر دو می توان راه حلی برای آن یافت، به نحوی که اهل ایمان را نیز از سعادت حقیقی بهره مند دانست.
تحلیل و بررسی معجزه به مثابه معضل شر از دیدگاه جیمز کلیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معضل شر و مسئله ی معجزه، از مسائل فلسفه ی دین است که در غرب و شرق موجب پیدایش انواع چالش های جدی گردیده است. کلر معجزه را به مثابه ی معضل دانسته است و آنرا به منزله ی مسئله سوم شر مطرح ساخته است. کلر دو هدف کلی را برای معجزه ازهم متمایز می سازد:برخی معجزات معرفتی و برخی دیگر عملی هستند. به باور کلیر، احتمال وقوع معجزات به هر دو معنای مسئله ی شر را تقویت کرده و با توجه به صفاتی همچون قادر و عالم مطلق و نیک-خواهی محض خداوند آن را به یک معضل تبدیل می کند. ازنظر متکلمین مسلمان اولا معجزه از جهت خرق عادت هر چند با روش مرسوم علوم تجربی نوین وفهم متعارف که گاهی ازآن به قوانین طبیعت تعبیر میشود، قابل تبیین نیست، ولی با این وجود اینکه مدعی شود معجزه باید قانونی از قوانین طبیعت را نقض کند، آنگونه که در تلقی متفکران جدید مغرب زمین رایج بوده است، ضروری به نظر نمیرسد، زیرا معجزه صرفا با قوانین علوم تجربی وبا تجربه عادی وروزمره انسان مخالف است، نه اینکه خارج از قانون وقواعد عقلی-فلسفی باشد. ثانیا، معجزه حجت عمومی خداوند است و آن نه تنها برای فرزانگان سودمند است، بلکه برای همگان مفید وحجت آن غیر قابل انکار است.
جلوه هایی از استعاذه انبیاء از منظر قرآن کریم
منبع:
تفسیرپژوهی سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۹
89 - 67
حوزه های تخصصی:
انسان همواره در زندگی با مشکلات، اضطراب ها و وسوسه هایی مواجهه می شود که به تشویش و نا امیدی او می انجامد، از این رو نیاز به هدایت الهی دارد. قرآن تنها مرجع هدایت بشر، او را به رفتار انبیاء الهی که متخلق به اخلاق الهی و نمونه انسان کامل اند، ارجاع می دهد که چگونه باورهای خداجویانه بشر مانند «استعاذه» در شرایط سخت، در به دست آوردن آرامش او موثراند .این نوشتار به سؤالاتی پاسخ می دهد، نظیر : استعاذه انبیاء در شرایط مختلف چگونه بوده است؟ آیا استعاذه انبیاء فقط در جهت پیشبرد اهداف مطلوب دنیوی و پیروزی آن ها بوده؟ در مواردی که أنبیاء با ناکامی هایی در زندگی دنیوی رو به رو می شدند، استعاذه برای آن ها چه دستاوردی داشته است؟ به همین منظور پژوهش حاضر برای پاسخ به این سؤالات به سیاق و بافت های مختلف آیات توجه کرده و آن ها را مورد بررسی قرار داده است. از جمله رهیافت هایی که به آن دست یافته عبارت است از اینکه انسان بر اساس الگوی رفتاری انبیاء می آموزد که استعاذه در همه شرایط چه سخت و چه آسان باید صورت گیرد و دستاورد آن در همه ی شرایط، خواه به نتیجه مطلوب برسد و خواه به شکست و ناکامی های دنیوی بینجامد؛ نتیجه ی آن تخلق به اخلاق الهی،آرامش شخص، پرهیز از خشونت و تعادل در رفتار فردی و اجتماعی است.
تحلیل شهودی هستی و استنباط وجود واجب نزد ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شیوه های کسب معرفت خدا همواره از دغدغه های فیلسوفان بوده است. در فلسفه اسلامی ابن سینا در آثار خود معرفت خداوند را مورد بررسی قرار می دهد و بخصوص در کتاب اشارات شیوه متفاوتی را در باره معرفت خداوند ارائه می نماید به نحوی که خود در نمط چهارم فصل بیست و نهم بدان عنوان صدیقین می دهد. هدف پژوهش حاضر دفاع از شیوه صدیقین سینوی است که به اشتباه به برهان صدیقین معروف گشته است. پرسشی که در این پژوهش بدان پاسخ داده می شود این است آیا روش جدیدی را که ابن سینا درباره معرفت واجب در کتاب الاشارات و التنبیهات معرفی نموده است از خطای استنباط مصداق از مفهوم رنج می برد؟ در این رابطه نویسنده با تکیه بر آثار ابن سینا ضمن ارائه تقریری شهودگرایانه نشان خواهد داد که ابن سینا در تحلیل شهودی هستی ، وجود واجب را به عنوان نتیجه تحلیل خود نشان می دهد و در این طریق او دچار خطای استنباط مصداق شئ از مفهوم ، نمی گردد. همچنین آشکار می گردد که ابن سینا در تحلیل شهودی خود بی واسطه و بدون نیاز به مقدمات معرفت هستی واجب را نشان می دهد. نتیجه و دستاورد پژوهش حاضر، این است که ارزش فلسفی شیوه ای – شیوه صدیقین -که ابن سینا در کتاب اشارات در رابطه با معرفت واجب ارائه نموده است درقالب تفکر فلسفی که با تکیه بر مفاهیم نظری مدعیات ، مورد تحلیل قرار داده می شود شیوه ای معتبر است. و در چهارچوب مفاهیم نظری گامی موفق و رو به جلو بوده است.
مسئله شر و قابلیت های صورت بندی نظریه عوض(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ششم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۲
91 - 113
حوزه های تخصصی:
مسئله شر در اشکال مختلف آن، یکی از مهم ترین چالش های فلسفی و کلامی انسان معاصر می باشد که در پاسخ به آن، نظریه عوضِ متکلمان مسلمان یکی از راه کارهای تا حدودی کارآمد، درون سنت خداباوری دینی می باشد. این نظریه با استناد به عقل و وحی و با پیش فرض گرفتن خداوندی با صفات مطلق و ضرورت وجود آخرت، اصولی را معرفی می کند که برای پاسخ به برخی ابعاد مسئله شر، کارآمد هستند. از جمله این اصول می توان به این موارد اشاره کرد: تعلق جعل ذاتی خدا برای آفرینش شرور، مقصود بالعرض بودن شرور برای خدا، گسترش دامنه حیات بشری و نتایج اعمال او به زندگی اخروی، تأکید بر محدودیت دنیا برای تحقق کامل نتیجه اعمال نیک و بد، تفصیل جزئیات رسیدگی به اعمال بندگان در آخرت، لزوم جریان سنت های ثابت الهی در جهان برای آزمون انسان ها، اهمیت تفاوت منظر بشری و سرمدی، اعطای اجر بی گناهان توسط خدا در قیامت. صورت بندی جدید چنین نظریه ای می تواند قابلیت های بیشتر آن را آشکار سازد. هدف از این پژوهش، نشان دادن اهمیت صورت بندی جدید نظریات مستند به نصوص دینی، مانند نظریه عوض، در برابر برخی چالش های کنونی پیش روی سنت خداباوری در حوزه مسئله شر است. در این مقاله نویسنده می کوشد به روش تحلیل محتوای نصوص دینی چون قرآن، کارآمدی نظریه عوض در پاسخ به برخی جوانب مسئله شر را نشان دهد.