مقالات
حوزه های تخصصی:
«عشق» مهم ترین مقوله ادبیات عرفانی است که گستره مفهومی آن از چهارچوب پدیدارهای هستی تا فراسوی عالم حس فراتر رفته است و بیشتر اندیشه های متعالی حکما و عرفای اسلامی در این مقوله متجلی شده است. در این میان، سه رویکرد مهم فلسفی، عرفانی و رویکردی که حد فاصل این دو است، طیف هایی از خیال و اندیشه خود را برای تبیین و تشریح مقوله عشق به کار بسته اند. دو کتاب عبهرالعاشقین روزبهان بقلی شیرازی و مشارق أنوار القلوب فی مفاتح أسرار الغیوب ابن دباغ قیروانی از نمونه های شاخص طیف های عرفانی و فلسفی هستند که در دو حوزه متفاوت فکری و جغرافیایی نگارش یافته اند. در پژوهش حاضر، به روش تاریخی و رویکرد تحلیلی (تحلیل محتوایی) و با بهره گیری از اندیشه های حکمای عرفان اسلامی به تحلیل مضمون نگرش ها و طبقه بندی های دو طیف مذکور از مقوله عشق پرداخته شده است. با تشریح و بررسی مقوله عشق در این دو اثر مشاهده خواهد شد که حکما و عرفای اسلامی با وضع اصطلاحات خاصی به تعریف سرشت عشق پرداخته اند و با کاربرد گسترده اصطلاحات خاص و فنی مقوله عشق بر غنای زبان و مفاهیم عرفانی افزوده اند.
بررسی و تحلیل اهداف و ویژگی های پنج سفرنامه روحانی(گیل گمش، ارداویراف نامه، افسانه ار افلاطون، سیرالعباد سنایی، کمدی الهی دانته)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دیرباز مواجهه انسان با مرگ، حس کنجکاوی و ترس را در او برمی انگیخت. این پرسش که «سرنوشت انسان، پس از مرگ چه خواهد شد و به کجا خواهد رفت؟»، سؤال و دغدغه ذهنی نوع بشر بوده است. سفرنامه های تخیلی به جهان پس از مرگ، یکی از پاسخ های شایع به این احساس ترس و کنجکاوی هستند. در بسیاری از فرهنگ ها و ملل گوناگون، نمونه هایی از این گونه نوشته ها دیده می شود. از میان سیاهه بلندی از این سفرنامه های جهان دیگر، که آن ها را «سفرنامه های روحانی» می خوانیم، این مقاله به روش تحلیلی توصیفی به بررسی پنج نمونه از آن هاپرداخته است: حماسه گیل گمش ، ارداویراف نامه ، افسانه ار (Er) افلاطون، سیرالعباد سنایی و کمدی الهی دانته. این متون از لحاظ اشتمال بر اهداف سیاسی، اجتماعی، دینی، تعلیمی و فلسفی با هم اشتراک دارند و در ویژگی های ساختاری و محتوایی، مانند وجود اعداد مقدس، حضور راهنما، کهن الگوها، نماد، توصیف جهان پس از مرگ و... شباهت های بسیاری با هم دارند. این اشتراک ها و شباهت ها که ناشی از یکسان بودن بن مایه های فکری نوع بشر و نیز مراودات فرهنگی و دینی است، نشان می دهند که سفرنامه های روحانی می توانند به عنوان زبان مشترک نوع بشر به شمار روند و پرده از حقایق مشترک، اما تغییر شکل یافتهانسان ها و مذاهب بردارند.
بررسی رباعیات کمال الدین اصفهانی بر اساس دست نویس ها و منابع کهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگاهی مختصر به دیوان شاعران نشان می دهد که گاه یک رباعی به چندین شاعر منسوب شده است. به همین دلیل، تشخیص رباعیات هر شاعر از دشوارترین بخش های تصحیح متون است. تدوین مجموعه ها و جنگ های رباعی هم، اگرچه در شناخت سرایندگان برخی رباعی ها گره گشاست، به دلیل موضوعی بودن،کتابت های فراوان، تک نسخه ای بودن، و استنساخ از روی یکدیگر، مشکلاتی دیگر در شناخت سرایندگان اشعار به وجود آورده است. از طرف دیگر، کمال الدین اصفهانی ازجمله شاعرانی است که در سرودن رباعی جایگاه ویژه ای دارد و گردآورندگان جنگ های رباعی، به دیوان او عنایت بیشتری داشته اند. این پژوهش با لحاظ کردن این دو موضوع، در پی آن است تا با استناد به دست نویس های کلیات کمال الدین اصفهانی و بر اساس منابعی چون نزهه المجالس ، مونس الأحرار ، خلاصه الأشعار ، مجموعه اشعار و مراسلات فارسی و عربی، و سفینه کهن رباعیات، رباعیات منسوب به این شاعر رابررسی کند. روش تحقیق، تحلیلی است که در آن از امکانات کتابخانه ای ونیز دستاوردهای علمی پژوهشگران دیگر استفاده شده است. جایگاه کمال الدین اصفهانی در جریان شعری قرن ششم و هفتم، به ویژه در قالب رباعی، و نبود پژوهشی جامع در باب این موضوع، اهمیت و ضرورت تحقیق را نمایان می سازد و نتیجه حاصل از آن، مشخص کردن الحاقات و اسقاطات رباعیات این شاعر در متن مصحح مرحوم بحرالعلومی، و نیز اعتبارسنجی مجموعه ها و جنگ های رباعی در انتساب اشعار به شاعران است.
استعاره شناختی عشق در مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«عشق» مهم ترین کلیدواژه تمام متون عرفانی، به ویژه در مکتب فکری مولاناست. از عشق نمی توان با بیانی صریح و مستقیم سخن گفت. از این رو، عرفا با ابزارهای گوناگون زبانی و مفهومی سعی در روشن ساختن منظور خود از این مقوله اساسی نموده اند. در مثنوی نیز عشق، عنصری کلیدی است که باید بدان اهتمام ویژه ای داشت. در این مقاله، استعاره هایی بررسی شده اند که با محوریت عشق در مثنوی مولانا بازتاب یافته اند. مبنای نظری و اساس تحقیق، همان نظریه استعاره مفهومی/ شناختی لیکاف و جانسون است که مطابق با آن، برخلاف رویکرد سنتی، استعاره تنها نقش زیبایی آفرینی ندارد، بلکه ابزاری شناختی برای پی بردن به جهان بینی و تفکر نویسنده است. در ابتدای مقاله، گزارشی از استعاره های مفهومی/ شناختی عشق در مثنوی مولانا آمده است و این استعاره ها بر پایه حوزه مبدأ و مقصد بررسی و تحلیل شده اند. هدف از این کار، مشخص کردن استعاره های کانونی و اصلی عشق در مثنوی و سرانجام، کشف دیدگاه مولانا درباره عشق بوده است. این استعاره ها از نظر مضمون و محتوا در چهار گروه اصلی قرار می گیرند: 1 گروهی که تصویری مثبت از عشق ارایه می دهند. 2 آن ها که صفات و ویژگی های منفی عشق را برجسته می کنند. 3 استعاره هایی که دوجانبه و دوپهلو هستند. 4 استعاره هایی هستند که از نظر مفهومی، خنثی هستند. تحلیل شناختی هر گروه/ شبکه از استعاره ها با توجه به استعاره های مرکزی آن ها ارایه شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که سوزندگی، مست کنندگی و ذی شعور بودن عشق، بیشتر از سایر جنبه های آن مد نظر مولانا بوده است و در نگاه وی، تمام اقتدار از آن معشوق است و عاشق دنباله رو، بیمار و نیازمند معشوق است.
شگردهای حصر و قصر در غزلیات سعدی، معیار سنجش کلام هنری بلاغت فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ویژگی سهل و ممتنع بودن کلام سعدی در اولین برخورد بر هر خواننده اشعارش نمایان و دلپذیر است و این ویژگی به ویژه هنگامی آشکارتر می گردد که در توجه سعدی به شگردهای هنری در بهره گیری از حصر بلاغی در غزلیات او تأملی داشته باشیم. یکی از مباحث مطرح در علم معانی، حصر یا قصر است. در واقع، این شیوه یکی از عوامل ایجاد تأکید در کلام به شمار می آید که برای برجسته سازی و تأثیر بیشتر به کار گرفته می شود. علمای بلاغت در زبان عربی به شیوه های متعددی برای ایجاد حصر اشاره کرده اند که در زبان فارسی نیز مانند مباحث دیگر علم معانی، بدون توجه به ساختار خاص زبان فارسی به همین روش ها اشاره شده است، در حالی که بسیاری از این موارد با ساختار زبان فارسی سازگار نیست. ضمن اینکه موارد دیگری نیز هست که بدان ها توجه نشده است. در این پژوهش، سعی شده با بررسی ساختار زبانی حصر ایجاد شده در غزلیات سعدی دریابیم در زبان فارسی چه روش هایی برای ایجاد حصر در کلام وجود دارد که از دیدگاه زیبایی شناسی هنر، علم بلاغت و معنی شناسی کاربردی مورد توجه هستند. بدین منظور، ضمن استخراج و دسته بندی موارد حصر و ارایه قوانین قابل تعمیم، به هنر و لطف سخن سعدی، در بهره گیری از این ترفند زبانی نیز اشاره شده است و به این نتیجه دست یافته است که زبان سعدی در غزلیات، به ویژه در برخورد با شگردهای بلاغی، معیاری باعیار و محکی مستحکم در ساختار زبان و بلاغت فارسی است.
بررسی کارکرد زبان و جنسیت در دیوان جهان ملک خاتون شیرازی بر مبنای نظریه DSL(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از نظریه های نوین درباره زبان شناسی و جنسیت، تیوری DSL از دکتر رابین لیکاف، زبان شناس برجسته آمریکایی است. وی به اختصار معتقد است که سبک گفتار زنان و مردان، حتی در پوشیده ترین حالات، کاملاً متمایز از هم است و بر مبنای تقسیم ساختار جنسیتی زبان به دوشاخه فکری و زبانی تشخیص داده می شود. نگارندگان مقاله حاضر از این نظریه برای تحلیل کارکرد زبان در شعر جهان ملک خاتون، شاعره قرن هشتم هجری که نخستین شاعره ای است که دیوان نسبتاً کاملی از وی به جامانده است، بهره برده اند. علت این بررسی ازآن روست که در چند اثر پژوهشی که به صورت مختصر و ضمنی از شعر جهان ملک سخن رفته، زبان اشعار او پیرو زبان موجود در شعر مردان هم عصر و پیش از وی دانسته شده است و جنبه زنانه کارکرد زبان در شعر او موردتوجه قرار نگرفته است. یافته های این بررسی در شاخه زبانی که ازجمله آن ها، بسامد بالای استفاده شاعر از واژگان با بار معنایی اشتراک و معیت است و نیز در شاخه فکری که ازجمله آن ها، بسامد بالای صراحت در اظهار عواطف زنانه است، نشان دهنده کارکرد زبان زنانه در شعر جهان ملک است. در واقع، نظریه لیکاف به دلیل توجه به زوایای مختلف کارکرد زبان و جنسیت در آثار ادبی، الگویی مناسب برای بررسی آثار ادبی از نگاه زبان و جنسیت است.
بررسی مؤلفه زمان در اتوبوس شمیران بر اساس دیدگاه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اتوبوس شمیران اولین روایت از مجموعه داستان خاطره های پراکنده اثر گلی ترقی است که با بهره گیری از گونه روایی خاطره داستان به خوبی از تکنیک زمان روایی استفاده کرده است. زمان، عامل مهمی است که ساختار روایت را شکل می دهد و بدون آن روایت هرگز وجود نخواهد داشت. زمان در روایت شناسی عمدتاً در سه بخش نظم، تداوم و بسامد بررسی می شود و ژرار ژنت از بزرگترین نظریه پردازان در زمینه «زمان در روایت» است که به طور کامل به این جنبه ها پرداخته است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به بررسی مؤلفه زمان و نقش آن در شکل گیری روایت در داستان کوتاه اتوبوس شمیران از منظر ژرار ژنت می پردازد. بر اساس نتایج این پژوهش، ترقی با درهم شکشتن روال خطی زمان، از انواع زمان پریشی گذشته نگر درونی و بیرونی بهره برده است. گذشته نگری های درونی به دلیل تداعی، شیوه غالب کاربرد زمان در اتوبوس شمیران است. از گذشته نگری بیرونی در دو مورد استفاده شده که با اغراضی چون تعلیل کنش شخصیت و نوستالژی خاطرات گذشته همراه است. در بحث تداوم، از عنصر درنگ توصیفی، حذف، تلخیص و نمایش به فراخور اهمیت موضوع استفاده می کند. در ابتدای داستان، به دلیل توجه نویسنده به درنگ توصیفی، و شرح وقایع با جزییات بیشتر، شتاب روایت، منفی است. در اواخر داستان، حوادث بی اهمیت حذف شده، روایت شتاب مثبتی به خود گرفته است. بسامد غالب در این داستان، بسامد مفرد است و از بسامد مکرر برای تأکید معنی داردر درون مایه داستان استفاده شده است.
عناصر داستانی خاطره نوشته های دفاع مقدس با تأکیدبر اثر دختر شینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خاطره نویسی ژانری است که در طول تاریخ ادب فارسی نسبت به قصه و داستان، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. با وقوع جنگ تحمیلی علیه ایران و توجه یکباره بسیاری از رزمندگان به ثبت خاطرات خود از دوران دفاع مقدس، این ژانر جانی تازه یافته است. حجم زیاد آثار چاپ شده در این ژانر اقتضا می کند تا پژوهشگران با موازین علمی به بررسی چیستی این نوع ادبی بپردازند. خاطره نوشته ماهیتی دوگانه دارد که بخشی از آن برگرفته از تاریخ و بخش دیگر آن مربوط به داستان است. هر خاطره نوشته با توجه به شگردهایی که در آن به کار رفته، به یکی از این دو ژانر گرایش دارد. یکی از ملاک هایی که می تواند گرایش داستانی خاطره نوشته ها را اثبات کند، تحلیل عناصر داستانی در آن است. این مقاله با بررسی عناصر مشترک میان خاطره نوشته و داستان، از جمله «پیرنگ»، «روایت»، «گفتگو» و «شخصیت» در اثر روایی دختر شینا ، شباهت این اثر با ژانر داستان را اثبات کرده است.
بررسی جلوه های عنصر زمان در حکایات فرعی مرزبان نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عنصر زمان بر اجزای روایت داستان جاری است و به آن سازمان می دهد. در این پژوهش، کوشش شده است عنصر زمان در حکایت های فرعی مرزبان نامه و تأثیر آن بر روایت بررسی شود. برای این منظور، فراوان ترین نشانه های زبانی در حکایات یاد شده با در نظر داشتن نظریه ها و دیدگاه های کارا در این زمینه به دقت تحلیل شد. نخست، سه گروه ساخت های دستوری، آرایه های ادبی و قرینه های زبانی که پرتعدادترین نشانه های زبانی مؤثر بر طول زمانی روایت هستند، جداگانه در هر روایت از نظر سرعت و کارکرد بررسی شدند. در پایان، با بررسی همه نشانه های مؤثر بر سرعت، در همه روایت ها از دیدگاه فلسفی، سرعت روایات مورد بحث ارزیابی گردید و دو نتیجه به دست آمد. نخست اینکه سرعت و پویایی بر روایات بررسی شده غالب است. دیگر اینکه، جز درچند مورد، فراوانی نشانه های پویا یا ایستا درون یک جمله به پویایی یا ایستایی فعل جمله بستگی دارد؛ یعنی اگر فعل جمله ای پویا باشد، همه نشانه های درون آن جمله یا بیشتر آن ها پویا هستند و برعکس. پس، نویسنده در کاربرد نشانه های مؤثر بر «زمان» و تنظیم سرعت روایت در هر جمله، سبک خاصی داشته است.
مقایسه سطوح معنایی معراج پیامبر(ص) و سفر اسکندر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معراج پیامبر اسلام (ص) تأثیر زیادی بر معراج های صوفیه گذاشته است. علاوه بر این، تأیید و توصیف آن در بسیاری از متون عرفانی، نشانی از ایمان گوینده تلقی می شد، در حالی که معراج متأثر از دخل و تصرف قصه گویان است و ارتباط آن با برخی قصه های عامیانه مورد توجه قرار نگرفته است. این پژوهش به مقایسه روایت ابن عباس از معراج و سفر اسکندر در داراب نامه طرسوسی پرداخته است. اسکندر در داراب نامه ، جهانگشایی شرقی است که وجوه اشراقی یافته است و برای وی نسب نامه ای کیانی ساخته شده است. بافت جامعه اسلامی نمود پیامبرگونه اسکندر را برجسته کرد و تجربه عالی پیامبر اسلام (ص) را در شب معراج، در سطحی پایین تر، اما با همان تکنیک به وی نسبت داد. سفر اسکندر برای دیدن عجایب و جستجوی آب حیات، بن مایه های اصلی معراج را در خود دارد. مقایسه این دو نشان دهنده عناصر مشترکی است که بر اساس ارتباط بینامتنی با قرآن ، مصادیق «آیات الکبری» را نشان می دهد. طبق نظام ارزشی قرآن ، «آیات» یا نشانه ها، خالق نما و ایمان آفرینند. جریانی از معنا در مواجهه با آیات شکل می گیرد که «حضور» کنشگران را دستخوش تغییر می کند. تحلیل هر دو سفر بر اساس رویکرد نشانه معناشناسی نشان می دهد که علاوه بر عناصر مشترک در سه محور «بهشت و دوزخ»، «فرشته شناسی» و «ملاقات با خداوند»، سطوح سازماندهی و چگونگی کارکرد و تولید معنا در هر دو، سازوکار یکسانی دارد.
ویژگی ها و صفات سالکان در نگاه شمس تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از وجوه مهم تمایز عارفان از اهل شریعت، اهتمام آنان در طی طریق و سلوک است. در زمینه ویژگی ها و صفاتی که سالکان طریقت باید داشته باشند، عارفان بسیار سخن گفته اند و یا در آثار مکتوب خود، در فصل هایی معین به آن پرداخته اند. شمس تبریزی، عارف نامدار قرن هفتم نیز در این موضوع، سخنان مفصلی بیان کرده است. مشکل مهم در دستیابی به نقطه نظرهای شمس در این زمینه، مانند همه مسایل مطرح در مقالات ، پراکندگی آرای او درباره یک موضوع در بخش های مختلف کتاب است. در این مقاله، برای دستیابی به نظرات این عارف درباره ویژگی ها و صفات لازم سالکان، مجموعه ای از دیدگاه های شمس در باب این موضوع، از کل کتاب مقالات استخراج و ارایه گردیده است.