استعاره جهتی در نهج البلاغه؛ مطالعه موردی: حکمت ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های قرآن و حدیث سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
73 - 89
حوزههای تخصصی:
در زبان شناسی شناختی امروز، استعاره وسیله ی زیبایی شناختی نیست که کاربردی ادبی داشته باشد بلکه ابزاری است که با آن اندیشه آدمی تبلور می یابد و مفاهیم انتزاعی و غیرمحسوس به تصویر کشیده می شود. نهج البلاغه نیز به عنوان اخ القرآن، مشحون از مفاهیم انتزاعی است که از نظر محتوا و کلام با هم منسجم هستند و بین آن ها تعامل گفتمانی وجود دارد؛ لذا می توان با استفاده از نظریه استعاره مفهومی، شناخت بهتری نسبت به اندیشه گوینده سخن پیدا نمود. یکی از انواع استعاره های مفهومی، استعاره جهتی است که مفاهیم انتزاعی را در قالب جهت های شش گانه مفهوم سازی می کند. جهت هایی که از یک سو ریشه در تجربه و فرهنگ اهل زبان دارند و از سوی دیگر مفاهیم مجرد را به تصویر می کشند. پژوهش حاضر برآن است تا با روش توصیفی-تحلیلی و بر اساس نظریه استعاره مفهومی، نقش معنایی جهات شش گانه را در حکمت های نهج البلاغه بررسی کند و از طریق آن، مفاهیم بدیع حوزه مقصد را با استفاده از حوزه مبدأ هر چه روشن تر نماید. در جهت تحقق این هدف، تحقیق حاضر در پی پاسخ به این سؤال است که استعاره های جهتی چگونه مفاهیم انتزاعی حکمت های نهج البلاغه را می نمایاند؟ بر اساس نتایج، نشانه های دربرگیرنده کوچ کردن، مرگ، فرشته شدن عفیف و نشانه های دربردارنده آرزو، سفر آخرت با استعاره های نزدیک و دور مفهوم سازی شده اند؛ هم چنین معانی متعالی مانند علم با عمل، چشم پوشی و اسلام با استعاره بالا و بالاترین به تصویر درآمده است و معانی انحطاطی مانند عدم آمادگی قلبی و نگذاشتن ارث با استعاره روی گردانی آمده است.