مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
رستاخیز
حوزه های تخصصی:
آخرین رمان لف نیکلایویج تالستوى "رستاخیز" یک اثر فلسفى، عقیدتى و اجتماعى است که نویسنده مدت ده سال روى آن کار کرده است. رمان "رستاخیز" اثرى انتقادى شدید درباره شرح حال قهرمان اصلى دمیترى ایوانویج نخلودف است که با توصیف شخصیت او نویسنده مسائل عقیدتى و اجتماعى سالهاى 90-80 قرن 19 روسیه را براى خواننده به تصویر مى کشد. مقاله إبتدا به تاریخچه شکلگیرى رمان که موضوع آن برگرفته از یک جریان واقعى دادگاهى است و همچنین به علت انتخاب نام رستاخیز براى اثر که با وصف طبیعت آغاز شده است مى پردازد. در ادامه ضمن مقایسه شخصیت قهرمان اصلى اثر با قهرمانهاى رمانهاى "جنگ و صلح"،" آنا کارنینا"، "حاجى مرإد" و" "خوشبختى" خانوادگى " به چگونگى تکامل روحى نخلودف که هدف غائى خود را رسیدن به کمالات انسانى و مبناى سعادت را زیستن براى دیگرى و عشق به همنوع قرار داده بود پرداخته مى شود.
اشارات معادشناختی در گاهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اعتقاد به حیات پس از مرگ و رستاخیز از باورهای اساسی دین زردشتی است که هم بر همه ی جوانب اعتقادی زردشتیان تاثیر گذاشته است و هم تاثیر عمیقی بر ادیان همسایه ی خود، مانند یهودی و مسیحی و حتی دین مانوی، داشته است. باورهای معادشناختی دین زردشتی را که توصیف کاملی از آن در متون زردشتی به ویژه متون پهلوی آمده است، از دو جنبه ی کلی می توان بررسی کرد: 1- سرنوشت روان شخص درگذشته پس از مرگ، چگونگی داوری روان ها، و جایگاه پرهیزگاران و گناهکاران پس از مرگ. 2- ظهور نجات بخشان موعود و مجموعه رخدادهایی که به رستاخیز مردگان می انجامد و سرنوشت جهان هستی پس از نابودی اهریمن و بازسازی آن(فرشگرد). در این مقاله با بررسی گاهان که کهنترین سرودهای اوستایی و به احتمال زیاد سخنان خود زردشت هستند، به بررسی اشارات و مفاهیمی پرداخته ایم که به نوعی بر اعتقاد به حیات بعد از مرگ و رستاخیز دلالت می کنند.
مرگ و مراسم تدفین در دین مزدایی
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر شامل مسائل مربوط به معتقدات مزداپرستان درباره مرگ و مراسم وابسته بدان در این جهان است . در این نوشته فرجام شناسی مزداپرستی و آیین دفن مردگان براساس متنهای کهن اوستا(اوستای کهن که شماری از یسنه هاست)واوستای جدیدکه(اوستای جدید کتابها و مجموعه هایی چون یشتها‘و ندیداد‘ خرده اوستا ویسپرد و یسنه های جدید را در بر می گیرد.) – و از لحاظ دوره های جدیدتر و براساس متنهای پارسی میانه یا پهلوی(مانند روایت پهلوی ‘ ارداویراف نامه ‘ گزیده های زادسپرم ‘ مینوی خرد و...) مورد بحث قرار میگیرد. طبیعی است که در مورد اقوامی چون ایرانیان که دارای آثار دینی مکتوبی از دورانهای کهن و میانه و نو هستند‘ باید هر دوره را به صورتی مجزا مورد مطالعه قرار داد. زیرا در طول زمان و با تغییرات و تحولات اجتماعی و فرهنگی و تاریخی گوناگون دیدگاهها وبرداشتهای تازه ای پدید می آید که در هر مقطع بر جهان بینی و چگونگی آرا و عقاید مردم آن زمان اثر می گذارد و به آن رنگ تازه ای می دهد.
آخرالزمان و حیات اخروی در یهودیت و مسیحیت
حوزه های تخصصی:
شوق آگاهی از سرنوشت، در سرشت آدمی نهاده شده است. با نگرشی کوتاه به تاریخ زندگی بشر درمییابیم یکی از دغدغه های همیشگی انسان، چگونگی فرارسیدن پایان این جهان و حیات پس از مرگ بوده است. برای مباحثی پیرامون آمدن موعود، جاودانگی روح، پایان این جهان و فرارسیدن جهان دیگر، واژة «اسکاتولوژی»1 به کار میرود. این واژه به معنای شناخت آخرالزمان و آخرت، از کلمة «اسکاتوس» یونانی به معنای «آخر» یا «بعد» گرفته شده است. سه دین ابراهیمی یهودیت، مسیحیت و اسلام، از نزدیک بودن آخرالزمان و آخرت سخن گفته اند. جمعی از یهودیان و همه مسیحیان، این دو دوره را به گونه ای بر هم منطبق میدانند؛ اما جمعی دیگر از یهودیان و همة مسلمانان، آخرالزمان و آخرت و یا به عبارتی، عصر ظهور و روز قیامت را دو دورة جدا از هم میدانند.
فناناپذیری نفس از دیدگاه ابن میمون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابنمیمون میان رستاخیز و جهان آینده تفاوت قائل شده است. او رستاخیز مردگان را مربوط به عصر مسیحایی و فناناپذیری نفس را مربوط به جهان آینده میداند. ابنمیمون فناناپذیری نفس را با رشد و بالندگی عقلانی نفس در این دنیا گره زده و معتقد است جاودانگی نفس تنها از آنِ کسانی است که در این دنیا از موهبت عقل بهره برده باشند. بر این اساس، او دیدگاهی متفاوت درباره بسیاری از باورهای فرجامشناسانه بهدست داده است. از باب نمونه، او معتقد است بهشت و جهنم و بهطورکلی ثواب و عقاب متناسب با فهم عامه مردم در قالب تعابیری توصیف شدهاند که لذتهای دنیایی را تداعی میکنند؛ درحالیکه بهشت و جهنم اکنون و اینجاست. پرسش مهمی که در این مقاله بهدنبال یافتن پاسخ آن هستیم این است که آیا منبع الهام او در این نظریه کتاب مقدس و سنت یهودی بوده، یا اینکه او تحتتأثیر تعالیم فلسفه یونانی، بهویژه فلسفه ارسطو و نیز ارسطوییان مسلمان نظیر ابونصر فارابی، ابنباجه و ابنرشد به این دیدگاه رسیده است؟
تحلیل انتقادی نظریه لین رادر بیکر در تبیین رستاخیز با رویکرد اجمالی به حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی عبور از پوزیتیویسم منطقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه ذهن
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
لین رادر بیکر درصدد است که آموزهرستاخیز در مسیحیت را با ماده گرایی سازگار کند. او مدعی است که با تکیه بر نظریه تقوّم به عنوان یک نظریة مادی انگارانه، می توان تبیین کلامی و فلسفی شایسته ای از کیفیت زندگی پس از مرگ ارائه کرد. بیکر، به جای ارائه تبیین فلسفی از نسبت حیات ذهنی با بدن اخروی، به شیوه ای متکلّمانه، رستاخیز را فعل اعجازی خدا می داند. یکی از لوازم نظریه تقوّم، عدم اهمیت این همانی عددی بدن دنیوی و اخروی است. در حالی که به نظر می رسد بدون در نظر گرفتن این همانی بدن دنیوی و اخروی، نمی توان تبیین معقولی از امکان حیات پس از مرگ ارائه کرد؛ زیرا علاوه بر این که انسان یک حقیقت نفسانی جسمانی است، بین نفس و بدن هر شخص، رابطه ضروری، و نه امکانی، برقرار است. در مقام مقایسه، ملاصدرا استمرار وجودی شخص دنیوی و اخروی را با توسّل به وحدانیّت نفس (در عین پذیرفتن بدن های مختلف) توضیح می دهد؛ به طوری که نفس ناطقه، در هر مرتبه به نوعی ماده تعیّن می بخشد و با توجه به حرکت جوهری، بدن دنیوی و اخروی، دو جنبه از یک واقعیت واحد اما ذومراتب هستند.
رستاخیز در عهد عتیق و عهد جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اعتقاد به حیات اخروی در آیین یهود، از امور مسلم و قطعی است. مفاهیمی مانند رستاخیز، رجعت و ظهور منجی، روز داوری، تجدید حیات، باغ عدن و جهنم در عهد عتیق آمده است و دانستنی های فراوانی در متون مقدس یهود درباره ی مرگ و زندگی بازپسین دیده می شود. در مسیحیت نیز، مانند هر دین الاهی دیگر، اعتقاد به معاد و نجات انسان ها و سعادت جاویدان مورد اهتمام جدی است. این آیین بر پایه ی انتظار موعود یهودیت شکل گرفت و با باور به مصلوب شدن عیسی(ع) و دوباره زنده شدن و قیام او از گور استوار گردید و با آرمان رجعت او در آخر الزمان و برپا شدن رستاخیز کامل تداوم یافت و بدین ترتیب، این دین با اعتقاد به حیات مجدد و رستاخیز آمیخته شد. مقاله ی حاضر نگاهی است به چند موضوع اصلی در بحث رستاخیز کل و جهان آخرت در آیین های یهود و مسیحیت، که در جهت تصدیق و تکمیل مبانی آخرت شناسی ادیان توحیدی، معارفی را به پیروان خود عرضه نمودند.
در این نوشتار، به مسایلی نظیر باور یا عدم باور به جهانی دیگر، برزخ یا مرحله ی میان مرگ و قیامت، رستاخیز مردگان، ویژگی های جهان آینده و جسمانی بودن معاد پرداخته می شود و تلاش بر این است که آنچه استفاده می شود از متون مقدس اصلی این دو دین باشد.
بررسی دشواره قیامت در آیین یهود و بیان آیات متناظر آن از قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اندیشه معاد در آیین یهود دارای تعابیر متعددی است. برخی از این تعابیر، برخاسته از اندیشه حلول گرایی و برتری قوم یهود است که ثواب به قوم برتر و عقاب به اقوام ستمگر مربوط است. دسته دیگری، بدون در نظر گرفتن مسئله قومیت، پاداش و عقاب را فردی می دانند. آنچه مسلم است، عقاید مختلف پیرامون معاد، دین یهود را با سؤالاتی مواجه کرده است؛ اینکه چگونه فرد یهودی با وجود مسئله برگزیدگی و قومیت برتر، به دلیل ظلم ها و خطاهایش عذاب می شود؟ اگر عذاب مربوط به اقوام ستمگر نسبت به یهود باشد، ضمانت اجرایی شریعت و احکام الهی که در عهد قدیم مطرح شده، مورد سؤال قرار می گیرد.
این پژوهش به طرح دیدگاه های متفاوت یهود، پیرامون معاد و بررسی آن در آموزه های قرآن می پردازد. حاصل آنکه، اندیشه قوم گرایی یهود در مسئله معاد و سردرگمی در عمل به آموزه های دینی، ازجمله زهد و تقوا، ساختار بنیادی احکام اجتماعی، نظیر قصاص را در این دین دچار ابهام می کند؛ زیرا از نظر یهودیان، تنها قوم یهود، رستگاری را برای افراد رقم می زنند. درحالی که بر اساس تعالیم قرآن، «هر کس در گرو اعمال و دستاوردهای خویش است» (مدثر: 38).
کندوکاوی پیرامون فرجام شناسی از دیدگاه پل تیلیش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مرگ اندیشی، از دل مشغولی های دیرپای آدمی و همچنین اندیشمندان معاصر ازجمله پل تیلیش به شمار می آید. که البته آرای او به جهت غلبة دیدگاه اگزیستانسیالیستی وی در این مسئله، رنگ و بوی نسبتاً متفاوتی می یابد. به طور کلی مسئلة آخرت برای وی معنایی متعالی تر از معنای مصطلح حادثه واپسین دارد که آن عبارت است از استعلای آفرینش در پرتو حیات ابدی. ابدیت در اندیشة وی، امری نیست که در آینده به آن دست یابیم بلکه اکنون و در حیطة کامل هستی حضور دارد. تیلیش بنا بر رویة خود که به کاربردن برهان بر مسئلة خدا را عین نفی آن می داند، با نقد سه رویکرد تناسخ، بینابین و برزخ در اثبات معاد، با بیان رابطة زمان و ابدیت و تبیین حیات الهی و با پیونددادن حیات ابدی موجودات با حیات الهی، جاودانگی موجودات را به اثبات می رساند. همچنین روشن خواهد شد که تبیینی که تیلیش از معاد ارائه می دهد از عناصر موجود در معاد دینی، همچون بهشت و جهنم، حادثة واپسین، و معاد جسمانی، خالی بوده و با معاد دینی در تعارض است، همچنین محذورات و پیامدهای ناخوشایندی نیز به دنبال دارد
واکاوی تأثیرپذیری یهودیت از دین زرتشت / سیدمحمد حاجتی شورکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأثیرپذیری ادیان از یکدیگر، همواره موضوعی مورد اختلاف محققان حوزه مطالعات ادیان بوده است. یکی از حوزه های ادیانی که مورد توجه دانشمندان قرار گرفته است، مسئلة تأثیرپذیری یهودیت در دوره اسارت بابلی، از باورهای زرتشتی گری است. بیشتر اندیشمندان معتقدند تأثیرپذیری یهودیت از آموزه های دین زرتشت می باشد. درحالی که برخی محققان، این نظریه را نپذیرفته اند، دسته ای نیز قائل به عدم قطعیت شده اند. دسته اول، آموزه هایی مانند رستاخیز مردگان، منجی و موعود، فرشته شناسی، و داوری نهایی عمومی را برمی شمارند که به اعتقاد ایشان این آموزه ها از دین زرتشت اقتباس شده است. این مقاله، پس از بررسی دیدگاه های موجود، این دیدگاه را مطرح کرده که این نوع تأثیرپذیری طبیعی بوده و به دلیل ریشه های خدامحور هر دو دین، و وجود انبیای بنی اسرائیل، نمی توان این موارد را تأثیرپذیری یهودیت از دین زرتشت دانست.
بررسی برخی مضامین پدیدآورنده میلِ جاودانگی با رویکردی اسطوره شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نامیرایی و سیالیّت اسطوره ها باعث شده است که آنها همواره در ناخودآگاه انسان ها در طول اعصار تداوم یابند ویکی از اجزای جدایی ناپذیر زندگی آدمی محسوب شوند؛ به گونه ای که تداوم زندگی بشر از لحاظ معناشناختی بدون حضور اسطوره ها غیرممکن به نظر می رسد؛ زیرا اسطوره ها همواره پاسخی شگرف، برای یکی از بنیادی ترین بحران های انسان در تمام ادوار، یعنی میل به جاودانگی بوده اند. این پژوهش مضامین اصلی پدیدآورندة میل به جاودانگی و دلیل تقارن و استفاده از ساختارهای یکسان در آیین ها و اقوام مختلف، برای رهایی از زمان و مکان و نیل به جاودانگی را با روشی تحلیلی- استنادی بررسی می کند. اسطوره هایی همچون بازگشت ازلی، اسطوره باروری، رستاخیز، بازگشت به دوران کودکی، بازگشت به وحدت و اسطوره نویسنده شدن، از جمله بن مایه های اسطوره ای هستند که گریزگاهی به جاودانگی در بطن آنها وجود دارد و به دلیل کارکرد مشترک ذهن اسطوره ای (ناخودآگاه جمعی) ساختار شکل گیری مضامین نام برده تقریباً یکسان است.
رستاخیز مانوی در کفالایای قبطی و تطبیق آن با متون پارسی میانه و پارتی تورفانی، بر اساس تاریخ ادبیات مانوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۷۹
137-154
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین بخش های اساطیر مانوی، روایات مربوط به رستاخیز و پایان جهان است. هرچند نوشته های گوناگون مانویان، از فرقه های گوناگون و زبان های مختلف، در نوع نگاه به رستاخیز و نیز در کلیت روایات، با هم سازگارند، اما تفاوت هایی هم در این روایات به چشم می خورد. در این نوشتار، به تفاوت روایات مربوط به رستاخیز، در متون ایرانی میانه تورفانی و کفالایا ی قبطی پرداخته ایم. آثار تورفان توسط مانویان آسیای مرکزی از فرقه دیناوریه و کفالایا توسط مانویان مصر نگارش یافته اند. در هردو روایت، در پایان جهان، بخشی از نور برای ابد در تاریکی اسیر می ماند. تفاوت های اساسی این دو روایت که خود ناشی از تفاوت جهان بینی و ریشه های فکری و فرهنگی این دو گروه از مانویان است، در سه محور اساسی قرار می گیرند: 1- در متون تورفان، ایزدان از اسارت ابدی بخشی از نور در تاریکی، هیچ اندوهی به دل راه نمی دهند؛ حال آنکه در کفالایا ایزدان از این اسارت سخت می گریند و مویه می کنند.2- به طور کلی و پیرو مورد نخست، ایزدان در روایات تورفانی از ویژگی های انسانی چون اندوه و ترس و مویه گری بری اند، حال آنکه در کفالایا، ایزدان به این دردهای انسانی مبتلایند و چهره ای زمینی تر دارند.3- در متون تورفان، علت اصلی اسارت نهایی پاره هایی از نور، ناامیدی آنها به رستگاری است. در این روایات، کلید رستگاری، امید است. در کفالایا برای امید چنین نقشی قایل نشده اند. در پایان، به تاثیرریشه های فکری و فرهنگی ایران و مصر بر شکل گیری این تفاوت ها می پردازیم.
دیدگاه محمدباقر بهبودی بر ادّله جسمانیتِ مادّی اَبدان در رستاخیز و نقد آن از منظر علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵۴
187-204
حوزه های تخصصی:
حشر جسمانی ابدان از مسائل مورد اختلاف میان متکلمان و حکمای اسلامی است. طبق نظر علامه، انسانِ محشور در قیامت به واسطه نفس او از یک سو عینیت با انسان دنیوی و از سویی به واسطه بدن او مثلیتی با انسان دنیوی دارد. مرحوم محمدباقر بهبودی جسمانیت ابدان در روز قیامت را پذیرفته و ادله ای برای این امر بیان می دارد؛ اما مبتنی بر رویکرد حکمی نقدهایی بر آن وارد است. این پژوهش با مقایسه تطبیقی هر دو دیدگاه درباره کیفیت اِلحاق اَبدان در رستاخیز و کیفیت زمین در قیامت به نقد دیدگاه جسمانیت مادّی اَبدان برای آیاتی که امکان وقوع مادّی آن را پنداشته اند، پرداخته و در نتیجه مهم ترین نتایج تحقیق حاکی از آن است که طبق نظر علامه اِعاده انسان به عینه از محالات است و محال، تحقق و هستی نمی پذیرد؛ ازاین رو به روش توصیفی تحلیلی به بررسی محتوای آن پرداخته شده است . .
مطالعه تطبیقی عبور از پل چینود زرتشت و پل صراط از دیدگاه هنر (مطالعه موردی نقاشی روستای لا هیجان وکتاب ارداویراف نامه و نقاشی قهوه خانه)
بشر همواره به دنبال یافتن مجهولات خویش بوده، واقعیات پس از مرگ برایشان ازجمله مجهولاتی است که تمایل بسیاری به کشف آن دارد. هرچند در مذاهب گوناگون دیدگاه های مختلفی در این زمینه وجود دارد ولی درنهایت همه آن ها به یک جهان بینی می رسند که انسان را با تمامی اعمال و کردار خود و با آداب ورسوم تقریباً یکسان به زندگی اخروی می کشد. در این میان به ترتیب چینود به عنوان پل عبور در زرتشت و صراط به عنوان پل عبور در اسلام مورد کنکاش قرار گرفته است. بهشت و دوزخ دارای راه و جاده گردید و گذرگاه چینوَد نیز به پُلی بیان که روان درگذشته بایستی با شرایطی ویژه از آن عبور می کند. در قرآن کریم که مطالب آن قطعی و تحریف ناشده است، بحث از قیامت و مسائل آن فراوان شده است. در این مقاله به بررسی سه تصویر یکی از زاویه ارداویرافنامه که ترازوی داوری و خود داوری دین زرتشتی را نشان می دهد. با منظره رستاخیز و پل صراط از دید نقاش ایرانی مسلمان که عبور از پل صراط بقعه، آقا سیدعلی، روستای متعلق به محله لاهیجان اثر میرزایی مهر است و تصویر نقاشی قهوخانه مقایسه گردیده تا بتوان به دیدگاه فلسفه های اسلام و زرتشت در این رابطه و ویژگی های نقاشی های فوق پی برد.
نقد و تحلیل الهیات امید یورگن مولتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مولتمان از نسل اول الهی دانان پس از جنگ بود که آثار شوم نومیدی را در جامعه مسیحی درک کرده بود، لذا همگام با اعضای «کلیسای معترف» برای احیای امید مسیحی اقدام کرد. او با بن مایه الهیات لیبرال و وجودی، ضمن اسطوره زدایی از اندوخته های تاریخ مسیحیت، احیای امید را محصول ظرفیت وجودی انسان و برگرفته از شناخت و تصمیم درونی او دانست. مولتمان با روشی دیالکتیکی فرجام شناسی را، که به عنوان پیوستی بی فروغ در پایان کتب مسیحی بود، در کنار صلیب و رستاخیز مسیح، به عنوان اصلی کاربردی در کانون الهیات مسیحی قرار داد. او با عبور از تئیسم و پان تئیسم، متأثر از روح کلی فلسفه بلوخ، خدای پانن تئیستی پاننبرگ را وام گرفت و با تفسیری نو و متمایز از دیدگاه لوتر، بارت و بولتمان در باب صلیب و رستاخیز مسیح، با رویکردی اجتماعی، خدا را همراه با وعده موثقش، در میان رنج انسان ها و پیش رو و همراه آنها، فعال در سرنوشت انسان و جهان دانست. این نوشتار با رویکردی اسنادی، تحلیلی و انتقادی، با تأکید بر اولین کتاب مولتمان، الهیات امید ، ضمن پاسخ به چرایی اهمیت کلیدی «امید» در الهیات مولتمان در مقایسه با بارت، بولتمان و بلوخ، الهیات امید او را تبیین و رابطه اش با رویکرد لیبرال و وجودی بولتمان و الهیات نوارتدوکس بارت و فلسفه امید بلوخ را مورد نقد و تحلیل قرار می دهد. مولتمان توانسته ضمن حفظ قداست و حریم خدای کتاب مقدس، او را همراه با همه جهان و پیش روی انسان های رنجور وارد زندگی روزمره کند و با احیای امید مسیحیِ آینده محور به جای ماندن در گذشته و حال، کلیدی همه فهم برای حل گره گاه های جامعه (مسیحی) ارائه دهد.
حاکمیّتِ عیسی در آخرالزّمان، یک سندِ مانویِ تازه (برگه هایِ 13-14)
منبع:
تاریخنامه خوارزمی سال هشتم بهار ۱۳۹۹ شماره ۲۹
58-70
حوزه های تخصصی:
مدّت زمانِ حکومتِ آخرالزّمانیِ مسیح، در آثاری چون غزل هایِ سلیمان، مکاشفاتِ اخنوخ، مکاشفاتِ باروک و کتابِ چه ارمِ عِزرا بازآمده است. در این آث ار، مسیحْ انسانیْ میرا است ک ه چهارصد سال فرمان رَوایی می کُن د و چنین می نماید که پژوهندگان با استناد به سِفْرِ پیدایش در کتابِ مقدّس، این واقعه را توضیح داده اند. این تصوی ر از فرمان رَواییِ رستاخیزیِ مسیح، به مانویّت نیز راه می یابد؛ به گونه ای که در کتابِ شاپورگانِ مانی و در اثرِ یکی از شاگردانِ مانی با عنوانِ اندرزی درباره جنگِ بزرگ، این تصویرِ رستاخیزیِ مسیح را می بینیم. گزارشِ دیگر از رستاخ یزِ مان ویِ مسیح، در قطع ه هایِ پ ارتیِ M 35/ R/1/-/V/3 و M 907/ R/ دی ده می ش ود ک ه عنوانِ Ārdhang wifrās دارد و هنینگ آن را موعظه/گفت وگو/گُزارشِ اَرْدْهَنگ ترجمه کرده است. نتیجه پژوهشِ پیشِ رو نشان می دهد که از یک سو، متنِ M 35 برافزوده ای بر متنِM 907 است و از سویِ دیگر، Ārdhang wifrās قرینه ای در متنِ شاپورگانِ مانی ندارد و با اثرِ قبطیِ اندرزی درباره جنگِ بزرگ مطابقت می یابد؛ به سخنی دیگر، مت نِ M 35 و M 907 اگر چه خودْ قطعه هایی پارتی (متعلّق به مانویّتِ شرقی) است، به مانویّتِ غربی نزدیک است و آن چه در سِفْرِ پیدایش آمده است. البتّه در دو قطعه پارتی، ت اریخی درج شده است که در متنِ قبطیِ جنگِ ب زرگ آن را نمی بینیم. در بخشِ پایانیِ مقاله، درباره خاست گاهِ فرهنگیِ این تاریخ نیز سخن گفته شده است.
رمزپردازی افسانه ققنوس«در گذاری از اسطوره به عرفان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بسیاری از اسطوره ها و نمادپردازی ها ، نکات مشترکی می توان یافت که ریشه در ناخودآگاه مشترک جمعی بشر دارد و از نزدیکی باورهای فره نگی و مع نوی جهانیان حکایت می کند. اسطوره جهان شمول ققنوس نیز از جمله اساطیری است که اگرچه دگردیسی های فراوان یافته است - اسطوره کوتزال کواتل را می توان صورت دگردیسی یافته ای از اسطوره ققنوس دانست - ولی می توان نکات مشترک و بویژه بن مایه مرگ و رستاخیز را در تمامی چهره های نموده شده از این پرنده خورشیدی، تشخیص داد. این حقیقت که مرگ، گذاری به نوع برتری از هستی و عالی ترین راه برای دست یابی به نوزایی است، در این اسطوره نموده شده است؛ مضمونی که در سیری صعودی به عرصه عرفان راه یافته، به صورت رستاخیز روحانی و ولادت ثانوی جلوه گر شده است و بدین سبب ققنوس، این پرنده افسانه ای، جنبه ای غیر عینی و چهره ای قدسی یافته است. ققنوس رمز روحی تعالی یافته است که به ساحت ورای مرگ گام می نهد. در مقاله حاضر، که به روش کتابخانه ای و به شیوه تحلیلی-توصیفی انجام شده، با نگاه به اساطیر برخی ملل، جایگاه اسطوره ای، عرفانی ققنوس، پرنده آتش، تبیین گردیده است.
بررسی آراء مفسران در فلسفه به کارگیری «گمان به رستاخیز»به جای «یقین به آخرت» در تفسیر آیه 46 بقره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تفسیری سال دوازدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۷
۹۹-۱۱۲
حوزه های تخصصی:
در آیه 46 بقره ظنّ به ملاقات خدا و گمان به رستاخیز، یکی از اوصاف مثبت نمازگزارانِ خاشع معرفی شده است، در حالی که چهارمین آیه این سوره، یقین به آخرت را از اوصاف مؤمنان دانسته است. از آنجا که میان گمان به رستاخیز و یقین به آن، نوعی تقابل و ناهم سازی وجود دارد، میان دو آیه نوعی تعارض به نظر رسیده است. مفسّران، تلاش کرده اند تا تعارض ظاهری و ابتدایی میان دو آیه را از میان بردارند و فلسفه به کار رفتن تعبیر گمان به جای یقین را تبیین کنند. این پژوهش پس از بررسی حدود صد منبع تفسیری، به ده بیان تفسیری دست یافته و آنها را در سه دیدگاه عمده گنجانده است: ظنّ به معنای یقین که اکثر مفسّران بدان معتقدند ؛ ظنّ متمایل به یقین و تمایز معنای ظنّ و یقین و تلاش برای رفع تعارض از طریق استعمال مجازی یا متعلِّق ظنّ، که از نظر این پژوهش، دیدگاه سوم با معیارها و موازین تفسیری سازگارتر است.
دیدگاه گفتمانی و کارکرد آن در شناخت تاریخ و فضای نزول سوره؛ مطالعه موردی: سوره عادیات(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های قرآنی سال بیست و ششم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۱۰۱)
103 - 122
حوزه های تخصصی:
سوره عادیات ازجمله سوره های قرآنی است که در باب مکی یا مدنی بودن آن و فضای نزول سوره، روایات و اقوال سخت مختلفی گزارش شده است. افزون بر این، سوگندهای آغاز سوره و نسبت معنایی میان آیات آن، برای مفسران مسائلی را به همراه آورده است. پژوهش حاضر برای تبیین این مسائل، از دیدگاه گفتمانی بهره برده است. فهم گفتمان حاکم بر سوره، امکان شناخت نگاه و موقعیت نزول آن را فراهم آورده و نشان می دهد که قرآن در مواجهه با مخاطبان نخستین خود چگونه رفتار کرده است. نتایج و یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد سوره عادیات یک سوره مکی است که موضوع مرکزی آن، بیان نزدیک شدن، ناگهانی بودن و احاطه و فراگیری رستاخیز است. این معنا از طریق دخیل ساختن حواس مختلف سوژه روایت و احساس و عواطف برآمده از تجربه زیسته او شکل می گیرد. همچنین سوگندهای آغاز سوره به خود اسبان، به مثابه پدیده ای آشنا در زندگی روزمره و دور از مدنیت عرب عصر نزول مربوط است که در فرهنگ و زبان ایشان، دارای ابعاد و وجوه احساسی و عاطفی خطیری است.
تبیین پیوستار وجودی و این همانی شخصی بر مبنای اشتداد وجودی بدن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سخن گفتن از زندگی پس از مرگ برای انسان زمانی خردپذیر است که انسانِ پس از مرگ با فرد دنیایی وحدت شخصی و این همانی وجود داشته باشند. از سوی دیگر، چون هویت انسان در دنیا همراه با حیثیتی جسمانی است(یا بر اساس دیدگاه های ماده گرایانه، اساساً هویتی جسمانی است)، تبیین استمرار حیات پس از مرگ و رستاخیز انسان، در گرو حضور بعد جسمانی او و به عبارتی وامدار تبیین نوعی رستاخیز جسمانی است. آموزه های ادیان الهی نیز بر چنین رستاخیزی تأکید دارند. نوشتار حاضر، بر اساس روش گزارشی-تحلیلی، ضمن مروری بر مهمترین روایتهای الهی دانان مسیحی از تبیین این همانی شخصی انسان در جهان پسین و نقدهای فیلسوفان دین بر این دیدگاه ها، بر آن است تا بر اساس خوانشی ویژه از برخی مبانی حکمت متعالیه و سخنان صدرالمتألهین، به معرفی و تببین نظریه ای متفاوت از این همانی شخصی بپردازد. به نظر می رسد نظریه پیوستار وجودی و این همانی شخصی انسان بر مبنای اشتداد وجودی بدن، ضمن مصونیت از عمده اشکالات مربوط به سایر مدلها، از ظرفیتها و مزایای بیشتری نیز برخوردار است.