مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۰۱.
۲۰۲.
۲۰۳.
۲۰۴.
۲۰۵.
۲۰۶.
۲۰۷.
۲۰۸.
۲۰۹.
۲۱۰.
۲۱۱.
۲۱۲.
۲۱۳.
۲۱۴.
۲۱۵.
۲۱۶.
۲۱۷.
۲۱۸.
۲۱۹.
۲۲۰.
مشارکت اجتماعی
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۳ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۱۰
478 - 496
حوزه های تخصصی:
حسّ مکان به ادراک ذهنی و آگاهانه ی مردم از محیط پیرامونی خویش اطلاق می شود که موجب دست یابی به هویّت در ایشان و دلبستگی آن ها به محیط می گردد. لذا حسّ مثبت مردم به محیط پیرامونی خویش که با عنوان «حسّ مکان» شناخته می شود، فرصتی است که در صورت بهره برداری صحیح از آن، می تواند زمینه ساز خلق مشارکت های اجتماعی و در نتیجه تسهیل در اجرای طرح های شهری شود. بر این اساس، در این پژوهش به بررسی نقش و تأثیر حسینیّه ی اعظم در ایجاد و ارتقاء حسّ مکان در ساکنین محلّه ی حسینیّه و مشارکت اجتماعی آن ها اقدام شده است. روش پژوهش حاضر مبتنی بر مطالعات اسنادی و میدانی بوده و از ابزار پرسشنامه برای جمع آوری اطّلاعات میدانی استفاده گردید. علی رغم آن که نرم افزار G-Power تعداد نمونه ی آماری را 191 نفر تعیین کرده بود، ولی به منظور اطمینان بیشتر در تعمیم داده ها به کل جامعه ، تعداد 200 پرسشنامه تنظیم و تکمیل گردید. همچنین برای تحلیل نتایج حاصل از پرسشنامه، از برنامه ی رایانه ای SPSS و Excel و برای تحلیل همبستگی شاخص ها از روش تحلیل واریانس تک فاکتوری و روش پیرسون استفاده گردید. نتایج حاصل از آزمون پرسشنامه مبیّن آن بود که بین «مدّت زمان سکونت در محلّه» و «میزان تحصیلات» پاسخ دهندگان با حسّ مکان آن ها رابطه ی معناداری وجود دارد. همچنین قاطبه ی پاسخ دهندگان، حسینیّه ی اعظم را عنصر اصلی هویّت بخش به محلّه ی خویش دانسته و از سکونت در آن ابراز رضایت نمودند (74 درصد). علاوه بر این، بیش از 85 درصد از پاسخ دهندگان مشارکت اجتماعی را امری مقدّس دانسته و شرکت در آن را وظیفه ای همگانی می دانند.
بررسی تغییرات فرهنگی ناشی از استفاده از رسانه ماهواره در حوزه ارزش های خانواده (مورد مطالعه: خانواده های شهرستان فراشبند فارس درسال 94-1393)(مقاله علمی وزارت علوم)
از جمله علل آسیب های ناشی از فناوری های نوین ارتباطات، مغایرت فرهنگ حاکم بر محتوای شبکه های ماهواره ای با ارزش های جامعه اسلامی و در نتیجه، بروز تحولات در حوزه ارزش های جامعه است. هدف این تحقیق، بررسی تأثیرات عوامل اجتماعی و فرهنگی، سرمایه اجتماعی، میزان دینداری و تأثیر محتوای مصرف ماهواره در ارزش های مدرن خانوادگی (مخالف با ارزش های سنتی و همسو با فرهنگ غربی) بوده است. جامعه آماری شامل مردان و زنان متأهل شهر فراشبند بوده، که با استفاده از فرمول کوکران، 400 نفر از آنان، به عنوان نمونه های تحقیق تعیین و با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه محقق ساخته بوده که پس از تأیید اعتبار آن، اجرای آزمایشی و اطمینان از پایایی آن، روی نمونه های تحقیق اجرا شد. از نرم افزارهای spss و amos برای تجزیه و تحلیل داده ها کمک گرفته شد. نتایج نشان داد که متغیرهای مستقل موجود در مدل معادله ساختاری در مجموع، 39/0 درصد از واریانس متغیر ارزش های مدرن خانواده را تبیین می کنند؛ این مقدار دارای تفاوت معنادار با مقدار صفر است. اثر همه متغیرهای مستقل به جز متغیر مشارکت رسمی بر ارزش های مدرن خانواده دارای تفاوت معنادار با مقدار صفر است (05/0 ≥P. Value ). در بین متغیرهایی که اثر معنادار در ارزش های مدرن خانواده دارند، اثر متغیر دینداری معکوس (عدم تقویت ارزش های مدرن خانواده) و اثر سایر متغیرها مستقیم (تقویت ارزش های مدرن خانواده) است.
بررسی روش های تسهیل مشارکت اجتماعی مردم در فعالیت های گروهی و ورزشی
منبع:
مطالعات فرهنگی - اجتماعی المپیک سال اول زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱
105 - 124
حوزه های تخصصی:
مشارکت های غیر رسمی با سابقه ای دیرینه و با وجود تحولات و دگرگونی هایی که طی صد سال اخیر پدید آمده، هنوز هم در جامعه ایران مشهود می باشد و همواره در طول تاریخ بر مشارکت های رسمی و نهادمند در این سرزمین برتری داشته است. هدف این تحقیق بررسی روش های تسهیل مشارکت اجتماعی مردم در فعالیت های گروهی و ورزشی است. روش تحقیق پیمایش و جامعه آماری دانش آموزان مقطع متوسطف در گیلانغرب می باشد. یافته ها نشان می دهد که میزان مشارکت دانش آموزان در فعالیت های گروهی و اجتماعی در حد متوسطی می باشد و ساختار قدرت در خانواده ( مشورت محور) و تشویق در حد بالایی قرار داشته اند یعنی ساختار خانواده در بین جامعه آماری بیشتر بصورت مشورتی می باشد و همچنین تشویق موجب مشارکت گروهی و اجتماعی بیشتر می شود و رضایتمندی و اعتماد اجتماعی و انسجام اجتماعی آنها نیز در حد متوسطی می باشد که مشارکت گروهی و اجتماعی کمتری را به دنبال دارند.
جایگاه فعالیت های فوق برنامه در ارتقای اهداف دوره ابتدایی در آموزش و پرورش
حوزه های تخصصی:
با توجه به تسریع روند پیشرفت های علمی و تکنولوژیکی و تغییر روزافزون سبک زندگی انسانها، امروزه لزوم انعطاف پذیری و تغییر در شیوه های قدیمی و نامناسب در آموزش و پرورش و بروزرسانی این روشها، با در نظر داشتن قواعد و مقررات اساسی، بر همگان آشکار شده است. امروزه نظام های آموزشی تلاش می کنند تا از رویکرد مدرس محوری به فراگیر محوری و از رویکرد محتوامحوری به ساختن گرایی تغییر یابند. فعالیت های فوق برنامه به مجموعه فعالیت هایی که با هدف کمک به تحقق رشد و تعالی، شکوفایی استعدادها و مشارکت در برنامه های عملی کمک کند، گفته می شود، که این برنامه ها نیازهای فردی دانش آموزان و ویژگی های محلی و منطقه ای را مورد توجه قرار می دهد و در نهایت بر کیفیت و غنای برنامه ی درسی می افزاید. بنابراین از میان مهمترین ابعاد مناسب برای بررسی در حوزه فعالیت های فوق برنامه می توان به مواردی نظیر مهارتهای زندگی، مشارکت و مسئولیت پذیری دانش آموزان، اهمیت فعالیت و بازی، لزوم پژوهش محوری، نگارش و قدرت بیان، توان تحلیل و پرورش استعداد فردی اشاره کرد. پژوهش حاضر با هدف مطالعه جایگاه فعالیتهای فوق برنامه در ارتقای آموزش و پرورش دوره ابتدایی انجام شد. از جمله سؤالاتی که در اینجا قابل طرح و بررسی است، عبارتنداز: بررسی مس ائل آمادگی، برنامه ریزی تحصیلی، توجه به تفاوت های فردی و نیازهای ویژه، لحاظ کردن مواد آموزشی مناسب، و در نهایت اینکه چه فعالیت ها و برنامه هایی باید مد نظر برنامه ریزان قرار گیرد؟
کاربرد مدل سه جانبه فرهنگی در توسعه امنیت انسانی غرب آسیا
اهمیت عوامل فرهنگی و فرهنگ وحدت منطقه ای در توسعه امنیت انسانی غرب آسیا از طریق مدل های توسعه فرهنگی درون زا توضیح داده می شود. در این مقاله ضمن بیان یکی از مدل های توسعه ی درون زا یعنی مدل توسعه با تغییر درون زای فرهنگی، مدلی برای تبیین امنیت انسانی غرب آسیا معرفی می شود و ضرورت همکاری سه جانبه میان بخش های بین فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بررسی خواهد شد. در ادامه تأثیر مثبت مشارکت اجتماعی، اعتماد اجتماعی و نیز همکاری مشارکت اجتماعی منطقه ای، فرهنگ و وحدت منطقه ای و مشارکت سیاسی منطقه ای بر توسعه امنیت انسانی در غرب آسیا مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. ابتدا ماهیت فرایند مشارکت اجتماعی و توسعه فرهنگی در منطقه غرب آسیا بررسی می شود؛ سپس سازماندهی، عناصر و تأثیرات آن بر مراحل و نیز مدل های توسعه درون زای وحدت فرهنگی در منطقه بررسی می شود. متعاقباً عوامل مؤثر بر موفقیت و کامیابی طرح های توسعه وحدت فرهنگی با توجه به مدل سه جانبه فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، بررسی و تحلیل خواهد شد.
کاربرد طرح سرمایه اجتماعی در ارتقای امنیت انسانی نقاط مرزی مطالعه موردی: استان خراسان جنوبی
امروزه حفاظت و حراست از سرزمین برای تمامی جوامع یک ارزش محسوب می شود. ضمانت تحقق این امر بدون شک، مدیریت مرز ها و داشتن مرز هایی با امنیت کامل می باشد که این امر از طریق ارتقای امنیت انسانی در مناطق مرزی محقق می شود. امنیت و ثبات، بنیادی ترین نیاز هر جامعه و مهم ترین عامل برای دوام زندگی اجتماعی به شمار می رود. استان خراسان جنوبی دارای مرز های زیادی با همسایگان شرقی کشور می باشد. که نا امنی آنها نگرانی هایی را برای مرز نشینان و دولت مرکزی به وجود می آورد. در همین راستا اهمیت سرمایه اجتماعی در روند توسعه جوامع، مسأله ایی است که در سال های اخیر مورد توجه بسیاری از محققان قرار گرفته است. چرخش ساختار اجتماعی و تغییرات همه جانبه در عرصه های مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه مدرن، و مخاطرات ناشی از این تغییرات توجه به این مهم را جدی ساخته است. با اهمیت یافتن سرمایه اجتماعی در جامعه معاصر، به تدریج این مفهوم در نزد سیاستگذاران، برنامه ریزان و دولتمردان از جایگاه خاصی برخوردار شد تا جایی که اهمیت سرمایه اجتماعی و به تبع آن اعتماد اجتماعی در قانون برنامه توسعه اقتصادی-اجتماعی و مدیریت اجتماعی کشور، نیز مورد توجه قرار گرفت. این نوشتار با روش کتابخانه ای در پی تبیین طرح سرمایه اجتماعی در ارتقای امنیت انسانی مرز های استان خراسان جنوبی است.
بررسی رابطه مشارکت اجتماعی و سیاسی با امنیت ملی در بین شهروندان همدانی
منبع:
دانش انتظامی همدان سال اول تابستان ۱۳۹۳ شماره ۱
117 - 146
حوزه های تخصصی:
موضوع پژوهش حاضر بررسی رابطه مشارکت اجتماعی و سیاسی شهروندان همدانی با امنیت ملّی کشور است. چارچوب نظری تحقیق ترکیبی از نظریه های جامعه شناختی لیپست، دال، وینر، دورکیم و نظریه انتخاب عقلانی می باشد که با توجه به موضوع و اهداف تحقیق تدوین گردیده است . فرضیات این پژوهش بر اساس مدل تئوریکی فوق اقتباس شده و فرضیات به دنبال کشف روابط میان مشارکت اجتماعی و سیاسی با امنیت ملی هستند. جهت بررسی فرضیات مطرح شده 350 نفر از افراد بالای 18 سال ساکن در شهر همدان به صورت خوشه ای و تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند .روش تحقیق پیمایشی می باشد که به منظور آزمون الگوی تحلیلی روی نمونه تحقیق پرسشنامه ای توسط محقق طراحی شد. اعتبار پرسشنامه از نوع اعتبار صوری بوده و در آزمون مقدماتی تحقیق، ضریب آلفا جهت پایایی مقیاس امنیت ملّی برابر با 87/0بوده است. پرسشنامه طراحی شده توسط پرسشگران روی افراد مورد مطالعه اجراء و داده های مورد نظر گردآوری شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از روش آماری همبستگی پیرسون، انجام گرفت. نتایج تحلیل آماری نشان می دهد که متغیرهای سن و تحصیلات پاسخگویان با متغیر مشارکت اجتماعی و سیاسی رابطه معنی داری ندارند .اما روابط مشارکت اجتماعی و سیاسی با امنیت ملی مثبت و معنادار می باشد، در نهایت الگوی نهایی نشان داد که بیش تر از همه متغیرهای مستقل، متغیر«مشارکت سیاسی» در ضریب امنیت ملی مؤثر می باشد، بدین معنی که هر چه میزان مشارکت سیاسی افراد بیش تر باشد، ضریب امنیت ملی کشور نیز افزایش خواهد یافت.
رویه های اثرگذار کارکرد نگهبان محله بر احساس امنیت شهروندان
منبع:
دانش انتظامی همدان سال پنجم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۱۶)
99 - 118
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی رویه های اثرگذار کارکرد نگهبان محله بر احساس امنیت شهروندان حوزه استحفاظی سرکلانتری .... پس از عملی شدن طرح نگهبان محله انجام پذیرفت. در این پژوهش، از روش تحقیق پیمایشی استفاده شده است. جامعه ی آماری این پژوهش، کلیه افراد 20 تا 45 سال ساکن در در حوزه سرکلانتری ... می باشند و از طریق نمونه گیری هدفمند و با استفاده از جدول کرجسی و مورگان تعداد نمونه ها حدوداً 200 نفر انتخاب گردیدند. در این پژوهش، جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه احساس امنیت عمومی استفاده شده است که برای تعیین روایی آن از روایی محتوایی و همچنین برای به دست آوردن پایایی آن از ضریب آلفای کرونباخ بهره گرفته شده است که مقدار آن در پرسشنامه مذکور 89/0 محاسبه گردید. در این پژوهش، جهت آزمون فرضیه ها، از آزمون تی تک گروهی استفاده شد و یافته های حاصل از این تجزیه و تحلیل آماری آشکار ساخت که به کاربرد رویه استفاده از نگهبان محله بر احساس امنیت جانی، مالی و روانی شهروندان تأثیر مثبت داشته و باعث افزایش آن ها در بین شهروندان می شود.
بررسی ارتباط میان اعتماد و مشارکت اجتماعی (مورد مطالعه: شهروندان شهرهای استان همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استان همدان ترکیبی از اقوام مختلف فارس، لر، ترک و کرد است که امروز بیش از هر زمان دیگری در یکدیگر ادغام شده اند و به صورت روزمره در تعامل و ارتباط با یکدیگرند. در بستر چنین تنوعی، موضوع اعتماد و مشارکت اجتماعی از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. این پژوهش به روش کمی و با هدف بررسی ارتباط میان اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی در استان همدان انجام شده است. جامعه آماری آن را افراد 15 سال ساکن در 9 شهرستان استان تشکیل می دهد. این جمعیت شامل 612.449 نفر است که نمونه ای 800 نفری از آن ها مطالعه شد. یافته ها نشان می دهد اعتماد اجتماعی دارای میانگین 41/42 درصد و درنتیجه اندک است. درمقابل، میزان مشارکت اجتماعی با 61/89 زیاد است. براساس نتایج آزمون فرضیه ها، متغیرهای جنسیت، درآمد و تحصیلات ارتباط معناداری با اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی ندارند، اما رابطه سن با مشارکت معنادار و منفی است. در پژوهش حاضر، رابطه معنادار اعتماد و ابعاد آن (اعتماد نهادی، عمومی و بین فردی) با مشارکت اجتماعی اثبات شده است. به طورکلی و براساس یافته ها می توان گفت مشارکت اجتماعی بدون ارتقای سطح اعتماد اجتماعی در شهرهای استان همدان امری دشوار است؛ بنابراین ارتقای سطح اعتماد اجتماعی، به ویژه اعتماد نهادی از ضرورت های این امر است. عملکرد درست نهادها، به ویژه آن هایی که به طور مستقیم با مردم سروکار دارند، بسیار تعیین کننده است.
شناسایی و تحلیل مولفه های تاب آوری جامعه ایران در مقابله با بحران شیوع کووید19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قدرت نرم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
91 - 117
حوزه های تخصصی:
اپیدمی کووید19 از آغاز 2020 با شیوع سریع و با شدت بالای بیماری، آمار بالای مرگ و میر ناشی از آن، یکی از مهمترین تهدیدات بهداشت عمومی در این قرن است. اپیدمی کووید19، در ابتداء نظام سلامت جوامع را به چالش کشید و بسرعت سایر حوزه های اقتصادی و اجتماعی را نیز درگیر کرد. جامعه ایران نیز از شیوع این ویروس و اختلالات شدید آن برکنار نماند. با این توضیح هدف مقاله حاضر شناسایی مولفه های تاب آوری جامعه ایران در مقابله با اپیدمی کووید19 به عنوان یک بلیه حاد طبیعی با پیامدهای اقتصادی و اجتماعی است. این مهم با روشی توصیفی- تحلیلی و با طرح این سوال که چه مولفه-هایی تاب آوری جامعه را برای مواجهه با شرایط بحرانی ناشی از اپیدمی کووید19 ارتقاء داده و امکان مقاومت آن را در این شرایط فراهم می سازد، پی گیری می شود. داده ها از طریق مطالعه اسنادی و کتابخانه ای همچنین مشاهدات میدانی جمع آوری شده است. با این مفروض که گستره تاثیرات و پیامدهای شیوع گسترده کووید19 پتانسیل بسیار بالایی برای حاد شدن و شکنندگی مقاومت جامعه دارد، در انتها راهبردهایی به منظور ارتقاء مقاومت و تاب آوری جامعه تدوین و ارائه می شود.
بررسی عوامل مؤثر بر میزان مشارکت دانشجویان در فعالیت های فرهنگی و اجتماعی دانشگاه غیرانتفاعی حکیم نظامی قوچان
حوزه های تخصصی:
هدف بررسی عوامل موثر بر میزان مشارکت دانشجویان در فعالیت های فرهنگی و اجتماعی دانشگاه حکیم نظامی قوچان می باشد که از روش توصیفی – پیمایشی استفاده شده است . جامعه آماری تحقیق حاضر شامل تمام دانشجویان دانشگاه حکیم نظامی قوچان می باشد که بر اساس آمار موجود از دانشگاه 1300 نفر می باشند که از این تعداد 297 نفر به عنوان جمعیت نمونه طبق فرمول نمونه گیری کوکران و به صورت تصادفی انتخاب شدند .پرسشنامه ای که در تحقیق حاضر برای گرد آوری داده های مورد نیاز به کار گرفته شده ، پرسشنامه محقق ساخته برای اندازه گیری میزان مشارکت دانشجویان در فعالیت های فرهنگی و اجتماعی و عوامل موثر بر آن می باشد . پرسشنامه محقق ساخته از روایی و پایایی معتبری برخوردار بوده است . گویه های این پرسشنامه بر روی یک مقیاس 5 درجه ای ، درجه بندی شده اند . تعداد سوالات پرسشنامه 56 سوال می باشد . در این پژوهش میزان مشارکت دانشجویان به عنوان متغیر وابسته و عوامل موثر بر میزان مشارکت دانشجویان که شامل : سن ، جنسیت ، وضعیت شغلی ، وضعیت تاهل ، مقطع تحصیلی ، خود آگاهی ، اعتماد اجتماعی ، ارتباط اجتماعی و حمایت های مالی و معنوی دانشگاه می باشند به عنوان متغیر های مستقل انتخاب شده اند . داده های حاصله با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون(r) و آزمون رگرسیون چند متغیره ،با کمک نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. رگرسیون خطی چندگانه نشان می دهد، مولفه های عوامل موثر بر میزان مشارکت دانشجویان که شامل سن ، جنسیت ، وضعیت تاهل ، مقطع تحصیلی ، وضعیت شغلی، خود آگاهی، اعتماد اجتماعی، ارتباط اجتماعی و حمایت های مالی و معنوی دانشگاه می باشند در فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی قادر به پیش بینی میزان مشارکت دانشجویان هستند. همچنین مجذور ضریب همبستگی چندگانه 30/0R2= نیز نشان میدهد که این متغیرها می توانند 30 درصد مشارکت دانشجویان را تبیین کنند. نتایج آزمون فرضیات بیانگر این موضوع می باشد که بین اعتماد اجتماعی ، ارتباط اجتماعی ، حمایت های مالی و معنوی دانشگاه ، وضعیت شغلی با میزان مشارکت دانشجویان در فعالیت های فرهنگی و اجتماعی داخل دانشگاه رابطه معنا داری وجود دارد. بین سن، جنسیت، وضعیت تاهل ، مقطع تحصیلی ، خود آگاهی با میزان مشارکت دانشجویان در فعالیت های فرهنگی و اجتماعی داخل دانشگاه رابطه معنا داری وجود ندارد.
مشارکت اجتماعی ایرانیان در اینستاگرام از منظر رسانه و فرهنگ: با بررسی موردی زلزله کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۴ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۶
161 - 192
حوزه های تخصصی:
رسانه ها و فرهنگ به هم پیوسته هستند و زمانی که این پیوند به کنشی اجتماعی منجر شود، اهمیت دوچندانی می یابد. این پژوهش با رویکردی فرهنگی و ارتباطاتی با هدف بررسی کارکردهای اینستاگرام در تشکیل مشارکت اجتماعی در زلزله کرمانشاه انجام گرفته است. برای این منظور همه پست های صفحات اینستاگرام سه سلبریتی متمایز فرهنگی، ورزشی و سیاسی فعال در کمک رسانی به زلزله زدگان کرمانشاه در بازه زمانی 24 آبان 1396 تا اول فروردین 1397 به همراه کامنت های کاربران این صفحات به روش «تحلیل محتوا» مورد مطالعه قرارگرفته و داده ها با استفاده از نرم افزار اس پی اس اس پردازش و برای بررسی فرضیه از آزمون کای اسکوئر و ضریب وی-کرامر، استفاده شده است. مبانی نظری این مقاله بر چارچوب نظریه «جامعه شبکه ای»، «مشارکت آنلاین» و «مشارکت دموکراتیک رسانه ها» استوار شده است. این تحقیق بر اساس شاخص های مختلف فرهنگی نظیر زبان، ادبیات و لحن کاربران، نشان می دهد سلبریتی ها از ظرفیت نوشته و عکس، بیشتر از فیلم و ایموجی در برقراری ارتباط با مخاطبان استفاده کرده و کاربران نیز در تعامل با ایشان بیشتر از زبان محاوره و لحن مؤدبانه استفاده کرده اند. در نتیجه اینستاگرام به عنوان رسانه ای جدید نزد ایرانیان، کارکردهای مهمی در تشکیل مشارکت اجتماعی و پیوند فرهنگی دارد، که با زمینه های تاریخی، فرهنگی و اجتماعی (کانتکست) در ارتباط است.
تبیین جامعه شناختی همسازی اجتماعی گروه های قومی در افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از تمایزات فرهنگی و اجتماعی که در انسجام و پیوستگی جوامع بشری اثرگذار است، تفاوت های ناشی از روابط و مناسبات درون قومی و برون قومی یا همسازی اجتماعی بین اقوام است. این موضوع به این دلیل اهمیت دارد که هم در به وجودآمدن پیوستگی اجتماعی و هم در قرارگرفتن جامعه در وضعیت گسست و ستیز اجتماعی می تواند از نقش برجسته ای برخوردار باشد. پژوهش حاضر در همین راستا و با هدف تبیین جامعه شناختی همسازی اجتماعی گروه های قومی در افغانستان انجام شده است. روش تحقیق در این پژوهش پیمایش و ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه است. جامعه آماری این مطالعه، افراد بزرگسال بازه سنی 20 تا 50 سال شهر کابل بودند که از چهار قوم عمده و بزرگ پشتون، تاجیک، هزاره و ازبک انتخاب شده اند. حجم نمونه 1055 نفر بود که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شد. یافته های تحقیق نشان می دهد که بین حمایت اجتماعی (414/0 = r) و احساس محرومیت نسبی (160/0- = r)، اعتماد اجتماعی (083/0 = r)، مشارکت اجتماعی (25/0 = r)، تعلق اجتماعی (212/0 = r)، بی تفاوتی اجتماعی (177/0- = r)، مدارای اجتماعی (413/0 = r) و فاصله اجتماعی (233/0- = r) با همسازی اجتماعی همبستگی معناداری وجود دارد. تجزیه وتحلیل معادلات ساختاری نشان داد که محرومیت نسبی، بیشتر تأثیر غیرمستقیم دارد تا تأثیر مستقیم. تأثیر مستقیم محرومیت نسبی بر همسازی اجتماعی برابر با 004/0- و تأثیر مستقیم برابر با 101/0- است. همچنین تأثیر مستقیم مشارکت اجتماعی برابر با 084/0، اعتماد اجتماعی برابر با 086/0، تعلق اجتماعی برابر با 201/0، حمایت اجتماعی برابر با 326/0، مدارای اجتماعی برابر با 126/0، بی تفاوتی اجتماعی برابر با 276/0- و فاصله اجتماعی برابر با 202/0- است. نتایج پژوهش نشان می دهد که نبود احساس محرومیت نسبی، مشارکت اجتماعی، تعلق اجتماعی و اعتماد اجتماعی بین اقوام و گروه های گوناگون در ساختار سیاسی و اجتماعی افغانستان می تواند به شکل گیری تعاملات و ارتباطات اجتماعی بین آن ها منجر شود و زمینه همسازی اجتماعی اقوام و فقدان واگرایی قومی را به همراه داشته باشد.
تبیین جامعه شناختی تأثیر قوم گرایی بر توسعه مدنی(موردمطالعه : استان بوشهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر قوم گرایی بر توسعه ی مدنی شهروندان استان بوشهر انجام است. قوم گرایی در مقاله به معنای تعلق قومی و قوم دوستی مورد مطالعه قرار گرفت، جامعه آماری تحقیق، شهروندان استان بوشهر در نظر گرفته شد. حجم نمونه تحقیق با استفاده از فرمول کوکران 384 نفر و با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای و تصادفی پرسشنامه به اجرا درآمد. یافته ها نشان می دهد تاثیر متغیر قوم گرایی بر توسعه ی مدنی شهروندان معنادار و به میزان 37.4 درصد است. به عبارتی 37 درصد از تغییرات توسعه ی مدنی توسط متغیر قوم گرایی تبیین می شود و 63 درصد دیگر مربوط به سایر متغیرها می باشد. تاثیر متغیر مستقل بر مشارکت اجتماعی و مدارای اجتماعی برابر 36.9 و 28.8 درصد؛ بر قانون گرایی برابر 8.5- درصد و تاثیر متغیر قوم گرایی بر رفتار شهروندی برابر 48.7 و تحزب گرایی برابر 44.2 درصد بدست آمده است. در نهایت از طریق آزمون GLM برای بررسی آزمون مقایسه میانگین توسعه ی مدنی به تفکیک قوم مداری مشخص گردید که افراد مورد مطالعه که از سطح بالای قوم مداری برخوردارند به اندازه 79/43 واحد میانگین در مقام قیاس با افراد سطح متوسط قوم مداری؛ از توسعه ی مدنی بیشتری(بالاتری) برخوردارند.
نقش سرمایه اجتماعی در میزان بیگانگی سیاسی شهروندان تهرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی سیاسی ایران سال سوم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۱۲)
171 - 198
حوزه های تخصصی:
یکی از مولفه های موثر در ثبات سیاسی، میزان وفاق سیاسی و عدم احساس بیگانگی سیاسی شهروندان است. در میزان احساس بیگانگی سیاسی شهروندان جامعه عوامل مختلفی در سطوح خرد و کلان می تواند موثر باشد که از جمله می توان به نقش سرمایه اجتماعی اشاره نمود. سرمایه اجتماعی با مولفه هایی همچون اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعی و مشارکت اجتماعی می تواند در پیوند شهروندان یک جامعه با دولت و نظام سیاسی و در نتیجه عملکرد مطلوب هیات حاکمه آن نظام نقش موثری داشته باشد. از اینرو هدف مقاله حاضر بررسی رابطه سرمایه اجتماعی با بیگانگی سیاسی است که با استفاده از روش پیمایش و بهره گیری از تکنیک پرسشنامه جهت گردآوری داده ها انجام شده است. جامعه آماری آن شامل شهروندان شهر تهران می باشد که از این جامعه آماری 384 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شده اند. در این پژوهش بیگانگی سیاسی با استفاده از مقیاس شوارتز و سرمایه اجتماعی با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته و در سه بعد اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی و انسجام اجتماعی سنجیده شده-اند. نتایج تحقیق نشان داد که در میان مولفه های سرمایه اجتماعی میانگین اعتماد اجتماعی به ویژه در سطح اعتماد نهادی کمتر از سایر مولفه ها می باشد. بین سرمایه اجتماعی و بیگانگی سیاسی در سطح اطمینان 99 درصد و با استفاده از ضریب پیرسون همبستگی معنی دار و معکوس وجود داشته است. بر اساس یافته ها در میان مولفه های سرمایه اجتماعی، مولفه اعتماد اجتماعی بیشترین همبستگی را با بیگانگی سیاسی شهروندان نشان داده است.
ارائه مدل الگوی مشارکت اجتماعی در توسعه پایدار محلات شهری (مطالعه موردی منطقه ۶ شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر عبارت است از شناسایی متغیرهای اصلی اثرگذار بر تمایل شهروندان در مشارکت و نیز تعیین میزان و سهم اثرگذاری هریک از این متغیرها بر متغیر وابسته تحقیق و همچنین ارائه راهکارها وپیشنهادهای جدید جهت بالا بردن میزان مشارکت اجتماعی در بین شهروندان منطقه 6 تهران. در این پژوهش از روش میکس متود استفاده شده است تا ابعاد مشارکت شهروندان به نحوی بهتر و کاملتر مشخص شوند. به این مفهوم که ابتدا از روش کیفی استفاده شد و با 20 نفر از شهروندان منطقه 6 تهران مصاحبه شد تا عوامل موثر بر مشارکت شهروندان این منطقه در توسعه پایدار را گردآوری گردد، سپس از روش کمی استفاده شد و پرسشنامه ای بر اساس ملاکهای عنوان شده توسط شهروندان در مصاحبه تهیه گردید تا بین تعداد بیشتری از شهروندان منطقه 6 تهران توزیع شود و تحلیل آماری لازم صورت گیرد. با توجه به بررسی های انجام شده مشخص شد که میزان اعتماد پاسخگویان، متوسط بوده؛ و پاسخگویان نسبت به شهر و محیط اجتماعی خود احساس تعلق و وابستگی متوسطی داشته اند. میزان مسئولیت پذیری پاسخگویان نیز در حد خوبی بوده ولی میزان رضایت شهروندان از خدمات شهری نسبتا ضعیف بوده است. اکثر مردم نگرش مثبتی نسبت به مشارکت داشتند ولی اذعان داشتند امکان مشارکت کمی برای مشارکت شهروندان فراهم است. همچنین پاسخگویان از نظر ذهنی آمادگی نسبتاً بالایی جهت مشارکت اجتماعی داشته اما به لحاظ عینی و عملی مشارکت بسیار پایینی داشته اند. بنابراین بطورکلی میزان مشارکت اجتماعی افراد در حد نسبتا پایینی بوده است
بررسی کارکردهای اجتماعی قنات در نواحی روستایی با تأکید بر شاخصهای سرمایه اجتماعی ( مورد مطالعه: شهرستان همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قنات ها در ایران کارکردهای اقتصادی، اجتماعی - فرهنگی و زیست محیطی مختلفی در شهرها و روستاها دارند. یکی از عواملی که بر توانایی جامعه در مدیریت منابع آب مشترک تاثیر می گذارد سرمایه ی اجتماعی است. از طرف دیگر وجود قنات موجب ایجاد فضای مشارکتی در روستاها می شود و این فضای مشارکتی منشاء سرمایه ی اجتماعی در روستاها است. روش تحقیق توصیفی - تحلیلی است که با هدف بررسی نقش قنات در افزایش سرمایه ی اجتماعی ساکنین نواحی روستایی در بخش مرکزی شهرستان همدان انجام شده است. میزان سرمایه ی اجتماعی در روستاهای مورد مطالعه در چهار مؤلّفه انسجام اجتماعی، مشارکت اجتماعی، اعتماد اجتماعی و امنیت اجتماعی مورد سنجش قرار گرفت. پایایی پرسش نامه با مقدار آلفای کرونباخ 82/0 تأیید شد. جهت روایی از نظرات کارشناسان و خبرگان دانشگاهی استفاده گردید. جامعه آماری شامل 15 روستا بود که به دو گروه، روستاهای دارای قنات و فاقد قنات تقسیم شدند. از تعداد 9257 خانوار در جامعه آماری، حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 369 خانوار تعیین گردید که سهم روستاهای دارای قنات 244 خانوار و روستاهای فاقد قنات 125 خانوار مشخص شد. داده های مورد نیاز بر اساس مطالعات میدانی و اسناد کتابخانه ای جمع آوری شد. داده های جمع آوری شده از طریق آزمون های آماری نظیر آزمون T مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. نتایج تحقیق نشان داد که سرمایه اجتماعی در روستاهای دارای قنات با میانگین 98/3 و روستاهای فاقد قنات با میانگین 37/3 در وضعیت مطلوب قرار دارند اما آزمون T در سطح 99 درصد، تفاوت معنی داری را در میزان سرمایه اجتماعی در دو گروه روستاهای مذکور نشان داد بدین معنی که میزان سرمایه ی اجتماعی در روستاهای دارای قنات بیش تر بود. تقویّت سرمایه ی اجتماعی می تواند به عنوان ابزاری در جهت دست یابی به مدیریت پایدار منابع آب و توسعه ی پایدار روستایی عمل نماید که این سرمایه ی اجتماعی باعث توانمندسازی روستاییان، اعتمادبه نفس و خود باوری در آن ها می شود.
تدوین چارچوب مفهومی بازآفرینی شهری اجتماع محور مبتنی بر آموزش در بافت های تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۲ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳
21 - 34
حوزه های تخصصی:
در سیر تکامل رویکرد بازآفرینی شهری توجه به مقوله مشارکت اجتماعی، منجر به شکل گیری رویکرد بازآفرینی شهری اجتماع محور گردیده است. مشارکت مردمی در فرآیند بازآفرینی منجر به افزایش سرمایه اجتماعی، حس تعلق به مکان و مسئولیت پذیری نسبت به مکان خواهد شد و نهایتاً پایداری اجتماعی را بوجود خواهد آورد. از آنجایی که مهارت و آگاهی کافی برای ورود به عرصه مشارکت در فرآیند توسعه محلی، امری ضروری است، به نظر می رسد دلیل عدم مشارکت مردمی در فرآیند مذکور، حاصل فقدان آموزش های موردِ نیاز بوده است. با هدف تبیین رابطه بین آموزش و بازآفرینی شهری و همچنین تعیین نقش و جایگاهِ آموزش در فرآیند بازآفرینی شهری اجتماع محور، در پژوهش حاضر با بهره گیری از روش تحقیق کیفی و راهبرد تحلیل محتوا، نظریات، بیانیه ها و منشورهای بین المللی، واکاوی گردیده اند که در نهایت منجر به تشکیل مدل بازآفرینی شهری اجتماع محور از طریق آموزش شده است. همچنین در پیِ تبیین این رابطه و در پاسخ به این پرسش که «آموزش اجتماعی در فرآیند بازآفرینی شهری اجتماع محور چه تأثیری خواهد داشت؟»، نظریات و تجربیات موجود مورد بررسی قرار گرفته اند و سه نوع رویکرد تشخیص داده شده است: استقرار واحدهای آموزش عالی در محلات هدف، دسترسی عمومی و عادلانه به کاربری های آموزشی و آموزش های اجتماعی به ساکنان محلات هدف. نتایج تحقیق نشان می دهد اتخاذِ رویکرد مشارکت بعنوان پارادایم برنامه ریزی، منجر به موفقیت پروژه های بازآفرینی شهری خواهد شد، و آموزش به اجتماع نباید ابزاری برای رسیدن به اهداف باشد بلکه ابزار اجرایی برای جلب مشارکت ساکنان باید در نظر گرفته شود و همچنین آموزش در این مفهوم به عنوان ابزاری برای نیل به توانمندسازی، ظرفیت سازی و نهادسازی در میان ساکنان محله خواهد بود که منجر به آگاهی بخشی و زمینه ساز مشارکت اجتماعی، عامل حساس سازی ساکنان نسبت به محیط و همچنین عامل مسئولیت پذیریِ افراد نسبت به توسعه آتی محله خواهد بود.
تأثیر کارکردهای رسانه تصویری در توسعه سواد حرکتی دانش آموزان دوره متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت ورزشی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۵۳)
703 - 721
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تبیین کارکردهای رسانه تصویری در توسعه سواد حرکتی دانش آموزان دوره متوسطه بود. جامعه آماری پژوهش براساس ماهیت اجرایی آن و مشخص نبودن تعداد دقیق افراد با استفاده از جدول مورگان 384 نفر از دانش آموزان دوره متوسطه شهر تهران تعیین شد. برای گردآوری داده ها از دو پرسشنامه نقش رسانه های تصویری در توسعه ورزش و سلامتی برگرفته از تحقیقات نیکنام (1392) و راندال (1382) و پرسشنامه استاندارد سواد حرکتی (وحدانی، 1394) استفاده شد. همچنین، روایی پرسشنامه ها با نظر متخصصان مدیریت ورزشی و حیطه رسانه و پایایی آنها نیز با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ تأیید شد. یافته های پژوهش نشان داد که بین میانگین نمره کارکرد رسانه و سواد حرکتی و تمامی مؤلفه های آنها با میانگین فرضی تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین مشخص شد که بین کارکرد رسانه و مؤلفه های آن با سواد حرکتی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد و مؤلفه های کارکرد رسانه، توانایی پیش بینی 44 درصد از تغییرات سواد حرکتی را دارند. در نهایت، مشخص شد که مدل ساختاری رابطه دو متغیر اصلی پژوهش از برازش معناداری برخوردار است. با توجه به یافته ها می توان گفت که مسئولان، والدین و عوامل مربوط با تمرکز بر کارکرد رسانه های تصویری در حیطه ورزش، می توانند موجبات رشد و توسعه سواد حرکتی دانش آموزان و نوجوانان را فراهم آورند و بدین ترتیب فرهنگ ارائه محتوای مناسب را در جامعه گسترش دهند تا والدین بتوانند با بهره گیری از این محتوا برنامه ریزی مناسبی برای فرزندان خود و آینده آنها داشته باشند.
تحلیل مشارکت اجتماعی دانشگاه ها در جامعه؛ با تأکید بر انتظارات جامعه محلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل مشارکت اجتماعی دانشگاه، هدف اصلی پژوهش حاضر بود. برای این منظور از دیدگاه روش شناسی از راهبرد داده بنیاد استفاده شد. قلمرو مطالعه استان و دانشگاه سمنان است. نمونه آماری شامل دو گروه ذی نفعان داخلی دانشگاه (ازجمله کارکنان، معاونان و اعضای هیئت علمی دانشگاه) و ذی نفعان خارجی دانشگاه (ازجمله مدیران و کارشناسان سازمان های محلی، آموزش و پرورش، استانداری و شهرداری) در نظر گرفته شد. نمونه گیری به صورت هدفمند انجام و حجم نمونه براساس شیوه نوظهور 29 نفر تعیین شد. افراد نمونه کسانی بودند که مناصب تأثیرگذار و تجربه مشترک دانشگاهی داشتند. تحلیل داده ها، طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام شد و الگوی پارادایمی پژوهش به دست آمد. نتایج پژوهش نشان دادند از مهم ترین عوامل علّی مشارکت اجتماعی دانشگاه، کارآیی و اثربخشی دانشگاه، پایش ادواری عملکرد دانشگاه ازطریق سازمان های محلی و همتایان، آموزش در زمینه مسائل زیست محیطی، غنی سازی برنامه های درسی و متناسب سازی محتوای آموزشی با نیاز جامعه است. در این میان راهبردهایی از دیدگاه مطلعان کلیدی و با توجه به تجربیات و ادراک آنان از وضعیت مشارکت اجتماعی دانشگاهی به دست آمد که می توان به آموزش شهروندان و فرهنگ سازی در زمینه کاهش تولید و تفکیک زباله های خانگی، بازکردن فضای اجتماعی دانشگاه برای رشد و عرضه جوانان، آموزش صنایع دستی استان به زنان خانه دار به ویژه در مناطق محروم، حساسیت برنامه هایی در زمینه حفاظت از محیط زیست و بازنگری محتوای آموزشی براساس نیاز جامعه اشاره کرد. برای اجرای این راهبردها نباید از نقش عوامل محیطی مانند سیاسی شدن دانشگاه و تغییر دیدگاه های دولت، وجودنداشتن شایسته سالاری، سیاست کاری مدیران و وابستگی مدیران به جریان های سیاسی، تداخل نگرش های سیاسی و علمی، وجودنداشتن آزادی علمی و اجتماعی، اختیارات محدود و ناچیز هیئت امنا، نداشتن حس مسئولیت و پاسخگویی دانشگاه نسبت به جامعه و همچنین از نقش عوامل زمینه ای ازقبیل ناهماهنگی بین اهداف، رسالت ها و برنامه های دانشگاهی، چابک نبودن دانشگاه در پاسخ به تغییرات محیطی، نقص فرهنگ پژوهش و عادت به مصرف گرایی علمی و فرهنگ مشارکت بین دانشگاه، صنعت و جامعه غافل شد؛ درنهایت، با وجود این کنش ها و واکنش ها و با دست یا بی به مشارکت اجتماعی دانشگاه باید شاهد پیامدهایی ازقبیل کاهش آسیب های اجتماعی، افزایش کیفیت زندگی شهروندان و بهبود نیازهای بهداشتی، نهادینه شدن تفکر کارآفرینی در دانشگاه، کاهش بیکاری و همسویی آموزش با نیازهای جامعه بود.