مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
هبوط
منبع:
مطالعات روان شناسی بالینی سال نهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۴
1 - 33
حوزه های تخصصی:
کلان روایات داستان های مشترک اجتماعی فرهنگی هستند که دارای مضامین مشترک می باشند و قابل استخراج از دل روایت های فردی افراد هستند. این داستان های کلان در اصل به منزله ی بافت برای داستان های فردی محسوب شده و مفاد مورد قبول را برای روایات فردی فراهم می آورند. روایات فرهنگی، منجمد و ثابت شده در زمان نیستند، بلکه مطابق با تاریخ و دوران تغییر می کنند. معانی فرهنگی در طول نسل ها تغییر کرده است، و این روایات چیره ای که در طول تاریخ جایگزین شده اند الهام بخش افراد در نحوه ی شکل دادن به روایاتِ مشروح زندگی شان هستند. در پژوهش حاضر تلاش شد تا با دو روش متفاوت کمی و کیفی از طریق تحلیل داستان های فردی افراد به درونمایه های پرتکرار و مفاد مشترک آنها یعنی شکل نخستین کلان روایات دست یابیم. بدین منظور روایات 30 بزرگسال با کمک مصاحبه ی باز حول محوری متعارض جمع آوری و دو پرسشنامه شخصیت هگزاکو و جهت گیری دینی چرخشی نیز اجرا گردید. در سطح کمی، روایات با استفاده ازنظام نامه ی کدگذاری پایای مک آدامز(1999) تجزیه و تحلیل شد؛ در سطح کیفی، با بهره گیری از مدل کلان روایت مک لین و سید(2015) به بررسی روایات پرداخته شد. نتایج حاکی از وجود درونمایه های مشترک در داستان های فردی افراد است که این ویژگی ها به عنوان داستان های مشترک فرهنگی قلمداد می شوند. در بافت کلان اجتماعی فرهنگی ، کلان روایت دینی سنتی در تقابل با روایت جایگزین مدرن است و این تعارض عظیم در ساختار هویت افراد در سطح خرد، منعکس شده است. گویی افراد درحین درون اندازی مفاد این کلان روایت دینی سنتی و گفتگو با روایت جایگزین، این تعارض موجود را نیز درونی می کنند. سنت به عنوان عاملی مستقل از دین در کلان روایت حاکم اعمال نفوذ می کند.
واکاوی معرفت شناسانه اسکان حضرت آدم(ع) در بهشت برزخی و هبوط از آن، از منظر حکمای نوصدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۴۰)
459 - 477
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به بررسی آرا و آثار حکمای نوصدرایی مبتنی بر نصوص دینی در خصوص«ضرورت اسکان اولیه آدم(ع) در بهشت» اختصاص دارد. پژوهش از نوع استنادی و شیوه آن تحلیل و تبیین محتواست. دیدگاه این حکما چنین بوده که آدمیت باید سیر خود را از مقام برزخ نزولی آغاز و لزوماً با عبور از کثرت عالم ماده، زندگی تکاملی و حرکت صعودی را با اراده و اختیار خود به سوی وحدت عالم عقل آغاز کند لذا طبق بیان قرآن، حضرت آدم(ع) سیر زمینی شدن خود را از بهشت برزخی آغاز کرد، در آن موقف بهشتی؛ تعلیمات اولیه از قبیل اسمای الهی، حقیقت مقام خلیفه اللهی و مسجود فرشتگان شدن را برای زندگی زمینی آموخت؛ همچنین با وساوس شیطانی و دشمنی سرسخت ابلیس با مقام انسانیت آشنا شد؛آنگاه با این آموختگی و دارایی به زمین هبوط داده شد. پس حضور آدم در بهشت، بنا به مصلحتی کمالی و عظیم است که باید در موطن ملکوت این عالم مستقر و سپس هبوط داده شود. این حکایت، چیزی جز تفسیر مقام انسانیت نیست و آن شامل مقام آدمیت و لازمه انسانیت در تمام انسان هاست، نه شخص حضرت آدم(ع) و بهشت برای آدم نوعی خودیابی بوده و تنزل از آن، قرار گرفتن در ریل تکامل است، چرا که لازمه هر صعودی، هبوط خواهد بود.
تأملی بر نظام چینش آیات در قصص قرآنی با تأکید بر آیاتِ روایت گر طوفان نوح(ع) در سوره هود(ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های قرآن و حدیث سال ۵۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
155 - 174
حوزه های تخصصی:
قرآن کریم از قالب روایت گری داستان ها برای بیان معارف بهره برده است. علی رغم کوشش های تفسیری فراوان، در حوزه قصص قرآنی، بررسی شیوه روایت گری خداوند در این آیات، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. چینش آیاتِ روایت گرِ طوفان نوح(ع)، در سوره هود(ع) با فرض آنکه بر اساس سیر زمانی به توصیف حوادث واقع شده در طوفان می پردازد، با تعارض هایی روبرو است. این پژوهش با پیشنهاد الگوی «رگ برگی» برای این آیات، ضابطه ای برای عدم رعایت توالی زمانی، در چینش این آیات به دست می دهد. با تفکیک جملات مربوط به دو گروه مؤمنان و کافران از یکدیگر و قرار دادن آن ها در الگوی رگ برگی، طرحی از کل وقایع ماجرای طوفان، به ترتیب زمان وقوع شکل خواهدگرفت. این نظامِ چینش آیات، ضمن آنکه می تواند در تفسیر برخی دیگر از روایت های قرآن کریم مورد توجه قرار گیرد، نخست روشن می سازد که گفتگوی میان نوح(ع) و فرزندش در آستانه برپایی طوفان انجام گرفته است و نه بعد از به حرکت در آمدن کشتی و دوم آنکه دعای نوح(ع) برای نجات فرزندش نه بعد از پایان یافتن طوفان، آن چنان که ترتیب آیات سوره هود(ع) نشان می دهد، بلکه درست پس از ربوده شدن فرزند نوح(ع) توسط امواج صورت گرفته است. همچنین مطابق این نظام، جریان یافتن مقوله «سلام»، بعد از پایان یافتن صحنه پر خطر طوفان و ناآگاهی نوح(ع) از وضعیت اعتقادی فرزند خویش، به گونه ای نو تفسیر می یابند.
خوانشی دینی فلسفی از هبوط نفس انسانی در نگاه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هبوط انسان از مهم ترین مسائل حوزه انسان شناسی در دین پژوهی و مطالعات فلسفی است که نه تنها به تبیین ماهیت نفس، بلکه به چگونگی و نحوه پیدایش آن اشاره دارد. اگر چه در بعضی از آیات قرآن و روایات متعدد، هبوط به وضوح مطرح شده، اما در آثار فلسفی ملاصدرا آمیخته با بحث حدوث نفس توصیف گردیده است. به همین دلیل، نوشتار حاضر بر آن است که به واکاوی مسئله هبوط در نظام فلسفی صدرالمتألهین و برخی از آیات و روایات مربوطه بپردازد و تصویری از هویت و چیستی هبوط از منظر دینی و فلسفی ارائه نماید. این پژوهش با رویکردی مسئله محور، به تبیین نظریه جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا بودن نفس انسانی پرداخته و این ادعا را اثبات می کند که در نگرش صدرایی نسبت «حدوث» و «هبوط» نه از نوع تقابل و تعارض و نه از سنخ تمایز و تغایر، بلکه به گونه ای سازگار و سازوار است. ما می کوشیم با تمایز قائل شدن میان رویکرد فلسفی، عرفانی و تفسیری صدرالمتألهین از اطوار نفس انسان و شناخت صحیح مقام روح و نفس، جایگاه وجودی انسان در دایره هستی را مورد کنکاش قرار دهیم و با رهیافتی فلسفی، از ابعاد وجود شناختی هبوط انسان، متناسب با دیدگاه خاص ملاصدرا در نحوه تحقق انسان، تفسیری عقلانی عرضه نماییم.
تطبیق حکایت هبوط در دو حماسه ی شاهنامه ی فردوسی و بهشت گمشده ی میلتون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال پانزدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
149 - 172
حوزه های تخصصی:
پردازجان میلتون در اثر حماسی خود، بهشت گم شده، به بیان و توصیف حکایت هبوط در داستان هبوط ابلیس، هبوط آدم و هبوط روح مسیح در کالبدی خاکی پرداخته است. در توصیفات و تعاریف میلتون علاوه بر جنبه های متفاوت هبوط، گاهی دیدگاه شاعر را در بیان لزوم و پیامدهای هبوط بشر هم چون عشق، مرگ، برافروختن شعله شهوت و نیاز به توبه و تضرّع و هم چنین عظمت هبوط روح آسمانی مسیح را در جسمی زمینی و تأثیر آن در رستگاری و جاودانگی نهایی بشر، می توان دید. در شاهنامه فردوسینیز هبوط، گاه معنوی و گاه عینی است؛ گاه متوجه شاهان و پهلوانان و گاه در پیوند با قلمرو های آنان و سرزمین های اساطیری و تاریخی است. افزون بر آن، این حماسه ملّی، ریشه در اساطیر و باورهای اساطیری ایرانیان دارد. داستان آفرینش و نبرد بزرگ اساطیری میان دو قطب اهورامزدا و اهریمن یا خیر و شرّ (هم چون نبرد میان خدا و شیطان در برخی از ادیان زنده دنیا) که بنیاد این باورهای کهن را تشکیل می دهد، و نیز درون مایه های اصلی برخی از داستان ها و شخصیت پردازی قهرمانان آن ها هم چون تهمورث، جمشید و کاووس به گونه ای آشکار یا نمادین در بردارنده معانی آشکار و نهان هبوط است. این پژوهش به بررسی جنبه های گوناگون هبوط در این دو اثر حماسی می پردازد.
بازخوانی نظریه خلافت انسان در حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
677 - 696
حوزه های تخصصی:
در الهیات و حکمت صدرایی مقام «خلافت الهی» غایت وجود انسان و عالم هستی است. ملاصدرا با کمک تبیین و براهین عقلانی و با تکیه بر آموزه های وحیانی در صدد توضیح این انگاره برآمده است. هدف نویسندگان در این جستار بازخوانی نظریه ملاصدرا و تأمل در برخی از تفاسیر عقلی اوست. مطابق این نظریه، انسان، خلیفه، نماینده و مظهر خدای تعالی است، خواه به عنوان خلافت صغری (در زمین) و خواه خلافت کبری (در آسمان و عوالم روحانی). ملاصدرا بر آن بوده که انسان به سبب برخورداری از معرفتی که تعلیم خداوند است، شایستگی مقام خلافت الهی و مسجود ملائکه شدن را پیدا کرد. اختلاف وجودی و سرشت و سرنوشت انسان با موجودات دیگر، اعم از فرشتگان، شیاطین، حیوانات، گیاهان و جمادات بر همین مبناست. از این جهت، انسان «امانتدار» خداست، یعنی صفتی وجودی و نوعی کمال نوری بر انسان افاضه شده اند و تنها و تنها به او اختصاص دارد.
رنج قدسی و رهایی در الهیات متأخر مسیحیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقال درصدد است، علاوه بر واکاوی مفهوم رنج، به رابطه بین رنج و رهایی (رستگاری) در الهیات مسیحی بپردازد. تمرکز نویسنده بر سه طیف از رنج است که نه تنها از هم گسسته و غیرمرتبط نیستند، بلکه در ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر نیز به سر می برند: رنج مسیح به عنوان انسانی برگزیده و حتی خارق العاده؛ رنج انسان (معمولی) و رنج خدا. سئوال درباره چرایی و چگونگی تحقق رنج است و توجه به یک رویکرد تئولوژیک در الهیات مسیحیت؛ خدایی که رنج می کشد. پاسخ الهیات مدرن مسیحی به این سئوال که آیا خداوند (با همه قدرت و قهاریتش) می تواند دچار رنج شود، مثبت است و البته می کوشد به پارادوکس قادر و مطلق بودن خدای یگانه (که در عین حال پدر است) و رنج کشیدنش، با طرح مفاهیمی چون تجسم، کنوسیس (Kenosis) خدای عشق و رهایی، پاسخ دهد. البته این پاسخ، شرحی توأمان است بر چرایی رنج مسیح، و البته وجه کنوتیکی و غیرفیزیکی رنج او. از این رو وجه کنوتیکی رنج پدر و پسر، نشان از عمق رنجی داوطلبانه، آگاهانه و عامدانه، برای رستگاری بشر دارد؛ هرچند پدر این رنج را از همان ابتدای خلقت و با حلول روح خود در بنی آدم به جان خریده است. روایت چرایی و چگونگی وقوع این رنج که در الهیات مسیحی، رنج قدسی و الهی (sacred and divine suffering) نام گرفته با بهره گیری از رویکردهای متألهان متأخر مسیحیت (کاتولیک) انجام شده است که برخی از آنها مانند یورگن مولتمان، مفهوم رنج قدسی را تا بعد پراکتیکال الهیات امید و رهایی بخش (liberation theology) تداوم داده اند.
المرأه فی «المثنوى» لجلال الدین الرومی(مقاله علمی وزارت علوم)
بالرغم من النظره المتسامیه التی أطل بها جلال الدین الرومی على المرأه سواء فی حیاته العائلیه (حیال الزوجه، والبنت، وزوجه الابن) أو فی الحیز الاجتماعی، وعلى الرغم من اشعاره الکثیره الزاخره بالاماحات والنقاط المعمقه حول المرأه (زوجهً، معشوقهً، أماً) فی سفره الکبیر(المثنوی)، الاّ أن بالمستطاع أن نلاحظ الى جانب کل ذلک حکایات وابیات لاتتلائم مع اسلوبه فی الحیاه العائلیه، ولا مع شطر من نتاجه الشعری. وبالنظر الى أن القران والحدیث الشریف مصدران اساسیان من مصادر الالهام الشعری عندالرومی، یلوح أن الاشعار المذکوره تتسق مع الاحادیث والروایات التی استترت تدریجیاً فی مطاوی الأعراف التی سادت عصره، اکثر من استلهامها القرآن الکریم أو تناغمها مع آیاته.
تحلیل و بررسی ریخت شناسی داستان هبوط و تعالی درغزلی از دیوان شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ازویژگی های مولوی در عرصه ی غزل پردازی گنجاندن داستان واره ها در غزل است.او از این طریق روشی نو در القای مفاهیم عرفانی به کار می گیرد. حاصل پیوند این غزل ها با داستان واره ها،غزل روایی است که به مثابه ی ابزاری مناسب برای القای اندیشه های مولانا به کار گرفته می شود.این غزل های روایی حاوی ناب ترین تجربه ی عارفانه است،اندیشه هایی که با روایت شدن؛نه تنها بهتر درک می شوند؛بلکه تأثیرگذاری شان نیز می تواند افزایش یابد.بررسی های مختلفی در طی سالیان اخیر در این غزلیّات صورت گرفته است و افراد زیادی از جنبه های گوناگون به دیوان شمس و مفاهیم گران بهای آن نگریسته اند.امّا ریخت شناسی غزل های او به ندرت انجام گرفته است؛ ریخت شناسی دانشی است در حوزه ی مطالعات ادبی که نخستین بار ولادیمیر پراپ آن را برای مطالعه ی قصّه ها مطرح نمود.کارکرد ریخت شناسی در ادبیّات تفکیک آثار ادبی از یکدیگر و تجزیه ی یک اثر ادبی به اجزای به وجود آورنده ی آن و کشف نقش ها و نقش ویژه های اثر و قوانین حاکم بر آن هاست. مقاله ی حاضر درصدد است با استفاده از روش ریخت شناسی،غزلی از غزلیّات دیوان شمس را به اجزای آن فروکاهد و نقش و کارکرد هر عنصر را مشخّص نماید تا بدین وسیله بتواند به درک طرز تلقّی مولانا از قضیه ی هبوط و تعالی نایل آید.
هبوط، نردبانی تا بیکرانه عروج (تبیین هبوط از دیدگاه حکمت متعالیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درباره هبوط حضرت آدم (ع) تفاسیر و تاویل متفاوتی، اعم از رویکرد مدحی و ذمّی وجود دارد اما اینکه کدام تفسیر با مقام نبوت و خلافت ایشان سازگارتر بوده و از دقت و قوت بیشتری برخوردار است، نیاز به بحث و بررسی دارد. در این مقاله تبیین میشود که در میان تفاسیر متعدد، چگونه وجه مدحی هبوط بیش از وجه ذمّی آن قابل دفاع است و از سویی آیا میتوان برای هبوط وجه ضرورت و وجوب نیز لحاظ نمود یا خیر؟ از دیدگاه اهل معرفت بخصوص صدرالمتألهین پیدایش کثرات کرانه ناپیدای عالم طبیعت، عمران و آبادانی زمین، کثرت نسل انسان، استکمال او در پرتو عشق، عرفان و عمل تا نیل به مقام لامقامی خلیفهاللهی و بویژه ظهور یافتن غایت عالم هستی، انسان کامل محمدی، حضرت خاتم الانبیاء (ص) و اهل بیت مطهر ایشان (ع) در کسوت بشری و بسیاری برکات دیگر، همه در پرتو هبوط محقق شد. از اینرو هبوط نه فقط امری ممدوح، بلکه ضروری بود که طبق اراده تکوینی و ازلی خداوند، ضرورتاً باید محقق میشد و انسان را نردبانی میگشت از حضیض نزول تا بینهایت عروج و صعود.
بررسی کلامی و تطبیقی هبوط حضرت آدم(علیه السلام) در دو تفسیر الجوهر الثمین و تیسیر الکریم الرحمن
منبع:
پژوهش و مطالعات علوم اسلامی سال سوم مرداد ۱۴۰۰ شماره ۲۵
39 - 29
حوزه های تخصصی:
قرآن، کتاب قصه و داستان و تاریخ نیست، اما در برخی آیات به زیباترین اسلوب و بهترین بیان، داستانی را ذکر می کند تا هدف خود را در میان کلام به مخاطب برساند. در این مقاله سعی شده است؛ به یکی از پرچالش ترین داستان های قرآنی، که همان هبوط آدم و حوا (علیهم السلام) است اهتمام ورزیده شود. پژوهش حاضر با تکیه بر تفسیر «التیسیر الکریم الرحمن» نوشته ی شیخ عبدالرحمن آل سعدی (م1376ق) از دانشمندان عامه و «الجوهر الثمین» نوشته ی سید عبدالله شبر (م1224ق) از علمای امامیه به بررسی داستان حضرت آدم و حوا در سوره بقره می پردازد. تلاش بر این است که تحلیلی از تفسیر هبوط، با نظر به آیات قرآن کریم ارائه داده شود. لذا نگارنده، با روش توصیفی - تحلیلی و با رویکرد کتابخانه ای - اسنادی، مسائل مربوط به هبوط حضرت آدم (علیه السلام) را مورد بررسی قرار داده است و به تحلیل و بررسی نظرات هر دو مفسر، تصحیح خطاها و ذکر مشترکات و تا حد امکان، ریشه یابی نظرات این دو مفسر پرداخته شده است. در مقایسه این دو تفسیر نگاشته شده، هر دو در بسیاری موارد راه به صواب برده و در برخی موارد نیز دچار خطا شده اند، گاهی مشترکاتی داشتند و در اکثر مطالب، تفاوت دیدگاه و افتراقاتی بین آن دو مشاهده شده است.
ظهور اسطوره صعود از دل تضادها و تمثیل های مربوط به آن در دیوان کبیر
حوزه های تخصصی:
صعود، یکی از بن مایه های بنیادین در هستی شناسی نوع انسان محسوب می شود که گاه با اسطوره بازگشت تلفیق و همپوشانی پیدا می کند. میل به بر رفتن از دنیای زمانمند و مکانمند و از دنیایی که بر اساس تضادها بنیان نهاده شده است به سوی آرمان شهر بی کرانه و بی سو، همواره آرزوی دیرین انسان بوده که در ناخودآگاه او تحکیم شده است. این میل در اشعار مولوی، بویژه در دیوان کبیر با به کارگیری تصاویر، نمادها و مفاهیم اسطوره ای متضاد و در نگاهی تأویلی بروز و ظهور پیدا کرده است. این مقاله با بیرون کشیدن این تضادها که اغلب در ساختاری تمثیلی بیان شده اند، این موضوع را بررسی می کند که اغلب این تضادهای تمثیلی در راستای پدید آوردن اسطوره صعود شکل گرفته اند. در این پژوهش تلاش گردیده با روشی تحلیلی- استنادی و با مراجعه به کتب تحلیلی دست اول در این حوزه به واکاوی، برجسته کردن و بررسی ابعاد این اسطوره از رهگذر تضادهای مطرح شده بپردازد. در ابتدا تأثیر مضامین اسطوره ای مربوط و تحکیم کننده اسطوره صعود همانند اسطوره هبوط، بازگشت جاودانه به وحدت و عشق بررسی شده و سپس تمثیل های مرتبط و برجسته در دیوان کبیر از جمله: آسمان و زمین، نور و ظلمت، قارون و موسی، مرغ و قفس، چاه و جاه، چاه و صحرا و ... و پدید آمدن اسطوره صعود از دل این تضادها موضوع سخن قرار گرفته است.
از حکمت مدنی تا حکمت تمدنی: چشم اندازی به فلسفه ی دین بر مبنای وجود ترابطی انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
انسان، دین و حکمت، سه حقیقت در تعامل اند؛ لذا نحوه پاسخ به دو پرسش انسان شناسانه «چرایی (فلسفه) هبوط انسان در دار کثرت» و «نحوه وجود انسان در نسبت با کثرات پیرامونی اش»، در نحوه دین شناسی و شکل گیری یک دستگاه حِکمی، بازتاب می یابد و «دست یابی به چشم اندازی نوین در فلسفه ی دین و حکمت» به عنوان یک هدف معرفتی؛ از خلال پاسخ به پرسش های فوق و با بهره مندی از ظرفیت های حکمت متعالیه و بر اساس روش قیاسی- برهانی قابل تحقق خواهد بود. حکمت متعالیه، نحوه وجود موجودات را «وجود ربطی (فقر محض در نسبت با مبدأ)» معرفی می کند، لکن با تبیین «نقش کثرت عرضی در حرکت جوهری»، می توان از نحوه ای پیوند وجودی میان موجودات متکثر سخن گفت و نحوه ی وجودی به نام «وجود ترابطی» را تبیین نمود. انسان نیز که در دار کثرت هبوط یافته، علاوه بر وجود ربطی، وجود ترابطی دارد. «تمدن» به عنوان موضوعی انسان بنیان، متأثر از این نحوه وجود- وجود ترابطی -؛ قابلیت تبیین فلسفی می یابد و بر همین مبنا می توان از نوعی حکمت به نام حکمت تمدنی سخن گفت و آن را «استکمال متقابل نفوس انسانی و موجودات دار طبیعت در سایه تمدن الهی و به واسطه انتقاش نفس آدمی به نظم عقلی عالم و تشبه به باری تعالی» تعریف کرد. هم نشینی حکمت تمدنی با بحث قرآنی استخلاف، چشم انداز نوینی از فلسفه ی دین را رقم می زند که در آن غایت «دین»، برپایی تمدن الهی معرفی می شود.
بررسی و تحلیل اسطوره هبوط در متون منثور عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال نهم بهار ۱۳۹۴ شماره ۳۳
145 - 161
حوزه های تخصصی:
متون فارسی عرفانی، به ویژه متون متقدم منثور قرن پنجم و ششم به دلایل و عوامل گوناگون، بستری فراهم کرده اند که اسطوره گناه و هبوط آدم(ص) در کنار مؤلفه هایی چون اختیار و اراده انسان، آگاهی و معرفت، آزادی و جبر، بیش ترین بسامد را داشته باشد. در این مقاله، نویسنده ضمن بررسی مفهوم گناه و هبوط در چهار حوزه «اصل واقعه هبوط»، «امکان هبوط»، «اهداف هبوط» و «نتایج هبوط»، مهم ترین اشتراکات و افتراقات اندیشه عارفانی چون احمد غزالی ، عین القضات همدانی و روزبهان بقلی را ضمن تطبیق، بررسی و تحلیل کرده است. حاصل سخن اینکه، در مجموعه متون منثور فارسی عرفانی به ویژه در دستگاه فکری عارفان یاد شده، مفهوم هبوط و گناه با توجه به ارکان چهارگانه آن، با رنگ و بویی اسطوره ای و نمادین بازتاب یافته است.
مفهوم شناسی تأویل عرفانی «خلیفه الهی» در سوره بقره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، تبیین معنای تأویل عرفانی واژه «خلیفه» درسوره بقره می باشد.نظربه اهمیت بررسی واژگان واصطلاحات قرآنی،این پژوهش پس ازبررسی معنای لغوی این واژه با تدبر درآیات 30الی39 سوره بقره به دریافت مفهوم عرفانی«خلیفه الهی»اقدام نموده وبا استفاده ازمفاهیم واژگان وعبارات کلیدی موجود در آیات مذکور،به نظرمی رسد به معنای عرفانی این لقب درانسان دست یافته است.درهمین راستا،ساختاروجودی«آدم»و رسالتش نیز مفهوم یابی شده است.
دراین تحقیق،تأثیرتعلیم حقیقی«الاسماءکلها»درساختارانسان موردبررسی قرارگرفته است.نتیجه به دست آمده این است که:تجلی کامل اسماءالهی دروجود نوع انسان، شاید عامل اصلی برای تحقق صفت«خلیفه الهی»دراوباشد.وقوع این امر،فرمانبرداری قوای همه عالم راازانسان درپی خواهدداشت که درقالب سجده ملائکه برآدم درقرآن ازآن تعبیرشده است.درحقیقت ائمه علیهم السلام کسانی هستندکه اسماوصفات«رب العالمین»درمعنای اتم واکمل خود،درآن ها از قوه به فعل درآمده است واین معنای تأویل عرفانی «علم الاسماءکلها» است.
نوستالوژی هبوط و بازتاب آن در دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«نوستالوژی» اصطلاحی است که از پزشکی وارد روان شناسی شده سپس جای خود را در ادبیات رمانتیک وغنایی باز کرده است. این حس در تمامی انسان ها به صورت غریزی وجود دارد و زمانی ظاهر می شود که فرد از گذشته پر اقتدار خود فاصله بگیرد. نوستالژی در آغاز ورود به ادبیات فقط شامل احساس این جهانی افراد بود، اما طولی نکشید که با طرح مسأله«هبوط» حضرت آدم، بُعد متافیزیکی نوستالژی نیز خود را آشکار کرد. هبوط حس دلتنگی برای وطن غیر مادّی است که از آغاز خلقت با آدمیان بوده و در تمامی آثار هنری خود را نشان داده است. شعر یکی از ابزار هایی است که هنرمندان برای نشان دادن این حسرت از آن استفاده می کنند. شاعرانِ عارف در بیان این حسّ روحانی آثار بی بدیلی را از خود به جا گذاشته اند. حافظ شیرازی نیز درغزلیّات خود، عالی ترین مفاهیم را در حوزه نوستالوژیِ هبوط خلق کرده است. این مقاله از دو قسمت تشکیل شده است. در قسمت نخست به معرفی نوستالوژی به مفهوم عام و نوستالوژی هبوط پرداخته شده است و قسمت دوم مقاله اختصاص به اندیشه های حافظ در خصوص نوستالوژی هبوط دارد. بخش اخیر نشان می دهد که شرح اشتیاق و مهجوری و چاره گری برای رسیدن به جایگاه نخستین، بر بسیاری از غزلیات خواجه سایه انداخته است.
بازخوانی مسئله شر و راه حل های آن در اندیشه علامه طباطبایی (ره) بر اساس سه نظریه معرفة النفس، نظریه اعتباریات و نظریه هبوط(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله شر نقضی بر منظومه علم مطلق، قدرت مطلق و خیرخواهی مطلق خداوند تلقی شده است. در این مسئله، چند نوع دفاع از وجود خداوند وجود دارد که مهم ترین آنها عبارت اند از دفاع مبتنی بر موهوم یا عدمی انگاشتن شر، دفاع مبتنی بر حاصل جمع برتر خیرها، و دفاع مبتنی بر توجه به سایر صفات خداوند یا توجه به اختیار انسان. علامه طباطبائی پاسخی در باب شرور داده است که راهی چندجانبه را طی می کند. وی بر اساس فلسفه هبوط زمینی آدم و به دنبال آن هم آغوشی آدمی با اعتباریات، از سویی، و ازخودبیگانگی آدمی، از سوی دیگر، تبیینی برای سختی ها و شرور داده است. هبوط زمینی انسان، که ناشی از توجه به بدن زمینی به همراه غفلت از توجه به حضور خداوند است، معرفتی جدید و به دنبال خود عالَمی جدید برای انسان رقم می زند که همراه رنج ها و سختی هاست. در این عالَم جدید، اعتبار از حقیقت و تشریع از تکوین جدا می گردد و همین بستری می شود تا شرور تکوینی نیز از شرور اعتباری و تشریعی منحاز شوند، به گونه ای که گاهی یک شر تکوینی امری خیر اعتبار و تلقی شود. آدمی دردها و رنج های تکوینی را می تواند وسیله ای جهت امتحان و توجه به حضور خداوند قرار دهد، و در این صورت دردها و رنج ها نه تنها تسکین و معنا می یابند، بلکه ناپدید می شوند. شرور حقیقی یا اعتباری هم می توانند بر اساس معنایی که پیدا می کنند در همین وضعیت دنیایی خود خیر تلقی شوند.
بازتاب ساختار و واژه های «سرود مروارید» در دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال ۲۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۵
135 - 159
حوزه های تخصصی:
بن مایه های تبعید روح، هبوط، اسارت، فراموشی، بیداری، رهایی و بازگشت به اصل نخستین، مضامینی نوظهور و مربوط به عرفان اسلامی نیستند، بلکه بسیار کهن تراند. «سرود مروارید» یکی از کهن ترین داستان های رمزی در جهان است؛ که مضامین یاد شده در آن به کم ترین لفظ و معنی بسیار، به زیبایی و با زبانی رمزی بیان شده، در عرفان جهان تأثیر گذاشته است. جوهر اندیشه سرود مروارید، گنوسی است، که در آرای مانوییان، بوداییان و مسیحیان به فراوانی دیده می-شود. در این مقاله تلاش شده تا جلوه ها و بازتاب ریخت شناسانه و واژگانی سرود مروارید، در اندیشه و اشعار حافظ بررسی شود. بررسی ها نشان می دهد حافظ همراه و هم دل با بن مایه های سرود مروارید، در یک سیر و سفر روحانی، که از ازل آغاز شده، روح را تنبیه و تربیت می کند تا مانند شاهزاده سرود مروارید، سرانجام از پیراهن تن جدا شود و به وطن مألوف بازگردد و بار امانت را به معشوق ازلی تقدیم دارد. این پژوهش به روش توصیفی ، تطبیقی، تحلیلی و مطالعه کتاب خانه ای، انجام شده است.