مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
محراب
حوزه های تخصصی:
محراب به عنوان عنصری ارزشی در بناهای مذهبی، همواره کانون توجهات هنرهای تزیینی هنرمندان بوده است. هنرمندان در هر برهه از دوران اسلامی، بهترین عناصر تزئینی (گچبری، آجرکاری، حجاری، کاشیکاری) را برای ساختن و تزئین محراب ها با نهایت دقت به کار برده اند. در طبقه دوم مسجد ملک کرمان، چهار محراب مربوط به نیمه دوم سدة پنجم هجری وجود داشته که بقایایی از سه محراب گچبری آن باقی مانده است. محراب های مذکور از نظر اندازه و ابعاد، تقریباً در یک اندازه ساخته شده اند و با توجه به این که در رابطه با آن ها و اهمیت هنر گچبری شان تاکنون پژوهش مستقلی صورت نگرفته، مطالعه در این خصوص امری ضروری به نظر می رسد. پژوهش حاضر، نخستین تلاشی است که در این زمینه، با هدف بررسی نقش های گچبری محراب ها و سبک هنری به کار رفته در آن ها صورت می گیرد. نتایج پژوهش نشان می دهد که شیوه گچبری این محراب ها به هم شباهت بسیار دارند و فقط از نظر نوع نقش با هم اختلافات جزئی دارند. تزئینات گچبری شامل گل و برگ های اسلیمی، نقش های اسلیمیِ دهن اژدری، نقش های هندسی و خطوط کوفی مُعَقد و مُشجر است. نقش های اسلیمی و کتیبه های به کار رفته در محراب ها برخلاف سبک های دوره های قبل، دارای نوآوری هایی است که آن ها را به لحاظ سبک هنری، ممتاز و برجسته می سازد.
چیدمان کتیبه نگاری: تعامل عناصر بصری در کتیبه ی محراب ها (مورد پژوهشی سه محراب سنگی از ایران پیش از حمله مغول)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی هنر و معماری هنرهای زیبا هنرهای تجسمی مجسمه سازی و برجسته کاری ایران و اسلام
- حوزههای تخصصی هنر و معماری هنرهای زیبا هنرهای تجسمی خوشنویسی و کتابت ایران و اسلام
- حوزههای تخصصی هنر و معماری هنرهای کاربردی هنرهای صناعی تزئینی وغیره ایران و اسلام
- حوزههای تخصصی هنر و معماری هنرهای کاربردی معماری کاربردی ایران و اسلام
کتیبه در محراب مسجدها دارای جایگاه ویژه ای از منظر معنایی و شکلی می باشد. در تزئینات محراب –ها، اغلب از نوشتار و نقشِ توامان استفاده می شد ه که تعامل این دو موجب غنای تصویری محراب ها شده است. گاهی نقوش از نظر بصری هم-ارزش با نوشتار بکار می رفته تا جایی که اگر حتی قسمتی از آن نقش حذف می شد به ساختار کتیبه خلل جدی وارد می شده است. نقش و خط در هماهنگی با هم، سطح کتیبه دار محراب را کامل می نمودند . آنچه که موجب اتحاد میان این دو می-شده، پیروی از ساختاری واحد بوده که بِسان زبان مشترکی، گفتگو را میان خط و نقش فراهم می نماید.
در میان شیوه های نقد و تحلیل اثر، تحلیل ساختاری تاکید خود را بر چگونگی چیدمان عناصر تشکیل دهنده در اثر دارد. این مقاله نیز با هدف تاکید بر همین شیوه تهیه گردیده که پس از توضیح مختصر از جنبه های تاریخیِ کتیبه های انتخابی و در بخش ساختاری این مقاله، به چگونگی انتخاب نقش در کنار خط و خوش نویسی پرداخته می شود. در تشریح اصول بصری کتیبه ی محراب ها، موارد از جزء به کل مورد بررسی قرارگرفته اند. نکته های خُردتر و بنیادی تر چون انتخاب الگوی حرکتی برای خط و نقش مورد کنکاش قرار می گیرد، سپس به اصل هم شکلی و هم گون سازی شکل ها پرداخته می شود، هم-چنین در اصل سوم، به یکی از راه های گسترش عوامل بصری در سطح محراب ها توجه خواهد شد.
مورد انتخابی جهت این مقاله، محراب های مسجد فرط یزد، میمه اصفهان و محرابی از عهد سلجوقی می باشد. در برابر پرسش اصلی این مقاله که چگونگی انتخاب عناصر بصری در کتیبه های محراب های سنگی است و متناسب با نمونه های ارائه و تحلیل شده به عنوان پاسخ و نتیجه آن، می توان عنوان داشت که اصول بصری رعایت شده در اجزای کتیبه ی محراب ها، چون قاعده و قانونی بوده تا کلیت طرح را سامان دهی نماید. این سامان دهی که منجر به هم گون شدن شکلی خط و نقش می شود، نظریه ی وجود یک طراح ( دیزاینر) را در چیدمان کتیبه ی محراب ها تقویت می نماید. به استناد وجود عوامل غنی بصری در کتیبه ها، می توان به این نتیجه رسید که این طراح یا طراح ها می بایست کسی یا کسانی بوده باشند که به جز آگاهی صرف از خط و نقش، از دانش و مبانی بصری در صفحه نیز بهره برده باشند.
بازتاب تصویری هنر اسلامی در مسجد جامع ارومیه )بررسی تزئینات محراب مسجد جامع ارومیه)
هنر ایران اسلامی یکی از شاخص ترین و بارزترین نمونه های هنر اسلامی محسوب می شود. اولین و مهمترین محل بروز و نمود هنر ایرانی- اسلامی، معماری است. مساجد به عنوان یکی از مکانهایی که همواره نمود مذهبی اسلام و به ویژه ایرانیان بوده مطرح می باشد. در این میان به دلیل ارزش و اعتبار مساجد و مذهب در ایران همواره آراستن مساجد یکی از دغدغه های مهم هنرمندان و مردم بوده است. مسجد جامع ارومیه و محراب زیبای آن همانند بیشتر مساجد جامع در سرتاسر ایران از جمله یکی از شاهکارهای معماری ایرانی–اسلامی می باشد. در این تحقیق بر آن هستیم تا به معرفی این مسجد و تزئینات به کار رفته در معماری آن بویژه محراب آن بپردازیم. این پژوهش در پی پاسخ به این سئوال اساسی می باشد که کدامین ویژگیها و تزئینات در محراب مسجد جامع ارومیه به کار رفته است. با توجه به بررسی های انجام گرفته می توان گفت مسجد جامع ارومیه را می توان از بناهای دوره سلجوقی دانست. از جمله عناصر سازنده این بنا می توان به شبستان گنبد دارقدیمی، محراب موجود در داخل شبستان گنبد دار و سایر بخشها اشاره کرد. این مسجد محراب زیبای گچبری دارد که جزء قدیمی ترین، پرکار ترین و بزرگترین محراب های گچبری ایلخانی بوده است. محراب مسجد در زمان ایلخانان ساخته شده و در ضلع جنوبی شبستان قرار گرفته است. با توجه به محراب زیبای این مسجد و تزئینات به کار رفته در آن از جمله، نوع خط، تزئینات خط و تاریخهای ذکر شده در برخی از تزئینات و کتیبه ها می توان به سیر تاریخی مسجد پی برد. محراب مسجد جامع ارومیه با عنصر گچ و نقوش و عناصر سنتی چون اسلیمی، ختایی وکتیبه تزئین یافته است.
تحلیل ویژگی های مضمونی، بصری و ساختاری در محراب های زرین فام دوره ایلخانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سراسر تاریخچه سفالگری و از میان تمام شیوه های تزئین سفال، لعاب زرین فام به سبب درخشش و انعکاس طلاگونه اش همواره مورد توجه و تحسین همگان بوده است. کاشی های طلایی یا کاشی های زرین فام با آغاز قرن 7ق به تزیین محراب ها راه پیدا کردند. این شاهکارهای به جای مانده از اعصار خوارزمشاهی، مغول، ایلخانی و حتی تیموری، نشان دهنده اوج به کارگیری تکنیک های تزئینی برای ساخت محراب ها هستند؛ لیکن از میان نمونه های برجای مانده در دوره های تاریخی مختلف، محراب های زرین فام دوره ایلخانی از کثرت و تنوع بیشتری برخوردارند. از همین رو، این پژوهش می کوشد با رویکردی زیباشناسانه، به مطالعه اجزای کالبدی و کاربرد عناصر بصری در محراب های زرین فام دوره ایلخانی بپردازد. پرسش مقاله حاضر این است که در اجزای کالبدی محراب های زرین فام دوره ایلخانی چه ویژگی هایی وجود دارد؟ برای دستیابی به پاسخ، در گام نخست تلاش شده تمامی محراب های زرین فام موجود از دوره ایلخانی شناسایی شود. سپس به منظور کشف کیفیت اجزای کالبدی آثار، ویژگی های مضمونی، بصری و ساختاری محراب های زرین فام این دوره تاریخی تحلیل و بررسی می شود. نتایج کلی تحقیق بر این نکته تاکید دارند که محراب های زرین فام دوره ایلخانی از کیفیتی مطلوب در اجزای کالبدی آثار برخوردارند، لیکن این کیفیت در ادوار پایانی دوره ایلخانی دچار افت شدیدی شده و بسیاری از ویژگی های مثبت و درخشان این آثار رنگ باخته است.
رویکردی تحلیلی بر کیفیت نور طبیعی در فضای گنبدخانه مسجد سپهسالار (مدرسه شهید مطهری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال نهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
245-256
حوزه های تخصصی:
نور ﻃﺒﯿﻌﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻨﺒﻊ ﺗﺎﻣﯿﻦﮐﻨﻨﺪه روﺷﻨﺎیﯽ در ﺑﻨﺎی ﺗﺎریﺨﯽ ﺑﻮده اﺳﺖ ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ در ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﺎﻫﯿﺖ ﻓﻀﺎی داﺧﻠﯽ ﺑﻨﺎ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﺑﻪﺳﺰایﯽ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﻣﻌﻤﺎران ایﺮاﻧﯽ ﻣﯽﺗﻮاﻧﺴﺘﻨﺪ ﻧﻮر را ﺑﺎ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪی ﺧﻮد ﺑﻪ داﺧﻞ ﺑﻨﺎ ﻫﺪایﺖ ﮐﻨﻨﺪ و ﺑﺪیﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﺑﺎ ایﺠﺎد ﻓﻀﺎیﯽ از ﻧﻮر و ﺗﺎریﮑﯽ، ﻓﻀﺎی یﮑﭙﺎرﭼﻪای را ﺑﺪون اﺳﺘﻔﺎده از ﻣﺼﺎﻟﺢ و ﻋﻨﺎﺻﺮ ﺟﺪاﮐﻨﻨﺪه، ﺑﻪ ﺑﺨﺶﻫﺎی ﻣﺠﺰا ﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﻨﻨﺪ. ﺳﺌﻮال اﺻﻠﯽ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ایﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻮر ﺧﻮرﺷﯿﺪ ﭼﮕﻮﻧﻪ در ﻓﻀﺎی ﮔﻨﺒﺪﺧﺎﻧﻪ ﺟﻨﻮﺑﯽ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺎ ایﺠﺎد ﺳﺎیﻪ و روﺷﻦ و ﺗﺎریﮑﯽ، ﻓﻀﺎﺳﺎزی ﻣﯽﮐﻨﺪ و ﻧﻘﺶ ﻧﻮر در ایﺠﺎد ﺣﺲ ﻗﺪاﺳﺖ ﻣﺤﺮاب اﺻﻠﯽ ﭼﯿﺴﺖ؟. ﺑﻪ ایﻦ ﻣﻨﻈﻮر ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از اﺑﺰارﻫﺎی ﻧﻮرﺳﻨﺠﯽ، ﻧﻮر ﻓﻀﺎی ﺷﺒﺴﺘﺎن و ﻣﺤﺮاب ﺟﻨﻮﺑﯽ ﻣﺴﺠﺪ اﻧﺪازهﮔﯿﺮی و ﺳﭙﺲ ﺑﺎ ﻧﺮماﻓﺰار دیﺎﻟﻮﮐﺲ ۷ ﺳﯿﺮ ﻧﻮر ﻃﺒﯿﻌﯽ در ﮐﻞ ﺳﺎل ﺷﺒﯿﻪﺳﺎزی و ﺑﻪ واﮐﺎوی و ﺗﺤﻠﯿﻞ اﻃﻼﻋﺎت ﭘﺮداﺧﺘﻪ ﺷﺪ. ﻧﺘﺎیﺞ ﻧﺸﺎن ﻣﯽدﻫﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺰان درﺧﺸﻨﺪﮔﯽ ﻧﻮر در ﮐﻠﯿﻪ روزﻫﺎی ﺳﺎل در زﻣﺎن اذان ﻇﻬﺮ در ﻣﺤﺮاب ﺑﻪ ﺑﺎﻻﺗﺮیﻦ درﺟﻪ ﺧﻮد ﻣﯽرﺳﺪ ﮐﻪ ﺳﺒﺐ اﻓﺰایﺶ ﺣﺲ ﻗﺪاﺳﺖ و ارﺗﻘﺎی ﻓﻀﺎی ﻣﻌﻨﻮی ﻣﺤﺮاب ﻣﯽﺷﻮد. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ در ﻓﻀﺎی ﮔﻨﺒﺪﺧﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺟﺎی اﺳﺘﻔﺎده از دیﻮارﻫﺎی ﺟﺪاﮐﻨﻨﺪه، ﻣﯿﺰان ﺷﺪت ﻧﻮر ﺑﺎ ﻫﻤﺎن ﻋﻤﻠﮑﺮد ﻣﻮﺟﺐ ﺗﻔﮑﯿﮏ ﻓﻀﺎﻫﺎ از ﻧﻈﺮ ﻋﻤﻠﮑﺮدی ﻣﯽﺷﻮد. ﺗﻔﺎوت ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﺎ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎت ﮔﺬﺷﺘﻪ در اﺳﺘﻔﺎده از دﺳﺘﮕﺎهﻫﺎی ﻧﻮرﺳﻨﺠﯽ و ﺑﺮرﺳﯽ ﮐﻤﯽ ﻧﻮر ﺑﺮای رﺳﯿﺪن ﺑﻪ رویﮑﺮد ﮐﯿﻔﯽ و ﺗﺒﯿﯿﻦ ﺟﺎیﮕﺎه ﻧﻮر ﻣﻌﻨﻮی در ﻣﺴﺠﺪ اﺳﺖ.
تحولات مفهومی «محراب»، با تأکید بر منابع قرن سوم وچهارم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واژه «محراب» پیش از اسلام وجود داشت. محراب پس از فتوحات اسلامی، یکی از مؤلفه های اصلی مساجد اسلامی شد. تغییر در ساختار و کارکرد محراب در این دو دوره به شیوه های گوناگون قابل بررسی است. بررسی تحولات مفهومی یکی از روش های مطالعات تاریخی است. این نوشتار بر آن است تا از طریق استخراج داده های منابع اسلامی اعم از کتاب های لغت، تفسیر، منابع تاریخی و جغرافیایی قرن سوم و چهارم که این واژه بارها در آنها به کار رفته، بخشی از تحولات مفهومی آن را که منعکس کننده تحولات کارکردی و ساختاری محراب درگذر زمان است، بررسی کند. در این پژوهش از روش مطالعه زمان گذر (معناشناسی تاریخی) استفاده شده است. این روش تحولات معنایی را در چهار نوع تخصیص، توسیع، تنزل و ترفیع مطالعه می کند. کاربرد این روش در بررسی تحولات معنایی واژه محراب در متون نشان می دهد که این واژه از دلالت بر کل به دلالت بر جزء؛ از معنای عام به خاص (تخصیص معنایی) و همچنین از معنای غیردینی به معنای صرفاَ دینی (ترفیع معنایی) تغییر یافته است.
بررسی تحلیلی و مقایسه ای محراب ضلع غربی شبستان شمالی جامع کاشان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاشان شناسی دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
88 - 107
محراب مسجدجامع کاشان ازجمله محراب های گچبری شاخص برجای مانده از دوران اسلامی است که در سیر تطور مسجدجامع کاشان و همچنین سیر هنر محراب های گچبری دوران اسلامی به ویژه در ایران از اهمیت بالایی برخوردار است. با وجود اهمیت تاریخی این محراب، تاکنون مطالعه جامعی روی آن انجام نشده است که شاید دلیل اصلی آن تخریب گسترده اش در دهه های اخیر باشد. در این پژوهش، نگارنده بر آن است تا باتوجه به مستندات موجود، در گام نخست توصیف دقیقی از تمام جزئیات آن ارائه کنند و سپس آن را براساس ویژگی های تزیینی و ساختاری تحلیل و در میان محراب های گچبری دوران اسلامی، مورد ارزیابی قرار دهد. هرچند هدف این نوشتار ارائه تاریخ گذاری محراب مسجدجامع نیست، به بخشی از پیچیدگی های این مسئله پرداخته شده است. برای نیل به این اهداف، از روش توصیفی تحلیلی در بررسی این محراب استفاده شده است. ضرورت و اهمیت این پژوهش از آن جهت است که باوجود مطالعات انجام شده، همچنان توصیف و تحلیلی دقیق و جامع از محراب مسجدجامع کاشان انجام نشده است. بر این اساس در این پژوهش تلاش شده ضمن توصیف و تحلیل این محراب، مقایسه آن با دیگر محراب های گچبری ایران انجام شود. باتوجه به مطالعه انجام شده، می توان بیان کرد که محراب مسجدجامع کاشان از جهات گوناگون، ازجمله محراب های گچبری مهم دوران اسلامی است و درباره دوره زمانی آن، تنها می توان آن را در زمره محراب های مهم سده های ششم تا هشتم هجری به شمار آورد.
مطالعه تطبیقی نشانه های کلامی موجود در پیشانی محراب قالیچه های صفویه و قاجاریه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال نهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۴
35 - 44
حوزه های تخصصی:
خوانش آثار هنری به شکل نظام مند ، راهی است که به بازیابی معنا و هویت د ر آثار بصری کمک می کند . چرا که آثار بصری هنری، با د اشتن پیش زمینه های تاریخی و اجتماعی گویای تحولات فکری و فرهنگی د وران هستند ، از جمله این آثار قالیچه های محرابی است. از مهمترین نقاط کلید ی د ر این قالیچه ها، زیر پیشانی محراب است. د ر قالیچه های محرابی د وره صفویه نقش مایه قند یل و کتیبه د ر زیر پیشانی محراب علاوه بر آنکه از نظر ارزش بصری جایگاه ویژه ای د ارند ، با توجه به پژوهش های انجام شد ه بیانگر آیه نور هستند. بنابراین از آنجا که نشانه ای از آیه نور هستند به متنی اسلامی نیز ارجاع می د هند ولیکن به تد ریج پس از د وره صفویه، د ر د وره قاجار این مکان د ر اکثر قالیچه ها به نام انسانی مشخص و نشانه های کلامی غیر اسلامی اختصاص می یابد . لذا این پژوهش د ر پی پاسخ و تبیین این تغییر از متن اسلامی به متنی غیر اسلامی و توجه به انسان محوری د ر د وره قاجار است. برای پاسخ به این سؤال به روش تطبیقی-تحلیلی و با تطبیق موضوع و مضامین د ر متن کلامیِ زیر پیشانی د ر قالیچه ها د ر د و د وره قاجار و صفوی، می توان به هد ف پژوهش که تبیین این تفاوت د ر نشانه های کلامی د ر قالیچه هاست د ست یافت. با تطبیق قالیچه ها می توان به این نتیجه رسید که هنرمند ان با توجه به اند یشه های رایج د ر د وره صفویه به مبانی اسلامی و شیعی گرایش بیشتری د اشته اند . د رصورتی که د ر د وره قاجار، گرایش به باستان گرایی، تأثیرپذیری از غرب و انسان محوری منجر به خلق قالیچه های با مضامین و نشانه های متفاوت گرد ید ه است.
مطالعه تطبیقی محراب های مساجد جامع تبریز و مرند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محراب مساجد اهمیت نمادین و کالبدی در معماری اسلامی دارد. محراب های قرن هفتم تا اواسط قرن هشتم هجری مقارن با دوره ایلخانی از ارزش و اعتبار خاصی برخوردار بوده و زیباترین و نفیس ترین آرایه ها و کتیبه ها را در خود جای داده اند. مساجد جامع تبریز و مرند از مهم ترین بناهای مذهبی تاریخ معماری و در زمره ی بهترین نمونه های برجای مانده در زمینه تزئینات ایلخانی در منطقه آذربایجان هستند. این مقاله با هدف شناخت بخشی از هنر ایرانی اسلامی، سعی در بررسی آرایه های تزئینی محراب مساجد جامع تبریز و مرند دارد. شیوه ی پژوهش در این مقاله روش تحقیق تطبیقی بوده و شامل بررسی ترکیب بندی کالبدی و تزئینات محراب در هر دو مسجد می باشد. در نمونه های مورد بررسی مفهوم تداوم در نقوش اسلیمی و هندسی گچبری ها از دوره سلجوقی تا دوره ایلخانی به صورت آژده کاری های شش ضلعی و استفاده از گل رزت نمودار است. وجود یک فرم تزئینی قرینه در گچبری دو گوشه کتیبه نوشتاری محراب مسجد جامع تبریز باعث انقطاع متن شده و با نوشتار یکپارچه و زاویه دار متن در محراب مسجد جامع مرند تفاوت محسوسی دارد. انتخاب و نمود هنرمندانه ی آموزه های اسلامی مبتنی بر خلوص نیت در کتیبه ها نمایشی از محوریت دین در دوره ایلخانی است. پارادایم وحدت در کثرت، علی رغم تفاوت تناسبات در تعریف کالبدی محراب ها، تنوع موتیف های مورد استفاده در کتیبه ها، ساختار متفاوت تدوین و طرح محراب ها با توجه به ابعاد پهنه پیشانی، فرم طاق نماها و ستون نماها، به شکل حسی واحد در ادراک مکان محراب در هر دو مسجد مشهود است. مهم ترین دلیل دریافت حسی فضای محراب به صورت یکسان و متشابه در هر دو مسجد به تاثیرگذاری شاخص بصری مصالح گچی، شاخص معنوی مفاهیم قرآنی و شاخص فرامرزی خط کوفی عربی معطوف می شود.
عناصر غالب در تزئینات محراب های دوره ایلخانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اثر دوره ۴۰ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۸۵)
18-1
حوزه های تخصصی:
معماری دوره ایلخانی به لحاظ تزیینات بصری، یکی از دوره های شاخص معماری ایران است. فضاسازی و تزیینات بخش محراب جزو مهم ترین بخش های تزییناتی معماری عهد ایلخانی است. طرح های گرافیکی و استخراج الگوهای به کاررفته در نقوش برای دستیابی به شکل و محتوای کتیبه ها و نقوش، به وضوح باعث بروز خصوصیات تزئینی بناها می شود و امکان قیاس آن را با تزئینات بناهای هم عنصر خود میسر می سازد. از سوی دیگر با زنده سازی نقوش و کتیبه ها می توان با الگو قرار دادن این میراث ارزشمند در یک ایده مدرن، آثاری با ارزش های سنتی- ملی خلق کرد. این یکی از بهترین منابع برای کاربرد معماری و تزئینات امروزی یعنی تعمق در هنر دوران گذشته است . هدف پژوهش آشنایی محققین قلمروهای مرتبط با تزیینات محراب های عهد ایلخانی در ایران است. روش پژوهش حاضر، مبتنی بر شیوه توصیفی- تحلیلی و ابزار مورداستفاده مبتنی بر تحقیقات کتابخانه ای است. یافته های پژوهش تدوین عملیاتی مراحل آشنایی اولیه با مبحث تزیینات محراب های عهد ایلخانی ایران و شیوه های متدولوژیک روش تحقیق مرتبط با بحث است. نتایج نهایی تحقیق با توجه به بررسی غلبه تزیینات از این قرار است، بیشترین غلبه تزیینات به نقوش گیاهی در 8 محراب مسجد و نقوش هندسی در 3 محراب مسجد است و خط نوشته ها به نسبت کمتر از سایر تزیینات مورداستفاده قرارگرفته است. طبق بررسی های صورت گرفته حدود 64% غلبه خط کوفی در کتیبه ها به چشم می خورد و 36% غلبه خطوط مربوط به خط ثلث است. رنگ زمینه با توجه به مصالح مصرفی گچ در این دوره در اکثر محراب ها رنگ، کرم نخودی و اخرایی دارد. رنگ زمینه، تلفیقی از رنگ های کرم، نخودی، اخرایی، لاجوردی و سبز و فیروزه ای و قهوه ای است.
بررسی و تحلیل قالیچه های طرح محرابی بلوچ از منظر انسان شناسی هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های انسان شناسی ایران دوره ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱
229 - 335
حوزه های تخصصی:
قالیچه ها، یکی از مهم ترین مؤلفه های هویتی و فرهنگی قوم بلوچ و از برجسته ترین ساحت های مستعد مطالعه و واجد بررسی و تحلیل در منظومه انسان شناسی و رویکرد انسان شناسی هنر می باشد. در این میان، معرفی قالیچه های محرابی(جانمازی، سجاده ای) ایشان به عنوان هویت هنری و مصداق های تصویری از نظام بافندگی و هم چنین شناخت و رسیدن به فهم و درک معنای فرهنگی طرح ها و نقش های قالیچه ها از منظر و دیدگاه آفریننده این نقوش و ارتباط آن ها با مؤلفه هایی چون فرهنگ، اساطیر، عقاید و باورها، آداب و رسوم که مقصد و منظور انسان شناسی هنر است، هدف این پژوهش است. چه این که محتوای قالیچه های بلوچ در سایه و با تکیه بر درک، اندیشه و باور بافندگان آن ها معنا و مفهوم می یابد. بر این مبنا پرسش اصلی این است که قالیچه های محرابی بلوچ از دیدگاه انسان شناسی هنر، دارای چه ویژگی ها و شاخص هایی هستند و چگونه می توان از گذار این دیدگاه و زمینه-های فرهنگی به فهم معنایی و زیبایی نقوش این قالیچه ها پی برد؟ برخی از یافته های پژوهش چنین است. این قالیچه ها در ساحت کارکردشناختی دارای ظرفیت کاربردی، نمادین و تزئینی است. در بُعد معناشناختی، بازنمایی نقوش با شیوه غیر شمایلی(البته بر مبنای ارجاع به گذشته و مصداق بیرونی) صورت گرفته و مفاهیم و نقوشی هم چون محراب(دروازه و درگاه بهشت)، درخت زندگی[مقدس](نماد جاودانگی و معاد) و طاووس، بر کیفیت هرچه بیش تر این بُعد، افزوده است. در وجه زیباشناختی نیز، بافنده با بهره گیری از سبک هندسی(انتزاعی و تجریدی) و آفرینش نقوش انتزاعی و تجریدی با رنگ های گرم، تند و تیره، تشخص و هویتی خاص به فضای قالیچه ها بخشیده است. این پژوهش از نوع کیفی و بنیادین و روش تحقیق توصیفی-تحلیلی است.
پیر حمزه سبزه پوش (بررسی تطبیقی کتیبه ها و نقوش تزیینی دو محراب گچبری مسجد جامع و بقعه پیر حمزه سبزه پوش (عزیز الدین نسفی) ابرکوه استان یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۰ بهار ۱۳۹۴ شماره ۱
25 - 38
حوزه های تخصصی:
محراب های گچبری ایران از نظر هنری و سابقه ی تاریخی دارای جایگاه ویژه ای هستند. مدیریت و ساماندهی این محراب ها که بیشتر مربوط به قرون ششم تا هشتم هجری قمری می باشند، توسط هنرمندانی رقم خورده که اوج هنر خود را در تزیین مکانی به کار گرفته اند که محل خضوع و خشوع انسان در برابر خالق بزرگ است. سبک های متنوع چه در شیوه اجرا و چه در ابداع کتیبه ها و نقوش که بعضاً سابقه ی نقوش ساسانی در آنها عینیت دارد، جزء شاهکارهای هنری به حساب آمده که بخش عمده ای از آنها در مناطق مرکزی ایران پخش هستند. در این مقاله که به صورت میدانی و کتابخانه ای کار شده است، دو نمونه تاریخی ارزشمند شهرستان ابرکوه در استان یزد شامل محراب مسجد جامع ابرکوه، مربوط به قرن هشتم هجری قمری و بقعه پیر حمزه سبزه پوش یا عزیز الدین نسفی متعلق به قرن ششم هجری، مورد بررسی قرار گرفته و تفاوت ها و شباهت ها را مورد تحقیق قرار داده ایم. با توجه به فاصله دویست ساله دو محراب و قرار داشتن در موقعیت جغرافیایی واحد، تزیینات انجام شده در این دو محراب می تواند ما را در شناخت ویژ گی های زیبایی شناسانه این دوره ها یاری دهد.
مطالعه نمادین نقش قندیل در محراب
منبع:
مطالعات نظری هنر سال دوم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳
217 - 238
حوزه های تخصصی:
قندیل ابزاری جهت ایجاد روشنایی است که در هنر و معماری اسلامی کاربرد های وسیعی از جمله آویخته شدن در فضاهای مذهبی مانند مساجد و آرامگاه ها به ویژه در محراب داشته است. از آنجایی که امروزه قندیل کاربرد خود را با حضور وسایل روشنایی مدرن از دست داده است، اما بازنمایی نقش آن در محراب ها و همچنین برخی دست ساخته های آیینی مانند سنگ قبرها و فرش های سجاده ای که طرحی مشابه محراب دارند، بیانگر ارتباط محراب با قندیل و نیز اهمیت این چراغدان به عنوان یک چراغدان آیینی است. این مقاله با هدف شناخت معنای نمادین قندیل در محراب با روش توصیفی تحلیلی در پی دستیابی به این سؤال است که چرا قندیل در محراب ها بازنمایی شده و کاربرد آن در محراب و طرح های محرابی بر چه مؤلفه های نمادینی دلالت داشته است. یافته های پژوهش با توجه به پیشینه کهن محراب در معابد ایران باستان بیانگر ارتباط بین معنا، نور و روشنایی بوده که در پی آن محراب مکانی جهت قرارگیری مظاهر، نشانه های نور و روشنایی مانند جایگاه ایزد مهر در مهرابه ها و نیز آتش آیینی در آتشکده ها بوده است. تجسم قندیل در محراب های اسلامی هم یادآور سنت های پیشااسلامی و همبستگی بین معنا و کاربرد محراب در ایران باستان بوده است که با فلسفه اسلامی به ویژه مبحث نور درآمیخت و منجر شد تا قندیل مطابق با ارزش های اسلامی به عنوان تجلی نور الهی و چراغی نمادین در محراب ها معرفی گردد.
پژوهشی در اهمیت عرفانی «لا» با تکیه بر شواهد باستان شناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ادواری که اندیشه های عارفانه در بطن جامعه رواج بیشتری داشته است، در کنار متون ادبی-عرفانی که به فراوانی به رشته تحریر درآمده اند، می توان نشانه های مادی از نگرش های عارفانه را نیز دید. از جمله این شواهد می توان به کتیبه هایی اشاره کرد که بر آثار و ابنیه تاریخی نقش بسته اند. از جمله مهم ترین بسترهایی که اندیشه ها و باورهای مذهبی در آنها به نمایش گذاشته شده است، محراب ها و سنگ قبرهایند که بیشترین پیوند را با اعتقادات معنوی مردم داشته اند. در این آثار به وضوح و به منظور بیان اندیشه های عارفانه، کلمه «لا» در بیشتر موارد بدون داشتن ارتباط با کتیبه اصلی اثر، به روش های خاص و چشمگیری به نگارش درآمده است. از جمله دلایل این موضوع و در کنار ساختار بصری این کلمه، می توان به اهمیت عرفانی آن اشاره کرد. پژوهش حاضر در پی پاسخ به این سؤال است که چرا در بیشتر سنگ قبرها و محراب های کتیبه نگاری شده قرون میانه اسلامی، کلمه «لا» با وجود اینکه در متن آیه و یا حدیث وجود نداشته، بر روی اثر نگاشته شده است؟ فرض غالب این است که با توجه به شهادت متون ادبی-تاریخی، این کلمه جانشین عرفانی عبارت توحیدی «لا اله الا الله» بوده و در اعصار گذشته با هدف تصویرگری اندیشه عارفانه و توحیدی، در آثاری که بیشترین ارتباط معنوی را با مردمان داشته، نقش بسته است.
«تجلّی عرفان در معماری مسجد»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیوند مکتب های عرفانی با معماری بناهای مختلف چنان عمیق و گسترده است که فرض جدایی معماری از عرفان محال می نماید. این همبستگی در بین ادیان الهی وهنر بومی آن کشورها به خصوص شریعت مقدّس اسلام آشکارتر است؛ پس می توان گفت عرفان متعلّق به ذات وماهیّت تمام ادیان است، دین ابزاری مؤثّرتر وسخنگوتر وشارحی برتر از هنر بالأخص معماری معابد و مساجد برای معرفی و حضور خود نداشته است؛ همچنان که معماری نیز هیچ حامی ایی بهتر از دین اسلام نیافته است . آیا می توان با نگاهی به گذشته معماری مساجد ایران تجلّی مفاهیم عرفانی را بر روی در ودیوار ویا نقوش و اشکال آن دید؟ مثلاً درمعماری مساجد ایران چرا گنبد را به صورت کروی ساخته اند؟ و چرا تمامی سطوح بناها را نقش گُل و بوته های انتزاعی وغیر واقعی پوشانده است؟در این مقاله سعی شده به روش اسنادی و مشاهده مستقیم اهمّیّت هنر معنوی وتجلّی عرفان در معماری مساجد ایران مورد بررسی قرارگیرد و زیبایی های فراموش شده، یادآوری گردد ودر نهایت نقش اساسی عرفان در جهت بخشیدن وهدایت هنر وهنرمندان به سوی مقصد الهی شان بیان شود.
مفهوم نمادین آب و درخت در هنرهای کهن ایرانی و نمود آن بر محراب های دوره اسلامی با تأکید بر نظریه تطورگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تطورگرایی بر این اصل استوار است که هر پدیده فرهنگی حاصل زنجیره ای طولانی از تغییرات در طول یک خط زمانی مکانی است. برمبنای اصول تکامل در این نظریه می توان تحولات تصویری نمادهای آب و گیاه را در محراب های دوره اسلامی بررسی کرد. پرسش اصلی تحقیق این است که چه ارتباطی میان نقش پردازی آب و گیاه در محراب های دوره اسلامی و الگوهای تصویری پیشین آن در هنر پیش از اسلام ایران وجود دارد و این ارتباط چه تغییراتی در طول زمان داشته است؟ روش تحقیق، توصیفی تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات آن، کتابخانه ای از طریق فیش برداری و تصویرخوانی می باشد و تجزیه وتحلیل داده ها به شیوه کیفی صورت گرفته است. با تکیه بر اصل اول تطورگرایی (یکسانیِ روانی) می توان وحدت باور مردم ایران نسبت به آب های حیات و درختِ زندگی را بیان کرد. نمود آب و درخت در روایت های دینی پیش از اسلام و پس از آن در متن قرآن کریم، نمایانگر تطور این الگوی اسطوره ای به یک پدیده دینی است. به شکلی که بیان حقایقی از دین اسلام یعنی رستگاری و پیشرفت اخلاقی با نمادهای مقدس پیشین همراه شده است. آب و درخت که در اسطوره های کهن نماد امید به حیات جاوید بر زمین است با تأکید بر متافیزیک، جهش یافته و بهشت برین جایگاه نماد درخت و آب های جاویدان برای مومنین می گردد. تعالی این نمادها به نمادهای بهشتی و پیوستگی آن ها با رستگاری، از مهم ترین تغییرات این نمادها در متن قرآن و نقش پردازی محراب است. درخت های مقدس که در ترکیب های سه گانه با ایزدان و یا محافظان اسطوره ای در آثار کهن ایران حاضر بودند، به شکل درخت زندگی یا گیاهی گردان در مرکز محراب قرار می گیرند. گاه ستون های کناری محراب با آرایه های گیاهی تزیین می شوند که صورت استیلیزه ای از درخت است. نماد آب را می توان با حضور سبو در محراب ها و در بالا و پایین ستون ها مشاهده کرد که شکل انتزاعی و تطور یافته ای از الگوی بازنمایی سبو در آثار کهن ایران است.
بازخوانی کهن الگوهای محراب گچی مسجد جامع تبریز، تحفه ای از عصر ایلخانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ و فرهنگ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۱۰
89 - 116
حوزه های تخصصی:
شهر تبریز به عنوان یکی از شهرهای مهم با بناها و آثار تاریخی ارزشمند در حفظ و تداوم غنای تاریخی و فرهنگی کشور تأثیر بسیار زیادی داشته و دارای کهن الگوهای متعددی است. یکی از این بناها مسجد جامع تبریز است که دارای محرابی تاریخی با تزیینات ارزشمند متعلق به دوره ایلخانی است. این مقاله با بررسی نقوش و کتیبه های این اثر ارزشمند تاریخی، کهن الگوهای موجود در آن را بازخوانی کرده و الگوهای مهم را استخراج کرده است تا ابزاری برای پیوند گروه های اجتماعی آینده باشد. پس از مطالعه منابع کتابخانه ای و انجام فعالیت های میدانی به ویژه عکاسی به روش توصیفی- تحلیلی، کهن الگوهای مشاهده شده در تزیینات محراب را بر اساس دسته بندی نگارندگان، از جنبه ظاهری، مفهومی و ... در 7 دسته کهن الگوهای انسانی، طبیعی، موقعیتی، عددی، هندسی، کالبدی و حیوانی بررسی کرده و سپس اطلاعات که در جداولی منظم ثبت شده اند، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. در کهن الگوهای هندسی ماندالا و اسپیرال، تعداد نوع استفاده شده زیاد بوده و تعداد تکرار هر نوع غیرقابل شمارش است. همچنین کهن الگوی درخت و بهشت نیز با در نظر گرفتن نقوش گیاهی، در کل محراب به صورت درهم تنیده و پیچیده وجود دارند.