مطالعات نظری هنر

مطالعات نظری هنر

مطالعات نظری هنر سال دوم پاییز و زمستان 1401 شماره 3

مقالات

۱.

نسبت سنت و صنعت در قرآن و عرفان (تأملی در مبانی نظری صناعت در تمدن اسلامی)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: قرآن سنت صناعت عرفان اسلامی هنر اسلامی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۰ تعداد دانلود : ۲۱۱
در تاریخ فرهنگ ایرانی اسلامی، سه اصطلاح در بردارنده مفهوم هنر بوده و هست: هنر، فن و صناعت.هنر یک اصطلاح بسیار دیرپای اوستایی است که قدمتی به تاریخ اوستا در این سرزمین دارد یعنی چیزی بیش از سه هزار سال. اما دو اصطلاح دیگر یعنی فن و صناعت اولاً بالاصاله عربی هستند و ثانیاً ترجمه یک اصطلاح یونانی هستند:Techne  همان واژه ای که ریشه یونانی  technique امروزی است.از میان این سه اصطلاح، کلمه صناعت کاربرد قرآنی نیز دارد آن دو خیر. هنر که نمی توانست در قرآن مورد استفاده قرار گیرد چون از زبان اوستایی ِدین دبیره بود(گرچه اصطلاحاتی با ریشه فارسی در قرآن موجود است همچون فردوس، دین، سرابیل، برزخ و.....) و فن نیز گرچه اصطلاحی عربی است اما در قرآن کاربردی نداردلیک چنان که گفتیم صناعت در چند آیه قرآن، مورد استفاده قرار گرفته است.این مقاله با روش تحلیلی تفسیری، مفهوم صناعت در قرآن را مورد واکاوی قرار داده و به ویژه نسبت آن با سنّت و امر را مورد توجه قرار داده است. دو مفهوم بنیادینی که نسبت هستی را با خالق و پروردگار آن تبیین و تعیین می کنند. امر، اراده الهی است در ظهور خالقیت حق و سنت، قانون مستمر و مستدام جاری در خلقت،که بیان ربانیت یا پروردگاریِ حق در هستی است. این مقاله به ویژه با تحقیق در آرای شیخِ اکبر عرفان اسلامی، یعنی محیی الدین ابن عربی، نسبت این دو مفهوم را با صناعت روشن می سازد آنجا که شیخ اکبر در فتوحات و در تبیین حقیقت عالم از نسبت صنعت و سنت چنین می گوید: بالصنعه ظهر الحق فی الوجود. از دیدگاه ابن عربی، صنعت، ظهور سنت و امر الهی در عالم است. این معنا در جهان هنر، بسیار آشناست. هنر، ظهور ایده در فرم است (فرم به معنای مصطلح هنری آن و نه الزاماً فلسفی) یا ظهور معنای مکنون در قالب محسوس. و این همان تعبیر یکی از بزرگ ترین مفسران ابن عربی یعنی سید حیدرآملی در جامع الاسرار و منبع الانواراست: فانّ الخیال ینزل المعانی العقلیّه فی القوالب الحسّیّه(جامع الأسرار و منبع الأنوار :490) بنابراین در مقاله مفهوم هنری صناعت در تمدن اسلامی نیز مورد توجّه بوده است مفهومی که به صناعت در این فرهنگ، مفهوم جدید و تازه ای می بخشد یا به یک عبارت مفهوم تازه ای را از بطن آن کشف می کند.
۲.

ابن طفیل: الگوی هنر فاضله فارابی

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: هنر فاضله فارابی حی بن یقظان ابن طفیل اسفار اربعه عقلی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۱ تعداد دانلود : ۹۶
ابن طفیل دیدگاه های فلسفی خویش را به شیوه هنری در قالب یک رمان ارایه داده است. اینکه چرا یک فیلسوف، آن هم فیلسوفی که آثار اندکی نوشته زبان هنر را برای بیان آرای حکمی و فلسفی برمیگزیند نیاز به تبیین دارد. چنین تبیینی در رهیافت هنر فاضله فارابی امکان پذیر است. بخش اول این مقاله به تحلیل رهیافت هنر فاضله و بخش دوم به گزارش تحلیلی رساله ابن طفیل در پرتو رهیافت هنر فاضله اختصاص دارد. فارابی برآن است هنر فاضله باید معقولات را در لباس خیال تعلیم و ترویج کند. زیرا مردم بدینوسیله معارف عقلی را بهتر ادراک و در مقام پیروی نیز سعادت عقلی را بیشتر دنبال میکنند. نمونه تمام عیار هنر فاضله فارابی، شاهکار ابن طفیل است. ابن طفیل در رساله حی بن یقظان کودکی را تصویر میکند که در جزیره ای خالی از انسان در میان حیوانات وحشی به رشد جسمی، فکری و عرفانی میرسد.
۳.

زمان دیرشی و گونه شناسی آن در روایت

کلیدواژه‌ها: روایت شناسی زمان دیرش معنا گونه های دیرشی ژرار ژنت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۶ تعداد دانلود : ۱۴۷
زمان روایی با زمان واقعی و خطی تفاوتهای بنیادینی دارد و آزادیهای زیادی برای انسان قائل است. روایت پرداز با دستکاریهای ممکن زمان را در مهار خود دارد در صورتیکه در جهان واقعی انسان محکوم به یک زمان خطی است. شیوه های دستکاری در زمان روایت به سه دسته و گونه بزرگ تقسیم بندی می شوند: نظم، دیرشی و بسامد زمانی. دیرش زمانی که موضوع اصلی این نوشتار است با تمایز و نسبت میان دیرش داستان و دیرش روایت تعریف می گردد. نسبت مدت زمان روایت و داستان در یک اثر می تواند به سه شکل کلی بروز نماید: کاهشی، افزایشی و تفارنی. این سه به چهار گونه اصلی ارجاع می دهند که عبارتند از : حذف، تلخیص، صحنه و درنگ. روایت پرداز به واسطه این چهار گونه دیرشی به دستکاری زمان روایت می پردازد تا بتوان معنا را زیباتر و موثرتر انتقال دهد. مقاله حاضر نقش این چهار گونه را در سرعت، شتاب، ضرب آهنگ روایت و تاثیرگذاری آن در معناپردازی بررسی می کند.
۴.

شناسایی تأثیرات بورکهارت بر نصر در عرصه ی مبانی هنر اسلامی

کلیدواژه‌ها: بورکهارت نصر ژنت هنر اسلامی مطالعه تطبیقی ترامتنیت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۵ تعداد دانلود : ۱۰۳
بی تردید سنت گرایی یکی از رویکردهای مهم در مواجهه با هنر اسلامی است. بورکهارت، نصر، لینگز و میشون از جمله سنت گرایانی هستند که بخشی از نوشته های خود را به هنر اسلامی اختصاص داده اند. اما در این میان نقش دو شخصیت نخست بیشتر است. بورکهارت و نصر، در مبانی فکری مختلفی چون انسان شناسی، هستی شناسی، معرفت شناسی، نقد مدرنیته، دفاع از سنت، و نیز نظریه وحدت متعالی ادیان با یکدیگر هم رأی اند. حال، پرسش آن است که در مبانی هنر اسلامی چه نسبتی بین آنها برقرار است؟ بنابراین، هدف از نوشتار حاضر مقایسه دیدگاه بورکهارت و نصر در عرصه مبانی هنر اسلامی است تا از این طریق بتوان به شناخت عمیق تری از آن دو رسید. نتایج مقاله نشان می دهد که با تکیه بر نظریه ترامتنیت ژنت می توان آثار نصر را از جنبه های مختلف متأثر از آثار بورکهارت دانست. روش تحقیق این نوشتار توصیفی تحلیلی، و ابزار گردآوری اطلاعات کتابخانه ای است.
۵.

زیباشناسی امر والا ازمنظر لیوتار (مطالعه موردی: آثار بارنت نیومن)

کلیدواژه‌ها: لیوتار پسامدرن امر والا رخداد هنر بارنت نیومن

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۶ تعداد دانلود : ۱۳۵
از دیرباز تاکنون، والایی در کنار زیبایی، برای توصیف تجربه هایی مانند نامتناهی، هراس، شکوه، مرگ و ... به کار رفته است. در میان اندیشمندانی که به موضوع والایی پرداخته اند، ادموند برک، با تمایز قائل شدن میان امر زیبا و امر والا، سنت اندیشه ی غربی را در باب زیبایی و والایی دگرگون کرد. کانت نیز در تلاش برای کشف بنیان های پیشین تجربه ی لذت و رنج، بخشی از کتاب نقد سوم خود را به بررسی تجربه ی زیباشناختی امر والا اختصاص داد.در میان فیلسوفان معاصر، «لیوتار» اندیشمند فرانسوی و چهره ی شاخص فلسفه پست مدرن، آموزه ی کانت درباره ی والایی را برگرفت و با ارائه ی تفسیری نو از آن، والایی را وارد قلمرو دگرگونی های فرهنگی کرد و آن را برای توصیف جامعه پسامدرن و نیز تجربه ی زیبا شناختی هنر، به کار گرفت. نزد لیوتار، والایی در مقام یک رخداد، قادر است بازی های زبانی مستقر را به چالش گرفته و قواعد رایج و کلان روایت های مدرنیته را در هم شکند.مقاله حاضر برآن است که ضمن بررسی آراء لیوتار در باب والایی و با توجه به تفسیر وی از آثار هنرمند نقاش، بارنت نیومن، وجه زیباشناسانه ی تجربه والایی را نزد وی، آشکار سازد. از این رهگذر هم چنین روشن خواهد شد که چرا لیوتار فیلسوف والای پسامدرن نامیده شده است.
۶.

بازنمایی مفاهیم عرفانی فرم معماری عصر صفوی

کلیدواژه‌ها: معماری و شهرسازی صفوی عرفان اسلامی هنر اسلامی مکتب اصفهان معنا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۴ تعداد دانلود : ۱۱۹
در این مقاله تلاش می شود هنر به مثابه جلوه گاه تمدن بشری و نیز بازتاب روح زمانه خویش مورد تأمل قرار گیرد و در این میانه معماری و شهرسازی به عنوان هنری که در طول تاریخ هم نخبه گرا بوده و هم به دلیل ماهیت کارکردی اش عمیقاً مردمی است محل تأکید واقع شده است. از آنجا که در هنر ایران زمین، به ویژه دوران پس از اسلام، به کمال رسیده ترین دوره را می توان عصر صفوی دانست که در آن گویی همه هنرها به اوج خود نسبت به دوره های پیشین و پسین رسیده اند و به سیاق تفکر هگل می شود آن را با هنر یونان باستان قیاس نمود که پیام خود را چنان کامل بیان کرده و با عالم احساس چنان منطبق شده که دیگر نمی توان امروز به آن کمال دست یافت، از این روی معماری و شهرسازی دوره صفویه در مقام تجسم روح زمانه و آینه فرهنگ ایرانی اسلامی که جان مایه آن عرفان است به طور خاص مسأله اصلی و مورد کنکاش این مقاله است و تلاش می گردد با شناسایی و رمزگشایی عناصر هنری این عرصه در چارچوب یک نظام سلسله مراتبی، معناهای حاضر اما مستور در آن را کشف حجاب نموده و به حقیقت غایی آن ها یعنی نمایش حرکت توحیدی به جانب حق تعالی در سیر عرفان اسلامی دست یافت. حقیقتی که به مدد نور و نقوش و رنگ در قالب سردر و ایوان و محراب و گنبد و بهشت کوچک و زمینی چهارباغ تجلی یافته و اسم دوران انسان عصر صفوی را «الله» می گرداند.  
۷.

هنر روزنه ای به امر معنوی در تفکر هایدگر

کلیدواژه‌ها: هایدگر امر معنوی هنر تفکر سوبژکتیویسم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۳۶ تعداد دانلود : ۱۵۸
در جهان جدید، تفکر متافیزیکی، یعنی تفکر مفهومی، گزاره محور، منطق سالار و به منزله ی امری تکنیکی، قابل انتقال و بین الاذهانی، در سراسر کره ی زمین سیطره ای تام یافته است، تا آنجا که بشر متافیزیک زده ی روزگار ما اُنس و آشنایی خویش را با هرگونه معرفت معنوی، غیرعلمی، غیرنظری، غیرعینی و غیرروشمند، که در سنن نظری تاریخی به منزله ی بخشی بنیادی از تجربیات بشری تلقی می شد، از دست داده است. این در حالی است که معرفتِ علمی یعنی شناختِ عینی و روشمند، یگانه صورتِ آگاهی نبوده و تنها بخشی از کل تجربه ی بشری را شکل می دهد. در کنار معرفت علمی، آنچنان که در همه ی سننِ تاریخیِ غیرمتافیزیکی تأکید شده است، معرفت معنوی بخشی بنیادی و اجتناب ناپذیر از تجربیات انسانی را تشکیل می دهد.از منظر هایدگر، سوبژکتیویسم متافیزیکی منجر به «بی خانمانی» انسانِ مدرن شده است. او به منظورِ نقدِ  سوبژکتیویسمِ متافیزیکی و گسست از آن و به قصد نشان دادن اینکه برخلاف تفکر متافیزیکی نه می توان انسان را به یک سوبژه (فاعل شناسای علمی و نظری) تقلیل داد و نه می توان جهان را تنها یک ابژه برای سوبژه جهت شناسایی در نظر گرفت و نه می توان رابطه ی سوبژه ابژه، یعنی رابطه ی نظری و علمی را مهم ترین رابطه و بنیادِ هرگونه رابطه ی میان انسان و جهان دانست، به هنر و تجربه ی هنری ارجاع داده است.این پژوهش می کوشد تا نشان دهد که در اندیشه ی هایدگر، هنرمندان با اجازه دادن به حضور یافتنِ «عدم» در کار هنری، نه تنها صحنه را برای رخدادِ حقیقتِ وجود آماده می کنند، بلکه با آگاه کردن ما به تمایز میان «وجود» و «موجود»، موجب گسست ما از سوبژکتیویسم شده و در نتیجه موجب گشایش روزنه ای به امر معنوی می شوند.
۸.

جریان شناسی بوطیقای تخیل از خیال پردازی جمعی به خیال پردازی سوژه

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: تخیل بوتیقا ژان پل سارتر کارل گوستاو یونگ هانری کربن ژاک لاکان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۷ تعداد دانلود : ۱۳۹
هدف این مقاله بررسی شرایطی است که عمل تخیل (خیال پردازی) در آن صورت می گیرد تا اصالت و معنای درونی و ذاتی آن بهتر درک شود. در این راستا، به تعاریف بنیادین و نظریِ تخیل از منظر نظریه پردازان اصلی این حوزه، به خصوص جریان های تخیل شناسی فرانسه، خواهد پرداخت. مفهوم و تعریف خیال پردازی از منظر نظریه پردازانی چون هانری کربن، ژان پل سارتر، گاستون باشلار، ژیلبر دوران، ژان بورگوس و ژاک لاکان ارائه و در ادامه، ارتباط، تشابه و تمایز فکری این اندیشمندان در حوزه ی خیال پردازی و بوتیقا نشان داده خواهد شد. مقاله ی حاضر به تبیین این امر خواهد پرداخت که این اندیشمندان سه ضلعی ای را تشکیل می دهند که هر یک از این اضلاع  در تمایز با یکدیگر قرار گرفته اند: یک سر این ضلع را مفهوم آگاهی (سارتر)، سر دیگر آن را مفهوم ناخودآگاهی فردی و جمعی (فروید و یونگ) و ضلع سوم آن را مفهوم معنویتی که پشتوانه ی آن تعریفی است از تفکر اسلام شیعی به همراه تلفیقی از تفکر غرب (هانری کربن) تشکیل می دهد. در نهایت هدف از این مقاله معرفی هر یک از این نظریه پردازان و در ادامه نشان دادن جایگاهی است که این نظریه پردازان روی محور خیال پردازی اشغال کرده اند. از این رهگذر در دو محور موازی به دو پرسش از نگاه اندیشمندان مذکور پاسخ داده خواهد شد: 1- تعریف مفهوم تخیل از منظر نظریه پردازان این حوزه؛ 2- تعریف بوتیقا از منظر همین نظریه پردازان. این مقاله با روش تحلیلی توصیفی با معرفی این نظریه ها در حوزه ی تخیل شناسی، تخیل خلاق خواننده را به تخیل خلاق متن نزدیک می کند.
۹.

بنیادهای عرفانی هنر باغ سازی چین

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: باغ سازی باغ چینی هنر عرفانی حکمت باغ

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۱ تعداد دانلود : ۱۰۶
باغ سازی که جلوه ای بس آشکار و کارکردی بس ملموس در میان هنرهای چین دارد، از اقبال فراوانی در جهان برخوردار بوده، هرچند به حکمتی که در پس پشت این هنر دلپذیر غنوده، کمتر پرداخته شده است. با این وجود، حتّی در میان محقّقانی که باغ چینی را از نظرگاهی صرفاً تاریخی و زیبایی شناختی بررسی کرده اند، شکّ نبوده است که مبنای نظری باغ چینی، فلسفه ای ژرف است که حتّی در دائویی دانستن آن هم تردیدی به خود راه نداده اند. ما در این نوشتار می کوشیم که جلوه هایی از تجلّی اندیشه دائویی را در باغ چینی نشان دهیم. از آنجایی که در میان اندیشه های چینی، تعلیم دائویی ماهیتی اساساً طریقتی و عرفانی دارد، حکمت باغ چینی را نیز حکمتی با ذوق عرفانی باید دانست، باغی که با یادکردِ پردیس های آسمانی دائویی، و با تعبیّت از اصول معرفتی دائویی، در پی آسمانی کردن مکانِ کیفیِ باغ های زمینی است.
۱۰.

مطالعه نمادین نقش قندیل در محراب

کلیدواژه‌ها: نور آتش محراب قندیل

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۳ تعداد دانلود : ۱۰۰
قندیل ابزاری جهت ایجاد روشنایی است که در هنر و معماری اسلامی کاربرد های وسیعی از جمله آویخته شدن در فضاهای مذهبی مانند مساجد و آرامگاه ها به ویژه در محراب داشته است. از آنجایی که امروزه قندیل کاربرد خود را با حضور وسایل روشنایی مدرن از دست داده است، اما بازنمایی نقش آن در محراب ها و همچنین برخی دست ساخته های آیینی مانند سنگ قبرها و فرش های سجاده ای که طرحی مشابه محراب دارند، بیانگر ارتباط محراب با قندیل و نیز اهمیت این چراغدان  به عنوان یک چراغدان آیینی است. این مقاله با هدف شناخت معنای نمادین قندیل در محراب با روش توصیفی تحلیلی در پی دستیابی به این سؤال است که چرا قندیل در محراب ها بازنمایی شده و کاربرد آن در محراب و طرح های محرابی بر چه مؤلفه های نمادینی دلالت داشته است. یافته های پژوهش با توجه به پیشینه کهن محراب در معابد ایران باستان بیانگر ارتباط بین معنا، نور و روشنایی بوده که در پی آن محراب مکانی جهت قرارگیری مظاهر، نشانه های نور و روشنایی مانند جایگاه ایزد مهر در مهرابه ها و نیز آتش آیینی در آتشکده ها بوده است. تجسم قندیل در محراب های اسلامی هم یادآور سنت های پیشااسلامی و همبستگی بین معنا و کاربرد محراب در ایران باستان بوده است که با فلسفه اسلامی به ویژه مبحث نور درآمیخت و منجر شد تا قندیل مطابق با ارزش های اسلامی به عنوان تجلی نور الهی و چراغی نمادین در محراب ها معرفی گردد.
۱۱.

دراماتورژی تقابل های قرآنی در قصه حضرت موسی (ع)

کلیدواژه‌ها: دراماتورژی قرآن تقابل پارادوکس قصه حضرت موسی (ع)

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۰ تعداد دانلود : ۸۸
بهره گیری از آیات و قصه های قرآن در آثار هنری، یکی از مسائل اهل نظر و هنرمندان در هنرهای گوناگون بوده که در پژوهش های دراماتیک و اجرایی، ذیل مفهوم دراماتورژی قرار می گیرد. روش های دراماتورژی قرآن یکی از مسائل مهمی محسوب می شود که این پژوهش قصد دارد بر اساس نگاه تقابلی و پارادوکسیکال، به دراماتورژی سه دوره ی قصه ی حضرت موسی (ع) در قرآن بپردازد. این سه دوره عبارت اند از: دوره ی اول، تولد موسی (ع)، موسی (ع) و قبطی، موسی (ع) و شعیب؛ دوره ی دوم، موسی (ع) و هارون، موسی (ع) و ساحران، موسی (ع) و فرعون؛ دوره ی سوم، رؤیت خداوند، گاو بنی اسرائیل، موسی (ع) و قارون، موسی (ع) و خضر. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که دراماتورژی تقابل های قرآنی در قصه ی حضرت موسی (ع) موجب نمایشی تر شدن و ارتباط بیشتر خواننده می شود و در تبیین حقایق و پرده برداشتن از معارف ژرف قرآنی، بسیار اثرگذار است؛ به طوری که از این روش می توان در آثار دراماتیک و اجرایی جدید بهره برد.
۱۲.

تأویل پذیری به مثابه دیالکتیک حضور و غیاب در آثار بیژن الهی، با تأکید بر آرای مارتین هایدگر

کلیدواژه‌ها: هایدگر آلثیا تأویل پذیری شعر دیگر بیژن الهی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۲ تعداد دانلود : ۱۲۵
هایدگر، متفکری که پرسش از هستی را محور اندیشه ی خود قرار داده، شعر را راه برون رفت از بحران متافیزیک و عصر مدرن می داند. این راهِ گذار ازآن رو از شعر می گذرد که شعر، رخداد حقیقت است. هایدگر از حقیقت با عنوان «آلثیا» یاد می کند که محل تنازع «عالَم» و «زمین» است. «عالَم» و «زمین» اصطلاحاتی هستند که هایدگر در مقاله ی «منشأ اثر هنری» از آن ها برای تبیین حقیقت و «دیالکتیک حضور و غیاب» استفاده می کند. او «دیالکتیک حضور و غیاب» را در دو مقام هنرمند و مخاطب اثر هنری مورد تأمل قرار داده است. این دیالکتیک، در مقام مخاطبِ اثر هنری به صورت تأویل پذیری نمود پیدا می کند. پدیدارشناسی هایدگر از نقاشی کفش های ون گوگ، بیان گر چنین دیالکتیکی است. تأویل پذیری با توجه به دیالکتیک حضور و غیاب به این معنا است که فهم مخاطب چونان عالَمی از زمینِ اثر هنری می روید و این دو با یکدیگر تنازع می کنند. «شعر دیگر» جریانی است در ادبیات معاصر که ویژگی تأویل پذیری در آن نمود بسیار دارد. همچنین برخی گفته ها و نوشته های این شاعران در رابطه با شعر و حقیقت، با آنچه هایدگر از این دو گفته نسبتی معنادار دارند. از شاعران «شعر دیگر» می توان از بیژن الهی، هوشنگ آزادی ور، هوشنگ چالنگی، بهرام اردبیلی، محمود شجاعی، فیروز ناجی و... نام برد. این پژوهش بنا دارد با شیوه ای تحلیلی-توصیفی و با توجه به نسبت شعر، آشکارگی، حقیقت و دیالکتیک حضور و غیاب در دیدگاه هایدگر، ویژگی تأویل پذیری را تبیین و با آنچه در کار بیژن الهی، چهره ی اصلی جریان «شعر دیگر»، دیده می شود، مقایسه کند.