مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
مفهوم
حوزههای تخصصی:
عبارتِ فِی ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ (الزّمر/6)، ازجمله ظریف ترین اشارات علمی قرآن دربارة اسرار آفرینش انسان است. در روایات معصومین(ع) مصداق آن را، «ظلمت بطن، رَحِم و مشیمه»، یا «ظلمت گوشت، پوست و خون» و یا «غلاف های در هم تنیده» دانسته اند. در مجموع، سه دیدگاه در باب مفهوم این «تاریکی های سه گانه» وجود دارد: «پرده های درون رَحِمی»، «لایه های پوششی جنین» و «فضاهای میان پرده ها و لایه ها». با توجّه به معنای واژة «ظلمت» که به مکان و فضای بدون نور اطلاق می شود، می توان گفت که در اینجا «فضاهای بین لایه ها و پرده ها» مدّ نظر است و شامل فضای بین شکم و رحم، بین کوریون (گوشت رَحِم) و آمنیون (مشیمه) و بین آمنیون و جنین می شود. مفاهیم مورد نظر در روایات معصومین(ع) نیز ناظر به محتویات همین فضاهاست. همچنین، در آیة فوق، بر اهمیّت این فضاهای پوششی در محافظت از جنین تأکید شده است.
بازخوانی لوازم معرفت شناختی و هستی شناختی تفکیک معنا از مفهوم و مصداق و واقع(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در برابر نظریه وجود ذهنی، اخیراً دیدگاهی ارائه شده است که در آن دیدگاه، وجود ذهنی ماهیات در علمِ حصولیِ ما به آنها نفی می شود و برای معلوم بالذات مطلق و معلوم بالذات مقید - که در این دیدگاه به ترتیب «معنا» و «مصداق» خوانده شده اند - تحققی جدا و مستقل از تحقق علم حصولی - که در این دیدگاه «مفهوم» خوانده می شود - ادعا می شود. در این دیدگاه، از تفکیک معنا و مصداق و مفهوم و واقع از همدیگر لوازمی به دست می آید که پذیرفتن آنها سبب بروز تغییراتی اساسی در دیدگاه های معرفت شناختی و هستی شناختی خواهد شد. در این نوشتار، ما به بررسی این مسئله خواهیم پرداخت: آیا صاحبان این دیدگاه دلیلی در اثبات تمایز معلوم بالذات از علم حصولی آورده اند یا نه نشان خواهیم داد که نه تنها این دیدگاه بدون دلیل است بلکه لوازمی که در این دیدگاه برای تفکیک معنا از مفهوم و واقع و مصداق ذکر شده است با هم سازگار نیستند.
سهم دیوان بین المللی دادگستری در تجلی مفهوم بشریت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در قلمرو دکترین حقوقی بین المللی، رویکردهای متفاوتی نسبت به مفهوم بشریت وجود دارد. هریک از این نگرش ها در خصوص جایگاه و کارکرد مفهوم بشریت در حقوق بین الملل، داوری های متفاوتی دارند. در این میان، دیوان بین المللی دادگستری که در چارچوب تحلیل های خود از روش های فنی حقوقی بهره می گیرد، در روشن ترکردن زوایای پنهان مفهوم بشریت در قالب حقوق موضوعه، سهم عمده ای ایفا می کند. برای دستیابی به این هدف به تحلیل محتوای رأی تنگه کورفوو سپس نظر مشورتی دیوان در قضیه مشروعیت تهدید به استفاده یا استفاده از سلاح هسته ای پرداخته خواهد شد تا رویکرد دیوان نسبت به مفهوم بشریت، ارزیابی و صورت های موضوعه آن تبیین شود. سپس سهم دیوان در بروز و ظهوربخشیدن به جلوه های مختلف بشریت، از جستجوی آن در منابع گرفته تا ارزش برابری، بررسی خواهد شد. در این راستا پس از بیان مقدماتی در خصوص قابلیت های مفهوم شناسی حقوقیِ مفهوم بشریت در حقوق بین الملل، سهم دیوان در روشن کردن این قابلیت ها در جریان برخورد با وقایع عینی مطالعه خواهد شد.
تبیین اعتباریت ماهیت در گرو مبادی تصوری و تصدیقی(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال سوم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱ (پیاپی ۴)
117-136
حوزههای تخصصی:
اثبات اصالت وجود در حکمت صدرالمتألهین، که اصالت هر دوی وجود و ماهیت را باطل می داند، به معنای اعتباریت ماهیت است. اما براهین ملاصدرا در اثبات اصالت وجود تنها تا اثبات موجود بودن ماهیت به حیث تقییدی وجود پیش می رود و عبارات ملاصدرا در بیان موجودیت ماهیت، گوناگون و گاه متضاد است که موجب تفاوت در تقریرهای مختلف از اعتباریت ماهیت نزد مقررین حکت صدرایی شده است. با این حال، دقت در مبانی حکمت متعالیه و پذیرش آن مبانی به عنوان مبادی تصوری و تصدیقی مؤثر در محل بحث، به این مهم رهنمون می شود که مراد از حیثیت تقییدی در موجودیت ماهیت نزد صدرالمتألهین، موجودیت به حیث تقییدی نفادی وجود است که حظی از تحقق، هرچند تحقق غیر اصیل، برای ماهیت دارد و هیچ گاه به معنای ذهنی محض بودن ماهیت یا موجود بودن ماهیت به حیث اندماجی وجود نیست.
نقدِ انتقاداتِ شباهت خانوادگیِ ویتگنشتاین به تعاریفِ ارسطویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریة "شباهت خانوادگیِ" ویتگنشتاین تأثیرگذارترین نظریة معاصر در باب "تعریف"، یا، به عبارت بهتر، در مقابلِ "تعریف" است. مقابلة اصلی این نظریة با "تعاریف ذاتی" است که ارسطو به عنوان سردمدار آن شناخته می شود. این نظریة را در دوران معاصر چالشی برای ذات گرایی در نظر گرفته اند. در این جستار، بعد از بیان نگرة شباهت خانوادگی و زمینه های بروز آن در تقابل با تعاریف ارسطویی، با استخراج انتقاداتِ این نگره بر تعاریف ذاتیِ ارسطو و یافتن پاسخ این انتقادات با توجه به متن آثار ارسطو، سعی دارم نشان دهم که طرح چنین انتقاداتی به تعاریف ارسطویی ناشی از فهم نادرست و ناآگاهی ویتگنشتاین نسبت به نگرة "تعاریف ذاتیِ" مدنظر ارسطو است. برای دست یابی به این مطلوب از دو روش پدیدارشناسی و تحلیلی بهره خواهم برد. بررسی آثار دست اولِ فلاسفة مذکور از اولویت های این پژوهش به شمار می آید.
قابلیت کاربرد مدل استعاری الکسیوا در اصطلاح شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استعاره نقش بسیار مهمی در توسعه و انتقال دانش و نیز در علم اصطلاح شناسی، به خصوص ااصطلاح شدگی دارد. استعاره های علمی خلاف استعاره های ادبی، در فهم و آموزش علم مؤثر هستند و با ایجاد «آشنازایی» روند اصطلاح سازی را تسهیل می کنند. در این راستا، ارائه مدل استعاری نقش بسزایی در ترجمه ماشینی و هوش مصنوعی در حیطه اصطلاح شناسی دارد. سؤالی که به ذهن می رسد این است که آیا مدل استعاره ای الکسیوا که براساس آن استعاره ها نوعی «حامل های زبانی» محسوب می شود، می تواند مدلی کارآمد در اصطلاح شناسی و اصطلاح سازی باشد؟ در این تحقیق، پس از تعریف استعاره و ذکر دسته بندی آن، ابتدا به تحلیل مدل اصطلاح استعاری الکسیوا می پردازیم و در گام بعدی مدلی استعاری پیشنهادی خود را با توجه به مثلث معنایی آگدن و ریچاردز معرفی می کنیم و نیز مثال هایی ارائه می دهیم. نتایج حاکی از آن است که مدل ساعت شنی الکسیوا استعاره را فرایندی می داند که از جهان ذهن به جهان زبان حرکت می کند، حال آنکه در ساخت اصطلاح گاه استعاره های مفهومی و گاه استعاره های زبانی نقش دارند.
بررسی مفاهیم نم اد شیرسنگی در همدان
بنیان زندگی فرهنگی و اجتماعی جوامع باستانی در اساطیر آن ها متجلی است. اساطیری که ریشه پیدایش حیوانات و انسان ها در مجموعه نظام کیهانی را بیان می کند. نماد در ارتباط مستقیم با باورهای آیینی و مذهبی هنرمند بوده و به نوعی نهادینه کردن و به شکل کشیدن تصوراتی است که در ذهن وی ریشه دوانده و اعماق روح و جان او جای گرفته اند. نقش شیر همواره حاوی معانی و مفاهیم عمیق اسطوره ای و نماد بسیاری از خصوصیات برجسته انسانی به شمار رفته است. مقاله حاضر با انتصاب نماد شیر سنگی به عنوان یکی از مهم ترین نمادها که همواره در طول تاریخ هنر ایران حضور داشته به چگونگی شکل گیری مفاهیم متفاوت نماد شیر سنگی در همدان می پردازد. روش مطالعه به صورت توصیفی-تحلیلی و داده ها به صورت کتابخانه ای جمع آوری و موردمطالعه و بررسی قرارگرفته است. بعد از بررسی منابع موجود این نتیجه به دست آمد که نماد شیر سنگی در همدان در طول تاریخ ابتدا دارای مفاهیم شجاعت و دلیری سپس نگهبان و امروزه به مفهوم باروری تغییر پیداکرده است.
ماهیت و معنای اعتباری بودن آن از نگاه صدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اندیشه های فلسفی صدرالمتألهین شیرازی به عنوان یکی از فیلسوفان صاحب مکتب در حوزه های هستی شناسی، در طول زمان فراز و نشیب های فراوانی داشته است؛ به طوری که بیش تر تفکرات و اندیشه های فلسفی اش به تدریج بر اثر تکامل، دستخوش تغییر گشته و او با گذر و کنار گذاشتن نظریه ها و دیدگاه های پیشین خود، تئوری ها و نظریه های نوینی را جایگزین کرده است. بدین طریق، او فلسفه را به وادی و عرصه های جدید و تازه ای وارد نمود. این مقاله در صدد است با رصد سیر اندیشه های او در باب یکی از مهم ترین مسائل فلسفی، یعنی ماهیت و کیفیت اعتباری بودن آن، آخرین دیدگاه او را در این باره تبیین کند. چالش و مشکل بسیار جدی ای که صدرا در این مورد با آن مواجه بوده، آن است که بالاخره تکلیف ماهیت چیست؟ آیا ماهیت در جهان خارج تحقق دارد یا نه؟ او در پاسخ به این مسئله، اعتباری بودن ماهیت را مطرح می کند و با گزاره های «ماهیت، بالعرض است»، «ماهیت، حد وجود است»، «ماهیت امری مجازی است» و «ماهیت امری تبعی و بالتبع است» به تبیین آن می پردازد. آنچه وی درصدد است در قالب این گزاره ها به عنوان نظر نهایی خود ابراز کند، این است: ماهیت به هیچ وجه تحقق خارجی ندارد و اینکه آن را امری اعتباری دانسته و با عبارات بالعرض، بالتبع، حد وجود یا المجاز بودن ماهیت در صدد تبیین آن است، تنها به دلیل ضیق واژه بوده وگرنه برای ماهیت تحقق خارجی قائل نیست.
بررسی رسانه های هنری جدید در آثار چهار هنرمند زن بین المللی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۱۹)
21 - 33
حوزههای تخصصی:
رسانه های هنری جدید (ویدیو آرت، چیدمان، عکاسی، هنر مفهومی، هنر دیجیتال، هنر اجرا و ...) در بازگویی دغدغه های زنان هنرمند، نقش مؤثری داشته اند. هنرمندان زن معاصر با استفاده از امکانات رسانه های جدید ضمن نحوه ارائه هنرها فراتر از عرصه موزه ها و گالری ها با مخاطبین بیش تری ارتباط برقرار کرده و در بیان محتوا مؤثرتر عمل کرده اند. در این راستا، هنرمندانی از جمله مونا حاتوم[i] که دغدغه ذهنی او برقراری ارتباط میان سیاست و هنر با استفاده از هنر رسانه ای نو بوده است؛ همچنین سندی اسکاگلند[ii] هنرمندی که در آثارش به نقد زندگی و فرهنگ مصرف گرا و روزمره آمریکایی پرداخته است؛ و دیگری لورنا سیمپسون[iii]هنرمندی که نژادپرستی و جنسیت، موضوع اصلی آثارش را تشکیل داده است؛ و خانم جنی هولتزر[iv]که معتقد به آموزش توسط هنر بوده است، مورد بررسی و تحلیل قرارگرفته اند. اصلی ترین هدف این مقاله، بررسی تحولات ابزارهای بیانی هنری و چگونگی عملکرد هنر رسانه ای نو در هنر زنان معاصر است. این تحقیق درصدد پاسخ به این سؤالات است که مهم ترین آن ها عبارت اند از: رسانه های هنری جدید کدامند؟ کاربرد رسانه های هنری جدید در هنر زنان معاصر و تأثیرگذاری بیش تر در ذهن مخاطب چگونه بوده است؟ پس از پژوهش و تحلیل به نتایج ذیل دست یافتیم: رسانه های هنری جدید در بازگویی دغدغه های زنان هنرمند معاصر، به شکل مؤثری عمل نموده اند و به عنوان ابزار هنری باعث شده اند که هنرمندان زن، امکانات جدید و متفاوتی برای ارائه مفاهیم و پیام های خود داشته باشند. رسانه های هنری جدید، به دلیل امکانات متفاوت و بهره گیری از فنّاوری جدید باعث شده اند که پیام هنرمند صریح تر و واضح تر بیان شود و در ارتباط با اقشار متنوعی از مخاطبین قرار گیرد و تاثیرگذارتر باشد. تا کنون هنر زنان از دیدگاه فمینیسم و رسانه به طور عام در حوزه های علوم انسانی و رسانه های فرهنگی مانند تلویزیون، اینترنت و...مورد مطالعه قرارگرفته است؛ اما پژوهش حاضر منحصراً به رسانه های هنری جدید و تحلیل محتوایی آثار چهار هنرمند شاخص پرداخته است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی، به شیوه کیفی و با رویکرد تصویری انجام گرفته است. نحوه گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای و از طریق بررسی اسناد و منابع موجود و مکتوب و مشاهده آثار از طریق منابع الکترونیکی بوده است.
نحوه تحقق مفاهیم فلسفی در فلسفه مشاء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دوران معاصر اغلب شاهد قرائت هایی صدرایی و یا نوصدرایی از دیدگاه مشائیان در مسئلة نحوة تحقق مفاهیم فلسفی هستیم؛ قرائتی که بر اساس مبانی فلسفی مشاء و آثار برجای مانده از آنها و نیز قرائت برجسته ترین شارحان و منتقدان فلسفة مشاء، از جمله صدرالمتألهین، مردود است و قابل دفاع نیست. امروزه اغلب این دیدگاه به مشائیان نسبت داده می شود که این جماعت مفاهیم فلسفی را به نحو عرض تحلیلی و متحد با معروض، در خارج موجود می دانند؛ لکن مراجعه به آثار برجای مانده از فیلسوفان مشاء، ما را به یک سلسله مبانی در فلسفه مشاء می رساند که طبق آن مبانی، اساساً فلسفة مشاء ظرفیت طرح نظریة عرض تحلیلی و اتحاد عرض با معروض را ندارد و نیز بر اساس همین مبانی، نحوة وجود اعراض صرفاً به صورت انضمامی ممکن خواهد بود. البته لازم است یادآور شویم که در آثار ابن سینا گاه وی در مواردی قائل به اتحاد چند مفهوم متباین در مصداق واحد است. ما این دیدگاه را به عنوان دیدگاه نادر و غیررایج در فلسفة مشاء ارزیابی می کنیم که البته همین دیدگاه، بعدها در حکمت متعالیه به عنوان دیدگاه رایج در نحوة تحقق مفاهیم فلسفی شناخته شد.
وجود نزد سهروردی و فرگه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شیخ شهاب الدین سهروردی، بنیان گذار فلسفه اشراق، نوآوری هایی ریشه ای در فلسفه اسلامی دارد از جمله در بحث از انواع انگاره ها (مفاهیم). در این بحث ضمن نقد نگاه مشائی، انگاره ها را به دو بخش حقیقی و اعتباری تقسیم می کند و وجود را در دسته دوم قرار می دهد. دیدگاه فرگه در تقسیم انگاره ها به مرتبه یک و مرتبه دو و نظر او در باره انگاره وجود شباهت های قابل توجهی به نظر سهروردی دارد. با این حال، تفاوت های مهمی بین این دو دیدگاه را در پیامدهای مابعد الطبیعی نمی توان نادیده گرفت. در حالی که هر دو فرق محمول وجود با دیگر محمول ها را برجسته ساخته و تبیین کرده اند، نقشی که به آن داده اند در دو نظام فلسفی متفاوت است. نزد سهروردی کارکرد مفاهیم اعتباری ممکن ساختن شناخت است و نزد فرگه دسته بندی انگاره های مرتبه یک به راستین و دروغین.
جایگاه طبیعت در نظام هگل (آیا حقیقت، زمانمند است؟)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پایز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۳۰
113 - 128
حوزههای تخصصی:
در واپسین بخش «دانش منطق»، از ایده مطلق سخن می رود. شللینگ در تاریخ فلسفه خود، بخش مطلق نظام علمی هگل را، بحث از خدا در مرتبه درون ذات می داند. حرکت از هر مقوله به مقوله ای دیگر، گرچه صیرورت است، بارور شدن مفاهیم و منتهی شدن آن ها به ایده مطلق نیز هست. ازاین رو، ورود از منطق به طبیعت، تداعی گر همان پرسش معروف است که چگونه خداوند به طبیعت پا می گذارد؟ اهمیت جایگاه طبیعت در فلسفه هگل، در همین پرسش نهفته است. از سوی دیگر، خصلت مهم سلبیت که یگانه محرک نظام هگلی است، در روند عبور از منطق به طبیعت، با وضوح بیشتری نمایان می شود.
إشعار؛ مفهوم شناسی، اقسام و ویژگیها(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
جستارهای فقهی و اصولی سال چهارم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱۰
41 - 70
حوزههای تخصصی:
این مقاله با پیگیری تعاریف موجود و تحلیل کاربردها و ارتکازات اندیشمندان فقه و اصول، تلاش می کند از اصطلاح پرکاربرد «إشعار» ابهام زدایی نماید و پس از تعریف ، تفاوت آن را با ظهور و استظهار بیان نموده و ارتباطش را با هر یک از دلالتهای التزامی ، سیاقی، مفهومی و مجازی تبیین کند. بنا بر نتایج تحقیق إشعار قسیم ظهور بوده و تقابل آن با مفهوم در بعضی متنها از این روست که مفهوم نیز مصداقی از ظهور است. همچنین إشعار اختصاص به دلالت حقیقی ندارد و در دلالت مجازی و دلالت سیاقی نیز، إشعار وجود دارد. می توان إشعار را به «إشعار فعل» و «إشعار قول» و با ملاکی دیگر به «إشعار عاطفی»، «إشعار علّت»، «إشعار حکم تکلیفی»، «إشعار حکم وضعی» و «إشعار فضای صدور» تقسیم نمود. در فرجام ، مقاله با بیان ویژگی های إشعار و بیان اصل اولی در هنگام تردید بین ظهور و إشعار یک متن خاتمه می یابد.
نسبیّت معقولیت علمی در کوهن و کاسیرر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از زمان چاپ کتابِ جریان سازِ ساختار انقلابات علمی تامس کوهن، رویکردهای تاریخی و جامعه شناختی به علم به نوعی نسبیّت باوری در قبال ارزیابی نظریات علمی دامن زده و همچنین موجب اعتقاد به گسست در تاریخ علم شده است. قیاس ناپذیری هسته اصلی دعاوی کوهن در این زمینه است. از منظر کوهن مصداق/مرجع مفاهیمِ علمی در نظریات مختلف کاملا متفاوت هستند. از سوی دیگر، هر پارادایم پیش از فرایند صورتبندی مفهومی همچون یک چرخش شناختی حوزه ادراکی را دگرگون می کند. و نهایتا برخلاف نظرگاه رایج فیلسوفان علم رسمی (اثبات گرایان و ابطال گرایان) هیچ قاعدة صریحی جهت داوری نظریات وجود ندارد. در مقابل، کاسیرر با تاکید بر وجوه پایدار نظریات به عنوان صورت هایِ نامتغیرِ انتظام بخش، نظریات علمی را قیاس پذیر و تاریخ علم را پیوسته و تکوینی می بیند. در این مقاله تلاش می شود پاسخ های کاسیرر در مقابل کوهن صورتبندی شود. در پایان مقاله نیز سعی می کنیم اختلاف آنها را در پرتو نوع تاریخنگاری ایشان شرح دهیم.
نظریه حکم کانت: نظریّه حمل صریح یا ضمنی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۸ شماره ۲۶
247-270
حوزههای تخصصی:
«نظریّه حکم» موضوعی است که در چارچوب طیف گسترده ای از حوزه های فلسفی قرار می گیرد. معرفت شناسی، منطق، معناشناسی و روان شناسی شناختی حوزه های فلسفی مهمّی هستند که با مباحث مربوط به «نظریّه حکم» ارتباط وثیقی دارند. یکی از مسائل مهم در کانت شناسی معاصر انگلیسی زبان، بحث از سرشت نظریّه حکم کانت است. تا دهه 1970، تصوّر خاصّی از نظریّه حکم کانت در میان مفسّران انگلیسی زبان رایج بود. امّا از دهه 1970، برخی از کانت شناسان به این نتیجه رسیدند که نظریّه حکم کانت را باید به نحو دیگری تفسیر و صورت بندی کرد. این تغییر نظرگاه به ظهور طیف گسترده ای از مباحث تفسیری فلسفی در میان کانت شناسان دامن زده است. یکی از این مناقشات تفسیری بحث از نظریّه حکم کانت است. بنا به تفسیر برخی از کانت شناسان معاصر، در آثار کانت ردّ پای دو نظریّه حکم متعارض را می توان یافت که برخی مفسّران از آن ها به «نظریّه حمل صریح» و «نظریّه حمل ضمنی» تعبیر می کنند. در این مقاله، با نظر به تفاسیر برخی کانت شناسان، این دو نظریّه حمل را در مقابل هم قرار می دهیم و تفاوت های این دو نظریّه را روشن می کنیم. نتیجه گیری ما این است که نظریّه حکم ضمنی یا پنهان کانت با آثار او و با آرای فلسفی اش بیشتر سازگار است. اگر این نتیجه گیری درست باشد، باید برداشت مان از نظریّه حکم کانت را تغییر دهیم و نظریّه حکم مختار و اندیشیده کانت را نه در صورت بندی های صریح وی در نقد عقل محض و تمهیدات ، بلکه در نحوه استدلال های او بجوییم. گذشته از این، یکی از لوازم مهمّ «نظریّه حمل ضمنی» این است که اگر این نظریّه را نظریّه حکم مختار کانت بدانیم، باید مبحث شاکله سازی و ساختار منطقی معناشناختی احکام ترکیبی پیشینی را به شکل متفاوتی تفسیر کنیم.
بررسی مسئله عینیت در پدیدارشناسی هگلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد اول پاییز و زمستان ۱۳۹۳ شماره ۲
147 - 160
حوزههای تخصصی:
پدیدار شناسی جان، از منظر هگل سیر تطور آگاهی از امر جزئی تا صورت معقول است. سعی هگل بر آن است تا از معضل شناخت شناسی سنتی - جدا افتادگی اساسی آگاهی و جهان واقع - گذر کرده و به صورت بندی جدیدی برسد. راه درک نحوه این گذار، چگونگی رفع (Aufheben) امر جزئی در دل مفهوم (Begriff) است. امر واقع به صورتی منفی در دل مفهوم جای می گیرد و همین منفیت بنیاد واقع بودگی در دل آگاهی است. سعی ما در این مقاله بیان منظور هگل از منفیت واقعیت در دل مفهوم با توجه به تفسیر خاصی است که جورجو آگامبن از ماهیت زبان دارد. آگاهی هیچ گاه نمی تواند به صورتی مستقل از امر واقع باشد، چرا که این منفیت و مقاومت آن، همواره، آگاهی را یک آگاهی شکافیده و بنابراین «ناخشنود» می سازد. این رخداد دلیل اصلی تنش مفهوم و بنابراین حرکت دیالکتیکی آن است.
مقایسه مفهوم نظرگاه در باغ های ایران و هند
منبع:
هنر و تمدن شرق سال دوم بهار ۱۳۹۳ شماره ۳
32 - 39
حوزههای تخصصی:
نظرگاه به عنوان یکی از مهمترین عناصر باغ ایرانی؛ آن بخش از باغ است که می توان در نقطه ای بالاتر از سطح باغ، بر آن نظر انداخت. این عنصر در باغ های ایران و هند، بسیار متفاوت جلوه می کند. این عنصر در باغ ایرانی گزینش نقطه ای برای نگاه به منظر باغ است. در این مورد، نگاه ناظر تماماً معطوف به منظر باغ است و با عناصر زیباساز آن گره می خورد. در باغ هندی جهت دید نظرگاه چندان مطرح نیست و هدف دیدهای متفاوت در عرصه های مختلف باغ و نشان دادن نظام هندسی سامان یافته بر روی بستر آن است. این پژوهش می کوشد به منظور یافتن دلایل تفاوت های مذکور، مفهوم نظرگاه از دو بعد محتوا و کالبد را در نمونه های هندی، مورد مطالعه قرار دهد و نتیجه آن را با نمونه های ایرانی مقایسه کند. با توجه به این پژوهش، نظرگاه در باغ های هندی برخلاف نمونه ایرانی، نه به منظور ادراک منظر گزیده و طراحی شده خیابان اصلی باغ، بلکه برای تسلط همه جانبه بر سطوح مختلف آن طراحی شده است. در واقع درک متفاوتی که از منظره پردازی باغ هندی پدید می آید، مفهوم نظرگاه را دگرگون ساخته است. این امر حتی کالبد نظرگاه را تحت تأثیر قرار داده و شکلی متفاوت از باغ ایرانی پیدا کرده است.
پژوهشی در مسئله تصور و تصدیق خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۴۰)
411 - 432
حوزههای تخصصی:
از لحاظ نظری لاادری گرایان مدعی هستند که هیچ تصوری از خدا نداریم بمانند آنچه منون فیلسوف قرون وسطی در مناظره اش با سقراط گفته است، انسان راجع به آنچه دانایی و تصوری از آن ندارد، نمی تواند تحقیق یا جست وجو کند و اگر هم یافت، معلوم نیست همانی باشد که به دنبالش بوده است، لذا بنا بر قضیه مقبول و بدیهی «اگر چیزی غیرقابل تصور تلقی گردد، بی تردید تصدیق آن غیرممکن خواهد بود» نتیجه گرفته اند که خدایِ تصور ناپذیر، قابلِ تصدیق و اثبات نیست. در این جستار با واکاوی و بررسی مفهوم تصور و تصدیق و تعریف به رسم برای خدا با صفات ثبوتیه ای که لازم ذات است، تصور و سپس تصدیق خدا به واسطه علم حصولی بررسی و اثبات خواهد شد.
ارزیابی مفهومی قاعده آمره به مثابه برترین شاخص نظام ساز حقوق بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش حقوق عمومی سال بیستم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۶۱
291 - 316
حوزههای تخصصی:
حقوق بین الملل به مثابه گرایش علمی دارای اجزای متشکله ای (سیستم ها، رژیم ها و (مجموعه) قواعد حقوقی) است که به واسطه وضعیت یا عواملی به وحدت می رسد و به شأن نظام نایل می آید. یکی از مفاهیمی که ادعا می شود به مثابه عامل وحدت ساز در اجزای متشکله حقوق بین الملل، سلسله مراتب و نظم برقرار می نماید، مفهوم قاعده آمره است. با این همه در رابطه با ابعاد مختلف قاعده آمره از نظر مفهومی و علمی، اختلاف نظر وجود دارد. بعد از شکل گیری مفهوم قاعده آمره، دیدگاه های متمایزی راجع به مفهوم و تعریف آن در قلمرو حقوق بین الملل مطرح شده است. این دیدگاه ها را می توان در دو قالب فهم کلاسیک و فهم جدید از قاعده آمره طبقه بندی کرد. دیدگاه این پژوهش آن است که آموزه های متمایز در زمینه مفهوم قاعده آمره در قلمرو نظریات اندیشمندان حقوق بین الملل، گویای این واقعیت است که نگاه تک بعدی و تک ساحتی به قاعده آمره نمی تواند گویای نقش سیال و پویای امروزی قاعده آمره در نظم حقوقی بین المللی باشد. امروزه قاعده آمره به مثابه برجسته ترین شاخص نظام ساز محتوایی حقوق بین الملل، نظر به پیچیدگی روزافزون حقوق بین الملل، لاجرم در کالبدها و فنون متمایز حقوقی باید ظهور نماید تا قادر باشد، ویژگی نظم آفرینی خود را حفظ کند.
مفهوم استعاره و کارکرد آن در حوزه زبان و اقتضائات آن در تعلیم و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره چهاردهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴
39 - 61
حوزههای تخصصی:
تحول مفهوم استعاره و کارکرد آن، چون مینیاتوری از مطالعات زبان، رویکردهای متفاوت زبانی را چون پیوستاری نشان می دهد که در یک سر آن زبان آرمانی راسل و ویتگنشتاینِ نخست و در سر دیگر زبان هنری و وجودی هایدگر قراردارد. در مقابلِ نگاه نمادین و پوزیتیویستی فیلسوفان تحلیلی اولیه که شفافیت و وضوحِ قابل اشاره را مطلوب می دانستند، رویکرد شاعرانه و وجودیِ نیچه و هایدگر ، ابهام، رازآمیزی و حتی جنون را چون سبکی از زندگی می ستاید. با فاصله های متفاوت از دوسر این طیف، اندیشمندان و جریان های فکری مختلفی قراردارند که هر یک آموزه های متفاوتی پیش روی می گذارتد. این پژوهش با ارائه گزارشی مختصر از تحول مفهوم و کارکرد استعاره، نشان می دهد جایگاه واهمیت استعاره در مطالعات زبان، به طور فزاینده ای از سنت بلاغی فاصله گرفته، گاه چون ماهیتِ زبان، وگاه چون توضیح دهنده ی فرایندهای شناختی و تربیتی ارتقا یافته است. ضمنِ گزارش این تحول مفهومی و کارکردی، تعدیل عقل گرایی، اهتمام به قوه ی تخیل و برجسته شدن رویکردهای زیبایی شناختی، کثرت گرایی و پذیرش روایت های مختلف، فاصله گرفتن از جزم های تجربه گرایی، احترام به طبیعت و افزایش دغدغه های زیست محیطی، و توجه روزافزون به زبانِ مادری چون پیامدهای ترببیتی آن استنتاج شده است.