مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
آگامبن
منبع:
هستی و شناخت جلد اول پاییز و زمستان ۱۳۹۳ شماره ۲
147 - 160
حوزه های تخصصی:
پدیدار شناسی جان، از منظر هگل سیر تطور آگاهی از امر جزئی تا صورت معقول است. سعی هگل بر آن است تا از معضل شناخت شناسی سنتی - جدا افتادگی اساسی آگاهی و جهان واقع - گذر کرده و به صورت بندی جدیدی برسد. راه درک نحوه این گذار، چگونگی رفع (Aufheben) امر جزئی در دل مفهوم (Begriff) است. امر واقع به صورتی منفی در دل مفهوم جای می گیرد و همین منفیت بنیاد واقع بودگی در دل آگاهی است. سعی ما در این مقاله بیان منظور هگل از منفیت واقعیت در دل مفهوم با توجه به تفسیر خاصی است که جورجو آگامبن از ماهیت زبان دارد. آگاهی هیچ گاه نمی تواند به صورتی مستقل از امر واقع باشد، چرا که این منفیت و مقاومت آن، همواره، آگاهی را یک آگاهی شکافیده و بنابراین «ناخشنود» می سازد. این رخداد دلیل اصلی تنش مفهوم و بنابراین حرکت دیالکتیکی آن است.
فرم سیاست در نظریه حقیقت انتقادی: مطالعه موردی طرح جورجو آگامبن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۰ بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
45 - 63
حوزه های تخصصی:
نیچه،از پیشتازان تبار فلسفه انتقادی، در «تبارشناسی اخلاق» خود می گوید، برای «انسان»، مسئله اصلی زندگی، نه خود رنج کشیدن، بلکه «معنایی» است که رنج کشیدن هایش دارد. اگرهمین تقلای مکرر وپیوسته «معناجویی» ازپس ایدئولوژی هاورژیم های حقیقتِ هنجاری رامحورگفتاری بدانیم که «فلسفه انتقادی» نامیده می شود،درخواهیم یافت که فلسفه انتقادی،پیوندی وثیقب ااحیاوطرح دوباره «حقیقت»،آن هم درجهانی داردکه حقیقت و «معنا»،همواره به پای ارزش هایی نظیر «فایده» و «لذت» ازیک سو و بنیادگرایی و خشونت از سوی دیگر به مسلخ آورده می شود. روشن است که در چنین نبردی برای «حقیقت»،آنچه حائز اهمیت است،نه صرفاً پی ریزی یک «هستی شناسیِ حقیقت»، یا «انسان شناسی» ومعرفت النفس انتقادی،بلکه ترسیم وپیش کشیدن «چهره ای» است که این نظریه حقیقت انتقادی،برای جهان انسانی و روابط میان انسان ها به بارخواهد آورد؛ چهره ای که بیش از هر چیز،خود را در «فرم سیاست»،نمایان می کند. در این مقاله، تلاش نظری فیلسوفان انتقادی، برای بازسازی نسبت میان «طرح حقیقت» با فرم سیاست را از خلال نظریه جورج و آگامبن، فیلسوف انتقادی معاصر،دنبال می کنیم. جایی که آگامبن،به میانجی «انسان شناسی» و نظریه حقیقت،تلاش می کند تا آپاراتوس یا فرمی رابرای روابط انسانی به پیش بکشد که سودای حقیقت جویی انسان را با کنش خلاقانه و آزاد از سلطه،پیوند زند و جایی برای کنش معطوف به حقیقت در اجتماع آینده باز نگاه دارد.
تعلیق مشروطیت، وضعیت استثنا؛ کامیابی رضاشاه در کسب سلطنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قانون اساسیِ مشروطه که در دوران زوال قاجار تدوین شد، به عنوان نتیجه مستقیم مشروطیت، نخستین متن حقوق اساسی در تاریخ ایران است. اما علی رغمِ مجاهدت هایِ مشروطه خواهان و عزم آنان برای ابتناء امر سیاسی بر قانون به فاصله کوتاهی مسیر قدرت یابی رضاشاه از طریق ایجاد یک وضعیت استثنائی هموار شد. وضعیت استثنا موقعیتی خلاء گونه، مبیّنِ نوعی عدمِ تعادل میان امر سیاسی و حقوق عمومی و اهرمی است که به واسطه آن دارنده حقِ انحصارِ تصمیم گیری، می تواند با کنار زدن موانع قانونی و حتی خود قانون، به تمرکز قدرت به نفع خویش اقدام کند. در چنین وضعیت خلاگونه ای رضاشاه موقعیت را برای دستیابی به قدرت مناسب یافت. او که پشتوانه ای مشروعیت ساز برای توجیه سلطنت خود نداشت، قانون اساسی را نسخ نکرد، بلکه با اعلام وفاداری خود به این قانون، کوشید با ایجاد یک وضعیت استثنایی زمینه را برای تعلیق و درنتیجه به دست گرفتن قدرت فراهم سازد. با چنین مفروضه ای پرسش این نوشتار این است: باوجود قانون اساسی مشروطه، سیرِ صعود سردار سپه به قدرت از وزارت جنگ تا پادشاهی چگونه هموار شد؟ در پاسخ به پرسش پژوهش، این فرضیه مطرح است: سردارسپه با استفاده از وضعیت اضطراریِ ایجادشده، مشروطه سازیِ قدرت سیاسی را به تعلیق کشاند و راه خود را برای رسیدن به سلطنت، سیطره بر حیات سیاسیِ شهروندان و انقیاد آنان هموار کرد. روش این پژوهش، تاریخی – تبینی و داده های آن از طریق مطالعات کتابخانه ای – اسنادی گردآوری شده است و در چارچوب نظریه وضعیت استثنایی آگامبن بررسی و تحلیل شده اند.
آگامبن و فوکو: حاکمیت یا قدرت؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۸۲
195-215
حوزه های تخصصی:
فلسفه سیاسی آگامبن تاثیر عمیقی از اندیشه های سیاسی میشل فوکو پذیرفته است. آگامبن نیز همچون فوکو سیاست معاصر غربی را نوعی زیست سیاست می داند که زندگی (زیست) را ابژه خود قرار داده است. اما با وجود این نظر مشترک و تأکید آگامبن به اینکه در راستای تصحیح و تکمیل اندیشه های فوکو گام بر می دارد، به نظر می رسد که اختلافات عمیقی نیز میان ایشان وجود دارد. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که دیدگاه دو متفکر درباب قدرت و زیست سیاست چگونه است و چطور می توان پذیرفت که اندیشه سیاسی آگامبن در راستای تفکر سیاسی فوکو قابل تعریف است؟ لذا با بررسی دو مفهوم زیست قدرت و زیست سیاست در آثار این دو متفکر روشن خواهد ساخت که خاستگاه نظریه سیاسی آگامبن دقیقاً در دل تحلیل های فوکو نهفته است هرچند از نظر آگامبن، نمونه های عینی زیست قدرت در قرن بیستم، یعنی دولت های مدرن و مخصوصا نازیسم، نشان می دهند که زیست قدرت و حاکمیت چنانکه فوکو و دیگرانی پنداشته اند از هم جدا نبوده بلکه از ابتدا قرین هم بوده و این ویژگی در قرن بیستم به اوج خود می رسد. بدین روی تصحیح و تکمیل اندیشه های فوکو منطقاً آگامبن را وادار به بازگشت به خوانش حقوقی قدرت می کند اما این بار در بستر زیست سیاست.
«هوموساکرهای نوین»: بررسی وضعیت فوق العاده در ترکیه؛ بر اساس نظریه اشمیت و آگامبن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره هشتم زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲۹
221 - 246
حوزه های تخصصی:
تحولات اخیر در ترکیه پس از وقوع کودتای ژوئیه 2016، به اعلام وضعیت فوق العاده توسط رئیس جمهور این کشور منجر شده است. وضعیت استثنایی، بر وضعیت نامتعادل میان حقوقِ عمومی و امرِ سیاسی دلالت دارد. اشمیت و آگامبن به عنوان دو نظریه پرداز وضعیت استثنایی، با نگاهی متفاوت به بررسی این وضعیت در نظام حقوقی پرداخته اند. اشمیت معتقد است وضعیت استثنایی، وضعیت پارادوکسیکال است که در آن حاکم بیرون از نظم حقوقی قرارگرفته، انحصار اخذ واپسین تصمیم را دارد. از طرف دیگر، آگامبن نیز بر این باور است که وضعیت فوق العاده به خروج تعدادی از شهروندان از دایره نظم حقوقی منجر می شود و به انقیاد بیشتر شهروندان می انجامد. این نوشتار با استفاده از نظریه این دو متفکر می کوشد وضعیت ترکیه پس از کودتا را تبیین کند. بر این اساس، پرسش این نوشتار این است: وضعیت فوق العاده در قانون اساسی ترکیه چه جایگاهی دارد؟ آیا با استفاده از نظریه اشمیت و آگامبن می توان کودتا و اقدامات پس از کودتا را در جهت افزایش قدرت دولت تبیین نمود؟ به نظر می رسد کودتا در ترکیه برای نظام سیاسی فعلی این کشور، مستمسکی برای حذف و طرد جریان های مخالف شده است و بیش از هرچیز افزایش قدرت واختیارات ریاست جمهوری را در پیش دارد؛ امری که با سیطره بر حیات سیاسی شهروندان این کشور صورت می پذیرد.
آگامبن و ویرانسازی زیبایی شناسی در کتاب انسان بی محتوا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
99 - 118
حوزه های تخصصی:
آگامبن در کتاب انسان بی محتوا به مسئلۀ هنر می پردازد؛ اما از نگاه او، مسئلۀ هنر درحقیقت نتیجه و حتی به نوعی بنیاد معضل نیهیلیسم معاصر است. او معتقد است که هنر با ورود به ساحت ذوق و زیبایی شناسی (استتیک)، دیگر آن کارکرد عمیق پیشینش را برای گشودن جهان بشری و فضای حقیقت از کف داده است. این مقاله، باتوجه به جایگاه اساسی اندیشه های کسانی چون هایدگر، بنیامین و بودلر در پروژۀ فکری آگامبن، بر آن است تا دیدگاه های آگامبن دربارۀ هنر و زیبایی شناسی را در این کتاب تحلیل و واگشایی کند و نشان دهد منظور آگامبن از «ویران سازی زیبایی شناسی» چیست و آن را چگونه به سرانجام می رساند. به نظر نویسنده، آگامبن در تداوم مسیر هایدگر در پی ویران سازی زیبایی شناسی برای بازیابی آرخه های پنهان شده و فراموش شده در زیر آوارهای سنّت است؛ بنابراین، با محورقراردادن مفهوم «پوئسیس» به مثابۀ خصلت ذاتی هنر، درتقابل با پرکسیس همچون کنش مبتنی بر اراده، سعی در آسیب شناسی وضعیت معاصر هنر دارد تا درنهایت به ساختار آغازین یا ذات حقیقی هنر به مثابۀ کنش پوئتیک بشر نزدیک شود. این مسیر درنهایت به تقریر جایگاه اساسی هنر در انتقال ناپذیری معنای سنّت منجر می شود و نشان دادن اینکه زیبایی شناسی، درواقع در تهی بودگی خود، پوشش دهندۀ شکاف میان گذشته و اکنون است.
کرونا، آزمون چپِ نو در وضعیت حداقلیِ دولت ملّیِ ایران معاصر (بر اساس رویکردی انتقادی نسبت به آرای آ گامبن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برنامه تحقیقاتی آگامبن، فیلسوف چپِ نو، افشای سرشت آنارشیک قانون در مقام ارادهای (آپاراتوسی) به قدرت است؛ ارادهای که در وضعیت استثنا، از طریق تعلیق قانون اِعمال می گردد و آنچه مبنای وجودیِ چنین تعلیقی را فراهم می سازد، برخلاف دعوی دولت، نه نقض قانون بلکه نِفاذ قانون است. آگامبن در مسیر مواجهه انتقادی با متافیزیک سیاسیِ غرب حتی تا آستانه دلالت هایی ضمنی مبنی بر نفیِ دولتِ ملّی که گویای آرمان اتحاد جهانیِ کمونیسم است، به پیش می رود؛ اما با توجه به مختصات تاریخی ایران معاصر اعم از کم دولتی، کم قانونی، رواج تئوری توطئه و پوپولیسم سیاسی-اقتصادی، رویاروییِ بافتاری نسبت به آرای چپِ نو و دستگاه نظری آگامبن و دعوت او مبنی بر نقض پروتکلهای بهداشتی در عصر پاندومیِ کرونا، ضروری مینماید. نوشتار حاضر، با جستاری بر هویت حقوقی، نوعی و نقشیِ دولت مدرن، نشان میدهد که با توجه به هویت صرفاً بوروکراتیک، غیردموکراتیک و آنتیگونیستیکِ دولت مدرن در ایران، مصدر وجودیِ تعلیق پیوسته قانون در بستر تاریخی ایران، نه اصالت و نِفاذ قانون که متافیزیک سیاسیِ ناقانونیت اعم از اصالت فره ایزدی، اصالت ستیز با امپریالیسم و سرمایهداری جهانی، اصالت خوانشی خاص از دین و... است.
قدرت و وضعیت استثناء جبری در ایران (شالوده و شرایط امکان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال هشتم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳۱
1 - 29
نویسنده وضعیت استثناء اشمیتی و آگامبنی را «وضعیت استثناء ارادی» تلقی می کند و با طرح نوع جدیدی از وضعیت استثناء (تحت عنوان «وضعیت استثناء جبری»)، شالوده و شرایط امکان این وضعیت استثناء نوع دوّم را در جامعه ایران شرح می دهد. استدلال نویسنده آن است که براثر ترکیب تدریجی چهار اَبَررخداد گریزناپذیر (شامل «بحران عام انباشت سرمایه»، «بسط تکنولوژی دیجیتال در زندگی روزمره»، «جابجایی فزاینده طبقاتی» و «تحوّل نسلی نخبگان قدرت مسلط سنّتی»)، جامعه به تدریج در مسیر «عدم تعادل های بزرگ»، «انقطاع تاریخی همه جانبه» و درنهایت، ورود به یک «وضعیت استثناء جبری» قرار می گیرد. نویسنده این وضعیت استثناء بالقوه را «مسأله بنیادی ایران» می نامد و فرایند خاصّ وقوع آن را در چهار مرحله «تکوین اولیه»، «دگرگونی بزرگ»، «آستانگی»، و «ساعت وضعیت استثناء جبری» معیّن می کند. به زعم وی، با آغاز «مرحله آستانگیِ وضعیت استثناء جبری» و بویژه با فرارسیدن «ساعت وضعیت استثناء»، شرایط اگزیستانس نخبگان قدرت و نیروهای اجتماعی دگرگون می شود و آنها احساس می کنند وارد مرحله تاریخی جدیدی شده اند. بنابراین هیجان، اضطراب و تضاد در جامعه رشد می یابد. از دید نویسنده، هرچند وضعیت استثناء جبریِ فرارو، وضعیتی ثابت و نهایی نیست و همواره امکان بازاندیشی وجود دارد؛ بااین حال، هم نخبگان قدرت و هم نیروهای اجتماعی، هر دو در معرض چند پارادوکس بزرگ خاصّ و مشخّص قرار می گیرند.
زیست سیاست و تولد اردوگاه؛ شکل گیری «حیات برهنه» در نمایشنامه ی زاده شده اثر ادوارد باند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
455 - 474
حوزه های تخصصی:
ادوارد باند ازجمله نویسندگان معاصر انگلستان است که سلطه ی سرمایه داری غربی بر جامعه ی معاصر و تأثیر سازوکارهای مبتنی بر آن را بر زیست اجتماعی افراد بررسی می کند. از دیدگاه باند، سرمایه داری متأخر و عناصر تشکیل دهند ی آن، نظیر فناوری عنان گسیخته و سازمان های اداری-مالیِ غول آسا، این قدرت را دارند که ساحت زیست اجتماعی افراد را تسخیر کنند. نتیجه ی دست اندازی های این سازوکارها بر زندگی شهروندان نیز ضعیف تر شدن خدمات اجتماعی، تخریب روابط انسانی و تبدیل شدن جامعه به میدانِ خشونت است؛ ازاین رو، باند جامعه ی برساخته توسط سرمایه داری متأخر را جامعه ای اردوگاهی تصویر می کند که ساکنانش مردمانی بی روح و مردگانی متحرک هستند. او در نمایشنامه ی زاده شده جامعه ای آخرالزمانی در آینده را به تصویر می کشد که انسان هایی در حال احتضار در جای جای آن گام می زنند و خشونت سراسر آن را فرا گرفته است. دو انگار ی «پیکرهای درهم شکسته» و « جامعه ی اردوگاهی» مفاهیمی است که جورجو آگامبن، جامعه شناس ایتالیایی، از آنها برای تبارشناسی خود از زیست سیاست غربی بهره می گیرد. از دیدگاه او، دولت های غربی از دوران یونان باستان تا عصر حاضر زیست طبیعی انسان ها را در گستر ه ی دولت شهر در اختیار خود گرفته و آن را بر اساس امیال و صلاح دید خود دائماً تعریف کرده اند؛ ازاین رو، این پژوهش بر آن است با استفاده از نظریه های آگامبن دربار ه ی چگونگی شکل گیری زیست سیاست در جامعه ی معاصر، مفاهیمی نظیر «حیات برهنه» و «شکل گیری اردوگاه» را در نمایشنامه ی زاده شده بررسی کند. نتیجه ی این پژوهش حاکی از آن است که سازوکارهای موجود در زیست سیاست غربی عاملِ تولد «اردوگاه» و ایجاد «حیات برهنه» در سطح جامعه ی جهانی است.
مروری بر فلسفه سیاسی آگامبن در نسبت با رابطه دولت مدرن و سوژه انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با تکیه بر بینش آگامبن، چگونگی عملکرد دولت مدرن به عنوان یک دستگاه در نسبت با سوژه انسانی را بررسی می کند؛ عملکردی که به منظور اداره و کنترل افراد، شبکه پیچیده ای از روابط قدرت و فناوری ها را در بر می گیرد. بر همین اساس نگارندگان با توجه به مفاهیم «زندگی برهنه»، «وضعیت استثنایی» سعی در تعین بخشی به انقیاد سوژه انسانی از سوی قدرت حاکمیتی و تعلیق هنجارهای قانونی به عنوان نقدی اساسی بر ماهیت دولت مدرن دارند. پژوهش حاضر سعی دارد با روش اسنادی به این سوال پاسخ دهد که با رویکرد هستی شناسانه، بنا بر فلسفه سیاسی آگامبن، دولت مدرن و سوژه انسانی چه نسبتی با یکدیگر برقرار می کنند. یافته های پژوهش نشان می دهد که آگامبن با وارد کردن نقدهای عمیق به ماهیت دولت مدرن، خواستار بازنگری در ساختارهای سیاسی و احیای حیثیت و حقوق ذاتی سوژه انسانی است؛ در اندیشه وی، دولت باید بر اساس اشکال فراگیر شهروندی استوار باشد که انسانیت اساسی همه افراد را حمایت می کند، نه ایجاد مقوله هایی از طرد و زندگی برهنه. دولت مدرن از مکانیسم های کنترل و نظارت برای تداوم اقتدار خود، حتی به قیمت از دست دادن آزادی های فردی، استفاده می کند. آگامبن ضمن نقد ماهیت دولت مدرن، خواستار بازاندیشی ساختارهای سیاسی و احیای کرامت انسانی در جامعه است