مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۶۱.
۴۶۲.
۴۶۳.
۴۶۴.
۴۶۵.
۴۶۶.
۴۶۷.
۴۶۸.
۴۶۹.
۴۷۰.
۴۷۱.
۴۷۲.
۴۷۳.
۴۷۴.
۴۷۵.
۴۷۶.
۴۷۷.
۴۷۸.
۴۷۹.
۴۸۰.
برنامه درسی
حوزه های تخصصی:
تجارب بین المللی تربیت معلم کشورهای پیشرو و روند کسب و توسعه مهارتهای حرفه ای می تواند کمک شایانی به ارتقا و بهبود برنامه ها و روش های آموزش و اجرای دوره ها در کشور نماید. به منظور دستیابی به این هدف، شیوه برنامه ریزی و اجرای واحدهای برنامه درسی دانشجو معلمان در کشورفنلاند موردبررسی قرار گرفته است. این پژوهش با رویکرد کیفی و با استفاده از روش تحلیلی توصیفی انجام شد. اطلاعات مورد نیاز از طریق مشاهده مستقیم در محیط آموزشی و دانشگاهی تربیت معلم حرفه ای جمک کشور فنلاند و مطالعه اسناد و مدارک کتابخانه ای و نیزترجمه مقالات و گزارش های پژوهشی در پایگاه های داده، جمع آوری گردیده و در بررسی منابع منتخب فن تحلیل محتوا نیز به کارگرفته شده است. نتایج بررسی نشان داد که کشور فنلاند برنامه های جامع توسعه حرفه ای دارد و همچنین دارای مدارس تجربی مرتبط با دانشگاه ها برای افزایش کیفیت کار می باشد. آموزش دانشگاهی، معلمان را برای محقق بودن و شاغل شدن آماده می کند و شامل سهم عمده ای در فعالیت بالینی در یک مدرسه مدل است که در آنجا دانشجویان می آموزند که چگونه آموزش پژوهش-محور را ارائه دهند و مبتدی ها را نظارت نمایند. در پایان پیشنهاداتی به دست اندرکاران حوزه تربیت معلم مانند استاندارد سازی فضاهای آموزشی در تربیت معلم و اجرای بهینه ی دوره های آموزشی ارائه شد.
تأثیر انگیزش فردی و سرمایه ی اجتماعی معلمان بر تمایل آن ها برای اشتراک گذاری دانش ضمنی و آشکار
حوزه های تخصصی:
امروزه به دلیل اهمیت دانش در دنیای رقابتی، شناخت نحوه ی بهبود و توسعه ی اشتراک گذاری دانش کارکنان به یک امر حیاتی تبدیل شده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر انگیزش فردی و سرمایه ی اجتماعی معلمان بر تمایل آن ها برای به اشتراک گذاشتن دانش ضمنی و آشکار صورت گرفته است. روش پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از حیث گردآوری داده ها، توصیفی از نوع همبستگی و به طور خاص از نوع الگویابی علّی است. جامعه ی آمار را تمامی معلمان مدارس راهنمایی دولتی شهر ایلام تشکیل داده است. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای و به کمک جدول کرجسی و مورگان (1970) تعداد 225 معلم به عنوان نمونه انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند که در نهایت 180 پرسشنامه به صورت کامل عودت داده شد. جهت جمع آوری داده ها از سه پرسشنامه ی استاندارد تمایل کارکنان به اشتراک گذاری دانش بوک و همکاران (2005)، پرسشنامه ی انگیزش فردی واسکو و فرج (2005)، و پرسشنامه یسرمایه ی اجتماعی معلمان چاو و چان (2008) استفاده شد. اطلاعات حاصل از آن ها در قالب یک الگوی علی با استفاده از نرم افزار SMART-PLS آزمون شد و نتایج نشان داد که الگوی پیشنهادی واریانس تمایل به اشتراک گذاری دانش ضمنی و صریح را به صورت معناداری تبیین می کند. نتایج همچنین نشان داد که پاداش های سازمانی بر تمایل معلمان برای اشتراک گذاری دانش ضمنی کارکنان دارای تأثیر منفی و بر تمایل آن ها برای اشتراک گذاری دانش آشکار دارای تأثیر مثبت است. در نهایت نتایج نشان داد که متغیرهای سه گانه همکاری و ارتباط متقابل، لذت و رضایت، و سرمایه ی اجتماعی در بهبود تمایل معلمان جهت اشتراک گذاری دانش آشکار و ضمنی، تأثیر معناداری دارند. به علاوه تأثیر این عوامل بر قصد به اشتراک گذاری دانش ضمنی، نسبت به دانش آشکار، بیشتر است.
تأثیر کاربرد فناوری اطلاعات و ارتباطات با رویکرد سازنده گرایی بر یادگیری فعال درس علوم تجربی دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی استان البرز
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به بررسی تأثیر کاربرد فناوری اطلاعات و ارتباطات به عنوان روش مبتنی بر سازنده گرایی بر یادگیری فعال درس علوم تجربی دانش آموزان پایه چهارمدر مقایسه با روش سنتی پرداخته است. آزمودنی ها 184 نفر از دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی استان البرز بودند که به تصادف انتخاب شده و در 2 گروه گواه و آزمایش قرار گرفتند. ابتدا هر دو گ روه تحت آموزش اولیه به روش سنتی بوده و پس از آن تحت پیش آزمون قرارگرفتند. ابزار جمع آوری داده ها آزمون پیشرفت تحصیلی معلم ساخته بود که برای سنجش در پیش آزمون و پس آزمون هر دو گروه مورد استفاده قرار گرفت. سؤال های آزمون براساس هدف های آموزشی درس آینه ها و الکتریسیته علوم تجربی کلاس چهارم ابتدایی تهیه گردید.آموزش تکمیلی گروه آزمایش از طریق بکارگیری فناوری های نوین و استفاده از محتوای الکترونیکی تولید شده توسط آموزگار براساس الگوی ام.اس.اس، اتصال به شبکه اینترنت و استفاده از نرم افزار آموزشی صورت گرفت؛ در حالی که درگروه گواه به شیوه سنتی بود. پس از اجرای پس آزمون، برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار آماری SPSS-10 استفاده شد. نتایج تحقیق پس از انجام پس آزمون و مقایسه ی آن با پیش آزمون، نشان داد که گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه از میانگین بالاتری برخوردار هستند. همچنین نمرات افزایشی گروه آزمایش نسبت به گروه گواه، میانگین بالاتری را برآورد کرد و افزایش میزان یادگیری این دانش آموزان را نشان داد.
تأثیر سبک های دلبستگی در سرعت پردازش اطلاعات دانش آموزان
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر سبک های دلبستگی در سرعت پردازش اطلاعات بوده است. پژوهش حاضر به روش توصیفی و علّی - مقایسه ای انجام گرفته است. جامعه آماری دانش آموزان مقطع متوسطه شهرستان نجف آباد بودند که براساس جدول کرِجسی و مورگان، 300 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه بود. دانش آموزان انتخاب شده، پرسشنامه سبک دلبستگی کولینز و رید (1990) را تکمیل کردند. در مرحله بعد، براساس ملاک های ورود و نمرات نهایی توزیع پرسشنامه سبک دلبستگی سه گروه 15 نفری (اضطرابی دوسوگرا، اجتنابی و ایمن) انتخاب شدند و با آزمون های سرعت پردازش زاهلن/ وربیندونگز اسؤالد و روس (1978)، و رمزگردانی کی دی تی سیتزول (1995) ارزیابی شدند. نتایج تحلیل واریانس چندمتغیری و آزمون های تعقیبی بون فرنی نشان داد مدت زمان پردازش اطلاعات در دانش آموزان دارای سبک دلبستگی اضطرابی دوسوگرا بیشتر از دانش آموزان دارای سبک دلبستگی اجتنابی و ایمن است. همچنین، نتایج نشان داد عملکرد دانش آموزان دارای سبک دلبستگی ایمن بهتر از عملکرد دانش آموزان دارای سبک دلبستگی اضطرابی دوسوگرا و اجتنابی بوده است. براساس یافته های پژوهش حاضر می توان گفت سبک های دلبستگی در فرایندهای شناختی نقش محوری دارد. مهم ترین کاربست عملی این پژوهش اصلاح سبک زندگی و آموزش شیوه شکل گیری دلبستگی ایمن و روش های صحیح برقراری ارتباط با فرزندان است.
رابطه خوش بینی تحصیلی و سرزندگی تحصیلی با نقش میانجی خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان
منبع:
مطالعات آموزشی و آموزشگاهی دوره نهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۲۲)
149 - 170
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی در رابطه بین خوش بینی تحصیلی و سرزندگی تحصیلی دانشجویان انجام گرفت. پژوهش حاضر از نوع کاربردی بوده، و به روش توصیفی - همبستگی مبتنی بر مدل سازی معادلات ساختاری (SEM) انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل همه دانشجویان کارشناسی ساکن در خوابگاه های دانشگاه محقق اردبیلی بود که براساس جدول مورگان و به روش خوشه ای چندمرحله ای، 380 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها پرسشنامه های سرزندگی تحصیلی دهقانی زاده و حسین چاری (1391)، خودکارآمدی تحصیلی زاژاکوا، لینج و اسپانشاد (2005)، و خوش بینی تحصیلی شانن - موران و همکاران (2013) به کار گرفته شد. داده ها به روش مدل سازی معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته ها برازش مدل را تأیید کرد. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها به روش مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد خوش بینی تحصیلی بر سرزندگی تحصیلی اثر مستقیم دارد، خودکارآمدی تحصیلی بر سرزندگی تحصیلی اثر مستقیم دارد و خوش بینی تحصیلی بر سرزندگی تحصیلی از طریق خودکارآمدی تحصیلی اثر غیر مستقیم دارد. بنابراین، خودکارآمدی در رابطه خوش بینی تحصیلی و سرزندگی تحصیلی دانشجویان نقش واسطه ای دارد.
از آموزش تا آزمون: تحلیل مقایسه ای آزمون های کارشناسی ارشد و دکترای علم اطلاعات و دانش شناسی با برنامه های درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف این مطالعه، تحلیل آزمون های کارشناسی ارشد و دکترای علم اطلاعات و دانش شناسی و مقایسه آن با برنامه های آموزشی مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد بود. این مقایسه بر پایه طبقه بندی بازنگری شده بلوم و در دو بعد دانشی (واقعی، مفهومی، فرایندی و شناختی) و شناختی (یادآوری، درک، کاربرد، تحلیل، ارزیابی و آفرینش) انجام شد. روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی است که با رویکرد کیفی و با استفاده از شیوه تحلیل محتوا (کیفی و کمی) انجام شد. جامعه این پژوهش، پرسش های کنکور کارشناسی ارشد و دکترای رشته علم اطلاعات و دانش شناسی در سال های 1393-1397 و آخرین نسخه از سرفصل های درسی مقطع های کارشناسی و کارشناسی ارشد بود. ابزار این پژوهش، سیاهه وارسی بود که ساخت آن مبتنی بر طرح طبقه بندی بازنگری شده بلوم توسط اندرسون و کراسول (2001) انجام شد. برای تحلیل داده ها نرم افزار MaxQDA V. 11 به کار رفت و بررسی پایایی با استفاده از شیوه توافق بین کدگذاران میزان 2/91 را نشان داد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد بین هدف های رفتاری درس های کارشناسی و پرسش های آزمون های کارشناسی ارشد این رشته از دو بعد مهارت های شناختی و دانشی، تناسب اندکی وجود دارد. همچنین میان هدف های رفتاری درس های کارشناسی و پرسش های آزمون های دکترا در بعد مهارت های شناختی، تناسب اندک است اما در بعد دانشی تناسب نسبی وجود دارد. نتیجه: هدف های رفتاری درس های کارشناسی و کارشناسی ارشد نیاز به بررسی مجدد دارد. بر اساس این بررسی لازم است در طراحی آزمون های کارشناسی ارشد و دکترا نیز تغییر محتوایی ایجاد شود. توصیه می شود بر پایه طبقه بندی بلوم، این تغییر در طراحی پرسش های آزمون های کارشناسی ارشد بر ارزیابی دانش واقعی و مفهومی صورت پذیرد. در حالی که انتظار می رود در پرسش های تخصصی آزمون های دکترای رشته نیز بیشتر، دانشِ شناختی شرکت کنندگان ارزیابی شود.
طراحی الگوی تدریس پرورش تفکر فلسفی در دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر جهت ارائه الگوی تدریس برای پرورش تفکر فلسفی در دانش آموزان دوره ابتدایی انجام گرفته است. این پژوهش با استفاده از روش اسنادی و تحقیق کیفی با رویکرد قیاسی و روش توصیفی–استنتاجی در تلاش به پاسخ گویی به سه سوال اصلی برآمده است. سوال اول در راستای تبیین مبانی نظری این نوع برنامه درسی و سوال بعدی، به دنبال ارائه زیرمقوله های عناصر اساسی برنامه تفکر فلسفی شامل اهداف آموزشی، محتوای آموزشی، فرایند یاددهی یادگیری و شیوه ارزشیابی است که این زیرمقوله ها با تکیه بر دو الگوی برنامه درسی تایلر و آموزش فلسفه به کودکان متیولیپمن بسط یافته و با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته به جمع آوری اطلاعات اقدام شده است. سپس بنا بر پژوهش کیفی نظریه ای به ارائه الگوی پرورش تفکر فلسفی پرداخته شده است. هدف الگوی حاضر پرورش انواع تفکر و ترویج مهارت فلسفیدن می باشد. نتایج این مطالعه نشان می دهد با اجرای دقیق الگو می توان شهروندانی با قوای تفکر منطقی، تفکر انتقادی وانواع تفکر با قوای تمیز ارزشها از ضد ارزشها به صورت اقناعی پرورش داد. درک چیستی چرایی و چگونگی مسائل از جمله نتایج اصلی پرورش تفکر فلسفی در بین دانش آموزان تحت پوشش طرح می باشد.
برنامه درسی مبتنی بر اخلاق مراقبت: تداوم نقش مادرانه در دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، واکاوی عناصر برنامه درسی مبتنی براخلاق مراقبت: تداوم نقش مادرانه در دوره ابتدایی نظام آموزشی ایران بود. این پژوهش از نوع پژوهش های کیفی و مبتنی بر نظریه داده بنیاد انجام شد. جامعه آماری شامل زنان معلم و عضو هیأت علمی متأهل، دارای فرزند و متخصص در زمینه آموزش ابتدایی می باشد که شیوه انتخاب آنها هدفمند، از نوع گلوله برفی بوده است. درمجموع با 37 نفر مصاحبه شد که شامل 25 نفر معلم و 12 عضو هیأت علمی دانشگاه بودند. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختارمند در طی سه مرحله به شیوه کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل شد. نتایج تحقیق در قالب مدل پارادایمی و مدل مفهومی بدین صورت شکل گرفت. نیاز و اهداف (اهداف کلی و جزئی)، محتوا (اولویت های سازمان دهی و انتخاب محتوا)، روش های یاددهی-یادگیری (اولویت های انتخاب و انواع روش های تدریس)، نقش معلم (شاخصه ها و مسئولیت های معلم)، ارزشیابی (اولویت های ارزشیابی و روش های ارزشیابی)، مهارت های ارتباطی( هشیاری ارتباطی و تداوم ارتباط مادرانه)، یادگیری ضمنی (جو کلاس) و نتایج تربیتی (تربیت اخلاقی - عاطفی، سلامت روان، تقویت اعتمادبه نفس، پرورش دانش، مهارت و نگرش). برای به دست آوردن اعتباریابی داده ها از دو روش بازبینی مشارکت کنندگان و مرور خبرگان غیر شرکت کننده در پژوهش استفاده شد. در پایان بر مبنای یافته ها و نتایج به دست آمده، رهنمودهایی برای عملی شدن برنامه ارائه شده است.
شناسایی و اعتبارسنجی فرایندها و بروندادهای برنامه درسی تفکر و سواد رسانه ای از دیدگاه دبیران و دانش آموزان شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های برنامه درسی دوره یازدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
233 - 263
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش شناسایی و اعتبارسنجی فرایندها و بروندادهای برنامه درسی تفکر و سواد رسانه ای از دیدگاه دبیران و دانش آموزان شهر اصفهان می باشد. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت گردآوری داده ها طرح ترکیبی اکتشافی (متوالی- ابزارسازی) است. شرکت کنندگان پژوهش در بخش کیفی شامل صاحب نظران حوزه سواد رسانه ای و برنامه درسی که 20 نفر به روش نمونه گیری هدفمند و به روش گلوله برفی انتخاب شدند می باشد. در بخش کمّی نیز دبیران درس تفکر و سواد رسانه ای و دانش آموزان پایه دهم شهر اصفهان بودند که تعداد 210 نفر دبیر و 385 نفر دانش آموز به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده های پژوهش از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته و پرسش نامه محقق ساخته جمع آوری و روایی مصاحبه و پرسش نامه از روایی محتوایی و برای پایایی پرسش نامه، از ضریب آلفای کرانباخ (96%) استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد شاخص های مطلوب این برنامه درسی از اعتبار لازم برخوردار می باشند به علاوه در مقایسه با شاخص های مطلوب، وضعیت موجود فرایندهای برنامه درسی تفکر و سواد رسانه ای در مقوله «استفاده از روش های جدید تدریس» پایین تر از حد انتظار ارزیابی شد. بنابراین، بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش، به منظور بهبود فرایندها و بروندادهای درس تفکر و سواد رسانه ای و تحقق اهداف و رسالت های آن، لازم است مسئولین، برنامه ریزان و متولیان نظام آموزشی شیوه های تدریس این درس را مورد بازنگری قرار دهند و به محتوا و موضوعاتی همچون پرورش تفکر انتقادی در دانش آموزان و نیز نحوه مدیریت و استفاده صحیح از رسانه ها توجه بیشتری مبذول دارند
برنامه درسی آموزش هنر در دوره ابتدایی از دیدگاه معلمان شهرستان مهاباد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره هفدهم بهار ۱۴۰۰شماره ۱
183 - 218
حوزه های تخصصی:
هدف نوشتار حاضر، بررسی برنامه درسی آموزش هنر در دوره ابتدایی از دیدگاه معلمان شهرستان در مدارس ابتدایی است. برای نیل به این هدف، از روش پدیدارشناسی استفاده شده است. جامعه این پژوهش، همه معلمان مقطع ابتدایی شهرستان مهاباد و نمونه آن 15 معلم دوره ابتدایی این شهرستان است. یافته ها حاکی از آن است که کدهای انتخابی مربوط به اهداف برنامه درسی آموزش هنر با عنوان های 1 توجه به حوزه شناختی اهداف آموزش هنر 2 توجه به حوزه عاطفی اهداف آموزش هنر 3 توجه به حوزه مهارتی اهداف آموزش هنر، در مورد محتوای برنامه درسی اموزش هنر کد های انتخابی 1 استفاده از جلوه های طبیعی محیط دانش آموز در تولید محتوای تربیت هنری 2 رعایت اصول حاکم بر انتخاب و سازماندهی محتوا در تولید محتوای نقاشی 3 رعایت اصول حاکم بر انتخاب و سازماندهی محتوا در تولید محتوای کاردستی 4 استفاده از محتوای موسیقی برای آموزش هنر 5 استفاده از داستان در تولید محتوای آموزش هنر و رعایت اصول حاکم بر انتخاب و سازماندهی محتوا، در باب روش های یاددهی-یادگیری برنامه درسی هنر در دوره ابتدایی سه کد انتخابی باعنوان های 1 روش فعال آموزش مهارت های هنری 2 روش فعال و غیر مستقیم آموزش مهارت های هنری 3 روش تعاملی و فعال آموزش مهارت های هنری، در خصوص دیدگاه معلمان در باب شیوه های ارزشیابی برنامه درسی هنر در دوره ابتدایی سه کد انتخابی باعنوان های 1 ارزشیابی توصیفی 2 آزمونهای عملکردی 3 سنجش مشاهده ای
طراحی و اعتبارسنجی برنامه درسی مبتنی بر شایستگی عمومی برای دانش آموزان دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق طراحی و اعتبارسنجی برنامه درسی مبتنی بر شایستگی عمومی برای دانش آموزان دوره دوم متوسطه بود. روش تحقیق از نوع آمیخته اکتشافی است که داده های آن به شیوه میدانی و با استفاده از پرسش نامه جمع آوری گردید. جامعه آماری شامل متخصصان برنامه ریزی درسی و همه دبیران و کارشناسان دوره متوسطه نظری استان فارس بود. نمونه آماری در بخش کمّی در دو مرحله انتخاب گردید. در ابتدا ده نفر از متخصصان برنامه ریزی درسی به صورت هدفمند انتخاب شدند و سپس از بین همه دبیران و کارشناسان دوره متوسطه نظری استان فارس که در زمینه برنامه ریزی درسی صاحب نظر بودند هشتاد نفر به عنوان نمونه آماری به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری برای جمع آوری داده ها، در مرحله کیفی شامل تحلیل محتوای قیاسی و در مرحله کمّی پرسش نامه محقق ساخته بود که روایی صوری آن و پایانی با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برای کل پرسش نامه 92/0 مورد تأیید قرار گرفت. داده ها با استفاده از تحلیل محتوای کیفی با نظام مقوله بندی قیاسی و روش های کمی از جمله تحلیل عاملی از طریق نرم افزار SPSS تحلیل شد. یافته های کیفی الگوی طراحی شده ویژگی های مرتبط با عناصر اصلی هدف، محتوا، روش و ارزش یابی را مورد تأیید قرار داد و یافته های کمّی گویای اعتبارسنجی الگوی طراحی شده بود. پس می توان نتیجه گرفت که برنامه درسی مبتنی بر شایستگی عمومی برای دوره دوم متوسطه نظری در این پژوهش می تواند در نظام آموزشی جدید مورد استفاده قرار گیرد.
ارزشیابی برنامه درسی علوم تجربی پایه های چهارم، پنجم و ششم ابتدایی مبتنی بر اسناد بالادستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و ارزشیابی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۴
13 - 58
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارزشیابی وضعیت موجود برنامه درسی علوم تجربی پایه های چهارم ، پنجم و ششم ابتدایی بر اساس اسناد بالادستی صورت پذیرفته است. روش تحقیق، ترکیبی و اکتشافی متوالی است. نمونه کیفی پژوهش در بخش اسناد شامل کلیه اسناد بالادستیِ آموزش و پرورش درباره درس علوم تجربی ابتدایی بود و در بخش افراد شامل کلیه متخصصان حوزه محتوا و آموزش علوم تجربی و کارشناسان خبره مطلع از اسناد بالادستی؛ نمونه کمی نیز شامل کلیه اعضای گروه های آموزشی معلمان علوم تجربی دوره ابتدایی در سطح مناطق شهر تهران بود. در بخش تحلیل اسناد، ملاک ها و مؤلفه هایی که برنامه و کتاب های درسی علوم تجربی ابتدایی بر اساس آن ها طراحی و تدوین شده است شناسایی و دسته بندی گردید و پنج مقوله توجه به الگوی هدف گذاری مبتنی بر شایستگی های پایه، توجه به سوادعلمی فناورانه، توجه به رویکرد زمینه محور، توجه به اصل نقش فعال یادگیرنده، توجه به اصل اعتبار و نقش مرجعیت معلم در برنامه درسی علوم تجربی به صورت هدف مند انتخاب شد و به منظور شناسایی زیر مقوله های مربوط به هریک از مقوله های به دست آمده از اسناد بالادستی، با گروه ها و کارشناسان عضو شورای برنامه ریزی درسی مربوط، متخصصان حوزه محتوایی در آموزش علوم تجربی دوره دوم، متخصصان و دست اندرکاران مرتبط با طراحی و تدوین سند برنامه درسی ملی مصاحبه های نیمه ساختاریافته به عمل آمد و فرم های تحلیل محتوا و پرسش نامه تدوین گردید. جهت تعیین روایی از روش های تعیین قابلیت اعتبار، قابلیت انتقال و قابلیت تأیید، و پایایی فرم های تحلیل محتوا به روش ویلیام اسکات[1] مورد بررسی قرار گرفت. یافته های تحقیق نشان داد که کم ترین توجه برنامه درسی علوم تجربی به سواد فناورانه و بیش ترین توجه به اصل شایستگی های پایه می باشد و محتوای این برنامه درسی در برخی از زیرمقوله ها از جمله، توجه به تفکرانتقادی، کارآفرینی، نقش تولید دانش، خودارزشیابی و نقادی و تفکر منطقی نیاز به بازنگری و توجه بیش تری دارند
پدیدارشناسی تلفیق برنامه درسی تعلیمات دینی با درس علوم تجربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو در علوم تربیتی سال چهارم بهار ۱۴۰۱شماره ۱
63 - 74
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف پدیدار شناسی تلفیق برنامه درسی تعلیمات دینی با درس علوم تجربی انجام گرفت. این پژوهش به شیوه کیفی و با رویکرد مبتنی بر پدیدار شناسی انجام شد. جامعه آماری این پژوهش ، طراحان و متخصصان برنامه ریزی درسی و الهیات و همچنین معلمان دارای مدرک کارشناسی ارشد و دکتری بودند. مشارکت کنندگان در این پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند به تعداد 15 نفر تا رسیدن به نقطه اشباع نظری انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختارمند جمع آوری گردید.هدف از انتخاب این افراد ، تجربه ی آن ها و قرار گرفتن در متن برنامه درسی تلفیقی بود. پس از جمع آوری داده ها و تحلیل داده ها ، نقشه مفهومی از تحلیل داده ها ارائه گردید. داده ها بر اساس تحلیل مضمون تجزیه و تحلیل شدند که نتایج حاصل از تحلیل داده ها در3 مضمون سازمان دهنده 1) تبیین حیطه های محتوایی تلفیق2) چگونگی تدوین اهداف تلفیقی3 ) چگونگی برگزاری ارزشیابی تلفیقی طبقه بندی گردید . کلمات کلیدی: پدیدارشناسی، تلفیق، برنامه درسی، تعلیمات دینی، علوم تجربی
پدیدار شناسایی راهبرد های بهبود تجارب معلمان در مواجهه با تغییر برنامه درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو در علوم تربیتی سال چهارم بهار ۱۴۰۱شماره ۱
75 - 84
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف پدیدار شناسایی راهبرد های بهبود تجارب معلمان در مواجهه با تغییر برنامه درسی انجام گرفت. داده های این پژوهش به روش پدیدار شناسی که یک رویکرد کیفی است، به دو صورت مشاهده ای و مصاحبه نیمه ساختارمند جمع آوری گردید. در بخش مصاحبه ی از 20 نفر از معلمان مقطع ابتدایی و متوسطه(دوره اول و دوم) شهرستان نظرآباد در استان البرز که به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شده بودند، استفاده شد. پس از جمع آوری و تحلیل داده ها که از طریق کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام گرفت ، نقشه مفهومی از تحلیل داده ها ارائه گردید. نتایج حاصل از تحلیل دادهای این پژوهش در 3 مقوله اصلی که شامل مقوله های فرعی نیز هستند، بیان گردید که عبارتند از: 1) پشتیبانی دانشی - مهارتی تغییر(دوره های دانش افزایی،بسته های یاددهی – یادگیری)، 2) تقویت نقش معلمان در تغییر(شایستگی معلم در نهادینه ساختن تغییر، علاقه و انگیزه معلم، مشارکت معلمان) و 3) بهبود محیط یاددهی - یادگیری متناسب با تغییر(تراکم فراگیران در کلاس، تناسب معماری فضای یادگیری با تغییر).
اعتبار سنجی برنامه درسی مبتنی بر شایستگی عمومی برای دوره دوم متوسطه نظری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال نهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
42 - 23
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از این تحقیق اعتبار سنجی برنامه درسی مبتنی بر شایستگی عمومی برای دوره دوم متوسطه نظری بود. روش ها: روش تحقیق از نوع آمیخته اکتشافی (کیفی-کمی) بوده که داده های آن به شیوه میدانی و با استفاده از پرسشنامه جمع آوری گردید. جامعه آماری شامل متخصصان برنامه ریزی درسی و کلیه دبیران و کارشناسان دوره متوسطه نظری استان فارس می باشد. نمونه آماری در بخش کمی در دو مرحله انتخاب گردید در ابتدا 10 نفر از متخصصان برنامه ریزی درسی به صورت هدفمند انتخاب و سپس از بین کلیه دبیران و کارشناسان دوره متوسطه نظری استان فارس که در زمینه برنامه ریزی درسی صاحب نظر بودند 80 نفر به عنوان نمونه آماری به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری برای جمع آوری داده های، در مرحله کیفی شامل تحلیل محتوای قیاسی و در مرحله کمی پرسشنامه ای است که براساس یافته های بخش کیفی تدوین شده است که روایی صوری پرسشنامه مورد تأیید 15 تن از اساتید علوم تربیتی همچنین پایانی آن ها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برای کل پرسشنامه 92/0 مورد تأیید قرار گرفت. داده ها با استفاده از تحلیل محتوای کیفی با نظام مقوله بندی قیاسی و روش های کمی ازجمله تحلیل عاملی از طریق نرم افزار SPSS تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که ویژگی های عناصر برنامه درسی شامل اهداف، محتوا، روش و ارزشیابی هستند که یافته ها مرتبط با عناصر اصلی هدف، محتوا، روش و ارزشیابی را مورد تأیید قرار داد. هم چنین ویژگی های عناصر برنامه درسی مبتنی بر شایستگی عمومی برای دوره دوم متوسطه نظری استخراج و طراحی شد. همچنین می توان نتیجه گرفت که فرایند، مراحل و چگونگی ارائه الگوی برنامه درسی مبتنی بر شایستگی عمومی برای دوره دوم متوسطه نظری، منتج از پژوهش های پیشین در رابطه با موضوع بود. الگوی مذکور پس از اعتباریابی توسط متخصصان و صاحب نظران و اعمال تعدیل ها، مورد تأیید قرار گرفت. نتایج این پژوهش می تواند در طراحی برنامه درسی مبتنی بر شایستگی مورداستفاده قرار گیرد.
آسیب شناسی آموزش آب در درس «انسان و محیط زیست» (پایه یازدهم، متوسطه دوم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال نهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
233 - 205
حوزه های تخصصی:
با توجه به بحران آب در ایران، آموزش الگوی مصرف مسؤولانه آب به دانش آموزان ضروری است. هدف پژوهش حاضر، سنجش محتوای آموزش آب در درس «انسان و محیط زیست» پایه یازدهم، دوره دوم متوسطه و بهبود کیفیت ارائه آن است. این مطالعه براساس نوع داده ها، کمی و از لحاظ نوع برخورد با مسئله، کیفی است. طرح کلی پژوهش آمیخته حاضر تبیینی یا اصطلاحاً تشریحی بود. در فاز اول با رویکرد توصیفی-پیمایشی داده های کمی استخرج و در فاز دوم برای توضیح بیشتر و آشکار کردن برخی جنبه های ابهام انگیز موضوع از رویکرد کیفی بهره گرفته شد. در بخش کمی برای جمع آوردی داده ها، از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. مفاهیم پرسشنامه با تاکید بر طبقه بندی بلوم، اهداف کلی تعریف شده برای آموزش آب در کتاب راهنمای معلم درس «انسان و محیط زیست» و مصاحبه نیمه ساختاریافته تنظیم و پاسخ دهی به گویه های آن در طیف پنج گزینه ای لیکرت سامان داده شد. روایی صوری و محتوایی به تایید هشت خبره ذی صلاح رسید و پایایی آن با ضریب آلفای کرانباخ (75/0) تصدیق شد. براساس فرمول کوکران 384 دانش آموزان مورد پرسشگری قرار گرفتند. در بخش کیفی پژوهش پنل تخصصی باحضور کارگزاران اصلی نظام آموزشی (5 معلم و 20 دانش آموز) تشکیل و راهکارهایی پیشنهاد شد. جهت اعتباریابی، برونداد نظرات پانل دلفی، به 3 خبره ی دارای صلاحیت ارائه و پس از جرح و تعدیل، تایید نهایی شد. نتایج نشان داد آموزش آب در این کتاب، در سطوح پایین یادگیری هر دو حیطه «شناختی» و «عاطفی» به طور نسبی اتفاق افتاده، اما در سطوح میانی و غایی هر دو حیطه، ناکام است.
عناصر برنامه درسی تربیت اجتماعی دوره متوسطه دوم مبتنی بر الگوی تایلر: ویژگی ها و الزامات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال نهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
254 - 234
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین ویژگی ها و الزامات عناصر برنامه درسی تربیت اجتماعی دوره متوسطه دوم بر اساس الگوی تایلر بود روش: رویکرد پژوهش کیفی و با استفاده از روش پدیدارشناسی تفسیری بود. جامعه آماری پژوهش متخصصین حوزه تربیت اجتماعی ، مطالعات برنامه درسی ، فلسفه تعلیم و تربیت و روانشناسی تربیتی بودند که شیوه انتخاب آنها هدفمند از نوع گلوله برفی بود. در مجموع با 15 نفر مصاحبه شد. برای جمع آوری داده ها، از مصاحبه نیمه ساختار یافته استفاده شد. داده های حاصل از مصاحبه ها با استفاده از روش تحلیل مضمون تحلیل شد. با استفاده از تطابق همگونی یافته ها و روش بازخورد مشارکت کنندگان و خبرگان غیر مشارکت کننده از اعتبار تحلیل ها اطمینان حاصل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که ویژگی های عناصر برنامه درسی تربیت اجتماعی مشتمل بر مقولاتی مانند: هدف (شناختی، عاطفی و روانی حرکتی)، محتوی (انتخاب و سازماندهی)، روش های یاددهی و یادگیری(گزینش و روش ها) و ارزشیابی (اصول و روش ها) شکل می گیرد. و یافته ها نشان دهنده آن بود که؛ شناسایی ویژگی های عناصر برنامه درسی تربیت اجتماعی می تواند چارچوب و خطوط راهنمایی برای تعیین مسیر و استراتژی در زمینه تدوین اهداف، تولید محتوی، روش های آموزش و شیوه ارزشیابی فعالیت های یادگیری در نظام آموزش متوسطه باشد و مبتنی بر آن طراحان برنامه درسی برای توسعه ویژگی های عناصر برنامه درسی تربیت اجتماعی و ارتقای کیفیت آموزشی تدابیر شایسته اتخاذ کنند.
واکاوی عناصرالگوی برنامه درسی تربیت زیبایی شناسی در دوره ابتدایی بر مبنای آموزه ها و اعجاز قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف «واکاوی عناصر الگوی برنامه درسی تربیت زیبایی شناسی در دوره ابتدایی بر مبنای آموزه ها و اعجاز قرآن کریم» انجام شده است. روش پژوهش،کیفی و از نوع داده بنیاد، جامعه آماری تحقیق شامل آیات قرآن کریم و خبرگان متخصص در حوزه علوم قرآنی بود. نمونه مورد نظر، به صورت مطلوب از نوع هدفمند از میان منابع در دسترس محقق انتخاب شده است. داده ها در طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل شدکه در قالب مدل اولیه و مدل نهایی شامل ضرورت و اهداف تربیت زیبایی شناسی، محتوا، روش های یاددهی یادگیری، تربیت معلم، ارزشیابی، آموزش غیر مستقیم، مواد ومنابع، مدرسه، خانواده، فواید الگو شکل گرفت. بنابراین، در تحقیق حاضر مبانی از آموزه های زیبایی شناسی قرآن کریم استخراج شد و بر اساس آن الگوی برنامه درسی تربیت زیبایی شناسی ارائه گردید. برای به دست آوردن اعتبار و روایی داده ها از دو روش بازبینی مشارکت کنندگان و مرور خبرگان غیر شرکت کننده در پژوهش استفاده شد. در پایان بر مبنای یافته ها و نتایج به دست آمده، رهنمودهایی برای عملی شدن برنامه ارائه شده است.
طراحی برنامه درسی سازنده گرا و تأثیر آن بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی در درس علوم تجربی
منبع:
آموزش پژوهی دوره هفتم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۲۷)
27 - 49
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش ترکیبی دو مرحله ای اکتشافی متوالی، طراحی برنامه درسی سازنده گرا و تأثیر آن بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی در درس علوم تجربی بود. در مرحله اول با رویکرد کیفی و با واکاوی متون مختلف، به روش تحلیل مضمون داده ها استخراج شد سپس جهت ساخت شبکه مضامین و مدل برنامه درسی سازنده گرا با خبرگان و اساتید حوزه برنامه درسی مصاحبه به عمل آمد. مضمون های احصایی از داده های کیفی به صورت یک مدل آموزشی ارائه گردید. در مرحله دوم به روش آزمایشی و با استفاده از طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل عملکرد تحصیلی دانش آموزان مقایسه شد. جامعه آماری در بخش کمی تمامی دانش آموزان مقطع ابتدایی پایه ششم ابتدایی شهرستان صحنه بود که به صورت خوشه ای چند مرحله ای دو کلاس به عنوان نمونه انتخاب گردید. از آزمون محقق ساخته جهت سنجش عملکرد تحصیلی استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس چند متغیره(یا یک راهه) نشان داد که برنامه درسی سازنده گرا موجب بهبود عملکرد یادگیرندگان در ابعاد محتوایی، شناختی و تحقیق علمی می شود.
ارائه الگوی تدریس با رویکرد نوین در جهت آموزش تلفیقی
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر درصدد بوده است که رویکرد نوین خدمات محوری در تدریس تلفیقی دروس ابتدایی را ارائه دهد. پژوهش با استفاده از روش های پژوهش کیفی در راستای پاسخگویی به سه سوال اساسی شکل گرفته است. سوال اول مبنی بر تبیین مبانی برنامه درسی خدمات محور با استفاده از روش پژوهش اسنادی_استنتاجی پاسخ داده شده است. در ادامه، عناصر اساسی برنامه درسی خدمات محور شامل اهداف، محتوا، رویکردهای یاددهی-یادگیری و ارزشیابی با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته و تحلیل داده های حاصل تبیین شده است. در نهایت با بهره گیری از روش پژوهش نظریه ای، الگوی پیشنهادی برنامه درسی خدمات محور طراحی شده است. کلید واژه ها: الگو، برنامه درسی، یادگیری خدمات محور، روش تدریس، ابتداییدر ادامه، عناصر اساسی برنامه درسی خدمات محور شامل اهداف، محتوا، رویکردهای یاددهی-یادگیری و ارزشیابی با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته و تحلیل داده های حاصل تبیین شده است. در نهایت با بهره گیری از روش پژوهش نظریه ای، الگوی پیشنهادی برنامه درسی خدمات محور طراحی شده است. کلید واژه ها: الگو، برنامه درسی، یادگیری خدمات محور، روش تدریس، ابتدایی