مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
مهارت های حل مسأله
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور اثربخشی آموزش مهارت های حل مسأله بر نگرش های ناکارآمد و باورهای غیرمنطقی دانش آموزان سوم دبیرستان انجام شد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر اجرای طرح از نوع نیمه آزمایشی به صورت پیش آزمون- پس آزمون بوده که بر روی 30 نفر از دانش آموزان دختر دبیرستانی شهر سنندج در سال 1394 اجرا شد. شیوه نمونه گیری به صورت تصادفی خوشه ای چند مرحله ای بود. نمونه ها به صورت انتخابی و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفر آزمایش و 15 نفر کنترل جایگزین شدند. پس از انتخاب افراد و انتساب آنها به گروه های کنترل و آزمایش، گروه کنترل هیچ برنامه آموزشی دریافت نکرد؛ اما گروه آزمایش به مدت 10 جلسه یک ساعته تحت آموزش مهارت های حل مسأله هپنر و پترسن قرار گرفتند. جهت جمع آوری اطلاعات پژوهش از پرسشنامه های باورهای غیرمنطقی جونز و مقیاس نگرش های ناکارآمد وایزمن استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کواراریانس یک راهه و چند راهه استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش مهارت های حل مسأله بر نگرش های ناکارآمد و باورهای غیر منطقی تأثیرگذار است. بدین صورت که با افزایش مهارت های حل مسأله باورهای غیر منطقی و نگرش های ناکارآمد کاهش یافت. همچنین نتایج حاصل از تحلیل کواریانس نشان داد که با حذف اثرات نمره های زیرگروه های باورهای غیرمنطقی پیش آزمون به عنوان متغیر هم پراش، اثر اصلی آموزش بر نمره های باورهای غیرمنطقی در تمامی ابعاد در پس آزمون معنی دار است.
تأثیر کاربرد فناوری اطلاعات و ارتباطات با رویکرد سازنده گرایی بر یادگیری فعال درس علوم تجربی دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی استان البرز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی تأثیر کاربرد فناوری اطلاعات و ارتباطات به عنوان روش مبتنی بر سازنده گرایی بر یادگیری فعال درس علوم تجربی دانش آموزان پایه چهارمدر مقایسه با روش سنتی پرداخته است. آزمودنی ها 184 نفر از دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی استان البرز بودند که به تصادف انتخاب شده و در 2 گروه گواه و آزمایش قرار گرفتند. ابتدا هر دو گ روه تحت آموزش اولیه به روش سنتی بوده و پس از آن تحت پیش آزمون قرارگرفتند. ابزار جمع آوری داده ها آزمون پیشرفت تحصیلی معلم ساخته بود که برای سنجش در پیش آزمون و پس آزمون هر دو گروه مورد استفاده قرار گرفت. سؤال های آزمون براساس هدف های آموزشی درس آینه ها و الکتریسیته علوم تجربی کلاس چهارم ابتدایی تهیه گردید.آموزش تکمیلی گروه آزمایش از طریق بکارگیری فناوری های نوین و استفاده از محتوای الکترونیکی تولید شده توسط آموزگار براساس الگوی ام.اس.اس، اتصال به شبکه اینترنت و استفاده از نرم افزار آموزشی صورت گرفت؛ در حالی که درگروه گواه به شیوه سنتی بود. پس از اجرای پس آزمون، برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار آماری SPSS-10 استفاده شد. نتایج تحقیق پس از انجام پس آزمون و مقایسه ی آن با پیش آزمون، نشان داد که گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه از میانگین بالاتری برخوردار هستند. همچنین نمرات افزایشی گروه آزمایش نسبت به گروه گواه، میانگین بالاتری را برآورد کرد و افزایش میزان یادگیری این دانش آموزان را نشان داد.
بررسی اثربخشی آموزش گروهی خانواده در افزایش مهارت های حل مسأله کارکنان علوم پزشکی بوشهر
هدف تحقیق حاضر، بررسی اثربخشی آموزش گروهی خانواده ها در افزایش مهارت های حل مسأله کارکنان دانشگاه علوم پزشکی بوشهر انجام شده است .این پژوهش به شیوه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون باگروه کنترل اجرا شد. جامعه مورد مطالعه از بین افراد خانواده کارکنان شاغل علوم پزشکی بوشهر را تشکیل داده اند. نمونه پژوهش 40 نفر به شیوه تصادفی انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات ازطریق پرسش نامه سبک های حل مسأله لانگ و کسیدی بود. ازهردو گروه آزمون پیش آزمون و پس آزمون گرفته شد و سپس گروه های آزمایش در 6 جلسه دو ساعته تحت آموزش های حل مسأله قرار گرفتند. داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس مورد بررسی قرار گرفتند، نتایج پژوهش نشان داد که، آموزش گروهی خانواده ها مهارت های حل مسأله آنان را به طور معناداری افزایش داده است. از یافته های بدست آمده می توان نتیجه گرفت که، شرکت افراد خانواده در جلسات آموزش حل مسأله، میزان مهارت های اجتماعی آنان را افزایش و مشکلات رفتاری آنان را کاهش می دهد.
تأثیر آموزش «شیوه های کنار آمدن» کلاس-محور بر خشم، پرخاشگری، مهارت های اجتماعی و حل مسأله دانش آموزان دختر دبستانی شهر اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۱۷ تابستان ۱۳۸۹ شماره ۲
83 - 110
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی تأثیر آموزش «شیوه های کنار آمدن» کلاس-محور در کاهش خشم و پرخاشگری و افزایش مهارت های اجتماعی و حل مسأله ی دانش آموزان پرخاشگر پرداخته است. جامعه ی آماری شامل دانش آموزان دختر کلاس های چهارم و پنجم ابتدایی ناحیه های چهارگانه ی شهر اهواز است؛ که در سال تحصیلی 87-88 مشغول به تحصیل بودند. نمونه گیری شامل انتخاب تصادفی 20 دبستان از ناحیه های چهارگانه ی آموزش و پرورش اهواز و گماردن آنها به دو گروه آزمایشی و گواه (10 مدرسه گروه آزمایشی و 10 مدرسه گروه گواه) می باشد. سپس، تمام دانش آموزان هدف (پرخاشگر) این مدرسه ها بر اساس فرم ملاک های تشخیص پرخاشگری انتخاب شدند (71 نفر در مدرسه های گروه آزمایشی و 57 نفر در مدرسه های گروه گواه). ابزارهای مورد استفاده عبارتند از: مقیاس خود-گزارشی ابراز خشم کودکان (استیل و همکاران، 2008)، مقیاس درجه بندی مهارت های اجتماعی (گراشام و الیوت، 1990)، مقیاس پرخاشگری واکنشی-پیش کنشی (داج و کوی، 1987) و پرسشنامه ی حل مسأله (دانیک و اسمیت، 2003). طرح پژوهشی از نوع آزمایشی میدانی با پیش آزمون-پس آزمون است. گروه آزمایشی در 20 جلسه ی 45 دقیقه یی تحت آموزش برنامه حل مسأله اجتماعی «شیوه های کنار آمدن» قرار گرفتند؛ و در دو نوبت (پیش آزمون و پس آزمون) ارزیابی شدند. در این پژوهش، از روش تحلیل آماری الگو سازی خطی سلسله مراتبی(HLM) استفاده شده است. نتیجه به دست آمده اثر معنی دار مداخله را در مهارت های حل مسأله، مؤلفه های مهارت های اجتماعی (خویشتن داری و رفتار برون سازی شده)، پرخاشگری، پرخاشگری واکنشی، پرخاشگری پیش کنشی، خشم صفت، خشم بیرونی و کنترل خشم نشان می دهد. اثر مداخله در خشم درونی معنی دار نبود. در ضمن، پس از کنترل پیش آزمون و اثر مداخله، پس آزمون ها در بین کلاس ها متفاوت بودند. آموزگاران کاربرد این برنامه ی آموزشی را بسیار اثرگذار و مفید ارزیابی کردند. <br clear="all" />
اثربخشی روش تدریس مبتنی بر نقشه مفهومی بر باورهای ضمنی هوش و حل مسأله دانش آموزان زاهدان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
222 - 230
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف اصلی این مطالعه بررسی اثربخشی روش تدریس مبتنی بر نقشه مفهومی بر باورهای ضمنی هوش و مهارت های حل مسأله در میان دانش آموزان دبیرستانی زاهدان بود. این تحقیق به دنبال تعیین این بود که آیا استفاده از نقشه های مفهومی می تواند به طور معناداری توانایی های شناختی و تحلیلی دانش آموزان را بهبود بخشد یا خیر.
روش شناسی: این مطالعه از یک طرح کارآزمایی تصادفی کنترل شده استفاده کرد که شامل 30 دانش آموز دبیرستانی از زاهدان بود که به صورت تصادفی به گروه تجربی (n=15) و گروه کنترل (n=15) تخصیص داده شدند. گروه تجربی آموزش با استفاده از نقشه های مفهومی دریافت کرد، در حالی که گروه کنترل به روش های تدریس سنتی ادامه داد. داده ها با استفاده از پرسشنامه باورهای ضمنی هوش (IBI) و پرسشنامه مهارت های حل مسأله (PSS) جمع آوری شد. این مطالعه به مدت پنج ماه ادامه داشت و داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون های تعقیبی بنفرونی با نرم افزار SPSS-27 تحلیل شدند.
یافته ها: آمار توصیفی نشان داد که گروه تجربی افزایش قابل توجهی در باورهای ضمنی هوش و مهارت های حل مسأله از پیش آزمون به پس آزمون داشتند، با بهبود میانگین نمرات از 3.45 به 4.12 و از 3.68 به 4.33 به ترتیب. در مقابل، گروه کنترل تغییرات ناچیزی نشان داد. تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر تفاوت های معناداری بین گروه ها و در طول زمان نشان داد (p < 0.05) و آزمون های تعقیبی بنفرونی تایید کرد که این بهبودها در گروه تجربی معنادار بودند.
بحث و نتیجه گیری: یافته ها نشان می دهند که روش تدریس مبتنی بر نقشه مفهومی در بهبود باورهای ضمنی هوش و مهارت های حل مسأله در میان دانش آموزان دبیرستانی مؤثر است. این روش آموزشی نه تنها به درک عمیق تر مفاهیم کمک می کند بلکه تفکر انتقادی و مهارت های تحلیلی را نیز تقویت می کند. این مطالعه به مزایای بالقوه استفاده از نقشه های مفهومی در برنامه های آموزشی به منظور توسعه شناختی اشاره دارد.