محسن سلگی

محسن سلگی

مدرک تحصیلی: دانشجوی دکترای اندیشه سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۱۳ مورد از کل ۱۳ مورد.
۱.

منطق و الگوی دوگانه ها در ایده حکمرانی رهبران انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۴۴۷ تعداد دانلود : ۱۷۲
مقاله پیش رو عمدتاً به حیث نظری حکمرانی (ایده حکمرانی) در اندیشه رهبران انقلاب توجه کرده است. در این مکتوب، با طراحی یک منطق، شرایطی مهیا شده است که بتوان دوگانه های متلائم و سازگار شده در اندیشه رهبری را به طرزی هندسه مند و ساختاریافته مورد فهم و مداقه قرار داد. این کارکرد درخصوص دوگانه های ناسازگار هم وجود دارد. همچنین سعی شده است آرمان گرایی واقع بینانه و غرب گزینی انتقادی (دو دوگانه حساس تر نسبت به سایر دوگانه ها) را در کانون تحلیل و فهم ساختار سازگاری دوگانه ها در اندیشه مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای قرار دهیم. این دو، مصداقی از کاربست منطق پیشنهادی این جستار برای تحلیل عمیق تر سایر دوگانه های موجود در اندیشه آیت الله خامنه ای از جمله دوگانه های مطرح شده بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی است؛ دوگانه هایی از قبیل دین و ثروت، حقیقت و سیاست، تمدن و فرهنگ و ... که در بیانیه مذکور به نحوی سازمندانه مطرح شده اند. پرسش این است که منطق دوگانه های ناظر به حکمرانی در اندیشه رهبران انقلاب اسلامی ایران چگونه است؟ فرضیه (مدعا) این است که منطق دوگانه های حکمرانی در اندیشه رهبران انقلاب در الگوهای مبتنی بر وجوه ایجابی (موافقت) عبارتند از: «تلفیق» (تلازم)، «تأیید»، «واسازی» و «گزینش» و در الگوهای برخاسته از وجوه سلبی (مخالفت) عبارتند از: «تقابل» و «تنافی».    منطق مذکور به مثابه یک مدل (که این مقاله برای اولین بار مطرح کرده است)، در مقام فهم و کنش، ساختاری برای منطق یابی دوگانه هایی است که حتی در این مقاله بیان نشده و ممکن است در آینده مسئله یا مطرح شوند. پیش فرض به کارگیری روش «نظام مفاهیم»، سازگاری در اندیشه رهبران انقلاب است. همچنین این مقاله ضمن نشان دادن برخی دوگانه های ناسازگار، معتقد است که دوگانه انگاری یا دوآلیسم یا ثنویت دکارتی، با توجه به آبشخور صدرایی رهبران انقلاب، با انتقاد و واسازی آنها مواجه شده است. در عین حال برخی دوگانه ها که می توان آنها را غیرذاتی دانست (مانند استضعاف/استکبار)، قابل سازگار شدن نیستند.
۲.

روش شناسی مقولات بنیادین در اندیشه محمد عابدالجابری(مقاله پژوهشی حوزه)

تعداد بازدید : ۳۹۶ تعداد دانلود : ۴۰۰
هدف این پژوهش مطالعه روشمند برنامه پژهشی محمد عابدالجابری، اندیشمند معاصر عرب، و ارزیابی روش شناسی او در پروژه «نقد عقل عربی» است. نگارنده کوشیده است با استخراج روشمند شیوه های عابدالجابری درباره هویت سازی از اسلام و تاریخ اسلام، هویت سازی از مسئله بنیادین جهان معاصر اسلامی، نحوه مفهوم سازی از «عقل» و «تراث» و استخراج روشمند فرم زبانی منطقی اندیشه ها و به ویژه نحوه استدلال ورزی و روش شناسی این دانشمند عرب به فراتحلیل اندیشه ها و نظام فکری او بپردازد. در مقام نتیجه گیری، این پژوهش به ما نشان می دهد که عابدالجابری در پروژه فکری نقد عقل عربی، اصولاً از دو روش شناسی بهره می گیرد؛ در برخورد با میراث موجود فرهنگی در جهان اسلام از یک سو می کوشد همچون یک متفکر ساختارگرا به ورای داده های موجود در حوزه های متفاوت مانند سیاست، اخلاق و فلسفه برود و نشان دهد که در پشت این تنوع های مشهود چه ساختارهای ثابتی (منطقی زبانی) نهفته که این آن ها را ممکن کرده است و ازسوی دیگر، می کوشد همچون یک متفکر «عصری ساز» نشان دهد که اگر بخواهیم از درون میراث فرهنگی موجود و قرائت آن به فهم دقیق تر و روشن تری از «وضعیت ممکن شده امروزی خود» بپردازیم، چگونه باید به تدوین سناریوهای فکری خود مبادرت ورزیم که «امکان» های فکری نوین بر ما گشوده شوند. به اعتقاد عابدالجابری، آن امر ناشناخته که قاعدتاً باید مشکلات شناخته شده جهان اسلام را توضیح دهد عبارت است از قواعد و الگوهای مربوط به ساختار فکر و زبان.
۳.

نسبت آرمان و واقعیت در اندیشه سیاسی زرتشت، مانی و مزدک در دوره ساسانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اسطوره قدرت آرمان زرتشتی مانوی مزدکی ساسانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۲۷ تعداد دانلود : ۶۷۳
این مقاله بر آن است تا نسبت میان «آرمان» و «واقعیت» را در اندیشه زرتشت، مانی و مزدک مورد واکاوی قرار دهد. اندیشه های زرتشت مبنای شکل گیری دولت ساسانی و حرکت تأسیسی اردشیر بابکان بود. مانی و مزدک که در دوره ساسانیان ظهور می کنند، در تقابل با ساسانیان قرار گرفته و با وجود همکاری قباد با مزدک و شاپور دوم با مانی، به دلیل عدم هماهنگی میان آرمان و واقعیت در اندیشه مانی و مزدک، این دو اندیشه به حاشیه رانده شده و شکست خورند. در حالی که، هم وندی ارگانیگ میان «اسطوره و قدرت» و «آرمان و واقعیّت» در اندیشه زرتشت وجود داشت؛ امری که موجب باقی ماندن اندیشه زرتشتی به عنوان گفتمان غالب آن روز شد. مانی و مزدک، نه تنها با حاکمیت ساسانی ناهماهنگ بودند، بلکه از آن، با ساخت ارزشی و فرهنگی ایران آن روز سازگاری نداشتند و نتوانستند در ایران پایایی و مانایی قوام بخشی داشته باشند. بدین سان پرسش اصلی این نوشته آن است که چه نسبتی میان آرمان و واقعیت در گفتمان های زرتشتی ، مانوی و مزدکی وجود دارد. فرضیه آن است که رابطه آرمان و واقعیت در گفتمان زرتشتی، رابطه ای هم ساز و از آن سو در گفتمان مانوی و مزدکی رابطه ای ناهم ساز است. برای آزمون این فرضیه که به روش توصیفی-تاریخی انجام می شود، ابتدا بحثی نظری درباره آرمان و واقعیت صورت خواهد گرفت. آنگاه شرایط امکان ظهور آرمان یا اسطوره را در سه مکتب فکری فوق الذکر بررسی خواهیم کرد و در نهایت نسبت این مفاهیم دوگانه-آرمان و واقعیت- را در مکاتب مذکور مورد سنجش قرار خواهیم داد.
۴.

نو دولت شهرگرایی به مثابه صورت جدید شهری شدن سیاست(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نودولت شهر حقوق شهروندی جماعت گرایی چندفرهنگ گرایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۴۷ تعداد دانلود : ۴۷۳
هدف این جستار، نشان دادن امکان و ضرورت نودولت شهرگرایی به عنوان صورتی نوین از دموکراسی است؛ صورتی نوین از دموکراسی که در آن، شهر و شهروندی در پرتو «قلمروزدایی» و تکثرگراییِ جماعت گرایانه، صورتی ذهنی و فرهنگی به جای کالبدی-تمدنی می یابند. در این مقاله، نودولت شهرگرایی چنین معرفی شده است: عبور از مفاهیم خودی و غیرخودی، عبور از جهان سلسله مراتبی و عمودی به جهان افقی، غیرسرزمینی بودن یا ذهنی-فرهنگی بودن، تعدیل لیبرالیسم به سبب تفرّدگرایی مفرط با استمداد از نگاه جماعت گرایانه، تأکید بر مفهوم «اصالت» یا «ارزشمندی تفاوت» فرای مفهوم «کرامت»، افول مفاهیم کلانی چون جامعه و تولد و تکثر جماعت به جای آن. نودولت شهرگرایی، در بستر جماعت گرایانه و با نگاه جهانی شدن، در عین اذعان به مشروعیت خرده فرهنگ ها و فرهنگ های محلی و سنتی، نگاهی غیرفیزیکی و غیرکالبدی به مقوله شهر و شهری شدن افکنده است. پرسش مقاله این است که چگونه می توان به تفاهمِ میان مفهوم شهروندیِ مسئولانه و حقوق بشر کنونی رسید؟ فرضیه در قبال این پرسش آن است که در پرتو قلمروزدایی از شهر و مفهوم شهروندی، می توان به تفاهم مزبور رسید. چارچوب نظری این مقاله، «نظریه بدن بدون اندام» ژیل دُلوز بوده و روش آن، تحلیلی-توصیفی با استفاده از داده های کتابخانه ای است. قلمروزدایی در این مقاله، از آنجایی که با اصالت «تفاوت» و پذیرش «تخاصم» ملازم شده است، اتهام کارل اشمیت به لیبرالیسم را مبنی بر آن که لیبرالیسم با قلمروزدایی و جهان وطن گرایی، تخاصم را مرز زدوده و بنابراین وسیع تر می کند، نمی پذیرد و بر خود وارد نمی داند.
۵.

درآمدی انتقادی بر هرمنوتیک روشنفکری دینی(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: نسبی گرایی هرمنوتیک نص مجتهد شبستری متکلم نواندیش

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۶۵ تعداد دانلود : ۷۹۷
مجتهد شبستری، به عنوان سلسله جنبان گفتمان هرمنوتیکی روشنفکری دینی، سهمی عمده در اشاعه و ترویج گفتمان هرمنوتیکی روشنفکری دینی بر عهده گرفته است و با تأسی از معرفت شناسی پست مدرنیستی، نوعی نسبی گرایی و ساختارشکنی در تفسیر های دینی او ظاهر گردید. در این جستار، این فرضیه مورد آزمون قرار می گیرد که گفتمان هرمنوتیکی روشنفکری دینی گفتمانی برون دینی است که متدولوژی آن سنخیت و همگونی با کتاب مقدس و نص ندارد و توشه گیری علی الدوام و بلاانقطاعِ این نحله فکری از نظریات جدید، از جمله هرمنوتیک، این گفتمان را به استحاله کشانده است که نتیجه منطقی و بلافصل آن گسست آشکار از کتاب و سنت و غلتیدن در وادی گفتمان سکولار و نسبی گرای هرمنوتیکی است. این مقاله نشان می دهد که می توان در عین کثرت گرابودن، از نسبی گرایی مصون ماند، امری که شبستری توفیقی بدان نیافته است. درواقع، مجتهد شبستری نسبی گرایی را نه مقوله ای منفی، بلکه از رهاوردهای ارزنده خویش می انگارد. نقد مبادی فکری شبستری، آنهم عمدتاً از آبشخور هرمنوتیکی آن و با تأکید بر تأثرات گادامری تلاش ما در این مقاله است. این متکلم نواندیش دینی، با زمانی و تاریخی خواندن دین، آن را به عصر نزول محدود می کند و توانایی های فرازمانی آن را برمی چیند. افزون بر این، او وحی را به سخن نبی تنزل می دهد. اما واقعیت این است که نمی توان، به تأسی از ژاک دریدا، واسازی متن را برگرفت و به کار بست و کمترین اثری از وثاقت معنای متن را برجای گذاشت
۶.

راهکاری در حل منازعة «لیوتار و هابرماس» در مورد «زبان و اجماع عمومی»(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: کثرت اجماع چندفرهنگ گرایی پیکارگرایی اجماعی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه زبان
تعداد بازدید : ۹۳۳ تعداد دانلود : ۶۶۶
ژان فرانسوا لیوتار، متأثر از لودویگ ویتگنشتاین و نظریة بازی های زبانی قائل به اصالت «تکثر و تفاوت» می شود. اما یورگن هابرماس به دنبال «اجماع عمومی» و سیطرة کلیتی اندام و ار بر جامعه است؛ هدفی که از نگاه ساختارگرایانة سوسوری به زبان توشه گیری می کند. این مقاله کوشیده است تا با نقد نگاه رادیکال لیوتار و نیز تفسیر وی از بازی های زبانی و سپس نقد هابرماس، با تعدیلاتی در نظریات این دو فیلسوف، به دیدگاهی بینابین  میان آن دو برسد. در این رهگذر، بهره گیری از میانجی شانتال موفه، نظریة پیکارگرایی اجماعی، چالرز تیلور، ایدة چندفرهنگ گرایی، به عنوان دو فیلسوف متأثر از ویتگنشتاین، مسبب تحقق آشتی آفرینیِ این مقاله میان دو دیدگاه لیوتار و هابرماس شده است. سؤال اصلی این است که چه نسبتی میان تلقی ویتگنشتاینی از زبان و تلقی ضد ویتگنشتاینی از زبان و اجماع عمومی وجود دارد؟ فرضیة (مدعا) اصلی می گوید که این نسبت،  ملازمه نیست.
۷.

مبانی اندیشه فردریش نیچه و اقبال لاهوری با تاکیدی بر انسان شناسی و فلسفه سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: معرفت شناسی هستی شناسی روش شناسی و انسان شناسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۰۶ تعداد دانلود : ۴۹۸
در این نوشتار، مقایسة اندیشة نیچه و اقبال لاهوری در چهار بُعد معرفت شناسی، هستی شناسی ، روش شناسی و انسان شناسی مقصود قرار گرفته است. درحالی که نیچه با هر سه مؤلفة نخست، سر ستیز دارد، اما لاجرم می توان از وجود هر چهار محور شناخت در اندیشة وی سخن گفت. معرفت شناسی عقل ستیز، هستی شناسی الحادی و نامعناباور متکی بر مفهوم قدرت، روش شناسی متکی بر شهود غریزی- و نه شهود الهی- و انسان شناسی طبیعت گرای متکی بر مفهوم غریزه در نزد نیچه در برابر معرفت شناسی عشق محور، هستی شناسی توحیدی، روش شناسی ترکیبی مشتمل بر عقل، علم و اشراق و انسان شناسی عشق بنیاد اقبال قرار می گیرد. اما وجوه تشابه در چهار محور فوق الذکر در اندیشة این دو فیلسوف- شاعر قابل شناسایی است که این مقاله بخشی از جهد خود را بر آشکارکردن آن نهاده است. پرسش اصلی اینکه چه تفارق و تشابهی میان نیچه و اقبال در چهار محور اندیشه وجود دارد؟ مدعای اصلی می گوید که رئوس مبنایی اندیشة آن ها، عمدتاً مفارق هستند، اما تشابهاتی نیز هرچند مختصر با یکدیگر دارند. شناخت مبانی مزبور، الزامی برای درک فلسفة سیاسی دو متفکر مورد مطالعه است. این مقاله از روش اسنادی با رجوع به منابع عمدتاً کتابخانه ای بهره برده است.
۸.

نئولیبرالیسم به مثابه صنعت لیتوگرافی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۴۵ تعداد دانلود : ۱۰۲
این جستار کوشیده است تا با رویکرد بین رشته ای ، نئولیبرالیسم را به مثابه لیتوگرافی، صنعت نشر و سطحی کردن، به بوته نقد بگذارد. در بعد زیبایی شناسانه، لیتوگرافی، اثر هنری را از ذات تهی و راز زدایی کرده و به امر اقتصادی تقلیل می دهد. در بعد اقتصادی، با اختراع پول قابل چاپ به جای سکه، قدرت انتشار و اشغال سطوح را به دلیل عدم محدویت سکه های فلزی از حیث میزان موجود در عالم خارج، به دست آورده و ماهیتی همه گیر و توتالیتر می یابد. در امر سیاسی نیز، دولت نئولیبرال به عنوان نظامی سراسربین و یا مکانیزم کنترل نامحسوس، آزادی را به گونه ای نامحسوس تحدید می کند. روند «سکولاریزاسیون یا عرفی کردن» روندی است که ذات زدایی و راز زدایی را خودآگاه و ناخودآگاه در دستور کار قرار داده است. این ذات زادیی و تهی کردن محتوای خویش، قدرت «انتشار» در سطح و اشغال وسیع تر را به نئولیبرالیسم می دهد و بدین طریق، نوعی توتالیتاریسم و فراگیریِ سراسری و ذات زدوده را به رخ می کشاند. این مقاله، با نقد بر تکنولوژیک شدن هنر، سیاست و اقتصاد، به منزله بدیل، رویکرد بینا رشته ای و بازگشت نگاه قدسی را پیشنهاد داده است. در پی این مدعای اصلی که نئولبیرالیسم، لیتوگرافیک کردن فرهنگ (صنعت نشر، کپی گرایی و سطحی کردن مفاهیم در سه عرصه سیاست، هنر و اقتصاد) است، پرسش اصلی مبنی بر این که چه نسبتی میان نئولیبرالیسم و تکنولوژی وجود دارد، مورد مداقه و امعان نظر قرار گرفته است. نوآوری این مقاله، نشان دادن زنجیره هم پیوند سطحی شدن از خودبیگانگی در همه عرصه های حیات اجتماعی مدرن، از جمله هنر است، هنری که کسانی چون هایدگر و مکتب فرانکفورتی ها آن را عامل رهایی می دانند
۹.

جستاری درباره علم دینی و دینی کردن علوم(مقاله علمی وزارت علوم)

۱۰.

تحلیل گفتمانی نامة تنسر: درآمدی بر اندیشة سیاسی عصر ساسانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دین عدالت اندیشه سیاسی نامه تنسر نظم کیهانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۶۳ تعداد دانلود : ۱۰۱۳
این نوشتار بر آن شده تا با مبنا قرار دادن نامة تنسر به کشف اندیشه های سیاسی عصر ساسانی نایل شود. این نامه حاوی مضامین مهمی در توضیح اندیشه ها و عملکردهای اردشیر بابکان و به تبع آن گفتمان رایج عصر ساسانی می باشد. تنسر در این نامه با طراحی مرزبندی خود با دو الگوی مانویه که در این مقاله در قالب گفتمان «هنجاری» و مزدکیه که در قالب گفتمان «عدالت محور» قرار می گیرند، به تفسیر و تبیین اندیشه هایش می پردازد. دین دال مرکزی گفتمان هنجاری است؛ اما در انشعاب شکل گرفته از این گفتمان که در ادامه به عنوان گفتمان عدالت محور از آن یاد خواهد شد، به دال شناوری تبدیل می شود که از مرکزیت تقلیل یافته و جای خود را به دال مرکزی عدالت و برابری طبقات اجتماعی می دهد و خود تبدیل به دال درجه دو می شود. در گفتمان نظم محور نیز، نظم بر گرفته از نظم کیهانی به عنوان دال مرکزی تلقی شده است و چارچوب گفتمانی آن جزء به جزء مورد بررسی قرار می گیرد. روح حاکمِ نامه، اندیشة «نظم محور» است که منجر به یک شیوة حکومتی خاص به نام «شاهنشاهی» می شود. دایرمدار تمامی ساختارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، «شاهنشاهی» بوده و برای آن طراحی و تدارک شده اند، و در عین حال ساختارهای مزبور قوام و دوام خود را ملهم از «نظم کیهانی» می دانند. نظم کیهانی منجر به اندیشة یک پیکره و یک سر می شود؛ که شاهنشاه نقش سر را برای پیکرة جامعه بازی می کند. روش این مقاله، تحلیل گفتمانی و مأخوذ از مقالة نظریة گفتمان دیوید هوارث[i] است.
۱۱.

جستاری در فهم تفارق و تشابه «ابرمرد» فردریش نیچه و «انسان کامل» اقبال لاهوری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ابرمرد آرمان انسان کامل بازگشت جاودان جاودانگی دین و اخلاق

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۷۱ تعداد دانلود : ۴۳۵
مقایسه «ابرمرد» نیچه و «انسان کامل» اقبال لاهوری موضوع این نوشتار است تا وجوه افتراق و اشتراک آنها هویدا شود. هر دو فیلسوف رویکردی نو و بدیع به «انسان آرمانی» دارند . ابرمرد نیچه برای نخستین بار بوسیله خود او بیان شده است. انسان کامل تعبیری است که در سپهر اندیشه اسلامی، نخستین بار توسط محی الدّین عربی به کار برد. با وجود این، اقبال نیز در تبیین مفهوم انسان کامل به شیوه تقلیدی صرف عمل نکرد، بلکه به گونه ای تأسیسی، تاریخ اندیشیدن درباره انسان کامل را توسعه و تعالی بخشیده است. توجه و علاقه اقبال به نیچه و شباهت های انسان آرمانی آنها سبب شده تا عدّه ای به اشتباه این دو مفهوم را یکی انگارند. نیچه از مطرح ترین فیلسوفان معاصر غرب در ایران و اقبال، شناخته شده ترین فیلسوف معاصر مسلمان در غرب است. «ابرمرد» و «انسان کامل» دایرمدار و مهم ترین حاصل فکری آنهاست .
۱۲.

صورت پردازی مفهوم انسان و چگونگی تأثیر آن بر اندیشه سیاسی؛هابز و جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: انسان فطرت طبیعت اندیشه سیاسی جوادی آملی توماس هابز

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه سیاسی
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی اندیشه سیاسی اسلام فلسفه سیاسی
تعداد بازدید : ۱۵۹۰ تعداد دانلود : ۹۴۲
این مقاله در سه محور کلی انسان­شناسی در مفاهیم مورد نظر، از قبیل سرشت انسانی، تفسیر انسان، منشأ حق، روح، تحلیل عقلی زندگی اجتماعی، انگیزه انسان و یا عامل حرکت، حق و تکلیف، انسان پرومته­ای در مقابل مقام خلافت، دین، و ... و نیز شرح و تفصیل در تفارق آن، به این نتیجه دست یافته است که وجوه تفاوت، ناشی از نگرش طبیعت­گرای توماس هابز، در مقابل دیدگاه ترکیبی فطرت و طبیعت (با تأکید بر فطرت) جواد آملی به انسان است. این دوگانگی در نگاه به انسان به عنوان یکی از مبانی اساسی اندیشة سیاسی، موجب شده است تا در باور جوادی، قدرت مطلق در اختیار امام معصوم و سپس نایب عادل او قرار گیرد حال آنکه در نگاه هابز، قدرت مطلق بایستی در اختیار شاه باشد. گزاره مزبور، چگونگی تأثیر صورت­پردازی میان مفهوم انسان و اندیشة سیاسی در دستگاه فکری جوادی آملی و توماس هابز را نشان می­دهد.
۱۳.

منجی گرایی فیلسوفانه زمینی و قدسی؛ فردریش نیچه و احمد فردید

کلیدواژه‌ها: زمان آخرالزمان انسان آرمانی ابرمرد آرمان منجی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر خردگریزی پس از ایده آلیسم (نیمه دوم قرن 19)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه اندیشه های فلسفی در ایران معاصر
  3. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
تعداد بازدید : ۲۸۳۶ تعداد دانلود : ۱۲۶۳
در این نوشتار، «ابرمرد» نیچه و «انسان آرمانی» سیداحمد فردید بررسی و مقایسه شده است تا وجوه افتراق و اشتراک آن ها هویدا شود. هر دو فیلسوف، رویکردی نو و بدیع به «انسان آرمانی» دارند. نیچه، از مطرح ترین فیلسوفان معاصر غرب در ایران و فردید، اولین فیلسوف مدرن در ایران است. «ابرمرد» و «انسان آرمانی»، دایرمدار و مشهورترین حاصل فکری آن هاست. فردید، انسان آرمانی را با عنوان «بقیه الله» و «امام زمان» مطرح می کند. ابرمرد نیچه نیز همچون انسان آرمانی فردید، منجی است و در آینده ظهور خواهد کرد. اندیشه انتظار در هر دو فیلسوف، برجسته است. نیچه و فردید، هر دو آشفته سخن گفته اند و در مورد آن ها نمی توان از منظومه افکار سخن گفت. با توجه به این مسئله، مقاله حاضر سعی دارد تا رئوس اصلی اندیشه این دو فیلسوف را که در انسان موعود و آرمانی آن ها طرح می شود و اجماع نظر بیش تری در موردشان وجود دارد، قیاس کند.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان