مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
علامه طباطبائی
حوزه های تخصصی:
«فلسفة سیاسی» به معنای بررسی سیاست از چشم اندازی فلسفی است. می توان «فلسفة سیاسی» را نگاهی فیلسوفانه به سیاست دانست که درصدد مکان یابی سیاست در نظام وجودی خلقت است. اساساً پرسش ها در علم سیاست بر دو گونه است: سؤالات روزمره و گذرا که با توجه به زمان و مکان و اوضاع و شرایط خاص ، پاسخی متفاوت می یابد؛ و سؤالات پایدار که همواره در میان ملل و در ادوار گوناگون تاریخ فکر و اندیشه، مطرح بوده است. فلسفة سیاسی درصدد پاسخ به سؤالات همیشگی، بنیادین و پایدار علم سیاست است. این نوشتار با استفاده از روش توصیفی تحلیلی در پی بررسی مفهوم «فلسفة سیاسی» و جایگاه آن در قرآن است و سپس گذری به دیدگاه علامه طباطبائی در این خصوص می پردازد و در این زمینه در پی پاسخ به این سؤال است که علامه چه دیدگاهی در خصوص فلسفة سیاسی دارد؟ فرضیة پژوهش عبارت است از اینکه در میان متفکران مسلمان ، علامه از نادر کسانی است که در فلسفة سیاسی و نظام اجتماعی اسلام، صاحب دیدگاه مستقلی است که آن را از نصوص آیات و روایات استخراج کرده و سپس با براهین عقلی، مدعا خویش را به اثبات رسانده است .
دیدگاه محمدباقر بهبودی بر ادّله جسمانیتِ مادّی اَبدان در رستاخیز و نقد آن از منظر علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵۴
187-204
حوزه های تخصصی:
حشر جسمانی ابدان از مسائل مورد اختلاف میان متکلمان و حکمای اسلامی است. طبق نظر علامه، انسانِ محشور در قیامت به واسطه نفس او از یک سو عینیت با انسان دنیوی و از سویی به واسطه بدن او مثلیتی با انسان دنیوی دارد. مرحوم محمدباقر بهبودی جسمانیت ابدان در روز قیامت را پذیرفته و ادله ای برای این امر بیان می دارد؛ اما مبتنی بر رویکرد حکمی نقدهایی بر آن وارد است. این پژوهش با مقایسه تطبیقی هر دو دیدگاه درباره کیفیت اِلحاق اَبدان در رستاخیز و کیفیت زمین در قیامت به نقد دیدگاه جسمانیت مادّی اَبدان برای آیاتی که امکان وقوع مادّی آن را پنداشته اند، پرداخته و در نتیجه مهم ترین نتایج تحقیق حاکی از آن است که طبق نظر علامه اِعاده انسان به عینه از محالات است و محال، تحقق و هستی نمی پذیرد؛ ازاین رو به روش توصیفی تحلیلی به بررسی محتوای آن پرداخته شده است . .
بررسی دیدگاه علامه طباطبائی و استاد مصباح یزدی درباره عوارض ذاتی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال یازدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۹
55 - 78
حوزه های تخصصی:
منطق دانان و حکیمان اسلامی معتقدند هر علمی دارای موضوعی است که در آن علم از عوارض ذاتی آن موضوع بحث می شود، اما در تبیین چیستی عوارض ذاتی با یکدیگر اختلاف دارند. علامه طباطبائی بحث از عوارض ذاتی را در علوم برهانی حقیقی دانسته، پیوندی وثیق میان ذاتی بودن مقدمات برهان و بحث از عوارض ذاتی در علوم برهانی برقرار کرده است؛ لیکن استاد مصباح یزدی ذاتی بودن مقدمات برهان را به معنای بیّن بودن محمولات آنها برای موضوعاتشان دانسته، همچنین معتقد است بحث از عوارض ذاتی مبتنی بر اعتباری است که برای تمایز و طبقه بندی علوم صورت گرفته است. این نوشتار با روشی عقلی تحلیلی به بررسی و نقد دیدگاه علامه طباطبائی و استاد مصباح درباره عوارض ذاتی پرداخته است. نگارنده هرچند دیدگاه استاد مصباح را درباره اعتباری بودن عوارض ذاتی پذیرفته، معتقد است ذاتی بودن مقدمات برهان متأثر از بحث عوارض ذاتی در علوم برهانی است؛ یعنی شرط ذاتی بودن مقدمات برهان و عوارض ذاتی در علوم برهانی در یک راستا معنا می شوند.
اشارات نحوی در المیزان علامه طباطبائی(ره)
حوزه های تخصصی:
مفسر قرآن کریم باید در علوم قرآنی و علوم ادبی چنان مهارت و دانشی داشته باشد که بتواند به امر مهم تفسیر بپردازد و تفسیر بدون تبحر و مهارت در این علوم ممکن نیست. یکی از مهم ترین این علوم، علم نحو است که پایه و اساس بسیاری از علوم دیگر قرآنی و ادبی است. علامه طباطبایی (ره) در تفسیر المیزان که آن را به روش تفسیری قرآن به قرآن انجام داده ، گاهی به اجمال و گاهی به تفصیل به مباحث علم نحو اشاره کرده است. ایشان در طرح موضوعات نحوی، ضمن طرح مباحث نحوی در دو مکتب بصری و کوفی، به هیچ یک از این مکاتب تعصب نشان نداده است، بلکه هر وجه اعرابی را که با معنا و روش تفسیری وی سازگاری بیشتری داشته، پذیرفته است و تفسیر خود را بر مبنای آن ادامه داده است. در این مقاله، سعی شده با روش توصیفی تحلیلی، برخی از مباحث نحوی که علامه در تفسیر قرآن استفاده کرده است، استخراج و نحوه کاربرد و تعامل مفسر با آن ها بررسی و شرح داده شود تا ضمن بیان اشارات نحوی علامه، با روش تعامل او با علم نحو بیشتر آشنا شویم.
اقتصاد، اعتباریات و مسئله اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیوند بین اخلاق و اقتصاد در مکتب ارتودوکس نئوکلاسیکی همواره محل بحث بوده است. طرفداران این مکتب تلاش کرده اند با استفاده از مفاهیم «مطلوبیت» و «ترجیحات» و در چارچوب اقتصاد رفاه، بین اخلاق و اقتصاد پیوند برقرار کنند. به خاطر ابهام ذاتی معنای «مطلوبیت» در چارچوب روش شناسی فردگرایانه اقتصاد نئوکلاسیک، این پیوند به سرانجام مطلوب نمی رسد؛ زیرا با تجمیع انتخاب های فردی، نمی توان به یک انتخاب اجتماعی در اقتصاد رفاه رسید. این مقاله با استفاده از روش «تحلیلی» امکان به کارگیری نظریه «اعتباریات» علامه طباطبائی برای ایجاد رابطه بین اخلاق و اقتصاد را بررسی می کند. بنا بر یافته های پژوهش، استفاده از مفهوم «اعتباریات» علامه، می تواند به ایجاد رابطه بین ارزش های اخلاقی و اقتصادی بینجامد. در این چارچوب، «مطلوبیت» به مثابه یک اعتبار اجتماعی در نظر گرفته می شود. با توجه به ماهیت بین الاذهانی اعتباریات، مطلوبیت از عینیت و اطلاق کافی برای برقرای پیوند بین ارزش های اخلاقی و اقتصادی برخوردار است. از این رو، نظریه «اعتباریات» علامه طباطبائی امکان پیوندی معقول بین اخلاق و اقتصاد را فراهم می آورد. این رویکرد می تواند به عنوان شروعی بر یک روش شناسی در اقتصاد اسلامی بر مبنای نظریات علامه نیز به شمار آید.
نقش تطهیر خیال در وصول به مقام توحید الهی از منظر علامه طباطبائی و آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۱
49 - 72
حوزه های تخصصی:
در حکمت متعالیه، قوه خیال از مهم ترین مراتب وجودی انسان به شمار می آید که با حرکت جوهری از قوه حس ارتقا می یابد و قبل از قوه ادراک عقلی قرار می گیرد. در صورتی که آدمی از این قوه تحت کنترل عقل استفاده کند و بدین وسیله، خویش را از توقف در مرتبه ادنی و تکثّر در صور و معانی ماهوی نجات دهد، می تواند از طریق این قوه به تعالی و وصول به مقام توحید الهی برسد. از این قوه به دلیل داشتن برخی از ویژگی های قوه حس و قوه عقل، با عنوان «قوه برزخی» نیز یاد کرده اند. تلاش بر آن است تا با تحلیل آرای علامه طباطبائی و آیت الله جوادی آملی، نقش تطهیر خیال را برای وصول به مقام توحید الهی تبیین شود. ایشان بر مبنای یگانگی نفس و قوا و اتحاد علم و عالم و معلوم، معتقدند اگر عقل نظری و عملی متحد شوند، می توان به وسیله قوه خیال به مقام توحید الهی دست یافت؛ زیرا با متمرکز کردن قوه خیال در سیر آفاقی و انفسی، و نیز مراقبه و کنترل آن به وسیله جمع همّت ها تحت قوه عاقله، وصول به مقام حقانی میسور خواهد شد.
معرفت شناسی مفاهیم فلسفی در اندیشه علامه طباطبائی و آیت الله مصباح(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل و بررسی معقولات ثانی از گذشته دور در میان فیلسوفان مطرح بوده است. معرفت شناسی مفاهیم فلسفی به بررسی نحوه انتزاع این مفاهیم می پردازد و در نوشتار حاضر، با روش توصیفی تحلیلی، معرفت شناسی مفاهیم فلسفی در اندیشه علامه طباطبائی و آیت الله مصباح واکاوی شده است. از رهگذر این جستار مشخص می شود که علامه طباطبائی نخستین فیلسوفی است که نحوه انتزاع مفاهیم فلسفی از جمله مفهوم وجود و عدم را مطرح ساخته است. به باور وی، مفاهیم فلسفی با بهره گیری از علم حضوری انتزاع می شوند. آیت الله مصباح برخلاف علامه طباطبائی، علم حضوری و تجربه درونی را برای انتزاع هریک از نخستین مفاهیم فلسفی کافی نمی داند، بلکه معتقد است که علاوه بر آن باید با هم مقایسه شوند و رابطه خاصی میان آنها در نظر گرفته شود. به باور آیت الله مصباح، روش علامه طباطبائی در انتزاع مفاهیم فلسفی از عمومیت برخوردار نیست.
پیوستگی عدالت و اعتدال در اخلاق سیاسی اسلامی با تاکید بر سیره ی علوی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه میان عدالت و اعتدال در اخلاق سیاسی ناظر به سیره علوی بوده و با روش توصیفی- تحلیلی انجام شد. فرضیه پژوهش این بود که برپایه اندیشه سیاسی اسلام و سیره ی علوی و با لحاظ کردن نظریه ی اعتباریات علامه طباطبایی، از آن جا که ممکن است خوی استخدام گر انسان سر از ظلم و افراط کاری درآورد، لذا، انسان برای تامین حقوق دیگران، عدالت و اعتدال را در جامعه اعتبار کرده، به گونه ای که میان آن دو رابطه ای تعاملی-تکاملی حاکم می باشد. نتایج نشان داد، با توجه به نظریه ی استخدام علامه طباطبایی، اگر بهره گیری از جامعه یک سویه باشد و فرد تنها سود خود را در نظر گیرد، در عرصه ی سیاسی سر از خودمحوری، استثمار و استبداد درمی آورد. لذا، برای آن که هرکس به حقوق خود برسد، عدالت اجتماعی را اعتبار می کند و نوعی مصالحه میان نوع بشر شکل می گیرد تا روابط در فرایند عدالت محور و اعتدالی تنظیم شود و سنجه ی عقل به او یاری و ملاک می دهد تا عدل از ظلم، و اعتدال از بی اعتدالی را بازشناسد.
تدوین مدل مفهومی تقرب به خدا؛ بر اساس اندیشه علامه طباطبائی و اعتباریابی آن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مفهوم پردازی مفاهیم دینی، زمینه ساز کاربست آنها در سطوح مختلف فردی، خانوادگی و اجتماعی است. هدف این پژوهش، تدوین مدل مفهومی تقرب به خدا، بر اساس اندیشه علامه طباطبائی و اعتباریابی آن است. روش این پژوهش بنیادی، در بخش تدوین مدل، توصیفی تحلیلی از نوع تحلیل محتوای کیفی و در بخش اعتباریابی، به روش دلفی با استفاده از دو ضریب نسبت روایی و شاخص روایی محتوا است. با تأمل در واژه شناسی «تقرب» و واکاوی آن در اندیشه علامه طباطبائی، سه مؤلفه پویش تدریجی، انتخاب تعالی جویانه و برنامه مندی و هشت زیرمؤلفه آگاهی افزایی، رغبت پالایی، وحدت بخشی، عمل گرایی، انتخاب هدف متعالی، مسیریابی، هشیاری و پایبندی شناسایی شد. بر اساس این مؤلفه ها، تقرب به خدا پویشی تدریجی است که نفس با انتخاب هدف متعالی قرب خداوند و مسیر عبودیت، به تنظیم باورها، عواطف، انگیزه ها و رفتارهای خود پرداخته، با هشیاری و پایبندی به قوانین الهی، به تدریج مراتب کمال را کسب می کند. بنابراین، می توان گفت: آموزه های دینی ظرفیت تبیین روان شناختی و طراحی مدل مفهومی را دارند و از این بستر، می توان باب گفت وگو برای کاربست مفاهیم دینی در سلامت فردی و اجتماعی را فراهم آورد.
مبانی انسان شناسی و خداشناسی در رویکرد اخلاقی علامه طباطبائی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در علم اخلاق، به افعال اختیاری انسان و ملکات و صفات فاضله و رذیله نفس پرداخته می شود و راه های تهذیب نفس بیان می گردد. در این میان، کیفیت عملکرد قوای نفسانی تأثیر مستقیم در کیفیت زیست اخلاقی انسان دارد. اهمیت این مسئله، از این جهت است که اخلاق جدای از انسان نیست، بلکه سازنده هویت و من واقعی او است. علامه طباطبائی با تأکید بر مبدأیت قوای نفسانی و نقش آن در کیفیت صدور فعل اخلاقی، رویکردی انسان شناسانه به حوزه اخلاق ارائه می دهد. در این رویکرد، تمامی مفاهیم اخلاقی در مفهوم «اعتدال» خلاصه می گردد و راه رسیدن به تربیت اخلاقی و رهایی از رذائل را اعتدال بخشی به قوای درونی نفس برمی شمرد. وی جایگاه ادراکات عقل عملی را بی بدیل توصیف می کند؛ ولی ازآنجاکه انسان شناسی علامه از خداشناسی او جدا نیست، ضمن پیوند میان این دو مبنا، با بهره گیری از معارف قرآن در نهایت رویکرد «اخلاق توحیدی» را برگزیده و آن را کامل ترین رویکرد اخلاقی نسبت به مکاتب اخلاقی پیش از اسلام معرفی می نماید. روش این مقاله، تحلیلی و با استفاده از داده های کتابخانه ای است.
عرش و کرسی از منظر علامه طباطبائی
حوزه های تخصصی:
از جمله حقایقی که در قرآن کریم مطرح شده و اندیشمندان بسیاری درباره آن اظهار نظر کرده اند «عرش» و «کرسی» است. علامه طباطبائی یکی از اندیشمندانی است که با تلفیقی از روش «عقلی» و «نقلی» به تبیین آن پرداخته است. از منظر ایشان، «عرش» و «کرسی»، حقیقت واحدی است که به حسب اجمال و تفصیل و بطون و ظهور، به دو مرتبه تقسیم و از هم جدا می شوند؛ به گونه ای که اجمال آنچه در عرش است به تفصیل در کرسی ظهور پیدا می کند. این دو حقیقت موجوداتی مجرد و از حقایق عالم عقل به شمار می روند و دو مرتبه از مراتب علم فعلی حق تعالی هستند. صور و تمثال تمام موجودات در عرش و کرسی وجود دارد و تدبیر امور عالم و زمام جمیع حوادث و اسباب آنها به عرش منتهی می گردد. عرش و کرسی در دنیا و آخرت حاملانی دارند. برای این دو حقیقت در شریعت، اوصاف گوناگون و نام های متفاوتی نیز ذکر شده است.
بررسی تطبیقی فطرت در اندیشه امام خمینی ره و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله فطرت از سویی با حوزه خداشناسی ارتباط دارد و از سوی دیگر، کلید حل بسیاری از مسائل حوزه انسان شناسی است. نحوه وجود انسان همراه با یک سلسله دانش ها و گرایش های عالی ای است که از آنها در فرهنگ قرآنی با عنوان «فطرت الهی» (روم: 30) یاد می شود. در اندیشه امام خمینی ره، فطریات به اصلی و تبعی تقسیم می شوند. فطرت اصلی، فطرت عشق به کمال مطلق و خیر و سعادت مطلق است و فطرت فرعی، فطرت تنفر از نقص و انزجار از شر و شقاوت است. امور فطری در اندیشه ایشان عبارت اند از: فطرت بر اصل وجود مبدأ، فطرت بر توحید، فطرت بر استجماع آن ذات جمیع کمالات را، فطرت بر معاد، فطرت بر نبوت، فطرت بر وجود ملائکه و روحانیین و انزال کتب. به باور علامه طباطبائی، فطرت به معنای ایجاد از عدم است. آنچه از آثار علامه طباطبائی به دست می آید، این است که ایشان نقش فطرت دینی را در سه حوزه مرتبط با اصل توحید طرح کرده اند: 1. خداجویی؛ 2. خداشناسی؛ 3. خداباوری یا ایمان به خدا.
مؤلفه های ذهنی مؤثر در بروز کنش اجتماعی اخلاقی از دیدگاه علّامه طباطبائی (ره)
حوزه های تخصصی:
انسان ها در ﺳﺎﺧﺘﺎرﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﯽای ﮐﻪ ﺧﻮد ﻧﯿﺎﻓﺮﯾﺪهاﻧﺪ زاده ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ و ﺑﺎز در درون ﺳﺎﻣﺎن اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و ﻧﻬﺎدی ﮐﻪ ﺧﻮد ﻧﺴﺎﺧﺘﻪاﻧﺪ زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ و ﺗحﺖ ﻓﺸﺎر ﻣﺤﺪودﯾﺖﻫﺎ، آداب، رسﻮم و ﻗﻮاﻧﯿﻦ ﻋﻤﻞ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ. ﻫﻤﮥ اﯾﻨﻬﺎ ﺑﻪﻣﻨﺰﻟﮥ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﺳﺎزﻧﺪة «ﺧﻮد» ﻋﻤﻞ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ، اﻣﺎ ﺑﺎ اﯾﻦ ﻫﻤﻪ «ﻣﻦ» ﻫﻤﯿﺸﻪ در ﺑﺮاﺑﺮ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖﻫﺎی ازﭘﯿﺶﺗﻌﯿﯿﻦﺷﺪه ﺑﻪ ﺷﯿﻮهای ﻣﻨﺤﺼﺮﺑﻪﻓﺮد واﮐﻨﺶ ﻧﺸﺎن ﻣﯽدﻫﺪ؛ زﯾﺮا ﻗﻮاﻋﺪ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ، ﺻﻮرتﻫﺎی ذﻫﻨﯽ و ﺗﺨﻠﻒﭘﺬﯾﺮﻧﺪ و ﺗﻨﻬﺎ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽﮐﻪ اﻧﺴﺎن ﺑﻪ آﻧﻬﺎ عمل کند ﺗﺤﻘﻖ ﺧﺎرﺟﯽ خواﻫﻨﺪ ﯾﺎﻓﺖ؛ این واقعیت درمورد کنش اجتماعی اخلاقی انسانها نیز مصداق دارد؛ ﭼﺮاﮐﻪ ﺑﺎزﺗﻮﻟﯿﺪ اخلاقیات در جامعه ﺗﻨﻬﺎ از ﻃﺮﯾﻖ ﻋﻤﻞ افراد ﺑﻪ آﻧﻬﺎ ﺻﻮرت ﻣﯽﮔﯿﺮد. در این میان یکی از ﭘﺮﺳﺶهای اﺳﺎﺳﯽ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ چه مؤلفههای ذهنی، باعث بروز کنش اجتماعی - اخلاقی افراد میشود؛ سؤالی که دراین مقاله تلاش شد با بررسی و تحلیل دیدگاه علّامه طباطبائی به آن پاسخ داده شود و آنچه که در پایان بهعنوان مؤلفههای ذهنی مؤثر در بروز کنش اجتماعی اخلاقی، شناسایی و تبیین شد شامل این موارد است:
بازخوانش دو صفت "علم الهی" و " کلام الهی" بار اساس مدل معناشناسانه ایزوتسو در روش تفسیری علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فهم متن و کشف معنا دغدغه مشترک رویکرد «تفسیر قرآن به قرآن» علامه طباطبایی و«میدان معناشناختی » ایزوتسو است. روش نخست با رویکرد سنتی، ازفهم و تفسیر قرآن در پرتو آیات دیگر دفاع می کند و رویکرد دوم، به مدد معنا شناسی مدرن، خود را عهده دار کشف معنایی واژگان متن قرآن می داند. ایده اصلی نوشتار حاضر، پاسخ به این سوال است که چگونه می توان با مدل «میدان معناشناختی» ایزوتسو صفات الهی را براساس رویکرد تفسیری علامه اجرا نمود؟ این پژوهش با روش تحلیلی- توصیفی، به عنوان نمونه دو «واژه کلیدی» ازصفات الهی را، ازآثار تفسیری علامه انتخاب وآن هارا با مدل «میدان معنا شناختی» ایزوتسو ترسیم کرد. یافته های نوشتار حاضر نشان می دهد: اولا: براساس داعیه هردو مفسر علیرغم وجود پیچیدگی های زبانی ومعنایی درمتن قرآن ،این کتاب الهی قادر است به زبان خود سخن بگوید و با استقلال تام، مفسرخویش باشد. ثانیا: می توان به مدد روش«تفسیرقرآن به قرآن» علامه نمودار واژگان کلیدی قرآن را دردستگاه تصوری «میدان معناشناختی» ایزوتسو، نمایش داد. ثالثا: خوانش "علم الهی" با مدل «تضاد صوری» و"کلام الهی" با مدل «ترادف یا ساختار موازنه ای »در« نمودارمعنا شناختی» ایزوتسو، مسیر رمزگشایی از سایر واژگان مبهم را فراهم می کند.
اخلاق از منظر علامه طباطبائی(ره) و توماس آکویناس
حوزه های تخصصی:
اخلاق از دیرباز یکی از دغدغه های اصلی بشر بوده است. در پژوهش حاضر اخلاق از منظر علامه طباطبائی و توماس آکویناس بررسی شده است. با بررسی تطبیقی آراء علامه طباطبائی و توماس آکویناس شاهد مشابهت ها و مفارقت های بسیاری خواهیم بود. آکویناس از الهیات و رویکرد عقلی بهره می برد. علامه اخلاق را از جنس حکمت عملی می داند. ایشان در قالب پنج صورت به بررسی اخلاق پرداخته و تبیین می کند: اخلاق فضیلت گرایانه (مختص انسان و موجودات صاحب نفس)، اخلاق پیامدگرایانه (قراردادی)، اخلاق وظیفه گرایانه، اخلاق دینی (ادیان گذشته) و اخلاق قرآنی (هدف از این اخلاق نه رسیدن به سعادت و خوشبختی اخروی بلکه ذات الهی است). در رویکرد آکویناس اخلاق شرط لازم رسیدن به بالاترین درجه سعادت (مشاهده رودررو ذات الهی) می داند و شرط کافی آن فیض الهی و در جهان آخرت قابل دسترسی است. اخلاقی قرآنی علامه طباطبائی، نزدیکی ها و تفاوت هایی با مشاهده رودررو ذات الهی از منظر توماس آکویناس دارد.
علامه طباطبائی و فلسفه علوم انسانی: روایتی از یک "مواجهه – چالش"
منبع:
اندیشه علامه طباطبایی سال پنجم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۸
97 - 124
حوزه های تخصصی:
در تاریخ اندیشه، به عنوان دانشی تخصصی که با مطالعه تاریخی تبارشناختی تکوین اندیشه ها سروکار دارد، نقطه عزیمت علم انسانی مدرن است و سپس «روشنگری» اوج علم انسانی-اجتماعی مدرن تلقی شده و درنهایت، «جامعه شناسی»، ملکه علوم اجتماعی، به قولِ اگوست کنت، به عنوان میراث دار همه آنچه علم اجتماع می نامیم و می دانیم، تثبیت شده است. از این حیث، آن چه که امروزه به عنوان میراث نیم هزاره ای از خانواده بزرگ معرفتی فکری علوم انسانی- اجتماعی مدرن در جامعه شناسی می بینیم، محصول طبیعی یک تاریخ غربی مدرن از اندیشه ورزی فلسفی، فرهنگی و اجتماعی کاملاً منسجم و منطقی و متدیک و تئوریک است. چیزی که در جهان های غیرغربی، به ویژه جهان رقیبِ غرب، جهان اسلام، به عنوان یک «سنّت معرفتی عقیدتی» پرپیشینه، با قدمتی یک ونیم هزاره ای شکل تاریخی متمایز و شکل بندی اجتماعی فرهنگی متفاوت به خود دیده و گرفته است. از منظر فلسفه علوم انسانی مواجهه علامه طباطبایی است دراین موضع محل تأمل است. مقاله حاضر نیز روایت این مواجهه است. داستان علّامه طباطبائی نیز، به عنوان سرحلقه آخرین فیلسوفان سنّتی مسلمان در عصر شبه مدرن جهان اسلام و «خرده جهان شیعی»- یعنی جهان یک اقلیت فرهنگی مذهبی پرشور از معارف مذهبی، کلامی، فلسفی و دانشی است که از توابع جهان اسلامی کلان است- و نیز از منظر متنی، در قالب همین مسئله جامعه شناختی و از منظر زمینه ای، در بطن همین بافتار تاریخی سنّتی دینی، قابل روایت است. این مقاله، داستان مواجهه و چالشِ نماینده سنّتی فلسفه اسلامی و دانش های اسلامی و معارف شیعی با فلسفه علمی و علم انسانی مدرن است. و هم چنین روایتی است از امکان و ظرفیت های بالقوه یک فلسفه سنّتی برای شکل دادن به یک شبه فلسفه علم انسانی از نوع مقدماتی آن از سوی علّامه طباطبائی.
مقایسه و بررسی علم خداوند متعال به مخلوقات از منظر علامه طباطبائی و فخر رازی (با تأکید بر آیه 59 سوره انعام)
منبع:
اندیشه علامه طباطبایی سال پنجم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۸
125 - 145
حوزه های تخصصی:
براساس آیات قرآنی دو نوع علم نسبت به مخلوقات برای خداوند متعال قابل اثبات است؛ علم خداوند به مخلوقات قبل از آفرینش و علم او به مخلوقات بعد از آفرینش. در رابطه با تحقق و کیفیت چنین علومی برای خداوند بین مفسران اختلاف نظر وجود دارد. علامه طباطبائی به عنوان بزرگترین مفسر معاصر شیعه وجود هر دو نوع علم را برای خداوند پذیرفته، آنها را از سنخ علم حضوری می داند. ایشان دلیل علم قبل از آفرینش را، علم خداوند به ذات و کمالات ذات خودش می داند. علامه علم بعد از آفرینش را به معنای تحقق عینی و حضور آنها با وجود عینیشان برای خداوند متعال می داند. فخر رازی به عنوان یکی از بزرگترین مفسران مکتب اشعری، علم بعد از خلقت را به معنای خود معلوم می داند؛ چرا که معتقد است تحقق علم بعد از خلقت برای خداوند امری غیرممکن می باشد؛ چون لازمه آن تغییر در خداوند خواهد بود که امری محال است. مقاله حاضر به بررسی دیدگاه تفسیری این دو شخصیت مطرح در عالم تفسیر می پردازد.
بررسی میان رأی ملاصدرا و علامه طباطبائی (ره) در عالم ذر
منبع:
اندیشه علامه طباطبایی سال پنجم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۸
147 - 168
حوزه های تخصصی:
در قرآنکریم آیاتی وجود دارد که نشانگر این مطلب است که خداوند از همه افراد انسان عهد و پیمان گرفته است. قرآنکریم در آیه 172 سوره اعراف است می فرماید: ﴿و إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بربّکم قالوا بلی﴾. در فلسفه بحث از کینونت سابقه نفوس با عنوان نحوه تنزل انسان از مراتب عالیه وجود و پدید آمدن او در عالم ماده یکی از مباحثی است که در حکمت متعالیه مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. هدف از این پژوهش، اولاً ارائه گزارش صحیح و مستند از رأی این دو حکیم و در نهایت داوری میان این دو نظر است. حاصل این پژوهش چنین است که رأی ملاصدرا در مسئله عالم ذر با قواعد عقلی- فلسفی سازگاری بیشتری دارد و مخالفت صریحی نیز با آیات مربوط به این مسئله ندارد. اما رأی علامه اشکالات و محذورات عقلی در پی دارد.
تحولات سیاسی اجتماعی جهان اسلام در سده های سیزدهم و چهاردهم هجری و تاثیرآن بر شکل گیری رویکردهای نوین به تفسیرقرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با بررسی تاریخی، به روش مطالعه تطبیقی خُردِ متوازن [1] ،روش بهره گیری مفسِّران مسلمان از تفسیر قرآن به قرآن، که منبعث از جریان منطقی وحی، روشنگری درونی قرآن، قطعیت و صحت متن و تقدم متن بر دانش یا موضع مفسِّر بوده و تفسیرگری در آن فرآیند فهمی جامع از متن دانسته شده، به بررسی تحّول این رویکرد تفسیری در سده چهاردهم هجری پرداخته و روشن خواهد کرد که چگونه این رویکرد تفسیری و مفسِّران طرفدار آن، چون علّامه سید محمّد حسین طباطبایی در "المیزان فی تفسیرالقرآن" و الشیخ محمد الأمین الشنقیطی در "أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن"، متن گرا بوده و ضرورت های فکری اجتماعی عصر، آنان را به این رویکرد متوجه ساخته است. [1] . Symmetrical Micro - comparison
بنیاد علم حضوری به اشیای محسوس در نگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از نظر علامه طباطبائی بنیاد علم حضوری به جهان محسوس بر پایه دو نظریه حرکت و عالم مثال قرار دارد. در تبیین نظام معرفت، این دو نظریه نه تنها هماهنگ، بلکه دو جنبه حقیقت واحد هستند. جهان محسوس، جهان حرکت است و حرکت، چیزی غیر از وجود سیال نیست. وجود مساوق فعلیت، وحدت و ثبات است. بر این پایه وجود سیال هم در ظرف واقعیت و به لحاظ وجودش، در عین تدریجی بودن، وجودی بالفعل، واحد و دارای نوعی ثبات است. نشان خواهیم داد که ظهور وجود سیال در ظرف زمان، حرکت قطعی و در ظرف آنْ، حرکت توسطی است. وجود سیال (حرکت) از وجهه وحدت و ثبات به موجودات مجرد و ثابت متصل می شود و بنیاد علم حضوری به جهان محسوس را فراهم می آورد. با اثبات جهان مثال و در نظر آوردن نسبت علّی و معلولی آن با جهان محسوس و مطابقت وجودی این دو جهان موازی، طیف وجودی واحد و پیوسته ای از این دو جهان پدید می آید. در این طیف وجودی، جهان مثال باطن و حقیقت و جهان محسوس، ظاهر و رقیقت است. تفسیر نظام علّی بر پایه وحدت حقیقت و رقیقت این امکان را فراهم می آورد که علم حضوری به جهان محسوس، از طریق علم حضوری به جهان مثال به عنوان علت، باطن و حقیقت جهان محسوس فراهم آید. وجود سیال (جهان محسوس)، ظهور جهان ثابت (جهان مثال) در زمان است.