مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
۹۸.
۹۹.
۱۰۰.
علامه طباطبائی
حوزه های تخصصی:
در دیدگاه ابن عربی که مبنای کلامی اشعری دارد، هیچ نقشی برای انسان و علل طبیعی در نظام عالم قائل نیست؛ و این به دلیل اعتقاد وی به جبر است. عالمه طباطبائی دیدگاه شیعه دارد و برای علل طبیعی نهتنها بی نقش در نظر نمیگرفت، بلکه نقش طولی در نظر میگیرد و نقش طولی جبر نیست و آنچه جبر است نقش عرضی است؛ بنابراین باد و باران و امثال این علل طبیعیاند که نقش کارگزاری در نظام عالم دارند و هیچ منافاتی با توحید ندارد، ظاهراً ابن عربی آیات توحیدی را مقدم میدارد و این علل طبیعی را کنار میگذارد؛ اما عالمه طباطبائی آیات توحیدی را همانطور معنا میکند که علل طبیعی را بهعنوان علل طولی میداند و دقیقاً مطابق با توحید میداند و مخالف با مسئله توحید نیست. در این پژوهش آگاهانه یا ناآگاهانه این دو دانشمند طبق تأثیرپذیری از مبانی کالمی که برای خود دارند اینگونه دو روش متفاوت در قبال یک موضوع را اختیار کردهاند. این مقاله به شیوه کتابخانه-اسنادی به مطالعه آثار نگاشته شده عالمه طباطبائی و ابن عربی و بهصورت روش کار تطبیقی جزئی با توجه به مبانی کالمی ربط علل طبیعی با آیات توحیدی به جمعبندی مطالب پرداخته است
پیوند سنجش پذیری و بازخواست پذیری فعل الهی از دیدگاه علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
براساس آموزه ای قرآنی، از آنچه خدا انجام می دهد سؤال (بازخواست) نمی شود (انبیاء: 23). مقاله حاضر با بررسی رابطه سنجش و بازخواست درباره افعال الهی براساس تفسیر علامه طباطبائی، تلاش دارد به تبیین تازه ای از مبنای سؤال ناپذیری فعل باری دست یابد. به زبان منطق ریاضی، «بازخواست کردن» محمولی چهار موضعی است: کسی (1) از کسی (2) درباره چیزی (3) در نسبت با معیاری مشخص (4) بازخواست می کند. در تفسیر علامه از آیه «لایسأل»، موضع چهارم یعنی «معیار سنجش» همان موضع سوم یعنی «فعل الهی» است. از نظر ایشان، چون ملاک سنجش افعال دیگران حکمت و مصلحتی است که از فعل الهی اقتباس شده، بنابراین افعال الهی را نمی توان با چنین ملاکی سنجید. بدین سان، سنجش ناپذیری افعال الهی به مثابه شرطی برای بازخواست ناپذیری آن قلمداد می گردد. این پژوهش علاوه بر بهره مندی از ابزار منطق محمولات، برخی مبانی معرفتی در تفسیر علامه طباطبائی در مقایسه با برخی تفاسیر رقیب را نیز بررسی می کند تا به تحلیل دقیق تری از دیدگاه ایشان در عینیت فعل الهی با حکمت دست یابد.
مبانی انسان شناختی قرآن در تمدن سازی تربیت محور (با تکیه بر تفسیر المیزان)
حوزه های تخصصی:
تمدن سازی نوین اسلامی یکی از مهم ترین گفتمان های نوپیدا در دوران معاصر است که در پی نهضت های اسلامی، جنبش بیداری اسلامی و شکست و رسوایی مکاتب مادی و غربی، اذهان اندیشمندان اسلامی را به خود جلب نموده است. با عنایت به اهمیت ترسیم تمدن نوین اسلامی و بایستگی استخراج علوم انسانی از قرآن کریم و نیز نظر به جایگاه تربیت محوری تمدن اسلامی، و باتوجه به اینکه علامه طباطبائی ابتکارهایی در مباحث تربیتی ارائه نموده است، پژوهش حاضر با بهره مندی از شیوه تحلیل محتوا، به استخراج و استنباط مبانی ویژه تفسیر المیزان در حوزه انسان شناسی و ارتباط آن با تمدن سازی پرداخته است. برپایه مبانی قرآنیِ علامه در تفسیر المیزان، نفس انسان مسیر سلوک او به سوی خداوند بوده و شناخت و ارزیابی مداوم آن بسیار ضروری است. نفس یا همان شخصیت انسان بستگی و پیوندی ژرف با کارکرد او داشته و حتی می تواند دچار دوگانگی شود، پدیده ای که شناسایی آن در مدیریت کلان تمدنی بسیار حائز اهمیت است. از دیگر مبانی انسان شناختی علامه درباره سعادت انسان، رابطه آن با عمل، حقیقی و فطری بودن آن و هویت نسبی و مرتبه ای سعادت است که شناخت و تدبیر صحیح آن از لوازم تمدن سازی تربیت محور می باشد. درنهایت نیز هویت جمعی و استکمال اجتماعی انسان مطرح می باشد که جایگاه آن در تمدن بسیار محوری و برجسته است.
دیدگاه علامه طباطبائی درباره بنا عقلا و امکان سنجی کاربرد آن در حل مسائل مستحدثه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سراج منیر سال یازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۱
29 - 49
حوزه های تخصصی:
یکی از ادله ای که در استنباط مسائل و قواعد فقهی بسیار موردتوجه قرار می گیرد سیره و بنای عقلا است. بنای عقلا ناظر به رفتار و مشی خردمندان در عرصه های مختلف زندگی است که بر اساس مصالح و مفاسدی روشی را برای انجام یا ترک رفتاری قرار می دهند. علامه طباطبائی به عنوان مفسری فقیه با ژرف نگری در مسائل و قضایا، این منبع استنباط را در استدلال های خود به وفور استفاده کرده اند که تبیین صحیح حجیت و میزان دلالت بنای عقلا از دیدگاه علامه، در فهم مواردی که ایشان استنباط کرده اند، راهگشاست. این مقاله که با شیوه توصیفی - تحلیلی تدوین شده به بررسی بنای عقلا از دیدگاه این اندیشمند فرزانه پرداخته و برآیند مقاله بیانگر آن است که اولاً بنای عقلا به عنوان منبعی مهم برای استنباط احکام به شمار می رود و ثانیاً مبنای حجیت آن عقل است که احکام صادره عقلی قطعی و یقینی است ولی ازآنجایی که عقل عملی است و مربوط به بایدها و نبایدها می شود، دارای محدودیت هایی است و ممکن است در تطبیقات عملی، اشخاص دچار انحراف شوند؛ درنتیجه نیاز به مؤیدی از جانب شرع دارد و اینکه برخی مدعی تناقض در بیان علامه در باب حجیت بنای عقلا هستند، صحیح به نظر نمی رسد. با پذیرش مبنای علامه فرقی بین بنائات مستحدثه و متصل به زمان معصوم نیست و این خود می تواند جهت مطالعات بنیادی در فقه و حقوق اسلامی راهگشا باشد.
بازشناسی ادراک وحیانی و اقسام آن ازنظر صدرالمتألّهین و علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سراج منیر سال یازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۱
73 - 98
حوزه های تخصصی:
صدرالمتألّهین در بحث تقسیم وحی، تعلیم را به سه نوع تعلیم بشری، تعلیم مَلَکی و تعلیم الهی تقسیم می کند. ازنظر علامه، «وحی الهی» به سه صورت مطرح است؛ «وحی»، «سخنی از پشت حجاب» و «گفتاری که به وسیله مَلکی رسانده می شود»؛ اما حقیقت آن یک معنا و مفهوم است و آن این که جبرئیل آن را احساس می کند، با خود به زمین می آورد و در جان پیغمبر قرار می دهد. از اهداف این نوشتار، بیان خصوصیات ادراک وحیانی ازنظر این دو حکیم متألّه است که با روش توصیفی - تحلیلی و در قالب تحقیق کتابخانه ای ارائه شده است. از نتایج این بحث در نظر صدرالمتألهین این که آنچه بر قلب نبی اکرم (ص) نازل شده، حقائق قرآن است؛ نه الفاظ یا نوشته آن؛ ازاین رو قلب نبی، نور عقلی قرار داده شده که به سبب آن نور، حقایق اشیا در آن مانند نوری آشکار و منورند. به اعتقاد او آنچه در مسئله وحی هست، درک شهودی یک واقعه یا یک حقیقت عرفانی است که این ادراک جز با صعود نفس به مصدر وحی محقق نمی شود. علامه طباطبائی نیز معتقد است که وحی، کلام خفی و تفهیم به طریق اشاره است. او آن را ادراکی بشری و شعوری مرموز می داند که فراتر از عقل و حس و با پشتوانه امر غیبی است؛ پس منشأ الهی دارد و با خرق عادت، به نبی داده شده است.
منشأ اختلافات علامه طباطبائی و ابن عاشور در تحلیل استعاره های قرآن کریم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
یکی از زیباترین و بلیغ ترین شیوه های بیانی استفاده از فن استعاره است. علامه طباطبائی برای تبیین آیات قرآن از این فن به خوبی استفاده کرده است. ابن عاشور بیش از پانصد نمونه از استعاره های قرآن کریم را در تفسیر خود تحلیل و بررسی کرده است. این مقاله با روش تحلیلی توصیفی به مقایسه بین دو تفسیر «المیزان» و «التحریر و التنویر» پرداخته و به این نتیجه دست یافته است که علامه طباطبائی و ابن عاشور در تحلیل برخی استعاره های قرآن کریم اختلافاتی دارند. منشأ اختلافات آنان در تحلیل استعاره های قرآنی، به تفاوت نظرات و دیدگاه های آنان در مباحث ادبی، عقیدتی و یا روش تفسیری آنان برمی گردد؛ یعنی هریک از دو مفسر در مباحث ادبی، عقیدتی و روش تفسیری دیدگاه های متفاوتی دارند و همین موجب شده است در تحلیل استعاره های قرآنی هم اختلافاتی داشته باشند.
نقش آموزه های ارزشی در علوم انسانی از منظر علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با نظر به مراحل تولید علوم انسانی، به دنبال بررسی نقش ارزش ها در این علوم از نگاه علامه طباطبائی است. بدین منظور با روش کتابخانه ای اطلاعات لازم از میان آثار علامه طباطبائی گردآوری و با روش تحلیلی بررسی گردیده است. پاسخ کلی به این پرسش از منظر علامه این است که هر مرحله ای از مراحل تحقیق علوم انسانی که با فعل اختیاری انسان سروکار داشته باشد ارزش ها در آن مرحله تأثیرگذار خواهند بود. اما بررسی جزئی این مراحل نشان می دهد که ارزش ها در انتخاب مسئله تحقیق و تنوع بخشی به مسائل مورد تحقیق، تأثیر دارند، گرچه این امر ضرورتاً موجب تفاوت در پاسخ مسائل این علوم نمی گردد. نقش اساسی ارزش ها در علوم انسانی دستوری نمایان می گردد و آن تعیین اهداف این علوم و جهت دهی به شکل گیری مسائل این علوم و گاه بیان پاسخ مسائل این علوم است و این تأثیر امری اجتناب ناپذیر است. اما در مرحله پاسخ گویی به مسائل علوم انسانی توصیفی، وظیفه محقق تعهد به رعایت ضوابط علم و مبارزه با عوامل روانی مزاحم است.
نقش عقل در فهم متون دینی از منظر علامه طباطبائی و شهید مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال بیستم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۷۷)
95-106
حوزه های تخصصی:
مسئله نقش عقل و محدودیت های آن در شناخت معارف دین، همواره مورد بحث بوده است. برخی معتقدند که عقل هیچ نقشی در شناخت معارف دین ایفا نمی کند و گروهی دیگر نیز برای عقل نقش های مختلفی به صورت حداکثری و حداقلی در شناخت قائل اند. کاوش های مقاله حاضر، بررسی عقل از منظر علامه طباطبائی و شهید مطهری است. بر پایه بازخوانی مبانی طراحی شده علامه، مسئله تعارض عقل و وحی اساساً منتفی است؛ زیرا عقل فلسفی عهده دار ارزیابی شروط سه گانه قطعیت وحی است. از این رو، وحی غیرمطابق با عقل قطعی فلسفی عملاً به دایره ظنون کشانده شده، هیچ گاه وحی قطعی ای به دست نخواهد آمد که با عقل قطعی در تعارض باشد؛ وحی ظنی برجای مانده نیز، به دلیل «ظهور لفظی» صلاحیت حجیت و تقدم بر رهاورد تجارب بشری، یعنی فلسفه را نخواهد داشت. رویکرد فلسفی شهید مطهری به پرسش از رابطه عقل و دین این است که نسبت عقل و دین از اساسی ترین مسائل حوزه معرفت دینی و فلسفی است که از دیرباز ذهن اندیشمندان را به خود مشغول داشته و دیدگاه های متفاوتی را هم دامن زده است. نگاه شهید مطهری به اصول دین به مثابه مدخلی عقلی بر دیگر اجزاء منظومه دین، جایگاه عقلی ویژه ای برای اصول دین ترسیم می کند که به نوبه خود واجد ارزش فلسفی است.
تبیین اصل آزادی و برشماری برخی از حقوق برآمده از آن از دیدگاه علامه طباطبائی(مقاله ترویجی حوزه)
آزادی یکی از اصول بنیادین حقوق بشر است که خداوند به انسان اعطا کرده است. انسان دارای قدرت انتخابگری است و کسی حق ندارد بر او استعلا یابد و آزادی او را محدود کند. تنها خدایی که خالق انسان است، حق دارد آزادی او را در راستای سعادت و کمال او تحدید کند. براساس اصل آزادی، در بستر اجتماع، حقوقی برای انسان در نظر گرفته می شود. هدف این پژوهش، تبیین آزادی به عنوان یکی از اصلول بنیادین حقوق بشر و برشماری برخی مصادیق آن از دیدگاه علامه طباطبائی به شیوه تحلیلی توصیفی با تأکید بر تفسیر «المیزان» است. آزادی هایی مانند آزادی تن، حق مالکیت و آزادی تجارت، حق رفاه و حق استفاده از مواهب طبیعی، در این پژوهش بررسی می شود.
غایت و مصلحت افعال فاعل ارادی از دیدگاه علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
علامه طباطبائی در سه گام به غایتمندی افعال می پردازند: گام نخست اثبات غایتمندی هر حرکتی؛ گام دوم اثبات غایتمندی فاعل های کمال پذیر در حرکت های عرضی و جوهری؛ و گام سوم اثبات غایتمندی فاعل های کمال ناپذیر. در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی، بعد از تحلیل عبارات علامه به این نتیجه رهنمون می شویم که تعریف جامع غایت عبارت است از «کمال و تمامی که مراد و مقصود بالذات فاعل برای انجام فعل است». در ادامه با توجه به تقارن معنایی غایت و مصلحت، به بحث مصلحت در افعال الهی و انسانی می پردازیم و درنهایت به این نتیجه می رسیم که غایت و مصلحت، در افعال انسانی به جهت کمال مفقودی که دارند، خارج از فعل است؛ اما در افعال الهی، نفس فعل الهی است. مطابق این برداشت، دیدگاه اشاعره که افعال الهی را دارای مصالح نمی دانند، همچنین دیدگاه معتزله که افعال الهی را دارای مصالح مربوط به خلایق می دانند، مردود می شود.
رویکردی انتقادی به دیدگاه رشیدرضا درباره زیارت قبور در مقارنه با دیدگاه علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سراج منیر سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۴
57 - 86
زیارت قبور صالحان و اولیای الهی همواره مورد توجه بوده، تا جایی که بسیاری از علما زیارت قبور را سنت شمرده اند و بر جواز آن ادعای اجماع کرده اند. از سوی دیگر، ابن تیمیه و برخی دانشمندان اسلام، با پیروی از آیات قرآن و روایات، زیارت قبور را تجویز کرده اند و سیره مسلمانان در طول تاریخ اسلام همواره بر مشروعیت، بلکه استحباب سفر برای زیارت مشروعیت سفرهای زیارتی را زیر سؤال برد و به حرمت آن فتوا داد و به تبع او، وهابیان و برخی از سلفیان به ترویج افکار و آرای وی پرداختند؛ از جمله، محمد رشیدرضا است که در موارد متعددی از تفسیر المنار، به دفاع از دیدگاه های وی پرداخته است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد انتقادی به دیدگاه های صاحب تفسیر المنار و نیز تأکید بر مبانی و اندیشه های علامه طباطبائی به این نتیجه رسیده که مشروعیت زیارت قبور، مبتنی بر شواهد قرآن ی، روایی و عقلی بوده است و اتهامات صاحب المنار مبنی بر تکفیر و مشرک خواندن شیعیان و بدعت شمردن زیارت اهل قبور، با ظواهر و محتوای آیات قرآن ی و روایی همخوانی ندارد و چنین نسبت ها و تشکیک های مذهبی، ناشی از عدم درک صحیح نسبت به مبانی اعتقادی توحیدی شیعه و خلط اوصاف اولوهیت حق تعالی با واسطه ها و جلوه های الهی در عرصه تکوین و تشریع نظام هستی و پیروی متعصبانه از مبانی ابن تیمیه و مکتب سلفیه می باشد و زیارت اهل قبور از مصادیق یادکرد و بزرگداشت بزرگان دین و اهتمام به شعائر دینی و تجلی عبودیت پروردگار می باشد و مستندات قرآن ی، روایی و شواهد تاریخی فراوانی، مؤید آن وجود دارد.
عدالت اجتماعی از دیدگاه آیت الله جوادی آملی و علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سراج منیر سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۴
139 - 164
یکی از برجسته ترین نیازهای انسان در زندگی اجتماعی، زندگی کردن در محیطی است که همواره از قسط و عدل در جامعه برخوردار باشد. عدالت اجتماعی باعث می شود تا افراد جامعه در پرتو تعالیم و قوانین ارزشمند رشد کنند. از سویی، عدالت اجتماعی، از جمله اهداف مهم اسلام و اهمیت آن تا به آنجاست که یکی از بنیادهای مذهب شیعه به شمار می آید. در این جستار، سعی بر آن است تا عدالت اجتماعی از دیدگاه آیت الله جوادی آملی و علامه طباطبائی بررسی شود. بر اساس این دو دیدگاه، همه انسان ها خواستار عدالت هستند و عدالت به عنوان مؤلفه ای مهم در همه ساختار هستی وجود دارد و موجب رشد فرد و جامعه و نیز تداوم زندگی فردی و اجتماعی می شود. در این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی صورت پذیرفته است، علاوه بر اختلاف دیدگاه ها در برخی موضوعات، می توان به مهم ترین نتایج بین دو دیدگاه در «تحلیل عقلی زندگی اجتماعی»، «جهاد»، «رفع اختلاف ها»، «دستور به برپایی قسط و عدل در جوامع انسانی» و «ارتباط حق و قانون» اشاره کرد.
بررسی تطبیقی معاد جسمانی از دیدگاه علاّمه مجلسی و علاّمه طباطبائی
منبع:
پژوهش و مطالعات علوم اسلامی سال چهارم مرداد ۱۴۰۱ شماره ۳۷
172 - 181
اعتقاد به معاد و بازگشت انسان، فطری و همزاد با خلقت بشر بوده است و در طول تاریخ، زندگی و فعّالیّت انسان را تحت تأثیر خود قرار داده است. ادیان آسمانی نیز این اعتقاد بشر را تأیید و تأکید کرده اند. امّا در کیفیت و چگونگی انتقال انسانها به آن عالَم اختلاف نظرهای شدیدی بین پیروان ادیان و متفکران آنها وجود دارد. فقها، فلاسفه ، متکلّمان و محدثان شیعی با توجه به نوع نگرش و مبانی فکری خود، معاد را پیش روی ما به تصویر می کشند. علاّمه مجلسی به عنوان یک مسلمان شیعی محدوث ، معاد خود را مبتنی بر آیات قرآنی می داند و با استفاده از آیات ، علاوه بر نفس معاد، به اثبات معاد جسمانی نیز می پردازد و این برخلاف نظر برخی از علما است که معاد قرآنی را »مثالی « می دانند. علاّمه طباطبائی معاد جس مانی را برگرفت ه از تکام ل و صعود بدن در اثر حرکت جوهری و رسیدن به مقام و مرتبه نفس می داند. او نظرهای فلاس فه دیگر مبنی بر عود و نزول نفس و اتّحاد با بدن دنیوی را رد می کن د. در این مقاله با توجه به برخی آیات قرآن، روایات و کتب مختلف ضمن معناشناسی معاد و بیان اهمیت و ضرورت آن، به بررسی تطبیقی معاد جسمانی از دیدگاه علاّمه مجلسی و علاّمه طباطبائی پرداخته شده است.
تقسیم بندی معقولات ثانیه فلسفی بر اساس نحوه شکل گیری و واقع نمایی از دیدگاه علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هجدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۷۰)
85 - 108
دغدغه اصلی در بحث معقولات ثانیه فلسفی، معرفت شناختی است. معقولات ثانیه خاستگاه و منشأیی در ذهن دارند، مسئله مصداق داشتن یا نداشتن این مفاهیم در خارج از ذهن مهم است. ذهن تحت چه مکانیسم یا فرآیندی به آن ها نائل می شود؟ واقع نمایی معقولات ثانیه چگونه و به چه صورت است؟ علامه طباطبائی نحوه حصول مفاهیم فلسفی را به دو روش می داند: علم حضوری و تحلیل حکم در قضایا. رابطه میان این دو روش خالی از ابهام نیست و علامه هر دو را به موازات هم مطرح کرده است. ایشان راه دوم را ترجیح می دهد، در نحوه واقع نمایی معتقدند معقولات ثانیه فلسفی از طریق وجودهای رابطی که در ذهن و عین دقیقاً یکی هستند کاشف از عالم واقع می باشند. معقولات ثانیه فلسفی در نحوه انتزاع و واقع نمایی سلسله مراتبی دارند که کاملاً از همدیگر متمایزند. در این مقاله با روش تحلیلی به بررسی چگونگی دیدگاه علامه طباطبائی خواهیم پرداخت.
رویکردی اجتماعی به مبادی عرفانی نظریه فطرت با تأکید بر اندیشۀ عالمه طباطبایی (ره) و استاد مطهری (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه فطرت در اندیشه متفکرین مسلمان همواره مورد توجه بوده است؛ در این میان حکمت متعالیه با توجه به طرح قرآن برهان عرفان، وجوه متفاونی بدان بخشیده است که منجربه استحکام در مفصلبندیِ نظریه مذکور شده است. در بین حُکمای صدرایی، علامه طباطبائی (ره) و استاد مطهری (ره) نظریه فطرت را نه تنها در ثمرات فعلی و فکری، بلکه مبتنی بر ظرفیتهای عرفانی حکمت متعالیه مورد تحلیل قرار دادند. بدین معنا فطرت به لحاظ وجودی یکی از وجوه حقیقت محمدیه(ص) می باشد که خداوند آن را در نفوس جهت تکوین صبغه الهی قرار داده است؛ طبق تقریر علامه و مطهری، به واسطه فطرت، شوق و عشق به کمال مطلق و مطلق کمال در ذات موجودات نهاده شده است. انسان به واسطه قوه ناطقه، بالاترین مرتبه از فطرت را داراست تا حدی که می تواند با فطرت خویش به درجه اتحاد با حقیقت محمدیه(ص) نائل شود. از سوی دیگر فطرت، نقش وجودی در فعل و فکرِ انسان و جامعه نیز دارد؛ چه اینکه هر کنش انسانی و اجتماعی مقرون به شوق به کمالات می باشد که در حاشیه فطرت پا به عرصه جهان اجتماعی نهاده و زیست جهان را شکل می دهد. پرسش مقاله این است که علامه و استاد مطهری با توجه به ظرفیتهای نظریِ حکمت متعالیه چگونه نسبت مبادی وجودشناختی فطرت را با ثمرات اجتماعی آن پیوند زده اند؟ در این نوشتار از روش شناسی بنیادین استفاده شده است؛ بنابراین مبنای نظری نوشتار متکی بر نظریه فطرت در حکمت متعالیه و چارچوب روشی آن، مبتنی بر روش شناسی اجتهاد متوسط است که در پی یافتن مسیر تحلیلی علامه و استاد مطهری پیرامون سؤال فوق می باشد.
مشارکت شهروندان در مدیریت شهری مطابق نگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به جایگاه مشارکت در مدیریت شهری توجه به این مفهوم، لازم و ضروری هست. مدیریت شهری در ایران در رابطه متقابل و ارگانیک با برنامه ریزی شهری نیست. متأسفانه در کشور ما اکثر اقدامات مدیریت شهری، از بالا و از بیرون انجام شده که اکنون نیاز به حرکتی از پایین و از درون، برای بومی شدن آن هاست. حال با توجه پتانسیل ها و همچنین چالش های پیش روی مشارکت مردم در ایران و وجود اشخاصی همچون علامه طباطبائی که در این زمینه اظهار نظر جامع و کاملی دارند؛ می توان از وجود چنین افرادی برای بومی سازی مفهوم مشارکت در ایران بهره جست. در این مقاله سعی گردیده است تا مفهوم مشارکت در مدیریت شهری را از نظریات علامه طباطبائی تبیین نمود. به همین منظور ابتدا به تحلیل و بررسی نقش مشارکت در مدیریت شهری پرداخته ایم و در ادامه به تبیین نظریات علامه طباطبائی در مورد مشارکت شهروندان و نقش آنان در حکومت از نظر علامه طاطبائی اشاره کرده ایم. سپس نقش حکومت در جامعه اسلامی را بیان شده است و به این نتیجه رسیده ایم که از دیدگاه علامه طباطبایی نه تنها شهروندان می توانند در مدیریت شهر نقش داشته باشند، بلکه مردم نسبت به مدیریت شهری دارای حق هستند و به گونه ای وظیفه شرعی و الهی مردم و شهروندان است که در مدیریت شهری نقش داشته باشند. به عبارتی دیگر اگر مردم به صورت مستمر در مدیریت شهری نقش نداشته باشند وظیفه دینی و شرعی خود را انجام نداده اند.
بررسی تحلیلی دیدگاه علامه طباطبائی در باره اصالت فرد یا جامعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نزاع بر سر اصالت جامعه یا اصالت فرد از مباحث مهم علوم اجتماعی است؛ به صورتی که این معیار متفکران علوم اجتماعی را به دو دسته عمده فردگرا و جامعه گرا تقسیم می کند. البته گرایش معاصری نیز در تلفیق این دو پارادایم پدید آمده که از آن با عنوان پارادایم تلفیقی یاد می شود. در ایران نیز این گرایش ها همواره مورد بحث و بررسی بوده است. یکی از بزرگترین مفسران اجتماعی قرآن یعنی علامه محمدحسین طباطبائی از پیشروان این بحث به حساب می آید. غالبا و با توجه به تفسیر شریف المیزان، شارحان ایشان را در دسته حامیان اصالت جامعه قرار می دهند؛ در حالیکه با توجه به مبانی قرآنی دین مبین اسلام، این نظر مردود است و علامه نیز بدین موضوع متفطن بوده اند. ایشان را می توان از پیشگامان پارادایم تلفیقی در این موضوع دانست که در عین توجه و اهمیت به جامعه و قدرت آن، از اصالت فرد و مسئولیت فرد چشم پوشی نمی نمایند. در مبنای کلامی قرآنی، انسان نه مجبور است و نه امور بدو تفویض گردیده، بلکه امری میان این دو امر برای انسان حاصل شده است. همچنین علیرغم نسبت دادن موت و حیاتی مستقل برای امم و جوامع در آیات قرآن، مسئولیت انسان ها برای مقابله با فاسدترین جوامع نیز نادیده گرفته نشده است و قطرت الهی ودیعه ای برای انسان است که حتی در بدترین شرایط اجتماعی راهنمون او به سوی خیر و هدایت الهی است. بدین صورت علامه با توجه به این آیات به اصالتی طرفینی میان فرد و جامعه قائل شده اند که سهم هیچ یک به دیگری تقلیل نمی یابد.
بازخوانی نظریه اعتباریات اجتماعی علامه طباطبائی و نسبت آن با جاودانگی نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر دیدگاه علامه درباره چالش برانگیزترین مباحث مربوط به جاودانگی نفس، مسئله سعادت و شقاوت ذاتی، ادراکات اعتباری موردبررسی قرار می گیرد. علامه با تفکیک ادراکات اعتباری از ادراکات حقیقی، نظام معرفتی را مطرح می کند که پیش از ایشان در فلسفه اسلامی بی سابقه است. نظریه اعتباریات اجتماعی علامه به خوبی نحوه شکل گیری نظامات اجتماعی، زندگی جمعی و بنیان های اخلاق و حقوق را توضیح می دهد. در ادامه مقاله به بررسی نتیجه معرفتی نظریه «اعتباریات» در مسئله جاودانگی و نسبت ادراکات اعتباری و حیات پس از مرگ که از ابداعات ابتکاری معرفت شناسانه علامه است؛ می پردازیم. در این نوشتار کوشش نویسنده بر این است که به تبیین نظریه علامه طباطبائی در فناناپذیری نفس پرداخته و رابطه آن را با نظریه اعتبارات اجتماعی توضیح دهد. در پژوهش حاضر نظر علامه طباطبایی درباره وجود جوهری به نام نفس، استدلال علامه در اثبات جاودانگی نفس و ابداعات علامه در اعتباریات اجتماعی و نتایج و پیامدهای معرفتی آن در بحث جاودانگی نفس بررسی خواهد شد. اهمیت بحث جاودانگی نفس با ایضاح مفهومی نظریه اعتباریات که پیش فرض معرفت شناسی علامه در موضوع جاودانگی است امکان پذیر خواهد بود. جایگاه این بحث نیز با فهم صحیح مبانی، مفاهیم، اهداف و روش بحث علامه امکان پذیر است. بدین منظور ابتدا باید روش صحیح علمی را جهت استخراج نتیجه مطلوب اتخاذ نمود.
روش شناسی مبانی انسان شناختی علامه طباطبائی و دلالت های اجتماعی آن
حوزه های تخصصی:
کنش های اجتماعی از جمله قانون گریزی یا قانون گرایی در هر جامعه، برخاسته از انواع گوناگون انسان ها در آن جامعه است. تدبیر جامعه مسلماً نیازمند تحلیل و شناسایی انواع انسان و دلالت های اجتماعی آن است. این مقاله از میان مبانی معرفتی، مبنای انسان شناختی علامه طباطبائی را بررسی و در این تحقیق با روشی «اسنادی» نظریه ایشان را تحلیل نموده است. در این زمینه، به صورت «تحلیلی و توصیفی» آثار ایشان و نظر شارحان این نظریه به صورت دقیق واکاوی شده است. در این پژوهش با رویکردی روش شناسانه به شکلی بنیادین دلالت های اجتماعی انواع انسان وحشی (استخدام گر یک سویه) و اجتماعی (استخدام گر دوسویه) و متمدن (فطری) ارائه گردیده است. نتایج به دست آمده از این تحقیق نشان می دهد دلالت های اجتماعی انسان وحشی، زوال عدالت اجتماعی، زوال انتظام اجتماعی، ابزارگرایی، زوال عقلانیت، قانون گریزی و گسست اجتماعی؛ و دلالت های انسان اجتماعی بسط عقلانیت اجتماعی، قانون گرایی و همبستگی اجتماعی؛ و دلالت های انسان فطری عقل گرایی قدسی و وحدت گرایی توحیدی است.
تبیین و تحلیل خلافت انسان در زمین با تکیه بر دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
5 - 26
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث پردامنه و مهم، انسان و انسان شناسی و جایگاه او در هندسه عالم آفرینش است، که در درازای تاریخ از منظر گوناگون بدان پرداخته شده است. و در ادبیات فکری علوم انسانی و اسلامی به این مهم نیز نگریسته شده، از این جهت بحث خلافت و مقام خلیفهالهی انسان حائز اهمیت در نظام اندیشه و فکری اندیشمندان می باشد؛ و در دستگاه فکری فلسفه و معارف اسلامی، برخی اندیشمندان عروج نهایی مقام انسانی را مقام خلیفهالهی وی دانسته که ملازم با «علم به اسما» می باشد. در تحقیق پیش رو، حقیقت خلافت انسان و قلمرو آن به صورت توصیفی- تحلیلی با تأکید بر اندیشه علامه طباطبائی بر این نتیجه رهنمون گردیده است که خلیفه مظهر و مراآت تمام عیار مستخلف عنه و حاکی از صفات وجودی او در حد استعداد امکانی خلیفه باشد، که قلمرو خلافت آن تمام عوالم را شامل می شود و شرط کافی و ملاک برای احراز و تصدی خلافت میزان بهره مندی از علم به اسما الهی بوده که شامل همه فرزندان آدم می شود.