مطالب مرتبط با کلیدواژه

ماکیاول


۱.

کالبد شکافی زوال و انحطاط سیاسی از دیدگاه ابن خلدون و ماکیاولی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ابن خلدون انحطاط عمران عصبیت زوال ویرتو فضیلت و توانایی فورتونا بخت و تصادف ماکیاول

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۵۸ تعداد دانلود : ۵۹۰
اندیشه زوال و انحطاط نظام های سیاسی از قدیمی ترین اندیشه های بشری و نیز متفکران علم و فلسفه سیاست بوده است و هریک ازاندیشمندان از زاویه ای خاص به این مسأله نگریسته اند. ابن خلدون و ماکیاولی که در یک زمان و با فاصله کمی از یکدیگر، درمرزهای مجاور هم می زیسته اند، به اندیشه در باب انحطاط و فروپاشی سیستم های سیاسی و حکومتی پرداخته اند. هر دو اندیشمند، واقع گرا و فیلسوف با روشی تحلیلی و تعلیلی و با استفاده از تجربه عملی در سیاست و غور در تاریخ به مسائل و وقایع سیاسی و اجتماعی عصر خود اندیشیده اند. آنان با پذیرفتن اندیشه دوری بودن تاریخ درصدد توجیه و تفسیر علل وقایع و جریان های تاریخی برآمده اند. ابن خلدون در این دور گرایی به جبر تاریخی کشانده شده و شرایط را تحمیلی می داند و راهی برای خروج از بحران را میسر نمی داند؛ بر عکس، ماکیاول علیرغم اعتقاد به تکرار تاریخ، برای برون رفت از بحران راه حل نشان می دهد و سعی در ارایه طریقی برای جلوگیری از انقلاب و حاکمیت بخت است. به عبارتی، گذشته را چراغی فرا راه آینده می داند. از نظر ابن خلدون عامل اساسی ایجاد حکومت و قدرت، عصبیت است که با ایجاد رابطه بین الاذهانی بین قبیله ها نیرو و توان سیاسی را افزایش می دهد و از نظر ماکیاولی نقش محوری را ویرتو (توانایی و فضیلت) بر عهده دارد که با برخورد با فورتونا (بخت) و غلبه بر آن دولت و قدرت را بوجود می آورد. نکته مهم در اندیشه هر دو متفکر توجه بیش از حد آن ها بر مذهب به عنوان ابزار سیاست و عامل موثر بر سیاست است. اندیشه درباب علل انحطاط و زوال در جهان اسلام با ابن خلدون شروع شد و با او نیز پایان یافت، ولی در غرب راه ماکیاول ادامه پیدا کرد و این روش تفکر هنوز ادامه دارد. هدف این مقاله بررسی و فهم دلایل انحطاط و فروپاشی نظام های سیاسی از طریق مطالعه آرا و افکار ابن خلدون و ماکیاولی به روش ترکیبی؛ یعنی مقایسه ای و تعلیلی- تحلیلی خواهد بود.
۲.

نسبت سنجی بین قانون فقهی اهم و مهم و نظریه ماکیاولیزم

کلیدواژه‌ها: اهمّ و مهم ماکیاول اخلاق سیاست فقه فقه الاولویات.

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۸۶ تعداد دانلود : ۷۲۴
نیکولی ماکیاولی با تفکیک اخلاق از سیاست و ارائه نظریه «هدف وسیله را توجیه می کند» حکمرانی را وارد فضایی جدید کرد. اندیشمندان جهان اسلام با استناد به منابع اسلامی، این دیدگاه ماکیاولی را باطل می دانند. از سوی دیگر در دانش فقه قاعده پرکاربردی با عنوان «تقدیم اهم بر مهم» وجود دارد که دست کم در برخی از موارد با نظریه ماکیاول شباهت پیدا می کند. شباهت این قانون با دیدگاه ماکیاول اعتبار و عمومیت این قانون را به تردید و چالش می کشاند. مقاله حاضر با طرح این فرضیه که قانون «تقدیم اهم بر مهم» -که مورد تأیید ادله ی اربعه است- با نظریه ماکیاولی تفاوت بنیادی دارد، تلاش می کند این تردید و چالش فوق الذکر را حل نماید. لذا تلاش می کند، با استفاده از منابع فقهی و اصولی و با نگاهی به جایگاه قانون تقدیم اهم بر مهم در فقه فریقین، ابتدا به بازتبیین روشنی از ماهیت این قانون و ادله اعتبار آن دست یافته و در فرجام امر اثبات نماید که قانون تقدیم اهم بر مهم با نظریه ماکیاول دست کم «چهار تفاوت» روشن دارد.
۳.

جایگاه تربیت دینی در حکومت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: حکومت دینی تربیت دینی ماکیاول لیبرالیسم اسلام

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۲۶ تعداد دانلود : ۳۱۷
بحث وظیفه یا عدم وظیفه حکومت در قبال تربیت دینی از مسائل مهم فلسفه سیاسی حکومت است. هر حکومتی موضعی خاص در برابر تربیت دینی دارد. این پژوهش با هدف بررسی این مسئله، با روش توصیفی تحلیلی ابتدا با بیان دیدگاه ماکیاول، لیبرالیسم و اسلام در این زمینه، به دنبال پاسخ به این سؤال است که آیا حکومت نسبت به تربیت دینی انسان ها وظیفه ای دارد؟ در این زمینه ماکیاول تمام تلاش حکومت را در جهت حفظ قدرت می داند؛ در دیدگاه لیبرالیسم برطرف کردن نیازهای مادی مدنظر بوده است؛ اما اسلام با توجه به نیازهای مادی و معنوی افراد، وظیفه حکومت را فراتر از نیازهای طبیعی و اولیه مردم دانسته و خود را نسبت به تربیت دینی و هدایت افراد به مسیر سعادت، مسئول می داند؛ و همین نکته، تمایز حکومت دینی با حکومت غیردینی را مشخص می کند.