رقابت سیاسی به عنوان سازوکار مسالمتآمیز چرخش قدرت در علم سیاست جدید کاملاً پذیرفته شده است. این مقوله در لیبرالیسم، بر اساس و مبانی خاصی پایهریزی شده است. نوشتار پیش رو ضمن بررسی مبانی رقابت سیاسی در لیبرالدموکراسی، تلاش میکند با رویکردی انتقادی به نقد آنها هم بپردازد تا رقابت سیاسی برساخته از این مبانی را به چالش بکشد. این پژوهش با چنین هدفی و با روش تحلیلی ـ استنباطی از دادههای کتابخانهای به این نتیجه ختم شده است که تنزل لیبرالدموکراسی از بایستههای عقل غایتاندیش، به هستهای امیال نفسانی در تبیین حقوق و ارزشها منجر به پیامدهایی شده است که مهمترین آنها در عرصه رقابت سیاسی، مقیدندانستن رقابتهای سیاسی به اصول و قواعد ارزشی پیشینی و مستقل از اراده فرد است. مقیدنبودن رقابت سیاسی در لیبرالدموکراسی به این اصول، پیامدهای سویی برای آن به دنبال داشته است.