مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
جماعت گرایی
حوزه های تخصصی:
مدرنیته و آموزة سیاسی آن یعنی لیبرالیسم، از جنبه های گوناگونی مورد توجه و انتقاد قرار گرفته است. از مهم ترین مباحث لیبرالیسم مدرن، که در دهه های اخیر متفکران بر آن نقدهایی داشته اند، موضوع اولویت «حق» بر «خیر» است. این پژوهش به شیوه تحلیلی توصیفی بر آن است که انتقادهای وارده بر اخلاق مدرن لیبرالی، به ویژه نگاه جماعت گرایان، به ویژه السدیر مکاینتایر را بررسی کند. مکاینتایر، لیبرالیسم را به علت غفلت آن از اهمیت «غایت» در کنش اخلاقی سرزنش میکند و با بازخوانی آموزه های اخلاقی ارسطو، جایگزینی اخلاق غایت مدار و فضیلت مدار را به جای اخلاق دلبخواهی و عاطفه گرای مدرن توصیه میکند.
دین؛ و حقوق بشر نحیف و فربه
حوزه های تخصصی:
جماعت گرایان ناقد لیبرالیسم هستند و طیفی از جناح چپ غیرلیبرال (همانند السدیر مک اینتایر) تا جناح جماعت گرای لیبرال (همانند مایکل والزر) را در بر می گیرند. آن ها با تأکید بر مفاهیمی مثل «خود»، «سنت» و «خاص گرایی» (در مقابل جهانشمول گرایی) با لیبرالیسم مرزبندی می کنند. یکی از مهم ترین نقدهای ایشان در حوزه اخلاق و حقوق بشر آن است که این دو حوزه باید به وسیله فرهنگ و سنت غنی و فربه شوند. به همین دلیل است که اخلاق و حقوق بشر لیبرالی را نحیف می دانند. به نظر می رسد رویکرد دینی و به خصوص رویکرد اسلامی، در این نقدها با جماعت گرایان نقاط اشتراک زیادی داشته باشند.
شاخصه های اصلی اجتماع گرایی سندل بر اساس دو مفهوم سعادت و آزادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مایکل سندل یکی از مشاهیر منتقد لیبرالیسم و یک متفکر اجتماع گرا است؛ از این رو آثار وی بیش از آنکه ایجابی و در پی مشخص کردن حکومت و سیاست مورد نظر وی باشد آثاری انتقادی و در نفی لیبرالیسم و بیان اشکالات آن است. اجتماع گرایی برآمده از انتقادات سندل نسبت به لیبرالیسم، مبتنی بر شاخصه هایی است که می توان آن را «اجتماع گرایی سندلی» خواند. از این رو مقاله حاضر با استفاده از روش تحلیلی در فلسفه سیاست می کوشد تا بر اساس دو مفهوم اساسی و مهم سعادت و آزادی و با بیان شاخصه های اجتماع گرایی، تقریر سندل را از اجتماع گرایی تبیین کند. مهمترین فرضیه این تحقیق آنست که اجتماع گرایی سندل در باب آزادی و سعادت دارای تلقی خاصی است که با پژوهش در مبانی و مصادر آن قابل دستیابی و بازسازی است. در واقع این نوشتار پاسخی است به این سوال که «تلقی مایکل سندل در مورد مفهوم آزادی و مفهوم سعادت چه تاثیری بر شاخصه های اصلی اجتماع گرایی از منظر او دارد؟».
نقد جماعت گرایی بر لیبرالیسم و ارزیابیِ آن از منظرِ ریچارد رورتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکتب جماعت گرایی یکی از منتقدان اصلی نظریه اخلاقی سیاسیِ لیبرالیسم به شمار می آید. طبق نظر بنیان گذاران این مکتب، لیبرالیسم تصویری از هویتِ انسان را پیش فرض می گیرد که حق پیوندهای جمعی در آن ادا نمی شود. لیبرالیسم با تأکیدِ نادرست بر اولویتِ عدالت از منظری فردگرایانه، تکالیفِ دگرخواهانه و تعهداتِ جمعیِ به ارث رسیده از سنت و تاریخ را، که نقشی قوام بخش در هویتِ فرد ایفا می کنند، نادیده می گیرد و به غلبه شخصیت هایی میان مایه، خودخواه، و بیگانه با ارزش های جمعی دامن می زند. در این مقاله می کوشم این انتقادها را به اختصار شرح دهم و سپس از منظرِ یکی از مدافعانِ لیبرالیسم، یعنی ریچارد رورتی، آن ها را پاسخ دهم. رورتی این سخنِ جماعت گرایان را می پذیرد که اجتماع نقشی قوام بخش در شکل گیریِ هویتِ فرد ایفا می کند، اما نقدهای آنان را بر قطبِ پراگماتیستیِ لیبرالیسمِ معاصر وارد نمی داند و می کوشد نشان دهد لیبرالیسمِ سیاسی سده بیستم، که بهترین صورت بندیِ خود را در آثارِ جان دیویی و جان رالز پیدا می کند، به دلیلِ سازگاری با تاریخ گرایی و قوم مداری، برخلافِ لیبرالیسمِ فلسفیِ فیلسوفانِ روشنگری، از انتقادهای جماعت گرایان مصون است.
چهار روایت جماعت گرایانه در فلسفه سیاسی معاصر
حوزه های تخصصی:
اندیشه جماعت گرایی در جامعه سیاسی ایران کمتر مطرح شده است و لزوم طرح آن نیز این است که نشان می دهد انسان معاصر می تواند به دنبال گزینه های دیگری هم باشد و محکوم و مجبور نیست که تنها از میان اصول جهان شمول مدرنیسم و نسبی گرایی پست مدرنیسم یکی را انتخاب کند. جماعت گرایی یک مکتب فکری در فلسفه سیاسی معاصر محسوب می شود که در تلاش است تا در میانه جهان شمولی لیبرال ها و تجددگرایان و نسبی گرایی پسامدرن ها و بر مبنای شرایط زمانی و مکانی هر فرهنگ و سنتی راهی میانه بگشاید. السدیر مک اینتایر، چارلز تیلور، مایکل ساندل و مایکل والزر از جمله مهم ترین متفکران جماعت گرا محسوب می شوند. ادبیات و آثار ارائه شده از سوی این متفکران زمینه ساز چالشی جدی با متفکران لیبرال معاصر شده و برآیند آن منازعه مشهور «لیبرال ها و جماعت گرایان»است. این منازعه مجموعه مسائلی را شامل می شود که بخش عمده ای از محتوای فلسفه سیاسی معاصر به دنبال تبیین و رفع آنها شکل گرفته است. این مقاله که برگرفته از پژوهشی گسترده در خصوص جایگاه اندیشه جماعت گرایی در فلسفه سیاسی معاصر است، در تلاش است تا ضمن معرفی این مکتب فکری در فلسفه سیاسی معاصر، هسته مرکزی و اصول و مبانی فکری آن را در پرتو دستگاه فکری چهار اندیشمند برجسته این مکتب نشان دهد.
نو دولت شهرگرایی به مثابه صورت جدید شهری شدن سیاست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال سوم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۰
109 - 145
حوزه های تخصصی:
هدف این جستار، نشان دادن امکان و ضرورت نودولت شهرگرایی به عنوان صورتی نوین از دموکراسی است؛ صورتی نوین از دموکراسی که در آن، شهر و شهروندی در پرتو «قلمروزدایی» و تکثرگراییِ جماعت گرایانه، صورتی ذهنی و فرهنگی به جای کالبدی-تمدنی می یابند. در این مقاله، نودولت شهرگرایی چنین معرفی شده است: عبور از مفاهیم خودی و غیرخودی، عبور از جهان سلسله مراتبی و عمودی به جهان افقی، غیرسرزمینی بودن یا ذهنی-فرهنگی بودن، تعدیل لیبرالیسم به سبب تفرّدگرایی مفرط با استمداد از نگاه جماعت گرایانه، تأکید بر مفهوم «اصالت» یا «ارزشمندی تفاوت» فرای مفهوم «کرامت»، افول مفاهیم کلانی چون جامعه و تولد و تکثر جماعت به جای آن. نودولت شهرگرایی، در بستر جماعت گرایانه و با نگاه جهانی شدن، در عین اذعان به مشروعیت خرده فرهنگ ها و فرهنگ های محلی و سنتی، نگاهی غیرفیزیکی و غیرکالبدی به مقوله شهر و شهری شدن افکنده است. پرسش مقاله این است که چگونه می توان به تفاهمِ میان مفهوم شهروندیِ مسئولانه و حقوق بشر کنونی رسید؟ فرضیه در قبال این پرسش آن است که در پرتو قلمروزدایی از شهر و مفهوم شهروندی، می توان به تفاهم مزبور رسید. چارچوب نظری این مقاله، «نظریه بدن بدون اندام» ژیل دُلوز بوده و روش آن، تحلیلی-توصیفی با استفاده از داده های کتابخانه ای است. قلمروزدایی در این مقاله، از آنجایی که با اصالت «تفاوت» و پذیرش «تخاصم» ملازم شده است، اتهام کارل اشمیت به لیبرالیسم را مبنی بر آن که لیبرالیسم با قلمروزدایی و جهان وطن گرایی، تخاصم را مرز زدوده و بنابراین وسیع تر می کند، نمی پذیرد و بر خود وارد نمی داند.
تماس و چالش سنت چپ و روحانیت در مشروطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۷ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳
683 - 703
حوزه های تخصصی:
در نوشته حاضر، با استفاده از الگوی جماعت گرایی، به ویژه با استفاده از مفهوم سنت و عقلانیت و خیر مختص آن، تماس و چالش دو سنت اسلام و چپ در خلال نهضت مشروطه بررسی و نشان داده شده است که در تماس و چالش بین دو سنت، از طریق مفاهیم اساسی و بنیادین هر یک از آن دو، عقلانیت جدیدی ایجاد می شود که در نگاه به حوزه سیاسی اجتماعی، خصلتی غیر دموکراتیک و تمرکزگرا دارد که همین عقلانیت، در نهایت، در زمینه تحولات و وقایع ایجادشده، به ظهور دیکتاتوری رضاخانی منتهی می شود.
مواجههِ جماعت گرایانهِ السدیر مک اینتایر با دولت لیبرالی عصر مُدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال پنجم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۸
171 - 208
حوزه های تخصصی:
نهاد دولت مُدرن که بر پایه آموزه لیبرالی قرارداد اجتماعی ظهور یافته بود، در عصر جهانی شدن و با شکل گیری دگرگونی های پارادایمیکِ اندیشه سیاسی از سوی نحله های فکری مختلف به پرسش گرفته شده است. این نوع انتقادات بر گفتمان لیبرال طیفی از متفکران انتقادی مانند میشل فوکو، ژاک دریدا، جورجوآگامبن، ژاک رانسیر و دیگران را در بر می گیرد. اما نقد دولت در نزد متفکران معاصر، تنها به این دسته از اندیشمندان محدود نمی شود، بلکه جریان جماعت گرایی با محوریت اندیشمندانی چون السدیر مک اینتایر را می توان یکی از این مکاتب انتقادی در پارادایم فلسفه سیاسی معاصر دانست که بر مهم ترین گزاره های لیبرالی عصر مدرن مانند فردگرایی، بی طرفی دولت و جهانشمولی این نوع تفکر نگاهی انتقادی دارد و در مقابل بر مفاهیمی چون جماعت گرایی، فضیلت محوری، مداخله گرایی اخلاقی دولت و زمینه مندی، تاکید فراوان دارد. کانون تمرکز این مقاله بررسی نگاه انتقادی مک اینتایر نسبت به مقوله «بی طرفی دولت» خواهد بود. پرسش این است که «السدیر مک اینتایر چه دیدگاهی نسبت به نهاد دولت دارد؟ و موضع وی نسبت به گزاره بی طرفی دولت در اندیشه لیبرالی چیست؟». فرض بر این است که «اولا مک اینتایر دیدگاه تایید کننده ای نسبت به دولت مدرن و روایتِ کلان آن ندارد و در مقابل از جماعت گرایی طرفداری می کند. همچنین گزاره بی طرفی دولت در اندیشه لیبرالی را منکر می شود و از مداخله گرایی قاعده مند دولت برای اخلاقی کردن شهروندان دفاع می کند». مک اینتایر اندیشمندی نوارسطویی است که بر احیای فضیلت و سعادت در عصر مدرن آنگونه که در عصر کلاسیک یونانی رواج داشت تاکید ویژ ه ای دارد.
نقد موج های جماعت گرایی به لیبرالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرچند از عمر مکتب جماعت گرایی کمتر از نیم قرن می گذرد، اما مباحثات مهمی بالاخص در نقد لیبرالیسم مطرح نموده است. این مکتب در معنای تخصصی خود، دو موج داشته است: جماعت گرایی آکادمیک دهه 1980، و جماعت گرایی پاسخگو در دهه 1990 (در زمان ریگان و تاچر). موج اول به نظریه پردازانی اختصاص داشت که در مقابل فردگرایی، ابعاد اجتماعی انسان را برجسته می کردند. اندیشمندان موج دوم با تأکید بر مباحث جامعه شناسانه معتقدند جامعه نمی تواند صرفاً بر یک هنجار واحد بنا شود؛ و به همین دلیل، خیر عمومی تقدم پیدا می کند. نقد مایکل سندل به جان راولز به موج اول، و تأملات فلسفی و جامعه شناسانه امیتای اتزیونی و ویلیام گلستون به موج دوم مربوط می شود. در حالی که موج اول جماعت گرایی نقدهایی آکادمیک، و عمدتاً نظری، به لیبرالیسم وارد کرده است، موج دوم با رویکردی جامعه شناسانه، و در عین حال فلسفی، در صدد است مشکلات لیبرالیسم را در عرصه عمل نشان دهد.
بررسی انتقادی مناظره لیبرال ها و جماعت گرایان در فلسفه سیاسی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال ۲۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۳)
177 - 201
حوزه های تخصصی:
نقدهای جدی جماعت گرایی برگفتمان لیبرال یکی از مهمترین موضوعات فلسفه سیاسی معاصر است. بی توجهی به منازعه جماعت گرایی علیه لیبرالیسم، موجب ناتوانی در تحلیل و فهم بسیاری از موضوعات فلسفه سیاسی لبیرال و غیرلیبرال در دهه های پایانی قرن بیستم و قرن جاری خواهد شد. کتاب درآمدی بر مناظره لیبرال ها و جماعت گرایان در فلسفه سیاسی معاصر عهده دار تحلیل این موضوع مهم است.پرداختن به موضوعی تقریباً بدیع درفلسفه سیاسی معاصر و تاکید بر روش «هرمنیوتیک متن محور» برای خوانش آثار اندیشه سیاسی،از نقاط قوت کتاب است.با این وجود، به نتایج این منازعه درفسلفه سیاسی معاصر، توجه نشده و تاثیر آرا ویتکنشتاین متاخر در مضمون ومحتوای فلسفه سیاسی جماعت گرایی مورد غفلت قرار گرفته است. همچنین نویسندگان برای مکینتایر در فلسفه سیاسی جماعت گرایی نقش رهبری را قائل هستند، اما نسبت به جایگاه بسیار مهم سندل به ویژه تقدم آرا او نسبت به سایر جماعت گرایان و محوریت عدالت در بحث او التفات لازم صورت نگرفته است. همچنین با توجه به اینکه محور منازعه مورد بحث عدالت بوده است شایسته بود محورهای تبیین شده در کتاب در این باب نهایتا به موضوع عدالت و جنبه های مختلف آن ارجاع داده می شد.
بررسی تطبیقی رویکرد جماعتگرایان و جان استوارت میل در خصوص هویت و حق تفاوت جنسیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه زنان سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۴۵)
173 - 196
حوزه های تخصصی:
تفکر در باره هویت فردی و جایگاه فرد و گروه ها در نظام های سیاسی از دیرباز مورد توجه اندیشمندان بوده است. از این رو مفهومی به نام «حق تفاوت» مطرح شده است که در حیطه عدالت اجتماعی و به تبع آن در عرصه سیاسی قرار می گیرد. جماعت گرایان و جان استوارت میل نظریه پرداز لیبرال و فمینیست پیشکسوت نیز در مورد «حق تفاوت» اجماع نظر دارند. این مقاله با تأکید بر جنسیت، بر آن است که این دو تفکر را واکاوی و مقایسه کند. پرسش این است که اختلاف نظر جماعت گرایان و میل در خصوص حق تفاوت در چیست؟ فرض این است که جماعت گرایان تحت تأثیر مفهوم حکمت عملی (فرونیسس) ارسطو، برداشتی از هویت و حقوق افراد در بستر اجتماعی ارائه می دهند که متضمن زندگی سعادتمندانه درون نظام های سیاسی است. اما جان استوارت میل که از برابری و حقوق افراد از جمله زنان در بستر تفاوت ها دفاع می کند، تحت تأثیر برداشتی دیگر از حق تفاوت است که برگرفته از «رمانتیسم» روسو و هردر می باشد. علاوه بر این، اگرچه به نظر می رسد دیدگاه میل در برخی موارد شباهت هایی با جماعت گرایان دارد، نمی توان نگرش او را به اندیشه جماعت گرایان نزدیک دانست ، زیرا این دو به نحو متفاوتی مفاهیم هنجاری و فرااخلاق خود را سازمان می دهند.