مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
غایت
حوزههای تخصصی:
شناخت هویت انسانی و ویژگی های آن، نقشی انکارناپذیر در مسائل علوم انسانی دارد. هدف این مقاله، پاسخ به این مسئله است که اولاً، ملاصدرا ویژگی هویت انسانی را چه می داند؛ یعنی چه ویژگی یا ویژگی هایی لازم است تا واقعیت وجودی در جرگۀ انسانیت وارد شده و از سایر موجودات متمایز شود؟ ثانیاً، این نوع نگاه ملاصدرا، چه تأثیری در هدف اخلاق دارد. روش این پژوهش، توصیفی و تحلیلی است؛ زیرا در ابتدا باید با توجه به مبانی فلسفی و انسان شناختی ملاصدرا، نظر او را در مورد ویژگی هویت انسانی به دست آوریم. سپس، دلالت های این نگاه را در هدف اخلاق تحلیل کنیم. ملاصدرا با توجه به مبانی خاص خود، اعم از فلسفی و انسان شناختی، ویژگی خاص انسانی را «ناطقیت» می داند و طبیعتاً دلالت آن در هدف اخلاق، به این صورت است که هدف هایی همچون لذت شخصی یا آزادی به معنای الحادی آن را ردّ می کند و نهایت حرکت انسان را در آگاهی هرچه بیشتر به فقر ذاتی و عین الربط بودن خود، به خالق و درک توحید خاص و فنای فی الله می داند.
شکوفایی اخلاق در پرتو غایات دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال بیست و نهم دی ۱۳۹۹ شماره ۲۷۷
67-76
حوزههای تخصصی:
در فلسفه اخلاق، به ویژه پس از کانت این سؤال مطرح شد که آیا انجام فعل اخلاقی به انگیزه ای خارج از صِرف تکلیف و الزام اخلاقی، فاقد اعتبار است و ارزش اخلاقی ندارد؟ نوع پاسخ به این پرسش، منشأ تقسیم نظام های اخلاقی به دو نحله کلی غایت گرا و وظیفه گرا شده است. نوشتار حاضر با روش کتابخانه ای و توصیفی تحلیلی در پی پاسخ به این پرسش است، و ضمن تدارک پاسخ منفی برای آن، بر وجود غایات به عنوان ضمانت اجرایی افعال اخلاقی تأکید می کند و نوع اخروی آن را ضمن برشمردن مواردی، ارجح می شمارد؛ به ویژه قرب الهی که به تناسب عدم تناهی خداوند، نامتناهی بوده و منبعی پایان ناپذیر برای ترغیب انسان به انجام فعل اخلاقی و تعالی وجودی است.
پژوهشی در اندیشه های عالمان دینی در تبیین آیه ﴿لایُسئَلُ عَمّا یَفعَلُ وَ هُم یُسئَلُونَ﴾
حوزههای تخصصی:
آیه شریفه ﴿ لایُسئَلُ عَمّا یَفعَلُ وَ هُم یُسئَلُونَ ﴾ (انبیا /23) از جمله آیات قرآن است که محل بحث و نظر عالمان دینی قرار گرفته است. مهم ترین سؤال در مواجهه با این آیه شریفه سؤال از چرایی و دلیلِ مورد سؤال واقع نشدن خدای تعالی است. ملاحظه آراء عمده در تبیین این آیه شریفه، حکایت از مبانی گوناگون کلامی، حکمی و عرفانی در پاسخ از پرسش مذکور دارد. برخی متکلمین، نفی پرسش از خداوند را به نفی وجوب و یا ترک فعل بر خدای متعال ارجاع داده اند و برخی دیگر ضمن قول به وجوب برخی از افعال بر خدای متعال، ابتناء فعل الهی بر حُسن و حکمت را دلیل نفی پرسش از خدای متعال دانسته اند. برخی حکما نیز نفی پرسش از خداوند را به نفی غایت در فعل مطلق الهی و غایتِ اخیر در مخلوقات ارجاع داده اند. عرفا نیز با تکیه بر علم و سرّ وحجت الهی به تبیین شریفه لایسئل عما یفعل پرداخته اند. این مقاله در صدد است تا با تکیه بر یک شخصیت فکری از صاحبان آراء فوق (به ترتیب : غزالی، زمخشری، ملاصدرا و ابن عربی) به بررسی و نقد آراء پرداخته و سپس در نگاهی مجدد به آیه شریفه به تبیین آن در دو جایگاه متفاوت یعنی در ربط با آیات قبل و بعد، و نیز در ربط با سایر آیات مرتبط بپردازد.
غایات وجودشناختی، ملاک طبقه بندی اقسام حکمت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۸
347 - 374
حوزههای تخصصی:
یکی از زوایای درخشان اندیشه های علم شناسان مسلمان تأملات آن ها در باب ملاک تمایز علوم است. رأی مشهور آن است که دو ملاک غایت و موضوع، ابزارهای تمایز دو یا چند علم از یکدیگر بوده اند. سؤال محوری این مقاله این است که آیا ملاکی که حکما برای تمایز علوم طرح کرده اند منشائی هستی شناختی داشته یا اعتباری صرف بوده است. بررسی های این مقاله سه مسئله را روشن خواهدکرد: اولاً حکما از غایت، نه فقط به مثابه ملاک تمایز دو یا چند علم؛ بلکه برای طبقه بندیِ کلانِ علوم (نظری و عملی) نیز از غایت بهره برده اند. دوم آنکه این غایت، امری صرفاً اعتباری، قراردادی نیست؛ بلکه غایتی وجودشناختی است. سوم آنکه اگر غایتِ مذکور وجودشناختی و عینی است تمایز اقسام حکمت نیز، عینی و حقیقی است؛ و این بدان معناست که هیچ یک از این دانش ها نمی تواند نقش دیگری را بازی کنند. از نتایج مهم رویکرد هستی شناختی در تقسیم علوم به ویژه در حکمت عملی آن است که تفکیک تدبیر منزل از سیاست مدن تفکیکی حقیقی است و نمی توان قواعد و اقتضائات این دو حوزه را در حوزه دیگر جاری دانست. فضایل و کمالات نفس، دسته ای در اجتماع (حکمت مدنی) دسته ای در حیات فردی (اخلاق) و دسته ای در خانواده (حکمت منزلی) قابل تحصیل است. بدین ترتیب همان قدر که تفرد و حیات فردی اصیل است، خانواده و اجتماع نیز از اصالت برخوردارند و این، برخلاف رأی بسیاری از اندیشمندان فردگرای متأخر است.
معنای «علم اجتماعی اسلامی» از چشم انداز مرتضی مطهری(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، تلاش شده در میان تلقّی ها و تفسیرهای متفاوتی که علم اجتماعی اسلامی وجود دارد، معنای علم اجتماعی اسلامی از چشم انداز مرتضی مطهری، کشف و مشخّص شود. در این راستا، معنا و مفهوم علم اجتماعی اسلامی از زوایه نگاه مطهری، شرح داده شده است، به طوری که در یک برداشت، او چهار تعبیر از مفهوم علوم اسلامی، مبتنی بر معیارهای موضوع و غایت و نظریه پرداز، ارائه کرده است؛ و در برداشتی دیگر، می نویسد اسلام با علم اجتماعی، دو نوع پیوند دارد: یکی پیوند مستقیم، از آن جهت که اسلام، یک سلسله معارف نظری و احکام عملی درباره جهان اجتماعی دارد، دیگری پیوند غیرمستقیم از طریق توصیه های اخلاقی همچون امانت، عفت، عدالت، احسان و ایثار. برداشت دیگر او، در این عبارت نهفته است که می نویسد اسلام، یک مکتب جامعه شناختی نیست؛ چون در کتاب آسمانی اسلام، هیچ مطلب اجتماعی در لفافه اصطلاحات رایج جامعه شناختی و با زبان معمول آن و در چارچوب تقسیم بندی های مرسوم، بیان نشده است، امّا در عین حال، «مسائل زیاد»ی از علم اجتماعی، به طور کامل، قابل استنباط و استخراج از قرآن کریم است.
ضرورت حشر موجودات و بررسی تفصیلی حشر حیوانات از دیدگاه حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر ممکن الوجودی در نظام خلقت الهی، نیازمند دو چیز می باشد.یکی فاعل برای ایجاد شدن و دیگری هدف و غایتی برای حرکت و سیر به سوی آن. اساساً مقتضای نظام علّی و معلولی نیز ، چیزی جز این، نیست.حرکت به سوی غایت وهدف،فارغ از نوع موجودات،ویژگی ذاتی هرممکن الوجودی است. بر اساس امتناع تسلسل در دایره علل، این غایت نهایتا به غایتی منتهی می شود که خود، دیگر غایتی ندارد و آن غایت الغایات و همان واجب الوجود می باشد. حیوانات نیز به علت وجود امکانی شان،از این قاعده مستثنی نیستند. بر اساس آیات قرآن و احادیث وارده از معصومین(ع) نیز، این اَمر به طُرُق مختلف بیان شده است. این بازگشت به سوی غایت نهایی که از آن به «حشر» تعبیر می شود، در مورد حیوانات بر اساس سیرت شان به دو گونه تقسیم می شود. یا در عالم با حیواناتی مواجهیم که دارای قوه خیال و حافظه اند، که حشر اینها بصورت مستقل صورت می گیرد و یا حیواناتی که فقط در مرتبه حس بوده و از آن بالاتر نمی روند، که اینها حشری مستقل نداشته و بازگشت اینها صرفا به ربّ النوعشان می باشد. بدین ترتیب وجه اشتراک همه حیوانات ، حشر به سوی غایت نهایی و وجه تمایز آنها در استقلال و یا عدم استقلال حشرشان بر اساس نحوه وجودی شان می باشد. انسانهایی که نفس و سیرت شان ، در این عالم، حیوانی شده است نیز، دارای حشری مستقل خواهند بود و ظهور صورت متناسب با آن سیرت، در قیامت خواهد بود.
از صورت منطقی تا صورت زندگی: بررسی انتقادی دنیل هوتو از ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۶۲)
65 - 89
حوزههای تخصصی:
از آنجا که ویتگنشتاین دارای دو فلسفه است، یکی از دغدغه های مفسران او، درک ارتباط بین دو فلسفه اوست. هوتو از جمله مفسرانی است که تلاش کرده ارتباطی وثیق میان فلسفه های او برقرار کند تا تفسیری منسجم و سازگار از آن ها ارائه دهد. به اعتقاد او، چنین دیدگاهی منجر به رفع اختلافات سطحی و عمیق در فلسفه های ویتگنشتاین می شود. به بیان هوتو، بستر یکپارچه ای که فلسفه های ویتگنشتاین را به هم مرتبط می کند «غایت فلسفه» از نظر او، و رویکردش نسبت به «ماهیت و معنای زبان» است. بنابر تفسیر هوتو، غایت فلسفه در دو دوره فکری ویتگنشتاین توصیف بوده است. اما رویکرد فلسفی او در مورد ماهیت زبان دچار تحول شده است: تحول از صورت منطقی به صورت زندگی. همت هوتو بر این است که نشان دهد این تحول خواست اصلی ویتگنشتاین نبوده، و در اثر روشی که برای ارائه تفکر خود برگزیده، پیش آمده است. او رویکرد ویتگنشتاین در فلسفه دوم را که برمبنای نگرش کارکردی است صحیح می داند، اما رویکرد او در فلسفه اول را بر مبنای نظریه تصویری و ناصحیح می خواند، و معتقد است سردرگمی ویتگنشتاین باعث وقوع این رویکرد ناصحیح شده است. هوتو قصد دارد روش فلسفه دوم را به فلسفه اول تسری دهد تا کل فلسفه او با یک غایت و یک رویکرد مورد تفسیر قرار گیرد. گرچه نتیجه ای که هوتو می گیرد بدیع است، اما به این امر می انجامد که در رساله، نکته قابل ملاحظه ای وجود ندارد که ارزش حفظ کردن داشته باشد.
عینیت یا غیریت علت غایی با غایت از منظر علامه طباطبایی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائلی که در مبحث علت و معلول دربین فلاسفه اسلامی مطرح گشته است ، مسئله علت غایی است که نباید با واژه غایت خلط نمود و مترادف با آن دانست ، زیرا علت غایی به معنای «مالاجله الفعل » و غایت به معنای «ما ینتهی الیه الحرکه » است. از ویژگی های علت غایی این است که متقدم بر صدور فعل و از شئون فاعل است ؛ به خلاف غایت که متأخر از صدور فعل بوده و آن کمال ثانی برای فعل محسوب می گردد. به تبع فلاسفه اسلامی ، علامه طباطبایی نیز به بحث از علت غایی و احکام آن پرداخته است. ایشان در نهایه الحکمه ، درذیل مبحث علت غایی ، عبارتی را آورده است ، که در ظاهر ، علت غایی را عین غایت دانسته و بین آن ها تفاوتی قائل نشده است ، لکن با ادله و شواهدی که در این مقاله آورده می شود ، اثبات می گردد علامه آن دو را مغایر یکدیگر می داند.
بررسی تاویلات ابن عربی در نظریه انقطاع عذاب باتوجه به مساله غایت شناسی انسان با تاکید بر آموزه های امام خمینی
حوزههای تخصصی:
از جمله نقدهای مهم منتقدان مکتب ابن عربی، تأویلات غریبی است که ابن عربی و برخی تابعان ایشان نسبت به برخی آیات قرآن ارائه داده اند و در شمار آنها، مسأله خلود در جهنم، عذاب دائم و جاودان خالدان در دوزخ است.این دسته که نظریه انقطاع عذاب اهل دوزخ را مطرح می کنند برای مدعای خویش ادله و مبانی را مطرح کرده اند که برخی خلاف ظاهر و نص است. از جمله این افراد ابن عربی است که در مواضع مختلف آثارخود به این موضوع پرداخته است. به باور ابن عربی و برخی شارحان، غایت خلقت برخی انسان ها، دوزخ است و براساس همین مبنا چنین استدلال کرده اند که مزاج و ساختار وجودی این دسته افراد ملایم با دوزخ و عذاب است، لذا از بودن در دوزخ در عذاب نیستند.. در این نوشتار برآنیم تا ضمن بیان مدعا، باتوجه به آموزه ها و اندیشه امام خمینی به بررسی آن بپردازیم. از منظری کلان، غایت انسان سعادت است که تحقق و نزدیک شدن به این غایت به نسبت درجات و کمالات وجودی است که آن دردوزخ نخواهد بود.
غایت طبیعی و نسبت آن با غایت نهایی در نقد سوم کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۷ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۰۷
83 - 94
کانت در نقد قوه حکم طبیعت را به مثابه نظام غایات در نظر می گیرد و برخلاف نظام علّی معلولی و نگرش مکانیستی ای که در نقد عقل محض بر فلسفه اش حاکم بود، غایتمندی و نگرش غایت محور مهم ترین ویژگی سومین نقد کانت می شود. فیلسوف کونیگسبرگی در مواجهه با طبیعت و به ویژه در ارگانیسم ها و موجودات جاندار و گیاهان به مواردی برمی خورد که نگرش مکانیستی قادر به تبیین آن نبود؛ پس بدون اینکه منکر اصل علیّت شود به اصل غایتمندی در طبیعت متوسل شده و اولی را به جهان فنومنال و دومی را به جهان نومنال نسبت می دهد و دلیل آن را هم این می داند که انسان شهروند هر دو جهان است. غایت طبیعی یا موجودات سازمند (ارگانیک) مهم ترین موجوداتی هستند که کانت با نگرش غایت محور به آنها می پردازد. آنها هم علت و هم معلول خود هستند و از طرف دیگر تولیدکننده نوع خود به شمار می روند و همچنین بقا و رشد آنها از طریق خودشان انجام می شود، به این ترتیب که موادی از خارج جذب می کنند و صورت خودشان را به آن می دهند. به نظر کانت واپسین غایت فقط می تواند انسان باشد؛ زیرا اوست که توانایی توسعه غایات را دارد و با اراده انسان به مثابه موجودی اخلاقی است که طبیعت می تواند غایتمند باشد و تعیین غایت به اختیار انسان، همان فرهنگ یا پرورش است و به این واسطه به طبیعت ارزش می بخشد، وگرنه طبیعت و موجودات در آن عبث بودند. هگل در نقد بر دیدگاه ارگانیستی کانت در طبیعت، بر آن است که احکام مطرح شده درباره ارگانیک و غایت طبیعی در نقد سوم از جنبه استعلایی هستند و عینیتی در طبیعت ندارند؛ به دیگرسخن طبیعت به مثابه غایت طبیعی و ارگانیسم غیرقابل شناخت است و تصور ارگانیسم در نقد سوم تنها کاربرد تنظیمی دارد و کاربرد تقویمی ندارد؛ از سوی دیگر دانشمندان فیزیک جدید معتقدند مجبور نیستیم که میان دو نظریه مکانیکی و ارگانیکی یکی را برگزینیم؛ زیرا در ذرات بنیادیِ همه اشیاء، حیاتی ارگانیک وجود دارد.
عدم ضرورت علت غائی در پیدایش ممکنات؛ با تأکید بر دیدگاه استاد فیاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درباره ضرورت و عدم ضرورت علت غائی، دو دیدگاه مطرح است: دیدگاه نخست آنکه در پیدایش موجودات مادی، وجود هر چهار قسم علت ضرورت دارند و در پیدایش موجودات مجرد، تنها وجود علت فاعلی و غائی، کافی اند. دیدگاه دوم ضمن تفکیک بین فاعل آگاه و ناآگاه، تنها وجود علت غائی را در فعل فاعل آگاه ضروری می داند. ولی هر دو دیدگاه قابل نقد هستند و ادله دو دیدگاه نمی توانند مدعی آنها را ثابت کنند، بلکه برهان بر عدم ضرورت علت غایی وجود دارد. لذا وجود علت غائی در پیدایش ممکنات ضرورتى ندارد، بلکه در پیدایش موجودات مادی تنها وجود علل مادی، صوری و فاعلی لازم اند؛ همان گونه که در پیدایش موجودات مجرد تنها حضور علت فاعلی کافی است. ازآنجاکه جهان بینی صحیح مبتنى بر اثبات علیت و معلولیت است، بحث از علیت و معلولیت امر ضروری است. بحث از ضرورت و عدم ضرورت علل و علت غائی نزد معلول، از عوارض بحث اصل علیت است. مقاله حاضر ضمن تبیین دو دیدگاه یادشده و بررسی و نقد ادله طرفین به این نتیجه می رسد که دیدگاه سوم یعنی عدم ضرورت علت غایی صحیح است. در این پژوهش از روش توصیفی تحلیلی استفاده شده است.
تأملی در تبیین علت غایی و اتحاد آن با غایت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال نوزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۷۴)
117-129
حوزههای تخصصی:
علت غایی از مباحث مهم و کلیدی بحث علت و معلول در فلسفه اسلامی است و بحث هدف آفرینش کاملاً بدان وابسته است. در فلسفه اسلامی اولاً علت غایی به علم به غایت تفسیر شده و نیز علت غایی و غایت را حقیقت واحد قلمداد کرده اند و این امر موجب ابهامات و مشکلات خاصی شده است. این نوشتار در بخش چیستی علت غایی علم را به عنوان علت غایی مورد نقد قرار می دهد و محبت و میل و امثال آن را می پذیرد و نیز وحدت علت غایی و غایت مورد نقد قرار می گیرد و تبیین بهتر و دقیق تری ارائه خواهد شد که در آن علت غایی و غایت دو امر کاملاً متفاوت اند، ولی به نحوی به یکدیگر مرتبط اند و نیز هر فاعل و فعلی لزوماً علت غایی و یا غایت به دنبال ندارند.
بررسی انتقادی تقریر خودگرایانه از اخلاق اسلامی
منبع:
فرهنگ پژوهش زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۴ ویژه فلسفه و کلام
5 - 26
حوزههای تخصصی:
اندیشمندان مسلمان پس از مواجه شدن با مکاتب فلسفی اخلاق غرب به فکر تعیین نظریه اخلاقی و تطبیق دادن آن با اخلاق اسلامی افتادند. برخی اخلاق اسلامی را وظیفه گرا و برخی دیگر غایت گرا معرفی نمودند. البته غایت گرایی به دلیل شاخه ها و تقسیمات دیگر به عناوین مختلفی تقسیم شده است. یکی از آن نظریه ها، نظریه خودگرایی اخلاقی است. جناب آقای شیروانی در کتب و مقاله هایشان سعی نموده اند نظریه اخلاق اسلامی را خودگرا معرفی نمایند. در مقاله پیش رو با طرح مقدمات و چگونگی پژوهش های اخلاقی اصل نظریه خودگرایی را ارزیابی و به نقد تبیین خودگرایی اسلامی از منظر عقل و نقل می پردازیم. ناسازگاری درونی نظریه، مشکل فهم نادرست اصل نظریه، عدم ارائه راهکار مناسب هنگام تعارضات، خلاف ارتکازات اخلاقی و مصادیق متضاد از اهم مشکلات این دیدگاست که ما را از پذیرش آن منع می کند.
معنی و غایت زندگی در رمان انجمن نکبت زده ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۵ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴۵
199 - 217
حوزههای تخصصی:
زندگی ظاهرا مفهومی روشن دارد و انسان پیوسته در پی درک معنی و غایت حیات خود بوده است اما تبیین حقیقت آن تا حال میسر نشده است. تاریخ رمان نشان داده است که این نوع ادبی به معنی و غایت زندگی توجه خاصی دارد. با همین بینش رمان «انجمن نکبت زده ها» (چاپ اول، 1398) را از لحاظ میزان و چگونگی توجه به معنی و غایت زندگی بررسی کرده ایم. روش کار این گونه بوده است که آرمان ها، اهداف و نحوه زندگی شخصیت ها را از اقوال و احوال و کردارهای آنان، و از تصریحات و کنایات متن رمان استنباط کرده و گفته ایم که نویسنده چگونه زندگی اجتماعی شخصیت ها و معنی و غایت زندگی آنان را بازنمایی کرده است . نتایج بررسی نشان می دهند که این رمان به روش بازنمایی واقعیات، بخشی از سیمای جامعه را با دقت خاصی به نمایش گذاشته است. در این جامعه نیازهای ابتدایی زندگی مثل بهداشت، معیشت، مسکن و اشتغال به خانواده ها آسیب زده و مردم را چنان مشغول کرده است که فرصتی برای ایشان نمانده است تا به آرمان ها و درجات بلند معنویات بیندیشند لذا معنی و غایت زندگی در تامین نیازهای ابتدایی زندگی خلاصه شده است و این آفتی است برای جامعه ای که باید راه ترقی در آمال و آرمان های بلند را در پیش گیرد.
قلمرو فقه و اخلاق(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
شناخت دقیق مرزهای هر علم ازجمله مبانی مهم ساخت یک نظام هماهنگ و استنباطی دقیق در حیطه علوم انسانی است. اشتراکات فقه و اخلاق در ناحیه موضوع و محمول و قرابت زیاد آنها در منابع و روش ها نیازمند تبیین بیشتر حدود این دو علم است. مسئله این است که ما چگونه می توانیم گزاره های فقهی را از گزاره های اخلاقی بازشناسی کنیم؟ تا این مسئله حل نگردد و قلمرو هریک از آنها روشن نشود، استنباطات فقهی و اخلاقی قادر به تعیین یک نظام جامع نخواهند بود و باید منتظر رویکردهای افراطی و تفریطی در این دو حوزه باشیم. گروهی سخن از حذف فقه برای حفظ اخلاق می گویند و برخی روش فقهی خود را به مثابه تنها روش معتبر تلقی می کنند. این تحقیق به هدف تعیین قلمرو دانش های فقه و اخلاق انجام شده است. روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و روش تحقیق تبیینی تحلیلی است. نتیجه اینکه علم فقه به رعایت حدود می خواند، و اخلاق به کمالات روحی و معنوی دعوت می کند. فقه به سبب کارکرد خاص خود، عموماً به مصالح نوعی و منابع نقلی نظر می نماید، ولی علم اخلاق با توجه به استقلال ثبوتی خود، به تعداد مراتب ممکن، حکم اخلاقی صادر می کند. غایت یکی از نقاط مهمی است که تمایز این دو علم را روشن تر می کند.
جایگاه هستی شناسی و ارزش شناسی توخه یا بخت در دیدگاه ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره دوم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۷)
237-247
حوزههای تخصصی:
بررسی و تحلیل آثار ارسطو نشان می دهد که مباحث وی در مورد توخه یا بخت، در دو حوزه هستی شناسی و ارزش شناسی قابل بررسی و ارزیابی است. وی در حوزه هستی شناسی به وجود بخت به عنوان علتی بالعرض معترف شده است؛ علتی بالعرض برای واقعه ای که از روی انتخابِ مبتنی بر تفکر و برای مقصودی روی می دهد. ارسطو هم چنین ویژگی ها و خصوصیاتی را برای بخت بیان نموده است و معتقد است امور حاصل از بخت، موضوع قصد و تعقل می باشند و از عواملی سر می زنند که دارای افعال ارادی هستند. وی در عین حال بخت را به عنوان امری ضدقاعده، ناپایدار، دارای علل نامعین و بدون غایت معرفی کرده است. تحلیل و بررسی آراء ارسطو بیانگر تناقض هایی آشکار و غیر قابل تردید در گفتار وی است؛ از جمله اینکه بخت بر اساس انتخابِ مبتنی بر تفکر روی می دهد و دارای مقصودی است و در عین حال غایت ندارد و یا اینکه بخت موضوع قصد و تعقل است و در عین حال علل آن نامعین است. وی حتی در حوزه ی افعال مربوط به تخنه و سعادت انسان نیز وجود بخت را پذیرفته است؛ اما از لحاظ ارزش شناسی برای آن اعتبار ارزشی قائل نیست و آن را علتی بالعرض و مؤخر از طبیعت و عقل بیان نموده و حتی معتقد است که برای آن علمی وجود ندارد. علاوه بر این در حوزه افعال مربوط به سعادت انسان نیز آن را فاقد اعتبار ارزشی بیان نموده است.
چیستی معنا در منظر ابن عربی و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۲ شماره ۳۷
65-96
حوزههای تخصصی:
ابن عربی(638-560 ق) که به وجودشناسی معنا اهتمام دارد، معنا را حقیقتی خارجی و کلی می داند که در مراتب معنایی یک واژه مشترک است. هر واژه مراتبی از معنا دارد که به صورت حقیقی بر همه آنها صدق می کند. در این نوشتار نظر عارف در مباحثی همچون فرایند شکل گیری معنا، تعیین واضع اصلی لفظ و معنا، ذاتی بودن دلالت لفظ بر معنا، نسبت معنا و علم خدا، عینی بودن لفظ و معنا بررسی می شود. علامه طباطبایی (1360-1281) در پیروی از ابن عربی به نظریه روح معنا نظر می دهد و افزون بر آن نظریه فایده انگاری معنا را مطرح می کند. در این مقاله نظر علامه در مباحثی همچون فرایند شکل گیری معنا، زبان قرآن و نسبت آن با زبان بشری، تأثیر غایات در حقیقی بودن معنا در مصادیق فرامادی و برخی مسائل دیگر مطرح می شود. در مباحث مطرح شده، کوشیده ایم آراء ابن عربی و علامه در باب معنا را مقایسه کنیم. هدف اصلی این پژوهش بررسی آراء ابن عربی و علامه طباطبایی و مقایسه آنهاست و هدف فرعی آن، طرح مسائل و نکات جدید در این باب و نظرورزی فلسفی و تحلیلی در آنهاست. روش ما در این مقاله، روش عقلی است.
بررسی تطبیقی مناظرات رضوی و دموکراسی گفت وگو محور؛ امکان کاربرد سیاست رضوی در دوران معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ رضوی سال دهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۰
137 - 163
حوزههای تخصصی:
سنت های تاریخی و فرهنگی به خصوص اینکه از سیره ائمه معصومین(ع) نشئت گرفته باشند، زمانی بار معنایی و ارزش استناد دارند که در دنیای کنونی کاربرد داشته باشند، به طوری که می توان امکان آن را با یکی از وجوه سیاست مدرن سنجید. به ویژه اینکه این نوع سیاست با چرخشی فرهنگی مواجه شده و از مطالعه نهادهای دولتی و رسمی به دموکراسی گفت وگویی و مرتبط با زندگی روزمره تغییر معنا یافته است. این مقاله با اتکا به روش اسنادی تطبیقی به امکان سنجی مناظرات رضوی و دموکراسی گفت وگویی در چهارچوب سیاست غایت گرای فضیلت محور و از منظر روند، فرایند، جهت و غایت پرداخته و به این نتایج رسیده است که این دو به رغم تشابه در مبنای فرهنگی و فرایند (عقلانی، آزادی، برابری و تساهل)، در بقیه زمینه ها متفاوت از هم هستند؛ غایت دموکراسی گفت وگویی، ترغیب مردم به عمل مشارکت مستقیم، اما غایت مناظرات رضوی احیای سیاست نبوی، توحید و حقانیت امامت ائمهb است. در نتیجه، می توان از سیاست رضوی همانند دموکراسی گفت وگویی، در دنیای معاصر بهره برد با این تفاوت که باید به جای توجه به فضایل فردی و مادی در دموکراسی گفت وگویی به فضایل جمع گرای سعادت محور در سیاست رضوی روی آورد.
غایت و مصلحت افعال فاعل ارادی از دیدگاه علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
علامه طباطبائی در سه گام به غایتمندی افعال می پردازند: گام نخست اثبات غایتمندی هر حرکتی؛ گام دوم اثبات غایتمندی فاعل های کمال پذیر در حرکت های عرضی و جوهری؛ و گام سوم اثبات غایتمندی فاعل های کمال ناپذیر. در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی، بعد از تحلیل عبارات علامه به این نتیجه رهنمون می شویم که تعریف جامع غایت عبارت است از «کمال و تمامی که مراد و مقصود بالذات فاعل برای انجام فعل است». در ادامه با توجه به تقارن معنایی غایت و مصلحت، به بحث مصلحت در افعال الهی و انسانی می پردازیم و درنهایت به این نتیجه می رسیم که غایت و مصلحت، در افعال انسانی به جهت کمال مفقودی که دارند، خارج از فعل است؛ اما در افعال الهی، نفس فعل الهی است. مطابق این برداشت، دیدگاه اشاعره که افعال الهی را دارای مصالح نمی دانند، همچنین دیدگاه معتزله که افعال الهی را دارای مصالح مربوط به خلایق می دانند، مردود می شود.
وظیفه گرایی یا غایت گرایی و وجه مراعات ارزش های اخلاقی توسط خداوند متعالی
منبع:
دین پژوهی و کارآمدی دوره ۲ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۳)
63 - 77
مکاتب اخلاقی به دو دسته کلی غایت گرا و وظیفه گرا تقسیم می شوند. غایت گراها هدفی خاص را منشأ ارزش اخلاقی دانسته و سایر ارزش ها و الزامات اخلاقی را بر اساس آن تعیین می کنند. در مقابل، وظیفه گراها بایدی اصلی معرفی و سایر بایدها و ارزش های اخلاقی را از آن استنتاج می کنند. هرکدام از این گرایش ها دلایلی را برای اتخاذ رویکرد خود معرفی کرده اند. نظریه عقل عملی کانت و امرگرایی از جمله مکاتبی هستند که وظیفه گرا می باشند. لذت گراها، دنیاگریزها، قدرت گراها و قرب گرایان از کسانی هستند که غایت گرا محسوب می شوند. علل و دلایلی که باعث انتخاب رویکرد وظیفه گرایانه شده مخدوش و نارساست. ازاین رو غایت گرایی مبنای صحیحی برای تعیین و توجیه ارزش های اخلاقی است. این رویکرد قادر است با قرائتی خاص، مراعات ارزش های اخلاقی توسط خداوند متعالی را نیز توضیح داده و تبیین کند. مقاله حاضر با مقایسه این دو رویکرد به روش تحلیلی، به بررسی ادله صحت و سقم آنها پرداخته و می کوشد تبیین لازم برای مراعات احکام اخلاقی توسط خداوند متعالی، با رویکرد غایت گرایانه را ارائه دهد.