مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
مبادی
حوزه های تخصصی:
یکی از ویژگیهای فلسفه به معنای خاص کلمه آن است که مبادی تصوری و تصدیقی سایر علوم در آن مورد بحث قرار میگیرد و این نکته ای است که بویژه از عهد شیخ الرئیس بر آن تأکید فراوان شده و به همین جهت فلسفه را مادر و مرجع سایر علوم دانسته اند. در این مقاله سعی شده است در حد اختصار، دیدگاههای ابن سینا و صدرالمتألهین در این باب توضیح داده شود و مواردی از قبیل طبیعت، موضوع علوم طبیعی، کیفیت ترکب جسم طبیعی، بحث مزاج و ارتباط آن با بحث ماده و صورت مطرح گردد.
سازه های علوم و فنون انسانی با تکیه بر دیدگاه ابن سینا
حوزه های تخصصی:
روش سنجیده دانشمندان پیشین و پسندیده نزد معاصرین این است که در شروع هر علمی اجزا سازنده آن را بیان کنند. کوشش دانشمندان برای بیان سازه های سه گانه موضوع، مبادی و مسائل به عنوان اموری که بیانگر واقعیت های علم اند از چنان اهمیتی برخوردار است که خردمندان گفته اند نادیده انگاشتن هر یک از ارکان علم به معنای نابودی و عدم تحقق علم است. (حائری یزدی، 1361: 2)
در این نوشتار کوشش شده است تا ضمن بیان دیدگاه ابن سینا درباره سازه های اساسی علوم و فنون انسانی، نظر وی پیرامون اینکه تمایز علوم به موضوعات است تبیین علمی گردد و همچنین تفسیر دقیق از اعراض ذاتی در دو سوی توسعه و تضییق تأکیدی بر استواری و درستی این سخن است که هر تلاشی در جهت فرو کاستن از مقومیت موضوع علم، برای تمایز علوم، اعتراف به اهمیت، تثبیت موقعیت و نقش بی بدیل موضوع علم در تمایز علوم است.
بررسی انتقادی مبادی پژوهی اصولیون (مطالعه موردی: «مفهوم شناسی» و «جایگاه شناسی» مبادی علم)
حوزه های تخصصی:
مبادی و غایات فلسفه فارابی و دلالت های آن در اهداف تعلیم و تربیت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فارابی، پایه گذار فلسفه اسلامی است و بررسی مبادی و غایات فلسفه او می تواند نقش تعیین کننده ای در تبیین اهداف تعلیم و تربیت اسلامی داشته باشد . بر این اساس، در پژوهش حاضر، ابتدا مبادی و غایات محوری اندیشه فلسفی فارابی در سه بخش هستی شناسی ، معرفت شناسی ، و ارزش شناسی ، به صورت مختصر معرفی شد. آن گاه بر اساس این مبادی و غایات ، اهداف تعلیم و تربیت فارابی ، صورت بندی و ارائه شد. برای ورود به این اهداف ، ابتدا به رویکردهای تدوین اهداف تعلیم و تربیت اسلامی ، با معرفی چند نمونه به طور مختصر اشاره شد. یافته ها نشان داد که اهداف تعلیم و تربیت در نظر فارابی ، متأثر از اندیشه فلسفی او در دو بعد فردی و اجتماعی قابل بررسی و ارائه است و این دو بعد به گونه ای در اهداف تعلیم و تربیت نقش آفرینی می کنند که نمی توان آن ها را از یکدیگر تفکیک کرد. بر این اساس ، هدف غایی تعلیم و تربیت فارابی ، رسیدن انسان به «سعادت»است. در ذیل این هدف غایی ، «اعتدال»، «تعقل»، «سلامت»، و «تعاون» نیز به عنوان اهداف واسطه ای تعلیم و تربیت فارابی تدوین و تعریف شده اند. در پایان ، پس از طرح سه موضوع مسأله برانگیز مرتبط با اندیشه تربیتی فارابی ، پیشنهاداتی ملهم از اندیشه فارابی با محوریت تحول در نظام تربیتی کشور ، ارائه شده است.
اصول و مبانی هستی شناختی مهدویت پژوهی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
نوشتار پیش رو به مبانی مهدویت پژوهی با رویکرد هستی شناختی می پردازد. اما پیش از آن، ابتدا به بیان ضرورت وجودشناختی مهدویت پژوهی در روایات پرداخته شده، آن گاه تک تک مبانی هستی شناختی مانند «ربوبیت الهی و مهدویت»، «نظام احسن و مهدویت»، «آینده نگری مثبت و مهدویت»، «قاعده قسر و مهدویت» و «قاعده لطف و مهدویت» مورد توجه قرار گرفته اند.
کاوش هایی در باب فلسفه ی تربیت دینی از دیدگاه اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مجموعه رویکردها به فلسفه تربیت دینی در چهار طبقه جای می گیرد: «فلسفه تربیت دینی بالمعنی الاعم» که شامل همه ادیان، اعم از حق و باطل است؛ «فلسفه تربیت دینی بالمعنی العام» که فقط شامل ادیان حقه توحیدی است؛ «فلسفه تربیت دینی بالمعنی الخاص» که به تعالیم اسلامی محدود می شود؛ و «فلسفه تربیت دینی بالمعنی الاخص» که به سه حوزه تربیت اعتقادی، اخلاقی، و عملی اسلام اختصاص دارد و از ورود به دیگر حوزه های تعلیم و تربیت اسلامی می پرهیزد. این نوشتار، که بر مبنای رویکرد چهارم سامان یافته، فلسفه تربیت دینی از دیدگاه اسلام را به مثابه «یکی از علوم فلسفی اسلامی که با روش استدلالی- استنادی به تبیین و تحلیل مفهوم ها و گزاره های تربیت دینی از دیدگاه قرآن و سنت معصومان (ع) می پردازد» تلقی و تعریف نموده است. افزون بر این، پس از معرفی مبادی تصوری بحث، مشخصاً سه موضوع «مبانی»، «اصول»، و «اهداف» تربیت دینی از دیدگاه اسلام-که به اعتقاد ما هر سه به سامانه معرفتی «فلسفه تربیت دینی» مربوط می شوند- به بحث گذاشته شده اند. در قلمرو مبانی، از میان مبانی سه گانه و معروف مندرج در منابع فلسفه تعلیم و تربیت غرب، یعنی معرفت شناسی، وجودشناسی، و ارزش شناسی، شماری از مهم ترین اندیشه ها ی زیرساختی معرفت شناختی و وجودشناختی، از متون و نصوص اسلامی، با تأکید بر قرآن کریم، استخراج و عرضه شده اند. مبانی معرفت شناختی تربیت دینی از دیدگاه اسلام عبارت اند از: «امکان پذیری معرفت لازم برای تربیت دینی»، «برخورداری آدمی از ابزارهای سه گانه معرفتی حس، عقل و تزکیه نفس»، «مرتبت مندی معرفت لازم برای تربیت دینی»، و «مطابقت با واقع، به عنوان مناط نهایی صدق معرفت لازم برای تربیت دینی». مبانی وجودشناختی تربیت دینی از دیدگاه اسلام عبارت اند از: «مبدأمندی هستی»، «مقصدمندی هستی»، «مرتبت مندی هستی» و «وحدت حقیقی اجزای هستی». اصول تربیت دینی مبتنی بر مبانی معرفت شناختی نام برده بدین قرارند: «اغتنام در معرفت»، «تفعیل در معرفت»، «تخصص در معرفت»، «تشکیک در معرفت»، «ترکیب در معرفت»، «گزینش واقع بینانه» و «ارزیابی واقع بینانه». اصول تربیت دینی مبتنی بر مبانی وجودشناختی فوق الذکر بدین شرح اند: «مبدأشناسی»، «مقصدشناسی»، «مبدأباوری»، «مقصدباوری»، «مرتبت مندی مراحل، مبانی، اصول، اهداف، مواد، و روش های تربیت دینی»، «وحدت معرفتی»، و «توحید معرفتی». و سرانجام، اهداف تربیت دینی از دیدگاه اسلام در دو بخش هدف غایی «وصول به مقام قرب مطلق الاهی» و اهداف واسطی «یقین»، «تقوا»، «ایمان» و «اسلام» معرفی گردیدند.
مبادی تصدیقیه عرفان نظری(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مبادی تصدیقی هر علمی گزاره هایی هستند که در اثبات مسائل آن علم استفاده می شوند و مبادی تصدیقی عرفان را «کشف و شهود عارفان»، «اسمای ذاتیه حق و وجود حق سبحانه»، «بدیهیات عقل بشری» و مانند آن به شمار آورده اند، ولی با توجه به اینکه، موضوع عرفان نظری وجود حق سبحانه است، اسما، صفات، افعال، چگونگی صدور کثرت از وحدت و... تمام مسائل عرفان هستند، باید «وجود حق» و «بدیهیات بشری» را مبادی تصدیقی عرفان نظری به شمار آورد و یا پاره ای از مباحث الهیات دانست.
فلسفه تطبیقی چیست؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه تطبیقی، بررسی آراء فلاسفه در یک یا چند موضوع فلسفی و یا میان مکتب های گوناگون فلسفی نیست. در بیشتر این مکتوبات، به بررسی و تبیین تشابهات و تخالفات و یا اشتراکات و تفاوت های موضوع مورد بحث، منتهی می شود.
به طور کلی، شرایط یک تحقیق تطبیقی، سه چیز است: اولاً؛ تطبیق باید میان دو فلسفه ای صورت گیرد که از حیث مبادی، متفاوت باشند. ثانیاً؛ باید زبان هم زبانی دو طرف تطبیق را یافت تا به مبادی آن ها رسید. ثالثاً؛ پس از فهم مبانی و مبادی آن ها، مقصد آن را دریافت. بنابراین فلسفه تطبیقی، تاریخ فلسفه نیست که در آن مختصر تمام آرای فلاسفه را نقل و احیاناً با هم قیاس کنند؛ اگر پژوهنده به آغاز و مبادی فلسفه ها نرود، تطبیق او ظاهری است. پس فلسفه تطبیقی به معنی تطبیق یک فلسفه در تمامیت آن بر یک فلسفه ی دیگر و حتی بر تاریخ فلسفه است؛ از این رو، فلسفه تطبیقی، با هم سخنی و هم زبانی میان فلاسفه و فلسفه های آنان، امکان تحقق می یابد.
تفسیر نوین معرفت شناختی و هستی شناختی از نفس الامر بر مبنای دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال اول بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۱
37 - 61
حوزه های تخصصی:
صدق یکی از مباحث فلسفی، منطقی و معرفت شناختی است که احکام معرفت شناختی و هستی شناختی مهمی دارد. در بُعد معرفت شناختی مبناگرایان معتقد هستند صدق، مطابقت قضیه با واقع است. اما مسئله مهم در بُعد معرفت شناختی، کیفیت احراز صدق و در بُعد هستی شناختی، بررسی حقیقت صدق است. در این مقاله نشان داده ایم، در بُعد معرفت شناختی، صدق نظریات وابسته به قواعد استنتاج و درستی مبادی برهان، بالاخص اولیات است؛ زیرا سایر بدیهیات نیز بر اولیات ابتنا دارند. اما اولیات بدیهی الصدق هستند و در عین حال بر اساس اصل امتناع تناقض صدقشان آشکارسازی می شود. بر این اساس نتیجه گرفته ایم که صدق اصل امتناع تناقض آشکار ترین صدقی است که نیاز به آشکارسازی ندارد و در حقیقت به این نتیجه رسیدیم که صدق در بُعد هستی شناختی به معنای مطابقت است و مطابقت به این معنا می باشد که هرگاه قضیه بر فرض محال از ذهن به خارج منتقل شود، عین واقع خواهد بود و اگر واقع بر فرض محال به ذهن انتقال یابد، همان قضیه خواهد بود. نفس الامر به معنای عام، مطابق قضیه است که بر اساس اصالت وجود عقل در دو مرحله به اضطرار آن را اعتبار می کند.
درآمدی بر ماهیت، اهداف و مختصات عرفان عملی از منظر اهل بیت علیهم السلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله درآمدی است در باب عرفان عملی از منظر اهل بیت علیهم السلام و در آن از ماهیت، مختصات و اهداف عرفان عملی اهل بیت علیهم السلام سخن به میان آمده است. بحث درباره ماهیت عرفان اهل بیت علیهم السلام معطوف به این مسئله است که عرفان عملی اهل بیت علیهم السلام از چه مقوله ای است و چه مقوِّمات و مختصاتی دارد؟ در این مقاله در باب عرفان اهل بیت علیهم السلام در ساحت نظر که علمی شهودی و معرفتی قلبی به حضرت حق و اسما و صفات اوست، بحث نمی شود، بلکه در باب عرفان اهل بیت علیهم السلام در ساحت عمل که از مقوله سلوک و توجه قلبی و عمل به دستورالعمل های عرفانی برآمده از قرآن و آموزه های عملی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است، گفت وگو می شود. عرفان عملی در مکتب اهل بیتعلیهم السلام معطوف به معرفت، محبت، عبودیت، اشراق، قرب و لقای خدای تعالی است و از بارزترین مختصات آن، عدم انفکاک بین توحید و ولایت ولیّ کامل معصوم به خصوص امام زمان <span style="font-family: 'AGA Arabesque';">عج الله تعالی فرجه الشریف است و مصونیت بخشی حصن توحید، مشروط به ولایت اوست؛ اما در عرفان مصطلح گرچه ولایت، یکی از ارکان است، اما ولایت منهای امامت ائمه هدیعلیهم السلام مطرح است. نیز عرفان ابن عربی و شاگردان و شارحان او بر تجارب عرفانی عارفان غیرمعصوم، مبتنی است؛ ولی عرفان عملی از منظر اهل بیتعلیهم السلام مبتنی بر کتاب و سنت است.
عدم به مثابه علت در فیزیک ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مسائلی که در دوران باستان ذهن بسیاری از متفکران را به خود مشغول داشته بود، مسئله تغییر، کون و فساد و نقش مبادی در این فرایندها بود. مواضع برخی فیلسوفان نخستین به تناقضاتی هم چون انکار حرکت و هرگونه تقرر در موجودات منجر شده بود؛ اما ارسطو طبیعت را در معرض حرکت می داند و با وجود اینکه ماده و صورت را به عنوان مبدأ و علت اصلی هرگونه ایجاد و تغییری در نظر می گیرد، همچنین عنصر سومی با عنوان «عدم» را نیز برای تغییر و کون و فساد در طبیعت ضروری دانسته و از این طریق معمای قدیمی فوق را حل می کند. چنانکه مشهور است، ماده و صورت در میان علل چهارگانه ارسطو قرار دارند ولی علیرغم مطالب صریح درباره عدم، این مورد جزو علل نیست؛ درحالی که بررسی نقش آن نشان می دهد که می توان آن را نیز به مثابه نوعی علت در نظر گرفت، زیرا زمینه را برای ایجاد و تغییر اشیاء فراهم می آورد. در این مقاله می کوشیم با بررسی نقش عدم در طبیعت نشان دهیم که بدون آن پیدایش و تغییر در موجودات ممکن نیست و در واقع نوعی علت است.
معیار تقسیم گزاره ها به پایه و غیرپایه از نگاه متفکران مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تقسیم گزاره ها به پایه و غیرپایه در تبیین مباحث معرفت شناختی و داوری میان دیدگاه ها در معرفت شناسی، و به ویژه در مبناگروی، نقشی اساسی دارد. پرسش اصلی نوشتار حاضر این است که معیار تقسیم گزاره ها به پایه و غیرپایه از نگاه متفکران مسلمان چیست؟ افزون بر آن، آیا گزاره های پایه از نظر معرفت شناختی لزوماً یقینی اند؟ آیا مبدئیت گزاره های پایه، واجد معیارﹾ نسبی است؟ در این نوشتار، با روش توصیفی تحلیلی به پرسش های مذکور پاسخ داده خواهد شد. از نظر متفکران مسلمان، معیار تقسیم گزاره ها به پایه و غیرپایه نیازمندی به استدلال و بی نیازی از آن است. براین اساس گزاره ها به لحاظ استدلال که یکی از شیوه های تفکر است به دو قسم پایه و غیرپایه تقسیم می شوند. گزاره های پایه لزوماً یقینی نیستند و شامل ظنیات هم می شوند، حتی مجازاً گزاره های مخیل را، که مقتضی تصدیق نیستند، دربرمی گیرند. برخی مبادی (گزاره های پایه) همواره و به طور مطلق، صرف نظر از هدف استدلال و اینکه در کدام علم و صنعت به کار گرفته می شوند، بی نیاز از استدلال اند؛ مانند اولیات و وجدانیات؛ هرچند برخی از آنها تنها در صنعت خود اینچنین اند. بنابراین می توان گفت پایه بودن دسته ای از گزاره های مبدأ، به یک معنا، نسبی است؛ اما دسته ای دیگر مطلق هستند. پس به نظر می رسد گستره گزاره هایی که به گزاره های پایه شهرت یافته اند، محدودتر است و تنها دسته ای از آنها، واقعاً و به طور مطلق، واجد معیار و بی نیاز از استدلال اند. افزون بر آن، درصورتی که ملاک تقسیم گزاره ها مقتضی تصدیق بودن آنها باشد، صنعت شعر از گستره تصدیق خارج می شود و نباید آن را از مبادی تصدیق به شمار آورد.
معنای «علم اجتماعی اسلامی» از چشم انداز مرتضی مطهری(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، تلاش شده در میان تلقّی ها و تفسیرهای متفاوتی که علم اجتماعی اسلامی وجود دارد، معنای علم اجتماعی اسلامی از چشم انداز مرتضی مطهری، کشف و مشخّص شود. در این راستا، معنا و مفهوم علم اجتماعی اسلامی از زوایه نگاه مطهری، شرح داده شده است، به طوری که در یک برداشت، او چهار تعبیر از مفهوم علوم اسلامی، مبتنی بر معیارهای موضوع و غایت و نظریه پرداز، ارائه کرده است؛ و در برداشتی دیگر، می نویسد اسلام با علم اجتماعی، دو نوع پیوند دارد: یکی پیوند مستقیم، از آن جهت که اسلام، یک سلسله معارف نظری و احکام عملی درباره جهان اجتماعی دارد، دیگری پیوند غیرمستقیم از طریق توصیه های اخلاقی همچون امانت، عفت، عدالت، احسان و ایثار. برداشت دیگر او، در این عبارت نهفته است که می نویسد اسلام، یک مکتب جامعه شناختی نیست؛ چون در کتاب آسمانی اسلام، هیچ مطلب اجتماعی در لفافه اصطلاحات رایج جامعه شناختی و با زبان معمول آن و در چارچوب تقسیم بندی های مرسوم، بیان نشده است، امّا در عین حال، «مسائل زیاد»ی از علم اجتماعی، به طور کامل، قابل استنباط و استخراج از قرآن کریم است.
برهم کُنشِ اجزای نفس و تکوینِ مبادی عمل در اخلاق نیکوماخوس(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و ششم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۱۰۴)
37 - 64
حوزه های تخصصی:
ارسطو در اخلاق نیکوماخوس به اقتضای غایتِ عملی به مبادیِ تکوینِ عمل می پردازد. قسمی از مبادی، فضایل اند که عللِ غایی وقوعِ عمل هستند و بخشی نیز مبادیِ درونی عمل و اجزاءِ نفس انسانی به عنوان عاملِ عمل اخلاقی است که در فرایند برهم کُنشی مستمر به رخ دادِ عمل می انجامند. پرسش اصلی ناظر به فهمِ بنیان های عمل این است که چه گونه رابطه ای میان اجزاء نفس و فضایل منجر به وقوع عمل اخلاقی می شود؟ در این مقاله نخست به توصیف هر یک از اجزاء و سپس به رابطه آنها با هم پرداخته شده تا در نهایت روشن شود میان اجزاء نفس و رابطه ی درونی آنها با هم به عنوان یک بُعدِ مبادیِ عمل، و فضایل به مثابه مبادیِ غاییِ عمل از سوی دیگر چه نسبتی است. در نگرش ارسطو خواستِ تکرارشونده در یک سو، تعقل را در آن سمت تقویت می کند و عقلِ قوام یافته در یک بُعد، خواست را نیز به همان جهت سوق می دهد. از این رو عمل̊ برآیندِ برهم کنش میان اجزاء عقلی و غیرعقلیِ نفس و خواست و عقل در انسان است که خود در ارتباطی دوسویه با مبادیِ غایی عمل و فضایل اند به نحوی که رذایل، مبادی فضایل را ویران میکند.
بررسی و ارزیابی مبادی حکمت عملی در فارابی و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۷۳)
1 - 24
حوزه های تخصصی:
فارابی و ابن سینا در شمار برجسته ترین و نام آشناترین فیلسوفان مشایی در عرصه مباحث فلسفی و عقلی اند، بنیان های فکری نظام فلسفی مشائی در جهان اسلام براساس مبانی عقلی و اندیشه های فلسفی این دو فیلسوف بزرگ بنا نهاده شده است، نوع نگرش دو فیلسوف به حکمت عملی زمینه ساز پرسش ها و تردیدهایی در این باره شده است، تا آنجا که برخی چنین پنداشته اند که پی جویی از مسائل حکمت عملی دغدغه ابن سینا نبوده است، مقاله حاضر کوشیده است با ارائه و ارزیابی دیدگاه فارابی و ابن سینا درباره حکمت عملی تبیین نماید که ابن سینا افزون بر مبادی اساسی حکمت عملی که در آن اندیشه ای یکسان با فارابی دارد، صناعت شارعه را نیز مبدأ برای شاخه های سه گانه اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن به شمار آورده است و دیدگاه متفاوت ابن سینا از فارابی درباره مسائل حکمت عملی برخاسته از این است که او گزاره های اخلاقی را در شمار آراء محمود و شهرت می داند، درحالی که فارابی گزاره های اخلاقی را قضایای عقلی و برهانی می داند.
درآمدی تحلیلی بر منطق تدوین مبانی علوم انسانی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش محوری است که منطق دستیابی به مبانی علوم انسانی اسلامی چیست؟ از این رو، تبیین فرایند و چگونگی دستیابی به مبانی علوم انسانی اسلامی، هدف متن پیش روست. روش: در گردآوری اطلاعات از روش کتابخانه ای و در بررسی آن از روشهای فراتحلیل و نیز تحلیل فلسفی استفاده شده است. یافته ها: با توجه به مسئله محوری و هدف این مقاله، نخست چگونگی و فرایند دستیابی به "مبانی علوم انسانی اسلامی" را مورد بررسی قرار داده، سپس مبتنی بر این فرایند، به مبانی مذکور نیز اشاره می شود. نخستین گام در این فرایند، معناشناسی دقیق مبانی است. لذا با ایجاد مرزبندی مفهومی و معنایی بین مبادی و مبانی و ارائه تعریفی روشن از مبانی، بیان می کنیم بدون توجه به جایگاه، موضوع و غایت علوم انسانی اسلامی نمی توان مبانی آن را بیان کرد. نتیجه گیری: علوم انسانی از منظر جایگاه شناسی در منظومه علوم، ذیل علوم عملی و اعتباری قرار گرفته، نیازهای فردی و اجتماعی، موضوع مشترک و کلان این علوم می باشند. بنابر این، مبانی علوم انسانی اسلامی در پی گزاره هایی است که موضوع و سنخ مسائل این علوم به طور مستقیم و بدون واسطه متوقف بر آنهاست. با توجه به این نکته، گزاره های هستی شناسانه، انسان شناسانه، معرفت شناسانه و... نه به عنوان مبانی علوم انسانی، بلکه به عنوان مبادی و اصول متعارف حاکم بر مبانی علوم انسانی باید مورد توجه قرار گیرند