مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
غایت
حوزههای تخصصی:
دیدگاه ابن سینا در اخلاق برگرفته از مبانی فلسفی وی است و، بنابراین، تعریف و موضوع و مسائل و روش و غایتی که برای اخلاق ارائه می دهد برگرفته از آن مبانی فلسفی است. در این مقاله، تلاش ما برای تبیین غایات و اهداف اخلاق از دیدگاه ابن سینا است و آن را با توجه به آثار ابن سینا مورد توجه و بررسی قرار داده ایم. غایت اخلاق در نظر ابن سینا کمال عقل عملی است که به معنای حصول ملکه اعتدال است. حصول ملکه اعتدالْ کمالِ متوسط و مقدمه برای رسیدن به کمال عقل نظری است و کمال عقل نظری از دید ابن سینا دارای مراتبی است که عالی ترین آن اتصال با عقل فعال است. کمال نفس در جنبه عملی و نظری انسان را به سعادت و خیر می رساند. انسان ها به اعتبار تحصیل مراتب کمال در جنبه عقل عملی و عقل نظری دارای مراتب مختلف سعادت می گردند. بر دیدگاه ابن سینا اشکالات جدی ای وارد است که در پایان مقاله مورد توجه قرار می گیرد.
درآمدی بر روش علمی و مؤلفه های آن در فلسفه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این مقاله آغاز راهی برای بازسازی عقلانی تفکر علمی ابن سینا است؛ به عبارت دیگر، آغازی است برای کشف و استخراج فلسفه علم ابن سینا. در این مقاله پس از اشاره به جایگاه علم در منظومه فکری ابن سینا، به بحث از روش علوم پرداخته شده است. ابن سینا در باب روش، قائل به نوعی پلورالیسم یا کثرت گرایی روشی است. این کثرت گرایی به دلیل اصالت عقل، به هیچ عنوان باعث آشوب و هرج و مرج معرفتی نمی شود و هیچ گاه به نسبیت معرفتی منجر نمی گردد. در نهایت مؤلفه ها و مقوم های روش علمی ابن سینا توضیح داده می شود که عبارتند از: ارتباططبیعتباماوراءطبیعت، مفهومصورت، ارتباطمیانعلوم، غایت شناسی و تقدممعرفت شناختیامورعاموبسیط. همه این امور دست به دست هم می دهند تا یک نظام معرفتی کلی و منسجم به وجود آید که در آن، فلسفه و علم در هماهنگی با یکدیگر واقع شوند.
بدایت و نهایت دوستی مدنی در فلسفه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
این مقاله تمرکز خود را بر تبیین و تحلیل جایگاه دوستی مدنی و مبدأ و غایت دوستی در مدینه نزد فارابی نهاده است و از آن جا که با رویکردی نظام مند و انتقادی به بحث می پردازد، بدون اتخاذ چارچوبی نظری، که بتواند در ذیل آن به بررسی آرای فارابی بپردازد، با روش تحلیل محتوا به متن آثار فارابی رجوع کرده و بدایت و نهایت مطلق دوستی و دوستی مدنی را در فلسفه فارابی به بحث گذاشته است. محور مقاله این است که فارابی به دوستی مدنی به مثابه امری پیونددهنده نگاه می کند؛ امری که هر جا، موجودی، که لباس وجود بر تن داشته باشد، بی نیاز از آن نیست. البته محبت گرایی و دوست مندی موجودات نه نشان از ضعف، که دقیقاً نشان از کمال و کمال مندی آنان است. این امر تألیف دهنده، نه تنها موجد انواع مدینه است، بلکه به مدد همین مقوله است که رئیس هر مدینه، به امر ریاست و تدبیر امور آن می پردازد. از این رو، به دلیل وجه تألیف دهندگی مقوله دوستی، هر جا که جمعی از موجودات حضور داشته باشند، رد پای دوستی نیز، از پیش، آن جا حضور دارد؛ به نحوی که می توان گفت محبت مقدم بر وجود است
بررسی دیدگاه ابن میمون درباره نقش عقل و شرع در استکمال انسان، بر مبنای رویکرد صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن میمون آندلسی ""عقل"" را مهمترین ممیّزه انسان از سایر حیوانات و نعمتی از جانب خداوند برای بشر می داند که مهمترین عامل پیونددهنده بین او و حق تعالی می باشد. به باور این متفکر، میزان بهره گیری از این گوهر است که مراتب افراد در قرب نسبت به باریتعالی را تعیین نموده و بهره گیری ازعقل و علم در عرصه اجتماعی را نیز موجب رشد جامعه و تعاملات حسنه در میان مردم می داند. ابن میمون به عنوان یک خاخام برجسته یهودی ، پیروی ازفرامین شریعت حضرت موسی که مطابقت با موازین خرد و حکمت دارد را راهی می داند که می تواند انسان را به کمالات مادی و معنوی نائل نموده و زمینه شکوفایی عقلی و خُلقی جامعه را فراهم آورد. در همین راستا وی مراتبی را برای سیر تکاملی انسان برشمرده و معتقد است که صرفاً وصول به مرتبه پایانی که دربرگیرنده معرفت به حقایق و خصوصاً معرفت به خداوند و افعال اوست می تواند سعادت حقیقی را برای انسان فراهم آورد. با این حال به عقیده ابن میمون، هیچ یک از این محاسن نمی تواند توجه کننده قول به محوریّت انسان در میان مخلوقات و اینکه او غایت خلقت است ، محسوب گردد.
هدف آفرینش و نحوة فاعلیت حق تعالی از منظر ابن سینا با محوریت کتاب الاشارات و التنبیهات(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
ابن سینا معتقد است که واجب الوجود در آفرینش عالَم هستی به دنبال غرضی نیست. وی در کتاب اشارات که جزو آخرین تألیفات فلسفی او به شمار می آید بر این مطلب پافشاری می کند که نباید در کارهای واجب الوجود هیچ حُسن یا اولویتی مدنظر باشد؛ زیرا هر فاعلی که برای به دست آوردن حُسن یا اولویتی، فعلی را انجام دهد، ازنظر ذات و صفات کامل نیست، بلکه چنین موجودی ناقص بوده، به دلیل همین نقصان نمی تواند واجب الوجود باشد.
ابن سینا بر آن است که مَلِک و شاهِ حقیقی هیچ نیازی در وجودش نیست، اما همگان به او محتاج اند و فعل او «جودِ» به معنای حقیقی است و در آن هیچ غرض و غایتی نیست؛ زیرا آنجایی که غرض درکار باشد، مسلّماً اولویتی برای فاعلِ آن لحاظ شده است، به بیان دیگر، از آنجا که واجب الوجود غنی بالذّات است، بر اثر غنای ذاتی او هیچ چیزی نمی تواند هدف و غرضِ ذات حق باشد؛ زیرا داشتنِ غرض با غنا و بی نیازی واجب در تضاد است؛ ازاین رو، حتی کارهای نیک جهان را نیز نمی توان به مثابة غرض برای واجب الوجود برشمرد، بلکه منشأ صدورِ عالَمِ هستی عنایتِ الهی است؛ یعنی ظهور نظام کلی جهان آفرینش با همة جزئیات و با اوقات و نظام شایسته آن، در علم أَزَلی واجب الوجود، سببِ افاضه این نظام با همان ترتیب و تفصیلِ معقولِ خود ازسوی ذاتِ حضرت حق می شود، پس با اینکه واجب الوجود فاعلِ مختار است، فاعلیتِ او از نوع فاعلِ بالعنایة می باشد.
بررسی نقادانه دیدگاه مخالفان در ملاک تمایز علم دینی از علم غیر دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تمایز علم دینی از علم غیر دینی در نگاه مخالفان است در این رابطه معتقدند که ملاک و معیاری بر این تمایز وجود ندارد. برای اثبات این مطلب سه مقوم فرضی علم، «موضوع روش غایت» را در مقام ثبوت و اثبات بررسی می کند. لذا در مقام ثبوت، دینی بودن را به هیچ معنایی نمی پذیرد، اما در مقام اثبات، بین مقام داوری و مقام گردآوری تفکیک می کنند و مدعی می شوند که تنها در مورد مقام گردآوری است که می توان سخن از علم دینی به میان آورد. نتیجه این شد که اولاً سخنان آنها معلول نوعی مغالطه است که از خلط بین مقام ثبوت و مقام اثبات نشأت گرفته است و ثانیاً برخی از مدعیات وی برخلاف سایر مبانی علم شناسی ایشان می باشد و ثالثا بخشی از مدعیاتش بدون دلیل و برخلاف واقعیت های تاریخ علم است.
غرض الهی از دید ابن سینا و مقایسه آن با نظر متکلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات مهم در اندیشه اسلامی بحث غرض داشتن حق تعالی است. آیا حق تعالی در افعال خود غرض و غایتی را دنبال می کند یا آن که خدا منزه از غرض و هدف است. هر یک از نحله های فکری بنا بر خداشناسی خود موضع متفاوتی در این باره داشته اند. معتزله بر غایت داشتن خداوند و اشاعره بر پیراسته بودن ساحت حق از آن، تأکید کرده اند. ابن سینا متناسب با نوع خداشناسی فلسفی خود، فراتر از نگاه ظاهری متکلّمان، هم نظر با معتزلیان، نبود غرض را مساوی با عبث بودن فعل دانسته و در عین حال، هم نظر با اشاعره، داشتن غرض را مخالف توحید الهی می داند. از دید ابن سینا علم عنایی حقّ، علّت تامّه پدیدآمدن موجودات است و علم ذاتی حق به ذات خود ، مبدأ فَیَضان عالَم وجود است . علم عنایی واجب به موجودات و علم او به این که واجب است موجودات چگونه باشند تا بر نیکوترین نظام موجود شوند، موجب پدید آمدن نظام عالم است. بر این اساس غرض نداشتن افعال الهی به دید ابن سینا، نه مطابق با نظر اشاعره است و نه پذیرفتن غایت از سوی او، همانند نظر متکلمان عدلیه است، بلکه وی طرحی نو در می اندازد و هر دو نظر را بر اساس مبانی فکری خویش اصلاح می کند.
تحلیل غایت افعال انسانی از منظر علامه طباطبائی
حوزههای تخصصی:
علامه طباطبائی را باید جزء فلاسفه ای دانست که بعد از ملامحسن فیض کاشانی تلاش نموده با رویکردی تازه به مسئلة علت غایی بنگرد. عموم فلاسفة اسلامی کوشیده اند به اشکالات وارد بر علت غایی پاسخ دهند، اما علامه طباطبائی می کوشد با اثبات کلیت علت غایی از طریق اصل تکامل عمومی، به دو اشکال معروف، یعنی اتفاق انگاری و عبث انگاری پاسخ دهد. به نظر ایشان، وجود غایت در همة افعال انسانی به عنوان جزئی از سه دسته افعال طبیعی، الهی و انسانی، بدیهی و کلی است، لیکن غایت بر حسب نوع مبداء فعل تفاوت دارد. تفاوت غایت ها به نظر علامه طباطبائی، به تفاوت علم اجمالی و تفصیلی برمی گردد و غایت مرتبه ای از مراتب وجودی انسان است که با سیر از وجود ذهنی به وجود عینی باعث استکمال فرد خواهد شد.
حقیقت سیال انسان در پرتو حرکت جوهری صدرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۵
157 - 179
حوزههای تخصصی:
در ﻣیﺎن ﻣﺠﻤﻮع کاینات، «اﻧﺴﺎن»، کانون توجه اﻧﺪیﺸﻤﻨﺪان، ﻓﻼﺳﻔﻪ و ﻋﺮﻓﺎ بوده، ایشان سعی در ﺷﻨﺎﺧﺖ اﺑﻌﺎد وﺟﻮدی او داﺷﺘﻪ اند و روح اﻧﺴﺎن را از نظر ذات، ﺻﻔﺎت و اﻓﻌﺎل، ﻣﻈﻬﺮ ﺗﺠﻠی ﺧﺪاوﻧﺪ ﺧﻮاﻧﺪﻩ اﻧﺪ؛ ﺗﺎ ﺁﻧﺠﺎ که ﺷﻨﺎﺧﺖ و ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻧﻔﺲ، ﻣﻘﺪم ﺑﺮ ﻣﻌﺮﻓﺖ رب و یکی از راه های ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺧﺪاوﻧﺪ ﻗﺮار دادﻩ ﺷﺪﻩ اﺳﺖ. در این میان، صدرالمتألهین، انسان را نسخه عنصری جامع جمیع عوالم معرفی کرده، حقیقت او را نفس ناطقه اش می داند که قابلیت تبدیل شدن به نفس قدسی را دارد. این حکیم متأله معتقد است حقیقت این عصاره خلقت به طور کامل قابل شناسایی نیست؛ زیرا طبق حرکت جوهری، نفس، مدام در حال تغییر و اشتداد بوده، آناً فآناً در حال شدن و رسیدن به کمال مطلوب است و هر آن در حال آمد و شد در اکوان مختلف وجودی است؛ لذا ماهیت ثابت مشخصی برای او قابل لحاظ نخواهد بود. پس بدیهی است شناخت حقیقت چنین موجودی که در مرتبه ای خاص توقف ندارد و همواره در حال تحول و تکامل است، بسیار دشوار بوده، همین صعوبت، سبب ظهور دیدگاه های مختلف گردیده است. اما از آنجا که لازمه هر حرکتی غایت و جهت است، هرچند نفس انسانی ماهیت ثابتی ندارد، به سوی غایت و ثباتی رو می نهد و از نظر صدرا رسیدن به مدارج بالاتر و مقام عندیت، غایت اوست. در این نوشتار بر آنیم تا حقیقت سیال انسان را در پرتو حرکت جوهری، و مثال خدا شدن او را با توجه به نظام فلسفی صدرالمتألهین، با روش تحلیلی توصیفی بررسی کرده، نتایج مترتب بر آن را ترسیم نماییم
بررسی و نقد دو مانع دگرگرایی خدا در فلسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۵
137 - 156
حوزههای تخصصی:
خودگرایی اخلاقی غالباً در قلمرو انسانی و ذیل نظریه اخلاقی غایت محور مطرح می شود. اما پرسش ها و مؤلفه های آن در ساحت ربوبی قابل رصد است. به باور نگارنده، در فلسفه ملاصدرا دو شاهد و قرینه بر خودگرایی خدا وجود دارد که در واقع دو مانع دگرگرایی خداست: این دو مانع عبارتند از: «عدم التفات عالی به سافل» و «بازگشت هر غایتِ فعلی به فاعل». این شواهد با مفهوم صدرایی عنایت الهی در تضاد است. پرسش پایه این جُستار عبارت است از: چگونه می توان شواهد خودگرایی را با نظریه عنایت الهی و التفات اصیل خدا به «دیگری» سازگار دانست؟ دستاورد این پژوهش به این قرار است: در پژوهش حاضر، این دو شاهد به عنوان مانع دگرگرایی خدا مورد نقد قرار گرفته اند و نشان داده شد که خدا نه خودگرا که وجودی دگرگراست و چون خدا کامل ترین وجود و کامل ترین کمال است کامل ترین دگرگراست و بیشترین خیر و منفعت را برای همه محقق می کند و چون غنی مطلق است، بدون هیچ گونه چشمداشتی بیشترین خیر را برای دیگران تأمین می کند. این نتایج حاصل تحلیل مفاهیمی چون «غایت»، «التفات»، «خودگرایی»، قاعده «بسیط الحقیقه کل الاشیاء» و تحلیل وجودی اصل علیت است. گفتنی است: این پژوهش مسبوق به پیشینه ای نیست.
ناروایی همجنس گرایی در نظریه اسلامی قانون طبیعی؛ نقد مقاله «درباره اقلیت های جنسی»(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
اخلاق سال هشتم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۲ (پیاپی ۵۴)
95 - 121
حوزههای تخصصی:
ناروایی همجنس گرایی که بیشتر در قالب برهان «امر غیرطبیعی» تبیین می شود، چندی پیش توسط آقای آرش نراقی، در مقاله ای با عنوان «درباره اقلیت های جنسی» مورد مناقشه قرار گرفت. از نظر او، براهین عقلانی ممکن برای غیرطبیعی بودنِ هم جنس گرایی در حکمت عملی اسلامی مخدوش هستند. وی با تعریف «طبیعت» و اتکا بر تعریف ارسطویی «غایت گرا» به دفاع از ایده «تعدد» کارکردها می پردازد، و بر فرض این برهان نیز هم جنس گرایی را موافق با «لذت جویی» دانسته آن را کارکردی هم عرض «فرزندآوری» برای قوه جنسی انسان معرفی می کند. نوشتار حاضر به نقد تعاریف وی، و ارایه قانون عقل عملی در نظریه اسلامی قانون طبیعی پرداخته، و نشان داده کارکردها به مثابه «کمال»های هر قوه نفس، رو به سوی کامل ترین «غایت» دارند. همچنین، براساس آموزه سنخیّت، لازم است هر کارکرد با کارکرد نهایی یا همان خیر کامل سنخیّت داشته باشد. به همین دلیل، توقف در کثرت و عدم نیل به وحدت، مخلّ غایت مندی و به لغویّت می انجامد. لذّت اگر به تنهایی دیده شود بر خلاف ایده انسان کامل در فلسفه اسلامی خواهد بود. موارد استثنا نیز تحلیل شده اند.
چرا نگاه نتیجه گرایانه به فعل مستلزم سلب عنوان اخلاقی از آن نخواهد شد؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و دوم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۸۶
79 - 102
حوزههای تخصصی:
نوشتار حاضر مسئله غایتمندی و نتیجه گرایی اخلاقی را می کاود. به نظر برخی متفکران، این نگاه مستلزم سلب عنوان اخلاقی از فعل شده است و لذا معتقدند در صورتی فعل، عنوان اخلاقی پیدا می کند که فارغ از نتیجه و غایت آن صرفاً به عنوان یک وظیفه انجام شود. اما به نظر نگارنده، نگاه نتیجه گرایانه به انجام فعل اخلاقی، مستلزم سلب عنوان اخلاقی از آن نخواهد شد و از طرفی مشوق و محرّک انجام فعل اخلاقی می شود. در نگاه اسلامی وجود چنین مشوق هایی نه تنها منعی ندارد، بلکه مورد تأکید و سفارش هم می باشد.
کناتوس و نسبت آن با اخلاق اسپینوزایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲۳
69 - 82
حوزههای تخصصی:
کناتوس (قانون صیانت ذات) نوعی تلاشِ ذاتی است که موجودات به وسیله آن در صیانت از هستی خود می کوشند. اسپینوزا پس از تبیین کناتوس و توجیه مسئله خودویرانگری (خودکشی)، بسیاری از مفاهیم رایج سنت ماقبل خویش را انکار می کند و پس از معنابخشی متفاوت، آنها را با آموزه کناتوس بازخوانی و بازتعریف می کند. اسپینوزا با انکار تفسیر غایت شناسانه (Teleological) از حوادث عالم، تبیین غیرغایت شناختی از آنها را با مفهوم خواهش(desire) و مفهوم میل (appetite) عرضه می کند که ریشه در اصل کناتوس دارند. او تفسیر خاصی از مبنای اعمال اخلاقی به دست می دهد و خیر اخلاقی را در «خواست انسان و ذات اشیاء» جای می دهد. از آن رو که در نگاه اسپینوزا اخلاقْ ریشه در ضرورت فلسفی دارد، می کوشد اخلاق خاص خود را بر یک مبنای قوی اخلاق خودخواهی فردی (نفع شخصی) بنا کند که ریشه در آموزه کناتوس دارد.
نظریه غایت به مثابه قرینه ای بر خودگروی روان شناختی در فلسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
225 - 243
حوزههای تخصصی:
از خودگروی روان شناختی تقریرهای گوناگونی ارائه شده و در هر یک از آن ها بر ویژگی خاصی تأکید شده است؛ در تقریر آین بر بازگشت «هدف و منفعت به فاعل فعل»، در تقریر پویمن بر «بازگشت رضایت به فاعل فعل»، در تقریر ریچلز بر عنصر «خودخواهی» و در تقریر هولمز بر «انگیزه» و «حب ذات» تصریح و تأکید شده است. عناصر یادشده به ظاهر در فلسفه ملاصدرا حضور دارند؛ چنان که ملاصدرا در نظریه غایت از «حب ذات» و « ارجاع همه غایات به فاعل» سخن می گوید.پرسش پایه این جُستار عبارت است از این که آیا «ارجاع همه غایات به فاعل» و «حب ذات» در فلسفه ملاصدرا مؤید و قرینه ای بر خودگروی روان شناختی است؟ یافتهاین پژوهش به این قرار است که با واکاوی دقیق «غایت» به طور عام و «انگیزه» به طور خاص، «خودخواهی»، و «فضیلت» می توان گفت که فلسفه صدرایی مؤید نظریه خودگروی روان شناختی نیست. گفتنی است که این پژوهش مسبوق به پیشینه ای نیست.
تقدم یا تأخر وظیفه گرایی «راس» بر نتیجه گرایی «میل» در تزاحم اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه اخلاق سال یازدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۱
107-122
حوزههای تخصصی:
موضوع مقاله، بررسی و تحلیل کارآمدی یا عدم کارآمدی و ترجیح نظریه های وظیفه گروانه، با تأکید بر دیدگاه راس یا غایت گرا ی انه، با تأکید بر دیدگاه میل در مواقع مواجهه با تزاحم های اخلاقی است و بیان این مطلب که کدام یک متضمن ملاک و معیار خوبی یا بدی، درستی یا نادرستی اعمال و رفتارهای آدمی است. پرسش اصلی مقاله که به روش توصیفی تحلیلی انجام گرفته این است که در مواجهه با تزاحم اخلاقی، توجه به تکلیف مهم تر است یا نتیجه عمل؟ دست یابی به معیاری ثابت و قطعی که بتواند بهترین نتیجه را در انجام افعال اخلاقی عائد فاعل کند، ضرورت انجام تحقیق را بیان می کند. یکی از اهداف مهم نوشتار حاضر بیان ناکارآمدی دو دیدگاه وظیفه گرایی و نتیجه گرایی در ارائه معی ار ارزشمندی افعال اخلاقی است. از داده های قابل توجه این مقاله، این است که همراهی نیت تقرب و کسب رضایت الهی در افعال انسان، هردو دیدگاه وظیفه گروانه و نتیجه گروانه را تعدیل و موجه می کند به گونه ای که برای رفع تزاحم و سنجش درستی و نادرستی اعمال، شایسته ترین و قاطع ترین معیار غیرقابل تزاحم به شمار می آید.
غایات اخلاقی در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه معارف قرآنی (آفاق دین) سال دهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۷
169 - 204
حوزههای تخصصی:
یکی از ارکان رکین نظام اخلاقی «غایت اخلاقی» است. غایت در حقیقت چیزی است که فعل در نهایت به آن منتهی می شود. در واقع انسان هر فعلی از جمله فعل اخلاقی را برای رسیدن به غایاتی انجام می دهد. برخی اندیشمندان غربی و ارسطوشناسان معاصر ضمن برشمردن بخشی از فضائل اصلی و غایات حقیقی در میان سایر مکاتب اخلاقی، بر این باورند که اولاً غایت اخلاقی نقش مهمی در شناخت، تبیین، ارزیابی و داوری نسبت به گزاره های اخلاقی، نظریات اخلاقی و افعال و رفتار اخلاقی انسان ها دارد و ثانیاً کامل ترین، جامع ترین و حقیقی-ترین خیر و غایت اخلاقی صرفاً در ادیان توحیدی به بشر معرفی شده است. به نظر آنان، «قرب الهی» یا نظریه قرب، دربردارنده ی تمام غایات مثبت بشر و در عین حال آخرین و منحصر بفردترین غایتی است که تضمین کننده سعادت بشر در دنیا و جهان آخرت است. کسی که به این غایت دست یابد، به دلیل اتصالش به غایه الغایات، طبعاً غایات دیگر را هم در اختیار خود دارد و از فروغلطیدن در سایر غایات نسبی برحذر داشته خواهد شد. نگارنده در این مقاله به روش توصیفی_تحلیلی و کتابخانه ای در صدد است که این غایات اخلاقی را با توجه به منبع معرفتی وحی و قرآن کریم در سه دسته مقدمانی، میانی و نهایی مورد بررسی قرار دهد. انسان برای نیل به غایت نهایی سلسله ای از اهداف و غایات را تشکیل می دهد که هرکدام به نوبه خود برای غایت برتر هستند، با دست یافتن به غایات مقدماتی و میانی راه تکامل را طی کرده، متعالی تر شده و مقرب درگاه حق می گردد
ماکیاوللی و انهدام فضیلت؛ طرح آزادی و رستگاری میهن به عنوان غایت اندیشه سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بنیان و غایت اندیشه سیاسی ماکیاوللی، زندگی فضیلتمندانه و کسب سعادت نیست چرا که نه تنها اخلاق بلکه دین را به عنوان امور قائم بالذات و خط مشی دهنده ی سیاست قلمداد نمی کند بلکه هر دوی آن ها را در درون ساحت سیاست و بر حسب میزانسن میان نیروهای سیاسی باز تعریف می کند. بنابراین ماکیاوللی به سیاست خودآیینی می دهد و منطق درونی سیاست را به مثابه ی علمی مستقل مورد بررسی قرار می دهد. ماکیاوللی نجات میهن، دوام دولت و آزادی مردم را به عنوان اساس و غایت اندیشه سیاسی معرفی می کند و با دو اصطلاح خاص خود یعنی حقیقت موثر و ویرتو، به تکوین انتولوژی یا اتمسفر جدیدی که این ساحت جدید بدان نیازمند است، می پردازد و راه را برای غایت مذکور هموار می کند. با حقیقت موثر منطق میان «بود و نمود» و «عمل و اثر» را بر هم میزند تا ساختار دیالکتیکی جدیدی از معنای فضلیت در جهت نجات میهن ایجاد کند و با ویرتو نه تنها قدرت را از چنگال بخت بیرون می کشد بلکه ایده ی ویرتو را صرفاً معادل هر خصلتی می داند که در حفظ زندگی و حراست از آزادی کشور عملا به کار آید. و در نهایت فضیلت را تنها به ابزاری در دست سیاست برای دوام میهن تنزل می دهد.
نقدی بر کتاب ویتگنشتاین و غایت فلسفه: نه نظریه و نه درمان(مقاله علمی وزارت علوم)
هر علمی ازطریق مبانی آن شناخته می شود. یکی از مبانی علم که در شناخت آن بسیار اثرگذار است «غایت» علم است. در فلسفه نیز فلاسفه براساس تعریفی که از آن دارند غایتی برای فلسفه در نظر می گیرند . در این مقاله بر نظر ویتگنشتاین درمورد غایت فلسفه تمرکز شده است. محور اصلی برای وصول به این مقصد کتاب ویتگنشتاین و غایت فلسفه: نه نظریه و نه درمان، اثر دنیل هوتو، است که وی در آن «غایت فلسفه» ازنظر ویتگنشتاین را بیان می کند. هوتو بحث خود را از منطق آغاز می کند. سپس تفاسیر قدیمی تر درخصوص غایت فلسفه درنظر ویتگنشتاین را مطرح می کند و آن ها را به چالش می کشد. وی ابتدا تفسیر نظریه ای و مابعدالطبیعی وسپس تفسیر درمانی را، که بنابرآن بسیاری از ملاحظات رساله بی معناست، نفی می کند و درپایان، تفسیری نو از غایت فلسفه درنظر ویتگنشتاین ارائه می کند که مبتنی بر توصیف، و براساس عمل گرایی در زندگی روزمره است. البته به این تفسیر هوتو نیز انتقاداتی وارد است و لازم است تا برخی مؤلفه های آن بازبینی شود.
مطالعه تطبیقی آرای مرتضی مطهری و آیزایا برلین در باب آزادی؛ مبتنی بر مؤلفه های کنش گر، مانع و غایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار سعی شده با رویکردی تحلیلی و با اتخاذ تعریف تعدیل یافته مک کالوم از آزادی به عنوان چارچوب نظری به مقایسه تطبیقی آرای مرتضی مطهری و آیزایا برلین در باب آزادی پرداخته و مسیر متفاوت ساخته شدن این مفاهیم را نظاره کرد. بر این اساس در ذیل مؤلفه «کنشگر انسانی»، به مقایسه مباحث انسان شناسانه دو اندیشمند پرداخته، در ذیل مؤلفه «مانع» به موانع ایجابی- سلبی آزادی که کنشگر از آن ها آزاد است- نیست پرداخته و در پایان در ذیل مؤلفه «غایت»؛ به مقایسه اهداف و غایاتی که هر یک از این دو اندیشمند از آزادی دارند پرداخته شد. در نگاه برلین ازآنجاکه انسان موجودی نامتعین است و می بایست خود، به وجود خویش تعین بخشد؛ آزادی، ارزشی ابزاری به حساب نیامده و خود غایت است. آزادی اولویت دارترین ارزش محسوب می شود، زیرا قرار است فرد با استفاده از آن وجوه ناقص و ناکامل و نامتعین خویش را بنا به میل و اراده خود تحقق بخشد. اما در نگاه مرتضی مطهری ازآنجاکه انسان موجودی فطرت مند است که سرشتی بالقوه متعین داشته و لذا دارای غایاتی مشخص است، آزادی اعتبار می شود تا فرد بتواند در مسیر رشد و تکامل خود گام بردارد. یعنی آزادی ابزاری است که انسان صرفاً با استفاده از آن می تواند به غایات والای خود دست یابد.
بررسی غایتمندی افعال طبیعی و تبیین نوآوری های ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آنچه در این باب قابل توجه است اینکه در مورد غایتمندی طبیعت برخی منکر غایت به معنی مالاجله الحرکه هستند وتنها ماالیه الحرکه برای فاعل طبیعی اثبات می کنند. مقاله حاضر با روش عقلی- تحلیلی به این نتیجه رسیده که جمهور حکمای قبل از ملاصدرا از آنجا که منکر علم و شعور افعال طبیعی بوده اند، نتوانسته اند علت غایی را برای فاعل طبیعی اثبات کنند ولی ملاصدرا و شارحان او همواره در صدد اثبات شعور و غایتمندی طبیعت برآمده اند و تبیین های مختلفی را برای آن ارائه داده اند. ابتکار و نوآوری ملاصدرا در این باب طرح دو اصل تساوق و ترابط وجود و شعور و تفاوت میان شعور و رویه است. او به واسطه اصالت وجود و تشکیک آن، همه موجودات را دارای علت غایی می داند و به گونه ای این مسأله را قیاس می کند که منافاتی برای اجتماع دو معنای غایت در فعل طبیعت ملحوظ نگردد.