مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
ادراک حسی
حوزه های تخصصی:
مقاله (Is Justified True Belief Knowledge) «آیا باور صادق موجه، معرفت است؟» -که توسط ادموند گتیه(Edmund Gettier) نوشته است- یکی از معروف ترین مقالات در حوزه معرفت شناسی معاصر است. این مقاله بسیار کوتاه، تنها با ذکر دو مثال نقض، تعریف رسمی از معرفت را به چالش کشیده و دربارهآن مشاجرات و راه حل های زیادی از سوی معرفت شناسان مطرح شده است. مقاله حاضر به نقد و بررسی این دو مثال از منظر معرفت شناسی اسلامی پرداخته و با طرح ارتباط علّی، درصدد پاسخ دادن به این اشکالات بر آمده است. تفاوت اصلی که این ارتباط علّی با ارتباط علّی گلدمن دارد؛ در این مطلب است که از منظر معرفت شناسی اسلامی، معرفت گزاره ای وابسته به سطح عمیق تری از معرفت است که می توان آن را معرفت حضوری نامید. بر این اساس، طرح ارتباط علی میان واقعیت خارجی و معرفت گزاره ای با واسطه معرفت حضوری صورت می گیرد و در آن پدیدارهای حسی، معلولی برای واقعیت خارجی و نمودی از آن به شمار می آیند و ذهن پس از دریافت این معرفت حضوری (پدیدارهای حسی) با مفهوم سازی و حکم، معرفت گزاره ای را تشکیل می دهد. این ارتباط علّی اساسا جایگاه معرفت زایی دارد و تحقق آن، برابر با شکل گیری زنجیره معرفت برای فرد است و از همین رو، برقرار نشدن این زنجیره علّی به شکل مناسب در مثالهای نقض گتیه، دلیلی برای معرفت نبودن باورهای صادق موجه در آن است.
بررسی انتقادی تجرد حافظه در فلسفه ی صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
می دانیم فلسفه ی صدرایی حافظه را مجرد و غیرمادی به شمار می آورد و از این جهت در برابر فلسفه های پیش از خود و نیز دانش های امروزی قرار می گیرد. در این نوشتار درصددیم به نوعی به داوری میان این دو دیدگاه مخالف بپردازیم. بدین منظور نخست به گزارش ادله ی فلسفه ی صدرایی پیرامون تجرد حافظه می پردازیم – خواه در فلسفه ی خود صدرا خواه در فلسفه ی شارحان او. پس از گزارش ادله ی تجرد حافظه، نشان خواهیم داد دیدگاه علمی رایج در مورد حافظه و چگونگی بقای صورت های حسی و خیالی بر تجرد صدرایی ترجیح فراوان دارد و پذیرفتنی تر است. پس با پیش نهادن یک تبیین مادی ساده ی بدیل به نقد ادله ی پیروان فلسفه ی صدرایی در این زمینه پرداخته و مغالطه های آن ادله را نشان خواهیم داد. هم چنین نشان خواهیم داد که اشکال خطای حافظه اشکالی است که حافظه ی مجرد و حضوری بودن یادآوری را به جد به چالش می کشد. در پایان خواهیم دید خود صدرا و برخی از شارحان او نیز همواره به لوازم تجرد این امور پای بند نمانده اند. بدین سان به روش عقلی و با ابزارهای منطقی دیدگاه ها را تحلیل کرده و سنجیده ایم و هر از گاهی به دستاوردهای دانش های امروزی نیز استناد کرده ایم.
پدیدار شناسی ادراک حسی و تجربه ادراکی خانه بومی (مطالعه موردی مدبق خانه های منطقه موکریان)(مقاله علمی وزارت علوم)
پژوهش حاضر به کاوش معنای معماری خانه های بومی منطقه موکریان ایران برخاسته از حسیت و تجربه ادراکی می پردازد. هدف نهایی پژوهش، نگرش ناب به حس و خانه در جهت کشف رابطه عمیق آن ها و بیان یک روش علمی برای هویدایی ادراک حسی معماری و تجربه ادراکی خانه توام با افشا نمودن و آشکارگی میزان درگیری حس ها با فضا و اهمیت خصایص هستندگی مستخرج از تجربه ادراکی در خانه های موکریان است. پژوهش، ابتدا با رویکرد پدیدارشناسی وسپس به روش توصیفی تحلیلی انجام گرفت و نظام تحلیل آن، روش کیفی وکمی است و از روش هفت مرحله ای کلایزی و نرمافزار MAXQDA برای تجزیه و تحلیل اطلاعات و ارائه مقوله هسته و از نرم افزار SPSS جهت سنجش آن استفاده شده است. محقق با انجام مصاحبه های باز و عمیق و ثبت تحریرهای میدانی در ذیل سرفصل های تجربه زیسته و خصائص هستندگی نسبت به گردآوری اطلاعات در خصوص یکی از فضاهای خانه به نام «مدبق(فضای پخت نان)» اقدام نموده و تفاسیر مهم با مشارکت ساکنان و تاکید بر "ادراک حسی مدبق " و " ماهیت تجارب انسانی"، تحت 45 عبارت مهم و سپس نهایتا 9 تم معنی شناسایی و تدوین گردید. سپس، با یکپارچه کردن، مقایسه و تعمق پیرامون معیار های به دست آمده، یک مقوله هسته تحت عنوان " «خانه موکریان» : این همانی انسان، فضای انسان ساخت و محیط" به عنوان معنای حقیقی خاص خانه های منطقه موکریان ایران انتخاب گردید. یافته های پژوهش مبین این است که توام با حضور آگاهانه انسان در فضا، ادراک نهایی فضا بر اساس گستره آمیزه ای ازحس ها بدون برتری مشهود هیچ یک از آن ها (خصوصا بینایی) اتفاق می افتد و نهایتا عملا این شخصیت هستنده است که بر هستی فضای خانه و محیط آن رسوخ می کند وبا آن ها یکی می شود.
مدل مفهومی رابطه انسان و محیط شهری در فرایند ادراک بر پایه آرای فلاسفه ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال بیستم مهر ۱۴۰۲ شماره ۱۲۴
5 - 12
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: ادراک فضا، بر پایه رابطه دوسویه انسان و محیط و در پی یک فرایند تدریجی شکل می گیرد. موضوع ادراک فضا با تمامی دانش هایی که دغدغه آنان آفرینش مکان زیست نیکو برای انسان است پیوند داشته و ریشه در ادبیات تخصصی علوم محیطی دارد، اما مفهوم ادراک به عنوان موضوعی شناخت شناسانه مورد توجه دیگر گستره های دانش از جمله فلسفه هست، ولی که کم تر مورد اقبال پژوهشگران دانش محیطی بوده است. آگاهی از چیستی ادراک و تبیین سازوکار آن و نقشی که در شناخت هستی دارد از دیرباز مورد توجه فیلسوفان نیز بوده است. بازگشت به آرای فیلسوفان سرزمین مان برای شفاف سازی مفهوم و فرایند ادراک و کاربرد آن در دانش طراحی محیط شهری موضوع اصلی این پژوهش است. میزان کارآمدی نظرات فلاسفه برای شفاف سازی ویژگی های ادراک و مراتب آن و چگونگی فرایند ادراک فضای شهری مبتنی بر آن مورد سؤال این نوشتار است.
هدف پژوهش: هدف این پژوهش بهره گیری از آرای فیلسوفان ایرانی برای بازشناسی مفهوم ادراک و ویژگی های کاربردی آن در طراحی محیط است.
روش پژوهش: این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی و برگرفته از مطالعات کتابخانه ای و تحلیل متون و کاوش در اندیشه فیلسوفان گزیده به شیوه استدلال منطقی است و به استنتاج موضوع ادراک از دو بٌعد ماهوی (سرشت ادراک) و رویه ای (ساختارو فرایند آن) در گستره دانش فلسفه وکارآمدسازی آن در گستره دانش طراحی شهری می پردازد.
نتیجه گیری: نتایج بررسی ها نشان می دهد که بهر ه مندی از اندیشه های فیلسوفان ایرانی درشفاف سازی ماهیت و ویژگی های چهارگانه ادراک شامل: فرایندی بازآفرینانه، اثرپذیری، کنشگری و پویایی و نیز تدقیق ساختار فرایند ادراک محیط شهری سودمند است. این نوشتار در پایان با بهره گیری از دو پایگاه نظری فلسفه و طراحی شهری به صورت بندی مدل مفهومی «رابطه ادراکی انسان و شهر» پرداخته و کارکرد و برون داد هر مرتبه از فرایند ادراک را معرفی می کند.
ارتقا کیفی ادراک حسی ساکنین فضاهای سکونتی از منظر دیدگاه پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی توسعه شهری و منطقه ای سال هشتم بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۴
135 - 179
حوزه های تخصصی:
امروزه در فضاهای سکونتی به دلیل عدم توجه معماران به مؤلفه های ادراکات حسی ساکنین و عدم توجه به تأثیر حواس بر فرآیند ادراک آنان، نظاره گر تنزل کیفیت سطح زندگی و همچنین رضایتمندی نامطلوب ساکنین در محل سکونتشان می باشیم. با توجه به آنکه نگرش های پدیدارشناسانه در حوزه فضاهای سکونتی کمتر موردتوجه پژوهشگران قرارگرفته است، این پژوهش از دیدگاه پدیدارشناسانه مرلو پونتی و نظریات برگرفته از آن بهره گرفته است و بر آن است تا به ارائه راهبردهایی به جهت ارتقا کیفی ادراکات حسی ساکنین فضاهای سکونتی بپردازد. این پژوهش از منظر روش شناسی توصیفی-تحلیلی و پیمایشی است. ابزار این پژوهش پرسشنامه و جامعه آماری آن 50 نفر از متخصصان حوزه معماری می باشد. برای تعیین اعتبار یابی پرسشنامه از نرم افزار Smartpls2 استفاده شده و به جهت اولویت بندی داده ها از آزمون فریدمن در نرم افزار Spss استفاده شده است. یافته ها نشان می دهند که مواد و مصالح بوم آورد و آشنا با انسان جهت ایجاد حس خاطره انگیزی با مقدار آماره تی 3.47، انعطاف پذیری و سیالیت فضا با مقدار آماره تی 3.44 و بهره گیری از نماد و نشانه ها با مقدار آماره تی 3.12 بیشترین تأثیر را بر ارتقا کیفی ادراک حسی ساکنین فضاهای سکونتی ایفا می کنند که به تفصیل بیان می گردد.
تأملی تحلیل گرایانه به ژانر تمثیلی فیل و خانه تاریک مولانا با تکیه بر نظریه نومن و فنومن کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴۷
71 - 88
حوزه های تخصصی:
مقوله های نومن و فنومن یا بود و نمود از جمله مبانی مهم در نظام فلسفی ایمانوئل کانت تلقی می شوند. وی از ره گذر این مسایل، پیامد اندیشه های فلسفی خود را درمورد اثبات ناپذیری نومن خدواند و شناسایی و معرفت جهان، تبیین کرده است. مولانا در گفتمان ژانر تمثیلی فیل و خانه ی تاریک در پی این بوده تا از مجاری مفاهیم ادراک حسی و شناخت گرایی تجربی به موازات بهره گیری از شکل وارگی و شاکله سازی تخیل به تفهیم ابعاد پدیداری و ناپدیداری بپردازد. از آن جا که بین سرشت قدرت درک بی-واسطه ی عرفان و وجه استدلالی عقلانی فلسفه تفاوت و تمایزی وجود ندارد، این مقاله می کوشد تا با تکیه به همین استدراک علمی به واکاوی و تحلیل این گفتمان تمثیلی عمل نماید. مساله ی اساسی پژوهش این است: آیا مولانا توانسته تا از طریق میانجی سازی تخیل و مفاهیم حسی ادراکی و تجربی ادراکی به شناخت شناسی شی فی نفسه و پدیدارها دست یابد؟ داده های این پژوهش با شیوه ی تحلیلی توصیفی به روش مطالعه ی کتاب خانه یی گردآوری شده است. به طور کلی یافته های این مقاله نشان می دهد که مولانا از روی آگاهی و منظومه ی فکری عرفان در راستای ابعاد شناخت شناسی نومن خداوند و فنومن پدیدارها و اشیا مبادرت ورزیده است. البته به فراوانی تلاش کرده تا موضوع فهم و درک زمان را با ایجاد سیری منطقی و منسجم رعایت کند.
تبیین تطبیقی نگرش ابن سینا، سهروردی وابن عربی درباره علم و ادراک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۸
131 - 162
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر درصدد تبیین علم و ادراک و انواع و مراتب آن از دیدگاه دو حکیم بزرگ،ابن سینا (370- 428ه .ق) و شیخ شهاب الدین سهروردی (549-587 ه .ق) وپدر عرفان نظری، محیی الدین عربی (560-638ه . ق)، معروف به شیخ اکبر است. این بزرگواران هر کدام علم و اداراک را به گونه ای تعریف کرده اند.ابن سیناهمچون طبیعیون، قائل به انطباع صور مرتسمه نزد ذهن است و سهروردی در باب ابصار، نظریه انطباع ابن سینا و نظریه خروج شعاع (دیدگاه ریاضیون)را رد کرده و اشراق حضوری نفس را ملاک رؤیت، و اساس علم و ادراک را حضور و ظهور شیء می داند. به نظر ابن سینا، علم و ادراک شامل چهار نوع: حسی، خیالی، وهمی و عقلی است ولی سهروردی آن را سه نوع می داند و علم وهمی را در خیال مندرج می نماید. ابن سینا قائل به این است که نفس، اشیاء محسوس و متخیل را از طریق آلات، ادراک می کند و مجردات و کلیات را به ذات خود درک می کند. وی قائل به مادی بودن حواس ظاهری و قوای باطنی است و برای هر کدام در مغزجایگاه خاصی قائل است.(ابن سینا، 1364: ص159) ولی عقل راغیر مادی می داند و مدرک هم در هر صورت غیر مادی است ولی سهروردی ادراک خیالی را نیز مجرد می داند و برای صور خیالی جایگاه مادی قایل نیست و از طریق آن عالم مثال را نیز ثابت می کند.ابن عربی نیز نظریه انطباع را رد می کند و برای صور خیالی جایگاه مادی قایل نیست. وی بنا بر نظریه ی خلق مدام می گوید، علم، تجلی دائم خداوند بر دلهایی است که سرگرمی های دنیا آن ها را محجوب نکرده باشد. علم حقیقی همراه با عمل است و نتیجه آن بهشت معنوی است. وهیچ چیز نورانی تر از علم نیست که بر آن نوری بتاباند و جایگاه آن قلب آدمی است.
واکاوی کیفیت انتزاع مفاهیم فلسفی بر اساس مبانی حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۱)
105 - 123
حوزه های تخصصی:
دیدگاه مشهور اینست که مفاهیم فلسفی یی مانند وجود، وحدت، علیت و ضرورت، هیچگونه مابازائی در خارج ندارند و حتی بفرض اینکه این مفاهیم در خارج مابازاء داشته باشند نیز انسان توان درک آنها را ندارد، زیرا مواجهه انسانها با دنیای محسوسات از طریق حواس است و حواس نیز تنها توان درک کیفیات محسوس اشیاء را دارند و حتی قادر به درک تمام عوارض هم نیستند. با پذیرش این دو مطلب، راه انتزاع مفاهیم فلسفی از واقعیات محسوس خارجی بطورکلی بسته بنظر میرسد. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی، بر اساس برخی از مبانی حکمت متعالیه ازجمله تقرر و ثبوت مفاهیم فلسفی در خارج، نحوه وجود نفس و کیفیت ادراک آن درصدد اثبات این مطلب است که مفاهیم فلسفی، مستقیم و بدون واسطه از خارج و از دل ادراکات حسی بدست می آیند. اگرچه این نظریه در آثار صدرالمتألهین وجود ندارد اما مبانی فلسفی وی، زمینه و بستر چنین تبیینی را بخوبی فراهم میکند.
مقایسه تجرد ادراکهای حسی و خیالی با بُعد چهارم افزایشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۲)
31 - 44
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهمی که در فلسفه صدرایی مغفول مانده، «بُعد چهارم افزایشی» است. اساس «دیدگاه افزایشی زمان» آینده معدوم است ولی هر کدام از زمانهای گذشته و حال، ثابت در جای خود قرار دارند. اندیشمندان مسلمان گرچه بتصریح متوجه چنین تقریری نبوده اند، اما لازمه برخی سخنان فلاسفه صدرایی درباره تجرد ادراک حسی و خیالی و حافظه، همین دیدگاه است؛ «هنگامیکه چیزی را ادراک حسی خیالی میکنیم، این ادراک درست بهمان صورت پدید آمدن خود، در ذهن باقی میماند». در این مقاله نشان خواهیم داد که درواقع این دیدگاه ارتباطی به تجرد ندارد و در صورت درستی ادلّه تنها میتواند «بُعد چهارم افزایشی» را اثبات کند. در این راستا، پیشینه بعد چهارم افزایشی را در فلسفه های پیشاصدرایی نیز بصورت انتقادی بررسی خواهیم کرد؛ بویژه این ادعای سهروردی را که محتوای چهاربعدگروی افزایشی را بصراحت به برخی نسبت داده است: «چون هر یک از حرکتها موجود شده اند، پس کل حرکتها نیز موجود شده و آنها اجتماع در وجود دارند».
ادراک حسی و مبانی فلسفی آن از نظر ابن سینا و لایب نیتس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادراک حسی، همواره یکی از مباحث موردتوجه فیلسوفان بوده و درحوزه معرفت شناسی در تأمین شناخت های انسان، نقشی اساسی ایفا کرده است. ابن سینا به عنوان فیلسوف مشائی مسلمان با اعتقاد به وحدت نفس، جدایی و تکثر قوا در انجام دادن افعال، و بیان چگونگی تعامل و ترابط قوای حسی و عقلی، به مسئله ادراک حسی توّجه ویژه داشته و به تفصیل بدان پرداخته است. در عصر روشنگری که اصحاب عقل همه چیز را با محک عقل می سنجیدند و با شدت و حدتی غیرمنتظره، عقل و تجربه را منفک از یکدیگر می دانستند، لایب نیتس با اتکا به شناخت وسیع و جامع خویش درباره حکمای مَدرسی و تلاش برای تلفیق عناصر فلسفه قدیم یونان با نظرات جدید، مابعدالطبیعه خاص خود را براساس اصول منتخب از منطق ارسطویی شکل داد و نظریه وحدت عمیق دو قوه حساسه و فاهمه را برخلاف فلاسفه پیش از خود، به گونه دیگری ترسیم کرد. در مقاله پیشِ روی، درپی بررسی و مقایسه این دو نگاه فلسفی نتیجه گرفته ایم اگرچه هردو فیلسوف به امکان پذیرنبودن شناخت حقیقت اشیای محسوس معتقدند و آن را محدود به شناخت خواص، اَعراض و لوازم اشیا می دانند، به دلیل وجودداشتن اختلاف نظر مبنایی در تفکر فلسفی شان که در جهان بینی، بینش وحدت گرایانه و کثرت گرایانه، و اصول فلسفی آن ها ریشه دارد، هرکدام به نحوی کاملاً متفاوت از دیگری به ضرورت ادراک حسی و نقش محسوسات اذعان داشته و ضمن تأکید بر عقل و روش عقلی، به حس و روش تجربی نیز توجه کرده اند.
بازشناسی مولفه های تأثیرگذار بر ادراک حسیِ فضای معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۱۶ پاییز ۱۳۹۶ شماره ضمیمه ۴۸
۸۶-۷۱
حوزه های تخصصی:
این مقاله نوشتاری پیرامون شناسایی برخی از مهم ترین مولفه های تأثیرگذار بر ادراک حسیِ فضای معماری است. یکی از بسترهای پژوهشی که امروزه در حوزه نظری معماریِ معاصر مطرح است، بحث فضای معماری و نحوه ادراک آن است. که در این میان صاحب نظرانی مانند پیتر زومتور، یوهانی پالاسما، رودولف آرنهایم، والتر بنیامین، مارک اوژه و غیره نظریاتی را در مورد چگونگی ادراک فضای معماری مطرح کرده اند ولیکن خودِ معماران همواره بر این باورند که ابزاری که برای نمایاندن فضای ساخته شده در اختیار دارند برای چنین امری کامل و کافی نیست یعنی همواره مولفه هایی در زمینه ادراک حسی فضای معماری وجود دارد که معماران قادر به انتقال آنها از راه ابزار موجود نیستند چرا که این مولفه ها شامل مولفه های شناخته شده پیشین نیستند. مولفه هایی که چه بسا اهمیتی هم پایه با سایر مولفه های ظاهری همیشگی داشته باشند و نوعِ حضور هر یک از آنها تغییرات قابل توجهی را در نحوه ادراک انسان از فضا ایجاد کند. این پژوهش با تکیه بر روش پژوهش کیفی و تحلیلی با زمینه ای مبتنی بر بررسی چگونگی ادراک فضا از دیدگاه علوم مختلف آغاز شده و به تدریج وارد حوزه شناخت بیشتر از مقوله ادراک حسی و مفاهیم مرتبط با آن می شود. هدف از این نوشتار، بازشناسی و توجه به زوایای پنهانی است که در ادراکِ فضای معماری نقش قابل توجهی دارند ولی در اکثر مواقع مورد غفلت واقع می شوند، شناختِ این مولفه ها می تواند یاری گرِ معماران در ارتقاء کیفیت طراحیِ آنها از طریقِ شناسایی مولفه های تأثیرگذار بر ادراک حسی فضای معماری باشد. پرسش پژوهشیِ مطرح شده در این تحقیق عبارت است از اینکه: مولفه های تأثیرگذار بر ادراکِ حسی فضای معماری شامل چه مواردی می باشد؟ و هر یک از این مولفه ها چگونه از طریق کاربرِ فضا ادراک می شوند؟ در نهایت و در پاسخ به پرسشِ پژوهشیِ مطرح شده، مولفه های تأثیرگذار بر ادراک حسیِ فضای معماری شامل 12 مورد مطرح می شوند و برای هر یک معادل هایی از به کارگیریِ آن مولفه در طراحیِ فضایِ معماری آورده می شود؛ چهار مورد برگرفته از مطالعات نظری پایه که شامل مولفه های تأثیرگذار بر ادراکِ آشکارِ (بالفعلِ) فضایِ معماری هسنند (مولفه های فرهنگ، جنسیت، سن و رنگ) و 8 مورد که توسط نگارنده اضافه شده است و شامل مولفه های تأثیرگذار بر ادراکِ پنهانِ (بالقوهِ) فضایِ معماری هستند (مولفه های زمان، تأثیر عاطفی، معنا، ادراکِ جسمی، ادراکِ روانی، شهود، هم نشینیِ حواس و حضور انسان).
نظریه ادراک حسّی از حنین ابن اسحاق تا سهروردی؛ رویکردی تحلیلی و تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ علم دوره ۲۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۳۳)
153 - 171
حوزه های تخصصی:
هر فیلسوف، به ویژه هر معرفت شناسِ بزرگی را دغدغه ادراک حسّی، مخصوصاً ابصار، بوده است. این بدین خاطر است که ادراک حسّی، به ویژه ابصار، اساسی ترین راه ارتباط ما با جهان خارج است و همه حالت های شناختی ما به نوعی با آن در ارتباط اند. نظریه های ادراک حسّی، که بر محور ابصار می چرخند، از سنّت یونانی و رومی به سنّت اسلامی راه می یابند. نکته سنجی ها در این باب با حنین ابن اسحاق آغاز می شود. با بزرگ ترین چرخش در تاریخ این مسأله، توسط ابن سینا و ابن هیثم، ادامه می یابد تا اینکه به سهروردی می رسیم. او دیدگاهی کاملاً فلسفی ابراز می دارد و نظریه ادراک حسّی (ابصار) خود را از فیزیک، فیزیولوژی، و هندسه می پیراید. ما در این جستار، با رویکرد تحلیلی و تاریخی، هم نظریه ادراک حسّی (ابصار) دانشمندان عالم اسلام، از حنین ابن اسحاق تا سهروردی، را روشن می سازیم هم سیر تاریخی بحث را تا فلسفیِ محض شدنِ نظریه ادراک حسّی نشان می دهیم. در این میان، نقش علوم در این سیر و نقش تعامل دانش ها در پیشرفت دانش را نیز می توان دید.
الگوی پنج ضلعی منابع شناسایی و ترتیب تفضیلی آنها در ساختار شناسایی صدرایی و کارتزینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معرفت شناسی که به امکان، چیستی، منابع و قلمرو شناخت میپردازد، یکی از مهمترین مبانی خود را بر شناخت منابع شناسایی انسان بنیان نهاده است. معرفت شناسان معاصر از پنج منبع معرفت بعنوان منابع شناخت انسان نام میبرند: ادراک حسی، عقل، درون نگری، گواهی و حافظه. در میان فیلسوفان جهان غرب و اسلام، دکارت در غرب و ملاصدرا در جهان اسلام، در مورد مسئله شناخت، بویژه منابع آن، نظریه پردازی کرده اند که دیدگاهشان به الگوی پنج ضلعی یی که معرفت شناسان معاصر مطرح میکنند نزدیک و قابل تطبیق است. ملاصدرا و دکارت، آغاز معرفت را با حس و پایان آن را در عقل میبینند؛ با این تفاوت که عقل در حکمت متعالیه اگرچه اتمّ مراتب ادراک است، اما هنوز به پایان راه نرسیده و این درون نگری مبتنی بر شهود است که پایان بخش معرفت حقیقی است. در مکتب شناختی ملاصدرا و دکارت، ادراک حسی، عقل و درون نگری، تولیدکننده معرفت، گواهی انتقال دهنده، منبع اجتماعی و عام معرفت، و حافظه، نگهدارنده و مخزن معرفت قلمداد میشود.
بررسی دو رویکرد متفاوت از مقوله ادراک حسی در فلسفه ملاصدرا و راهکاری درون ساختاری برای گریز از چالش معرفتی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۷۷)
33 - 58
حوزه های تخصصی:
مسئله ادراک حسی در فلسفه ملاصدرا به گونه ای سامان یافته است که زمینه تفسیر دوگانه ایده آلیستی و رئالیستی را از آن ممکن می کند. طبق رویکرد نخست از ادراک حسی با برتری و اولویت ذهن و تصورات حاصل از آن نسبت به تعینات جهان خارج، بستر تفسیر ایده آلیستی در نظام معرفتی صدرایی ایجاد می شود و بر اساس رویکرد دوم وحدتی بین انسان و جهان خارج برقرار می شود که حائلی میان انسان و عالم نخواهد بود. لازمه رویکرد دوم ایجاد فاصله از مبانی ایده آلیسم ذهنی است. این در حالی است که بر اساس رویکرد اول امکان خروج از ایده آلیسم عینی با پیچیدگی بیشتری رو به رو می شود. در پژوهش حاضر تلاش بر این است که به شیوه توصیفی- تحلیلی بستر شکل گیری این دو رویکرد بررسی شود و لوازم متفاوت هر دو رویکرد مورد واکاوی قرار گیرد. به همین منظور، با تمسک به راه کاری درون ساختاری، همچون اعتباری بودن تمایز میان عالم عین و عالم ذهن، عدم ارتباط چالش های ایده آلیسم عینی با مقوله ادراک حسی در نظام صدرایی ترسیم می شود.
شواهدی بر تعمیم نظریه ابصار سهروردی به دیگر ادراکات حسی و برخی از کارکردهای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
515 - 531
حوزه های تخصصی:
چگونگی دریافتِ محسوسات همواره در فلسفه اسلامی مورد بحث بوده است. چهار نظریه در تبیین فرایند ادراک حسی پایه ریزی شده است. پیش از شیخ اشراق، مشائیان در ادراکات حسی به انطباع و ریاضی دانان در خصوص ادراک بصری به خروج شعاع قائل بودند. سهروردی با نقد نظریات پیش از خود در خصوص ادراک بصری، بر اضافه اشراقی و ارتباط مستقیم نفس انسانی با مبصَرات خارجی تأکید دارد. او گرچه درباره کیفیت ادراک بصری به تفصیل سخن گفته است، اما به طور آشکار درباره کیفیت ادارک در دیگر حواس ظاهری سخنی به میان نیاورده است. این امر موجب شده است عده ای در تعمیم نظریه او به دیگر ادراکات حسی تردید کنند. ما در نوشتار پیش رو کوشیده ایم شواهدی بر تعمیم نظریه ابصار سهروردی به دیگر حواس ظاهری اقامه کنیم. و برای آنکه میزان اثر گذاری این نظریه را در نظام فلسفی او نشان دهیم، برخی از کارکردهای این نظریه را در نظام فلسفی او مورد مطالعه قرار داده ایم. در این نوشتار، سه شاهد بر تعمیم نظریه او به دیگر حواس ظاهری اقامه می کنیم که از میان این سه شاهد، دو شاهد از نوآوری های این نوشتار به شمار می رود. و در پایان،کارکردها این نظریه را در نظام الهیاتی فلسفی سهروردی مورد کنکاش قرار خواهیم داد.
رویکرد انتقادی به شهود عرفانی و صوفیانه
منبع:
کلام و ادیان سال ۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۸)
19 - 36
حوزه های تخصصی:
بحث از منابع و ابزار شناخت و معرفت و حدود و دامنه معرفتی هرکدام، یکی از مسائل جنجال برانگیز و اختلافی در حوزه معرفت شناسی است که از دیرباز مورد بحث و نظر صاحب نظران می باشد. بعضی با رویکرد افراطی، راه معرفت را منحصر در حس و تجربه دانسته و برخی دیگر راه عقل و پاره ای صرفا مکاشفه قلبی را یگانه مسیر شناخت حقیقت برشمارده اند که این دیدگاه را متعلق به مشهور صوفیان می دانند. در سوی دیگر، برخی منتقدین تصوف اساساً منکر معرفت زا بودن شهود قلبی شده و مسیر کشف و شهود را به دلیل آمیختگی آن با خطا و لغزش و اغلاط معتبر ندانسته اند. حال آنکه در یک نگاه معتدلانه از سوی پاره ای از معرفت شناسان، هرکدام از ابزار های معرفتی انسان مثل حس، عقل و شهود قلبی بخش ها و ابعادی از حقایق و وقایع را برای انسان بر ملا می سازد. این جستار، تلاش دارد با طرح اشکالات وارده به شهود عرفانی؛ در جهت نقد دیدگاه افراطی که راه معرفت را منحصر در شهود قلبی می داند گام برداشته و به تقویت نگاه معتدلانه در این زمینه همت گمارد.
ادراک حسی و مسئله خطا نزد ارسطو و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۸ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۱
253 - 275
حوزه های تخصصی:
ادراک حسی یکی از حوزه های جدید فلسفه معاصر است که ناظربه شناسایی متعلَّق اصلی ادراک حسی و امکان تصور متعارف از ادراک حسی است. محور مسئله ادراک حسی، خطای حسی و توهم است؛ به نحوی که پاسخ به اشکال خطای حسی و توهم، تعیین کننده پاسخ ما به متعلَّق حقیقی ادراک حسی خواهدبود. ارسطو و مشّائیان مسلمان، به ویژه ابن سینا، به خطای حسی توجه کرده اند؛ اما در راستای تعیین حقیقت ادراک حسی آن را مبنا قرارنداده اند. ما در این مقاله باتکیه بر استدلالِ بر خطای حسی نشان داده ایم که در آثار ارسطو از خطای حسی دو معنا وجوددارد که به دو برداشت راجع به حقیقت ادراک حسی منجر می شود. معنای متضمّن داده حسی منجر به پذیرش رئالیسم غیرمستقیم و معنای متضمّن خود شیء مادی منجر به پذیرش رئالیسم مستقیم می گردد. مفسران و فیلسوفانِ پس از ابن سینا، به ویژه خواجه نصیر، اغلب با درنظرگرفتن چیزی شبیه به تفسیر داده حسی، نوعی رئالیسم غیرمستقیم را از دیدگاه های ابن سینا ترویج کرده اند که تحت عنوان «وجود ذهنی» پذیرفته شده است. ما نشان داده ایم که با نظر به ملاحظات فخر رازی، تفسیر شیء مادی از خطای حسی در ابن سینا نیز همچون ارسطو ممکن است؛ ازاین رو نوعی رئالیسم مستقیم را می توان به ابن سینا نسبت داد که با مادی دانستن ادراک حسی و خیالی در فلسفه ابن سینا نیز سازگار است.