مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
ادراک حسی
حوزه های تخصصی:
تجربهی دینی» امری فراگیر و همگانی است، امّا اندیشهی تجربهی دینی (یعنی تجربهی دینی به عنوان فصل مهمی از مباحث فلسفی و دین شناختی) اندیشهی جدیدی است که در دورهی جدید (مدرنیته) و در کانون مباحث فلسفهی دین، فلسفهی عرفان، الهیات، پدیدارشناسی دین، روانشناسی دین و دین پژوهی تطبیقی طرح شد. مباحث متنوع بسیاری در قلمرو تجربهی دینی مطرح شده است؛ تعریف تجربهی دینی، ماهیت و حقیقت آن، تجربه و تفسیر (ذات گرایی و ساختیگرایی در تجربهی دینی و عرفانی) و حجیّت معرفت شناختی تجربهی دینی، از جملهی مسائل مهمی است که در فلسفهی دین و دین پژوهی معاصر
مورد توجه اندیشمندان واقع شده، و موجب شکلگیری نظریات مختلفی در این عرصه شده است.
نویسنده، در مقالهی حاضر که هدف عمدهی آن،«ماهیتشناسی تجربهی دینی» است، پس از تبیین بحث و طرح مباحث مقدماتی و زمینههای ظهور تجربهگرایی دینی، به نقد و بررسی سه نظریهی مهم در باب سرشت تجربهی دینی میپردازد:
1 ) نظریهی حسی بودن تجربهی دینی (دیدگاه شلایرماخر و ...)؛
2 ) همانندی تجربهی دینی با ادراک حسی (دیدگاه آلستون)؛
3 ) تبیین ما فوق طبیعی تجربهی دینی (دیدگاه پراودفوت).
در ضمن بحث از ماهیت تجربهی دینی، مباحث دیگری نیز به تناسب مطرح شده است، برخی از این مباحث عبارتند از : تجربه و تفسیر یا این مسأله که آیا تجارب دینی دارای هستهی مشترکی هستند؟ (ذاتگرایی و ساختیگرایی)، کثرت گرایی دینی و .... همچنین در پایان هر یک از نظریات سهگانه پیرامون ماهیت تجربهی دینی، موضع هر کدام از آنها نسبت به مسألهی موجّه سازی باور دینی از طریق تجربهی دینی (حجیّت معرفت شناختی تجربه دینی) به طور اجمال بیان شده است.
تجربه ی دینی بر اساس نظریه ی رودلف اتو و ریچارد سوئین برن(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
از بحثهایی که امروزه در فلسفهی دین به آن توجه شایان میشود، بحث تجربهی دینی میباشد. هر چند که تجربهی دینی ـ مکاشفه در اصطلاح فرهنگ اسلامی ـ سابقهای دیرین به درازای تاریخ دین دارد، ولی نقد و بررسی آن در دین و موجه ساختن عقاید دینی پیشینهای کوتاه دارد. در این مقاله سعی بر آن است که، ضمن ارائهی تعریفی از تجربهی دینی، مسائل اساسی مطرح در آن ذکر شود. لذا به بررسی آراء دو تن از متفکران برجسته در این حوزه پرداخته شده است؛ رودلف اتو و
ریچارد سوئین برن. عمدهترین تلاش اتو در کتاب «مفهوم امر قدسی» منعکس شده است، که در این جستار به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است. آن گونه که میکائیل مارتین ذکر میکند، تقسیمبندی تجربهی دینی توسط سوئین برن، یکی از جامعترین و واضحترین تقسیمبندیهایی است که در ادبیات معاصر به چشم میخورد. لذا این نوشتار درصدد است با رویکردی توضیحی، و نه لزوماً نقادانه، تصویر روشنی از بحث «تجربهی دینی» سوئین برن ارائه نماید. البته نقطهی مرکزی در بحث از سوئین برن، استدلالی است که او، براساس تجربهی دینی، برای اثبات وجود خداوند، اقامه کرده است؛ استدلالی که در آن اصل زودباوری به کارگرفته شده تا موجه بودن باور به وجود خداوند براساس تجربهی دینی به اثبات رسد.
بررسی نقش بنیادی ادراک حسی در تولید معنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با گذر از نظام مطالعات زبانی مبتنی بر ساختگرایی که تقابلگراست و همچنین پشت سر گذاشتن نظام روایی مطالعات معنایی که برنامهگرا میباشد و تولید معنا را تابع نظامی منطقی میداند، مسأله رجوع به سرچشمههای ادراک حسی دخیل در تولید معنا مطرح میگردد که هدف آن در نظر گرفتن نوعی هستیشناسی تولیدات زبانی است. چنین هستیشناسی سبب میگردد تا جریان تولید معنا با شرایط حسی ـ ادراکی گره بخورد و دیدگاهی پدیدار شناختی در تولیدات زبانی مطرح گردد که پیش شرطهایی غیرزبانی را برای تولید معنا قائل است. از جمله این پیش شرطها در نظر گرفتن مرکز یا پایگاهی است که از آنجا همه جریانات اصلی دخیل در تولیدات زبانی هدایت شوند. این مرکز یا پایگاه حسی ـ ادراکی خود ایجاد کننده نوعی «حضور» است که براساس آن فضایی تنشی شکل میگیرد که از دو ویژگی مهم گسترهای و فشارهای برخوردار است. یعنی این که هم دامنه حضور در آن میتواند از صفر تا بینهایت در نوسان باشد و هم اینکه شدت حضور در آن میتواند از کم رنگترین تا پر رنگترین متغیر باشد. همین امر سبب میگردد تا ما با لایههای متفاوتی از حضور مواجه باشیم که در یک سوی آن حضور پر یا اشباع شده قرار دارد و در سوی دیگر آن حضور تهی، محو و غایب. همین انواع حضور مرتبط با عملیات ادراک حسی که ما در این مقاله به بررسی شرایط شکلگیری و ابعاد آنها خواهیم پرداخت سبب میگردند تا جریان تولید معنا به جریانی سیال و غیرکلیشهای تبدیل گردد. برای روشن شدن هر چه بهتر موضوع با ارائه شعری از سهراب سپهری نشان خواهیم داد چگونه فضای تنشی در گفتمان ادبی منجر به بروز معنای سیال میگردد.
جایگاه خیال در نظام فلسفی فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خیال نزد فارابی قوه¬ای است که عهده¬دار حفظ صور محسوسات و تجزیه و ترکیب آنها و محاکات از محسوس و معقول توسط صور محسوس است. فارابی خیال را واسط میان ادراک حسی و عقلی و تنها راه دست¬یابی جمهور به حقایق معقول می¬داند و نیز خیال از دیدگاه وی تنها طریق هدایت مردم به سعادت عقلانی است. او خیال را در تبیین نبوت به کار برده است. حقایق و سعادت معقول به واسطة وحی به عقل و قوای خیالی نبی افاضه می¬شود. خیال در اندیشة فارابی دارای کارکردهای سیاسی اجتماعی است. سیاستمداران و رؤسای مدینة فاضله، افعال اجتماعی را که در رسیدن به سعادت نقش دارند به قوای خیالی جمهور منتقل می¬کنند.
آیا افلاطون مرتبه عالم محسوس را پایین آورده است(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افلاطون را معمولاً سرسلسله کسانی می شمارند که عالم محسوس و اشیای طبیعی را در برابر عالمی معقول و موجوداتی ماورای طبیعی قربانی کرده اند. این سخن تا اندازه ای درست است. در آثار افلاطون به شواهد فراوانی برمی خوریم که از پایین تر بودن مرتبه عالم محسوس نسبت به مرتبه عالم معقول، و پایین تر بودن مرتبه ادراک حسی نسبت به مرتبه معرفت عقلی، حکایت می کند. اما اولاً، کسانی جلوتر از او بوده اند که حس و محسوسات را بی اعتبار خوانده اند؛ ثانیاً، شکاکیت نظری و آشفتگی عملی ناشی از حس گرایی باعث شده است که افلاطون در عالمی معقول به دنبال یقین نظری و ثبات عملی بگردد؛ و ثالثاً، عالم محسوس در نظر او بهره مند از واقعیت است و همین بهره مندی باعث می شود که نتوانیم آن را توهم محض بشماریم. وجود عالم محسوس و ادارک حسی آن مقدمه ای ضروری برای رسیدن به معرفت عالم معقول است. از منظر هستی شناختی نیز فرض عالم معقول چیزی از واقعیت عالم محسوس نمی کاهد.
مبانی پدیدارشناسی اخلاق(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پدیدارشناسی اخلاق تنها رشته ای است که می تواند جنبه های تجربی یا کیفی قلمرو ارزش ها را بررسی کند و همانند روان شناسی اخلاق صرفاً به جنبه های کارکردی آن محدود نیست. پدیدارشناسی یا تجربه پدیداری به چند معنا به کار می رود و آنچه در این جا مورد نظر است، پدیدارشناسی به معنای از سرگذراندن حالتی ذهنی به صورت اول شخص است، اما در مورد این که کدام حالات ذهنی می توانند تجربه پدیداری داشته باشند، اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی برای آن خصیصه پدیداری را لازم می دانند و برخی نمی دانند؛ کسانی هم که لازم می دانند، یا خصیصه پدیداری را مختص به ادراکات حسی می دانند یا در مورد حالات ذهنی غیرحسی هم قائل به خصیصه پدیداری اند. در این مقاله به چگونگی امکان پدیدارشناسی اخلاق بر اساس این سه دیدگاه و مسئله اشتراک و تمایز میان تجربه های اخلاقی می پردازیم و در پایان، به دو اشکال که درباره امکان پدیدارشناختی اخلاق مطرح شده می پردازیم.
رویکرد التفاتی به ادراک حسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از مقاله حاضر بررسی نظریه التفاتی در باب ادراک حسی است. این نظریه تلاشی برای ارائه تبیینی از ادراک حسی است که درصدد است افزون بر موارد ادراک حسی غیرواقعی ارتباط ذهن با عین در ادراک حسی واقعی را نیز توجیه کند .
در این نظریه، ادراک حسی، اعم از واقعی و غیرواقعی، عبارت است از یک حالت ذهنی التفاتی که بازنمودی را عرضه می کند. با اینکه اکثر التفات گرایان متعلق تجربه حسی را شی فیزیکی می دانند اما در نظر آنان شی فیزیکی در تحقق ادراک حسی ضرورتی ندارد و به بیان دیگر، ارتباط ذهن با عین شرط لازم شکل گیری ادراک حسی نیست. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که تبیین التفات گرایانه از ادراک حسی، با این فهم شهودی که حواس می توانند جهان فیزیکی را بر فاعل شناسا عرضه کنند، هماهنگ نیست و از این رو، با نوعی شکاکیت قابل جمع است.
بررسی «اثبات جهان خارج جسمانی» با تأکید بر دیدگاه صدرالمتألّهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرسش اصلی ما در این پژوهش این است که: «آیا وجود جهان خارج جسمانی اثبات پذیر است؟» نویسنده ابتدا تلاش کرده است، با بررسی متون و منابع فلسفه اسلامی، گزارشی اجمالی از دیدگاه فیلسوفان مسلمان درباره «اثبات جهان خارج جسمانی» ارائه کند؛ در این گزارش، به دیدگاه فارابی، ابن سینا، بهمنیار، شیخ اشراق، و محقّق طوسی اشاره شده است. نویسنده سپس، با تمرکز بر دیدگاه صدرالمتألّهین در این باره، به بررسی ابعاد گوناگون این دیدگاه پرداخته است. این پژوهش با روش تحلیلی ـ عقلی انجام شده است. بر پایه این روش، همه مقدّماتی که در شکل گیری دیدگاه صدرالمتألّهین نقش داشته ـ خواه مقدّماتِ نمایان و خواه مقدّمات پنهان ـ به طور صریح در مقاله ذکر شده اند.
نقش تهذیب نفس در کسب معرفت از نگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارتباط علم و اخلا ق از مسائل مهمی است که همواره در مباحث معرفت شناسی مطرح است. در همین راستا تأثیر طهارت و تزکیه نفس بر کیفیت حصول معرفت از موضوعات جالب و بنیادین این مسئله است. در این نوشتار ابتدا پس از بررسی کلی دیدگاه فیلسوفان مسلمان درباره علم و چگونگی حصول ادراک، مشخص میگردد که حقیقت علم، امری وجودی و افاضهیی از عالم بالا بر قلب (نفس) انسان است. جستجو در آثار ملاصدرا نشان میدهد که حصول ادراک در سه مرحله» حسی، خیالی و عقلی در اثر اتحاد با صور مثالی و عقل مجرد صورت میگیرد و در این راستا موانعی چون تعلق خاطر به امور مادی و خواهشهای نفسانی باعث عدم دریافت قابلیت لا ز م جهت کسب معرفت حقیقی میشود و در نهایت وجود طهارت و تزکیه نفس مهمترین عامل کسب یقین معرفی میگردد.
پژوهشی در باب ارتقای اعتبار علمی نقدهای معماری تکنیکی برای استخراج معنای جامع اثر معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر اثر هنری و به تبع معماری به عنوان یک هنر، واجد وجوه معنایی متنوعی است که مخاطب برخی از این وجوه را در قالب یک ادراک واحد دریافت می کند. مخاطب هنگام مواجهه با اثر تنها وجوهی را درک می کند که جهان ادراکی وی اجازه دریافت آنها را می دهد. از سویی جهان ادراکی اشخاص خاص آنها و در میان افراد متفاوت است. این امر سبب می شود دریافت های مخاطبین (و از جمله منتقدین) در بسیاری وجوه معنایی اثری واحد، گاهی بسیار متفاوت از یکدیگر باشد. این تفاوت می تواند اعتبار بحث نقادانه را کم رنگ کند. بنابراین کشف معنایی جامع که اولاً فراتر از جهان ادراکی شخص منتقد باشد و حداکثر وجوه معنایی اثر را شامل شود و ثانیاً صحت آن مورد توافق طرفین بحث باشد برای افزایش اعتبار نقدهای معماری ضروری است. در این راستا پرسش هایی در رابطه با این معنای جامع بدین صورت مطرح می شود : چگونه می توان به معنای عقلی جامع دست یافت که وسعت معنایی بیشتری از ادراکات شخصی داشته باشد ؟ معنای مذکور چگونه می تواند مورد توافق مجموعه مخاطبان اثر معماری واقع شود ؟
فرضیه ای که در این تحقیق مطرح می شود چنین است : معنای جامع یک اثر معماری را می توان در قالب مجموعه ای از صفات با بعد معنایی معین تر و محدودتر ارایه کرد به گونه ای که بر کلیت ادراک حسی اثر منطبق باشد.
این تحقیق پس از آزمون فرضیه مذکور صحت آن را تأیید می کند. به این معنا که برای امکان یک نقد معماری با اعتبار علمی بالاتر، می توان معنای یک اثر معماری را در قالب مجموعه صفات معین بیان کرد. که از نظرات جامعه مخاطب استخراج شده است، این مجموعه صفات بر ادراک حسی فراگیر از آن اثر منطبق است.
واکاوی دیدگاه های صدرایی پیرامون فرآیند ادراک حسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صدرالمتألهین از چند زاویه به ادراک حسی نگریسته است و از این رو، دیدگاه هایی را ارائه داده است که ناسازگار به نظر می رسند. محور بحث این پژوهش نخست تحلیل ارتباط این آراء و دیگر بررسی و تبیین سازگاری یا ناسازگاری آنها است. بنابراین مباحث آن در دو گام مورد بررسی قرار می گیرد. در گام اول نظریه معروف انشایی بودن احساس مطرح گردیده و سعی شده است تا چند تلقی فکری از ملاصدرا به عنوان عوامل تأثیر گذار بر طرح این اندیشه معرفی شود. همچنین نظریه وجود بودن این ادراک ها مطرح شده است و پس از اشارت به برخی از مبانی این نگرش، لوازم احتمالی آن، مانند: حل اشکالات وجود ذهنی، اتحاد مدرِک و مدرَک، مطابقت ادراک با عوالم و حضوری بودن علم، مورد بررسی قرارمی گیرد. با نگاه عمیق به این تلقی از احساس، آشکار می شود که این لوازم هر یک خود یک نظریه اند و دیگر دیدگاه ها را در پی دارند. بنابراین نوعی همبستگی و تلازم بین این اندیشه ها وجود دارد. درگام دوم به طور روشمند، سازگاری و یا ناهمخوانی نظریه هایی همچون انشایی بودن ادراک حسی، افاضه آن از عالم امر، مشاهده صورت های مثالی به هنگام احساس و تنزل نفس در این مقام، مورد بررسی قرار می گیرد. چگونه ممکن است ادراکی، هم در اثر خلاّقیت و فعّالیت نفس ایجاد شود، هم از سوی واهب افاصه گردد، هم نتیجه مشاهده طبایع غیرجسمانی از طریق حواس مثالی و عقلی باشد و هم با تنزل نفس ادراک کننده به مرتبه طبیعت و حواس جسمانی حاصل شود؟ اینها عمده مسائلی است که به طور مستند مورد بررسی قرار گرفته اند و در باره آنها داوری می شود.
ادراک حسی: مقایسه دیدگاه ابن سینا و تئوری های جدید علوم اعصاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه یکی از مباحث مطرح در حوزه های مختلف فلسفی، روان شناسی و علوم اعصاب مانند فیزیولوژی و نوروسای کلوژی، مسئله ادراک حسی است. از میان فلاسفه، ابن سینا فیلسوفی است که با دقت نظر و ژرفنگری خاصی مسایل مربوط به ادراک حسی را تبیین نموده است، به گونه ای که با گشودن افق های جدید در این خصوص راهگشای بسیاری از فیلسوفان و حتی پزشکان در مباحث مربوطه بوده است. با توجه به آن که مطالعات مربوط به ادراک، مطالعاتی چند بُعدی و میان رشته ای است، طرح و تبیین آن در حوزه های مختلف علمی و فلسفی با مبانی متفاوت صورت پذیرفته است. با مقایسه نظر ابن سینا ـ به عنوان حکیم و فیلسوفی جامع علوم ـ و اندیشمندان علوم اعصاب در زمینه « ادراک حسی» رگه ها و تأثیراتی از نظریات و ابن سینا در آرا فلاسفه و پزشکان پس از او مشاهده می شود. این تأثیر در مباحثی چون توجیه مسئله حس و فرآیند ادراک حسی، شناسایی زوج های عصبی مغزی، عملکرد اختصاصی مناطق قشر مغز، تقسیمبندی حسها، ادراکات حسی کاذب قابل پیگیری است.
در مقایسه این دو دیدگاه علاوه بر تبیین نقاط اختلاف آن ها، هم در مبانی نظری و هم در مسایل خاص، به تحلیل و بررسی موارد اشتراک متعدد نیز پرداخته شده است.
حجیت معرفت شناختی تجربة دینی نزاع آنتونی کنی و جف جوردن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آنتونی کنی، بر آن است که تجربه های دینی حجیت معرفت شناختی ندارند. استدلال او، بر تحلیل ماهیت تجربة دینی مبتنی است. از نظر او، تجربة دینی یا ادراک حسی است یا ادراک غیر حسی. با توجه به این که نمی توان تجربة دینی را ادراک حسی دانست، لاجرم باید ادراک غیر حسی باشد؛ اما ادراک غیر حسی دانستن تجربة دینی، مستلزم آن است که نحوه ای از وحی باشد و لازمة وحی دانستن تجربة دینی، فرض وجود خدا پیش از تحقق تجربة دینی است. از نظر جف جوردن، استدلال کنی راه به جایی نمی برد؛ زیرا، مهم ترین مقدمات استدلال کنی عبارت اند از مقدمة (2) (تجربه های دینی ادراک حسی نیستند) و مقدمة (4) (اگر تجربه های دینی ادراک غیر حسی باشند، در این صورت به تنهایی نمی توانند باور به خدا را توجیه کنند). جوردن با تحلیل مقدمة (2) آن را کاذب می داند. از سوی دیگر، از نظر او، مقدمة (4) فقط در صورتی صادق است که دیدگاه گزاره ای دربارة وحی صادق و دیدگاه غیر گزاره ای کاذب باشد؛ اما هیچ دلیل قانع کننده ای بر صادق دانستن دیدگاه گزاره ای و کاذب دانستن دیدگاه غیر گزار ه ای دربارة وحی وجود ندارد. و با پذیرش دیدگاه غیر گزاره ای، مقدمة (4) صادق نخواهد بود. ما در این مقالة به بررسی نزاع این دو و داوری در این باره پرداخته ایم. جوردن دربارة مقدمة (2) درنهایت معتقد می شود که می توان تجربه های دینی حسی داشت؛ اما نگارنده، ادلة او در این باره را بررسی و رد کرده ام. دربارة مقدمة (4) نیز استدلال جوردن را ناقص و ناکافی دانسته آن را رد کرده ام
نظریه باری مشاهدات1 در بوتة نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیدگاهی که می گوید مشاهدات فاعل شناسا، وابسته به شبکة بینشی معرفتی وی، انعطاف پذیر بوده و از آموزش ها، تربیت ها و انتظارات او متأثر است دیرزمانی است که جایگاه ویژه ای را در مباحث فلسفة علم به خود اختصاص داده است. در برابر این دیدگاه، اعتقاد به وجود لایه ای نفوذ ناپذیر از مشاهدات مطرح است که از صلبیت و خلوص برخوردار بوده، ساختار تربیتی و معرفتی مشاهده گر تأثیری در آن ندارد. در این مقاله تلاش خواهیم کرد تا بر اساس نظریات دو تن از فلاسفة علم معاصر، چرچلند و فودور، که به ترتیب از شاخص ترین مدافعان دیدگاه های مذکورند، نظریه باری مشاهدات را مورد ارزیابی قرار دهیم و درنهایت، دیدگاهی آشتی جویانه مبتنی بر ادراک تشکیکی لایه ای ارائه کنیم؛ دیدگاهی که ضمن قبول صلبیت در مرتبة حس، به ادراکی فربه پذیر و انعطافی پس از حس و پیوستة با آن قائل است و نیازی نمی بیند که اختلاف در گزارشات و قضاوت های مشاهدتی را با انعطاف پذیری حواس فاعل شناسا توجیه کند.
رازگشایی وقوع خطا در ادراکات حسی در اندیشة خواجه نصیرالدین طوسی و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وقوع خطا در ادراک حسی، به کرات برای همگان رخ می دهد و رمز گشایی از کیفیت و منشأ وقوع آن می تواند در بسیاری از مسائل معرفت شناسی مؤثر باشد. با مراجعه به آثار فلاسفه ای هم چون خواجه نصیر الدین طوسی و علامه طباطبایی روشن می شود که هر دو فیلسوف معتقدند ادراک حسی حاصل تأثیر امر محسوس در اندام قوة حسی است. به گفتة خواجه و همچنین علامه، خطای در احساس امکان پذیر نیست بلکه منشأ وقوع خطا در ادراکات حسی را باید در تطبیق دادن محسوس با واقعیت خارجی جست وجو کرد که این امر در اصل از شئون عقل به شمار می رود، منتهی ادراک حسی از شرایط حصول حکم عقلی است. از نظر علامه، ادراکات حسی به علم حضوری برمی گردد و این، می تواند تأکیدی بر خطاناپذیری ادراک حسی باشد، ولی تصریحی در این مورد در آثار خواجه دیده نمی شود.
ادراک شنیداریِ متافیزیکی از منظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تلقی نگارنده، ادراک شنیداریِ متافیزیکی، به عنوان یکی از محمولات فلسفی، ادراکی است که عامل غیر مادی و غیر فیزیولوژیک به مثابه تمام کننده ادراک شنیداری در آن حضور دارد. در آثار فیلسوفان مسلمان به طور عام و در آثار ملاصدرا به طور خاص، درباره ادراک شنیداریِ متافیزیکی به عنوان یکی از راه های شناخت، مباحث مستقل و منسجمی مطرح نشده است. پژوهش مستقلی نیز در این باره صورت نگرفته است.
جستار حاضر در صدد آن است که بر اساس امکانات درونی فلسفه ملاصدرا و اقوال پراکنده او در این زمینه، مؤلفه ها و مختصات ادراک شنیداری متافیزیکی را مورد واکاوی قرار دهد. پرسش های محوری این پژوهش عبارت است از: چه سطوح و معانی ای از ادراک شنیداریِ متافیزیکی در آثار ملاصدرا مطرح شده است؟ چگونه می توان با استفاده از امکانات درونی فلسفه ملاصدرا تبیینی وجودی از سطوح غیر متعارف شنیدنِ متافیزیکی انسان ارائه داد؟
نتیجه به دست آمده از این جستار اینکه از آثار ملاصدرا می توان سه سطحِ ادراک شنیداری متافیزیکی و پنج ویژگی برای این ادراک استخراج و استنباط نمود. همچنین، بر اساس امکانات درونی فلسفه ملاصدرا می توان ویژگی دیگری با عنوان «شهود خدا در هر شنیده ای» را نیز رصد کرد که در قالب دو تقریر اثبات شده است.
واقع گرایی معرفت شناختی غیر مستقیم از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در معرفت شناسی معاصر، در باب ماهیت ادراک حسی و واقع نمایی آن، نظریات متعددی مطرح شده که از آن میان «واقع گرایی معرفت شناختی» بر این عقیده است که معرفت نسبت به جهان خارج ممکن بوده، عالم خارج مستقل از معرفت بشری وجود دارد و معرفت ما توصیفی از آن می باشد. واقع گرایی معرفت شناختی به دو قسم «مستقیم» و «غیرمستقیم» تقسیم می شود. در بدو امر چنین به نظر می رسد که نظریه ملاصدرا در باب ادراک حسی، با هر یک از واقع گرایی مستقیم و واقع گرایی غیرمستقیم وجوه مشترکی دارد. اما با اندکی تأمل تفاوتهای نظر ملاصدرا با هریک، به لحاظ دیدگاه خاص وی در باب هستی شناسی آشکار و پیدایش نوعی «واقع گرایی غیرمستقیم صدرایی» ناگزیر خواهد شد که در این مقاله به بیان آن پرداخته ایم. آموزه «اتحاد عالم و معلوم»، واقعیت مجرد و مثالی علم را به مثابه واسطه میان عالم و معلوم خارجی معرفی کرده و «تطابق وجودات طولی ماهیت» واقع نمایی ادراک حسی را تبیین می کند. اما به نظر می آید که ادراک یک شیء مادی که به واسطه و در پرتو ادراک یک وجود مجرد مثالی در عالمی غیر از عالم طبیعت به وقوع پیوسته، علیرغم سازگاری درونی که با دیگر آموزه های صدرایی دارد، از فهم متعارف از ادراک حسی به دور بوده و خود محل بحث است.
استدلال خطای حسی و امکان تصور متعارف از ادراک حسی در فلسفه علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۶ شماره ۶۹
حوزه های تخصصی:
یکی از مشکلات عمده و سنتی ادراک که گاهی در فلسفه معاصر «مسئله ادراک حسی» خوانده می شود، از پدیده خطای حسی ناشی شده است: اگر این نوع خطاها ممکن باشند، در این صورت ادراک حسی چگونه می تواند مطابق تصور متعارف ما از این ادراک باشد؟ تصوری که می توان آن را متضمن «بازبودن» و «آگاهی» ذهن نسبت به عالم دانست. مهم ترین نظریه مقابل تصور متعارف از ادراک حسی، ایدئالیسم است. علامه طباطبایی; در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم برای اجتناب از شبهات ایدئالیسم، به یک معلوم فطری به معنای متعارف در باب علم اجمالی ما به عالم توسل جسته است؛ اما با رد تصور متعارف از ادراک حسی توسط ایدئالیست، پاسخی تفصیلی در قالب تحلیل خطای حسی ارائه می دهد. علامه خطای حسی را نه در مراحل احساس، بلکه در تطبیق حکم قوه خیال به حکم حس یا به عبارتی «تداخل قوا» می داند؛ از این رو ظاهراً از نظر علامه ویژگی تجربه حسی، به واسطه حضور خود متعلقات متعارف ادراک حسی تبیین می شود. اگرچه علامه در نهایة الحکمة پاسخ تفصیلی به تقریر جدید اشکال خطای حسی نداده است، از مجموع سخنان ایشان در باب ادراک حسی نیز پاسخی متفاوت از نظریه های رایج ادراک حسی، از جمله تبیین ویژگی پدیداری تجربه حسی، می توان استنتاج نمود. در این مقاله نخست پس از تشریح مؤلفه های تصور متعارف از ادراک حسی، به این موضوع می پردازیم که چگونه امکان خطاهای حسی این تصور را به چالش می کشند؟ درنهایت دیدگاه علامه در اصول فلسفه و روش رئالیسم و سایر آثار ایشان در باب امکان تصور متعارف از ادراک حسی مورد بررسی و تحلیل می گیرد.
فرایند"خویش" فهمی انسان در نظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کیفیت ادراک ذات، در آثار ابن سینا به طور تفصیلی تحلیل و بررسی نشده است. با بررسی مبانی نظری شیخ در تحلیل فرایند ادراک، روشن می شود که پدیده احساس در مرحله نفس حیوانی به عنوان مبدأ معرفت(ادراک برآمده از حس) و علم(ادراک برآمده از عقل)، بدون انفعال حواس از محسوس محقق نمی شود. در پس احساس، عقل یا وهم با شکل گیری ادراک حسی و خیال، به طور دفعی، بدیهیاتی ازقبیل «تمایز» اشیاء و شعور به ذات را به عنوان متعلقات معرفت درک می کند. همراه با ادراکات حسی، عقل هیولانی و بالملکه به عنوان دو مرتبه نخست عقل، در تعامل با نفس حیوانی و به واسطه خیال، ادراک معقول را آغاز می کنند؛ عقل هیولانی که مقدم بر دیگر مراتب عقل است، به مثابه هیولای نخستین، عاری از هرگونه فعلیت و صورت معقول یا محسوس است؛ ازاین رو، تمام ادراکات دریافت شده از خیال و وهم در مرتبه عقل بالملکه و یا بالفعل برای نفس ناطقه حاصل می شوند. بنابراین «خویش فهمی» انسان نیز به عنوان ادراکِ علمیِ معقول از خود که فراتر از شعور و درک معرفتی به ذات است از مرحله عقل بالملکه به بعد و مبتنی بر فعالیت اولیه بدن و قوای حسی محقق می شود.