مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
ادراک حسی
منبع:
قبسات سال بیست و سوم بهار ۱۳۹۷ شماره ۸۷
221 - 242
حوزه های تخصصی:
بحث خلاقیت نفس انسان در رشته ها و حوزه های مختلفی چون روان شناسی و تعلیم و تربیت - به ویژه از جنبه شیوه های پرورشی آن در انسان - مورد توجه واقع شده است. در فلسفه و عرفان اسلامی نیز این بحث در دو حوزه معرفت شناسی، کرامت و اعجاز مطرح می شود. ملاصدرا با توجه به اصول نفس شناسی و معرفت شناسی ویژه خود هم جنبه معرفت شناختی و هم خلاقیت را در حوزه اعیان خارجی بحث کرده است. وی در حوزه معرفت شناسی خلاقیت بر این باور است که هرچند خلاقیت نفس از جنبه های خداگونگی انسان است، اما خداوند ابداع و خلق از نیستی می کند؛ حال آنکه نفس انسان در همه مراحل ادراک حسی، خیالی و عقلی از مواد، وسایط و ابزار استفاده می کند و خلاقیت و ابداع نفس به معنا و کاربردی که برای خداوند لحاظ می شود، درباره انسان صادق نیست. این پژوهش بر آن است که این جنبه معرفت شناختی خلاقیت را در ادراکات حسی، خیالی و عقلی با استناد به عبارات خود ملاصدرا در مهم ترین آثارش بررسی و تحلیل کند و در پایان برخی فایده های مهم آن را - نظیر اثبات مقدمات معاد جسمانی و تحقق سعادت و کمال حقیقی انسان - با وصول به مرتبه عقل، به اجمال بیان کند.
رابطه ادراکِ حسی، کمال و لذت با زیبایی در استتیکِ کریستین وُلف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیدگاه کریستین ولف درباره ادراک حسی که چارچوبی لایب نیتسی دارد، اساس استتیک او را برمی سازد. او با توجه به ماهیت واضح ولی مغشوش ادراک حسی در این چارچوب، مفهوم کمال و لذت را تبیین می کند و از همین معبر ره به تعریف زیبایی می برد. به این ترتیب، از نظر او، کمال همانا توافق یا هماهنگی کثرات یا انبوهی از اشیاء یا اجزای آن هاست؛ لذت، حاصل شهود کمال در اشیاء است؛ و زیبایی هم عبارت است از کمال شیْ ء از آن حیث که برای ایجاد لذت در ما مناسب است. با این اوصاف، در این مقاله قصد داریم ماهیت ادراک حسی نزد او و رابطه ادراک حسی، کمال و لذت را با زیبایی در استتیک او بکاویم تا مشخص شود چگونه علم استتیک به طور عام از دل مباحث معرفت شناختی و به طور خاص از بطن ادراک حسی بیرون می آید. در نهایت ، با در نظر داشتن این مهم که خود او مستقیماً داعیه نظریه مستقلی در حوزه استتیک نداشته، نقد و نظری بر لوازم مربوط به استتیک او خواهیم داشت تا حدود و ثغور نظریه عقل گرایانه مفرط او در برخورد با مسایلی چون دایره شمول زیبایی، مراتب زیبایی و اختلاف نظرهای ذوقی مشخص شود.
رابطه ادراک حسی با تجربه استتیکی و زیبایی در استتیک لایب نیتس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۳
175 - 194
حوزه های تخصصی:
شرح لایب نیتس از ادراک حسی برای درک سنت استتیک عقل گرایانه آلمانی در قرن هجدهم بسیار حایز اهمیت است. تأملات او در این باب چارچوبی دکارتی دارد و برای دیدگاه های او درباره تجربه استتیکی بسیار کانونی است. او با توجه به ماهیت واضح ولی مغشوش ادراک حسی، مفهوم کمال و لذت را تبیین می کند و از همین معبر ره به تعریف زیبایی می برد. کمال عبارت است از نیرو یا توانایی متحدساختن ویژگی های کثیر در یک ویژگی؛ لذت، از نظر او، عبارت است از احساس کمال در اشیا؛ زیبایی هم نزد او همانا تعمق یا تأمل بر امری لذت بخش یا خوشایند، یا کمال شیء است. در این مقاله قصد داریم پس از بررسی اهمیت لایب نیتس در استتیک آلمان، ماهیت ادراک حسی نزد او، و سپس رابطه آن را با تجربه استتیکی، کمال، لذت و زیبایی در سپهر استتیک او بکاویم و در اخر هم نقد و نظری بر استتیک او داشته باشیم.
تحلیل معناشناختی«اِستِتیک» به مثابه نقد پدیدار شناختیِ شکل گرایی
جدل بین طرفداران برتری نقش امرمحسوس وامرمعقول در فرایند ادراکِ هنری بی گمان ازدیرینه ترین نزاعهای تاریخ فلسفه ی هنر و زیباشناسی به شمار می رود؛ نبردی که به محل مناقشه اصلی اردوگاه های تجربه گرا و عقل گرا بدل شده است. هدف اصلی مقاله در ارتباط با این پرسش است که ریشه ی راستین زیباشناسی به چه چیز باز می گردد و چگونه غفلت از این معنا به داوری هایِ زیباشناختیِ شکل گرایانه، غافل از ادراک حسی منجر می شود. این مقاله تلاش می کند به َمدد روش های تحلیل معناشناختیِ ریشه شناسی و اصطلاح شناسی، که ازاجزاء روش شناسی پدیدارشناختی به شمارمی آیند، با اشاره به بُن مایه ی «حسی» نهفته دربطن «اِستِتیک:Aesthetic»، به نقد نگره های شکل گرایانه ناب که مبتنی براستدلال های عقلی ومفهومی هستند؛ همچنین نگره های صرفا تجربه گرایانه که برعالم عینیّات و ماهیّت و جوهر ابژه های هنری تاکید می کنند پرداخته و ازاین رهگذر به مسیر پیش روی پدیدارشناسی به عنوان راه حلی برای کاهش فاصله بین امور محسوس ومعقول، یا دوگانه ی رئالیسم/ ایده آلیسم اشاره دارد .دربدنه ی اصلی مقاله به نظریه هایی که درتاریخ ِتحول زیباشناسی وفلسفه ی هنر با این تحلیل معناشناختی همراه هستند اشاره شده است.
ابن سینا؛ فیلسوفی تجربه گرا یا عقل گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۵۲)
97 - 114
حوزه های تخصصی:
معرفت شناسی به مثابه یک دانش و شاخه علمی در فلسفه اسلامی مطرح نبوده است ولی به فراخور مباحث وجودشناختی از مباحث ( به اصطلاح امروزی) معرفت شناسی نیز سخن می گفتند. هر چند رویکرد عقل گرایی و تجربه گرایی دارای ملاک های چندی است ولی قدر مسلم این است که این بحث و تقسیم از مباحث جدید معرفت شناسی است و چنین اصطلاحاتی، با رهیافت مطرح در معرفت شناسی، در تفکر فلاسفه اسلامی رایج نبوده است. در عین حال این مسئله در باب تفکرشان قابل طرح است که بر کدام طریق بوده اند: تجربه گرایی یا عقل گرایی؟ آنچه معروف و مشهور است این است که آن ها فیلسوفانی عقل گرایند و ابن سینا نیز چنین است. در این تحقیق چهار ملاک برای عقل گرا یا تجربه گرا بودن بیان شده است: 1- وجود و عدم ادراکات فطری 2- به لحاظ ابزار کسب معرفت 3- به لحاظ خاستگاه تصدیق4- وجود و عدم تصدیقات ترکیبی پیشینی؛ سپس با مراجعه به عبارات ابن سینا، عقل گرا یا تجربه گرا بودن دستگاه معرفتی وی را بر اساس هر معیار بررسی کرده و در نهایت این فرضیه را قوت بخشیده است که، نه بطور کلی بلکه در اکثر ملاک ها وی به تجربه گرایی متمایل تر است تا عقل گرایی! لذا می توان به جمع این دو دیدگاه؛ یعنی «اصالت عقل و تجربه» در تفکر ابن سینا رأی داد.
ماهیت ادراک حسی و اعتبار آن از منظر حکمت عقلانی وحیانی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۶ شماره ۷۰
113 - 142
حوزه های تخصصی:
ادراک حسی یکی از مسائل بسیار مهم در معرفت شناسی است. مسئله اصلی این مقاله بررسی ماهیت و اعتبار ادراک حسی در چارچوب حقیقت گرایی است. در این مقاله از برخی یافته های وحیانی بهره گرفته شده است. گرچه امروزه این یافته ها چندان پنهان نیستند که استناد به وحی در آنها ضروری باشد، اما یکی از اهداف مقاله نشان دادن این نکته است که اگر متفکران مسلمان به این یافته ها توجه می کردند، بیش از هزار سال پیش به یافته های این مقاله می توانستیم دست یابیم. در این مقاله هم از ماهیت ادراک حسی و هم اعتبار آن تحلیلی جدید ارائه شده است. شاید جذاب ترین یافته مقاله این نکته باشد که بدون انکار شخصی بودن مفاهیم شخصی، آنها را حاصل تجرید دانسته و عقل را عامل این تجرید شمرده است. نویسنده تلاش کرده است دو موضوع را به اثبات برساند: نخست اینکه ادراک حسی عبارت است از ادراک امری طبیعی با واسطه اندام حسی در حین تأثیر آن امر طبیعی بر یکی از اندام حسی ؛ دیگر اینکه ادراک حسی مسبوق به ادراکی اجمالی پیشین از همان شیء محسوس است. در این ضمن، تحلیلی جدید از اقسام مفاهیم نیز ارائه شده است.
تحلیل جایگاه آگاهی در علم النفس ارسطو از منظر فلسفه ذهن معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اصطلاح آگاهی در فلسفه ذهن معاصر، ریشه در خوانش روان شناختی دکارت و افلاطونیان کمبریج در قرن هفدهم دارد؛ ولی می توان افق دیدگاه ارسطو درباره ادراک حسی را از جهاتی خاص به مبحث آگاهی در فلسفه امروز نزدیک کرد. ارسطو بحث ادراک حسی را در چارچوب رابطه نفس- بدن طرح می کند، بنابراین ابتدا با تحلیل معنایی جوهر، به رابطه نفس- بدن می پردازیم. در مرحله بعد ساختار «ادراک ذهنی ذاتاً آگاه» در علم النفس ارسطویی تحلیل می شود که قابل تطبیق با نظریه بازنمودگرایی مرتبه اول در فلسفه ذهن معاصر است. امکان خوانش ناتورالیستی از ادراک در فلسفه ارسطو وجود ندارد، زیرا مبنای رویکرد ناتورالیستی به آگاهی را باید در فیزیک مدرن جستجو کرد. نهایتاً دو خوانش نوین از علم النفس ارسطو تحت عنوان نظریه شخص و کارکردگرایی مطرح و تحلیل انتقادی می شود.
فلسفه اسلامی متأخر و دانشِ ما به جهان خارج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از زمان دکارت و طرح استدلال های شکاکانه، دانش به جهانِ خارج یکی از دغدغه های فیلسوفان معرفت شناس غرب بوده است . این پرسش در فلسفه اسلامیِ سنتی مسئله نبوده است و در دوران اخیر و پس از آشنایی فیلسوفان مسلمان با فلسفه جدید غرب، برخی فیلسوفان اسلامی متأخر برای پاسخ به «شکاکیت درباره جهان فیزیکی»، در صدد اثبات وجود جهان مادّی برآمده اند . تأمّلات آنها درباره موضوع به دو راهبرد متافیزیکی منتهی شده و آنها یا از راه توسّل به «اصل علیّت» و یا از راه «ضرورت مطابقت ادراک های حسّی با اشیای فیزیکی» بر وجود جهان خارج استدلال کرده اند . این مقاله نشان می دهد که هیچ کدام از این استدلال ها نمی توانند مدعاهایشان را اثبات کنند . به علاوه حتی اگر استدلال های ایشان در اثبات نتیجه مورد نظر موفّق باشند ، استدلال معروف و قوی «از راه جهل» به نفع شکاکیت در برابر این استدلال ها مقاوم است .
صورت بندی نظریه ابن سینا درباره کیفیات محسوس(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال پانزدهم پاییز ۱۳۸۹ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
64 - 82
حوزه های تخصصی:
برخی کیفیات محسوس را کیفیات اشیای بیرونی می دانند؛ برخی از طرفداران این دیدگاه معتقدند که ما در ادراک حسی به طور مستقیم و بی هیچ واسطه ای از این کیفیات مطلع می شویم و برخی دیگر از طرفداران این دیدگاه معتقدند که ما به واسطه امور دیگری به این کیفیات علم پیدا می کنیم. برخی دیگر هم کیفیات محسوس را کیفیات خود ذهن یا حس می دانند. در این مقاله نشان داده می شود که ابن سینا طرفدار تقریر خاصی از واقع گرایی نامستقیم است؛ یعنی این دیدگاه که کیفیات محسوس کیفیت های اشیای بیرونی اند و مُدرِک به واسطه صورت های انتزاعی خاصی از آنها مطلع می شود.
آزادی به مثابه سرچشمه ابداع در هنر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال هجدهم پاییز ۱۳۹۲ شماره ۳ (پیاپی ۷۱)
65 - 87
حوزه های تخصصی:
زیر عنوان آثار هنری، آثاری آفریده شده و میشوند که نه شمارشپذیرند و نه عمر کسی کفاف میدهد تا همه را بخواند و ببیند و بشنود. فلسفۀ هنر و حسانیّات، هنر و امر زیبا را بهلحاظ ماهیت، خاستگاه، تأثیر، شرایط ذاتی و التزام به حقیقت موضوع بررسی قرار دادهاند. در این مقاله، عمدهترین نظریههای فلسفی در باب هنر بهاجمال بررسی شدهاند. تولستوی، کانت، هگل، هایدگر و آدرنو هر یک به هنر و امر زیبا نگرشی دارند. یکی هنر را خودآیین و دیگری آنرا روح محسوسگشته میداند. هایدگر بر ظهور حقیقت در کار هنری تأکید دارد و تولستوی هنر را به رسالتی فرا میخواند. مرور مقایسهای این نگرشها، تمهیدی برای پاسخ به این پرسش است که آیا هنر فینفسه حقیقت را در صورتی محسوس متعین میکند؟ آنچه از آن دفاع کردهایم آن است که اگر فلسفۀ هنر اعتنایی نیز به آثار هنری و ملاکگرفتن آنها داشته باشد، پاسخ منفی است؛ در واقع، گوش هنرمندان چندان بدهکار نظریهپردازیهای فلسفی و زیباییشناختی نبوده است. آنان در خطاب به ادراک حسی، یعنی طرز بیان هنر مشترک بودهاند، اما در مضمون یا درونمایه التزامی نداشتهاند، مگر بنا به خواستی بیرونی (مثلاً هنر سوسیالیستی). سرچشمۀ ابداع در هنر، آزادی بوده است. سرانجام، این مسئله به خواننده واگذار میشود که آیا میتوان بیتوجه به آثاری که با عنوان هنر آفریده میشوند، دربارۀ هنر نظریهپردازی کرد؟
واقعیت ها و مسائل پیش روی نظریه های ادراک حسی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
ادراک حسی یکی از مهم ترین انواع حالات ذهنی است، زیرا در شکل گیری بسیاری از باورهای روزمره و اساسی ما، و در نتیجه در معرفت ما درباره جهان و حتی مهم تر اینکه در شکل گیری بسیاری از مفاهیم ما سهیم است. من در این مقاله به تفصیل درباره واقعیت های ادراک حسی که هر نظریه ای باید آنها را لحاظ کند می پردازم؛ واقعیت هایی همچون شفافیت، خطا و توهّم حسی و نیز درباره مسائل ادراک حسی، به ویژه مسائل متافیزیکی و معرفت شناختی، که هر نظریه ای باید به آنها پاسخی درخور دهد بحث می کنم. به نظر می رسد که نظریه های مربوط به ادراک حسی یا تجربه ادراکی بخشی از واقعیت ها و مسائل مربوط به تجربه ادراکی را نادیده انگاشته اند و تنها به برخی از آنها توجه کرده اند. من در این نوشته می کوشم تا نشان دهم که نادیده گرفتن برخی از این واقعیت ها و مسائل از سوی نظریه های ادراک حسی بدان دلیل است که در خود این واقعیت ها و مسائل تنشی وجود دارد و در نتیجه نظریه های مختلف ناگزیرند که برای تبیین دسته ای از این واقعیت ها و مسائل اولویت قائل شوند.
تبیین و نقد هرمنوتیک اشتراوس در زمینه تفسیر اندیشه های فلسفی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
لئو اشتراوس با تقلیل ذات جامعه به عقیده و ذات فلسفه به دانش، و رسم تضادی میان عقیده/دانش به این نتیجه رسید که فیلسوفان اغلب مجبور بوده اند به پوشیده نویسی و نوشتن بین سطور روی بیاورند. در نوشته های افلاطون، فارابی، ابن سینا، سهروردی و دیگر فلاسفه بزرگ می توان مویداتی برای لزوم پوشیده نویسی باشد. با این حال، چند نقد بر این نظریه وارد است: نخست، اشتراوس تمامی نظریه خود را بر مبنای تضاد دانش/عقیده استوار می سازد اما اگرچه میان آنها نوعی تضاد برقرار است، چنین نیست که مطلقاً همدیگر را طرد کنند؛ دوم، وجود فلاسفه ای که در فلسفه تقلید می کنند هم کلیت نظریه را نقض می کند و هم تقابل میان دانش/عقیده؛ و سوم، وجود سنت شرح نویسی وسیع در میان فیلسوفان غربی و اسلامی، نیز برخلاف نظریات اشتراوس است؛ چراکه دلیل موجهی وجود ندارد که فیلسوف صاحب نظر دم فروبندد ولی شارح، اندیشه ها را بازگو کند؛ و نیز، چهارم، وجود فلاسفه ای که همعصر و هموطن بوده اند، اما یکی اهل پوشیده نویسی و دیگری اهل صریح نویسی، نظریه هرمنوتیکی اشتراوس را مورد نقد جدی قرار می دهد؛ چراکه نشان می دهد پوشیده نویسی احتملاً سلیقه شخصی برخی از فلاسفه بوده است. در این مقاله نشان داده شده است که هرمنوتیک اشتراوس در عین نقاط قوّتی که دارد، نمی تواند به عنوان نظریه ای کلی و عمومی برای تفسیر فلسفه باستانی و اسلامی کاربرد داشته باشد.
بررسی نقش عناصر شهری در شکل گیری نقشه های شناختی کودکان (نمونه موردی کودکان 7 تا 10 سال شهر رشت)
حوزه های تخصصی:
از دهه 1960 میلادی تا کنون، در پژوهش های منظر شهری سیر تحولی از رویکردهای عینی تا ذهنی- ادراکی دیده می شود که وجه اشتراک همه این مطالعات تصویر ذهنی و نقشه شناختی است که در محیط شهری متاثر از مولفه های حسی و تجربیات شخصی است. هدف پژوهش حاضر، شناخت مولفه هایی است که منجر به ارتقاء کیفیت محیط در راستای توانمندسازی اجتماعی کودکان می شود. این پژوهش از ﻧﻮع کمی ﺑﻮده و ﺟﺎﻣﻌﻪ آﻣﺎری مدارس دبستان و پیش دبستان ﺷﻬﺮ رشت است. از اﺑﺰار نقشه های شناختی ﺟﻬﺖ ﺟﻤﻊآوری اﻃﻼﻋﺎت ﻣیﺪاﻧی مورد اﺳﺘﻔﺎده قرار خواهد گرفت. فاصله به عنوان متغیر تاثیرگذار مورد آزمون قرار گرفت و مشاهده شد هرچه فاصله عناصر محیط شهری از نقاط مقصد کودکان بیشتر می شود میزان تاثیر آن در ذهن کودکان جهت مسیریابی کاهش می یابد. حاصل مطالعه بر روی یافته ها، این است که ابعاد، نوع کاربری، فرم، رنگ، میزان ارتباط کاربری ها با نیازهای کودکان و فاصله از نقاط مقصد کودکان به عنوان مهمترین عوامل موثر در ثبت موقعیت عناصر بافت شهری در ذهن کودکان می باشد و می تواند در برنامه ریزی و طراحی شهری به منظور تامین هدف اصلی پژوهش لحاظ شود.
تاثیر ادراک حسی بر افزایش حس رضایتمندی در مساجد محله ای و ارائه الگوهای معماری ایرانی- اسلامی(نمونه موردی مساجد محله ای قزوین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسجد به عنوان مهمترین نمود معماری اسلامی، سنگری است که می توان از آن در جهت بازشناسی و مواجهه با تهدیدها و فرصت های پیش رو، احیای سرمایه های فرهنگی و ارزش های اسلامی استفاده نمود. بی تردید مسجد، در چارچوب الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و همچنین سیر کلی تحولات مطلوب ایران در عرصه فکر، علم، و زندگی به سوی تمدن نوین اسلامی ایرانی در نیم قرن آینده، مهم ترین پایگاه نقش آفرین در این زمینه می باشد. شناسایی ویژگی ها، اصول و ارزش های موجود در معماری و شهرسازی مساجد و همچنین تطبیق متناسب آنها با نیازهای دوره معاصر، هدف پژوهش حاضر می باشد. در تحقیق حاضر به روش پیمایشی به بررسی تاثیر مدل های ادراک حسی موثر بر افزایش رضایتمندی در مساجد محله ای شهر قزوین پرداخته شده است، و نیز پس از تبیین مدل ها و مولفه های ادراک حسی، معیارهای ارزیابی موثر بر افزایش رضایتمندی در مساجد استخراج و پرسشنامه طبق طیف لیکرت تنظیم شده است، و با روش مدل یابی معادلات ساختاری(SEM )روابط بین متغییرها و میزان تاثیر آنها تحلیل گردید. یافته های تحقیق وجود رابطه معنادار بین مولفه های ادراک حسی و رضایتمندی در مساجد محله ای را نشان می دهند، که در آن میزان تاثیر گذاری شاخصه های فرهنگی و نظام اجتماعی موجود در محله از دیگر شاخصه ها بیشتر می باشد. همچنین رعایت الگوهای حسی در طراحی عناصر تشکیل دهنده مساجد باعث افزایش حس رضایتمندی شده که این امر موجب ایجاد و تقویت الگوهای معماری حسی انطباقی در مکان های مذهبی می گردد.
علم حضوری موثر در ادراک حسی و لوازم معرفت شناختی آن از دیدگاه حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هنگام ادراک حسی دو مرحله اتفاق می افتد، یکی تاثیرپذیری عضو حسی و دیگری ادراکِ نفس است مرحله اول مادی و مرحله دوم مجرد است. براساس اتحاد نفس و بدن، نفس به تأثراتِ مادی که در اعضای حسی واقع می شود علم دارد و این علم، از سنخِ علم حضوری است برخی از شارحین حکمت متعالیه همچون علامه طباطبائی و شهید مطهری به این دیدگاه گرایش دارند از لوازم معرفت شناختی این نظریه، توانایی بر تبیین علتِ پیدایش برخی از خطاهای حس است همچنین این دیدگاه، بنایی معرفتی در جهت دفاع از نظریه واقع گرایی غیرمستقیم در ارتباط با متعلق ادراک حسی می باشد که بزرگان حکمت اسلامی بدان گرایش دارند. پذیرش حضوری بودن علم به تأثرِ مادیِ عضو حسی، با قول به حصولی بودن ادراک حسی قابل جمع است. ابن سینا و صدرا قائل به حصولی بودن ادراک حسی اند، در نقطه ی مقابل سهروردی و سبزواری قائل به حضوری بودن آنند. طبق دیدگاه اخیر، نفس خودِ خارج را می یابد، بنابراین عدمِ تطابق ادراک با خارج متصور نیست این در حالی است که هنگام مواجهه ابزار حسی با خارج، در برخی موارد صورتِ غیرمطابق با واقع بر نفس پدیدار می گردد، در نتیجه نمی توان قائل به حضوری بودن ادراک حسی شد.
بررسی تطبیقی ادراک حسّی از منظر ملاصدرا و هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۹
99-115
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا و هگل هر دو ادراک حسّی را آغاز شناخت می دانند. با این تفاوت که ملاصدرا برای شناسایی، مراحل حسّی، خیالی و عقلی قائل است و ادراک کلی را پس از گذر از ادراک حسّی و خیالی ممکن می داند یعنی ادراک کلی، آخرین مرحله شناخت است. ولی هگل از همان آغاز، شناسایی را به واسطه مفاهیمِ کلی می داند و تعارض میان جزئیت و کلیت در این ادراک را عامل ارتقاء ادراک به مرحله بعدی می داند. مقایسه ادراک حسّی در ملاصدرا و هگل نشان می دهد که پذیرفتن مبانیِ مختلف در حوزه های منطق، طبیعت و انسان، چگونه می تواند شروع از نقطه واحد را به سرانجام های متفاوت برساند. ادراک حسّی در هگل سرآغاز کشف تضاد در فعالیت ادراکیِ آدمی است که این تضاد، در وحدت شناسایی و هستی پایان می یابد. اما پیشرفت آگاهی در فلسفه صدرا در ارتباط آدمی با واقعیت و گذر از مراتب پایین هستی به مراتب بالاتر و تعالی و بسط مرتبه وجودیِ آدمی است.
بررسی تاثیر مولفه های ادراک حسی متاثر از آیات الهی بر افزایش میزان رضایت مندی از مساجد محله ای (نمونه موردی: مقایسه مساجد جوادالائمه و هفت درب قزوین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال نهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
217-232
حوزه های تخصصی:
در عصر حاضر اصول و الگوهای شکل دهنده مساجد و نگاه نمادگونه به آن مخصوصاً در سطح مسجدهای محله ای به دست فراموشی سپرده شده است. با توجه به اینکه بازیابی هویت معماری و شهرسازی ایرانی- اسلامی از جمله وظایف معماران و شهرسازان معاصر بوده، شناسایی ویژگی ها، اصول و ارزش های موجود و متاثر از آیات و احادیث اسلامی در معماری و شهرسازی مساجد و همچنین تطبیق متناسب آنها با نیازهای دوره معاصر و الگوسازی ارزش های فرامکانی و فرازمانی مساجد هدف پژوهش حاضر بود. در پژوهش حاضر به روش پیمایشی به بررسی تاثیر مدل های ادراک حسی موثر بر افزایش رضایت مندی و مطلوبیت در مساجد محله ای شهر قزوین پرداخته شد. پس از تبیین مدل ها و مولفه های ادراک حسی، معیارهای ارزیابی موثر بر افزایش رضایت مندی به مساجد استخراج شدند و پرسش نامه طبق طیف لیکرت تنظیم و با روش مدل یابی معادلات ساختاری (SEM) روابط بین متغیرها و میزان تاثیر آنها تحلیل شد. یافته های پژوهش وجود رابطه معنی دار بین مولفه های ادراک حسی و رضایت مندی در مساجد محله ای را نشان دادند که در آن میزان تاثیرگذاری شاخصه های فرهنگی و نظام اجتماعی موجود در محله از دیگر شاخصه ها بیشتر بود. درنتیجه رعایت الگوهای حسی در طراحی عناصر تشکیل دهنده مساجد باعث افزایش مطلوبیت فضایی شده است که این امر موجب ایجاد و تقویت الگوهای معماری حسی انطباقی در مکان های مذهبی و افزایش انگیزش نمازگزاران برای تداوم حضور در مساجد محله ای می شود.
بررسی مقایسه ای نظر ارسطو، ابن سینا و ملاصدرا درباره کارکرد ادراک حسی و میزان معرفت بخشی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسأله ادراک حسّی از جمله مسائل مهم در مباحث نفس و علم است. حس، محسوس و احساس در اندیشه فیلسوفان یونان باستان از زمان افلاطون به صورت جدی مطرح بوده است. ارسطو شاگرد و منتقد افلاطون تبیین استاد از ادراک حسّی را کافی نمی دانست، از این رو در مجموعه آثار خود به ویژه در دو اثر درباره نفس و حس و محسوس به تبیین ادراک حسّی پرداخته است. فیلسوفان مسلمان نیز به ادراک حسّی توجه کرده اند. ابن سینا و ملاصدرا در کتب مختلف خود به ادراک حسّی اشاره کرده و کیفیت و انواع آن را مورد بررسی قرار داده اند. برای هر سه فیلسوف نفس و قوای آن در تبیین ادراک اهمیّت ویژه ای دارد و ادراک حقیقی را از آن نفس می دانند. آنها قوا را به ظاهری و باطنی تقسیم می کنند. ارسطو، ابن سینا و ملاصدرا قوای ظاهری را همان حواس پنج گانه و از بین قوای باطنی آنچه برای تبیین ادارک حسّی مهم است را حس مشترک می دانند. در این مقاله با توجه به گستردگی که بحث ادراک حسّی دارد تنها به سه مسأله خواهیم پرداخت: 1 اهمیّت، جایگاه و تعریف ادراک حسّی؛ 2 بررسی حواس ظاهری؛ 3 معرفت بخشی حواس. می توان گفت مباحث ابن سینا و ملاصدرا نسبت به ارسطو در این زمینه ها گستردگی بیشتر و نظم بهتری دارد. با توجه به سه محور یاد شده برآنیم تا به بررسی ادراک حسّی از دیدگاه ارسطو، ابن سینا و ملاصدرا بپردازیم و اختلافات و شباهت های این سه اندیشمند در موارد پیش گفته را بیان کنیم.
فرایند ادراک منظر بر پایه ادراکات حسی و عقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هفدهم مهر ۱۳۹۹ شماره ۸۸
27 - 38
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: طبق تعاریف، منظر پدیده ای است که توسط انسان ادراک می شود. انسان در وهله اول از طریق حواس با محیط و محرک ها، ارتباطی فیزیولوژیک برقرار می کند و این به تقویت خاطره ذهنی و ادراک حسی منجر می شود. در ادامه در ادراک عقلی، تجارب حسی معنی دار شده و شناخت حاصل می شود. در نتیجه، عدم توجه به تمامی حواس موجب کاهش تجربیات حسی می شود. از آنجا که تا کنون تحقیق جامعی در زمینه فرایند ادراک مناظر ارائه نشده، پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به این سؤال اصلی است که فرایند ادراک منظر چگونه است. در راستای پاسخ به این پرسش در ابتدا پاسخگویی به این سؤالات فرعی لازم است که ادراک حسی انسان بر پایه چه حواسی شکل می گیرد و ادراک عقلی انسان و عوامل تأثیرگذار بر آن کدام اند.هدف پژوهش: این پژوهش سعی در افزایش تجربیات حسی و پاسخ دهندگی بیشتر منظر، از طریق شناسایی و توجه به فرایند ادراک و عوامل تأثیرگذار در آن، دارد.روش پژوهش: پژوهش حاضر از لحاظ ماهیت از نوع کیفی با هدف کاربردی است و روش آن تحلیل محتوای کیفی و روش گردآوری اطلاعات با استفاده از روش کتابخانه ای از طریق بررسی متون و نقد نوشته های دیگران و تحلیل محتوای کیفی آنها بوده و به شیوه استنتاجی و استنباطی، به بررسی فرایند ادراک مناظر در دو حوزه ادراک حسی و ادراک عقلی می پردازد. نتیجه گیری: نتایج به دست آمده بیانگر آن است که بسنده کردن به حواس پنج گانه در ادراک منظر، فارغ از 51 حس و ادراکات عقلی و عوامل آن (منظر فیزیکی، عوامل فرهنگی، عوامل شخصی)، موجب توصیف عینی و فنی منظر، ثبت لایه ای سطحی از تجربیات حسی و تضعیف رابطه کاربر با محیط کالبدی شده و در صورت عدم تأمین انتظارات انسان، موجب رنجش و ترک محیط می شود.
تأملی در حقیقت ادراک حسی بر اساس دیدگاه های شیخ اشراق و صدرالمتألهین(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۵
7 - 36
حوزه های تخصصی:
شیخ اشراق ادراک حسی را- دست کم در محدوده ابصار- از مقوله علم حضوری می داند. صدرالمتألهین با نقد دیدگاه وی، تصویری حصولی از ادراک حسی را می پذیرد. ایشان بر این باور است نفس در ادراک حسی صورت هایی مجرد را که مماثل با صورت های موجودات مادی هستند در صقع خود انشا می کند. مطابق این بیان، محسوس بالذات از نگاه شیخ اشراق صورتِ خارجیِ مادی و از منظر صدرالمتألهین صورتِ ذهنیِ مجردِ مماثل با صورت خارجی مادی است. در این مقاله پس از تبیین مختصر دیدگاه شیخ اشراق درباره حقیقت ادراک حسی، شش اشکال عمده صدرالمتألهین بر دیدگاه مزبور را بررسی کرده و نشان داده ایم اشکالات مزبور دست کم با کمک مبانی حکمت متعالیه قابل پاسخ هستند. سپس با طرح برخی ایرادهای دیدگاه صدرالمتألهین ثابت کرده ایم دیدگاه ایشان گرچه می تواند برای ادراک خیالی تبیینی مناسب به شمار آید، برای توجیه ادراک حسی ناکافی است. هدف از این پژوهش آن است که نشان دهد دیدگاه شیخ اشراق در زمینه ادراک حسی با کمک مبانی صدرالمتألهین قابل دفاع است و اندیشه های این دو حکیم برجسته، بیشتر مکمل هم اند تا نافی یکدیگر.