۱.
هدف: کاستی های علوم انسانی، موجب شکل گیری ضرورت تحول علوم انسانی در قالب تحقق علوم انسانی اسلامی در جوامع مسلمان شده است. امر مبنایی در تحقق آن، نوع رابطه علم و دین است. مسئله مقاله پیش رو این بود که چه نوع رویکردهایی پیرامون رابطه علم و دین، مبانی لازم را برای تحقق علوم انسانی اسلامی فراهم می آورند. روش: از آنجا که ارزیابی این امر زمانی میسّر می شود که بتوان رویکردهای گوناگون را با معیاری علمی و متفق علیه سامان بخشید، معیار تقسیم بر اساس روابط چهارگانه منطقی انتخاب شده و کلان دیدگاههای موجود ذیل هر رابطه، ارائه و نقّادی شده اند. این مطالعه با روش کتابخانه ای آغاز شد و در قالب روش تحلیلی و انتقادی ادامه یافت. یافته ها: این پژوهش نشان داد رویکردهایی که به تباین، تساوی یا عموم و خصوص مطلق بین علم و دین منجر می شوند، تحقق علوم انسانی اسلامی را منسد یا محدود می کنند. نتیجه گیری: مطابق دلایلی که در متن آمده است، رویکرد تداخل روشمند با ارائه تعریف دقیق از علم و دین، جاگذاری درست گزاره های تبیینی و هنجاری، بهره مندی از تعدد روشی در استنتاج علوم و...، نتایج مثبتی را در تحقق علوم انسانی اسلامی در دوران گذار از علوم سکولار به دست می دهد.
۲.
هدف: هدف از این نوشتار، تبیین نقاط قوّت و ضعف و تحلیل ساختار و محتوای کتاب اندیشه اسلامی 1 محصول طرح کوتاه مدت تحول دروس معارف اسلامی بود. روش: پژوهش حاضر با روش بررسی موردی و تحلیل انتقادی، به بررسی کتاب مذکور پرداخته است. یافته ها: اتخاذ رویکرد شناختی و عملی به جای دانش افزایی صرف و توجه بیشتر به آرای اندیشمندان بزرگ اسلامی، همانند ملاصدرا، از نقاط قوّت این پژوهش می باشند. آسیبهای متعددی نیز در کنار این نقاط قوّت متوجه این اثر است که مهم ترین آنها عبارتند از: عدم توجه به پیشینه آموزشی دانشجویان در زمینه آموزش دروس معارف اسلامی، گسترده بودن مطالب هر درس و خارج بودن از حوصله و فرصت طرح در یک جلسه درسی، فقدان رویکرد مناسب و منسجم در طرّاحی و ارائه محتوای آموزشی، استفاده از اصطلاحات فلسفی نامأنوس برای دانشجویان، وجود برخی ایرادات محتوایی قابل توجه در متن کتاب و فقدان مقدمه ای که اهداف، رویکردها، تفاوت با کتابهای معارف پیشین و راهنمایی مخاطبان را بیان کند. نتیجه گیری: از دیدگاه پژوهش حاضر، کتاب اندیشه اسلامی 1 محصول طرح کوتاه مدت تحول در دروس معارف، در کنار نقاط قوّت فراوانی که دارد، مبتلا به برخی کاستی ها در ساختار و محتواست.
۳.
هدف: هدف این پژوهش، بررسی تطبیقی دیدگاه شهید ثانی در خصوص ویژگی های دانشجو و دانش پژوه مطلوب، با اسناد بالادستی نظام آموزشی کشور(سند اسلامی شدن دانشگاهها؛ مبانی نظری تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی جمهوری اسلامی ایران؛ سند تحول بنیادین آموزش و پرورش) بود. روش: این تحقیق از حیث هدف، کاربردی است و با استفاده از رویکرد کیفی و روش اسنادی و منابع کتابخانه ای، به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است. یافته ها: از دیدگاه شهید ثانی، دانشجو و دانش پژوه موفق از ویژگی هایی همچون: نیّت ناب و پالودن دل از بدی ها، استفاده از فرصتهای پیش رو برای تحصیل، زدودن موانع تحصیل و دلبستگی های مادی، اجتناب از افراد سطحی نگر و معاشرتهای ناسالم، جدّیت، پویایی، بلندهمتی و اولویت بندی در دانش پژوهی برخوردار است. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و مبانی نظری تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی کشور، به تمامی ویژگی های ذکر شده لااقل به صورت غیر مستقیم اشاره شده است؛ اما در سند اسلامی شدن دانشگاهها، به دلیل استادمحور بودن سند، به ویژگی هایی همچون: استفاده از فرصتهای پیش رو برای تحصیل، زدودن موانع تحصیل و دلبستگی مادی و اجتناب از افراد سطحی نگر و معاشرتهای ناسالم توجه لازم صورت نگرفته بود.
۴.
هدف: این مقاله با هدف استخراج اصول حاکم بر مهندسی تبلیغ عفاف و حجاب، با تکیه بر خوانش بیانیه گام دوم انقلاب با رویکردی قرآن بنیان پرداخته است. روش: روش این مقاله، توصیفی تحلیلی استنباطی بود. یافته ها: در مهندسی تبلیغ عفاف و حجاب، به چهار نقطه(توجه به فطرت، توجه به زمان، توجه به روش، توجه به مرحله بندی) توجه بنیادین شده است. نتیجه گیری: با استخراج اصول ده گانه و حاکمیت بخشی به آنها در مهندسی تبلیغ حجاب می توان در جامعه و به ویژه دانشگاه، به موفقیتهای چشمگیری رسید. سیاستگذاری مبتنی بر توجه به مهم ترین نقطه عطف؛ یعنی فطرت، بر اساس سه ویژگی «ثبات مفاهیم فطری»، «شهودی بودن فطرت» و «جمال گرایی فطری» است که بر پایه آنها می توان به سه اصل مهم «راهبرد ثابت»، «توجه به زیباشناسی لفظی و معنوی» و «کاربست الگوی ساخت گرا»(روش سقراطی) دست یافت. بر اساس نقطه عطف دوم؛ یعنی توجه به زمان، سه اصل «گذشته کاوی و عبرت پذیری از تجارب سابق»، «آینده پژوهی» و «توجه به مقتضیات حال» پژوهش شده است. بر اساس نقطه عطف سوم؛ یعنی توجه به روش، دو اصل «کاربست روش عملی» و «به کارگیری روشهای غیر مستقیم» پیشنهاد شده و بر اساس نقطه عطف چهارم نیز دو اصل «مرحله بندی کردن فرایند مهندسی» و «توجه به تنوع الگوهای حجاب بر اساس مراحل ایمانی» معرفی شده است. از ویژگی های این مقاله این است که همه این اصول ده گانه را با اشاره به برخی از مفاد بیانیه گام دوم مطرح کرده وآنگاه با رویکردی قرآنی، آن را با کلام وحی درآمیخته است.
۵.
هدف: ملاصدرا معتقد است که معرفت تصوری در سه مرحله حس، خیال و عقل برای نفس محقق می شود. هدف این مقاله، تبیین و تحلیل نقش حس و تجربه در مراحل شناخت تصوری از منظر صدرالمتألهین بود. روش: این پژوهش با استفاده از راهبردهای توصیفی، تحلیلی و استدلالی و روشهای اسنادی، تحلیل منطقی و قیاسی به دنبال حل مسئله است. یافته ها: ملاصدرا در بحث ایجاد مفاهیم، نظریه ارتقای وجودی و انتقال را ارائه کرده است که در فرایند حرکت جوهری نفس، هم نفس و هم شناختهای تصوری اش، تکامل و تجرّد و ارتقای وجودی می یابند. بدین صورت که نفس در مرحله حس، با توجه به محسوس خارجی، صورت حسی مطابق با آن را صادر می کند. سپس وقتی قوه خیال با صورت حسی روبه رو می شود، نفس با حرکت جوهری به مرتبه مثالی ارتقا می یابد و عالم خیال را مشاهده می کند و متناسب با وجود مثالی آن صورت حسی، یک صورت خیالی ایجاد می کند. پس از آن وقتی قوه عاقله با صورت خیالی مواجه می شود، نفس با حرکت جوهری به مرتبه عقلی ارتقا می یابد و عالم مثل عقلی را مشاهده می کند و نفس متناسب با وجود عقلی آن صورت مثالی، صورتی عقلی ابداع می کند. نتیجه گیری: برای رسیدن به مرحله خیال، وجود حواس و ادراکهای حسی به صورت مستقیم ریشه و شرط بوده و مرحله حس به صورت غیر مستقیم، ریشه و زمینه شکل گیری مرحله عقلی است.
۶.
هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی و تبیین ابعاد فرایند توسعه مالکیت معنوی دانشجو- معلمان در ارتقا سطح علمی دانشگاه فرهنگیان انجام شد. روش: رویکرد تحقیق، کیفی از نوع تحلیل محتوای استقرایی با تأکید بر شیوه خود ادراکی بود. مشارکت کنندگان دانشجو- معلمان شاغل در دانشگاه فرهنگیان شهید مطهری خوی در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که 17 نفر از آنان به صورت نمونه گیری هدفمند از نوع شاخص، مورد مطالعه قرار گرفتند. در این راستا مصاحبه های نیمه سازمان یافته ای از آنها صورت گرفت و نمونه گیری تا اشباع داده ها ادامه یافت. برای اعتبارسنجی یافته ها، از روش خودبازبینی محقق و توصیف غنی داده ها و برای تعیین پایایی داده ها، از روش تحلیل موازی استفاده شد. یافته ها: یافته های این تحقیق شامل هشت مقوله اصلی، 26 مقوله فرعی و 159 کد اولیه است که مقوله های اصلی آن، مبتنی بر شاخصه های فرهنگ آموزشی، پژوهشگری، حرفه ای گری، خودانگاره معلمی، هویت علمی، خودرهبری، گفتمان سازمانی و خودزیستی علمی است. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که در راستای توسعه و غنی سازی فرایندها و کنشهای آموزشی، فعالیت های فکورانه دانشجو- معلمان محور اقدامات درسی و تربیتی قرار گیرد و به کارگیری اندیشه ها و دیدگاههای جدید منبعث از تجاربی باشد که در عمل به کار گرفته شده اند.
۷.
هدف: این پژوهش کاربردی در راستای توانمندسازی دانشجومعلمان به منظور کسب مهارتهای لازم برای بهبود کیفیت زندگی شخصی و شغلی آنان طراحی شد و با هدف بررسی کرامت درمانی معنوی اسلامی(به صورت گروهی) بر تنظیم شناختی هیجان و رضامندی زناشویی دانشجومعلمان متأهل دانشگاه فرهنگیان خراسان رضوی انجام شد. روش: پژوهش حاضر یک مطالعه آزمایشی است و دانشجویان متأهل دانشگاه فرهنگیان خراسان رضوی جامعه آماری بودند. در ارزیابی اولیه، از جامعه داوطلب قابل دسترس، نمونه انتخاب شد و تعداد 22 دانشجوی متأهل زن، انتخاب و در دو گروه آزمایش و گروه کنترل جایگزین شدند. ابزار اندازه گیری این پژوهش، آزمون تنظیم شناختی هیجان 1 (CERQ)؛ گارنفسکی و همکاران(2001) و پرسشنامه رضامندی همسران افروز(1390) (فرم کوتاه) (AMSS) بود. داده های حاصل از این طرح با استفاده از نرم افزار آماری 22SPSS-، تجزیه و تحلیل و فرضیه ها با روش آماری (تحلیل کوواریانس) سنجش شدند. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که بین آزمودنی های دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد(P <0.01). نتیجه گیری: کرامت درمانی معنوی اسلامی می تواند روش مناسبی برای کاهش راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان و افزایش راهبردهای مثبت آن باشد و نیز در افزایش مؤلفه های رضایتمندی زناشویی مؤثر باشد و به عنوان مداخله ای مبتنی بر شواهد تجربی در ترمیم روابط آسیب دیده زوجی دانشجویان استفاده شود.
۸.
هدف: پژوهش حاضر به دنبال امکان سنجی برداشت و خوانش مردانه در آیات حوزه زن در طول تاریخ بود و مدل مواجهه قرآن با جنسیت زن، متناظر با گفتمان پیش از اسلام را به عنوان مبنای سدّ خوانش جنسیتی بازشناسی کرد. روش: پژوهش حاضر با ابزار گردآوری اسنادی- کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی و سطح تحلیلِ تحلیل محتوا به سرانجام رسیده است. یافته ها: بررسی دیدگاه مفسّران از قرن دوم تا چهاردهم، بیانگر تأثیر جنسیت در برداشت از متن و در نتیجه، خوانش مردانه در مطالعه موردی بود؛ به طوری که از قرن دوم تا سیزدهم به سبب گفتمان، دوره و بوم مفسّران، خوانشهای برتری جنسیتی مشهود است و در قرن 14 و 15، به سبب تعدیل گفتمانی، برتری جای خود را به تفاوتهای جنسیتی بدون ملاک برتری داده است. نتایج: توجه مفسّر یه این نکته که جنسیت زن در جاهلیت پایین بوده و خداوند مهندسی مخصوص و سبک فراجنسیتی جایگاه جنسیت زن را ارتقا داده است و در منظومه دینی و زندگی زناشویی، اقتصادی و سیاسی برای زن، بر خلاف گفتمان موجود، هویت سازی کرده است، می تواند سد خوانش جنسیتی باشد. برداشت فراجنسیتی از آیه 34 نساء بر اساس سیاق، نافی خوانشهای برتری جنسیتی است.
۹.
هدف: هدف از انجام این پژوهش، تبیین جایگاه رجعت در فرایند تکامل جامعه بود. روش: روش مقاله، توصیفی تحلیلی و تطبیق آیات الهی و روایات وارد شده در تفسیر موضوع بود. شیوه گردآوری داده ها و استنادات، کتابخانه ای است. یافته ها: رجعت، دورانی بین ظهور و قیامت و تابلوی جهانی اسلام در آینده پژوهی و مقطعی ایمانی از مراحل تکامل جامعه بشری است؛ در نتیجه، جامعه با وجود فراز و فرودها، مطابق سه بعد وجودی انسان، سه دوره شکوفایی از لحاظ رفتاری، اخلاقی و اعتقادی؛ یعنی سطح تکاملی «اسلام، ایمان و یقین» داشته و با تشکیل حکومت صالحان، قدم اول از کمال جامعه آغاز می شود. لذا ایام الله «ظهور»، «رجعت» و «قیامت»، مراتب مختلف یک حقیقت اند که زمین و زمینیان، با طی سه دوران به رشد و تعالی خود می رسند.