مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
علم و دین
منبع:
آینه معرفت سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۴۱
129-150
حوزه های تخصصی:
امروزه بررسی مناسبات میان علم و دین در گرو تعیین موضع در قبال مسئله پیدایش انسان است. نسبت میان آموزه های قرآنی و یافته های تجربی در این مسئله، پرسشی است که علامه طباطبایی و رشید رضا در تفسیر آیات مربوط به انسان و پیدایش او درصدد پاسخ به آن برآمده اند. در این میان مؤلف المنار در تلاش هرچه بیشتر برای برقراری و اعلام هم نوایی کامل میان این دو است. در مقابل المیزان به صورت جدی سعی در به چالش کشیدن روش مند و هدف مند علوم تجربی دارد. اگرچه سلوک المنار در حل این مسئله از انفعال مؤلف در برابر علوم تجربی حکایت دارد، اما در مقابل نویسنده المیزان از روش های گوناگونی برای رد علوم تجربی بهره برده است. با این همه، هیچ یک از تفاسیر المنار و المیزان مبانی معرفت شناختی رویکرد خود را، حتی تلویحاً، بیان نکرده اند. از این رو دستیابی به الگوی جامعِ مناسبات علم و دین از این رهگذر بسیار دشوار است.
دیدگاه علمای حوزۀ علمیۀ قم نسبت به توسعه از رضاخان تا انقلاب اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
از دوره رضا شاه تبلیغات گسترده ای مبنی بر دوقطبی سازی «علم و دین» یا «توسعه و دیانت» انجام گرفت، به گونه ا ی که هنوز هم در مجامع روشنفکری این مسئله به صورت پیش فرض مطرح می شود. هدف این تحقیق پاسخ به این سؤال است که موضع علمای حوزه علمیه قم در دوره پهلوی اول و دوم در مقابل چنین تبلیغات گسترده ای چه بود؟ برای پاسخ به این سؤال نوشته ها و سخنان برخی از علما و فارغ التحصیلان برجسته حوزه علمیه قم از عصر رضاخان تا انقلاب اسلامی واکاوی شد و معلوم گردید حوزه علمیه قم به شدت با هرگونه شائبه عوام گرایی و دامن زدن به شایعه مزبور مقابله کرده است. بزرگان حوزه علمیه قم همچنین با نوشتن کتاب و ایراد سخنرانی اولاً، بر عدم تنافی و تعارض علم و دین تأکید کردند و ثانیاً، با تشریح اوضاعِ به شدت نابسامانِ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران، عدم صداقت شعار توسعه از طرف حکومت را برای مردم برملا ساختند و ثالثاً، با تشریح نظریات خود مبنی بر لزوم پیشرفت براساس مبانی دین و جمع شدن عدالت و رفاه در الگوی اسلامی، مردم را به مقابله با دستگاه پهلوی اول و دوم ترغیب نمودند و انقلاب اسلامی را می توان نتیجه شکست توسعه غربی در ایران و اقبال عمومی به نظرات حوزویان دانست.
بررسی ابهامات دیدگاه آیت الله مصباح یزدی در باب قلمرو دین(مقاله علمی وزارت علوم)
قلمرو دین یکی از مباحثی است که در میان متکلمان و فیلسوفان دین حائز اهمیت بوده و در زمان معاصر با عنوان هایی نظیر نیاز بشر به دین، انتظار بشر از دین، و گستره شریعت نیز مورد بحث واقع شده است. مسائل اصلی در قلمرو دین این است که دین چیست؟ چه ارکان و اجزایی دارد و تا چه حد می تواند در زندگی بشر دخالت داشته باشد؟ شأن دین بیان چه نوع مسائلی است؟ آیت الله مصباح یزدی قلمرو دین را بیان امور مربوط به سعادت ابدی انسان می دانند. دیدگاه ایشان برخی ابهامات را به دنبال داشته است که این مقاله به روش کتابخانه ای و با رویکرد تحلیلی به بررسی آنها می پردازد؛ ابهاماتی مانند سکولار شدن دین؛ خروج بسیاری از متون دینی از قلمرو دین؛ عدم تشخیص گزاره هایی که به سعادت انسان ارتباط دارد؛ چگونگی تشخیص ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم گزاره ها و... . نوشتار حاضر این ابهامات را تبیین و بررسی می کند. مهم ترین یافته این مقاله آن است که این ابهامات عمدتاً ناشی از عدم درک درست این دیدگاه است.
جهانی از هیچ بر اساس افت وخیز خلأ کوانتمی؛ نقدی بر پیشنهاد پیدایش بی نیاز از خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۵۳)
459 - 472
یکی از موضوعات داغ کیهان شناسی مدرن که توجه ادیان و فیلسوفان را به خود جلب کرده، آغازمندی و ازلی نبودن جهان است و در مدل استاندارد کیهان شناسی این ایده نسبت به گذشته برجسته تر شده است. برخی کوشیده اند آغاز جهان از صفر یا عدم را با افت وخیز خلأ کوانتومی در شرایط انحنای بی نهایت توضیح دهند تا مسئله به بحرانی فلسفی تبدیل نشود. در این نوشته ابتدا مقدمات کوانتومی لازم برای فهم این سناریوی پیدایش خودبه خودی جهان و سپس شرح آن ارائه شده و در ادامه با توجه به این تبیین تفصیلی، در دو قسمت نشان داده شده است اولاً به علت فیزیکی این تبیین مشکل اساسی اشتراک لفظ دارد و ثانیاً معضل فلسفی اصلی را حل نمی کند و همچنان نیاز به عاملی فراطبیعی برای تبیین چگونگی آغاز جهان از هیچ را برطرف نمی کند.
احیاء فلسفه در محیطهای علمی غرب در دهه های اخیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در علم قدیم فلسفه بر علوم تجربی حاکمیت داشت و جهان بینی عالمان را فراهم می کرد،اما با حاکمیت پوزیتیویسم در محیط های علمی ،در نیمه دوم قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم، دین و فلسفه به صورت رسمی کنار گذاشته شد و جواب هر سؤالی را از علم طلبیدند.اما با روشن شدن محدودیتهای علم تجربی در توجیه ارزشهای اخلاقی و عدم توانائی آن در دادن پاسخ به بعضی سؤالات مطرح در علم و سؤالات بنیادی بشرو پربار بودن آن از مفروضات متافیزیکی، برخی از سرآمدان علم روز به فلسفه (خصوصً متافیزیک) برگشته اند و حاکم کردن یک یک چتر فلسفی جامع نگر بر علم روز را توصیه کرده اند، و حتی برخی از آنها بر آن شده اند که جهان بینی دینی چنین چتری را فراهم می کند.
چشم اندازهای نو در پژوهش های علم و دین
حوزه های تخصصی:
پژوهش های علم و دین که از دهه شصت میلادی به حوزه ای (field) آکادمیک بدل شد این بختیاری را داشته است که سرشت چندرشته ای-میان رشته ای خود را حفظ کرده، از گزند رشته ای (disciplinary) شدن در امان بماند. رشته ای شدن حوزه های پژوهشی مانند «علم و دین» سبب خواهد شد عرصه گفتگو و مباحثه میان متفکران حوزه های مختلف از جمله دانشمندان، الهیات دانان، فیلسوفان اختصاص یابد به رشته ای چنان تخصصی تبدیل شود که به جز متخصصان اندک آن هیچ کس زبانشان را نمی فهمد. این سرشت چندرشته ای-میان رشته ای را نه تنها می توان در تنوع موضوعات و رشته های درگیر، بلکه در گستره روش های پژوهشی در این حوزه از مطالعات تطبیقی تا تحلیل های تاریخی-فلسفی بازشناخت.
طبیعت گرایی روش شناختی در نظریه علم دینی علامه مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۷۹)
113-128
حوزه های تخصصی:
بنا بر «طبیعت گرایی روش شناختی»، در علم صرفاً باید به عوامل طبیعی بسنده کرد. طبق این اصل روشی، معرفت معتبر از طبیعت تنها با روش طبیعت گرایانه به دست می آید و در این روش عوامل فراطبیعی در هیچ سطحی، حتی در مبانی و اصول موضوعه نباید حضور داشته باشند، با تحلیل بیانات علامه مصباح یزدی، می توان مخالفت جدی ایشان با طبیعت گرایی روش شناختی را استنباط کرد. محدودیت های روش تجربی، امکان تأثیر امور ماورایی در امور خارق العاده، ضرورت ارتباط علم و متافیزیک و دادوستد معرفت ها از مواردی در دیدگاه ایشان است که مانع پذیرش طبیعت گرایی روش شناختی می شود؛ اما ایشان راه شناخت امور عادی طبیعت را تجربه می دانند و نوعی خودبسندگی تبیینی برای طبیعت قائل هستند، چون می توان با تجربه روابط اعدادی میان امور مادی را شناخت و می توان تأثیرات امور ماورایی را از متن تبیین حذف نمود. البته تجربه هم نباید از قلمرو خود فراتر رود و در مورد امور ماورا ءالطبیعی و ارزش ها اظهارنظر نماید. معجزات نیز از پدیدهای طبیعی هستند که قابل تبیین صرفاً طبیعی نیستند.
علمای شیعه و استفاده از علوم جدید برای تبلیغ دین در دوران قاجار: تفسیر و تأویل متن مقدس نزد محمدحسین کاشف الغطاء(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ علم دوره ۲۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۳۳)
67 - 91
حوزه های تخصصی:
از زمان گسترش علوم جدید در قرن هفدهم میلادی، رهبران مذهبی از آن برای تطبیق و تبلیغ دین خود استفاده کردند. علمای مسیحی ایتالیایی پیترو دلاواله (1586-1652م) را به شرق فرستادند که نسخه های زبان اصلیِ کتاب ایوب را بیابد تا معلوم شود آیا می توان ظاهرِ آیات مربوط به آسمان های جامد را طوری تأویل کرد که با حذف افلاک در نجوم تیکو براهه هم خوانی داشته باشد. او و دیگر هیئت های تبشیری مسیحی به هدف تبلیغ مسیحیت علوم جدید را به شرق آوردند. در مقابل ایشان، علمای مذاهب بومی نیز از همین طریق برای حفظ و تبلیغ دین خود در برابر مسیحیت سود بردند. در چین و ژاپن و هند، علمای کنفوسیوسی و بودایی و تائویی و هندو نشانه های از نجوم جدید را در متون خود یافتند. علمای مسلمان نیز به نوبه خود اندیشه اعجاز علمی قرآن را مطرح کردند. در میان علمای شیعه متشرعه در قرن نوزدهم، هبهالدین شهرستانی (1301-1386ق) آثاری در هماهنگی نجوم جدید با آیات و روایات شیعی نوشت و مفهوم اعجاز علمی قرآن و روایات شیعه را عرضه کرد. این اندیشه در میان علمای بزرگ شیعه هم طرفدارانی پیدا کرد، اما بعضی علما موافق این رویه نبودند. شیخ محمدحسین کاشف الغطاء (1294-1373ق) عالمی نوگرا بود که خورشیدمرکزی را پذیرفته بود و نجوم قدیم بطلمیوسی را غیرمستدل می دانست، ولی معتقد بود «ظاهر» آیات بیشتر با نجوم قدیم سازگار است تا با خورشیدمرکزی و در نتیجه، «اعجاز علمی» مورد نظر هبهالدین شهرستانی را در آن ها نمی دید. البته او معتقد بود که با تفسیر درست می توان آیات را با علوم جدید هماهنگ ساخت. او نظریه تکامل را نیز بدون حواشی مادی آن می پذیرفت ولی نظریه تکامل انسان را رد می کرد. کاشف الغطاء می دانست ظاهر بسیاری روایات نه تنها با خورشیدمرکزی، بلکه با نجوم قدیم هم سازگاری ندارد و چاره ای جز تأویل یا رد این روایات نیست. به عقیده او این رویه را باید در باره روایات استقرار زمین روی شاخ گاو و ماهی و در باره روایات کسوف وخسوف به کار بست. در این مقاله ضمن بررسی عباراتی از آثار مختلف کاشف الغطاء، به بررسی پرسش وپاسخی در کتاب الفردوس الأعلی می پردازیم. مقاله نشان می دهد که او با نفی هیئت قدیم، راهی پیدا می کند تا با استفاده از مفاهیم هیئت جدید، تفسیری از آیات و روایات در باره «کرسی و عرش» بیابد که با نجوم جدید در تعارض نباشد.
یکسانی روش شناختی معرفت علمی و معرفت دینی و پیامدهای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با پذیرش این که هدف فهم و تفسیر متن شناخت مقصود مؤلف است، باید به این پرسش پاسخ داد که باورهای محصول این فرایند چگونه توجیه می شود. من استدلال می کنم که فهم و تفسیر بر استنتاجی تبیینی مبتنی است. از آنجا که معنای قراردادی کلمات نمی تواند مقصود مؤلف را متعین کند، برای دریافت معنای مد نظر وی فرضیه هایی معنایی مطرح می کنیم که بتواند شواهد متنی را توضیح دهد. سپس، بهترین تبیین آن شواهد را به عنوان معنای متن تلقی می کنیم. این یعنی تفسیر نیز بر همان فرایند استنتاجی ای مبتنی است که روش شناسی علوم تجربی را تشکیل می دهد. بنابراین، از یک سو علوم تجربی و استنباط از متون مقدس هر دو بر استنتاج تبیینی از شواهد مبتنی اند، و از سوی دیگر شواهد موجود در هر دو (یعنی پدیده های طبیعی و متون مقدس) نیز از منظر دینی به خداوند منسوب اند. در نتیجه، تا دلیل مستقلی نباشد، فرد متدین نمی تواند برای یکی اعتباری بیش از دیگری قائل شود یا، به فرض بروز تعارضی آشتی ناپذیر میان آن دو، یکی را بر دیگری برتری دهد.
پیشینۀ متناهی جهان در کیهان شناسی؛ دلالت ها و پیامدهای فلسفی-الهیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
25 - 46
حوزه های تخصصی:
در کیهان شناسی دو دسته سناریو برای سابقه ی جهان می توان معرفی کرد. نخست مدل استاندارد کیهان شناسی مطرح می شود که سناریوی آغاز در آن مه بانگ است و دوم سناریوهایی که مه بانگ صرفاً دریچه ی ورود به جهان ماست و جهان(ها) ابعادی بیشتر یا سابقه ای طولانی تر از جهان ما دارند. پرسش اساسی این است که چرا و چگونه جهان از هیچ سر برآورد؟ این پرسش لازمه ی آن است که بپذیریم جهان از صفر شروع شده است. برای پاسخ به چنین پرسشی تلاش هایی در حوزه ی دانش فیزیک و کیهان شناسی نظری صورت گرفته که مدل جهان بدون مرز و سناریوی تورم ازلی-ابدی، اصلی ترین نمونه های آن هستند. پس از تبیین دو دسته نشان خواهیم داد که اولا به جهت فیزیکی اغلب شواهد تجربی و نظری به سود تناهی پیشینه ی جهان است؛ چه آن را محدود به مه بانگ و چه آن را توسعه یافته تر بدانیم. هم چنین مدل های فیزیکی نه تنها مخالف رهیافت فراطبیعی نیستند بلکه به آن کمک می کنند.
تأثیرِ نظریه تکامل بر الهیات لبیرال براساس آراء هنری دروموند
منبع:
مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی دوره ۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
159 - 183
حوزه های تخصصی:
ارائه نظریه تکامل در جهان غرب با استقبال گسترده ای از سوی لیبرالهای پروتستان همراه گردید. هنری دورموند به عنوان یکی از مهمترین متفکران این مکتب ضمن پذیرش این نظریه، درصدد تبیین الهیاتی آن در مباحث کلیدی الهیات مسیحیت برآمد. او با بیان وجود ارتباط وثیق میان علم و دین، تلاش نمود تا وجود تکامل در نظام خلقت علم را به عنوان هنر خدا در جهان ماده توصیف کند. انسان نیز گرچه به لحاظ جسمانی، از کالبدی مادی که از طریق پروسه تکامل شکل گرفته، به وجود آمده، به عنوان موجودی که از دو بعد مادی و معنوی تشکیل شده است، با مداخله به یکباره خدا، از نعمت روح خدایی بهره مند شده و نعمت زندگی معنوی در کنار زندگی مادی به او عنایت شده است. این تحقیق بر مبنای رویکردی توصیفی – تحلیلی و بر پایه مستندات کتابخانه ای درصدد است تا با استناد به نظرات هنری دروموند در آثاری که به وی منتسب است، تأثیرات نظریه تکامل بر الهیات مسیحی – در موضوعات خدا، انسان، گناه، مسیح، زندگی ایمانی، و مسئله ملکوت- مورد بررسی قرار داده، تحلیل کند. از عمده نتایج این تحقیق می توان به مواردی همچون؛ هدفمندی تکامل در راستای نشان دادن محبت الهی، تبعیت از حضرت مسیح در زندگی دنیایی و شباهت زندگی معنوی به زندگی مادی اشاره نمود.
تکوین علوم انسانی و اجتماعی در جهان غرب از منظر روش شناسی بنیادین با تاکید بر مبادی معرفتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد فرهنگ سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۲
7 - 29
حوزه های تخصصی:
تکوین علوم انسانی و اجتماعی مدرن در جهانِ غربی، محصول یک سیر تاریخی است که معمولاً در گسست از قرون وسطی و از دوره رنسانس روایت می شود. افرادی نظیر میشل فوکو در نظم اشیاء: دیرینه شناسی دانش یا توماس کوهن در ساختار انقلاب های علمی و نظایر آنها کوشیده اند تا بر مبنای روش های دیرینه شناسی یا تحولات پارادایمی این تحولات را توضیح دهند. با این حال یکی از چشم اندازهای بسیار مهم در توضیح این تحولاتِ تاریخی، رابطه علم و دین و توضیح این تحولات بر اساس نگاه دینی و متعالی است. در این مقاله با بهره گیری از روش شناسی بنیادین، کوشش شده است تا با بررسی زمینه های «معرفتی» موثر بر شکل گیری این نظریات علمی در جهان غرب، فرایندِ تکوین این علوم را در نسبت با تحول معنای متافیزیک از شکل سنتی به شکل مدرنِ آن، مخصوصاً در کانت و متفکرین جامعه شناسی بررسی نماییم. با نظر به تاکید بر رابطه علم و دین در این روایت، این مقاله می تواند مقدمه ای بر تاملات علوم انسانی اسلامی باشد.
علم و الهیات؛ طبیعی گرایی روش شناختی و جهان بینی توحیدی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۷
5 - 37
حوزه های تخصصی:
موضوع این مقاله معرفی حوزه عمومی مباحث علم و دین و تبیین اهمیت آن است و هدف آن این است که ضرورت ورود جهان بینی توحیدی به چهارچوب نظری دانش تجربی را نمایان کند. برای تثبیت این هدف، در گام اول نشان داده ایم که ورود معارف غیرحسی به ساحت نظریه پردازی علمی اجتناب ناپذیر است و در گام بعدی استدلال کرده ایم که طبیعی گرایی روشی اولاً یکی از مهم ترین مبانی علم جدید است و ثانیاً با ارکان اساسی جهان بینی توحیدی قابل جمع نیست. در طول مقاله، پس از تعیین معانی مورد نظر برای «علم»، «دین» و «الهیات»، به این پرسش می پردازیم که «چرا الهیات با علم نسبت پیدا می کند؟ ». پس از آن، مراحل متنوعی که معرفت غیرحسی وارد فرایند نظریه پردازی علمی خواهد شد را تشریح می نماییم و در این بخش به برخی از آموزه های پذیرفته شده فلسفه علم نیمه دوم قرن بیستم نیز استشهاد خواهیم کرد. سپس طبیعی گرایی را تعریف کرده و جایگاه آنرا به عنوان یکی از مبانی بی بدیل علم تجربی جدید نمایان می کنیم و تبعات الهیاتی پذیرش آنرا به تصویر خواهیم کشید. نهایتاً ناظر به تقابل طبیعی گرایی با خداباوری از یک سو و نادرستی طبیعی گرایی از سوی دیگر، ضرورت ورود جهان بینی توحیدی در فرایند شناخت طبیعت را تثبیت خواهیم کرد.
بررسی الهیات علمی از دیدگاه ولفهارت پاننبرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
الهیات علمی یکی از شاخه های الهیات مسیحی است که بر خلاف رویکردهای سنتی در الهیات، تنها راه دفاع از الهیات و باورهای الهیاتی را توسل جستن به روش، مبانی و یافته های علم می داند. پاننبرگ، الهی دان آلمانی، یکی از اولین الهی دانانی است که طرحی را برای الهیات علمی ارائه داده است. مسئله اصلی نوشتار حاضر این است که الهیات از دیدگاه او چه ویژگی هایی دارد و چه نقدهایی بر آن وارد است. به سبب آن که الهی دانان مسیحی پیش از مسلمانان با برخی از چالش ها مواجهه شده و در صدد رفع آن ها برآمده اند، استفاده از یافته های آن ها سودمند خواهد بود. برای پاسخ به مسئله اصلی از روش توصیفی- تحلیلی بهره خواهیم برد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که پاننبرگ چهار شرط را برای علمی شدن الهیات برمی شمرد، اما مهم ترین شرط آن را اثبات شناختی بودن گزاره های الهیاتی می داند. از نگاه او، اثبات شناختی بودن آن ها در گرو استفاده از روش علمی است. طرح پاننبرگ، با وجود نقاط قوتش، توان پاسخگویی به همه چالش های الهیات را ندارد.
بررسی الهیات علمی از دیدگاه آرتور پیکاک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۲
129 - 150
حوزه های تخصصی:
الهیات علمی یکی از گرایش های جدید در الهیات مسیحی است که تنها راه برون رفت از چالش های الهیاتی را مددگرفتن از علم می داند. آرتور پیکاک الهی دانان و زیست شیمی دان بریتانیایی از جمله متفکرانی است که طرحی را برای الهیات علمی ارائه داده است. مسئله اصلی نوشتار حاضر این است که الهیات علمی از دیدگاه او چه ویژگی هایی داشته و چه نقدهایی بر آن وارد است. برای پاسخ به این مسئله از روش توصیفی-تحلیلی استفاده شده و هدف از طرح چنین بحث هایی این است که بتوان از تجاربی که الهی دانان مسیحی در برابر چالش های جدید الهیات داشته اند، بهره برد. مراجعه به آثار پیکاک روشن می کند که الهیات علمی او عمدتاً بر یافته های علمی تکیه داشته، از نگاه او، باورهای الهیاتی باید در پرتو یافته های علمی بازبینی شوند. وی همچنین از استنتاج بهترین تبیین به عنوان روش و از واقع گرایی به عنوان مبنای علم در الهیات استفاده می کند تا به الهیات بین الاذهانی و علمی برسد. یکی از اشکالات الهیات علمی پیکاک این است که یافته های علمی قطعیت و ثبات نداشته، گره زدن زلف الهیات به آنها، الهیاتی زودگذر را ثمر خواهد داد که مطلوب نخواهد بود. این اشکال حتی به بهره گیری از استدلال و مبنای علمی نیز وارد است.
ساعت ساز لاهوتی در برابر خدای رخنه پوش: ملاحظاتی در نسبت خدا و جهان در الهیات معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
75 - 94
حوزه های تخصصی:
دئیست ها که از متفکران مهم و اثرگذار در دوران جدیدند، درباره خدا چنین می اندیشیدند که او تنها خالق جهان است و پس از خلقت در کار جهان مداخله ای نمی کند. آنان این دیدگاه را با استفاده از استعاره «ساعت ساز لاهوتی» بیان می کردند. در برابر این دیدگاه، تلقی دیگری وجود دارد که به «خدای رخنه پوش» شهرت یافته و هرچند پیش از دوران جدید هم می توان آن را سراغ گرفت، اما سابقه آن در دوران جدید به نیوتن می رسد. طبق این تلقی از خدا، او هرگاه صلاح بداند در کار جهان مداخله می کند و به بازسازی و اصلاح آن می پردازد. به نظر می رسد که این دو تلقی در برابر یکدیگر قرار دارند؛ اما هم دئیسم و هم ایده «خدای رخنه پوش» با نقدهایی مهم مواجه اند. بر این اساس، دیدگاهی که می تواند فاقد اشکالات هر دو تلقی از خدا باشد اندیشه «خلق مدام» است که در الهیات اسلامی و مسیحی سابقه دارد و برخی از متفکران جدید نیز درباره آن سخن گفته اند.