مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۶۱.
۱۶۲.
۱۶۳.
۱۶۴.
۱۶۵.
۱۶۶.
۱۶۷.
۱۶۸.
۱۶۹.
۱۷۰.
۱۷۱.
۱۷۲.
۱۷۳.
۱۷۴.
۱۷۵.
۱۷۶.
۱۷۷.
۱۷۸.
۱۷۹.
۱۸۰.
حکمت
حوزه های تخصصی:
منظومه تمدنی مسکویه بر فلسفه ای که عمدتاً معطوف به اخلاق و تفکر سیاسی بود استوار گردیده بود . با توجه به نگرشابو علی مسکویه، در فلسفه از او با عنوان حکیم اخلاق گرا یاد می کنند او همچنین در دیگر شاخه علوم نیز به اصولاخلاق اهتمام خاصی ورزیده است چنانکه در نگارش تاریخ نیز اهمیت فزاینده اخلاق را از خاطر دور نداشته و به کراتچه مستقیم و چه غیرمستقیم ارزش فراو ان سجایای اخلاقی را بیان داشت ابن مسکویه تلاش داشت انسان را در رسیدنبه سعادت تام اخلاقی و متخلق شدن به اخلاق الهی رهنمون کند و حتی یکی از مهم ترین اهدافش در نگارش تاریخ نیلبدین آرمان بود . رویکردی که او در پیش گرفت سبب می شود که او را از جمله مورخان مسلمان پیشرو در طریق علمیتاریخ و در شمار پیشگامان فلسفه تاریخ محسوب کنند .مسکویه افزون بر اینکه نخستین تاریخنگاری است که در نگارشتاریخ ضابطه سنجش حوادث را خرد قرار داد توانست اندیشه ایرانشهری را با اندیشه یونان و روح دیانت اسلامیهماهنگ سازد . دیانت مسکویه دیان تی مدنی است و او دیانت را همچون شریعت نویسان در اصالت و استقلال آن بررسینمی کند بلکه از دیدگاه »انس طبیعی « یا »جامعه پذیری طبیعی « انسان به تفسیر احکام شریعت می پردازد و اندیشه مدنیاو در برابر اخلاق محو نمی شود و دیدگاه او در تأملات اخلاقی مدنی است . در نتیجه اخلاق مدنی مسکویه را باید دردوران روابط مدنی مورد عمل قرار داد . ابن مسکویه همواره بر هماهنگی میان علم و عمل تأکید دارد . وی زیربنایفراگیری علوم را نیز توجه به اخلاق و عمل انسانی می داند . ابن مسکویه اسباب یادگیری حکمت را در ترک از شهواتو دوری از لذت های جسمی می داند و معتقد است که فراگیری حکمت باید بر اساس روش برهانی باشد . این نوشتار باطرح این سوال که مبانی اندیشه تمدنی ابن مسکویه بر چه اصولی استوار است این فرضیه را مطرح می نماید در نظریهتمدنی ابن مسکویه فلسفه یگانه آموزش حقیقی یا راه رستگاری است و بر این اساس ملاک تقسیم وی از حکمت برمبنای سعادت بوده است و آن را شامل درجاتی می دانسته است که برای رسیدن به کمال سعادت باید علم و عملهماهنگ وتوأمان با یکدیگر شوند و قبل از هر چیز بر تهذیب نفس و فراگیری برهان و منطق تأکید دارد و شناخت علومطبیعی را مقدمه ای برای رسیدن به علوم مابعدالطبیعه می داند و آن را مرحله ای می داند که انسان م ی تواند به شناختسعادت حقیقی دست پیدا کند . باید توجه داشت رویکرد تمدنی ابن مسکویه که بر مبنای اخلاق مدنی شکل گرفته استدر جهت روششناسی مطالعات اسلام و تمدن برای تحقق تمدن نوین اسلامی می تواند الگوی مناسبی باشد .این نوشتارتلاش دارد با رویکردی توصیفی -تحلیلی-تاریخی بر مبنای مطالعات کتابخانه ای به بررسی و تبیین نظریه تمدنی ابنمسکویه بپردازد.
نقش حق گرایی در حکیمانه بودن آیات قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از شاخصه های حکیمانه بودن آیات قرآن، تکیه بر حق گرایی و حق مداری آیات قرآن است، متن حکیمانه مخاطبینش را به حق و حقیقت راهنمایی می کند. قرآن به جهت حکیمانه بودن آیاتش غیر از حق نمی گوید و جز به راه حق دعوت نمی کند؛ اراده الهی در متن قرآن بر تحقق حق است و دین اسلام و قرآن و پیامبر k همه به حق توصیف گشته اند. قرآن به حق گرایی کاربردی در قضاوت ها و شهادت ها، حق طلبی، حق دهی، حق گویی، اظهار حق و دعوت به حق تأکید فراوان نموده است و از اعراض و کتمان و التباس حق به عنوان موانع حق گرایی، بر حذر داشته است. از وجوه حق گرایی قرآن، توجه به واقعیت هایی است که می تواند با نگاه به گذشته و پیگیری وقایع پیشین به خصوص قصص انبیاء و همینطور توجه به واقعیت های موجود در انسان و اغماض و مدارا و آسان گیری برای رساندن افراد به حق ،موثر باشد. از دیگر وجوه حکیمانه بودن قرآن، تکیه بر فطرت حقیقت جوی انسان به عنوان ظرف تحقق حق گرایی در آیات قرآن است که با شیوه های حکیمانه ای همچون پرسش گری و گفت و گو، موعظه حسنه، ذکر (بیداری) زمینه های شکوفایی آن را فراهم می سازد.
همنشینی حکمت و کتاب در قرآن و زایش مفهومی نو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب و حکمت دو مفهومی است که در تفاسیر قرآن درباره ی آن بحث شده است. مسئله اصلی نوشتار حاضر واکاوی مفهوم حکمت در همنشینی با کتاب در قرآن کریم است. در نگاه جدید ادعا بر آن است که مفهوم حکمت در مواردی که با کتاب همنشین شده است، مفهومی متفاوت از حکمت لغوی و اصطلاحی در قرآن دارد. روش پژوهش در مقاله حاضر تحلیل معنایی و مخاطب شناسی در آیاتی است که حکمت در کنار کتاب آمده است. با تامل در مخاطبان کتاب و حکمت در سراسر قرآن درمی یابیم که پیامبران و امت پیامبر دو مخاطب کتاب و حکمت در طول تاریخ بوده اند. از سویی از منظر قرآن برخی قرینه ها وجود دارد که حکمت در مواردی که با کتاب همنشین است، تنها به معنای مصطلح لغوی خود مانند منع از جهالت و استواری سخن نیست بلکه معنایی خاص پیدا کرده است. از جمله قرینه هایی که در خصوص کاربست حکمت در قرآن وجود دارد، می توان به این موارد اشاره کرد: بهره مندی اختصاصی اولواالالباب از حکمت علیرغم عمومیت تعلیم، تکرار امر تعلیم حکمت به پیامبر، نعمت ثقیل الهی، واکنش حسودانه یهود به نعمت حکمت و... . بنابر این از مجموع رویکرد تعلیم حکمت به امت پیامبر و تکرار آن به دست می آید که دست کم یکی از معانی حکمت در چهار آیه قرآن که با کتاب همنشین شده است به معنای ولایت علی علیه السلام است که در قالب عنوان حکمت باید به مسلمانان تعلیم داده می شد.
درآمدی بر حکمت «مرگ» و نسبت آن با زندگی
منبع:
الاهیات قرآنی سال ششم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۰
111 - 127
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تلاش شده است تا نگاهی تأمل برانگیز به حکمت یا راز «مرگ» کرده و نسبت آن با حیات بشر بررسی گردد. به بیان دیگر، به برخی از حِکَم و اسرار مرگ و نیز ارتباط آن با زندگی پرداخته شود.سؤال اصلی این است که آیا اساساً مرگ در نقطه مقابل زندگی است؟ باید گفت که مرگ به معنای انتقال است، نه نیستی و در نتیجه همانند خود زندگی، یک واقعیت مخلوق و از امور وجودی است نه عدمی؛ بنابراین انکار، تجاهل، اکراه و گریز از آن به عنوان یک واقعیت محتوم و گریزناپذیر نادرست است؛ زیرا مرگ و حیات بسان دو روی سکه اند که بدون فهم و تبیین دقیق یکی، فهم و تفسیر دیگری نیز مشکل و ناقص است. مرگ دارای ویژگی های مهمی است که اولاً همه به وقوع آن اذعان و اعتقاد دارند، ثانیاً شخصی و مشارکت ناپذیر است و ثالثاً اینک راز آمیز و ناگهانی است. البته مرگ اوصاف دیگری نیز دارد؛ مثل این که تکرارپذیر و تجربه پذیر نیست و موضع علم در برابر آن برای همیشه لاأدری است. هم چنین، نقطه عطفی در زندگی هر کسی است؛ به نحوی که حیات آدمی را به قبل و بعد خویش و به بیان دیگر، به حیات دنیوی و حیات اخروی تقسیم می نماید.آن چه می توان گفت این است که مرگ به معنای نیستی و نابودی نیست، اما عده ای با غفلت و جمعی به دلیل پرونده سیاه خویش، بیهوده از مرگ می ترسند و می گریزند! در حالی که بهترین راه حل برای آن، تقوا و عمل به وظایف خویش است.
درآمدی بر الگوی حکمی و اجتهادی علوم اجتماعی اسلامی
ایده تولید «علوم اجتماعی اسلامی» از راهکارهای پاسخ به مسئله تبیین و فهم حیات انسانی و اجتماعی انسان و ارائه مدل هایی برای اداره بهتر جامعه است. اما مقصود از علوم اجتماعی اسلامی و علم دینی چیست؟ طرفداران و کسانی که علم دینی را ممکن می دانند پاسخ های مختلفی به این پرسش داده اند. «الگوی حکمی و اجتهادی علوم اجتماعی» پاسخی برای تبیین چیستی، طبقه بندی و روش شناسی علوم اجتماعی در مقام موجود و مطلوب و تلاشی در شکل دهی به یک برنامه پژوهشی برای تولید علوم اجتماعی اسلامی است. در این مقاله با رویکردی توصیفی و تحلیلی پس از ذکر مقدمات و مقصود از الگو و معرفت الگویی در مطالعه مرتبه دوم علوم اجتماعی، به تشریح دیدگاه الگوی حکمی و اجتماعی در چهار بخشِ: 1. چیستی علوم اجتماعی، 2. نسبت علوم اجتماعی با عقل و حکمت، 3. نسبت علوم اجتماعی با تجربه و 4. نسبت علوم اجتماعی با آموزه های نقلی پرداخته می شود. براساس این تبیین در دو بخش انتهایی به برخی الزمات روشی و آینده نگارانه این الگو در تولید علوم اجتماعی اسلامی نیز اشاره می شود.
تقابل نور و ظلمت در مضامین نقوش سفال های دوره سلجوقی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سفال ها در طول تاریخ پر فراز و نشیب ایران، همواره هنری جاودان و ماندگار بوده اند و در هر دوره باورها و افکار حاکم بر جوامع را در نقوش خود انعکاس داده اند. در این میان سفال های دوره سلجوقی بسیار حائز اهمیت هستند. نقوش این سفال ها اغلب در فضایی اسطوره ای حماسی ترسیم شده اند. برخی از این نقوش حاوی مضامینی هستند با بن مایه تقابل نور و ظلمت، که اصل بنیادین حکمت ایران باستان است. در این مقاله، که به روش کیفی است، به بررسی تأثیر این بن مایه کهن ایرانی بر نقوش سفال های دوره سلجوقی اشاره می شود. در نتیجه پژوهش مشخص می شود که تداوم بنیان های حکمت ایران باستان که در آن نور، قطب خیر و مثبت و ظلمت، قطب شر و منفی است، در سفال های دوره سلجوقی به خصوص در نقوشی که تحت تأثیر شاهنامه فردوسی ترسیم شده اند، دیده می شود. سفال ها دارای نقوشی هستند که یا به طور مستقیم نمادهای نور و ظلمت یا خیر و شر در آن ها ترسیم شده و یا محتوا و درون مایه نقوش نشان از تقابل این دو قطب دارد. مقاله حاضر با استفاده از روش توصیفی تحلیلی عهده دار بررسی تداوم این بن مایه کهن ایران باستان بر نقوش سفال سلجوقی است.
اخلاق و سیاست در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های سیاست اسلامی سال اول تابستان ۱۳۹۲ شماره ۲
63 - 82
حوزه های تخصصی:
هرچند تاکنون در باب رابطه اخلاق و شریعت و نیز ارتباط متقابل آن دو با علوم گوناگون، از جمله سیاست، پژوهش های بسیاری صورت گرفته، تصویر روشنی از ارتباط اخلاق و سیاست در پرتو شریعت، برای حل ابهامات موجود، ارائه نشده است. دراین خصوص، ملاصدرای شیرازی، برای نشان دادن نسبت اخلاق و سیاست، دستگاه فلسفی ویژه ای بنا نهاد (حکمت متعالیه)، که جامع عقل و وحی بود، هرچند باید به این سؤال پاسخ داد که او چگونه توانست به این امر توفیق یابد (سؤال). در حکمت متعالیه، اخلاق، به دلیل سیراب شدن از دو منبع عقل و وحی، دارای قابلیت لازم برای ارتباط یافتن با سیاست است (فرضیه). بررسی ارتباط حکمت و شریعت در حکمت متعالیه و سپس واکاوی رابطه اخلاق و سیاستْ راهی برای سنجش فرضیه مقاله حاضر است (روش). در این مقاله درصدد بوده ایم نشان دهیم اخلاقِ برخاسته از دو منبع حکمت و شریعت، با نگاهی جامع به ابعاد انسان و جامعه، می تواند نویدبخش مدینه فاضله باشد (هدف). لزوم توجه هم زمان به حکمت، شریعت، اخلاق، انسان و جامعه، به منزله لوازم دستیابی به مدینه فاضله، از نتایجی است که در این مقاله بدان دست یافته ایم (یافته ها).
ارسطو؛ فلسفه و وحدت نظام علوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۸ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
89 - 110
حوزه های تخصصی:
علوم ریاضی، طبیعی و الهی، علومی متمایز، اما هم زمان واجد نوعی وحدت اند؛ این نه وحدتِ جنسی، بلکه به تبعِ وحدتِ خاصِ معنایِ وجود، ساختاری ویژه است که وحدتِ بالنسبه یا وحدتِ به تقدّم و تأخّر نامیده می شود. این ساختار از طرفی عاملِ تمییزِ صناعاتِ علمی و ممانعت از خلطِ آن هاست و از طرفی، ضامنِ تمامیّت و یکپارچگیِ فلسفه است. بر اساس این فهم از وحدت، «فلسفه» نخست بر الهیّات اطلاق می شود، سپس بر طبیعیّات و سپس، در نسبت با الهیّات به تقدّم و تأخّر، بر سایر علوم اطلاق می شود ؛ هر دانش نیز واجدِ بخش هایی است که با همین قاعده ترتیب یافته اند و شبکه نظام علوم را قوام می دهند. در این مقاله به شیوه دستیابیِ ارسطو به این وحدتِ ویژه خواهیم پرداخت. ارسطو در کتبِ مقدّماتیِ متافیزیک، نخستدر آلفای بزرگ، حکمت را به شناختِ علل و مبادیِ نخستین تعریف می کند، در آپوریای اولِ کتاب بتا مبتنی بر این تعریف، سرگشتگی میانِ وحدت و کثرتِ حکمت را نشان می دهد؛ در گام بعد، در کتابگاما، برای رفع این سرگشتگی، نظریه خاصِ خود، یعنی ساختار واحد در کثیرِ حکمت را با توسل به این وحدتِ ویژه تثبیت می کند؛ بنابراین، آنچه «متافیزیک اعم» نامیده می شود، در حقیقت نه دانشی واحد و جدا از سایرِ علوم، بلکه به مثابه دانشی مرتبه دوم و مقوّمِ نظامِ علوم، تنها در ضمنِ کثرتِ علوم تحقق خواهد داشت.
خطوط کلی مهندسی تمدن نوین اسلامی در اندیشه آیت الله جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه های تمدنی برپایه بنیانهای فکری و رهیافتهای اجتماعی اندیشمندان شکل می گیرد و امکان سنجش و ارزیابی الگوهای تمدنی با آن وجود دارد. آیت الله جوادی به عنوان یکی از اندیشمندان برجسته مسلمان معاصر بر ضرورت بازیابی هویت تمدنی مسلمانان توجه دارند و دیدگاه ایشان به دلیل برخورداری از شاخصه هایی چون اصالت، اندیشه ورزی، حریت، روش حکیمانه و مواجهه منطقی با تمدن های رقیب از اهمیت برخوردار است. این تحقیق با توجه به رویکرد تمدنی انقلاب اسلامی، ماهیت تمدن نوین اسلامی را از دیدگاه آیت الله جوادی آملی مورد بحث قرار می دهد تا امکان بهره مندی بیشتر از رهنمودهای ایشان در مطالعات بنیادی تمدن نوین اسلامی فراهم گردد. هدف اصلی این تحقیق تبیین خطوط کلی اندیشه تمدنی آیت الله جوادی است. پرسش اصلی این است که مبانی و عناصر تمدن نوین اسلامی در اندیشه آیت الله جوادی آملی چیست؟ در این تحقیق با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی که مبتنی بر شیوه کتابخانه ای و اسنادی است؛ به این پرسش پاسخ داده شده و متن بیانات، آثار و تقریرات ایشان کانون توجه بوده است. از این تحقیق به دست می آید تمدن نوین اسلامی در اندیشه ایشان یک ضرورت اجتناب ناپذیر و اولویت مطلوب است. بنیانهای فکری و نظری این اندیشه بر مبانی فلسفی و اعتقادی مبتنی بر منابع اصیل اسلامی، بینش عقلی و آزاد اندیشی است. تمدن نوین اسلامی دارای عناصر گوناگون، پیوسته و چهره ملکوتی است. الگوی تمدن نوین اسلامی بر اساس رشد کوثری است و از ویژگی های چون خودکفایی موزون، پایدار، خلاق، آزاد، جامعه گرا و بهره مند از میراث گذشته برخوردار است.
معرفت شناسی عین القضات همدانی در نسبت میان حکمت ، شریعت و عرفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی رابطه میان حکمت و شریعت همواره دغدغه فیلسوفان بوده است و در عصر ما پرداختن به آن از اهمیت بیشتری برخوردار است زیرا جهان امروز سخت محتاج معنویت و پایبندی به شریعت است آن هم شریعتی که برپایه عقل و استدلال بنا شده باشد. از سویی اگر حقیقت غایت شریعت است، راه های رسیدن به معرفتی که انسان را به حقیقت برساند کدام است؟ این نیز دارای ابهامات فراوان است و پیرامون آن نظرات مختلفی بیان شده است. ما در این مقاله با روش تحلیلی و توصیفی، در پی تبیین این مطلب هستیم که حکمت فراتر از فلسفه است و حکمت، فلسفه متجلّی در جان و روح و فعل و عمل آدمی است و حاصل نوعی مکاشفه و شهود و فراتر از مباحث نظری و بحثی صرف است. در میان اندیشمندان مسلمان، نظرات عین القضات همدانی حکیم و عارف قرن پنجم هجری را برگزیده ایم که به عقیده عده ای، جمع بین حکمت عملی و نظری است. او از میان راههای حس، تجربه و عقل راه دیگری را به عنوان «طور وراء عقل» مطرح می کند و شناخت حقیقی و ریشه ای را تنها از طریق دستیابی به بالاترین شناخت یعنی طور وراء عقل می داند. شریعت ملاک صحت و سقم هر معرفتی است و در تبیین مبانی معرفت شناسی باید از کشف بهره برد و از حکمت به عنوان ابزار معرفتی در فهم آیات الهی و جهت درک مبانی هستی شناسی استفاده کرد.
نقش حکمت در وساطت فیض(بررسی مقایسه ای عرفان یهود و عرفان اسلامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۳ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
458 - 441
حوزه های تخصصی:
به باور عرفان یهود و عرفان اسلامی، خدای متعال میان خود و مخلوقاتش واسطه ای را قرار داده است که در متون مقدس هر دو دین اسم های مشترکی دارند. یکی از این عناوین «حکمت» است. در این نوشتار بر اساس روش تطبیقی، مفهوم «حکمت» در عرفان یهودی و اسلام تحلیل شده است. مهم ترین نوآوری این پژوهش اثبات این فرضیه است که گرچه در یهود «حِسِد» و عشق اصل حیات بخش است و در عرفان اسلامی نیز حرکت حبّی همان نقش را دارد، اما در هر دو عرفان، پیش از حبّ الهی که باعث تجلی مظاهر شده است، حکمت (حوخمه) نقش آفرین بوده است؛ لذا این شبهه کلامی که اگر خدا همیشه محبّ و در عین ِحال، قادر است، پس باید از ازل مخلوق می داشته، در عرفان قبالا و عرفان اسلامی این گونه پاسخ داده می شود که خدا، مقدم بر حبّ ذاتی، حکیم است و حکمت اوست که حبّش را به جریان می اندازد.
حریت انسانی و عبودیت الهی در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صدرالمتألهین همانند سایر حکمای اسلامی انسان را در میانه مبدا و معاد نگریسته است، از اینرو در نحوه پیدایش اولیه، در کیفیت سیر وجودی و در بازگشت او بسوی مبدا المبادی سخن گفته است. وی با توجه به مبانی خاص حکمی خود همچون اصالت، تشکیک، بساطت و حرکت جوهری وجود، انسان را در گذرگاه هستی دیده است که سیر وی بعنوان سالک طریق وجود از وجود، در وجود با وجود و بسوی وجود است. در این نحو نگرش، حریت انسانی بعنوان یک ملکه نفسانی و فضیلت اخلاقی، معنایی وجودشناسانه دارد که در پرتو حکمت نظری و عملی دستیافتنی است. از منظر ملاصدرا این مرتبه از وجود برای انسانی متجلی میشود که توانسته باشد اولاً در بعد حکمت نظری، به شناخت صحیح نسبت به وجود و حقیقت وجودی خویش دست یافته باشد و نفس خود را مستعد دریافت و مشاهده معارف حقه از مبادی عالیه گرداند؛ ثانیاً در بعد حکمت عملی، با استیلای قوه عاقله بر قوه شهویه و غضبیه، تعادل را در ارضای خواهشهای این قوا ایجاد نماید. حکیم الهی، همان مؤمن حقیقی است که توانسته به غایت حکمت نظری یعنی نور و غایت حکمت عملی یعنی سعه صدر دست یابد. حریت که بمعنای رهایی از قیود است، در معنای عالی خود یعنی همان عبودیت الهی که گرایش و توجه بسوی مطلق است متجلی میگردد، بگونه یی که سالک از بند رقیت هر آنچه غیر حق است، آزاد و خود را در حق فانی میسازد.
حکمت؛ گمشده انسان معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گرچه واژه های «فلسفه و «حکمت» در اصطلاح، معمولاً بصورت مترادف بکار میروند ولی در این مقاله اعتقاد بر این است که در سنت فلسفه اسلامی، حکمت، معنایی برتر از فلسفه دارد. با نظر به تعریف حکمت به اموری همچون معرفت الله، تشبّه به اله و استکمال نفس انسانی، بدست می آید که حکمت با اخلاق حکیم ارتباطی وثیق دارد و ملازم با ایمان و عمل اوست. حکیم برخلاف فیلسوف بمعنای رایج کلمه بر آن است تا جهانی عقلانی شود بنشسته در گوشه یی، و این امری است که زندگی حکمای مسلمان نیز گواه آن است. بدیهی است که در دنیای معاصر که اغلب فلسفه های آن بر شکاکیت و نسبیت گرایی تأکید میورزند، نمیتوان از حکمت سخن راند ولی میتوان از فلسفه های گوناگون سخن بمیان آورد. فلسفه های متأخر بیش از آنکه انسان را به یقین برسانند، او را از آن دور ساخته و در میان انبوهی از تردیدها رها میسازند. از اینرو، حکمت، گمشده انسانی است که در جستجوی یقین است.
مبانی انسانشناسی از منظر صدرالمتألهین شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چهره حقیقی زندگانی برای انسانی پدیدار میگردد که توانسته باشد در پاسخ به پرسش از «حکمت وجودی خویش» به معنایی دست یافته باشد که او را در مسیر رشد و تعالی قرار دهد. از دیدگاه حکمای اسلامی رابطه بین انسان و اله، رابطه رب و مربوبی است. در این رویکرد، اله، علاوه بر برنامه و هدفی که از خلقت موجودات داشته، دارای نقش تربیتی و هدایتی پس از خلقت نیز میباشد. حکما، الگوهای تربیتی انسان را انسانهایی دانسته اند که توانسته اند به فضل الهی، کمال مورد انتظار نوع خود را متحقق ساخته و بعنوان انسان کامل عهده دار هدایت سایر انسانها بسوی صراط مستقیم شوند. در حکمت صدرایی براساس اصولی همچون اصالت وجود، تشکیک وجود و حرکت جوهری، همه موجودات در صراط تکوین که با خلقت جهان پدیدار گشته بسوی مسبب الأسباب در حال سیرند (عبادت تکوینی.) در این میان، انسان بدلیل برخورداری از جایگاه ویژه در نظام هستی، دارای این توانایی است که در صراط تشریع نیز گام نهد و با الگو قرار دادن انسان کامل بوسیله بهره گیری از حکمت نظری و بکاربندی حکمت عملی به اوج کمال وجودی خویش که همان عبودیت الهی (لقاء اللّه) است دست یابد (عبادت تشریعی.) از منظر ملاصدرا لازمه رسیدن به چنین مرتبتی، حکمت و حریت است.
«حکمت متعالیه» در اندیشه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاید در طول تاریخ کمتر مکتب فلسفی یی مانند حکمت متعالیه، کانون قضاوتهای مختلف و گاه متقابل بوده باشد. گستره و نفوذ حکمت متعالیه، در کنار قوت و شمولش، باعث شده اندیشمندانی با گرایشهای فلسفی، عرفانی، کلامی و حتی قرآنی، به آن رو کنند و از پنجره دید خود، آن را توصیف کرده، خواسته یا ناخواسته، بنفع خود مصادره و تفسیر کنند. همین اختلافها موجب شده حقیقت و ماهیت آن دچار ابهام شود. معنا و حقیقت خود «حکمت» نزد صدرالمتألهین که متصف به صفت «متعالی» شده است، یکی از این موارد ابهام است. تلاش در راستای رفع این ابهام، ما را بر آن داشت که با مراجعه به سخنان و کلمات خودِ صدرالمتألهین، حکمتش را توصیف کنیم. در این راستا، پس از تعیین ماهیت حکمت و فلسفه، و بررسی تطبیقی تعریف حکمت مشهور با حکمت متعالیه و یافتن نقاط افتراق و اشتراک، مشخص شد این حکمت نوع خاصی از حکمت است که با منشئی نبوی و دینی، موهبتی است الهی که تنها نصیب بندگان خاص او میشود؛ حکمتی که عرفان و برهان را در سایه قرآن به ساحل امن هماهنگی و تعاضد میرساند. نیل به این مقصود، با این دو میسر شده است.
از «حکمت» تا «کارکردگرایی»؛ تحلیلی نو از ماهیت پارادایم فکری صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبیین ماهیت پارادایم فکری ملاصدرا، بعنوان نظام فلسفی جامع در جهان اسلام، همواره مورد بررسی پژوهشگران بوده است. تاکنون هشت دیدگاه در اینباره مطرح شده است؛ بعضی نظام فکری ملاصدرا را فلسفه، گروهی عرفان و عده یی کلام دانسته اند اما گفته ها و نوشته های او نافی این دیدگا ههاست. او مایل است نظام اندیشه یی خود را «حکمت» نام نهد که عبارتست از علم به خدا و صفات و افعال او با روش توأمان برهانی و عرفانی. اما به اعتقاد نگارنده، حکمت هویتی مستقل از سه مشرب فکری فلسفه، کلام و عرفان ندارد و نمیتوان آن را مکتبی مستقل لحاظ نمود. از اینرو، برای تبیین دقیق نظام فکری او باید افزون بر بررسیهای درونی و محتوایی، از منظر بیرونی نیز به زیست جهان ملاصدرا نگریست. با در نظرگرفتن این امر، میتوان مکتب صدرالمتألهین را از منظر درونی، «کارکردگرایی وفاق بخش» بمعنای تلاش برای کاربردی نمودن آن و وحدت میان مشارب فکری سه گانه دانست و از منظر بیرونی، «زمان شناسانه مردم نگر»؛ یعنی شرایط فکری، اجتماعی و سیاسی عصر وی باید در تبیین مباحث، مسائل و روش فکری او لحاظ شود. بر این مبنا، نویسندگان معتقدند با لحاظ نمودن سه نکته میتوان رویکردی بهینه به نظام فکری صدرایی داشت. این سه نکته عبارتند از: تمایز حقایق عقل از حقایق ایمان، حذف آنچه با روش فلسفی ناسازگار یا ناهمسوست و تعیین محدوده و قلمرو عقل در برابر نقل و عرفان. در این مقاله ضمن ارائه دیدگاه صدرالمتألهین درباره نظام فکریش، تلاش شده با تبیین اندیشه صدرایی از منظر محتوایی و شرایط بیرونی، تحلیلی نو درباره نظام فکری ملاصدرا ارائه گردد.
تحلیلی بر «تعالی حکمت»؛ با تکیه بر نفس شناسی و روش شناسی صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکتب فلسفی صدرالمتألهین بنام حکمت متعالیه شناخته میشود. ملاصدرا واژه «حکمت» را بر واژه «فلسفه» ارجح دانسته و «تعالی» را که در نظر او موقعیتی پویاست جهتگیری کلی ساختار فکری خود قرار داده است. این امر ما را با منظومه یی از عواملی که از کیفیت، جهت و چگونگی تعالی در این مکتب بحث میکند، مرتبط میسازد. نوشتار پیش رو درصدد است، از میان عناصر متعدد برتری حکمت صدرایی، چگونگی ایجاد این تعالی را از طریق بررسی دو مؤلفه نفس شناسی و روش شناسی در دو حوزه مبدأ و معاد تبیین نماید. در رویکرد صدرایی اگر کسی خواستار حکمت باشد، باید برای خویش و در خویشتن دست به آفرینش زده و از تماشاگری به بازیگری در عرصه وجود قدم بگذارد. نوع نگاه متفاوت ملاصدرا به حقیقت نفس و توسع در مراتب ادراکی آن، با روش شناسی درهم تنیده و مرتبط است، زیرا در حکمت صدرایی شناخت نفس بمثابه یک روش برای خداشناسی و آخرت شناسی قلمداد میشود. ملاصدرا در روش شناسی از بازآفرینی مفاهیم آغاز میکند و با رهیافتی میان رشته یی و جامع نگر، روش درست را جمع میان عقل و نقل و شهود میبیند. تأویل و زبان برتر نیز از مؤلفه هایی است که با روش شناسی خاص ملاصدرا مرتبط است.
مفهوم سازی مدیریتِ حکمت بنیانِ مدرسه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
1 - 22
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله تبیین مفهوم "مدیریتِ حکمت بنیانِ مدرسه " بود. چارچوب روش شناختی مورد استفاده، رویکرد کیفی از نوع نظریه مبنایی با نگاه سیستمی بود. برای جمع آوری داده از اطلاع رسان ها، مصاحبه های عمیق غیررسمی و تحلیل اسناد استفاده شد. همچنین برمبنای اشباع نظری، 15 تن از حکمای معاصر و فیلسوفان تعلیم و تربیت و علوم اجتماعی در سطح جهانی برای مشارکت در این پژوهش دعوت شدند. 5 سند نیز به عنوان اطلاع رسان مورد استناد قرار گرفت. تحلیل داده ها در ۳ مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی انجام شد. نظریه نهایی نیز حول مقوله محوری "مدیریت حکمت بنیان مدرسه " صورت بندی شد. باور پذیری نظریه تولید شده از طریق راهبردهای بازبینی اعضاء، تحلیل موارد منفی و چند سویه سازی منابع مورد تعدیل قرار گرفت. فرایند تحلیل داده ها تا حد شکل گیری نظریه نیز جهت تامین معیار اعتمادپذیری پژوهش، تا حد ممکن توصیف شد. نتایج نشان داد، "مدیریت حکمت بنیان مدرسه " با اتکا به عوامل نگرشی، نظری و سازمانی قابل بازشناسی است. همچنین این سازه تحت تأثیر شرایط مداخله گر محیطی و سیاست های کلان و شرایط زمینه ای (قابلیت های عملی، قابلیت های فرهنگی، قابلیت های معنوی، قابلیت های نظری) قابل توسعه است. در واقع به کارگیری راهبرد رهبری حکیمانه، موجب توسعه حکمت در مدارس، بالندگی فرهنگی و تحقق اهداف نافع مدرسه خواهد شد.
اسرار اعمال حج در قرآن و سنت(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
میقات حج دوره ۲۵ بهار ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۹۹)
8 - 32
حوزه های تخصصی:
نگرشی عمیق و همه جانبه به آیات و روایات، به خوبی این معنا را ثابت می کند که حج، ظاهری دارد و باطنی و آنچه را مردم در ظاهر انجام می دهند با باطن حج فاصله بسیاری دارد و خداوند طالب حقیقت حج است و حجی را از زائرش می خواهد که در آن، روحش متحول و دگرگون شود و در عمل و روح با شیاطین بجنگد و غیر خدا را لبیک نگوید. در این بحث به تبیین گوشه ای از اسرار حج پرداخته ایم تا زائران خانه خدا بتوانند با آگاهی به این اسرار، این سیر روحی را با سربلندی پشت سر بگذرانند. ازاین رو، ابتدا اسرار و فلسفه تشریع حج، و سپس اسرار اعمال عبادی عمره و حج تمتع از منظر قرآن و روایات بیان می شود.
بابا افضل، حکیم، عارف و شاعر بزرگ قرن هفتم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاشان شناسی دوره ۲ بهار و تابستان ۱۳۸۵ شماره ۳
25 - 37
یکی از بزرگان علم و ادب و حکمت پژوهان در مورد تعامل فرهنگ و تمدن یونان و اسلام چنین گفته است: پس از برخورد فلسفه یونانی با عالم اسلام، حیات عقلانی و روحانی در چهار جریان فرهنگی و عقیدتی در جهان اسلام تبلور یافت. فلسفه مشائی، حکمت اشراقی، کلام، تصوف و عرفان، بازگشت این چهار جریان در موضوع شناخت و معرفت به دو مسأله اساسی برمی گردد است. یکی از تدلال و نظر و دیگری ریاضت و تزکیه و مجاهدت نفسانی. به عبارت واضح تر، برای شناخت آغاز و انجام جهان از دو راه تفکر و یا ریاضت و مجاهدت می توان طی طریق کرد . در ایران اسلامی هر کدام از این چهار جریان مذکور، در دامن خود، بزرگ مردان و دانشیانی را پرورده که آوازه آنها جهانی است. ابوعلی سینا، شهاب الدین سهروردی، غزالی و خواجه نصیرالدین طوسی، نمونه های شاخص برای هر کدام از این جریان ها محسوب می شود. مشکل بتوان تصور کرد که چهره های برجسته و نمادهای بارز این حیات عقلانی و یا روحانی فقط به همان جریان که در آن برجسته بودند، تعلق داشتند. مرحوم مجتبی مینوی گفته است: در دو قرن پنجم و ششم جماعتی از بزرگان بوده اند که در عین تعلق به یکی از چهار طریقت مذکور، علاقه ای به یکی دیگر از طریقه های دیگر هم داشته اند . به نظر ایشان طریقه تصوف و عرفان، از طریقه هایی بوده که هم فلاسفه و هم متکلمان و هم حکمای اشراقی به آن نظر داشته اند. یکی از شخصیت های بسیار مهم، مبتکر و حکیم متألّه در فاصله دو قرن پنجم و ششم با مشخصه ای که مذکور افتاد، باباافضل مرقی کاشانی است که در این مقاله، زندگی، افکار و آثار او مورد بررسی قرار می گیرد.