مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۸۱.
۱۸۲.
۱۸۳.
۱۸۴.
۱۸۵.
۱۸۶.
۱۸۷.
۱۸۸.
۱۸۹.
۱۹۰.
۱۹۱.
۱۹۲.
۱۹۳.
۱۹۴.
۱۹۵.
۱۹۶.
۱۹۷.
۱۹۸.
۱۹۹.
۲۰۰.
حکمت
حکمت و عرفان در هر کشوری از کشورهای اسلامی، بخشی از شیرازه زندگی و فرهنگ و آیین آن جامعه را تشکیل می دهد. قرن هفتم ﻫ.ق (سیزدهم میلادی)، عصر طلایی تصوّف و اوج اندیشه های عرفان اسلامی است، به طوری که عرفای این دوره چون ابن عربی، صدرالدین قونوی، جلال الدین محمد بلخی (مولوی)، نجم کُبری و... تأثیر معنوی به سزایی در سرزمین های اسلامی گذاشته اند. خواجه افضل الدین محمد مرقی کاشانی نیز از عرفا و حکمای نیک اندیش این دوره به شمار می آید که تاکنون چون گوهرِ گرانبهای مدفون زیر خاک، از دیدگان بیشتر مردم این مرز و بوم به دور مانده و کمتر محقّقی به تبیین آثار و اندیشه های او پرداخته است. این پژوهش، نخست نگاهی گذرا به آثار و احوال بابا افضل دارد، سپس به بیان و روشنگری اندیشه های حکمی و عرفانی و اخلاقی او در رباعیاتش می پردازد که به همان شیوه ساده متون منثورش و با لحن گفتار شاعران پیشین، موعظه و حِکَم و حقایق عرفانی را به مذاق جان طالبان حقّ و حقیقت می چشاند و خواننده را به ناپایداری جهان می آگاهد و از دلبستگی بدان پرهیز می دهد. ناگفته نماند که اساس کار این پژوهش، رباعیاتی است که فقط به نام افضل الدین کاشانی ضبط شده است.
رویکرد بابا افضل کاشانی به برخی از مهم ترین مسائل فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاشان شناسی دوره ۴ پاییز و زمستان ۱۳۸۸ شماره ۷ و ۸
319 - 339
محمد ابن حسن کاشانی، معروف به بابا افضل از فلاسفه و حکمای بزرگ ایران و دارای بدایعی در حکمت و عرفان است. وی، نظریات خود را درباره مسائل مهم فلسفی به شیوه ای بدیع ابراز می کرد و مسائلی همچون معنای ابداع، مباحث مربوط به زمان، دهر، ازل و ابد، ضروری، معلوم و مجهول، استدلال، عناصر اربعه، اتحاد، و... را با بیانی شیوا و مستقل از بیان سنتی فلاسفه پیشین، در مجموعه ای از رسائل باارزش و فلسفی به منزله میراثی ماندگار از خود به جای گذاشته است. در مقاله حاضر، نظریات بابا افضل در حوزه های فلسفی و کلامی مورد بحث قرار گرفته است و نگاه او از منظر ادبیات به مثابه شیوه ای بدیع در نگارش های فلسفی به صورتی کم سابقه و بلکه بی نظیر ارائه گشته است. افضل الدین دارای اشعاری زیبا نیز بوده است که در نوع خود بی بدیل است. به تناسب مباحث در این مقاله، به برخی از آن ها نیز در پایان مقاله اشاره می شود.
«حکمت»، به مثابه هوش فرهنگی، در ارتباطات میان فرهنگی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اسلام و علوم اجتماعی سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴
109 - 135
حوزه های تخصصی:
تحولات چند دهه اخیر در اثر توسعه فناوری های ارتباطی و ظهور شبکه های اجتماعی، رقیق شدن مرزهای جغرافیایی و در نتیجه، افزایش تبادلات و تعاملات و آمیختگی های فرهنگی، نوعی همگرایی و شرایطی را پدید آورده که ارتباط با مردمان متعلق به فرهنگ های مختلف گریزناپذیر شده است. مدیریت موفقیت آمیز ارتباط در چنین شرایطی نیازمند مهارت های جدیدی است که یکی از مهم ترین آنها هوش فرهنگی است. هوش فرهنگی که ابزار سنجش توانایی افراد برای ارتباط مؤثر در محیط های چندفرهنگی است، یکی از مفاهیم نسبتاً نو و پرتکرار در ادبیات ارتباطات میان فرهنگی در چند دهه اخیر است که توجهات فراوانی را به خود جلب کرده و پژوهش های فراوانی در این زمینه به خود اختصاص داده است. در پاسخ به این پرسش مهم که آیا مفهوم و یا دانش واژه متناظر برای هوش فرهنگی در آموزه های اسلامی وجود دارد، قرآن کریم به عنوان منبع اصلی اسلام، به طور اجمالی مرور و «حکمت»، به عنوان مناسب ترین واژه قرآنی برای این منظور در نظر گرفته شد. البته ادعا این نیست که حکمت و هوش فرهنگی متناظر هستند بلکه باید گفت هوش فرهنگی یکی از دلالت های بسیار آشکار و مهم حکمت به شمار می رود. نقطه عزیمت پژوهش حاضر، آیه 125 سوره مبارکه نحل است که پیامبر اسلام را برای دعوت مردم به راه خدا، با استفاده از «حکمت» فرامی خواند. با استفاده از ظرفیت های روش تفسیری، به ویژه روش معناشناختی و تحلیل بسامدیِ حکمت و برخی دیگر از مفاهیم هم نشین و جانشین آن در قرآن کریم، این نتیجه حاصل شد که «حکمت»، که در سطوحی شکل موعظه و جدال احسن به خود می گیرد، می تواند به مثابه هوش فرهنگی، مبنای تعاملات اجتماعی مسلمانان در ساحت ارتباطات میان فرهنگی باشد.
مقایسه «حکمت» در کتاب حکمت با «دِه» در دائو ده جینگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال شانزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
123 - 147
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعات محوری در متون مقدس، حکمت است. یکی از کتب قانون ثانی در کتاب مقدس، کتاب حکمت (یا حکمت سلیمان) است. توصیف حکمت در این کتاب بسیار شبیه توصیف کتاب دائو ده جینگ از «دِه» است. هدف این مقاله بررسی حکمت در کتاب حکمت و ده در دائو ده جینگ و مقایسه آن ها است. این پژوهش به روش اسنادی و توصیفی-تحلیلی انجام می شود. حکمت و ده تجلی خداوند و دائو هستند. هر دو در امر خلقت موجودات و نجات آن ها نقش اساسی دارند. انسان موظف به طلب و کسب حکمت و ده است. انسانی که حکمت و ده در او استقرار یابد، انسان کامل و حکیم است. به نظر می رسد حکمت و ده در این دو کتاب بر واقعیت مشترکی دلالت دارند. البته تفاوت هایی نیز وجود دارد. تفاوت ها می تواند ناشی از تفاوت دو سنت دینی و تفاوت رویکرد این دو متن مقدس باشد.
تحلیل معنای اتوس در آرای هراکلیتوس (مطالعه موردی: قطعه 119ب هراکلیتوس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۸
201 - 228
حوزه های تخصصی:
واژه اتوس (ethos) که نخست درآثار هنرمندان قرن های هشتم تا پنجم پ.م در معنای جایگاه عادت، سرشت، شخصیت و شخصیتی فریبکار به کار رفته است، در آرای فلاسفه آن زمان و بیش از همه در آثار هراکلیتوس نیز دیده می شود اما معنای اتوس نزد هراکلیتوس، همواره محل اختلاف محققان بوده است و این اختلاف، بیش از همه در قطعه 119ب دیده می شود. با تحلیل دو اصطلاح کلیدی این قطعه، «دایمون» و «اتوس» می یابیم، «دایمون» در معنای «والاترین مرتبه هستی انسانی» و اتوس در معنای «سرشت الهی» است؛ سرشتی که کانون ربط و پیوند میان دایمون، حکمت و لوگوس است. از منظر هراکلیتوس، علی رغم تفاوت فاحش مرتبه اتوس و دایمون در تبعیت از حکمت که خود جزئی از نظام لوگوس است و فضیلت شمرده می شود، این امکان وجود دارد که انسان به مرحله دایمون در حد دنیوی عروج نماید؛ اما نیل به سرشت کامل الهی در دنیا منتفی است.
بررسی نقش تمثیل در تبیین مقوله «خودسازی» در اندرزنامه های پهلوی
حوزه های تخصصی:
تمثیل در تشریح مفاهیم ثقیل برای مخاطبان عام نقشی اساسی دارد. از این رو، در متون دینی و اخلاقی که عموم مردم را خطاب قرار می دهند، منعکس شده است. در مقاله حاضر، با بهره مندی از روش توصیفی و تکنیک تحلیل محتوا، تمثیل های به کاررفته در اندرزنامه های پهلوی، بر اساس محتوا دسته بندی و نقش آن در بازنمایی اهمیت خودسازی در رشد معنوی آدمی بررسی و تحلیل شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که مؤلفان اندرزنامه ها با استفاده از تمثیل، موفق به ساده کردن مفاهیم پیچیده و غامض معرفتی، عینیت بخشی به مسائل انتزاعیِ شناختی، انتقاد از پیش الگوهای رفتاری و فکری، ارائه و بازتعریف مدل های جایگزین سبک زندگی و تسهیل در فرآیند ارتباط مخاطب با نویسنده و متن تولیدی شده اند. همچنین، مشخص شد که بر اساس محتوا، تمثیل ها به انواع: «اخلاقی و تعلیمی»، «دینی» و «حکمی و فلسفی» تقسیم می شوند. اجزاء تمثیلی در این متون نیز، غالباً غیرانسانی (شامل عناصر طبیعت، اجرام آسمانی و موجودات خیالی) هستند.
نقد آرای سنت گرایان در باب حکمت و رموز نهفته در هنر اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال نهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳۳
5 - 10
حوزه های تخصصی:
سنت گراییتفکر و جریانی معاصر و آمیخته با رمز و رازاست که اساساً ماهیت آن بر همین عنصر رمز استوار است. هرچند به لحاظ علمی، هرگونه فرایند رمزگشایی براساس اصول، زبان و یا قراردادهایی خاص شکل می گیرد، اما درک و دریافت در سنت گرایی تنها مختص به تعدادی انگشت شمار از افرادی خاص است که با ادعای اتصال به عالم والا، به سیر و سلوکی عمیق و متعاقباً تحولی شگرف نائل شده و هم اکنون در حکم وارثان، ناقلان و مفسران رموز هنری متعالی به نشر دانش الهی و روشنگری می پردازند. پیروان این فلسفه، اسرار الهی قید شده در قرآن را در حکم «کتابی بسته»خطاب می کنند که عقل عوام از درک آن قاصر است و هرگونه ادراک و خلق بر اساس مبانی این کتاب، صرفاً بر عهده خواص و مقربان است. بر اساس همین دیدگاه، سنت گرایان آثار هنرمندان مسلمان را آثاری والاو مقدس برمی شمارند، چراکه دربردارنده رموز معنوی هستند. از دید سنت گرایان جهان هستی نظامی است رمزآلود از نشانه های متکثر الهی که هریک در اوج کثرت مظهری واحد و منحصر به فرد از حقیقت ذات الهی هستند. به عبارت دیگر فلاسفه سنت گرا بر این باورند که هر موجود، ذاتی متافیزیکی و هستی شناسانهدر خود مستتر دارد که از ماهیتی ازلی برخوردار است. در این میان علاقه بیش ازحد سنت گرایان به بیان رموز حکمت هنر اسلامی و در نگاهی بالاتر، ارائه اصول و تعاریف حکمت هنر اسلامی و تشریح چگونگی خلق آثار توسط هنرمندان مسلمان، بسیار قابل تأمل است چرا که با اندکی تفکر در نظریات و آرای برجسته ترین چهره های سنت گرایی همچون گنون، بورکهارت، شوان و صدر، با مسائل به دور از منطق و متناقضی روبه رو خواهیم شد که نه تنها رنگ و بویی از حکمت، نه لزوماً اسلامی، نداشته، بلکه عقل سلیم و تفکر منطقی نیز به هیچ عنوان قادر به پذیرش آنها نیست. این مقاله به بررسی آرا و نظریات اصلی شاخص ترین چهره های سنت گرایی در باب حکمت هنر اسلامی و رموز نهفته در آن به مقایسه آنها با مفاهیم اسلامی تبیین شده در سنت اسلامی که به ادعای خود این اشخاص مبنای نظریات آنان است، پرداخته و به تشریح مختصری از تناقضات موجود و حضور آموزه های مکاتب دیگر در این جریان می پردازد.
جستاری در معنای «حکمت» با توجه به دیدگاه داوود قیصری و امام خمینی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۷
109 - 140
حوزه های تخصصی:
اندیشمندان اسلامی گاه «حکمت» را شاخه ای از علم در نظر می گیرند؛ علم به احوال موجودات به گونه ای که در نفس الأمر است. تفسیر دیگر «حکمت» حکم نمودن است؛ چنان که حق تعالی حکم فرموده که نیکوکاران را به بهشت و تباهکاران را راهی دوزخ نماید. در تفسیر سوم «حکمت» معنای اتقان و انضباط را به خود می گیرد؛ یعنی درست و نیکو کارکردن. تمامی این تفاسیر حاکی از حکیم بودن خداوند است؛ صفتی که ثبوت آن برای ذات باری ضروری است. اما آنچه در این مقاله بررسی می شود، مفهوم واژه «حکمت» از دیدگاه داوود قیصری و تعلیقه امام خمینی(ره) بر این دیدگاه است. نویسندگان این مقاله بنا به نظر این دو اندیشمند، واژه پرارج «حکمت» را واکاوی کرده به نقد و تحلیل این دو منظر و تطبیق آنها با دیدگاه های دیگر اندیشمندان خواهند پرداخت. «حکمت» در این پژوهش مرتبه ای درنظر گرفته می شود که عارف و حکیم، مشتاق و مجذوب رسیدن به آن هستند. صاحب حکمت عارف متألّهی خواهد بود که در مراتب باطنی و سرّی آن از عقل استدلالی گذر و شهود را تجربه می کند. این بررسی به شیوه پدیدارشناختی انجام گرفته، تلاش می کند «حکمت» را در معنای سوم و به عنوان حکمت ذوقی و شهودی در برخی حالات و مشاهداتِ عارفانی اعم از شرق و غرب که این تجربه را داشته اند، بیان کند تا از این طریق ریشه یابی عملی، سلوکی و جایگاه دست نیافتنی حکمت را نقبی زند.
تحلیل لزوم تغییر و همگرایی علوم دانشگاهی در ظهور تمدن نوین اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم و تمدن در اسلام سال دوم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸
69 - 89
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به تحلیل رابطه علوم در مراکز علمی دانشگاهی در سطح دنیا می پردازد. دانشگاه به عنوان مرکز گسترش علوم نتوانسته است در خود و روح بشری همگرایی ایجاد نماید. شاهد این ناتوانی در ارتقاء جایگاه مادی و معنوی روح انسانی، عدم توانایی ساختار دانشگاهی در نیل به هدف واحد است؛ که آن ها را نسبت به هم واگرا می نماید. عدم وجود جایگاه حکیم و علامه جامع العلوم، در خروجی دانشگاه ها، مساله جدی است که مراکز علمی بدان مبتلا هستند. در این مقاله به روش توصیفی به ارزشیابی مولفه ها و برآوردی از نظر خبرگان به همراه گردآوری نتایج تجربی اتفاقات و پیامدها پرداخته شده و نتیجه آن بهره مندی از رویکرد ایجاد پارادایم جدید در حرکت تمدنی جهان اسلام است. در ابتدا، با استفاده از جمع آوری داده ها، مفاهیم مرتبط با آسیب ها، چالش ها و موانع تمدن نوین اسلامی استخراج و سپس مدل مفهومی مبتکرانه پیشنهاد گردیده است. یافته های پژوهش نشان دادند یک تمدن پارادایم ساز و مبتنی بر اصول غیراقتباسی، می تواند در دانشگاه ها با تغییر رویکرد به اصول اساسی توحیدی در معنای عام، عملی و بین رشته ای، که مضمون اصلی دانشگاه اسلامی بوده و می تواند منجر به حکمت محوری در توسعه آموزش عالی و تمدن سازی گردد، محقق شود. برخلاف نگاه سکولار به دانش، یعنی علمی که در مصادیق، اثری از روابط دیگر علوم و الهیات نمی بیند، و جز انحراف در مسیر انسان نیست. دانشگاه ها می بایست با تغییر نگرش و سبک، نه تغییر ماهیت، به همگرایی برسند و از مسیر غیرالهی فاصله بگیرند. ایجاد این همگرایی علوم می تواند به پارادایم مبتنی بر تمدن اسلامی و ظهور تمدن نوین علمی منجر شود.
تحلیل تطبیقی چیستی و کارکردانگاره در شئون مختلف حیات انسانی از منظر متون دینی و میراث فلاسفه مسلمان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ششم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۱
107 - 131
حوزه های تخصصی:
شناخت نفس از اهمّ معارفی است که آموزه های وحیانی و عقلانی بر نقش اساسی آن تأکید دارند. احساس، گفتار، رفتار و موضع گیری انسان مبتنی بر عللی می باشد که یکی از عوامل بسیار مهم و نادیده گرفته شده آن، «انگاره» است که قلمرو تأثیر آن، تمام ابعاد زندگی بشری را دربرمی گیرد. از آنجا که مدیریت انگاره، فرع بر شناخت آن می باشد، این جستار با روش تحلیل گزاره ای و سیستمی، «ماهیت و کارکرد» انگاره را در افکار و اعمال آدمی بررسی می کند. مسئله تحقیق به طور مستقیم در دو علم فلسفه و روان شناسی ریشه داشته و محقق می کوشد با رویکرد فلسفی و وجودشناختی، چیستی انگاره و نقش آن در فلسفه اسلامی و متون دینی را توضیح دهد. انگاره، صورت ذهنی قدرتمند و دارای تأثیر ناخودآگاه است که می تواند به تدریج برجسته شده، جانشین موضوع واقعی شود و به سبب تغییر نگرش، چارچوب کلّی افکار و تعامل در مورد آن موضوع را تعیین کند و از طریق منطق رجحان، در تصمیم گیری شخص، تأثیر گذارد. ماهیت و کارکرد انگاره میان حکمای مسلمان - و به شکل متعالی در دیدگاه ملاصدرا - تحت عنوان «قوّه خیال» به نحوی دقیق تر تبیین می شود. در تعالیم آسمانی اسلام نیز نقش انگاره با تعبیر «ظنّ» مورد تأکید قرار گرفته و به اصلاح آن توجه شده است. هدف پژوهش پیش رو، شناخت صحیح انگاره در پرتو آموزه های وحیانی و عقلانی است تا از طریق توجه به آن، زمینه های لازم برای کنترل و اصلاح انگاره در ابعاد مختلف زندگی فراهم گردد و با کاستن از عواقبِ عدم التفات به این بُعد پنهان، گامی مهم در مسیر معرفت نفس و نیل به حیات طیّبه، برداشته شود.
شناسایی عوامل مؤثر بر رهبری حکمت محور در مدارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره هفدهم تابستان ۱۴۰۰شماره ۲
153 - 177
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر از نظر هدف، بنیادی و به لحاظ روش پژوهش کیفی از نوع مطالعه موردی محسوب می شود. با توجه به هدف پژوهش که شناسایی عوامل موثر بر رهبری مبتنی بر حکمت از منظر اسلام در مدارس بود، جامعه آماری شامل محققان، مؤسسان، مدیران و معلمان مدارس خاص بود که به روش نمونه گیری هدفمند از نوع گلوله برفی، 30 نفر در پژوهش حاضر شرکت داشتند. ابزار پژوهش مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته بود که پس از استخراج کدهای مورد نظر تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل مضمون، صورت گرفت. به منظور سنجش اعتبار پژوهش از بهم تنیدگی استفاده شد و پایایی مصاحبه ها از طریق پایایی بازآزمون حدود 80% برآورد شد. یافته های پژوهش نشان می دهد، عوامل مؤثر بر رهبری حکمت محور از 2 عامل (درون مدرسه ای و برون مدرسه ای) و 10مؤلفه تشکیل شده است که می تواند راهنمای عمل رهبران در مواجهه با مسائل پیچیده و چندبعدی محیط های آموزشی باشد تا از طریق خودسازی، تربیت معلمان شایسته و انتخاب دانشجوی مستعد و با توجه به سرمایه هویتی دانش آموزان و ملاحظات اخلاقی در محیط کار سازمان را در ارتقاء حکمت یاری رسانند و به مسائل خارج سازمان مانند تعامل مستمر با محیط، توجه به خانواده و فرهنگ جامعه به منظور تجلی هر چه بیشتر حکمت توجه نمایند.
بررسی رویکرد کلی به مسئله شر در نگاه فلاسفه مشهور مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال سی ام مهر ۱۴۰۰ شماره ۲۸۶
33-46
حوزه های تخصصی:
در تبین رویکرد فلاسفه مسلمان به مسئله شر باید گفت، فارابی اولین کسی بوده که به این مسئله پرداخته است. او بین شرور طبیعی و ارادی فرق قائل شده است. پس از وی ابن سینا رویکردی نیستی انگارانه به مسئله شر داشته که به صورت مفصل در جوانب مختلف به این مسئله پرداخته است. پس از ابن سینا غالباً همین رویکرد برای فلاسفه بعدی ازجمله سهروردی، صدرالمتألهین، علامه طباطبائی، شهید مطهری، آیت الله جوادی آملی و آیت الله مصباح مورد توجه بوده است. در این پژوهش با روشی توصیفی و بعضاً تحلیلی به دست می آوریم که فلاسفه اسلامی در حل مسئله شر راه حلی ترکیبی را بیان می کنند. آنها شر را یک امری عدمی و نسبی می دانند که لازمه عالم مادی است. آنها قائلندکه براساس حکمت خداوند متعال در خلق نظام احسن هستی، شرور نسبت به خیر کثیر این عالم، قلیل می باشند و این شرور در بردارنده فوائد کثیری در عالم هستند.
جایگاه حکمت نظری در کاربست هندسه معماری از جانب ریاضی دانان اسلامی دوره مورد بررسی قرون چهارم الی یازدهم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هنر و معماری اسلامی حاکی از جایگاه و کاربست علمی و حِکمی هندسه است. آموزش هندسه از جانب نظر و عمل به معماران توسط حاکمان و ریاضی دانان اسلامی انجام شده است. مهم ترین هدف، استفاده صحیح براساس اصول معرفتی و حکمی، جهت شناخت حقیقت است که با اتصال و آموزش آن با حرف و صناعات، هنر و معماری را دارای جهت و طریق معرفتی و علمی نموده است. موضوع اساسی افتراق شدید بین متخصصین ریاضی و همچنین گسست فراوان با حکمت و فلسفه اسلامی در معماری و هنر در دوره کنونی است که لطمات شدیدی بر ارکان معماری وارد نموده است. شناخت هندسه از جانب اساسی هنر و معماری اسلامی و طریقه کاربست آن اهمیت نگارش را نشان می دهد. روش تحقیق به صورت قیاسی در خصوص تحلیل منابع ریاضیات و هندسه عالمان و ریاضی دانان اسلامی جهت رسیدن به نتیجه و زمینه گرایی در بحث بستر فکری حکمی دوره چهارم الی یازدهم هجری می باشد. یافته اساسی این نگارش حضور فلسفه و حکمت نظری و عملی از جانب فرد صاحب حکمت در ارتباط با ریاضی دانان اسلامی است که در بررسی علمی و معرفتی هندسه در بعد نظری و عملی جهت هندسه مند شدن هنر و معماری اسلامی است. از این رو حکمت به واسطه هندسه در هنر اسلامی براساس مبانی جهان شناختی عالم مثال به سوی حقیقت متافیزیکی خود سوق داده می شود.
ارائه یک مدل سازمان حکمت محور در ادارات دولتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت دولتی دوره ۷ بهار ۱۳۹۴ شماره ۱
185 - 209
حوزه های تخصصی:
اهمیت حکمت در مباحث مدیریتی و سازمانی رو به افزایش است. از آنجا که حکمت به عنوان اوج قضاوت عقلانی و اخلاقی، عامل موفقیت در سازمان است و لازمه به کارگیری آن، استفاده از دانش ویژه برای زمینه ای خاص است، در این پژوهش سعی شده است از نگاه حکمت محور به سازمان پرداخته شود. جامعه آماری پژوهش، کارکنان اداره های کل استان همدان (7،941 نفر) بودند که 381 نفر با استفاده از روش طبقه ای نسبی، به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ روش، توصیفی- پیمایشی است. برای جمع آوری اطلاعات میدانی، از پرسشنامه ای 62 سؤالی استفاده شد. برای طراحی پرسشنامه، از تکنیک دلفی در سه مرحله استفاده شد. نتایج مدل تحلیل مسیر نشان داد از پنج متغیر مورد توافق اعضای پانل دلفی، چهار متغیر «سبک رهبری و مدیریت»، «اصول اخلاقی»، «یادگیری و مدیریت دانش» و «قضاوت و تصمیم گیری»، تأثیر مثبت و معناداری بر سازمان حکمت محور دارند. رابطه تعریف شده بین خود متغیرها نیز پذیرفته شد. درنهایت، نتایج پژوهش، به ارائه مدلی از سازمان حکمت محور منجر شد.
بررسی تأثیر ادراک از سیرت نیکوی مدیران بر اعتماد سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت دولتی دوره ۷ زمستان ۱۳۹۴ شماره ۴
657 - 674
حوزه های تخصصی:
این پژوهش، با هدف بررسی تأثیر ادراک از سیرت نیکوی مدیران بر اعتماد سازمانی در سازمان تأمین اجتماعی استان کرمان صورت پذیرفته است. این پژوهش، توصیفی و از لحاظ هدف، کاربردی است. جامعه آماری آن شامل 400 نفر از کارکنان سازمان تأمین اجتماعی استان کرمان است که 196 نفر از آنها به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات، از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد تا سیرت نیکوی مدیران و اعتماد سازمانی سنجش شود. روایی این پرسشنامه با نظر پنج تن از متخصصان رفتار سازمانی و پایایی آن با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ تأیید شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات، از نرم افزارهای SPSS 19، AMOS 18 و EQS6.1 استفاده شد. مطابق نتایج، سیرت نیکوی مدیران با مؤلفه های شجاعت، تواضع و فروتنی، حکمت، شور و اشتیاق، غمخواری و شوخ طبعی، با اعتماد سازمانی کارکنان در سازمان تأمین اجتماعی استان کرمان رابطه مثبت و معنادار دارد. به عبارت دیگر، هرچه کارکنان، ادراک مطلوب تری از سیرت نیکوی مدیران داشته باشند، اعتماد آنها به سازمان متبوعشان افزایش می یابد.
تأملی بر مهم ترین اشتراکات تربیت دینی در شعر متنبی و صفی الدین الحلّی
منبع:
پژوهش در آموزش زبان و ادبیات عرب سال دوم تابستان ۱۴۰۰شماره ۳
107 - 135
حوزه های تخصصی:
انسان با توجه به نیاز فطری خود از دیرباز در جستجوی یک الگوی زندگی امید بخش و حیات آفرین بوده است. برنامه ای جامع، کامل و منطقی که به نیاز های او توجه ویژه داشته و در مسیر تحقق سعادت راهنمای او باشد. در آیین آسمانی اسلام در قالب کتب مقدس به این نیاز ها پاسخ گفته شده است. در اشعار دو شاعر عرب زبان متنبی و صفی الدین الحلی نمونه ای از الهامات ظریف از فرهنگ وحیانی رخ می نماید که ارزش کلام آن دو را مضاعف ساخته و جنبه ی تعلیمی آن را ارتقا می بخشد. دو شاعر با استناد به کلام الهی به بخش هایی وسیع از علم اخلاق اشاره داشته اند که علاوه بر جنبه ی آموزشی از حیث زیبایی شناسی نیز با برخورداری از آرایه های کلامی بر نفوذ کلامشان و اعتبار مضامینشان افزوده است. ما در این پژوهش که با روش توصیفی- تحلیلی انجام پذیرفته به قصد اشاعه ی کلام الهی با انتخاب دو شاعر از دو دوره ی مختلف به بررسی حکمت های تربیتی در اشعار آنان تحلیل مختصری از آن ارائه داده ایم، باشد که این ارائه ی موجز از آن کلام حکمی مخاطبین را به تأمل بیشتری سوق دهد.
منطق کشف مدلول های مدیریتی سوره ها و آیات قرآن
منبع:
مطالعات قرآن و علوم سال پنجم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۰
113 - 149
حوزه های تخصصی:
همه انسان ها در چارچوب باورها و ارزش های خود می اندیشند و جهان را از دریچه این چارچوب مشاهده می کنند. وقتی درک از انسان و هستی بر اساس پارادایم های فکری و فلسفی مختلف، متفاوت و حتی متعارض باشد، علوم برخاسته از آن ها نیز در هدف و چارچوب و محتوا و ... متفاوت خواهند بود. از این رو، آیات و سوره های قرآن کریم را می توان با منطق خاص و در چارچوب باورهای و ارزش هایی که انسان مسلمان از آن برخوردار است ارائه کرد. هرچند تاکنون آموزه های وحیانی با روش ها و منطق های مختلفی به منظور کشف معانی، مدالیل و مقاصد آن در گستره ی دانش علوم انسانی مورد بررسی قرار گرفته و هرکدام رهاوردی را به رخ کشیده است، ولی در این تحقیق با به کارگیری روش توصیفی- تحلیلی با نگاه متفاوت «منطق کشف مدلولالت مدیریتی سوره ها و آیات قرآن» به عنوان منطق و روش تحلیل آیات مدیریتی قرآن معرفی و بررسی شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که می توان سوره ها و آیات مدیریتی قرآن کریم را با سه مؤلفه؛ چارچوب نظری (وحی به عنوان فعل تدبیری و چهار وجهی بودن کارکردها و جهت گیری های سوره یا آیه)، منطق تبیین (تعبدی- تحلیلی و سیستمی- شبکه ای) و برداشت و تفسیر مدیریتی (معرفتی- دانشی و معرفتی- کارکردی) بررسی و تحلیل کرد که ثمره ی فرآیند یاد شده دست یازیدن به معانی، مقاصد و مدالیل آیات است.
حکمت عملی در مصیبت نامه عطار نیشابوری با تأکید بر اخلاق(مقاله پژوهشی حوزه)
حکمت در جهان بینی اسلامی، عصاره خرد و روشن بینی ضمیر حکیمی است که شایستگی راهبری و هدایت انسان ها را دارد. حکمت عملی، شاخه ای از حکمت و ناظر به کنش و اعمال و رفتار انسان است؛ چه در ارتباط با خدا و چه ارتباط با خود و چه ارتباط با دیگران. حکمت عملی درحقیقت رهنامه زیست انسانی در دنیاست؛ بنابراین، واکاوی و موشکافی ابعاد آن از دیدگاه های مختلف اهمیت زیادی دارد. عطار نیشابوری، عارف و حکیم برجسته ایرانی قرن ششم، ازجمله کسانی است که واکاوی ابعاد حکمت عملی در اندیشه او می تواند به غنای تحقیقات علمی فرهنگ ایرانی بیفزاید. در مقاله پیشِ رو، تلاش شده است حکایات موجود در کتاب مصیبت نامه عطار، به روش تحلیل مضمون تبیین و تحلیل شود. این مقاله درپی پاسخ به این پرسش کلی بوده است که شاخص ترین و مهم ترین مضامین حکمت عملی در اندیشه عطار، چه مواردی است و جهان بینی عطار در حوزه تدبیر امور فردی و اجتماعی چگونه است؟ عطار به عنوان یک اندیشمند عارف، در حوزه تربیت فردی و تربیت سامان سیاسی و اجتماعی زندگی انسان دیدگاه های بسیار مهمی دارد. برای تبیین این اندیشه ها نخست، کل حکایات مصیبت نامه کدگذاری و دسته بندی محتوایی شدند که نتیجه ای چنین به دست آمد: در این کتاب مجموعاً 372 حکایت نقل شده است که در بررسی های ما، 127 حکایت در بخش اخلاق، 37 حکایت در بخش سیاست مدن و بقیه حکایات به عناوین متفرقه (غیرمرتبط با تحقیق حاضر) کدگذاری شده اند. اخلاق در میان سه بخش دیگر، بیشترین حکایات مرتبط با این پژوهش را به خود اختصاص داده است؛ هم بدان دلیل که اخلاق پایه و مایه تدبیر منزل و سیاست مدن است، یعنی تداوم آن ها به تقویت اخلاق است و هم بدان دلیل که عطار عارف است و عرفان، زیستی اخلاق محور را تجویز می کند. 127 حکایت در حوزه اخلاق دسته بندی شده است که خود آن ذیل سه فصل چهارچوب بندی شده است: 1. ارتباط با خدا، 2. ارتباط با دیگران، 3. ارتباط با خود. حکایات عطار درباره تدبیر منزل، نتیجه مهمی به دست نمی دهد؛ بنابراین، می توان گفت که لااقل در این کتاب، حوزه تدبیر منزل برای عطار اهمیت زیادی نداشته است. در حوزه تدبیر امور سیاسی و حکمرانی، عطار چهار شاخصه مهم را برای حاکم جامعه اسلامی واجب می شمارد که عبارت اند از: 1. عدالت ورزی، 2. ساده زیستی، 3. بخشش و بخشودگی، 4. نصیحت پذیری. عطار در حوزه سیاست مدن، هم در مقام یک حکیم، تجویزهای سیاسی دارد و هم خود به عنوان یک کنشگر سیاسی اجتماعی، تندترین انتقادات را متوجه حکومت های زمانه خود می کند.
مفهوم انسان در زمینه عرفان و حکمت ایرانی، گامی به سوی توسعه یک نظریه در پرستاری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۶ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
117-135
حوزه های تخصصی:
سابقه و هدف: لازم است نظریه هایی برای حرفه پرستاری با استناد به رویکردهای فلسفی و جهان بینی های غیرغربی توسعه یابد. به همین جهت چهار مفهوم اصلی پرستاری یعنی انسان، محیط، سلامتی و پرستاری ابتدا باید در جهان بینی مورد نظر تعریف و پردازش شود. ازاین رو، هدف این مطالعه هم گذاری (ترکیب) مفهوم انسان (شخص) با مرور تحلیلی متون عرفان و حکمت ایرانی بود. روش کار: این مطالعه از نوع کتابخانه ای است که به روش هم گذاری مفهوم ریان ونگر انجام یافته است. به این صورت که ابتدا به روش استقرایی اجزای مفهوم واکر و اوانت به عنوان طبقات ازپیش تعیین شده انتخاب شد؛ و پس از مطالعه یک سوم متون، به روش قیاسی ماهیت مواردی که باید در هر طبقه گنجانده شود تعیین گردید. مرور انتقادی با جست وجوی هدفمند در پایگاه های اطلاعاتی علمی فارسی زبان مانند نور، یاسین، پارسی داک، هدابلاگ و نیز پایگاه های اطلاعاتی انگلیسی زبان مانند گوگل اسکولار و ابسکو و نیز کتب کتابخانه ای دانشکده های فلسفه و الهیات دانشگاه علامه طباطبایی و دانشگاه شهید بهشتی، با کلیدواژه های «انسان شناسی»، «انسان کامل»، «علم نفس»، «قوای نفس»، «طبایع انسان» و دیگر واژه های مرتبط بر اساس مسیر مطالعه و بدون محدودیت زمانی انجام شد. درنهایت از تعداد اولیه 508 منبع، 51 منبع بررسی شد که بیشتر به شرح علم نفس از دیدگاه ابن سینا، فارابی، ملاصدرا، مولوی و عطار پرداخته بود. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده و مؤلف مقاله تضاد منافعی گزارش نکرده است. یافته ها: ویژگی های مفهوم انسان عبارت است از خودِ دوساحتی، نفس مترتب و قوامند، بدن مزاج مند و مخاطب نظم دستوری. جلوه افضل و مراتب هستی پیشامدهای مفهوم انسان است به این معنی که قبل از بروز آن رخ می دهد؛ و تعادل/بی تعادلی و هماهنگی/ناهماهنگی پیامدهای مفهوم معرفی شده است. نتیجه گیری: هم گذاری مفهوم انسان در زمینه عرفان و حکمت ایرانی، از فردمحوری و ذهنیت گرایی انسانِ تعریف شده در نظریه های دانشمندان پرستاری غربی کم می کند و به او مسئولیتی خطیر در قبال استکمال خود، دیگران و کل جهان هستی می دهد.
عطار و ابن عربی (تأملی در شرح جامی بر قصیده ای از عطار)
در این مقاله سعی شده نسبت و ارتباط دو تن از بزرگ ترین حکیمان و عارفان حوزه اسلامی را مورد بحث و تأمل قرار دهد. از یک سو فریدالدین عطار نیشابوری که به حق یکی از سرآمدان مطلق اظهار و اکمال حضور عرفان در شعر فارسی است و دیگر شیخ محیی الدین ابن عربی که او را بزرگ ترین عارف نظری جهان اسلام می شناسند. از نظر تاریخی امکان دیدار این دو و نیز تأثیر عطار بر ابن عربی یا بالعکس مردود است؛ اما به ویژه در بحث وحدت وجود، همانندی آشکاری در متن آرای این دو بزرگ وجود دارد که در متن مقاله به آن پرداخته شده است.