مقالات
حوزه های تخصصی:
در این مسئله مهم که مراد ابن عربی از خاتم الاولیا چیست و شخص خاتم الاولیا چه کسی است، میان شارحان آثار وی اختلاف نظر وجود داشته و تقریرهای گوناگونی از آن عرضه شده است. این گوناگونی بدین دلیل است که وی در آثار خویش، مصداقاً افراد مختلفی را بعنوان خاتم ولایت معرفی نموده است. در میان شارحان ابن عربی، تنها، حکیم متأله آقا محمدرضا قمشه ای (مشهور به حکیم صهبا 1306-1234ق) توانسته است با طرح تقریری ابتکاری و بیانی نوآورانه، ارائه دهنده نوعی خوانش از دیدگاه ابن عربی در موضوع ختم ولایت باشد که در آن مراد ابن عربی از چیستی و کیستی خاتم ولایت بخوبی تبیین شده است. حکیم صهبا معتقد است شیخ اکبر برای خاتم ولایت اطلاقهای گوناگونی را لحاظ نموده و هرجا که شخص خاصی را بعنوان خاتم ولایت معرفی نموده، اطلاق خاصی را در نظر داشته است. از دیدگاه وی، ابن عربی برای خاتم ولایت دو اطلاق در نظر گرفته و هر کدام را نیز به دو قسم که در مقابل یکدیگر قرار دارند، تقسیم میکند؛ به این صورت که در اطلاق اول ولایت به مطلقه و مقیده و در اطلاق دوم به عامه و خاصه تقسیم میشود و برای هر یک از این اقسام خاتمی معرفی شده است. مراد از مقیده، مقید بودن به اسمی از اسما و حدی از حدود بوده و مقصود از مطلقه، مطلق بودن از حدود و بری بودن آن از قیود است، بگونه یی که جامع تمام اسما و صفات و واجد تمام تجلیات ذاتی باشد. ولایت عامه مخصوص تمامی مؤمنین بوده اما ولایت خاصه تنها مختص به وجود حضرت محمد (ص) بالاصاله و محمدین و ورثه او بتبع ایشان میباشد.
راهکارهای احیای اخلاق در جامعه از دیدگاه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی راهکارهای احیای اخلاق در جوامعی که رذالتهای اخلاقی بر آنها حکمفرما شده است یا در مسیر انفکاک از ارزشهای اخلاق الهی قرار گرفته اند، میتواند نقشی تعیین کننده در ادامه حیات این جوامع داشته باشد. صدرالمتألهین، با نظر به اوضاع و شرایط نامناسب اجتماعی و سیاسی زمانه خود در حکومت صفویه به نقد حوزه اجتماعی و تبیین عوامل مختلف در تحقق مدینه فاضله پرداخته است. با توجه به مبانی حکمت متعالیه میتوان برخی از راهکارهای احیای اخلاق در جامعه مدنی را استنباط نمود. موارد زیر از جمله این راهکارها است که یا ملاصدرا مستقیماً به آنها اشاره کرده است یا از مبانی حکمت صدرایی قابل استنباط است و بوسیله آنها میتوان جامعه را بسمت مدینه فاضله سوق داد: 1. تصحیح اعتقادات و التزام به احکام شرع 2. توجه همزمان به فقه، حکمت و عرفان بعنوان مبانی دین3. تبعیت سیاست از شریعت 4. ترویج فرهنگ مهرورزی، نوع دوستی و عشق به همنوع 5. ترویج صنایع و علوم دقیقه و لطیفه در جامعه 6. توجه فقها، حکما و عرفا به وظایف سیاسی و اجتماعیشان 7. پرهیز از ظاهربینی، قشرینگری و بیبصیرتی مردم، فقها، حکما و عرفا 8. شکستن بتهای جاهلی که همان شخصیتهای عارف نما، حکیم نما، فقیه نما و سیاستبازان عرصه اجتماعیند.
«اصالت وجود» و تحول در منطق تعریف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از دغدغه های اصلی منطق ارسطویی، یافتن راهی برای تعریف ماهیات بمنظور دست یافتن به شناخت تصوری آنهاست. ارسطو نظام منطق تعریف را متناسب با جهانشناسی خود بنا نهاد. در این نظام، تعاریف حقیقی به حد و رسم تقسیم میشدند. پس از ارسطو، منطق تعریف قرنها به همان شاکله اولیه مورد قبول حکیمان و اهل منطق بود. مشائیان مسلمان نیز کمابیش بر همان مسیر میرفتند تا اینکه در سیر تکاملی فلسفه در جهان اسلام، ملاصدرا با تبیین اصالت وجود و اثبات آن و نیز تأسیس چند اصل وجودشناختی دیگر، دستگاه فلسفی حکمت متعالیه را بنا نهاد. از جمله مختصات حکمت متعالیه آنست که مبانیِ وجودشناختی منطق تعریف را بشدت به چالش کشید. با اصالت یافتن وجود، ماهیات که از نظر پیشینیان مبین حقایق عینی اشیا بودند به مفاهیم ذهنی تنزل پیدا میکنند و وجود که حقیقت عینی هر شیء است، جز با مشاهده قابل دریافت نیست. از طرفی، در این نظام، فصل که قوام هر ماهیت به آنست و تمامِ حقیقت و فعلیت شیء شمرده میشود، امری ماهوی نیست و با مفاهیم ماهوی شناخته نمیشود. بدین ترتیب، بنیان کلیات خمس بعنوان زیر بنای منطق تعریف متزلزل گردید. بدنبال این تحولات، باید شاهد بازنگری بنیادین در منطق ارسطویی و مشخصاً باب تعریف آن باشیم. حاصلِ این تحولِ بنیادین، چیزی جز اهمیت یافتن تعاریف مفهومیِ حقایق نخواهد بود که این از نتایج مهم اصالت وجود میباشد.
بررسی مسئله فقر وجودی در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، مسئله فقر وجودی با توجه به سیر مفهومی آن از آغازین مراحل شکلگیری فلسفه اسلا می تا زمان صدرالمتألهین مورد بررسی قرار گرفته و در این راستا تلا ش شده علا وه بر تبیین معنای موردنظر صدرالمتألهین از فقر ذاتی موجودات، نشانه هایی از این بحث که در فلسفه پیش صدرایی نیز مطرح شده مورد بررسی قرار گیرد. از اینرو ابتدا با برجسته کردن برخی اشارات در کلا م فیلسوفان بزرگ پیش از ملا صدرا همچون فارابی، ابن سینا و سهروردی در مباحثی همچون مناط نیاز معلول به علت و دوام احتیاج معلول به علت، تلا ش شده تا نکات مرتبط با این بحث استخراج شود و در نهایت به بیان دیدگاه ملا صدرا در خصوص این بحث و نتایج و لوازم آن در فلسفه صدرایی و تمایز آن با فلسفه پیش صدرایی پرداخته شده است. بنابرین هدف اینست که هم سیر بحث نشان داده شود و هم تحولی که با فلسفه صدرایی در اینباره اتفاق افتاده مورد توجه قرار گیرد و بدین ترتیب اهمیت و جایگاه والا ی این مسئله در نظام فلسفی حکمت متعالیه بیش از پیش آشکار گردد.
مهمترین نوآوریهای منطقی خونَجی و نقش ابهری در بسط و گسترش آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقش خونَجی و ابهری در تحول و رشد منطق سینوی، در قرن هفتم هجری، انکارناپذیر است. آنها افزون بر بسط و گسترش برخی از نوآوریهای ابن سینا، و جرح و تعدیل در برخی از افکار فخر رازی، از ابتکارات منطقی خاصی برخوردار بوده اند. از جمله این ابتکارات میتوان این موارد را بر شمرد: تقسیم قضیه حملیه محصوره به چهار نوع حقیقیه مطلقه، خارجیه مطلقه، حقیقی الموضوع و خارجی الموضوع؛ افزودن قضیه ذهنیه بر تقسیم ثنایی حملیه مسوره به حقیقیه و خارجیه؛ تفکیک عکس نقیض مخالف از عکس نقیض موافق؛ کشف قضیه طبیعیه و خارج ساختن آن از مهمله و شخصیه انگاری؛ کشف انعکاس سالبه جزئیه در خاصتین؛ بحث مستوفی در شرایط و حکم انتاج شکل چهارم در مختلطات و افزودن سه ضرب بر ضروب منتج آن در موجهات مرکبه. در این نوشتار هدف اینست که به تبیین و بررسی موارد مذکور بپردازیم.
حریت انسانی و عبودیت الهی در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صدرالمتألهین همانند سایر حکمای اسلامی انسان را در میانه مبدا و معاد نگریسته است، از اینرو در نحوه پیدایش اولیه، در کیفیت سیر وجودی و در بازگشت او بسوی مبدا المبادی سخن گفته است. وی با توجه به مبانی خاص حکمی خود همچون اصالت، تشکیک، بساطت و حرکت جوهری وجود، انسان را در گذرگاه هستی دیده است که سیر وی بعنوان سالک طریق وجود از وجود، در وجود با وجود و بسوی وجود است. در این نحو نگرش، حریت انسانی بعنوان یک ملکه نفسانی و فضیلت اخلاقی، معنایی وجودشناسانه دارد که در پرتو حکمت نظری و عملی دستیافتنی است. از منظر ملاصدرا این مرتبه از وجود برای انسانی متجلی میشود که توانسته باشد اولاً در بعد حکمت نظری، به شناخت صحیح نسبت به وجود و حقیقت وجودی خویش دست یافته باشد و نفس خود را مستعد دریافت و مشاهده معارف حقه از مبادی عالیه گرداند؛ ثانیاً در بعد حکمت عملی، با استیلای قوه عاقله بر قوه شهویه و غضبیه، تعادل را در ارضای خواهشهای این قوا ایجاد نماید. حکیم الهی، همان مؤمن حقیقی است که توانسته به غایت حکمت نظری یعنی نور و غایت حکمت عملی یعنی سعه صدر دست یابد. حریت که بمعنای رهایی از قیود است، در معنای عالی خود یعنی همان عبودیت الهی که گرایش و توجه بسوی مطلق است متجلی میگردد، بگونه یی که سالک از بند رقیت هر آنچه غیر حق است، آزاد و خود را در حق فانی میسازد.
بررسی تطبیقی قوه عملی و هوش هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعات مشترک میان علم النفس فلسفی و روانشناسی جدید، شناخت ابعاد و ساحتهای وجود انسان با روشهای مختلف است. یکی از این ساحتها، بعد غیرشناختی انسان است که در علم النفس فلسفی حکیمان در بحث قوه عملی به آن اشاراتی شده و امروزه ذیل عنوان هوش هیجانی مورد توجه روانشناسان قرار گرفته است. در فلسفه، برخی رویکرد شناختی و برخی رویکرد غیرشناختی به قوه عملی دارند و برخی اساساً وجود قوه یی جداگانه را انکار کرده اند. از بین تفسیرهای بیان شده برای قوه عملی در انسان، تفسیر غیرشناختی آن، دیدگاه صحیحی بنظر میرسد. در روانشناسی نیز مدلهای مبتنی بر توانایی، مدلهای غیرشناختی و مدلهای مبتنی بر شایستگی برای هوش هیجانی ذکر شده است که از این میان، مدل دوم و سوم با تفسیر برگزیده در مورد قوه عملی در فلسفه سازگارتر است. از آنجا که ابعاد غیرشناختی انسان در بسیاری از افعال انسانی مؤثر بوده و حتی گاه ابعاد معرفتی نیز متأثر از جنبه های غیرعقیدتی انسان است، بررسی و مقایسه نگاه روانشناسان جدید تحت عنوان هوش هیجانی با بحثهای علم النفس قدیم تحت عنوان قوه عملی اهمیت می یابد. این نوشتار با مقایسه این بعد در دو قلمروی روانشناسی جدید و علم النفس فلسفی نشان میدهد یکی از ابعاد مهم در جهت تکامل انسان، بعد غیرشناختی است و با شناخت آن میتوان به معرفت کاملتری از انسان دست یافت.