فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۹۴۱ تا ۱٬۹۶۰ مورد از کل ۲٬۲۳۲ مورد.
منبع:
پیام باستان شناس سال ۵ پاییز و زمستان ۱۳۸۷ شماره ۱۰
48 - 62
حوزههای تخصصی:
طی کاوش های اشمیت، مجموعه ای از اشیاء و ظروف سنگی که بیانگر فرهنگ اقوام ساکن حصار در پیش از تاریخ است، بدست آمد. مجموعه مزبور شامل ستون های کوتاه، صفحات مدور، بشقاب های پایه دار، آبخوری ها، کوزه های شکم دار، ظروف لوله دار، هاون ها و غیره است. در این نوشتار تا حد توان تلاش شده که منابع و مدارک موجود درباره اشیاء سنگی کشف شده در کاوش های باستان شناختی، بررسی میدانی پیرامون تپه حصار و اشیاء سنگی موجود در موزه ملی ایران بررسی شود و در نهایت گونه شناسی ۳۰ شئ سنگی تپه حصار موجود در موزه ملی، بر اساس طبقه بندی مجموعه با توجه به جنس، نوع سنگ و گونه شناسی به همراه ثبت مشخصات تمام اشیاء سنگی صورت گرفته و فناوری ساخت آن ها مورد مطالعه قرار گیرد.
بررسی استقرارهای دوره نوسنگی دشت سرفیروزآباد، غرب زاگرس مرکزی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
دشت سرفیروزآباد واقع در شرق ماهیدشت در غرب مرکزی زاگرس دارای قابلیت های فراوانی در مطالعات باستان شناسی است، با این حال به علت عدم انجام پژوهش های باستان شناسی، منطقه ای ناشناخته و تاریک محسوب می گردد. موقعیت جغرافیایی و قابلیت های زیست محیطی اجرای برنامه های منظم باستان شناختی را در سرفیروزآباد ضروری می نمود؛ به همین منظور طی یک فصل فعالیت میدانی در سال ۱۳۸۸ منطقه سرفیروزآباد توسط هیأتی از دانشگاه تهران مورد بررسی پیمایشی فشرده قرار گرفت. این بررسی نتایج پرباری را ارائه کرد و اطلاعات فراوانی به دانش اندک ما از وضعیت منطقه به ویژه در دوره پیش از تاریخ و تاریخی افزود. از میان یافته های بررسی، ۱۷ محوطه دارای بقایایی قابل انتصاب به دوره نوسنگی هستند. مطالعات انجام شده نشان می دهد که در سرفیروزآباد آغاز استقرار به دوره نوسنگی قدیم باز می گردد که از آن دوره ۳ محوطه در بخش های مختلف منطقه شناسایی شده است. از دوره نوسنگی میانی و جدید نیز ۱۵ مکان با بقایای استقرار و سفال های این دوره شناسایی گردید. مطالعه الگوهای زیستگاهی استقرارهای دوره نوسنگی نشان دهنده وابستگی فراوان به منابع طبیعی، به ویژه آب و منابع سنگ چخماق است. با آغاز سفالگری در منطقه تغییرات قابل توجهی در الگوی مکان گزینی استقرار روی داده است. مقاله حاضر به مطالعه این محوطه ها و تفسیر الگوهای استقرار دوره نوسنگی منطقه پرداخته است.
ترجمه و بررسی تحلیلی نامه های کهن سغدی (نامه اول)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۵ بهار و تابستان ۱۳۸۷ شماره ۹
66 - 76
حوزههای تخصصی:
سغد نام باستانی منطقه ای در اطراف دره بدخشان در ماورالنهر و مرکز این منطقه شهر سمرقند بود . سغدیان در زمان ساسانیان به دلیل فعالیتشان در بازرگانی و بخصوص تجارت با چین وهند معروف بودند و یکی از قطب های اصلی اقتصاد ایران به شمار می آمدند. از زبان سغدی در دوره ایران میانه آثار بسیاری بر جای مانده که یکی از مهم ترین آنها ، نامه های کهن سغدی است. ن امه های کهن سغدی به زبان و خط سغدی به سال ۱۹۰۷ میلادی توسط سر "اورل استاین" در یکی از برج های نگهبانی دیوار چین بدست آمد و این اسناد شامل پنج نامه کامل و چهار تکه پاره نامه مانند است. نامه های سغدی تحولات سیاسی و اجتماعی مردمان آن روزگار چین را بازگو می کند. نامه نخست سغدی از طرف دختری از اهالی "دون هوانگ" خطاب به همسرش نوشته شده است.
کاسه های قیفی شکل عصر مفرغ قدیم منطقه غرب و جنوب غربی ایران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۶ بهار و تابستان ۱۳۸۸ شماره ۱۱
33 - 46
حوزههای تخصصی:
نیمه نخست هزاره سوم ق.م یکی از دوره های مهم باستان شناسی حوزه جغرافیایی زاگرس مرکزی است که علیرغم کمبود و پراکندگی مدارک باس تان ش ناختی (به ویژه در منطقه لرس تان مرکزی)، تغییر و تحولات فره نگی عمیقی در این دوره به وقوع می پیوندد و به نظر می رسد که همین تغییر و تحولات، در نهایت زمینه ساز شکل گیری فرهنگ گودین III (گیان II- IV) می گردد. در این تحقیق گونه ای نادر از سفال های متعلق به نیمه اول هزاره سوم ق.م را مورد مطالعه قرار داده ایم که از دره ها و مناطق جنوبی حوزه زاگرس مرکزی به دست آمده است. این نوع سفال که به نظر می رسد، غالباً در بافت های تدفینی یافت می گردد؛ گونه ای از سفال های متعلق به نیمه دوم دوره آغاز عیلامی (شوش IIIB-c) است و پراکندگی آن در دامنه های جنوبی ارتفاعات زاگرس، حاکی از نفوذ فرهنگ آغاز عیلامی در ربع دوم نیمه اول هزاره سوم ق.م در این حوزه است. از سوی دیگر مطالعات سبک شناسی این نوع سفال، حاکی از تأثیرات عمیق سنت سفالگری فرهنگ آغاز عیلامی در شکل گیری سنت سفالگری فرهنگ گودین III است.
مطالعۀ فنی و هنری لایه های مختلف دیوارنگاره های تزئینی امامزاده حسین(ع) قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ششم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۲
۳۷۸-۳۵۱
حوزههای تخصصی:
ازجمله آرایه های معماری امام زاده حسین(ع) قزوین که می تواند اطلاعات ارزشمندی در اختیار پژوهشگران قرار دهد، بخش های باقی مانده از دیوارنگاره های بناست. با توجه به این که در دوره دوم حکومت صفویان قزوین پایتخت بوده، مطالعه بناهای دوره های صفویه و قاجاریه این شهر می تواند از اهمیت بالایی برخوردار باشد. نسبت به آثار تاریخی موجود، مطالعات اندکی درخصوص شناخت فنی لایه های دیوارنگاره های تاریخی صورت گرفته است. در پژوهش پیشِ رو، شناسایی و شناخت رنگ دانه های مربوط به دیوارنگاره های باقی مانده این بنا مدنظر بوده که درکنار آن، لایه های طلایی رنگ هم موردمطالعه علمی قرار گرفته است. هم چنین جهت تکمیل اطلاعات فنی دیوارنگاره ها، ملات لایه های آستر و بستر در زیر رنگ نیز ازنظر ساختاری و ترکیبات شیمیایی مطالعه شده است. برای شناسایی رنگ دانه های به کاررفته در دیوارنگاره ها و هم چنین مواد استفاده شده در ملات لایه های زیرین دیوارنگاره و ملات کف بنا، ویژگی های هیدرولیکی و ترکیبات معدنی و شیمیایی ملات از XRD, SEM-EDS و میکروسکوپ دیجیتال استفاده شده است. در نتیجه مطالعات مشخص شد که لایه چینی اجرا شده در دیوارنگاره های این بنا از مخلوط گچ و گل سرخ (گل ارمنی، گل هرمز) ساخته شده است. یک لایه بوم کننده سفید برروی لایه چینی استفاده کرده است که روی آن ورق طلا با ناخالصی کم مس اجرا شده است. در دیوارنگاره های مورد مطالعه سه نوع ورق طلا اجرا شده است. رنگ سبز، مخلوطی از رنگ دانه زرنیخ با آبی لاجورد و آبی پروس؛ رنگ سبز-آبی، مخلوطی از رنگ دانه سبز سیلو با سفید لیتوپون؛ رنگ آبی، مخلوطی از رنگ دانه لاجورد و آبی پروس به همراه سفیداب شیخ؛ رنگ قرمز، مخلوطی از قرمز اخرا و زرنیخ نارنجی؛ پرکننده لایه تدارکاتی، مخلوطی از هانتیت و سفیداب شیخ؛ رنگ سیاه قلم گیری، مخلوطی از رنگ سیاه کبالت و رنگ سیاه آهن است. هم چنین ساختار و ترکیبات ملات ها شناسایی شد.
طبقه بندی و گونه شناسی سفال های عصر آهن II به دست آمده از کاوش های باستان شناسی قره تپه سگز آباد قزوین به کمک توابع شعاع، تانژانت و انحنای (RTC) منحنی لبه خارجی سفال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از اساسی ترین پژوهش ها در بررسی های میدانی و کاوش های علمی باستان شناسی، ارائه یک توصیف کمّی و کیفی دقیق از ویژگی های هندسی قطعات سفالی است. این توصیفات در قالب مفاهیم طبقه بندی و گونه شناسی سفال های یک دوره تاریخی مطرح شده است و از آن ها به منظور بررسی ساختارهای فرهنگی و اجتماعی آن دوره استفاده می شود. امروزه، بیشتر مطالعات انجام شده در این زمینه به کمک روش های رقومی و مدل سازی های ریاضی صورت می گیرند. در این پژوهش نیز به بررسی امکان استفاده از روش ها و الگوریتم های ریاضی در طبقه بندی و گونه شناسی سفال های باستانی پرداخته می شود. آنچه در وهله اول حائز اهمیت است، معرفی مجموعه ای از ویژگی های هندسی برای منحنی لبه خارجی سفال است که در قالب توابع RTC به الگوریتم ها معرفی می شوند. این توابع ویژگی های یکتا و منحصربه فردی را برای هر منحنی لبه خارجی نشان می دهند که از آن ها در طبقه بندی و گونه شناسی سفال ها استفاده می شود. طبقه بندی نمونه ها به کمک شبکه عصبی مصنوعی و بر اساس توابع RTC انجام شده است که در آن نمونه ها با دقت حدود 95درصد و در سه طبقه کاسه، کوزه و خمره قرار می گیرند. شبکه عصبی طراحی شده یک شبکه سه لایه با یک لایه پنهان است که شامل دو نورون می شود. خروجی شبکه کدهای رقومی صفر، یک و دو هستند که به ترتیب به لبه های کاسه، کوزه و خمره اشاره می کنند. در ادامه، با تصحیح نمونه های خطادار و از مجموع 209 طرح سفال، 128 نمونه در طبقه کاسه ها (61.2درصد نمونه ها)، 42 نمونه در طبقه کوزه ها (20.1درصد نمونه ها) و 39 نمونه در طبقه خمره ها (18.7درصد نمونه ها) قرار می گیرند. پس از انجام طبقه بندی، گونه شناسی نمونه های موجود در هر طبقه نیز به کمک الگوریتم خوشه بندی اتصال همسایگی صورت گرفته که در آن فرم لبه های موجود در طبقات کاسه ها، کوزه ها و خمره ها به ترتیب در 83، 22 و 27 تیپ از یکدیگر متمایز می شوند. دقت روش گونه شناسی سفال ها نیز بین 95درصد تا 97 درصد ارزیابی می شود.
استقرارهای دوره مس سنگی حوضه آبریزگاورود در شرق زاگرس مرکزی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲۵
1 - 16
حوزههای تخصصی:
دشت میان کوهی گاورود با ۹۸۵ کیلومتر مربع مساحت در قسمت شرقی زاگرس مرکزی در شمال شهرستان سنقر به لحاظ دارا بودن شرایط زیست محیطی مناسب استقرارهای زیادی در دوران روستانشینی (مس سنگی) را در خود جای داده است. ارتباط فرهنگی این دشت همواره با حضور گونه های سفالی منطقه ای (گودین)، سه گابی و دالمایی آشکار و همچنین، تکامل و هم زمانی فرهنگ های مس سنگی این منطقه با زاگرس مرکزی با توجه به میان کوهی بودن این دشت نمایان است. در این پژوهش، به تحلیل عوامل زیست محیطی مرتبط با الگوی استقراری پرداخته شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که انتخاب محل استقرار در دشت گاورود تابع شرایط مناسب زیست محیطی، آب وهوایی و قابلیت زمین بوده است. بر این اساس، می توان دریافت که تراکم زیاد منابع آبی نظیر چشمه ها و سراب ها در دره های میان کوهی در گستره گاورود و پراکندگی آن ها، شرایط مساعدی را برای شکل گیری جوامع مس سنگی فراهم آورده است. همچنین، به نظر می رسد، نفوذ فرهنگ فرامنطقه ای دالما توانایی این دشت را در تأمین مایحتاج زندگی و وارد عرصه ارتباطات فرامنطقه ای می کند.
فرایند تولید صنایع سنگی تپه مهرعلی فارس در بستر فرهنگ های اواخر پیش ازتاریخ(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۹ پاییز و زمستان ۱۳۹۱ شماره ۱۸
17 - 36
حوزههای تخصصی:
مطالعه و تحلیل صنایع سنگی به دست آمده از کاوش ها و بررسی های باستان شناختی می تواند چشم انداز روشنی از چگونگی فعالیت های تولیدی و سازمان اجتماعی-اقتصادی جوامع باستانی را برای ما ارائه دهد. با این حال چنانچه، این مواد مربوط به مراکزی مهم و دوره هایی باشد که مراحل انتقالی فرهنگ های اواخر پیش از تاریخ را طی می کنند، این امکان را فراهم می سازد که با گونه شناسی و شناخت کارکرد شیوه های فن آوری مصنوعات سنگی، نقش چنین دست سازه هایی را در ظهور و توسعه جنبه هایی از تخصص پذیری صنعتی، کوچ نشینی و مبادلات تجاری را تا حدودی تبیین نمود. در این راستا، مطالعه مصنوعات سنگی تپه مهرعلی در شمال اقلید در استان فارس که مشتمل بر بیش از ۷۲۰ قطعه است، ما را در شناخت چنین اهدافی رهنمود ساخته است. صنعت ابزارسازی و تراش سنگ چخماق در تپه مهرعلی مبتنی بر تیغه، تراشه و ریزتیغه هایی است که همراه با شناسایی مقادیری از انواع سنگ مادر، نشان از توالی تراشی می دهد که در این محوطه تولید می شده و احتمالاً به دیگر جوامع ساکن در منطقه در شمال فارس توزیع و ارائه خدمات می داده است.
بازشناسی، توسعه و بهبود سایت موزه های باستان شناسی، بر پایه نظریات و با استفاده از مدل سوات (SWOT) درتجارب داخلی و خارجی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
115 - 137
حوزههای تخصصی:
در ایران محوطه های باستان شناسی بسیاری وجود دارد که به دلیل بی توجهی و عدم رسیدگی در معرض آسیب قرار گرفته اند. این معضل به تخریب آثار ارزشمند و به تبع آن، به ازبین رفتن تاریخ، عملکرد و کالبد آثار می انجامد. سایت موزه ها می توانند در تحقق هدف حفاظت جامع، توسعه فرهنگی و تاریخی مکان و نیز استفاده بهینه از ظرفیت های محوطه بسیار کارآمد باشند. هدف این پژوهش، بازشناسی شاخص های مهم در چارچوب نظری منعطف در جهت ایجادسایت موزه بر مبنای رویکرد حفاظتی و گردشگری است. برای این منظور، در مرحله اول با مروری بر ادبیات و نظریات ارائه شده در این حوزه و پیشینه سایت موزه ها در جهان، به ضرورت ایجاد سایت موزه و توجه به محوطه های باستان شناسی پرداخته شد. سپس، در مرحله دوم، با مستند سازی دو تجربه خارجی و دو تجربه داخلی به بررسی و تحلیل آنها با روش سوات، زمینه ارتقای دانش نظری در عرصه ساخت سایت موزه ها فراهم آمد تا با تکیه بر این دانش بتوان سیاست های کارآمدتری اتخاذ کرد. روش کار در این مقاله توصیفی، تحلیلی است و نتایج پژوهش نشان داد که یکی از موثرترین راه های حفاظت از محوطه ها و شناساندن تاریخ و فرهنگ آنها، ایجاد سایت موزه ای است که بتواند از محوطه باستان شناسی و ارزش های آن حفاظت کرده و در عین حال با جذب مخاطبان عمومی، متخصصان و با استفاده از روش های نوین و کارآمد این محوطه ها را مدیریت کرده و از آنها بهره برداری کند.
پیشنهاداتی در خصوص کتیبه اورارتویی دستبند تول تالش(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۳ شماره ۲۲
123 - 136
حوزههای تخصصی:
اورارتوها از قرن نهم ق.م تا حدود سه سده پادشاهی خود را در اطراف دریاچه های وان اورمیه و سوان گسترش دادند. دستبند مفرغی تول تالش با کتیبه ای اورارتویی توسط پژوهشگرانی بررسی شده است و آن را نشانگر بسط مرزها یا تأثیرات اورارتوها یا شیئی غنیمت گرفته شده و کتیبه آن را متعلق به آرگیشتی اول یا ساردوری دوم می دانند. اما، لحیم دستبند موجب خوانش های گوناگون متن آن شده و توجه را از نقاط دیگر دستبند منحرف کرده است. فلز نبشته با بی دقتی و ترکیبی از رسم الخط های مختلف ایجاد شده و تشخیص دوره نگارش آن را مشکل کرده است. کتیبه دو واژه ar-gis-ti و us-tu-u دارد که می توانسته us-tu-u-ni یا us-tu-u-ri یا us-tu-u-li باشد. نگارنده بر این نظر است که این دستبند طبق سنتی باستانی می توانسته از محوطه ای به محوطهٔ دیگر انتقال یابد و شاید از ابتدا از دو قسمت از دو جای مختلف از یک کتیبه بزرگ تر ساخته شده و به هم لحیم و به شکل دستبند درآمده و تزئین شده است. واژگان ابتدا و انتهای کتیبه ناقص هستند و شاید سازنده به دلیل نام آرگیشتی و برای اینکه آن را به اندازه لازم در آورد به بخش دیگری که ni-se us-tu-u بوده متصل کرده و به دستور آن بی توجه بوده یا به اورارتویی تسلط نداشته است. در این صورت ترجمه کتیبه به شکل به هم پیوسته جایز نیست چون دو واژه مجزای «آرگیشتی» و «اهدا کرد...» هستند. وجود hi بنوت در زیر لحیم دستبند نیز غیر ممکن نیست نگارنده به دلیل رسم الخط بد دستبند آن را تقدیم شده به خالدی نمی داند.
بررسی تناسب کیفی معماری موزه با اموال فرهنگی موجود در آن به منظور ساماندهی عملکرد موزه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۵ بهار و تابستان ۱۳۸۷ شماره ۹
77 - 83
حوزههای تخصصی:
موزه بازتاب اندیشه ها و خلاقیت های انسانی است که مطالب خود را با زبان خاص، یعنی زبان واقعی اشیا بیان می سازد، نقش فضا و معماری در ساماندهی موزه های موجود و رهاساختن آنها از بند کاربری خاص و ایجاد زمینه رشد کیفی مجموع های علمی، آموزشی، پژوهشی، نیاز به بررسی مسائلی چون نورپردازی و رنگ آمیزی، طراحی ویترین ها و بناهای ملزوماتی را دارد که با طراحی موزه ها در شاخه های کلی هنری، تاریخی، علمی می توان به آن دست یافت. امروزه توجه به معماری موزه ها از بحث انگیزترین ساختمان های جهان هستند چرا که میدان نوآوری و خلاقیت را در بر دارند. لذا چنانچه اشیا موزه در پرتومعیار صحیح علمی، هنری، روان شناسی، نوع چیدمان با معماری حجم و فضا آمیخته می گردد، مجموعه آثار ارزشمند فرهنگی که دلالت به هویت یک جامعه دارد به درستی به انتقال مفاهیم دست یافته و نقش خاص، مجموعه تبیین می گردد، دراین پژوهش با توجه به نظریه های معماری و اهداف باستان شناسانه سعی گردیده در جهت ساماندهی جاذبه های بازدید از موزه ها و رفع نقایص گذشته راهکارهای نوینی ارائه گردد.
تحلیل پایداری فضاهای زیرزمینی دستکند باستانی (مطالعه موردی: شهر زیرزمینی نوش آباد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهرهای زیرزمینی باستانی مجموعه ای از فضاهای حفرشده به صورت سُنتی در خاک و سنگ است که به دلیل قدمتشان ارزش فرهنگی و تاریخی بالایی دارند، لذا بررسی پایداری و حفظ و نگهداری آن ها بسیار مهم و ضروری است. هدف از انجام این پژوهش بررسی پایداری شهر زیرزمینی اُویی نوش آباد به عنوان یکی از بزرگ ترین شهرهای دستکند باستانی در جهان و از مراکز معروف گردشگری ایران است. بدین منظور، در مرحله اول با نمونه برداری و انجام آزمون های آزمایشگاهی، جنس مواد دربرگیرنده حفریه ها تعیین و سپس ویژگی های ژئوتکنیکی و رفتار مکانیکی آن ها مشخص شده است. در مرحله دوم، بر اساس روش عددی اجزای محدود و استفاده از نرم افزار Plaxis2D، با مدل سازی بخشی از فضاهای قابل دسترسی برداشت شده در این منطقه (سه مقطع عرضی در طول راهروی اصلی)، تحلیل استاتیکی تنش-جابه جایی انجام شده و در نهایت فاکتور ایمنی بررسی شده است. نتایج آزمایشگاهی این مطالعه نشان می دهد که جنس خاکِ دربرگیرنده شهر زیرزمینی از نوع رُس غیرآلی با خاصیت خمیری است. همچنین نتایج مدل سازی نشان می دهد که اگرچه افزایش سطح مقطع حفریه، باعث کاهش فاکتور ایمنی و افزایش مقادیر تنش و جابه جایی اطراف حفریه شده است، با توجه به مقادیر خیلی کم، میزان جابه جایی به دست آمده حفریه ها (در حد چند میلی متر) و فاکتور ایمنی بزرگ تر از یک، در شرایط فعلی راهروهای اصلی از پایداری نسبتاً مناسبی برخوردار است. توجه به دستاوردهای این پژوهش می تواند گامی موثر در راستای تأمین ایمنی بازدیدکنندگان از این مکان و توسعه پایدار منطقه باشد.
بررسی فرونشست سطح زمین در برج گنبد کاووس استان گلستان
حوزههای تخصصی:
برج گنبد کاووس بلندترین برج آجری جهان یکی از مهم ترین آثار باستانی ایران در استان گلستان است. نظر به اهمیت حفاظت از آثار باستانی و تاریخی بررسی میزان فرونشست دشت گرگان در محدوده این برج به منظور ارزیابی تأثیر آن بر تغییر شکل برج حائز اهمیت است. به علت عدم مدیریت روند استخراج منابع آب زیرزمینی در دشت گرگان متأسفانه این دشت دچار فرونشست گسترده سطح زمین با بیشینه نرخ ۲۲ سانتی متر در سال شده است. یکی از سازه های حساس واقع در منطقه فرونشست دشت گرگان برج گنبد کاووس است. میزان فرونشست در محدوده این برج شش سانتی متر در سال است. همچنین تغییرات نرخ فرونشست در محدوده برج و اطراف آن قابل توجه است. به منظور حفظ و نگهداری این برج اقدامات مقابله ای با آثار مخرب فرونشست بر برج و اقدامات جلوگیری از روند فرونشست دشت گرگان پیشنهاد می شود.
بررسی و تحلیل باستان شناختی آثار و استقرارهای دوره اشکانی حوضه آبریز قزل اوزن در محدوده شهرستان ایجرود(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
51 - 79
حوزههای تخصصی:
شهرستان ایجرود واقع در استان زنجان به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی ، دارای ویژگی هایی است که شناخت کم و کیف محوطه های باستانی آن در دوره اشکانی، می تواند ما را در درک بهتر تحولات فرهنگی این دوره، در غرب و تا حدی شمال غرب کشور یاری دهد. این پژوهش در قالب یک بررسی میدانی و به منظور روشن نمودن وضعیت، تغییرات و تطورات فرهنگی منطقه در دوره اشکانی انجام پذیرفت؛ در این راستا بررسی حوزه جغرافیایی دهستان گلابر و بخش شمال غربی رودخانه ایجرود در دهستان ایجرود پایین، طی دو فصل انجام شد. نتیجه این بررسی ها، شناسایی جمعاً ۱۰۰ محوطه باستانی (۶۸ محوطه در دهستان گلابر و ۳۲ محوطه در بخش شمال غربی دهستان ایجرود پایین) بود که از این بین، ۳۵ محوطه دارای آثار اشکانی است. مطالعه گونه شناسی سفال اشکانی منطقه و نیز درک و دریافت کلی الگوی استقراری محدوده بررسی در این دوره، از نتایج مهم این پژوهش است که بر اساس آن ها مشخص گردید در دوره مذکور استقرارها نسبت به دوره قبل (هخامنشی) از نظر تعداد، افزایش چشمگیری داشته و حتی استقرارهای دوره بعد (ساسانی) به اندازه دوره اشکانی نیست؛ این نشانگر تغییرات جمعیتی یا تغییر الگوی پراکنش استقرارها نسبت به دوره قبل است. همچنین، مشخص شد که بیشتر استقرارهای منطقه، روستاهای کوچک و تعداد کمی روستاهای بزرگ هستند و شواهدی از مراکز شهری شناسایی نشد. به نظر می رسد، فرهنگ مادی منطقه در دوره اشکانی، ضمن دارا بودن برخی ویژگی های بومی-محلی که آن را از سایر مناطق غرب و شمال غرب کشور تا حدی متمایز می کند، نهایتاً بخشی از گستره فرهنگی غرب و شمال غرب کشور است.
The Chivalry Culture of Great Khorāsān in the 8th-9th Centuries(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The article reviews chivalry traditions, developed in ancient Iran, and their transition and transformation to the country’s post-Islamic history. The author analyses the cultural mechanisms, which provided this movement, and argues that its roots and prerequisites should have taken place in Great Khorāsān at the very turn of the ‘Abbāsid revolt in the middle of the century CE. This was a period when an external call activated forces and facilities, preserved in the stratum of Iranian knights, to become the basis for the later military evolution within the new circumstances. The cultural importance of Khorāsān for the Iranian state and rule at the turn of the Muslim era is reflected in written texts. The early muslim period in Great Khorāsān was a special time as Iranian predominance mingled with multicultural traditions in the boundary region. The topic is presented in a wide context including Irasnian literary, artistic, and artisanal sources, helping to visualize the historical backdround of Iran. This is based on philosophical doctrines for Iranian cultural developement proposed by contemporary scholars.
الگوهای استقراری دوران پیش از تاریخ در حوضه آبریز ابهررود(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
استان زنجان و بویژه حوضه جغرافیایی ابهررود، به دلیل قرارگیری در میان سه حوضه فرهنگی – جغرافیایی فلات مرکزی، شمال غرب و غرب ایران یکی از مناطق مهم، اما ناشناخته در پژوهش های باستان شناسی به شمار می رود. ویژگی های اقلیمی، جایگاه خاص جغرافیایی و موقعیت خاص منطقه در کریدور طبیعی فلات مرکزی به شمال غرب ایران سبب شده که این منطقه از دیرباز مورد توجه گروه های انسانی واقع گردد. این موقعیت و وضعیت جغرافیایی به روشنی نشان دهنده اهمیت حوضه آبریز ابهررود در مطالعات باستان شناسی ایران است. با این وجود اطلاعات ما درباره تحولات منطقه در دوران مختلف پیش از تاریخ و کیفیت ارتباط این منطقه با سایر حوضه های فرهنگی بسیار محدود است. از این رو انجام پژوهش های باستان شناختی و بویژه بررسی های منطقه ای بسیار ضروری می نمود. اطلاع و آگاهی از الگوهای استقراری این منطقه می تواند درک و آگاهی ما را از چگونگی تقابل مناطق فرهنگی-جغرافیایی پیرامون فزونی دهد. بر این اساس بررسی های باستان شناسی حوضه آبریز ابهررود طی دو فصل در سال های ۱۳۸۲ و ۱۳۸۴ به انجام رسید و در پی آن آگاهی های ارزشمندی در مورد پیشینه استقرار در منطقه پیش روی ما قرار گرفت. در این نوشتار به نتایج حاصل از بررسی های باستان شناختی حوضه آبریز ابهررود و تحلیل آن ها پرداخته شده است.
بازسازی الگوهای استقراری فرهنگ کورا -ارس در شرق کردستان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۴ شماره ۲۴
55 - 69
حوزههای تخصصی:
شرق استان کردستان، منطقه مورد مطالعه این مقاله، شامل سه شهرستان بیجار، قروه و دهگان است. این منطقه دشت مرتفعی است که از لحاظ ناهمواری متفاوت از غرب کردستان است. در نتیجه، بررسی های باستان شناختی که در سال های اخیر از سوی میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان کردستان در این منطقه صورت گرفته، محوطه هایی از دوران پیش از تاریخ تا دوران اسلامی شناسایی شده که در این بررسی ها ۲۱ محوطه مربوط به فرهنگ کورا-ارس بدست آمده است. هدف از این مقاله بازسازی الگوهای استقراری محوطه های مربوط به این فرهنگ در شرق کردستان و رابطه آن ها با محیط است. در این تحلیل شاخصه هایی چون میزان ارتفاع از سطح دریا، دوری و نزدیکی به منابع آب، مساحت محوطه ها، میزان شیب و جهت شیب محوطه ها در نظر گرفته شده و برای این منظور از نرم افزار GIS استفاده شده است. این مطالعه نشان می دهد که استقرارهای مربوط به فرهنگ کورا-ارس در بخش جنوبی منطقه مورد مطالعه تمرکز یافته اند و قسمت شمالی تقریباً فاقد محوطه های این فرهنگ است. نتیجه ای که از این مطالعات حاصل شده، شناسایی چندین الگوی استقراری مبتنی بر زیستگاه های دائمی و فصلی فرهنگ کورا-ارس در این منطقه است. در این مقاله به مطالعه و بازسازی این الگوها پرداخته می شود.
گزارش مقدماتی گمانه زنی در محوطه نوسنگی جدید مای تپه، بوئین زهرا، قزوین(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
فعالیت های عمرانی به مانند سد سازی، راهسازی، توسعه روستاها و شهرها و غیره، امروزه یکی از عوامل انسانیِ اصلی در تخریب و نابودی بسیاری از محوطه های باستانی به شمار می رود. در همین راستا طی پروژه راهسازی و تعریض محور ترانزیتیِ بوئین زهرا-سگزآباد در استان قزوین، بخش های جنوبیِ محوطه مایَ تپه در حریم جاده قرار گرفته و دچار تخریب می گردد. از این رو عملیات کاوش اضطراری محوطه مذکور توسط اداره باستان شناسی اداره کل میراث فرهنگی استان قزوین در مهر ۱۳۸۹ انجام پذیرفت. محوطه مایَ تپه که در ۵/۵ کیلومتری شمال غرب بوئین زهرا و درضلع شمالیِ حریم محور بوئین زهرا به سگزآباد قرار گرفته، از لحاظ مطالعاتی با توجه به موقعیت ویژه آن که در نزدیکی محوطه های پیش از تاریخیِ مهم دشت قزوین همچون زاغه، قبرستان، سگزآباد و چهاربنه واقع شده، حائز اهمیت است. طی کاوش در ۱۰ گمانه ۲×۲ متر و مطالعات مقدماتی انجام شده بر روی یافته های حاصله، به خصوص گونه شناسیِ سفال، این محوطه با الگوی استقرار موقت، دارایِ فرهنگِ اواخر دوره نوسنگی جدید I و اوایل دوره نوسنگی جدید II (اواخر نیمه اول هزاره ششم ق.م) است که فرهنگ های هم افق با آن در دشت قزوین، از کاوش های تپه چهاربنه و ابراهیم آباد شناخته شده است. در این نوشتار به معرفی نتایج کاوش اضطراری، یافته ها و در نهایت ارائه گاهنگاری مقایسه ای محوطه مایَ تپه پرداخته شده است.
منظرگاه فرهنگی هزارۀ سوم پیش ازمیلاد خلیج فارس: ملاحظاتی در باب جزیرۀ تاروت عربستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۳
۱۰۴-۸۷
حوزههای تخصصی:
خلیج فارس در جنوب ایران درطول هزاره ها همواره به عنوان یک گذرگاه آبی راهبردی ایفای نقش کرده است. براساس مدارک باستان شناسی دست کم از هزاره پنجم پیش ازمیلاد به این سو، ساکنان فلات ایران، جنوب خلیج فارس، بین النهرین و جنوب آسیا از این راه آبی برای تعاملات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی استفاده کرده اند. اوج شکوه منظرگاه فرهنگی خلیج فارس در هزاره سوم پیش ازمیلاد بوده است که حوزه های تمدنی نوپایی در جنوب خلیج فارس و دریای عمان شکل می گیرد و به گواه یافته های باستان شناسی و متون میخی بین النهرینی این مناطق در چرخه تعاملی میان تمدن های آن زمان از بین النهرین تا دره سند نقش فعالی داشته اند. منظرگاه های فرهنگی سواحل و جزایر بخش جنوبی خلیج فارس در مقایسه با بخش شمالی (ایران) بسیار بیشتر و هدفمندتر مورد پژوهش های باستان شناسی قرار گرفته اند. یکی از جزایر مهم در بخش جنوبی خلیج فارس، جزیره تاروت عربستان است. یافته های به دست آمده از این جزیره نشان می دهند این محل درطول هزاره سوم پیش ازمیلاد به عنوان یک بندر تجاری مهم در خلیج فارس به ایفای نقش پرداخته است و در نیمه نخست این هزاره تحت کنترل بین النهرینی ها قرار داشته است. تمرکز این پژوهش پرداختن به ارتباط جزیره تاروت و فلات ایران، به ویژه سرزمین مارهاشی در نیمه دوم هزاره سوم پیش ازمیلاد است؛ زمانی که این جزیره تحت نفوذ مردمان جنوب شرق ایران قرار داشته است و گروه قابل توجهی از اهالی مارهاشی در تاروت سکونت داشتند تا فعالیت های تجاری دریایی را تحت کنترل داشته باشند؛ هم چنین در این پژوهش، فرضیه مرکز تولید اشیاء کلریتی جزیره تاروت مورد پرسش قرار می گیرد؛ درنهایت، بخشی از ساکنان جزیره تاروت عربستان به عنوان اجتماعات دور از وطن (دایاسپورا) تجاری-سیاسی تمدن جیرفت معرفی می شود.
آشنایی با مفهوم و کاربرد روش های آکوستیک به عنوان یک روش غیر مخرب در مطالعه و شناخت میراث معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به منظور انجام هرگونه اقدامی در راستای محافظت از یک ساختمان تاریخی، آگاهی از خواص مکانیکی مصالح و عناصر سازنده آن اقدامی ضروری است که این امر باید با واردآمدن حداقل آسیب به کالبد و بافت بنای تاریخی همراه باشد. در حقیقت، به حداقل رساندن مداخلات در ساختار تاریخی و استفاده از روش های غیرمخرب برای مطالعه و شناخت عناصر آن، یکی از الزامات موردنیاز برای بهبود وضعیت میراث فرهنگی است. در میان روش های غیرمخرب، تکنیک های آکوستیک یکی از رایج ترین روش های مورد استفاده در چند دهه اخیر هستند که اطلاعات مهمی درباره کیفیت و وضعیت حفاظتی عناصر مورد مطالعه در اختیار ما قرار می دهند. هدف این پژوهش، بررسی عملکرد، ظرفیت و نتایج استفاده از انتشار امواج آکوستیک برای تجزیه وتحلیل وضعیت حفاظتی بناهای میراثی است. این مقاله، به صورت مروری و با بررسی مقاله های علمی معتبر از شش سال اخیر در حوزه مطالعات و پژوهش های مربوط به آزمون های آکوستیک انجام شده و خلاصه ای از اصول فنی اولیه، تجهیزات مورد نیاز، نحوه انجام آزمایش ها، کاربردها، محدودیت های موجود در رابطه با شرایط سایت و درنهایت تجزیه و تحلیل داده های حاصل از این آزمون ها را ارائه می دهد. مطالعات انجام شده نشان می دهد که مصالح و سازه های مختلف و همچنین آسیب هایی همچون ترک ها و حفره های داخلی، در برابر انتشار امواج آکوستیک رفتار متفاوتی از خود نشان می دهند. درنتیجه، از همین تفاوت رفتار می توان برای ارزیابی کیفیت ساختمان ها و مصالح، شناسایی ناهمگنی های موجود، آسیب ها مخصوصاً ترک ها، جداشدگی اندودها در دیوارها و کنترل اثربخشی اقدامات درمانی استفاده کرد.