مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
بررسی باستان شناختی
حوزههای تخصصی:
دشت بهبهان منطقه ای است که در آن، کوه های بلند زاگرس به دشت های پست خوزستان منتهی می شود. این دشت به دلیل وجود رودخانه های پُرآبی مانند مارون و نیز وجود زمین های حاصل خیز، به لحاظ زیستی، شرایط بسیار مساعدی را برای شکل گیری استقرارهای انسانی از پیش ازتاریخ تا دوره ی معاصر، فراهم آورده است. نتایج حاصله، برآمده از دو فصل بررسی در منطقه ی منصورآباد بهبهان است؛ این منطقه در بخش های شمال و شمال شرقی دشت بهبهان قرار دارد. محدوده ی بررسی منطقه ای به مساحت حدود 150 کیلومتر مربع و هدف اصلی این برنامه، مستندسازی و شناسایی آثار باستانی موجود در محدوده ی لرزه نگاری اکتشاف نفتِ منطقه ی منصورآباد بود. روش بررسی به صورت گسترده و تااندازه ای فشرده و براساس نقشه های 25000/1 منطقه، برای بررسی موقعیت جغرافیایی و ثبت آثار باستانی بود. در این بررسی، ثبت محوطه های باستانی با استفاده از دستگاه مکان یاب GPS و نمونه برداری از یافته های سطحی به روش دلبخواه انجام گردید. در یک نگاه کلی می توان چشم انداز زمین ریخت شناسی منطقه ی بررسی شده را به 3 بخش دشت، تپه ماهورهای کوهپایه ای و کوهستان تقسیم نمود. قسمت دشت شاملِ بخش هایی از شمال دشت بهبهان می شود؛ تپه ماهورهای کوهپایه ای، زمین هایی با پستی وبلندی ملایم است که از بخش های شمال، شرق، شمال شرق و شمال غرب به دشت بهبهان منتهی شده و در بخش های دیگر به رشته کوههای خائیز و بَدیل ختم می شود. منطقه ی کوهستانی نیز شامل بخش هایی از رشته کوه خائیز و رشته کوه بَدیل است. نتیجه ی بررسی های انجام شده در منطقه ی منصورآباد، شناساییِ مجموعه ای متشکل از 55 محوطه از دوره های مختلف، شامل: تپه، پراکندگی سفال، پراکندگی سفال و معماری، پراکندگی دست ساخت های سنگی و معماری، پراکندگی معماری و چندین سازه ازجمله بنای امامزاده ، دژ، آسیاب ، بنای مسکونی و استودان است. آثار شناسایی شده در بخش های مختلف چشم انداز زمین ریخت شناسی منطقه ی بررسی، از جمله دامنه ی ارتفاعات، دهانه ی تنگه ها و پشته های طبیعیِ تپه ماهورهای کم ارتفاع قرار گرفته اند. به نسبتِ دوران اسلامی، آثار متعلق به دوره های پیش ازتاریخ و تاریخی، درصد کم تری از آثار شناسایی شده را تشکیل می دهند. شمار قابل توجهی از محوطه های شناسایی شده از نوع محوطه های با معماری سنگی خشکه چین بوده که با استفاده از تکه سنگ های کوچک و بزرگ تراش خورده ساخته شده اند. درمجموع پراکندگی سفال بر سطح این محوطه ها کم بوده و برخی از آن ها بدونِ سفال اند.
نگرشی بر منظر باستان شناسی و تحولات فرهنگی استقرارهای دوران اسلامی دشت تویسرکان (از صدر اسلام تا پایان دوره قاجار)
حوزههای تخصصی:
دشت تویسرکان از دشت های میان کوهی مرتفع کرانه های غربی رشته کوه الوند، از نظر سوق الجیشی در زمره مهم ترین دشت های مواصلاتی نواحی غربی ایران به شمار آمده و درطول تاریخ، بالأخص دوران اسلامی در مسیر خراسان بزرگ از اهمیت قابل توجهی برخوردار بوده است. این دشت در زمستان 1391، طی پژوهشی مورد بررسی و شناسایی قرار گرفته است؛ این بررسی به صورت فشرده (پیمایشی) با گردآوری مواد فرهنگی از سطح محوطه ها به روش تصادفی، با هدف شناسایی و ثبت محوطه های باستانی و آثار تاریخی مطالعه گردیده است. برآیند بررسی، دربردارنده 44 محوطه از دوران مس وسنگ تا ادوار متأخر اسلامی بوده و با توجه به آثار سطحی شناسایی شده از این میان، 14 محوطه دارای آثاری از دوران مختلف اسلامی هستند که نشان از جایگاه این منطقه در دوران اسلامی بوده، اما تاکنون دشت مذکور از منظر تحولات فرهنگی استقرارهای دوران اسلامی مورد کنکاش قرار نگرفته است. حال پرسش این ست که آثار دوران اسلامی در دشت تویسرکان از چه ویژگی هایی برخوردار بوده و پراکندگی و گسترش آن ها از چه الگویی پیروی کرده و همچنین در چه دوره هایی با افزایش و گسترش، مواجه بوده است؟ هدف اصلی جستار پیشِ رو مطالعه منظرباستان شناسی (زمین سیما) دشت تویسرکان، با گونه شناسی و بررسی تحولات فرهنگی آثار و استقرارهای دوران اسلامی و ترسیم الگویی مناسب از توزیع، پراکنش در دشت مذکور است؛ روش پژوهش با بهره مندی از تحلیل های فضایی GIS و به روش های میدانی و کتابخانه ای، تحلیلی از آثار و مواد فرهنگی گردآوری شده از بررسی و مطالعه باستان شناختیِ صورت گرفته از استقرارهای دوره اسلامی دشت تویسرکان (در سه خوشه)، مبتنی بر نظریات رایج تحلیل الگوی استقرار و منظرباستان شناسی خواهد بود. برآیند پژوهش، نشانگر آن ست که استقرارهای دوران اسلامی این دشت با توزیع در تمامی بخش های دشت، متشکل از محوطه های بزرگ، به عنوان هسته های اصلیِ مکان گزینی و محوطه های کوچک، به عنوان پایگاه های خرده اقماری با وابستگی به راه ها و زمین های قابل کشت شکل یافته اند؛ همچنین دشت تویسرکان در دوره صفوی، شاهد رشد فزآینده تعداد استقرارها بوده که «کاروانسرا» و «پل» فرسفج از شاخص ترین آثار به جامانده آن ست و درنهایت دوره های زند و قاجار نیز با گسترش وسعت استقرارها و جمعیت مواجه می شود.
مطالعه دگرگونی های فرهنگی و تغییرات مکان گزینی استقرارهای ادوار مس وسنگ تا عصر قاجار دشت کبودرآهنگ، استان همدان (مبتنی بر دو فصل بررسی باستان شناختی)
حوزههای تخصصی:
استقرارهای جوامع انسانی، همواره در طول زمان دچار دگرگونی های فرهنگی و تغییرات مختلف در مکان گزینی خود بوده اند. ازجمله دلایل این دگرش، تحول در راهبردهای معیشتی در نتیجه تغییرات اقلیمی، دگرگشت در سازمان اجتماعی در پی تغییرات تولید، فناوری و... بوده است. در این بین، مهم ترین عامل را باید معیشت و به نوعی جبر وابسته به جغرافیای زیستی (زیست بوم) در تأمین نیازهای اولیه، در ساختار الگوی استقرارهای انسانی قلمداد کرد؛ بنابراین چارچوب های اقتصادی، اجتماعی و محیطی، مکمل یکدیگر برای تحلیل چراییِ ایجاد تغییرات یا عدم آن در الگوهای زیستی انسان ها در طول حیات تاریخی آن ها به شمار می آیند. دشت کبودرآهنگ، از دشت های شمالی استان همدان و از مهم ترین کریدور ها و راه های ارتباطی بین فرهنگ های فلات مرکزی، شمال غرب و زاگرس مرکزی در طی ادوار مختلف بوده است. این دشت در تابستان 1386، تحت عنوان: «بررسی و شناسایی باستان شناختی بخش گل تپه و مرکزی شهرستان کبودرآهنگ»، به صورت فشرده (پیمایشی) با گردآوری مواد فرهنگی از سطح محوطه ها، طی دو فصل بررسی و مطالعه گردیده است. برآیند مطالعات میدانی، دربردارنده 140 محوطه از ادوار مختلف مس وسنگ تا اسلامی متأخر است که نشان از دگرگونی و تغییرات زیست محیطی و فرهنگی در الگوهای استقراری از دوره مس وسنگ تا عصر قاجار دارد. از موضوعات اصلی که در علم باستان شناسی بدان پرداخته می شود، مسأله بررسی تغییرات مکان گزینی محوطه های باستانی و درنهایت، تلاش برای تحلیل تغییر و تحولات الگوهای استقراری و دلایل آن در طول زمان است. در این راستا و برای بررسی فرآیند دگرگشت های الگوهای استقراری، انگاره هایی مبنی بر تأثیر عواملی مانند: «فضا»، «زمان» و «مکان» در روند این تغییرات ارائه شده است. با این وصف، پرسش اصلی این پژوهش چنین طرح می شود که، عوامل تأثیرگذار در دگرگونی و تغییرات فرهنگی استقرارهای دشت کبودرآهنگ از دوره مس وسنگ تا عصر قاجار چه بوده است؟ روش اتخاذشده در پژوهش حاضر، بهره برداری از راهبردهای نظریه «کنت وات»، مبتنی بر تحلیل های GIS با رویکرد تاریخی-تحلیلی خواهد بود. نتایج مطالعه استقرارهای دشت کبودرآهنگ از دوره مس وسنگ تا عصر قاجار، نشان از تغییر در راهبردهای سازشی گروه های انسانی حاضر در آن، براساس الگوهای معیشتی در مکان گزینی با تأسی از جغرافیای منطقه مورد مطالعه در نیازهای جوامع انسانی دارد.
گزارش مقدماتی بررسی باستان شناسی حوضه آبگیر سد تالوار (بیجار)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
پروژه بررسی حوزه آبگیر سد تالوار با هدف شناسایی و نجات بخشی محوطه هایی که در حوزه آبگیر سد قرار دارند؛ در پائیز و زمستان سال ۱۳۸۶ تعریف و اجرا شد. بررسی مزبور به صورت پیمایشی فشرده در محدوده حوزه آبگیر سد انجام گرفت و حاصل آن شناسایی ۱۷ محوطه باستانی از دوران مس سنگی تا دوره های متأخر اسلامی بود. تاریخگذاری محوطه ها بر اساس گونه شناسی و مطالعات مقایسه ای مجموعه های سطحی گردآوری شده انجام شد. محوطه های باستانی شناسایی شده در قالب سه گروه کلی پیش از تاریخی، تاریخی و اسلامی طبقه بندی گردیدند. قدیمی ترین یافته های بررسی، آثار سفالی معرف فرهنگ مس سنگی شناخته شده در منطقه اند. پس از این مرحله، آثار محدودی از عصر مفرغ جدید و عصر آهن قابل مشاهده اند. منطقه با یک وقفه کوتاه روبرو شده تا این که بار دیگر زندگی در دوره تاریخی در آن به جریان افتاد و از این دوره تا دوره اسلامی شواهدی از وجود زندگی جوامع انسانی در آن به وفور مشاهده می شود. مقاله مذکور ابتدا به معرفی محوطه های مهم شناسایی شده در حوزه سد پرداخته و در ادامه با توجه به آثار سفالی به دست آمده، فرهنگ ها و تداوم سنت های سفالی حوزه سد را مورد مطالعه قرار خواهد داد.
الگوهای استقراری دوران پیش از تاریخ در حوضه آبریز ابهررود(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
استان زنجان و بویژه حوضه جغرافیایی ابهررود، به دلیل قرارگیری در میان سه حوضه فرهنگی – جغرافیایی فلات مرکزی، شمال غرب و غرب ایران یکی از مناطق مهم، اما ناشناخته در پژوهش های باستان شناسی به شمار می رود. ویژگی های اقلیمی، جایگاه خاص جغرافیایی و موقعیت خاص منطقه در کریدور طبیعی فلات مرکزی به شمال غرب ایران سبب شده که این منطقه از دیرباز مورد توجه گروه های انسانی واقع گردد. این موقعیت و وضعیت جغرافیایی به روشنی نشان دهنده اهمیت حوضه آبریز ابهررود در مطالعات باستان شناسی ایران است. با این وجود اطلاعات ما درباره تحولات منطقه در دوران مختلف پیش از تاریخ و کیفیت ارتباط این منطقه با سایر حوضه های فرهنگی بسیار محدود است. از این رو انجام پژوهش های باستان شناختی و بویژه بررسی های منطقه ای بسیار ضروری می نمود. اطلاع و آگاهی از الگوهای استقراری این منطقه می تواند درک و آگاهی ما را از چگونگی تقابل مناطق فرهنگی-جغرافیایی پیرامون فزونی دهد. بر این اساس بررسی های باستان شناسی حوضه آبریز ابهررود طی دو فصل در سال های ۱۳۸۲ و ۱۳۸۴ به انجام رسید و در پی آن آگاهی های ارزشمندی در مورد پیشینه استقرار در منطقه پیش روی ما قرار گرفت. در این نوشتار به نتایج حاصل از بررسی های باستان شناختی حوضه آبریز ابهررود و تحلیل آن ها پرداخته شده است.
گزارش مقدماتی بررسی محوطه های پیش ازتاریخ دشت فسا در سال ۱۳۸۸ استان فارس(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۹ بهار و تابستان ۱۳۹۱ شماره ۱۷
57 - 74
حوزههای تخصصی:
دشت فسا یکی از حوزه های فرهنگی غنی پیش از تاریخ استان فارس است که متأسفانه نام آن در ادبیات باستان شناختی ایران جز در مواردی کوتاه به میان نیامده است. بررسی ها و کاوش های باستان شناسی در استان فارس، چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن، بطور عمده در حوزه رود کر متمرکز بوده است. هر چند شهرستان فسا نیز اهمیت باستان شناسی خود را با بررسی میروشجی در سال ۷۳-۱۹۷۲ نمایان ساخت ولی نتایج این بررسی آنچنان که شایسته بود مورد مطالعه قرار نگرفت. به منظور تهیه نقشه باستان شناسی کشور، شهرستان فسا در فروردین ماه سال ۱۳۸۸ بار دیگر به وسیله تیمی ایرانی به سرپرستی احمدعلی اسدی بررسی شد. در نوشتار حاضر به معرفی ۱۵ محوطه پیش از تاریخی که در بررسی اخیر شناسایی شده است پرداخته می شود. هر چند که بسیاری از محوطه های پیش از تاریخ فسا از لحاظ داده های فرهنگی سطحی فقیر هستند ولی سعی شده است تا یک گاهنگاری نسبی برای هر کدام از محوطه ها نیز ارائه گردد.
گزارش مقدماتی بررسی و شناسایی باستان شناختی حوضه آبریز قزل اوزن در محدوده شمال شرقی استان زنجان، دهستان های آب بر و درام(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲۱
59 - 70
حوزههای تخصصی:
دره طارم علیا واقع در شمال استان زنجان با جریان رودخانه قزل اوزن در میانه آن توسط دو رشته کوه موازی از رشته کوه های البرز محدود شده که جهت امتداد آنها شرق به غرب است. در این پژوهش، با تلفیق نتایج حاصل از معدود پژوهش های باستان شناختی و مطالعات جدید می توان تصویری از وضعیت فرهنگی منطقه در دوران مختلف ارائه نمود و با تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده از این پژوهش، ارتباطات و برهم کنش های منطقه ای و فرامنطقه ای این ناحیه با نواحی همجوار و غیرهم جوار را مشخص کرد. به این منظور دهستان های آب بر و درام از بخش مرکزی شهرستان طارم علیا مورد بررسی قرار گرفتند. طی این بررسی تعداد ۳۹ محوطه و مکان باستانی شناسایی و ثبت شد که در این پژوهش معرفی و مطالعه گردیده اند. با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش و با استناد به شناسایی تعداد زیادی محوطه عصر آهن (۱۶ مورد) و دوران تاریخی (۱۲) مورد شاهد گسترش کمی و کیفی شواهد سکونت و استقرار جوامع بشری در منطقه از هزاره دوم قبل از میلاد تا نیمه نخست هزاره اول پس از میلاد هستیم. رونقی که به نظر می رسد، با توجه به حجم انبوه مکان ها و محوطه ها و آثار فرهنگی ادوار مختلف اسلامی (۱۹) مورد در طول دوران اسلامی همچنان تداوم داشته است.
بررسی باستان شناسی بخش کردیانِ شهرستان جهرم، استان فارس(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۲ بهار و تابستان ۱۳۹۴ شماره ۲۳
81 - 102
حوزههای تخصصی:
کردیان یکی از بخشهای چهارگانه شهرستان جهرم است که در شرق و جنوب شرقی این شهرستان قرار دارد. بررسی باستان شناسی این بخش در تیرماه سال ۱۳۹۳ انجام شد که منجر به شناسایی ۵۷ اثر از دوره های مختلف گردید. آثار و محوطه های شناسایی شده شامل دو غار، نه برج دیده بانی، نه قلعه یک چهار طاقی، پنج کاروانسر، هفت تپه محوطه، هفت بند و پل، پنج آسیاب، پنج گورستان، چهار آب انبار، دو امامزاده و یک راه باستانی بود. از دوره پیش از تاریخ هیچ تپه محوطه ای شناسایی نشد. اولین استقرارهای تقریباً گسترده در منطقه، در دوره ساسانی شکل گرفته که به نظر می رسد، دلیل این امر کنترل منابع آب از طریق ایجاد بند و بست بر روی رودخانه های فصلی، زیر کشت بردن زمین های مرغوب و همچنین تجارت دریایی از طریق خلیج فارس بوده است. از دوره اسلامی نیز استقراهای پراکنده ای شناسایی شد که احتمالاً ساکنین آنها از قنات های مختلفی که در منطقه وجود داشته برای کشاورزی و باغداری استفاده می کرده اند. در دوره صفوی و با رونق گرفتن تجارت از طریق بنادر جنوبی مسیری که به سمت جنوب ادامه داشته و از بخش کردیان عبور می کرده، از پویایی زیادی برخوردار شده که وجود کاروانسراهای متعدد و توصیف جهانگردان خارجی بیانگر این امر است. به نظر می رسد، دسترسی به منابع آب، زمین حاصلخیز و قراگیری در مسیر کاروانی - تجاریی که به بندر عباس ختم می شد، در پراکنش محوطه ها و آثار بخش کردیان در دوره های مختلف نقش بسزایی داشته است.
حوضۀ رودخانۀ قبرکِیخا در دوران پیش ازتاریخ، استقرارها و نوسانات جمعیتی بخش مرکزی شهرستان سمیرم از دوران پارینه سنگی تا دورۀ بانش
حوزههای تخصصی:
بررسی و مطالعه دشت ها و دره های میان کوهی زاگرس جنوبی ازمنظر جغرافیایی و فرهنگی منجر به درک عمیق تر چگونگی شکل گیری، تبیین و گسترش فرهنگ های باستان شناختی آن مناطق می شود. بخش های جنوبی زاگرس دارای حوضه های مختلف جغرافیایی و فرهنگی خاص خود است که مناطق شمالی آن شامل: آباده، اقلید و سمیرم می شود. حوضه رودخانه قبرکیخا و سمیرم به دلیل قرارگیری در نقطه تلاقی فرهنگ های باستان شناختی زاگرس جنوبی برای مطالعه تعاملات فرهنگی و حوضه های گسترش فرهنگ های باستان شناختی فارس مهم بوده، لذا با این ضرورت و با هدف بررسی استقرارهای پیش از تاریخی و نوسانات جمعیتی حوضه رودخانه قبرکِیخا و همچنین شناسایی قدیمی ترین آثار سکونت در بخش مرکزی سمیرم، مطالعات آغاز شد. پژوهش پیشِ رو مبتنی بر یک فصل بررسی باستان شناختی با رویکرد تحلیل زیستگاهی در بخش مرکزی شهرستان سمیرم بوده است. پس از تهیه نقشه های موردنیاز، محدوده موردنظر به صورت پیمایشی بررسی شد و نمونه برداری به صورت تصادفی انجام شد، که درپی آن منجر به شناسایی 66 محوطه از دوران پارینه سنگی تا دوران اسلامی شد. قدیمی ترین آثار سکونت انسان در این منطقه به دوران پارینه سنگی میانی برمی گردد؛ پس از آن یک محوطه از دوران نوسنگی شناسایی شد و سپس با افزایش تعداد محوطه ها، هفت محوطه از دوره باکون، چهار محوطه از دوره لپویی و سه محوطه از دوره بانش شناسایی شد. نتایج حاکی از تأثیرپذیری کامل فرهنگ های پیش از تاریخی این منطقه از فارس است و هیچ گونه شواهدی از فرهنگ های مناطق پیرامونی مشاهده نشد. به دلیل پایین بودن قابلیت های زیست محیطی، محوطه ها هیچ گاه در ابعاد و اندازه استقرارهای بخش های مرکزی فارس نبوده، اما مانند فارس شاهد افزایش محوطه ها در دوران باکون و لپویی هستیم و همچنین در مکان گزینی استفاده از منابع آب و خاک مرغوب و سکونت در نزدیک ترین فاصله با رودخانه ها و منابع مطمئن آبی مدنظر بوده است. موضوع جالب توجه این که برخلاف بخش های مرکزی فارس، مدارکی مبنی بر کاهش شدید تعداد محوطه ها و تغییر شیوه زندگی از یکجانشین کشاورز به دام پرور عشایر شناسایی نشد و شاهد وسعت محوطه ها و افزایش جمعیت در دوره بانش هستیم.
بررسی و شناسایی باستان شناختی شهرستان درمیان، خراسان جنوبی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
127 - 145
حوزههای تخصصی:
شرق ایران به ویژه خراسان جنوبی یکی از مناطقی است که تحقیقات باستان شناسی محدودی در آن انجام شده است و با وجود داشتن آثار تاریخی فراوان، سیمای باستان شناسی آن ناشناخته باقی مانده است. شهرستان درمیان یکی از مناطق استان خراسان جنوبی است که نسبت به سایر شهرستان های استان کمتر مورد مطالعه قرار گرفته است. این شهرستان در شرق استان قرار گرفته و هم مرز با کشور افغانستان است. با توجه به بررسی باستان شناسی که در سال ۱۳۹۴ و در سطح شهرستان صورت گرفت، تعداد ۲۱۳ اثر تاریخی در آن شناسایی شد. این آثار شامل محوطه های تاریخی، مسجد، قلعه، برج، حمام، آرامگاه، آسیاب ، آسباد، حوض انبار، قبرستان، غار های تاریخی و سنگ نگاره است که قدمت آن ها به دوره های پیش از تاریخ (هزاره سوم پ.م) تا دوران اسلامی متأخر (پهلوی) باز می گردد. بیشترین تعداد این محوطه ها مربوط به دوران اسلامی بوده و کهن ترین آنها، محوطه شاه ولی، مربوط به هزاره سوم پ.م است. نظر به این که بسیاری از آثار تاریخی این شهرستان برای نخستین بار شناسایی شده بودند، ضرورت داشت که در پژوهشی مستقل به بررسی و تحلیل آن ها پرداخته شود. بدین سبب، هدف اصلی این پژوهش، بررسی و تحلیل آثار تاریخی شناسایی شده شهرستان درمیان است. روش تحقیق در این پژوهش به صورت توصیفی و تحلیلی بوده که داده های آن از طریق بررسی میدانی و مطالعات کتابخانه ای جمع آوری شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که آثار تاریخی این شهرستان، نسبت به برخی از مناطق هم جوار از قدمت کمتری برخوردار است، اما عموماً با حوزه های فرهنگی شمال شرقی و جنوب شرقی ایران ارتباطات نزدیکی داشته است. علاوه بر این، چنین مشخص شد که شهرستان درمیان در دو بازه زمانی دوره اشکانی و سده های میانی اسلامی از اهمیت و رونق زیادی در منطقه برخوردار بوده است.