فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷٬۴۸۱ تا ۷٬۵۰۰ مورد از کل ۸٬۰۰۹ مورد.
منبع:
گنجینه اسناد سال ۳۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۳۰)
7 - 50
حوزههای تخصصی:
قرنطینه به عنوان یکی از راه های مهم پیشگیری از شیوع بیماری ها پدیده ای مدرن است که همراه با گسترش پزشکی مدرن، پارادایمی نو را در حوزه بهداشت و درمان در ایران دوره قاجار شکل داد. موضوع زیارت و تجارت ایران با عراق عرب در قلمرو عثمانی، همواره باعث ترغیب تعداد زیادی از افراد با عناوین زائر، تاجر، و سیاح برای حرکت در مسیر کرمانشاهان می شد که نقشی عمده در اشاعه بیماری های مسری در این منطقه و دیگر مناطق ایران داشت. ضرورت پیشگیری از شیوع بیماری ها باعث شد تا دولت های ایران و عثمانی در مواقع بحرانی در مناطق کرمانشاهان و عراق عرب قرنطینه ایجاد کنند. هدف : شناختِ اهمیت قرنطینه های کرمانشاهان در پیشگیری از شیوع گسترده بیماری های واگیردار در ایران. روش/ رویکرد پژوهش : این پژوهش با تکیه بر روش تحقیق تاریخی و با استفاده از اسناد و مدارک منتشرنشده آرشیوی و منابع معتبر کتاب خانه ای انجام شده است. یافته ها و نتیجه گیری : دستاورد پژوهش نشان داد که ایجاد قرنطینه هایی در مسیر کرمانشاهان می توانست مانعی مهم و جدی دربرابر شیوع سریع و گسترده بیماری های واگیردار از درون مرزهای عثمانی به ایران باشد؛ ولی این قرنطینه ها به دلایلی چون رعایت نشدن مقررات قرنطینه ای توسط افراد بانفوذ و صاحب منصب، اختصاص نیافتن بودجه کافی ازسوی دولت برای اداره این قرنطینه ها، نگاه منفعت جویانه مأموران قرنطینه و دریافت رشوه از تجار، زوار و کاروان های حمل جنازه، در پیشگیری از شیوع بیماری ها و سرایت نکردن آن به دیگر نقاط کشور چندان مؤثر نبود.
معرفی لیوان های بومی محوطه هخامنشی دهانه غلامان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۳ شماره ۲۲
57 - 77
حوزههای تخصصی:
شهر دهانه غلامان از مهمترین محوطه های کاوش شده از دوره هخامنشی در جنوب شرق ایران است. این محوطه در سال ۱۹۶۰ میلادی توسط امبرتو شراتو شناسایی شد. دهانه غلامان طی دو دوره مورد کاوش قرار گرفته است. دوره اول سالهای ۱۹۶۲-۱۹۶۵ میلادی توسط هیأت ایتالیایی به سرپرستی امبرتو شراتو، دوره دوم مربوط به سالهای ۱۳۷۹-۱۳۸۴ شمسی است که توسط هیأت ایرانی به سرپرستی سیدمنصور سیدسجادی مورد کاوش قرار گرفت. همچنین، مطالعات اخیر آرکئوژئوفیزیک توسط کوروش محمدخانی از دیگر فعالیت های باستان شناختی در این محوطه است. سفال تنها یافته منقول ارزشمند محوطه دهانه غلامان طی کاوش های یاد شده است. بنابراین، مطالعه این داده بسیار مهم در شناخت صنعت و سنت سفالگری دوره هخامنشی در منطقه جنوب شرق بسیار سودمند خواهد بود. یکی از گونه های گزارش شده در این محوطه لیوان های دهانه غلامان است. نوشتار حاضر بر مبنای نتایج بدست آمده از تحلیل های آماری و مطالعه متغیرهای کمی ۴۱۲ قطعه لیوان تدوین شده است. برای نیل به این مقصود تک تک لیوانها از جنبه متغیرهای گوناگون مطالعه و ثبت شده اند. تحلیل آماری ویژگی های فنی و تکنیکی آنها نشان می دهد که این ظروف با معیارهای مشخص و برای منظوری خاص در دهانه غلامان تولید می شدند.
گونه شناسی سفال های دوره نوسنگی جدید و مس سنگی دشت تهران (مطالعه موردی تپه پردیس ورامین)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
طبقه بندی و گونه شناسی مجموعه های سفالی که در کاوش ها یا بررسی های باستان شناختی به دست می آیند، یکی از روش های استاندارد در مطالعات باستان شناختی به شمار می رود. در مقاله حاضر نیز بر مبنای طبقه بندی مجموعه سفال های حاصل از فصل دوم کاوش در تپه پردیس ورامین، به بیان ویژگی ها و شاخص های گونه های سفالی دشت تهران از دوره نوسنگی جدید تا دوره مس سنگی جدید پرداخته شده است. این مطالعات به ما کمک می نماید تا موضوعاتی چون تداوم یا گسست بین سنت ها و سبک های سفالی در دوره های مختلف را آشکار سازیم و از طریق آن ها به تحلیل های گسترده تری چون تداوم یا گسست فرهنگ های پیش از تاریخی در دشت تهران و فلات مرکزی ایران بپردازیم. به نظر می رسد، نتایج حاصل از این مطالعه را بتوان به کل منطقه فلات مرکزی ایران تعمیم داد.
توصیف، طبقه بندی و گونه شناسی سفال دوره اشکانی شهرستان قروه (کردستان)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۶ پاییز و زمستان ۱۳۸۸ شماره ۱۲
85-104
حوزههای تخصصی:
منطقه قروه در جنوب شرق استان کردستان به دلیل موقعیت جغرافیایی و شرایط خاص زیست محیطی و نیز قرابت جغرافیایی با مراکز استقراری مهم دوره اشکانی شمال غرب و غرب ایران، دارای آثار و استقرارهایی از آن دوره است. طی بررسی های میدانی انجام شده مشخص گردیده که بیشتر محوطه های اشکانی این منطقه بقایای استقرار های کوچکی هستند. این مقاله در پی آن است تا بر اساس توصیف، طبقه بندی و گونه شناسی سفال های اشکانی به دست آمده از این منطقه به افزایش اطلاعات ما در مورد وضعیت فرهنگی این منطقه در دوره اشکانی کمک نماید. بر اساس مطالعات انجام گرفته، سفال های این منطقه شامل سفال هایی با نقوش طنابی، خمره های ذخیره آذوقه و سفال شاخص دوره اشکانی یعنی سفال جلینگی هستند. فرم بیشتر این سفال ها را انواع کاسه، پیاله، کوزه و خمره، دیگ و دیگچه تشکیل می دهد. از تزئینات شاخص به کار رفته بر روی این سفال ها می توان به نقوش کنده به صورت خطوط مواج و موازی و نوعی تکنیک منحصر به فرد ترصیع کاری (نگین کاری) اشاره کرد. بر اساس نتایج این مطالعه می توان گفت سفال های اشکانی منطقه قروه، ضمن دارا بودن برخی ویژگی های بومی- محلی، عمدتاً همانند نمونه های مکشوفه از مکان هایی چون بیستون، نوشیجان، هگمتانه، قلعه ضحاک، قلعه یزدگرد، معبد خورهه، کنگاور و دره های اسدآباد، پاوه، مریوان، ثلاث باباجانی و بیشتر مناطق غرب کشور است.
خط و زبان و آثار کتیبه دار در گیلان قرون نهم و هشتم پیش از میلاد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
به دست آمدن دستواره مفرغی کتیبه دار اورارتویی طول تالش گیلان طی حفاری های باستان شناسی سال ۱۳۸۰ توسط محمّد رضا خلعتبری و توجّه به مهرهای کتیبه دار با خط آشوری نوِ کشف شده در کاوش تپه مارلیک در سال ۴۱-۱۳۴۰ توسط عزّت الله نگهبان و قرائت های ارائه شده از نوشته های روی آن ها توسط جرج کامرون و آی. جِی گِلب و نیز دو مورد یراق اسب کتیبه دار اورارتویی به دست آمده از املش مربوط به پادشاهان اورارتوئی به نام های منوآ (۸۱۰-۷۸۱ ق.م) و آرگیشتی اوّل (۷۸۱-۷۶۰ ق.م) موجب گردید که نگارنده با در دست بودن اسناد مکتوب مربوط به قرون نهم و هشتم پ.م و نقل قول های تاریخی راجع به مهاجرت و استقرار اقوام هند و ایرانی از جمله کاسی ها، کادوسی ها و گیل ها در شمال ایران و نیز شاهک نشین آندو، مانا، زاموا، پارسوا، گیلزان در شمال و شمال غربی ایران که در کتیبه های آشوری و اورارتویی به آنها اشاره شده که بعد ها با اتحادشان دولت ماد را تشکیل می دهند؛ چنین بیان نمایم که: با توجّه به عدم ارائه کمترین اثر مکتوب به خط و زبان بومی مستقل، این اقوام چه قبل از اتّحاد و تشکیل حکومت ماد، در حکومت های محلّی خود طی قرن های (۹ و ۸ ق.م) وچه پس از اتّحاد، علیرغم داشتن هویّت هند و ایرانی، باز هم به خط و زبان های آرامی و آشوری کتیبه به دست داده اند. لذا با توجّه به این که اقوام و شاهک نشینان فوق در مقاطع تاریخی ذکر شده از اقوام هند و ایرانی اند و بنا بر اظهار نظر زبان وگویش شناسان، گویش های امروز ی تاتی، طالشی، گیلکی، مازندرانی و سمنانی با گویش شهمیرزادی بازمانده همان زبان ها و بطور مشخص تر زبان مادی اند. پس نگارنده دراین مقاله چنین اظهار می نماید که: نه مادها تا قبل از تأسیس دولت ماد، و نه اقوام هند و ایرانی قرون نهم و هشتم ق.م که بعد ها دولت ماد را تشکیل داده اند، دارای خط خاص و مستقلی نبوده وجهت مبادلات وارتباطات خود ناگزیر به استفاده از خط و زبان های دولت های مقتدر زمان خود از جمله آشور و اورارتو بوده اند.
رویکرد جدید بر روایت هرودوت در به شاهی رسیدن داریوش (با تکیه بر رویکرد فرهنگی فوکویی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ششم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۲
۱۸۱-۱۶۱
حوزههای تخصصی:
«هرودوت» مورخ معروف یونانی داستانی نقل می کند که طبق آن بعد از این که «گئومات» خود را «بردیا» پسر «کوروش» نامید، «داریوش» و هم دستانش قیام کرده و گئومات و یارانش را می کشند. بعد از قتل گئومات، تصمیم می گیرند سوار بر اسب به اطراف شهر رفته و هرکس اسبش زودتر شیهه کشید را به پادشاهی برسانند. طبق نظر هرودوت، اسب داریوش با کمک حیله «اویبار»، مهتر داریوش زودتر از سایرین شیهه کشیده و داریوش به سلطنت می رسد. با این وصف، پرسش پیوهش این است که، آیا روایت هرودوت مبنی بر به پادشاهی رسیدن داریوش براساس شیهه اسب درست است؟ فرضیه پژوهش بر این مبناست که داستان هرودوت حالت افسانه آمیز و غیرواقعی است. روش پژوهش در این جستار توصیفی-تحلیلی و با استفاده از اسناد معتبر تاریخی است. یافته های پژوهش نشان می دهند که داستان هرودوت حالت افسانه آمیز دارد و ذکر مطالب خارق العاده و ماوراء الطبیعه آن را بی اعتبار می نماید. براساس نظریه فرهنگی «میشل فوکو»، فرهنگ جوامع حالت ایستا ندارد، بلکه همواره درحال تغییر است؛ بنابراین ابتدا باید فرهنگ هخامنشی را مورد بررسی قرار داد. بعد از تحلیل فرهنگ دوره هخامنشی متوجه خواهشم شد که داستان هرودوت ساختگی است و عوامل دیگری، ازجمله تعلق داشتن به خاندان حکومت گر یا هخامنشی در به تخت نشستن داریوش دخیل بوده، که هرودوت عمداً یا سهواً آن ها را ذکر ننموده است.
بررسی نقش زن بر مهرهای ساسانی (با معرفی مُهری از موزه بوعلی سینا همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۷
105 - 124
حوزههای تخصصی:
مُهرها و گل مُهرهای ساسانی ازجمله اشیائی هستند که در تمامی سطوح جامعه و سازمان های اداریِ ادوار تاریخی، ازجمله عصر ساسانی کاربرد داشته و از این رو نقش به سزایی در درک ما از جنبه های مختلف تاریخی این دوره ایفا کرده اند. درمیان نقوش کنده کاری شده روی مهرهای ساسانی که حکایت از باورها و اعتقادات صاحبان آن ها دارد، تصویر زنان نیز به عنوان جمعیتی مهم از جامعه ساسانی روی مهرها نقش بسته است. مهرهای منقوش به نقوش زنانه، به نوعی از منابع مهم در واکاوی جایگاه زنان در این دوره به حساب می آیند و بازگوی نگرش جامعه به این قشر از مردم هستند. در این پژوهش سعی بر آن است که به بررسی نقش مایه های زن بر مهرهای ساسانی با معرفی مهری از موزه بوعلی سینای همدان پرداخته شود. نویسندگان بر پایه مطالعات کتابخانه ای و مشاهده مستقیم مهر مذکور، ضمن توصیف نقش مایه های زنانه بر آن، به جنبه های نمادپردازانه و خوانش کتیبه این مهر می پردازند. پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که چه ارتباطی میان نقش روی مهر و دارنده مهر وجود دارد؟ کتیبه روی مهر تا چه اندازه بازگوی مفاهیم زنانه است؟ مالکیت مهرهای منقوش به نقش زنان احتمالاً در اختیار زنان بوده است و این نشان از استقلال فردی و برخورداری از جایگاه اجتماعی زن در آن دوره دارد؛ اگرچه در دوره ساسانی زنان نسبت به مردان کمتر وارد تجارت و سیاست می شدند، اما وجود مهرهای منقوش به نقوش زنانه نشان دهنده پذیرش حضور آن ها و هم چنین جایگاه حقوقی آن ها در امور اداری و اقتصادی این دوره است.
Bronze Weapons of Toll-e Shoqa, Marvdasht Plain, Fars: National Museum of Iran Collection(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The correct position and the determining role of the second and first millennium BC cultures in the Fars region (Marvdasht plain) which we know as the Shoqa/Timuran cultures and the importance of this culture in the transition from the prehistoric to the historical period (Achaemenid) are still not well known. Despite of extensive archaeological research that has been done in the Marvdasht plain and the presence of significant sites of this period, due to the limited and generally very old excavations in these sites, it is still difficult to understand these developments. During that time, huge developments were taking place in Khuzestan and Fars regions; Changes usually created many conflicts between native cultures and southwestern cultures origin (Elamite).Some archaological findings, such as weapons, are signs of the height of such conflicts in the past. This paper will study and introduce the collection of weapons of Toll-e Shoqa, which were obtained from the excavations of Mahmoud Rad in 1942 and Vandenberg in 1950 in that site, those are now kept in the National Museum of Iran. These collections have been studied recently in the inventory project in the National Museum of Iran archives. So far, few cultural materials from Toll-e Shoqa have been published and more emphasis has been placed on its pottery; the pottery is the basis of the relative chronology of this period in the Fars region. Unfortunately, the results of the archaeological excavations in Shoqa were never fully published and all its cultural materials were not introduced. In the organizing project of the National Museum of Iran which will be described and analyzed in this paper.
موزه سلسله پهلوی: نمایش ایدئولوژی دولت پهلوی در دهه های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ شمسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گنجینه اسناد سال ۳۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۲۸)
76 - 100
حوزههای تخصصی:
هدف: در سال ۱۳۴۹ محمدرضاشاه کاخ مرمر را وقف شهر تهران کرد و دستور داد تا این بنا به موزه سلسله پهلوی تبدیل شود. این پژوهش به چگونگی تبدیل کاخ حکومتی به موزه و مطالعه روایت موزه ای ایجاد شده در آن می پردازد تا ارتباط موزه را به مثابه نهادی فرهنگی با ایدئولوژی حکومت روشن سازد و نقش محمدرضاشاه را در شکل گیری موزه بررسی کند. روش/رویکرد پژوهش: این پژوهش با روش تاریخی و شیوه توصیفی- تحلیلی و با کمک اسناد و مدارک آرشیوی و منابع کتابخانه ای نوشته شده است. یافته ها و نتیجه گیری: یافته های تحقیق نشان می دهد که موزه سلسله پهلوی نهادی فرهنگی بود که از آن بهره برداری سیاسی می شد. این موزه در واقع نهادی در خدمت تبلیغ ایدئولوژی حکومت پهلوی و نمایشی از تاریخ گزینشیِ حکومت، پیشرفت ها و دستاوردهایش نه تنها به ملت ایران، بلکه به جهان بود. این موزه برای محمدرضاشاه از اهمیت زیادی برخوردار بود تا جایی که وی در شکل گیری و طراحی آن نقش بسزایی داشت.
The Effect of the Arab Muslim Conquest on the Administrative Division of Sasanian Persis / Fars(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس ۱۳۸۳ تابستان شماره ۱
58 - 71
حوزههای تخصصی:
Symbolically , Fars appears to have been the most important province of the Sasanian empire between the third and seventh centuries AD. The survival of the Zoroastrianism and it’s vigour in Fars after the Arab Muslim Conquest in attested by various accounts of Muslim historicans and geographers . Further , the redaction of many of the middle Persian text in the early. Islamic centuries in the province attests of the strength of Zoroastrianism In this essay attempts to delineate the changes that took place in the administrative geography and the administration of the province of Fars in the late Sasanian/early Islamic period.
ایل راهِ خلیل آباد-نوم کول: ایل راهی از دورۀ صفوی در شرق لرستان (شهرستان الیگودرز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ششم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۲
۳۴۹-۳۲۹
حوزههای تخصصی:
شهرستان الیگودرز ازجمله مناطق سردسیری واقع در شرق استان لرستان است. وجود مراتع سرسبز، ارتفاع زیاد، منابع آبی فراوان در الیگودرز و هم جواری این منطقه با دشت خوزستان، بستری مناسب برای شکل گیری زندگی کوچ نشینی در این منطقه را فراهم کرده است. از دوران پیش ازتاریخ تاکنون این منطقه به وسیله تعدادی ایل راه به مناطق پست شمال خوزستان متصل می شده است. یکی از این ایل راه ها، ایل راه موسوم به «خلیل آباد/ نوم کول» است که از یک مسیر سخت گذر در حاشیه رودخانه های خروشان «بختیاری» و «سرخاو» عبور می کند. این ایل راه در دوران متأخر اسلامی عمدتاً مورداستفاده طوایفی از شاخه چهارلنگ ایل بختیاری بوده است که ییلاق را در بخش شمال شرق لرستان، یعنی در الیگودرز و ازنا و در دامنه های اشترانکوه و قالی کوه، و قشلاق را در سردشت، لالی و اطراف دزفول می گذراندند. باتوجه به این که این جاده و آثار مسیر آن تاکنون مطالعه و معرفی نشده است، انجام پژوهشی مستقل برای شناسایی و معرفی آن ها لازم و ضروری بود. هدف پژوهش حاضر آن است که با اتکاء بر شواهد باستان شناسی حاصل از بازدیدهای میدانی، ضمن معرفی این ایل راه و آثار موجود در مسیر آن، تاریخ شکل گیری این ایل راه و تأسیسات مرتبط با آن را مورد ارزیابی و تحلیل قرار دهد. پرسش اصلی پژوهش این است که، چه شواهد باستان شناختی از این ایل راه باقی مانده است و کیفیت آثار باقی مانده چگونه است؟ یافته های پژوهش ازطریق بازدید میدانی فراهم آمده است. در نتیجه این بررسی چهار پل، بخش زیادی از جاده سنگ فرش، یک گورستان و یک کتیبه شناسایی شد که مطالعه آن ها نشان می دهند این جاده سنگ فرش و مجموعه آثار مسیر آن در دوره صفویه با حمایت سران طوایف چهارلنگ ایل بختیاری درراستای تسهیل کوچ فصلی عشایر ساخته شده است.
زوال و انحطاط جایگاه مرجعیت سیاسی و دینیِ خاندان میرزایی در جامعه زنجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گنجینه اسناد سال ۳۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۳۳)
78 - 114
حوزههای تخصصی:
خاندان میرزایی هم سو با سیاست های صفویان و با مهاجرت از عراق، به زنجان وارد شدند. درادامه دولت صفوی با اعطای زمین های فراوان، علمای این خاندان را پشتیبانی کرد. خاندان میرزایی در دوره های بعد تا اواخر عصر قاجار در اجتماع حضوری مؤثر داشتند و به عنوان یکی از خاندان های مهم زنجانی شناخته می شدند؛ ولی در دهه های بعد به تدریج مرجعیت و اعتبارشان رو به افول گذاشت و امروزه نقش و جایگاهی در جامعه زنجان ندارند.هدف: در پژوهش حاضر با بررسی و تبیین موقعیت سیاسی و مذهبی و علل زوال جایگاه خاندان میرزایی، به این پرسش می پردازیم که جایگاه دینی و سیاسی خاندان میرزایی در زنجان چگونه ازبین رفت؟ و چه مسائلی موجب زوال اعتبار و جایگاه این خاندان شد؟روش/ رویکرد پژوهش: روش مقاله، پژوهش تاریخی است که با رویکرد توصیفی-تبیینی و براساس منابع کتاب خانه ای، مقاله، مصاحبه و اسناد خاندان میرزایی در سازمان های دولتی و خصوصی، به موضوع پرداخته است.یافته ها و نتیجه گیری: میرزاابوالقاسم مجتهد در دوره ناصرالدین شاه قاجار طرف مشورت دربار قرار داشت و از جایگاهی بالا درمیان گروه های مختلف برخوردار بود. با مرگ او، بازماندگانش به ریاست بخشی از جامعه زنجان رسیدند و صاحب بزرگ ترین محاکم شرع شدند؛ ولی چند سال بعد با مهاجرت میرزاابوطالب فرزند دوم میرزاابوالقاسم به تهران و مرگ زودهنگام میرزاابوعبدالله فرزند کوچک تر میرزاابوالقاسم و نیز عدم اقتدار، ثبات و شجاعت لازم میرزاابوالمکارم در جریان های مختلف اجتماعی و سیاسی به عنوان جانشین پدر -بزرگ خاندان و عالم طرازاول در زنجان- به موقعیت و جایگاه میرزایی ها خدشه وارد آمد. جنبش مشروطه نیز به ضرر خاندان میرزایی تمام شد و آن ها بنابه خصایل اخلاقی و کنش های سیاسی، این زوال را تسریع کردند. مرگ زودهنگام برخی از اعضای خاندان میرزایی، همگامی بازماندگان با نوسازی های عصر رضاشاه، رقابت های مالی بر سر میراث اجدادی، مهاجرت از زنجان و کسب پیشه غیردینی، موجب انحطاط جایگاه مذهبی و سیاسی خاندان میرزایی شد.
معرفی، گونه شناسی و گاهنگاری نسبی اشیاء فلزی گورستان صرم(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲۵
29 - 49
حوزههای تخصصی:
تپه صرم یکی از مهمترین محوطه های عصر آهن منطقه فلات مرکزی است. این تپه در ۱۶ کیلومتری جنوب شرقی قم در بخش کهک قرار دارد. گورستان عصر آهن صرم از بزرگترین گورستان های شمال مرکزی ایران است. اشیاء فلزی از جمله یافته های مهمی هستند که از این گورستان به دست آمده است. در این پژوهش تمام اشیاء فلزی گورهای گورستان صرم که تا کنون معرفی نشده اند مورد مطالعه قرار گرفته است. نگارندگان در پژوهش پیش رو تلاش دارند تا از طریق معرفی، گونه شناسی و طبقه بندی اشیای فلزی گورهای صرم آن ها را مطالعه نمایند. اشیاء فلزی این گورستان به دو گروه جنگ افزارها و زیورآلات تقسیم می شوند. جنس بیشتر این اشیاء فلزی از مفرغ بوده و درصد کمتری نیز از جنس آهن هستند. روش بکار رفته در این پژوهش توصیفی-تحلیلی است. پس از معرفی، توصیف و طبقه بندی اشیاء فلزی، به مطالعه نوع، جنس، و فراوانی آن ها در گورها پرداخته شد و سپس با استفاده از مطالعات کتابخانه ای، این اشیاء با نمونه های مشابه در فلات مرکزی مقایسه شده اند. این پژوهش نشان می دهد اشیاء فلزی این گورستان از نظر جنس، فرم و تکنیک ساخت با اشیاء فلزی سیلک A، سیلک B، قیطریه و خوروین در عصر آهن جدید منطقه فلات مرکزی قابل مقایسه اند.
Military Reasons of Heraclius’ Successes against the Sasanian Spāh: A Re-Examination of Karantabias’ Analysis(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
۲۰۴-۱۶۷
حوزههای تخصصی:
This article addresses and re-examines Marc-Anthony Karantabias’ analysis of factors that contributed to the defeat of the Sasanian Spāh by Heraclius by 627-628 CE. Karantabias’ analysis may be categorized into four (military) misconceptions with respect to the Spāh: (1) the notion that the late Sasanian Spāh lacked stirrups for the Savaran cavalry (2) the alleged refusal or lack of knowledge of the Mongolian draw which is proposed to have been of greater efficacy than the Sasanian (3-finger) bowshot (3) the notion of “Persian conservatism” leading to the Spāh’s refusal to adopt new military technologies and (4) the alleged supremacy of Steep/Central Asian and/or Hun-Turkic cavalry warfare over the Sasanians. These four misconceptions fail to be supported by a close examination of archaeological sites (e.g., Taghe Bostan) and artifacts (e.g., Sasanian stirrups, metal works, etc.), primary sources and pertinent research studies. A fifth misconception pertains to the lack of consideration of the shortcomings of the Sasanian four-Spadbed system which Heraclius was able to successfully exploit against the Sasanian empire. In conclusion, Heraclius’ successes are attributed to his exploitation of the weaknesses of the four-Spāhbed system as well as the Byzantine willingness to adopt Steppe/Central Asian technology (e.g., compound bow, iron stirrup).
بررسی شیوه های تدفین دوره اشکانی در گورستان باستانی لیارسنگ بُن املش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
119 - 143
حوزههای تخصصی:
مجموعه باستانی لیارسنگ بُن در روستای شیرچاک، بخش رانکوه شهرستان املش استان گیلان قرار دارد. این گورستان در ضلع شرقی مجموعه باستانی لیارسنگ بُن و در دامنه کوه آهینبَرتَله واقع شده است. در این گورستان 130 گور مورد شناسایی و کاوش قرار گرفت. براساس نتایج حاصل از تاریخ گذاری به روش رادیوکربن، دیرینگی این گورستان هم زمان با دوران اشکانی و ساسانی بین سال های 38 پ.م. تا 123 م.، و 45 پ.م. تا 80 م.، تعیین شده است. هدف از انجام این پژوهش مطالعه ساختار تدفین های اشکانی در گورستان لیارسنگ بُن درنظر گرفته شد. آن چه ضرورت پژوهش حاضر را توجیه نموده است، مستندسازی و انتشار مهم ترین دستاوردهای کاوش در زمینه شناخت ساختارهای تدفینی روزگار اشکانی در این منطقه است و هم چنین تلاشی برای مستندسازی حاصل کاوش ها پیش از تخریب محوطه توسط عوامل طبیعی و انسانی. نگارندگان، کوشش نمودند در پژوهش حاضر به این پرسش ها پاسخ دهند که در گورستان لیارسنگ بن چه ساختارهای تدفینی بیشتر مدنظر کنش گران وقت بوده است؟ دیگر آن که، این ساختارهای تدفینی با کدام ساختارهای تدفینی هم عصر در منطقه و بیرون منطقه قابل مقایسه است؟ نتیجه آن که از میان شیوه های متنوع تدفین در عصر اشکانی تنها سه شیوه دخمه ای، چاله ای و خمره ای در گورستان لیارسنگ بن شناسایی شد که به ترتیب بسامد گورهای دخمه ای، چاله ای و درنهایت خمره ای حاکی از تنوع تدفینی در این گورستان بوده است که ضمن شباهت با تدفین های منطقه ای، یادآور و مشابه نمونه های فرامنطقه ای بوده است. داده های این پژوهش ازطریق اطلاعات حاصل از شش فصل کاوش میدانی در گورستان لیارسنگ بُن گردآوری شده است و به روش تحلیل توصیف تاریخی و هم چنین مقایسه با سایر گورستان های هم افق به لحاظ تاریخی مورد ارزیابی قرار گرفته است.
ارزشیابی مستمر و ایجاد فرصت های یادگیری در بهبود آموزش تاریخ
حوزههای تخصصی:
درس تاریخ در زمره مهم ترین دروس در نظام آموزشی ایران و بسیاری از کشورهای محسوب می شود؛ چرا که تاریخ هر سرزمینی بخشی از هویت و شناسنامه ملی آن ها می باشد. ارزشیابی، یکی از ارکان اساسی در فرایند تعلیم و تربیت می باشد. در آموزش تاریخ نیز ارزشیابی تأثیر اساسی دارد و می توان در ارزشیابی آن از آزمون های شفاهی و کتبی بیشتر استفاد کرد. ارزشیابی از آموزش تاریخ با مشکلات و مسائلی مواجه هست، از جمله حجم زیاد مطالب کتاب و ارزشیابی عمدتاً بر سنجش محفوظات ذهنی و طراحی آزمو ن های حافظه محور تمرکز دارد. از طرف دیگر، ارزشیابی میزان موفقیت هدف ها را نشان می دهد و به طور مستمر و مداوم برنامه های آموزشی را می سنجد، بنابراین اگر برنامه های آموزشی و درسی و فرایند یاددهی - یادگیری دائماً در حال ارزشیابی نباشند، آموزش حالت پویایی خود را از دست می دهد و حالت ایستا به خود می گیرد. معایب و محاسن آن مشخص نمی شود و چنین موقعیتی با روح آموزش و پرورش سازگار نیست. توجه به این نکته بسیار مهم است که امروزه زمان وادار کردن دانش آموزان به درس خواندن از طریق ایجاد ترس از امتحان و نمره های تک رقمی و ... گذشته است. در حالی که ضرورت دارد معلم در کلاس و حتی خارج از کلاس بر اساس طراحی و تفکر قبلی خود، فرصت هایی برای یادگیری ایجاد کند. در جستار حاضر به اهمیت کارکردهای روش های گوناگون ارزشیابی مستمر و چالش ها و فرصت های آن در آموزش تاریخ از جنبه های مختلف پرداخته شده است
گونه شناسی ظروف سفالی گورستان جیران تپه جزلان دشت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲۵
17 - 28
حوزههای تخصصی:
گورستان جیران تپه جزلان دشت در استان زنجان، شهرستان طارم و در نزدیکی روستای جزلان دشت قرار گرفته است. در نتیجه، دو فصل کاوش در این گورستان یافته های بسیار ارزشمندی از عصر آهن به دست آمد. این یافته ها سنت تدفین در این گورستان را منعکس می کنند که شامل زیورآلات، جنگ افزار و سفالینه ها می شوند. اگرچه تنها هشت گور در این گورستان کاوش شده، اما تنوع سفالینه ها از نظر فرم و تعداد قابل توجه است. در مجموع از کاوش جیران تپه ۴۴ ظرف سالم به دست آمد که بر اساس شکل و فرم در ۱۳ گونه طبقه بندی شدند. این گونه ها شامل دیگچه، فنجان، کاسه، ساغر، ملاقه، پیاله، خمره، ظرف کوچک با بدنه گرد و کف تخت، سبو، کوزه، لیوان و پارچ و ظروف لوله دار هستند. بعضی از این گونه ها خود به زیرگونه هایی تقسیم می شوند. این ظروف در رنگ های قهوه ای، خاکستری، سیاه، نخودی و اکثراً چرخ ساز هستند. سفال های خاکستری نسبت به دیگر سفال ها فراوانی بیشتری داشته و از کیفیت بالاتری نیز برخوردارند. بر اساس، مطالعه و مقایسه اولیه سفال ها، بین این محوطه و محوطه هایی همچون گودین، دیلمان، حسنلو، قلی درویش، خوروین، پردیس، گوی تپه، دین خواه، هفتوان، گورستان حسن بولاغی در استان زنجان و بسیاری از محوطه های دیگر عصر آهن شباهت و همسانی فراوانی دیده می شود. بیشترین شباهت با گورستان های عصر آهنی گیلان مانند مارلیک، قلعه کوتی و دیلمان دیده می شود. بر این اساس، می توان جیران تپه را گورستانی مربوط به عصر آهن I و II دانست. بر مبنای یافته های سفالی سطحی شواهی از استفاده از این گورستان در عصر آهن III نیز وجود دارد که درک صحت آن نیازمند کاوش های بیشتر است.
مغول شناسیِ ایرانی و نسبت آن با دو شاخه مغول شناسیِ مارکسیستی و غربی در تاریخ نگاری دوره پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مغول شناسیِ ایرانی در کنار دوشاخه مغول پژوهی مارکسیستی و اروپایی، صورت بندی سه گانه مغول شناسیِ دوره پهلوی را تشکیل دادند. در این میان، مغول شناسیِ ایرانی به دلیل تمایز در مبانی روش شناختی و بینش تحلیلی متفاوت و نیز پیوندش با شاکله گفتمانی- ایدئولوژیکی دوره پهلوی، نوع خاصی از مغول پژوهی را عرضه کرد که واجد چند خصلت مهم بود: عدم اتکای آن به مبانی روش شناسیِ منسجم، پیوند آن با گفتمان ملی گرایانه ، غلبه گرایش های ایران گرایانه و گاه ایران ستایانه و سیطره رویکرد نخبه گرایانه در آن. مغول شناسیِ ایرانی تحت تأثیر این خصلت ها، به گفتمانِ ایدئولوژیکی کلان تری پیوند خورد و روایتِ خود از تاریخ عصر مغول را حول محور کلان روایتِ رستاخیزِ فرهنگیِ ایران صورت بندی کرد. بر مبنای چنین وضعیتی، فرضیه این پژوهش این است: مغول شناسیِ ایرانی، تاریخ ایران عصر مغول را به مثابه دوره ای طلایی روایت کرد و با مرکزیت بخشیدن به نظریه «رستاخیزِ فرهنگی و تداومِ هویت ایرانی»، به شکلی تفاخرآمیز، گفتمان ایدئولوژیکی دوره پهلوی را تقویت کرد. در این پژوهش تلاش می شود به روشی تحلیلی درجه اعتبار این فرضیه سنجیده شود.
گمانه زنی تپه کلین کبود شهرستان مریوان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۲ بهار و تابستان ۱۳۹۴ شماره ۲۳
43 - 56
حوزههای تخصصی:
شناسایی آثار زیادی از دوره اشکانی در شهرستان مریوان این شهرستان را به یکی از مهم ترین مناطق استان کردستان در جهت مطالعات آثار این دوره تبدیل کرده است. از این میان، تپه کلین کبود با مساحتی در حدود چهار هکتار و ارتفاع نه متر از سطح زمین های اطراف در دشت مریوان از جمله شاخص ترین محوطه های شناسایی شده دوره اشکانی در استان کردستان است. ابعاد قابل توجه تپه به عنوان یکی از بزرگترین محوطه های دوره اشکانی استان، موقعیت آن در مرکز دشت مریوان، دسترسی به راه های ارتباطی و منابع آبی و نیز عوامل دیگری از جمله به دست آمدن قطعات سفال شاخص این دوره نظیر خمره های دوره اشکانی نیز سفال های کلینکی در گمانه های کاوش شده و پراکنش زیاد قطعات آجر و جوش کوره در سطح محوطه نشان می دهد که تپه کلین کبود نمی تواند به عنوان استقراری معمولی از دوره اشکانی در دشت مریوان به حساب آید. گمانه زنی به منظور تعیین عرصه و پیشنهاد حریم تپه اولین قدم در راستای حفظ و صیانت این اثر کلیدی در راستای مطالعات آتی دوران تاریخی استان کردستان محسوب می شود.
اوج و افول بندر باستانی سیراف با نگاهی بر یافته های باستان شناسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲۵
111 - 124
حوزههای تخصصی:
سیراف شناسنامه تاریخ دریانوردی ایران و معرف بخشی از هویت تاریخی و فرهنگی سرزمین ماست. حیات اقتصادی و اجتماعی این بندر مهم و مشهور در دوران رونق و شکوفایی، بیانگر تمدنی درخشان و پویا است که از دوره ساسانی تا چند قرن بعد از اسلام تداوم داشته است. تحولات صورت گرفته در دستگاه خلافت عباسی در قرون سوم و چهارم هجری قمری و تشکیل سلسله ایرانی آل بویه از دلایل این شکوفایی بوده است. در طول تاریخ جغرافیدانان، مورخان و جهانگردان مسلمان به دفعات از آن سخن گفته اند و به توصیف و تعریف آن پرداخته اند، و کاوش ها و بررسی های باستان شناسی زیر آب که اخیراً در آن صورت گرفته، به شناخت بیشتر این بندر باستانی کمک نموده است. شواهد تاریخی نشان می دهند که بیشترین مبادلات و رفت و آمدهای تجاری و فرهنگی در اقیانوس هند در سده های نخست اسلامی به سوی شرق دور و یا غرب این اقیانوس، از طریق خلیج فارس و دریای عمان صورت می گرفته است و فعال ترین مراکز تجاری آسیا و آفریقا و حتی مدیترانه، مراکز بندری مسلمانان از جمله سیراف بوده اند. در این مقاله قصد داریم تا به تحول این بندر و دلایل اوج و افول آن با مدارک باستان شناختی بپردازیم.