مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
مغناطیس سنجی
حوزه های تخصصی:
بازسازی آب و هوای دیرینه با استفاده از روش های مطالعاتی گوناگون به عنوان یکی از شاخه های علم اقلیم شناسی دارای اهمیت فراوانی است بدین منظور مغزه ای به طول 960 سانتیمتر از تالاب دشت ارژن توسط پژوهشگاه ملی اقیانوس شناسی و علم جوی برداشته شد و مورد بررسی های رسوب شناختی قرار گرفت. در ابتدا ضریب مغناطیسی تمامی مغزه ها براساس دستگاه سنجش ضریب مغناطیسی با فواصل یک سانتی متر اندازه گیری شد و سپس آنالیزهای پایه رسوب شناختی شامل مطالعات دانه بندی به روش لیزری و مطالعات اندازه گیری کربنات کلسیم و اندازه گیری مواد آلی صورت گرفت. در نهایت چهار نمونه گیاهی برای تعیین سن در طول مغزه انتخاب و جهت تعیین سن به آزمایشگاه کربن 14 لهستان ارسال گردید و مشخص شد مطالعه انجام گرفته حدود 15000 سال گذشته را در بر می گیرد. با کنار هم گذاشتن مجموعه داده ها می توان 5 دوره کلی آب و هوایی را نشان داد. در دوره اول از 15 هزار سال گذشته تا حدود 13 هزار سال شرایط آب و هوایی سردتر و بسیار مرطوب تر شده که حکایت از اتمام دوره یخبندان و شروع دوران بین یخچالی دارد. در دوره دوم از 13 هزار سال تا حدود 11 هزار سال شرایط اقلیمی ازدوره قبل کمی گرمتر بوده است. دوره سوم از 11 تا 9 هزار سال قبل که به دلیل نوسانات زیاد، دوران گذار نامگذاری گردید. دوره چهارم از 9 هزار سال قبل تا 7000 سال قبل دوران سردتری بوده است. سرانجام دوره پنجم از 7000 سال قبل به بعد شرایط اقلیمی الگوی امروزی را پیدا کرده است وتاکنون حفظ شده است. این دوره به طور عموم دوران گرم تر و خشک تری نسبت به گذشته بوده است.
پتانسیل یابی معدنی و تلفیق اطلاعات داده های ژئوفیزیکی مغناطیس سنجی هوابرد و داده های ماهواره ای سنجنده ابرطیفی EO-1، استر ASTER و لندست -7 ETM+ (ورقه 1:100000 مشکین شهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیدایش و گسترش ابزارهای پیشرفته سنجش از دور و ژئوفیزیک در زمینه اکتشاف منابع معدنی در دهه های اخیر، نشان دهنده اهمیت این صنعت است. در این پژوهش، از سنجنده هایETM + ، ASTER، داده های هایپریون EO-1 و داده های مغناطیس سنجی هوابرد به صورت همزمان به منظور پتانسیل یابی منابع معدنی، پهنه بندی نواحی دگرسانی و شناسایی بخش های پنهان کانی زایی معدنی از شمال شرقی مشکین شهر تا نواحی شمال غربی شهرستان سراب استفاده شده است. با استفاده از داده های مغناطیسی هوابرد، نقشه برگردان به قطب شده، نقشه مشتق قائم، نقشه زاویه کجی، نقشه گرادیان افقی کل، نقشه سیگنال تحلیلی و نقشه ادامه فراسو تا ارتفاع 1000 متری از سطح زمین برای منطقه مورد مطالعه تهیه شده است. همچنین با استفاده از داده های دورسنجی روش های نقشه برداری زاویه طیفی، آنالیز مولفه اصلی به ترتیب به عنوان روش های طیف مبنا و آمار پایه و روش فیلتر تطبیقی ترکیبی تعدیل شده برای منطقه مورد مطالعه تهیه و مورد بررسی قرار گرفته است. با توجه به شواهد زمین شناسی و نتایج حاصل از این پژوهش، اعم از چشمه های آب گرم، گسل های فعال و فراوان و گنبدهای ولکانیکی، دگرسانی ها و مناطق مستعد که دارای پتانسیل بالایی از منابع معدنی هستند، شناسایی و ارزیابی شدند. دگرسانی های سیلیسی و کائولینیتی در شمال مشکین شهر، در نیمه شمال غربی سبلان (دره موئیل) و در شمال غربی سراب از مهم ترین آنومالی های معدنی در این منطقه محسوب می شوند که با معادن فعال سیلیس، کائولن، سرب و مس در منطقه مورد مطالعه انطباق کامل دارند در نهایت از تمامی محدوده های پتانسیل یابی در منطقه مورد مطالعه، نمونه و آنالیز XRD تهیه شد که نتایج روش ها با یکدیگر همخوانی و مطابقت کاملی دارند. به همین دلیل استفاده از روش های یاد شده برای دسترسی به نتایج مناسب تر، برای انطباق نتایج داده ها با هم ضروری به نظر می رسد.
کاوش محوطۀ هخامنشی چرخاب برازجان براساس نتایج بررسی آرکئوژئوفیزیک
حوزه های تخصصی:
کشف بقایای سه بنای شاخص از دورۀ هخامنشی در محدودۀ دشت برازجان تحت عنوان «چرخاب، سنگ سیاه و بردک سیاه»، فصلی تازه در مطالعات باستان شناسی کرانه های خلیج فارس و دورۀ هخامنشی گشود. کاوش در محدودۀ این سه بنا طی دو دوره در دهۀ 1350 و 1380 ش. منجر به آشکار شدن بخش های مختلف و اجزای معماری آن ها گردید. وجود عناصر برجستۀ معماری هخامنشی از جمله: تالار ستون دار مرکزی، ایوان های ستون دار جانبی و پایه ستون های سنگی، درکنار موقعیت استقراری کاخ های مزبور در پهنۀ دشت و حاشیۀ رودخانه های دائمی دالکی و شاپور و رودخانۀ فصلی آردو، ضمن طرح پرسش های کلی درخصوص ساختار فضایی هریک از این کاخ ها، بستری مستعد جهت ارائۀ نظریات جدید درمورد چگونگی و چرایی انتخاب مکان و احداث یک بنای حکومتی در دورۀ هخامنشی را فراهم ساخت. محدودیت کاوش های صورت گرفته در محدودۀ بناهای مذکور، موجب کمبود و بعضاً نقص اطلاعات از کیفیت پراکنش فضایی آن ها گردیده است؛ بر همین اساس و به منظور پُر شدن خلاء اطلاعاتی موجود، محوطۀ چرخاب برازجان باتوجه به حجم بالای رسوبات سیلابی نهشت یافته (حدود 5/1 متر) و عدم امکان دسترسی سهل و آسان به لایه های فرهنگی دورۀ هخامنشی در آن، برای مطالعه با استفاده از روش های نوین در باستان شناسی از جمله بررسی «آرکئوژئوفیزیک» انتخاب شده تا نتایج حاصل از آن مبنای کاوشی هدفمند در پیرامون بنای اصلی کاخ قرار گیرد؛ به این منظور در وهلۀ نخست، جبهۀ غربی و شمال غربی بنا به وسعتی بالغ بر 13 هکتار، با روش مغناطیس سنجی مورد بررسی آرکئوژئوفیزیک قرار گرفت و باتوجه به پراکندگی آنومالی های آشکار شده، موقعیت های مکانی مشخصی برای حفر گمانه و کاوش درنظر گرفته شد. پژوهش حاضر با تمرکز بر خلاء مطالعاتی مذکور، دست مایۀ قرار دادن نتایج حاصل از بررسی آرکئوژئوفیزیک صورت گرفته در محدودۀ پیرامون کاخ چرخاب و یافته های باستان شناختی به دست آمده از کاوش متعاقب آن، به بررسی کیفی پراکنش آثار هخامنشی در محدودۀ بنای این کاخ می پردازد؛ بر همین اساس، کاوش های صورت گرفته در این بخش، یافته های منقول و غیرمنقول جدیدی از دورۀ هخامنشی را به دست داده که با یافته های باستان شناختی کاخ چرخاب متفاوت بوده، اما قابل قیاس با نمونه های مشابه به دست آمده از کاخ های سنگ سیاه و بردک سیاه شهرستان دشتستان و کاخ اختصاصی کورش (کاخ P) در مجموعۀ پاسارگاد است.
بررسی های مغناطیس سنجی، روشی برای شناسایی و تعیین عرصه و حریم گورستان های باستانی؛ نمونه موردی: گورستان باستانی مهدی آباد اولیا در منظر فرهنگی بم
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال پنجم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۸
۲۱۴-۲۰۳
حوزه های تخصصی:
گورستان های باستانی در کنار استقرارگاه های انسانی شکل می گرفته اند، ولی پراکندگی گورها به جمعیت و مدت استقرار در این سکونت گاه ها بستگی داشته است. یکی از دشواری های پژوهش های باستان شناختی در شناسایی گورستان ها، تعیین عرصه و حریم در این محوطه هاست. به دلیل پراکندگی گورها در گورستان ها، تراکم گورها بسیار متفاوت بوده و بنابراین تعیین عرصه و پیشنهاد حریم در این محوطه ها همواره با احتیاط بسیار زیادی صورت می گیرد. در سالیان اخیر، با پیشرفت علم و کمک تخصص های مختلف به باستان شناسی، تعیین عرصه و حدود محوطه های باستانی نیز با دقت بیشتری انجام می شود. یکی از روش هایی که در مکان یابی محوطه ها و آثار باستانی و به تبع آن، تعیین عرصه و حدود محوطه ها بسیار کارآمد و مؤثر است، بررسی های آرکئوژئوفیزیک است؛ به خصوص در تعیین عرصه گورستان های باستانی که تراکم و پراکندگی گورها بسیار متفاوت است و فقط با بررسی باستان شناختی و گمانه زنی، نمی توان با اطمینان به تعیین عرصه و حدود در این محوطه ها اقدام نمود. در این پژوهش سعی بر آن شده است که به پرسش های مهمی در زمینه تعیین عرصه محوطه های باستانی به خصوص گورستان های باستانی دست یافت؛ این که آیا روش های معمول تعیین عرصه می توانند به طور دقیق حدود گورستان های باستانی را مشخص نمایند؟ روش های ژئوفیزیکی چگونه می توانند در آشکارسازی مکان گورهای باستانی، باستان شناسان را یاری نمایند تا بتوانند با اطمینان بیشتری به تعیین عرصه گورستان های باستانی اقدام نمایند؟ تعیین عرصه گورستان های باستانی که تا به امروز انجام شده، نشان داده است که در مواردی ممکن است که به دلیل مشخص نبودن مکان گورها، بعضی از قسمت های گورستان های باستانی در عرصه تعیین شده قرار نگیرد. روش های ژئوفیزیکی به دلیل آن که قادر به مشخص نمودن تمامی پدیدارهای زیر سطحی و به طبع مشخص نمودن مکان گورهای باستانی هستند، به خوبی می توانند روشی باشند که باستان شناسان را در مشخص نمودن عرصه گورستان های باستانی کمک نموده و روش بسیار مناسبی جهت حفاظت از محوطه های باستانی باشند. بررسی آرکئوژئوفیزیک با روش مغناطیس سنجی در محوطه باستانی مهدی آباد اولیا1 در منظر فرهنگی بم، با هدف تعیین میزان پراکندگی گورهای باستانی و مشخص نمودن عرصه و حدود این گورستان باستانی در سال 1397 ه .ش. انجام گرفت. این بررسی باعث آشکار شدن حدود 800 گور باستانی گردید و نقشه های مغناطیسی به خوبی عرصه این گورستان باستانی را مشخص نمودند.
بررسی و تحلیل مغناطیس سنجی شهر کهن اسفراین (بلقیس) و نتایج حاصل از آن
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ششم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲۱
۳۴۴-۳۲۳
شهر کهن اسفراین با استناد به منابع تاریخی و باستان شناسی یکی از مراکز مهم استقراری دوران اسلامی بود. این شهر در زمان حیات و رونق خود حلقه ارتباطی بین دو شهر معتبر و بزرگ نیشابور و جرجان بود، اما از اواخر دوره صفوی به بعد و بنا به دلایل گوناگون رو به زوال رفته و به تدریج اهالی آن به شهر جدید نقل مکان کردند. تاکنون بخش هایی از شهر کهن اسفراین طی چند فصل مختلف توسط باستان شناسان کاوش شده است. در این میان همواره انتخاب مکان مناسب جهت کاوش باستان شناسی در این محوطه، یکی از موضوعات مهم موردتوجه کاوشگران آن بوده است؛ چراکه به دلیل محدودیت منابع مالی و وسعت زیاد محوطه لازم بود مکان های مناسبی جهت کاوش از قبل مشخص شوند تا با اطمینان بیشتر کاوش باستان شناسی آن صورت پذیرد. به همین منظور و در آغاز فصل سوم کاوش ها ابتدا با کمک روش مغناطیس سنجی، شش هکتار از محدوده شهر بررسی شد؛ سپس بر پایه نتایج مغناطیس سنجی محوطه کاوش های این فصل انجام گرفت. با توجه به این توضیحات هدف اصلی پژوهش حاضر ارائه نتایج بررسی مغناطیس سنجی و مقایسه آن با یافته های حاصل از کاوش باستان شناسی شهر قدیم اسفراین است. در پژوهش حاضر از روش توصیفی-تحلیلی با بهره گیری از نتایج مطالعات میدانی و کتابخانه ای استفاده شده است. در نتیجه این مطالعات، شواهد بسیاری از فعالیت های صنعتی در سطح محوطه ازجمله بقایای معماری یک کوره سفالگری و شواهد فراوان تولید سفال شناسایی شد که در مطالعات باستان شناسی دوران اسلامی حائز اهمیت است.
هم سنجی نتایج بررسی آرکئوژئوفیزیک با کاوش های باستان شناسی در تپه خیبر روانسر، کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پروژه باستان شناسی تپه خیبر از بهار 1397 آغاز گردید و تاکنون سه فصل از آن ادامه یافته است. با توجه به ابعاد و اندازه تپه خیبر و حجم بالای نهشته های باستان شناسی، باستان شناسان راه طولانی برای مطالعه این محوطه پیش رو دارند. در آغاز پژوهش های باستان شناختی در تپه خیبر، انتخاب محل کاوش یکی از موضوعات مهم در راهبرد کاوش این محوطه به شمار می رفت. از این رو، هیئت پیش از هر چیز مصمم بود تا در آغاز کاوش های میدانی، بررسی هایی به منظور پی بردن به وضعیت بقایای زیر سطح در محل هایی انجام دهد که ساختارهای معماری کاملاً مدفون شده اند. در همین راستا، فصل نخست به بررسی آرکئوژئوفیزیک اختصاص یافت که با روش مغناطیس سنجی در خرداد ماه 1397 به انجام رسید. یکی از اهداف این بررسی مکان یابی آثار و روشن نمودن وضعیت بقایای مدفون در رأس محوطه بود. به همین دلیل، محدوده ای به ابعاد سه هزار مترمربع بررسی شد که آنومالی های این بخش حاکی از وجود ساختارهای حرارت دیده ای بود که احتمالاً سازه های آجری را نشان می داد. با توجه به پراکندگی آجرهای عصر آهن در سطح این بخش و اهمیت تپه خیبر به عنوان یک مرکز مهم عصر آهن، هیئت امیدوار بود تا با کاوش در این بخش بقایای معماری از این دوره بیابد. با کاوش (1397) دو ترانشه 10×10 در محدوده آنومالی ها، بقایای سازه های آجری آشکار گردید که ظاهراً بقایای دو ستون (جرز) بزرگ مستطیل شکل آجری هستند که از آجرهای عصر آهن ساخته شده اند. نتیجه کاوش نشان داد که آجرهای عصر آهن در بافتی ثانویه و در یک بنای بزرگ دوره اشکانی مجدداً به کار رفته اند. این نکته نشان داد که هرچند بررسی های آرکئوژئوفیزیک به خوبی توانست در خصوص محل و ماهیت بقایای مدفون در محدوده بررسی شده اطلاعات سودمندی در اختیار قرار دهد، به کارگیری دوباره این مصالح در دوره باستان باعث دورشدن هیئت از دست یابی به پاسخ پرسش های خود شد. از این رو، باید توجه داشت که مسئله استفاده دوباره از مصالح قدیمی و فرایندهای و چرخه های استفاده و بازاستفاده از مواد فرهنگی در محوطه های چند دوره ای ممکن است به پیچیدگی مسائل کار میدانی بیفزاید و حتی در مواردی چون تجربه کنونی باعث سردرگمی شود.