مطالب مرتبط با کلیدواژه

بررسی آرکئوژئوفیزیک


۱.

کاوش محوطۀ هخامنشی چرخاب برازجان براساس نتایج بررسی آرکئوژئوفیزیک

کلیدواژه‌ها: برازجان کاخ چرخاب بررسی آرکئوژئوفیزیک مغناطیس سنجی کاوش محوطۀ چرخاب

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۰۸ تعداد دانلود : ۵۳۵
کشف بقایای سه بنای شاخص از دورۀ هخامنشی در محدودۀ دشت برازجان تحت عنوان «چرخاب، سنگ سیاه و بردک سیاه»، فصلی تازه در مطالعات باستان شناسی کرانه های خلیج فارس و دورۀ هخامنشی گشود. کاوش در محدودۀ این سه بنا طی دو دوره در دهۀ 1350 و 1380 ش. منجر به آشکار شدن بخش های مختلف و اجزای معماری آن ها گردید. وجود عناصر برجستۀ معماری هخامنشی از جمله: تالار ستون دار مرکزی، ایوان های ستون دار جانبی و پایه ستون های سنگی، درکنار موقعیت استقراری کاخ های مزبور در پهنۀ دشت و حاشیۀ رودخانه های دائمی دالکی و شاپور و رودخانۀ فصلی آردو، ضمن طرح پرسش های کلی درخصوص ساختار فضایی هریک از این کاخ ها، بستری مستعد جهت ارائۀ نظریات جدید درمورد چگونگی و چرایی انتخاب مکان و احداث یک بنای حکومتی در دورۀ هخامنشی را فراهم ساخت. محدودیت کاوش های صورت گرفته در محدودۀ بناهای مذکور، موجب کمبود و بعضاً نقص اطلاعات از کیفیت پراکنش فضایی آن ها گردیده است؛ بر همین اساس و به منظور پُر شدن خلاء اطلاعاتی موجود، محوطۀ چرخاب برازجان باتوجه به حجم بالای رسوبات سیلابی نهشت یافته (حدود 5/1 متر) و عدم امکان دسترسی سهل و آسان به لایه های فرهنگی دورۀ هخامنشی در آن، برای مطالعه با استفاده از روش های نوین در باستان شناسی از جمله بررسی «آرکئوژئوفیزیک» انتخاب شده تا نتایج حاصل از آن مبنای کاوشی هدفمند در پیرامون بنای اصلی کاخ قرار گیرد؛ به این منظور در وهلۀ نخست، جبهۀ غربی و شمال غربی بنا به وسعتی بالغ بر 13 هکتار، با روش مغناطیس سنجی مورد بررسی آرکئوژئوفیزیک قرار گرفت و باتوجه به پراکندگی آنومالی های آشکار شده، موقعیت های مکانی مشخصی برای حفر گمانه و کاوش درنظر گرفته شد. پژوهش حاضر با تمرکز بر خلاء مطالعاتی مذکور، دست مایۀ قرار دادن نتایج حاصل از بررسی آرکئوژئوفیزیک صورت گرفته در محدودۀ پیرامون کاخ چرخاب و یافته های باستان شناختی به دست آمده از کاوش متعاقب آن، به بررسی کیفی پراکنش آثار هخامنشی در محدودۀ بنای این کاخ می پردازد؛ بر همین اساس، کاوش های صورت گرفته در این بخش، یافته های منقول و غیرمنقول جدیدی از دورۀ هخامنشی را به دست داده که با یافته های باستان شناختی کاخ چرخاب متفاوت بوده، اما قابل قیاس با نمونه های مشابه به دست آمده از کاخ های سنگ سیاه و بردک سیاه شهرستان دشتستان و کاخ اختصاصی کورش (کاخ P) در مجموعۀ پاسارگاد است.
۲.

بررسی های مغناطیس سنجی، روشی برای شناسایی و تعیین عرصه و حریم گورستان های باستانی؛ نمونه موردی: گورستان باستانی مهدی آباد اولیا در منظر فرهنگی بم

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: گورستان باستانی مهدی آباد اولیا بررسی آرکئوژئوفیزیک مغناطیس سنجی منظر فرهنگی بم

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۹ تعداد دانلود : ۲۹۵
گورستان های باستانی در کنار استقرارگاه های انسانی شکل می گرفته اند، ولی پراکندگی گورها به جمعیت و مدت استقرار در این سکونت گاه ها بستگی داشته است. یکی از دشواری های پژوهش های باستان شناختی در شناسایی گورستان ها، تعیین عرصه و حریم در این محوطه هاست. به دلیل پراکندگی گورها در گورستان ها، تراکم گورها بسیار متفاوت بوده و بنابراین تعیین عرصه و پیشنهاد حریم در این محوطه ها همواره با احتیاط بسیار زیادی صورت می گیرد. در سالیان اخیر، با پیشرفت علم و کمک تخصص های مختلف به باستان شناسی، تعیین عرصه و حدود محوطه های باستانی نیز با دقت بیشتری انجام می شود. یکی از روش هایی که در مکان یابی محوطه ها و آثار باستانی و به تبع آن، تعیین عرصه و حدود محوطه ها بسیار کارآمد و مؤثر است، بررسی های آرکئوژئوفیزیک است؛ به خصوص در تعیین عرصه گورستان های باستانی که تراکم و پراکندگی گورها بسیار متفاوت است و فقط با بررسی باستان شناختی و گمانه زنی، نمی توان با اطمینان به تعیین عرصه و حدود در این محوطه ها اقدام نمود. در این پژوهش سعی بر آن شده است که به پرسش های مهمی در زمینه تعیین عرصه محوطه های باستانی به خصوص گورستان های باستانی دست یافت؛ این که آیا روش های معمول تعیین عرصه می توانند به طور دقیق حدود گورستان های باستانی را مشخص نمایند؟ روش های ژئوفیزیکی چگونه می توانند در آشکارسازی مکان گورهای باستانی، باستان شناسان را یاری نمایند تا بتوانند با اطمینان بیشتری به تعیین عرصه گورستان های باستانی اقدام نمایند؟ تعیین عرصه گورستان های باستانی که تا به امروز انجام شده، نشان داده است که در مواردی ممکن است که به دلیل مشخص نبودن مکان گورها، بعضی از قسمت های گورستان های باستانی در عرصه تعیین شده قرار نگیرد. روش های ژئوفیزیکی به دلیل آن که قادر به مشخص نمودن تمامی پدیدارهای زیر سطحی و به طبع مشخص نمودن مکان گورهای باستانی هستند، به خوبی می توانند روشی باشند که باستان شناسان را در مشخص نمودن عرصه گورستان های باستانی کمک نموده و روش بسیار مناسبی جهت حفاظت از محوطه های باستانی باشند. بررسی آرکئوژئوفیزیک با روش مغناطیس سنجی در محوطه باستانی مهدی آباد اولیا1 در منظر فرهنگی بم، با هدف تعیین میزان پراکندگی گورهای باستانی و مشخص نمودن عرصه و حدود این گورستان باستانی در سال 1397 ه .ش. انجام گرفت. این بررسی باعث آشکار شدن حدود 800 گور باستانی گردید و نقشه های مغناطیسی به خوبی عرصه این گورستان باستانی را مشخص نمودند.
۳.

هم سنجی نتایج بررسی آرکئوژئوفیزیک با کاوش های باستان شناسی در تپه خیبر روانسر، کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: روانسر تپه خیبر بررسی آرکئوژئوفیزیک مغناطیس سنجی عصر آهن

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۶ تعداد دانلود : ۱۵۳
پروژه باستان شناسی تپه خیبر از بهار 1397 آغاز گردید و تاکنون سه فصل از آن ادامه یافته است. با توجه به ابعاد و اندازه تپه خیبر و حجم بالای نهشته های باستان شناسی، باستان شناسان راه طولانی برای مطالعه این محوطه پیش رو دارند. در آغاز پژوهش های باستان شناختی در تپه خیبر، انتخاب محل کاوش یکی از موضوعات مهم در راهبرد کاوش این محوطه به شمار می رفت. از این رو، هیئت پیش از هر چیز مصمم بود تا در آغاز کاوش های میدانی، بررسی هایی به منظور پی بردن به وضعیت بقایای زیر سطح در محل هایی انجام دهد که ساختارهای معماری کاملاً مدفون شده اند. در همین راستا، فصل نخست به بررسی آرکئوژئوفیزیک اختصاص یافت که با روش مغناطیس سنجی در خرداد ماه 1397 به انجام رسید. یکی از اهداف این بررسی مکان یابی آثار و روشن نمودن وضعیت بقایای مدفون در رأس محوطه بود. به همین دلیل، محدوده ای به ابعاد سه هزار مترمربع بررسی شد که آنومالی های این بخش حاکی از وجود ساختارهای حرارت دیده ای بود که احتمالاً سازه های آجری را نشان می داد. با توجه به پراکندگی آجرهای عصر آهن در سطح این بخش و اهمیت تپه خیبر به عنوان یک مرکز مهم عصر آهن، هیئت امیدوار بود تا با کاوش در این بخش بقایای معماری از این دوره بیابد. با کاوش (1397) دو ترانشه 10×10 در محدوده آنومالی ها، بقایای سازه های آجری آشکار گردید که ظاهراً بقایای دو ستون (جرز) بزرگ مستطیل شکل آجری هستند که از آجرهای عصر آهن ساخته شده اند. نتیجه کاوش نشان داد که آجرهای عصر آهن در بافتی ثانویه و در یک بنای بزرگ دوره اشکانی مجدداً به کار رفته اند. این نکته نشان داد که هرچند بررسی های آرکئوژئوفیزیک به خوبی توانست در خصوص محل و ماهیت بقایای مدفون در محدوده بررسی شده اطلاعات سودمندی در اختیار قرار دهد، به کارگیری دوباره این مصالح در دوره باستان باعث دورشدن هیئت از دست یابی به پاسخ پرسش های خود شد. از این رو، باید توجه داشت که مسئله استفاده دوباره از مصالح قدیمی و فرایندهای و چرخه های استفاده و بازاستفاده از مواد فرهنگی در محوطه های چند دوره ای ممکن است به پیچیدگی مسائل کار میدانی بیفزاید و حتی در مواردی چون تجربه کنونی باعث سردرگمی شود.