مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
مس سنگی
حوزه های تخصصی:
بر اساس مطالعات انجام گرفته توسط باستان شناسان غربی در دشت های ایران از جمله حوزه درودزن و شاه آباد، برای روستاهای هسته ای در هر هکتار بین 100 تا 150 نفر جمعیت تخمین زده اند. این تخمین جمعیت بیشتر مربوط به دشت های رسوبی نسبتاً بزرگ با شیوه معیشتی کشاورزی و دامداری است. به نظر می رسد که در مناطق مرتفع کوهستانی که دارای شیوه معیشت دامداری و گله داری(کوچ نشینی) است، این وضعیت کمی متفاوت باشد. بر این اساس بخش لاران، با هدف تخمین و برآورد تغییرات جمعیت در درازمدت در یک منطقه کوهستانی که دارای شیوه معیشتی کوچ نشینی و دامداری است انتخاب گردید. سپس با روش توصیفی- تحلیلی و روش های آماری همچون بهره گیری از نرم افزار SPSS سعی شد تا به درک درستی از برآورد و تغییرات جمعیت در درازمدت نائل گردید. در برآورد جمعیت، علاوه بر استفاده از سرشماری روستاهای سال 1391 منطقه، از فعالیت های میدانی و قوم باستان شناسی مانند مطالعه تمام عشایر منطقه که 21 وارگه بودند، نیز بهره گرفته شده است. در نهایت مشخص گردید که برای هر نفر در خانه های روستایی این منطقه 6/5 و در بین کمپ های عشایر 5/6 مترمربع فضای نشیمن وجود دارد. در واقع مجموع فضای خانه های روستایی و فضاهای اطراف آن که متعلق به روستا بوده است مورد محاسبه قرار گرفت که در نهایت در هر هکتار 51 نفر جمعیت وجود دارند، این میانگین در کمپ های عشایر نزدیک به خانه های روستایی با میانگین 27 نفر در هر هکتار است. سپس جمعیت پیش ازتاریخ بخش لاران ابتدا در سطح کوچک مقیاس یا محوطه ای و بزرگ مقیاس یا منطقه ای تخمین زده شد.
فناوری تولید سفال دوره نو سنگی و مس سنگی (باکون میانه) در تپه رحمت آباد فارس بر اساس داده های سفال نگاری و شیمیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تپه ی رحمت آباد، تپه ی باستانی مهمی واقع در دشت کمین در شهرستان پاسارگاد، واقع در استان فارس است که به عنوان یک محوطه باستانی کلیدی با توالی فرهنگی از دوران پیش از تاریخ تا اسلامی شناخته می شود. 10 قطعه سفال از دوره نوسنگی و 5 قطعه سفال از دوره مس سنگی (اوایل باکون میانی) محوطه رحمت آباد با استفاده از روش های پتروگرافی، XRD و XRF به منظور مقایسه ترکیب شیمیایی و سیر تغییرات تکنولوژی سفالگری در دوره های نوسنگی و مس سنگی مورد بررسی قرار گرفتند. این تپه بر پایه تاریخ گذاری مطلق کربن 14 دارای قدمتی از اواسط هزاره هشتم ق.م است. پراکندگی و تغییرات ترکیب شیمیایی سفال ها در این مرحله بر اساس نمودار رانکین در سیستم SiO2-Al2O3-CaO+MgO مورد مطالعه قرار گرفت و بر اساس آن تمرکز بر تنوع منشاء مواد مورد استفاده برای ساخت سفال، چگونگی ساخت سفال ها و شناخت و مقایسه ی تکنیک ساخت سفال از نوسنگی به مس سنگی در محوطه ی یاد شده مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. مطالعات شیمیایی و مینرالوژی بر روی سفال های مورد آزمایش در این منطقه حاکی از توالی مشخص استفاده از مواد خام یکسان ولی با تکنیک متفاوت در طی دوران نو سنگی و مس سنگی در تپه رحمت آباد است. همچنین پیشرفت و توسعه تکنیک سفالگری مورد استفاده در تپه رحمت آباد، این محوطه را به عنوان یک محوطه شاخص در سیر ترقی تکنولوژی طی دوره باکون در باستان شناسی حوزه رود پلوار معرفی می نماید.
کاوش های باستان شناختی در غار مونه (شهرستان لنده، استان کهگیلویه و بویر احمد)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس دوره ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۸
39 - 56
حوزه های تخصصی:
برخی غارها به دلیل شرایط محیطی مناسب برای مدت طولانی کانون استقرار انسان و فعالیت های انسانی بوده اند و از این رو، لایه های رسوبی کف غارها و دیواره صخره ای آن ها همواره حاوی مدارک ارزشمندی از تحول جوامع انسانی است. غار مونه از جمله مکان های باستانی شهرستان لنده در استان کهگیلویه و بویراحمد است که به دلیل داشتن شرایط ویژه، مورد توجه انسان های گذشته بوده است. بروز اختلافات و درگیری میان اهالی منطقه در پی حفاری های غیر مجاز آن ها در این غار، زمینه کاوش باستان شناختی آن را فراهم آورد. پژوهش های باستان شناختی صورت گرفته بر روی غار منجر به شناخت سه تالار و یک دالان ارتباطی بین تالارها گردید. علاوه بر این، کاوش دو گمانه در این غار، زمان استفاده از آن را به دوره مس سنگی جدید تا قرون متاخر دوران اسلامی رسانید. طی این دوران، دامداران به طور موقتی از غار استفاده می کردند. بررسی محیط پیرامون غار نیز منجر به شناسایی بقایای دیوارهای سنگ چین سترگی در ۲۰۰ متری غرب و شمال غربی غار شد که سن سنجی سفال های به دست آمده از آن به روش ترمولومینسانس، قدمت آن را به دوره عباسیان رسانید.
گونه شناسی سفال های دوره نوسنگی جدید و مس سنگی دشت تهران (مطالعه موردی تپه پردیس ورامین)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
طبقه بندی و گونه شناسی مجموعه های سفالی که در کاوش ها یا بررسی های باستان شناختی به دست می آیند، یکی از روش های استاندارد در مطالعات باستان شناختی به شمار می رود. در مقاله حاضر نیز بر مبنای طبقه بندی مجموعه سفال های حاصل از فصل دوم کاوش در تپه پردیس ورامین، به بیان ویژگی ها و شاخص های گونه های سفالی دشت تهران از دوره نوسنگی جدید تا دوره مس سنگی جدید پرداخته شده است. این مطالعات به ما کمک می نماید تا موضوعاتی چون تداوم یا گسست بین سنت ها و سبک های سفالی در دوره های مختلف را آشکار سازیم و از طریق آن ها به تحلیل های گسترده تری چون تداوم یا گسست فرهنگ های پیش از تاریخی در دشت تهران و فلات مرکزی ایران بپردازیم. به نظر می رسد، نتایج حاصل از این مطالعه را بتوان به کل منطقه فلات مرکزی ایران تعمیم داد.
گزارش مقدماتی بررسی باستان شناسی حوضه آبگیر سد تالوار (بیجار)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
پروژه بررسی حوزه آبگیر سد تالوار با هدف شناسایی و نجات بخشی محوطه هایی که در حوزه آبگیر سد قرار دارند؛ در پائیز و زمستان سال ۱۳۸۶ تعریف و اجرا شد. بررسی مزبور به صورت پیمایشی فشرده در محدوده حوزه آبگیر سد انجام گرفت و حاصل آن شناسایی ۱۷ محوطه باستانی از دوران مس سنگی تا دوره های متأخر اسلامی بود. تاریخگذاری محوطه ها بر اساس گونه شناسی و مطالعات مقایسه ای مجموعه های سطحی گردآوری شده انجام شد. محوطه های باستانی شناسایی شده در قالب سه گروه کلی پیش از تاریخی، تاریخی و اسلامی طبقه بندی گردیدند. قدیمی ترین یافته های بررسی، آثار سفالی معرف فرهنگ مس سنگی شناخته شده در منطقه اند. پس از این مرحله، آثار محدودی از عصر مفرغ جدید و عصر آهن قابل مشاهده اند. منطقه با یک وقفه کوتاه روبرو شده تا این که بار دیگر زندگی در دوره تاریخی در آن به جریان افتاد و از این دوره تا دوره اسلامی شواهدی از وجود زندگی جوامع انسانی در آن به وفور مشاهده می شود. مقاله مذکور ابتدا به معرفی محوطه های مهم شناسایی شده در حوزه سد پرداخته و در ادامه با توجه به آثار سفالی به دست آمده، فرهنگ ها و تداوم سنت های سفالی حوزه سد را مورد مطالعه قرار خواهد داد.
گزارش مقدماتی فصل اول کاوش در محوطه شماره ۱۱ سد تالوار، بیجار، کردستان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
با آبگیری سد مخزنی تالوار که بر روی رود تالوار ساخته شده است؛ دریاچه ای به طول ۳۰ کیلومتر ایجاد خواهد شد و در پی آن تعداد قابل توجهی از محوطه های باستانی به زیر آب خواهند رفت. از این رو ضرورت انجام بررسی و کاوش های باستان شناختی در حوضه آبگیر این سد احساس گردید. پس از انجام بررسی و شناسایی محوطه های باستانی، کاوش در محوطه های کلیدی در دستور کار قرار گرفت. محوطه شماره ۱۱ سد تالوار با هدف ابتدایی نجات بخشی و بدست آوردن اطلاعات باستان شناختی کاوش شد. این محوطه طی یک فصل مورد کاوش لایه نگارانه و افقی قرار گرفت و در پی این کاوش ها آثاری از دوره های مس سنگی و تاریخی (دوره اشکانی) بدست آمد و از این رهگذر امکان انجام مطالعات تطبیقی و درک برهم کنش های فرهنگی در منطقه به وجود آمد. با توجه به انجام مقایسه های صورت گرفته، بیشترین برهم کنش های فرهنگی دوره مس سنگی این محوطه با منطقه زنجان و تاکستان بوده است. البته برهم کنش های فرا منطقه ای با محوطه های فرهنگ دالما در زاگرس مرکزی و شمال غرب نیز دیده می شود. سفال های این محوطه در دوره اشکانی نیز ویژگی های منطقه غرب ایران را ظاهر می سازند.
بررسی باستان شناختی منطقه میمک، استان ایلام(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
منطقه میمک در جنوب غربی استان ایلام و در همجواری منطقه مندلیِ عراق قرار گرفته است، تاکنون هیچ گونه مطالعات باستان شناسی در این منطقه انجام نگرفته بود، تا این که بالاخره این بررسی در اسفند ماه ۱۳۸۹ انجام یافت که به شناسایی ۱۳ محوطه منجر گردید. بر اساس مطالعات انجام شده بر روی یافته های سطحی، چهار محوطه به دوران پیش از تاریخ، یک محوطه به آغاز تاریخی، چهار محوطه به دوره تاریخی و چهار محوطه نیز به دوران متأخر منتسب گشته اند. محوطه های پیش از تاریخی حاوی بقایای پارینه سنگی قدیم، میانی و احتمالاً جدید و نیز دوره های سامرا، انتقالی چغامامی و عبید ۲-۴ هستند، اما بقایای آغاز تاریخی معرف دوره های اروک جدید و جمدت نصر هستند. همچنین، آثاری از دوره های تاریخی عیلام قدیم تا میانه و اشکانی ساسانی به دست آمده است؛ البته محوطه مربوط به آغاز تاریخی دارای بقایای عیلام قدیم نیز بوده و لذا بر تعداد محوطه های تاریخی می افزاید. یافته های دوران متأخر هم مشتمل بر بقایای استقرارهای کوچ نشینی هستند. این نوشتار به توصیف یافته ها و تحلیل نتایج این بررسی می پردازد.
هنر صخره ای در زنجان: بررسی نقاشی های صخره ای آق داش ماه نشان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۳۹۲ شماره ۱۹
133 - 149
حوزه های تخصصی:
بخش شرقی شهرستان ماه نشان در استان زنجان، منطقه ای کوهستانی با کوه های نسبتاً بلند و دره های میان کوهی است. در دامنه یکی از بلندی های این ناحیه و در دیواره پناهگاه های صخره ای موجود در رشته صخره ای موسوم به آق داش، نگاره های جالب توجهی به تصویر درآمده است. نقاشی های آق داش که تنها رنگین نگاره های شناسایی شده در استان زنجان و احتمالاً شمال غرب ایران است، از لحاظ تنوع موضوعات نقش شده و تا حدودی تفاوت با سایر نقاشی های صخره ای ایران، اهمیت زیادی در مطالعه نگاره های صخره ای ایران دارد. موضوع بیشتر نقوش آق داش نقش مایه های هندسی است که در اشکال گوناگونی نقاشی شده اند. علاوه بر آن، نگاره های انسانی، جانوری و گیاهی از دیگر موضوعات به تصویر درآمده در پناهگاه های آق داش است. با توجه به شباهت بسیاری از نگاره های هندسی آق داش با نقش مایه های سفال های دوره مس سنگی غرب، شمال غرب و فلات مرکزی ایران، نیز وجود تعداد اندکی سفال های مربوط به این دوره پیرامون پناهگاه های آق داش، انتساب نقاشی های آق داش به این دوره پیش از تاریخی، بیش از هر دوره دیگری محتمل است.
بازتاب شرایط اقلیمی در هنر نقاشی از اواخر پلیستوسن تا عصر یخبندان کوچک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ایران باستان دوره ۱ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
3 - 13
حوزه های تخصصی:
هنر که زاییده اندیشه ها، احساسات، ادراکات و تجربیات انسان است، قویاً تحت تأثیر کیفیت زندگی و شرایط محیطی هنرمند قرار دارد. بنابراین، با توجه به این که هر گونه تغییر محیطی قادر است اوضاع معیشتی انسان، به ویژه انسان وابسته به محیط، را متأثر سازد، می توان ادعا کرد که همیشه، هنر، به طور مستقیم و غیرمستقیم، منبعث از شرایط محیطی هنرمند بوده است. مصداق این گفته، در هنر پیش از تاریخی و تاریخی به چشم می خورد. تغییر اقلیم که بر محیط زیست تأثیر می گذارد، الگوهای معیشتی جوامع را تحت الشعاع قرار می دهد و سبب تطورات فرهنگی می شود. از درون این دگرگونی ها، موضوعات هنری جدیدی خلق می گردند؛ به همین دلیل، نقش انسان کشاورز در عصر مس سنگی جایگزین انسان شکارگر در عصر پارینه سنگی جدید شده است. در این پژوهش، با تأمل در نقاشی های غاری عصر پارینه سنگی جدید اروپا، نقوش سفال های عصر مس سنگی شمال ایران مرکزی و نقاشی های عصر جدید اروپا، ارتباط هنر با شرایط اقلیمی و محیطی مورد بررسی قرار می گیرد. مفروض است که تغییرات اقلیمی روی هنر تأثیرات گسترده و عمیقی گذاشته اند. این واقعیت را انطباق نتایج پژوهش های دیرین اقلیم با مضامین هنری نقاشان در دوره های فرهنگی مختلف، به روشنی نشان می دهد.