فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۶۸۱ تا ۵٬۷۰۰ مورد از کل ۷۶٬۰۳۳ مورد.
منبع:
پژوهش های فقهی دوره ۱۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
301 - 317
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مستحدثه، تبعیض در قصاص نفس است. منظور از تبعیض در قصاص نفس آن است که با توافق طرفین به جای قصاص نفس، عضوی از اعضای جانی مورد قصاص قرار بگیرد و در قصاص عضو، جانی و مجنی علیه به مقدار کمتری از جنایت وارده برای قصاص توافق کنند؛ برای مثال اگر جانی دست مجنی علیه را از آرنج قطع کرد، با توافق جانی و مجنی علیه دست جانی از مچ قطع شود. هرچند قانونگذار مشروعیت تبعیض در قصاص عضو را پذیرفت، ولی در مورد قصاص نفس، قانون ساکت است. از نظر فقهی بیشتر فقهای معاصر آن را مجاز نمی دانند، ولی به نظر برخی فقها منعی ندارد. نگارنده ضمن طرح دیدگاه ها، ادلۀ متعددی بر جواز تبعیض در قصاص نفس اقامه کرده است و معتقد است بر فرض آنکه تبعیض در قصاص حرمت تکلیفی داشته باشد، حرمت وضعی ندارد و حتی از نظر فقهایی که تبعیض در قصاص را از نظر تکلیفی جایز نمی دانند، اگر طرفین بر تبعیض در قصاص توافق و آن را اجرا کنند، حق قصاص ساقط می شود و با توجه به سکوت قانون، دادگاه می تواند با استناد به اصل 167 قانون اساسی با رجوع به فتوای معتبر فقهی حکم به سقوط قصاص کند. همچنین پیشنهاد می شود همان گونه که قانونگذار در مادۀ 390 قانون مجازات اسلامی تبعیض در قصاص عضو را پذیرفته است، تبعیض در قصاص نفس را نیز مورد پذیرش قرار دهد.
اصل اولی در عقود تعلیقی از حیث لزوم و جواز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فقهی دوره ۱۸ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
533 - 554
حوزههای تخصصی:
هرچند در ماده 219 قانون مدنی به اصل لزوم در تمامی قراردادها تصریح شده است، اما بررسی مبانی و ادله اصل لزوم نشان می دهد ادله قابل قبول برای اثبات لزوم، شامل عقود تعلیقی نمی شود. برای لزوم، به دلایل اجتهادی آیات و روایات و همچنین سیره عقلا و به دلایل فقاهتی استصحاب جزئی[1] و استصحاب کلی قسم دوم[2] تمسک شده است. به کارگیری سیره عقلا و استصحاب کلی قسم دوم در اصل لزوم، ناشی از برداشت نادرست نسبت به ماهیت لزوم و جواز است. این تحقیق نشان می دهد که لزوم و جواز، نه از مقتضیات فی نفسه عقد (سبب) و نه از صفات ملکیت حاصل شده (مسبب) است، بلکه یک حکم شرعی ناظر بر عقد (سبب) است. اما استفاده از دلیل اجتهادی عمومات آیات و روایات در شبهات حکمیه و همچنین اصل استصحاب جزئی بقای ملکیت مالک فعلی در شبهات حکمیه و موضوعیه برای اثبات لزوم بدون اشکال خواهد بود. نظر اصحّ این است که دامنه جریان عمومات دال بر اصل لزوم و اصل استصحاب جزئی، شامل عقود تعلیقی نمی شود. چنانچه احکام وضعی منتزع از احکام تکلیفی باشد، این نظر وجیه خواهد بود و در عقود تعلیقی، اصل لزوم جاری نمی شود.[1]. یعنی استصحاب فرد معین و در مقابل استصحاب کلی است که مستصحب آن، کلی در ضمن افرادش است.[2]. یعنی مستصحب آن کلی است و شک در بقای کلی ناشی از تردید در آن است که آیا کلی در ضمن فرد طویل به وجود آمده تا در حالت لاحق، قطع به بقای آن باشد، یا در ضمن فرد قصیر به وجود آمده تا قطع به ارتفاع آن باشد.
واکاوی اندیشه اصلاحی ابن عاشور با تأکید بر تفسیر التحریر و التنویر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش دینی دوره ۲۱ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۴
۹۰-۶۷
حوزههای تخصصی:
ابن عاشور یکی از اندیشمندان و مفسران سلفی اصلاحی در مغرب اسلامی است. باور راسخ وی به مبنای مقاصد شریعت سبب گردید تا او رویکرد ویژه ای را در تفسیر به کار گیرد. استفاده از ساز و کارهای نشأت گرفته از این مبنا به گونه ای است که او را از جرگه مفسران سلفیِ صِرف، به معنای معهود آن خارج ساخته است. اجتهاد و عقل گرایی و آزاد اندیشی این مفسر و عدم قبول هرگونه گزاره عقل ستیز، تلاش در جهت اثبات معقول بودن شریعت و تسامح بر مبنای شریعت سمحه سهله، از نشانه هایی است که می توان او را از زمره مفسرانی در مغرب اسلامی به شمار آورد که کوشش کرده اند تا نسبت و رابطه بین سلفی گری و اصلاح طلبی و نواندیشی را تبیین نموده و در پی آن با گذر از اندیشه های سلفی در تفسیر و تحت تأثیر مبنای عقل گرایی- که تبلور آن در اندیشه مقاصد شریعت قابل ردیابی است – به نوعی اصلاح طلبی آمیخته با انواع احتیاط ها در تفسیر التحریر و التنویر روی آورد. این مقاله با روشی توصیفی – تحلیلی و با قطع نظر از بعد شخصیتیِ سلفی شیخ الإسلام بزرگ تونس به واکاوی برخی مؤلفه های اساسی این رویکرد اصلاحی در تفسیر این اندیشمند پرداخته و ثابت کرده است که از نگاه ابن عاشور، اسلام اصیل، دینی فطری است و آزادی نقش مهمی در رشد و توسعه فطری انسانها دارد؛ از این رو، به باور وی آزادی یکی از مهم ترین مقاصد شریعت به شمار می رود و به مقتضای این امر و نوع نگاه آیات قرآن کریم، همه مردمی که در سرزمین اسلامی یا تحت حاکمیت نظام اسلامی زندگی می کنند به دلیل حضور ایشان در دارالإسلام در انجام تکالیف و دستیابی بر حقوق یکسانند.
شخصیت، آثار و تاریخ نگاری علی بن ابراهیم جَوّانی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
تاریخ اسلام سال بیست و سوم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۹۲)
161 - 202
حوزههای تخصصی:
علی بن ابراهیم علوی جَوّانی (متوفی اوائل قرن چهارم) از مورخان شیعی و صاحب کتاب های اخبار صاحب فخ و یحیی بن عبدالله است. وی در آثار خود تلاش کرده تا به قیام شخصیت های برجسته علوی و زیدی بپردازد. این کتاب ها از بین رفته است، اما بخش هایی از آن از طریق کتاب مقاتل الطالبیین حفظ شده و به دیگر متون تاریخی راه یافته است. ابهاماتی که درباره شخصیت، حیات علمی، شیوه تاریخ نگاری و منابع مورد استناد جَوّانی و اهداف او از نگارش این آثار وجود داشت، تحقیقی منسجم در این زمینه را گریزناپذیر ساخت. نتیجه پژوهش نشان می دهد که جَوّانی از مورخان و صحابه نگاران شیعه بوده است و مهم ترین انگیزه وی در نگارش مقتل خاندان ابی طالب به ویژه اخبار تاریخی صاحب فخ و یحیی بن عبدالله، افزون بر معرفی چهره معنوی، سیاسی، اجتماعی آنان در شرایط سیاسی و اجتماعی عصر خویش، معرفی فساد حاکمیت و تأکید مجدد بر مبارزه با ظلم تا رسیدن به شهادت از یک سو و از سوی دیگر تحریک زیدیه و علویانی بود که اندیشه قیام مسلحانه داشتند.
بررسی تطبیقی آموزه های اخلاقی درسور مکی و مدنی و نقش آن در هویت یابی اخلاق اسلامی
حوزههای تخصصی:
آموزه های اخلاقی مجموعه ای از خلق و خوها و ملکات نفسانی انسان می باشد که فضائل و رذائل منشعب یافته از آن است. قرآن کریم مجموعه ای از ارزش های اخلاقی را، چه از نوع فردی و چه اجتماعی به بشریت عرضه کرده و انسان ها را به سوی این ارزش های والای انسانی دعوت نموده است. لازمه این امر دوری از رذائل و کسب فضائل می باشد. این مقاله با روش مطالعات کتابخانه ای و به شیوه توصیفی–تحلیلی بیان می دارد، در هر دو قسم از سور مکی و مدنی قرآن کریم آموزه های اخلاقی مطرح گشته اند. لحن تند و شدید سور مکی دال بر طرد رذائل و فردسازی اخلاق در جامعه آن عصر دارد، اما لحن ملایم و خفیف سور مدنی دال برکسب فضائل و اجتماعی سازی اخلاق در آن بازه زمانی است. بنابراین استنباط می شود، رعایت اصول و ارزش های اخلاق فردی و پایبندی به آن، شاکله و متن زندگی اجتماعی را شکل می دهد و نقش مهمی در شکل گیری و هویت یابی اخلاق اسلامی دارد.
تعدیل شخصیت رجالی معلی بن خنیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حدیث پژوهی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
279 - 302
حوزههای تخصصی:
از موالیان و اصحاب امام صادق R معلی بن خنیس از جمله افرادی است که مورد اتهام عده ای قرار گرفته و روایات ضد و نقیضی درباره او در دست است. برخی از رجالیون متقدم و متأخر معتقد به وثاقت معلی بن خنیس هستند و برخی رأی بر عدم وثاقت او داده اند. برخی نیز راه توقف را در پیش گرفته اند. از جمله کسانی که به اعتبار معلی بن خنیس معتقدند می توان به شیخ طوسی، آیت الله خویی، مسلم داوری و دیگران اشاره کرد. در مقابل، عالمانی چون نجاشی و ابن غضائری رأی بر عدم وثاقت معلی بن خنیس داده اند. عده ای همچون علامه مجلسی و علامه حلی نیز با توجه به تعارض موجود بین قائلین به وثاقت و عدم وثاقت و عدم امکان ترجیح یکی از دو قول، توقف کرده و نظری ابراز نکرده اند؛ در این میان معلی یکی از شیوخ مشایخ ثقات شمرده شده است که توثیقات عام رجالیون شامل وی نیز می گردد. بنابراین تضعیف او نقض این قاعده رجالی به شمار خواهد رفت. ازاین رو شایسته است دلایل و استدلالات طرفین مدعا را مورد نقد و بررسی قرار داد تا دیدگاه و اعتقاد صواب تمییز داده شود. در این مقاله، سعی بر این است که با بررسی اقوال بزرگان و اخبار در دسترس، وثاقت او مورد بررسی قرار گیرد تا در حد امکان، چهره واقعی او از نظر وثاقت شناخته شود. برای این منظور از کتاب های رجالی راویان حدیث معتبر شیعه بهره گرفته شده است.
کنکاشی در کرامت اولیا به عنوان انسان های برتر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال نوزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۷
167 - 186
حوزههای تخصصی:
انسان موجود چند بعدی و دارای توانمندی های بالقوه فراوانی است که با شناخت و اکتشاف و فعلیت دادن به آنها، توانمندی های پنهان و باطنی انسان رخ می نماید و موجب اعجاب می شود. بندگی خدا و نزاهت نفس و کنترل ابعاد مادی تحت سیطره و قیادت ابعاد روحی و معنوی، توانایی های شگرف و محیرالعقولی را از انسان نمایان می کند و ابعاد الهی نهفته انسان متعبد را جلوه گر می سازد. در مسیر تکامل معنوی با ریسمان بندگی انسان عروج یافته و رنگ خدایی گرفته و انانیت نفاسی او شکسته و غایب می شود و بّعد ربانی او طلوع می کند و با ارتقای وجود در عالم خلقت، کارهای خدایی انجام می دهد که صدور کرامت از آن جمله است. سیر استکمالی انسان در عبودیت به مقام منیع ولایت منتهی می گردد. در مقام سرسپردگی کامل به حق، افعال انسان تحت مدیریت الهی و ربانی قرار گرفته و تفویض طرفینی محقق می شود. انسان امور خود را به حق می سپارد و خود را تحت تدبیر او قرار می دهد و به دنبال این امر خداوند با فضل و کرم، قدرت خلاقه و تکوینی در خارج از عالم نفس به او عطا می کند. این خلاقیت در عرف عرفا به کرامت اولیا و معجزات انبیا تعبیر می شود. کرامت و صدور افعال غیر عادی از اولیا مورد تایید نصوص معتبر دینی و اندیشمندان اسلامی است. در مقاله پیش رو ضمن اعتباربخشی به این بعد انسانی با استناد به نصوص و متون دینی و قرآنی، نحوه و ساز و کار صدور کرامت بیان شده است و از کلمات بزرگان تعلیم یافته در مکتب وحی استشهاداتی ذکر گردیده است.
تبیین عرفانی حقیقت خدمت و درجات آن در آستان معصوم (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ رضوی سال دهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۸
39 - 58
حوزههای تخصصی:
خدمت و خدمت گزاری از موضوعات ارزشمندی است که در منابع عرفانی از آن با عنوان خدمت به مشایخ و بهره مندی از وجود مرشد و مراد تا کامل ترین آن ها یعنی ولی خدا و انسان کامل یاد شده است. در این پژوهش کوشیده ایم به روش توصیفی تحلیلی، حقیقت خدمت و درجات آن را با رویکردی عرفانی بیان کنیم و کارکردهای سلوکی آن را در آستان مبارک معصوم(ع) روشن سازیم. خادم، متخادم و مستخدم، درجات خدمت در عرفان اند که در میان آن ها «خادم»، محبوب مخدوم و مقرون به قرب حضرت حق است. بر اساس این پژوهش، در سیر سلوکی عرفانی به مدد معصوم(ع) در جایگاه انسان کامل، خدمت گزاری «خادم»، می تواند به فنای او در مخدوم تا بقای بعد از فنا و دستگیری و ارشاد خلق منجر شود. شرط این سلوک، معرفت به مقام انسان کامل، اطاعت پذیری، عشق ورزی، ارادت و حضور قلب در محضر معصوم(ع) است که خادم را از نظر رفتاری اخلاقی و عملی شبیه مخدوم می سازد.
بررسی تطبیقی شُکر و کفران نعمت در قرآن و مثنوی معنوی (عوامل، نتایج و مراتب)
منبع:
تأملات اخلاقی دوره سوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
73 - 96
حوزههای تخصصی:
شکرگزاری در برابر نعمت های الهی و پرهیز از کفران نعمت، از مفاهیم مهم در اخلاق اسلامی است که متأسفانه امروزه با رواج سبک زندگی مادی در بین مردم کم رنگ شده است. بر اساس آموزه های اخلاقی در سبک زندگی اسلامی، شکرگزاری و قدرشناسی از نعمت های خدا، تأثیر ویژه ای در رشد و تکامل معنوی انسان دارد و در مقابل آن، ناسپاسی و کفران نعمت از خصوصیات ناپسندی است که منجر به سقوط و تباهی بشر می شود. در پژوهش حاضر که به شیوه ی توصیفی- تحلیلی انجام شده است، مفهوم «شکر» و در مقابل آن «کفران نعمت» بر اساس آیات قرآن کریم به عنوان مهم ترین متن دینی مسلمانان و مثنوی معنوی به عنوان یکی از مهم ترین متون ادبیات عرفانی بررسی می شود تا در نهایت راهی به سوی فهم عمیق تر و درک کامل ترِ این دو مفهوم گشوده شود. در همین راستا نتایج پژوهش نشان می دهد که از دیدگاه قرآن و مثنوی، مؤثرترین عوامل شکرگزاری: یادآوری دائمی نعمت های خدا و برخورداری از توفیق الهی است و عوامل تأثیرگذار در کفران نعمت: غفلت از نعمت ها، ضعف شخصیت و نظر استقلالی به اسباب است. مهم ترین نتایج شکرگزاری نیز افزایش معرفت و تقرب به خدا، فزونی نعمت، پاداش الهی، احساس آرامش و رشد سایر فضایل اخلاقی است. همچنین از مراتب شکرگزاری می توان به شکرگزاری زبانی، قلبی و عملی، سپاسگزاری از مخلوقات و شکرگزاری در بلایا اشاره نمود.
مفهوم، مصادیق و مستندات فقهی و حقوقی حریم خصوصی خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حریم خصوصی، گستره ای از عقاید، اعمال، رفتارها، ویژگی ها و مختصات هر شخصی است که برای عموم مردم آشکار نیست و وی به افشای آن رضایت ندارد و به ورود و نظارت دیگران عکس العمل نشان می دهد. این حق یکی از بنیادی ترین مصادیق حقوق شهروندی است که باید توسط افراد و قانون گذار به رسمیت شناخته شود. خانواده به عنوان نهادی که دارای حیثیت، آبرو، کرامت و حقوق و مسئولیت های متعدد است، حریمی دارد که وجدان عمومی نقض آن را توسط اشخاص حقیقی و حقوقی برنمی تابد. پژوهش حاضر با روش تحلیلی توصیفی و جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای، به تبیین مفهوم، مصادیق و مستندات فقهی و حقوقی حریم خصوصی نهاد خانواده پرداخته است. نتیجه ها حاکی از آن است که حریم خصوصی نهاد خانواده شامل موارد حریم مکانی، حریم اطلاعاتی، حریم کرامت و حق استقلال عمل خانواده می باشد.
أحد و أحدیت؛ بررسی تطبیقی دیدگاه فلوطین و مکتب ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۲ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۸۳
95 - 114
حوزههای تخصصی:
هر چند فلوطین و ابن عربی از دو مکتب فکری جداگانه و مستقل هستند، اندیشه های آنها در مورد خداوند شباهت بسیاری دارد. به گونه ای که برخی از وجوه شباهت أحد فلوطینی ناظر به احدیت وصفی و برخی دیگر به أحدیت ذاتی است. از این جهت، از نظر هر دو آنها ذات خداوند قابل شناخت نیست و معلوم انسان یا موجود دیگری نمی گردد؛ همچنین ذات خداوند دارای وحدت حقیقی است و سایر موجودات وحدت غیر حقیقی دارند، چگونگی صدور موجودات در تشکیک طولی و عقل بودن نخستین صادر و وحدت وجود، نیازمندی و فقر همه موجودات به خداوند، از جمله مشابهت ها می باشد. با وجود این مشابهت ها، تفاوت هایی نیز میان مبانی و اندیشه های این دو متفکر هست. فلوطین شناخت أحد را صرفا سلبی می داند و ادراک ایجابی از نظر او به طور کلی منتفی است. در مقابل ابن عربی با تفاوت گذاری میان أحدیت وصفی و واحدیت، شناخت ایجابی را در مقام واحدیت اثبات می نماید. این مقاله از جهت بررسی و تحلیل تفاوت ها و شباهت های بیان شده میان فلوطین و مکتب ابن عربی دارای نوآوری می باشد.
ارزیابی نقدهای مفسران معاصر شیعی بر روش تفسیری قرآن به قرآن علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برخی از مفسران معاصر شیعه در خلال بهره گیری گسترده از تفسیر المیزان، در مواردی نیز آرای مؤلف آن را مورد نقد قرار داده اند. پژوهش پیش رو که با روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از ابزار کتابخانه ای انجام شده، به بررسی صحت و سقم ادله یِ ناقدانِ آرای تفسیری مؤلف المیزان در بهره گیری از روش تفسیری قرآن به قرآن پرداخته است. مهم ترین اشکالات ناقدان به نظرات علامه غالباً مبتنی بر قواعد ایشان در بهره گیری از دلالت های قرآنی در تفسیر آیات می باشد که عبارتنداز: بهره گیری ناصواب از روابط معنایی و قراین درون متنی آیات، ناهماهنگی و عدم دلالت آیات مورد استناد علامه، مخالفت نظر علامه با سیاق، ناسازگاری آرای مؤلف المیزان با ظاهر آیات، بدون شاهد و قرینه بودن نظرات علامه و مغایرت نظرات ایشان با آیات دیگر. بر اساس یافته های تحقیق، علامه در بهره گیری از روش تفسیری قرآن به قرآن بسیار موفق بوده و غیر از موارد معدودی که ناقدان با ادلّه و استنادات قابل اعتمادی آرای ایشان را نقد و رد نموده اند، اغلب نظرات ناقدان به دلایلی ازجمله درک نادرست و نقل غیرصحیح نظر علامه و همچنین ضعف ادلّه ی آنان در نقد دیدگاه مؤلف المیزان و اختلاف با ایشان در روش و مستندات تفسیری، نامعتبر بوده و از صحت لازم برخوردار نمی باشد.
بررسی تحلیلی اسناد و دلالتِ روایات تفسیری آیه 31 سوره بقره بر وجود پیشینی اهل بیت علیهم السلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در جریان انتصاب خلیفه الهی، قرآن کریم از تعلیم اسماء به حضرت آدم خبر می دهد؛ اسمائی که بر ملائکه عرضه می شود و آن ها اظهار بی اطلاعی می کنند: ﴿وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَهِ...﴾ (البقره:31). چیستی و مصادیق این اسماء همواره مورد بحث و اختلاف مفسران بوده که در دو رأی، قابل ساماندهی است: 1. تعلیم همه حقایق عالم 2. شناساندن ارواح اهل بیت علیهم السلام که مستند به سه روایت تفسیری است. پژوهش حاضر، با تحلیل سندی و محتوایی، سه روایت یادشده را به شهادت مؤیدات قرآنی و روایی، قابل اعتماد ارزیابی می کند. آنگاه در مواجهه این روایات با دسته دیگری از روایات، از میان سه رویکرد مفسران، دیدگاه جمع بین دو دسته روایت را برمی گزیند؛ اما برای رفع اشکال های برخی مفسران، به این تحلیل می رسد که حقایق همه موجودات عالم به حضرت آدم، تعلیم داده شد که والاترین مصادیق آن، ارواح اهل بیت(ع) بوده؛ اما اسمائی که بر ملائکه عرضه شده و آن ها به دلیل مرتبه ناز ل تر از آن مطلع نبودند، تنها حقیقت اهل بیت بوده است. شواهد درون متنی آیه نظیر تفاوت ضمائر آیه، تفاوت کاربرد واژگان تعلیم در مورد آدم و انباء در مورد ملائک، نیز دقت در کاربست الفاظ روایاتِ سه گانه این رأی را تقویت می کند. بنابراین، آیه تعلیم اسماء با استناد به این سه روایت بر وجود نوری اهل بیت و تقدم خلقت نوری آنان بر آفرینش حضرت آدم، دلالت دارد.
تحلیلی زبان شناختی- بین الادیانی از گزاره قرآنی «لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از آیات قرآن کریم که در طول سده های متمادی، موضوع گفتگوهای درازدامن قرار گرفته، آیه شریفه بقره/104 است که به گفته مفسران، مسلمانان را از به کارگیری تعبیر «راعِنا» بازداشته و ملزم به جایگزینی آن با تعبیر «انْظُرْنا» کرده است. به رغم آنکه عالمان تفسیر در خصوص معنای «راعنا» و دلایل نهی از گفتن آن، بالغ بر هفت نظرگاه تفسیری پیش افکنده اند، هنوز ابعاد و زوایایی از بحث باقی مانده است که می طلبد با اتخاذ رویکردهای جدیدِ مطالعاتی، از نو به بحث گذاشته شود. پژوهش حاضر با هدف جبران این خلأ مطالعاتی در صدد است با عنایت به داده های زبان شناختی و بین الادیانی که پیشتر از نظرها دور مانده است، تحلیلی جدید از مخاطبانِ این آیه شریفه و معنای «راعنا» عرضه نماید. در این پژوهش اثبات می شود که اهل کتاب با اثرپذیری از آموزه های عهدینی، رابطه «پیامبر اکرم پیروان» را در قالب رابطه «شبان گوسفندان» صورت بندی می کردند. این در حالی است که خداوند متعال در آیه شریفه بقره/104، مؤمنانِ اهل کتاب را به وانهادنِ استعاره عهدینیِ شبانی امر کرده و بدین سان، آنان را نه صرفاً به جایگزینی تعبیر «راعنا» با «انظرنا»، که به تغییر در صورت بندی رابطه پیامبر اکرم(ص) با توده های مردم فراخوانده است.
Scientific Explanation of Hail Based on the Verse 43 of Surah al-Nūr from the Noble Qurʼan
حوزههای تخصصی:
Hail is an atmospheric rainfall with a complex mechanism. The Greeks were among the pioneers of knowledge in ancient times and they termed “hail” as “frozen rain” (Anaximander) and “instant freezing of water and moisture” (Aristotle, n.d.). These two meanings are inconsistent with current scientific facts. The Noble Qurʼan is the most authentic text to encourage Muslim believers to think about creation and strengthen their faith in the eternal power of the Creator. For instance, the mechanism of hail falling has been expressed in the verse (Q.24:43) with specific and gradual indications. In this research, first, by library method, different explanations of this verse were obtained from valid interpretive sources and then, the scientific findings of meteorologists and climatologists on hail were extracted from reference scientific texts on atmospheric sciences. In the third stage and based on comparative method, the scientific rules were placed next to interpretations to test the novelty and degree of the allusions of this verse. We found that the stages of hail falling included:“invisible water vapor rises from the sea,” “water vapor ascends into the atmosphere,” “reaching the condensation stage,” “cloud formation,” “convergence of ascending currents,” “formation of cumulonimbus cloud,” “growth of hailstones during successive ascents and descents by adsorption and freezing of ice needles,” and finally “their fall down over ground” respectively. Meanwhile, the steps in the Noble Qurʼan are mentioned in verse (Q.24:43) in the following order:“clouds movement slowly,” “clouds convergence,” “clouds accumulation,” “the formation of mountain-like clouds,” and “hail falling from the clouds.” The results also showed that likening cumulonimbus cloud in the verse (Q.24:43) to “mountain” have four respects that were beyond the comprehension of the people at the time of the revelation of the Qurʼan. Nowadays, these features are known to stationary and satellite meteorological instruments. These four characteristics are “cloud layer temperature,” “their constituent phase,” “troughs and ridges inside the cloud” and “cloud height up to the tropopause.” Based on these four characteristics, the Noble Qurʼan considered the cloud of cumulonimbus as similar as “mountains.” Meteorologists divide any cumulonimbus cloud into three floors, including cold at the bottom, super-cold at the top and intermediate in the middle. We find these three floors in the same way in the high mountains. These floors are the current rivers (liquid phase), snow and ice reserves (solid phase) and in the middle region a combination of two liquid and solid phases, namely water and ice. Images from the cumulonimbus from above the atmosphere show dark and deep valleys and light and raised ridges. The fourth feature is to be said, none of the surface phenomena are as high as the mountains. Finally, meteorological findings show that it is the only cumulonimbus that rises from the ground to a height of 12,000 meters and more.
پاسخ به منتقدان ملاصدرا درباره معاد جسمانی: ردّ ادعای تعارض با شریعت و حصر آن در معاد روحانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال نوزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۷
49 - 70
حوزههای تخصصی:
نظریه ی معاد جسمانی ملاصدرا، علاوه بر هماهنگی با مبانی دینی، بر اصول و مبانی فلسفی و عقلی ابتنا دارد. ملاصدرا چون ناظر به اشکالات متکلمین خصوصاً فخررازی بود، بر آن شد تا برای اجتناب از اشکالات ایشان، برای نخستین بار به اثبات عقلی معاد جسمانی بپردازد. لذا در صورت بندی این نظریه از اصول فلسفی نوین مکتب خود بهره برد. او با ردّ معاد جسمانی عنصری و نیز اعتقاد به معاد جسمانی اخروی، در مقابل دیدگاه اکثر متکلمین - یعنی بازگشت اجزای متفرق مادی عنصری در آخرت که دار تجرد است - ایستاد. همچنین او به عینیت فرد مُعاد با فردی که در دنیا بوده معتقد شد تا راه را بر منتقدینی که مدعی تعارض نظریه او با شریعت بودند، مسدود سازد. در مقابل انتقادات و ابهامات متنوعی بر این نظریه مطرح شد. برخی منتقدین آن را نظریه ای فلسفی و متعارض با شریعت دانسته، برخی با ابعادی از آن همراه شده و آن را تحسین نمودند. اما مفسرینی هم متعرض ناسازگاری این نظریه با شریعت نشده و با آن موافقت نمودند. در مجموع عدم بررسی همه جانبه ی این نظریه توسط منتقدین، موجب ایجاد این تردیدها گردید. ملاصدرا با طرح نشئات سه گانه (طبیعی، عالم مثال و عالم عقلی) و نیز سه گونه انسان (حسی، نفسی و عقلی)، معاد هایی فراتر از معاد مثالی و همچنین معاد برای سایر موجودات را اثبات نمود. نهایتاً ملاصدرا با ارائه دیدگاه ابتکاری، شناخت مسئله معاد را در گرو طریق معرفت نفس و معرفت قوا می داند.
بررسی تأثیر اسقاط خیار در موضوع عقد از منظر حقوق و اقتصاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فقه اقتصادی سال چهارم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
61 - 77
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از مسائل بسیار مهم که کمتر بدان پرداخته شده و تا حد زیادی مغفول واقع شده تأثیر اسقاط خیار در معامله بر اقتصاد (جبران خسارت) با رویکرد فقهی حقوقی است؛ بدین معنا که اسقاط خیار در معامله چه تأثیری بر جبران خسارت داشته و در حالتی که یکی از طرفین اقدام به اسقاط حق خیار خویش نموده است چگونه و با تکیه بر چه مبانی ای می تواند مباردت به دریافت خسارت نماید. در مقاله حاضر به بررسی موضوع مورداشاره پرداخته شده است. مواد و روش ها: مقاله توصیفی تحلیلی بوده و با استفاده از روش کتابخانه ای به بررسی سؤال مورداشاره پرداخته است. ملاحظات اخلاقی: در این مقاله، اصالت متون، صداقت و امانت داری رعایت شده است. یافته ها: یافته ها نشان داد اسقاط خیار در معامله از منظر اقتصادی لزوما به معنای عدم جبران خسارت نیست، در پرتو قواعد فقهی مانند قاعده لاضرر و قاعده نفی عسر و حرج و اصول حقوقی چون دارا شدن بلاجهت، می توان قائل به پذیرش این نظر شد که علی رغم اقدام به اسقاط حق فسخ، جبران خسارت همچنان امکان پذیر است. نتیجه گیری: اسقاط حق خیار صرفا در صورتی امکان پذیر است که مشخص شود مبنای خیار، جبران ضرر است و با رفع ضرر، نیازی به وجود خیار نیست. اما آنجا که مبنای خیار برهم خوردن تعادل بهای عوضین نیز هست خیار از بین نمی رود.
تطور تاریخی و عقیدتی سلسلۀ علاویه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۵
۱۹۴-۱۷۳
حوزههای تخصصی:
علاویه عنوان یکی از سلاسل صوفیه شمال آفریقاست که شیخ احمد العلاوی (۱۲۸۶ ۱۳۵۳ق / 1869 1934م ) آن را پس از مرگ استادش بوزیدی بنا نهاد. این سلسله یکی از معروف ترین انشعابات طریقت درقاویه شاذلیه است و با تلاش مشایخ و بزرگان خود همچون احمد العلاوی (مؤسس طریقت) شیخ عده بن تونس، شیخ محمد المهدی بن تونس، خالد بن تونس و نیز انتشار ده ها جلد کتاب و مجله، توانسته است در مناطق مختلفی از جهان رواج پیدا کند. احمد العلاوی طریقت خویش را بر اموری چون تبعیت از کتاب و سنت، سیره خلفای راشدین، تهذیب نفس، آزادی از قیودات شیطان و نیز توجه به عشق، محبت و صداقت در سلوک عرفانی پایه گذاری کرد. از مهم ترین انشعابات علاویه می توان به طریقت مریمیه اشاره کرد که با وفات شیخ احمد العلاوی در سال 1353ق/ 1934م توسط فریتیوف شوآن پایه گذاری شد. همچنین باید طریقت علاویه و مریمیه را دو جریان جدایی طلب از اصل سلسله شاذلیه دانست؛ چراکه به رغم وجود ایرادات موجود در وصایت و اجازه ارشاد از ناحیه مشایخ ایشان، دست به تأسیس طریقتی جدید زده و از اصول قطعی سلسله عبور کرده اند، که در این میان دو مسئله وصایت معنوی و عدم پایبندی به شریعت بیشترین سهم را دراین باره به خود اختصاص داده است.
نقش معادباوری در کمال گرایشی انسان از منظر قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ شماره ۲۹۳
9-20
حوزههای تخصصی:
باور به معاد، از اصول اعتقادی دین اسلام و از عوامل اصلی نیل انسان به کمال و سعادت ابدی است. پژوهش حاضر که به روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد تفسیر موضوعی سامان یافته، در پی پاسخ به این پرسش است که باور به معاد، چه نقشی در گرایش های انسان دارد؟ حاصل بررسی این است که اعتقاد به معاد از راه های گوناگون نظیر ایجاد خداترسی، میل به حق و پذیرش آن، محبت ورزی برای خدا، امید به خدا و رحمت های الهی، آرامش روانی، عبرت پذیری، پرهیز از دنیاطلبی، میل به انفاق و دوری از بخل، دغدغه رسیدگی به محرومان و مهار هوای نفس در رشد و تعالی گرایش های انسان مؤثر است.
قرآن دست مایه ی مساوات یا غیریّت سازی: گفتمان های مدرن جهان اسلام و تفسیر اجتماعی آیه ی 13 سوره حجرات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیه سیزدهم سوره حجرات مهمترین آموزه اسلامی در نفی نژادپرستی، بازنمایی یگانگی هستی انسان ها و به رسمیت شناختن پرهیزگاری به عنوان تنها شاخص فضیلت انسان ها بر یکدیگر است. در واقع گرچه این آیه مهمترین آموزه اسلامی در زمین یکانگی هستی بشری و نفی هر نوع نژادپرستی و شاخص های غیراخلاقی برای برتری انسان ها بر یکدیگر است؛ اما همین آیه دستمایه تلاش گفتمان ها و جریان های مختلف در جهان اسلام برای غیریت سازی قرار گرفته است. این پژوهش با بررسی سیر تطور آراء مفسران اسلامی درباره این آیه، تلاش خواهد کرد نشان دهد چگونه درک از این آیه با گذار به دوره مدرن تغییر یافته است و گفتمان های مدرن در جهان اسلام بر تفسیر این آیه اثرگذار بوده اند. در تفاسیری که از این آیه ارائه شده است، در مجموع می توان ردپای چهار گفتمان فکری اجتماعی در جهان اسلام را یافت: ملی گرایی ایرانی شیعی، ملی گرایی عربی سنی، پان اسلامیسم و غرب ستیزی و ساینتیسم و مدرنیسم غربی. با اینکه همه این گفتمان ها در نفی نژادپرستی هم نوا هستند، اما عملا این آیه را دستمایه ای برای غیریت سازی علیه یکدیگر به شکل آشکارا یا پنهان به خصوص براساس «ملی گرایی» قرار داده اند.