فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۰۱ تا ۱٬۶۲۰ مورد از کل ۳۵٬۵۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
میگرن به عنوان یکی از شایع ترین اختلالات عصبی، تأثیری جالب توجه بر کیفیت زندگی افراد مبتلا دارد. این اختلال با دردی شدید و ناتوان کننده همراه است که ممکن است ناشی از عوامل هیجانی و شناختی باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان هیجان مدار بر اضطراب درد و تاب آوری در بیماران مبتلا به میگرن بود. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل و مرحله پیگیری سه ماهه است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی بیماران مبتلا به میگرن شهر اصفهان است که در سال 1402-1403 به یکی از کلینیک های تخصصی میگرن شهر اصفهان مراجعه کردند. به کمک نمونه گیری در دسترس، 30 نفر از این افراد انتخاب شدند. افراد به طور تصادفی با نسبت 1:1 در گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. گروه آزمایش مداخله درمان هیجان مدار (بر اساس بسته درمانی درمان هیجان مدار گرینبرگ و همکاران، 2008) را طی 8 جلسه 90دقیقه ای هفته ای یک بار دریافت کردند. داده ها با استفاده از مقیاس اضطراب درد (مک کراکن و دینگرا (2002)) و تاب آوری (کانر و دیویدسون (2003)) جمع آوری و به روش تحلیل واریانس آمیخته با نرم افزار SPSS-26 تجزیه وتحلیل شد. نتایج نشان دهنده کاهش معنادار میانگین نمرات اضطراب و افزایش معنادار میانگین نمرات تاب آوری بیماران در مراحل پس آزمون و پیگیری است. با توجه به تأثیر درمان هیجان مدار بر اضطراب درد و تاب آوری در بیماران مبتلا به میگرن (05/0>P)، پیشنهاد می شود درمانگران در مواجهه با بیماران مبتلا به میگرن با مشکلات هیجانی از این روش درمانی استفاه کنند.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش/ تعهد و آموزش تنظیم عاطفه بر بدتنظیمی هیجانی و افسردگی در افراد مبتلا به صرع(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
73 - 88
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی مقایسه اثربخشی درمان پذیرش/تعهد و آموزش تنظیم عاطفه بر بدتنظیمی هیجانی و افسردگی در افراد مبتلا به صرع بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل همراه با مرحله پیگیری 2 ماهه بود. جامعه آماری کلیه افراد مبتلا به صرع مراجعه کننده به انجمن صرع شهر تهران در سال 1402 بودند. از این تعداد، 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و سپس در 2 گروه آزمایش و 1 گروه کنترل جایگزین شدند. مقیاس بدتنظیمی هیجانی و افسردگی اجرا شد. سپس، درمان پذیرش/ تعهد با گروه آزمایش 1 و آموزش تنظیم عاطفه با گروه آزمایش 2 به صورت گروهی و هر کدام 8 جلسه 90 دقیقه ا ی هر هفته یک جلسه اجرا شد. پس آزمون پس از مداخله و مرحله پیگیری 2 ماه بعد اجرا گردید. داده ها با تحلیل واریانس مکرر تحلیل شد. نتایج نشان داد هر دو مداخله نسبت به گروه کنترل اثربخشی معناداری داشته است و آموزش تنظیم عاطفه اثربخشی بیشتری داشت. می توان گفت که آموزش تنظیم عاطفه و درمان پذیرش/تعهد می توانند به عنوان شیوه های مناسب برای افراد مبتلا به صرع به کار برده شوند و تقدم استفاده با آموزش تنظیم عاطفه است.
نقش تعدیل کننده صمیمیت زناشویی، سازگاری زناشویی، ادراک انصاف زناشویی و تعهد زناشویی در رابطه بین سبک زندگی اسلامی با ثبات ازدواج و احساس مثبت به همسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه روان شناسی اسلامی سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۰
133 - 162
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تعدیل کننده صمیمیت زناشویی، سازگاری زناشویی، ادراک انصاف زناشویی و تعهد زناشویی در رابطه بین سبک زندگی اسلامی با ثبات ازدواج و احساس مثبت به همسر زنان شهر قم بود. روش پژوهش از نوع همبستگی و از طریق تجزیه وتحلیل رگرسیون و روش ورود داده ها در رگرسیون، روش رگرسیون تعدیلی بود. جامعه آماری این پژوهش، کلیه زنان متأهل شهر قم در سال 1401 بودند، و 201 نفر به صورت تصادفی سیستماتیک به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه های سبک زندگی اسلامی، شاخص بی ثباتی ازدواج، احساسات مثبت نسبت به همسر،ادراک انصاف در روابط زناشویی، تعهد زناشویی، صمیمیت زناشویی و سازگاری زناشویی استفاده شد. همچنین برای بررسی فرضیه های پژوهش از روش تحلیل همبستگی و رگرسیون تعدیلی استفاده شد و داده ها با استفاده از نرم افزار آماری spss تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که رابطه بین سبک زندگی اسلامی و احساس مثبت نسبت به همسر معنادار است. با توجه به نتایج به دست آمده در این پژوهش مشخص شد که از بین متغیرهای تعدیل گر تعهد زناشویی، صمیمیت زناشویی، ادراک انصاف زناشویی و سازگاری زناشویی در رابطه بین سبک زندگی اسلامی و احساس مثبت نسبت به همسر و ثبات ازدواج، فقط سازگاری زناشویی به عنوان متغیر تعدیل گر در رابطه سبک زندگی اسلامی و ثبات ازدواج تأثیرگذار بود.
اثربخشی بسته آموزش گروهی سازش یافتگی زنان بعد از رویداد طلاق بر بهزیستی ذهنی و نشخوار فکری زنان مطلقه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ آبان ۱۴۰۳ شماره ۸ (پیاپی ۱۰۱)
۲۵۰-۲۴۱
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی بسته آموزش گروهی سازش یافتگی زنان بعد از رویداد طلاق بر بهزیستی ذهنی و نشخوار فکری زنان مطلقه انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی زنان مطلقه شهر اراک در سال 1402-1401 بودند که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 30 نفر انتخاب و به صورت گمارش تصادفی در گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش تحت بسته آموزش گروهی سازش یافتگی زنان بعد از رویداد طلاق به مدت 10 جلسه 75 دقیقه ای (هفته ای 2 جلسه) قرار گرفتند. ابزار اندازه گیری در این پژوهش پرسشنامه بهزیستی ذهنی (SWBQ، 2003) و نشخوار فکری نولن- هوکسما و مارو (RRS، 1991) بود. تحلیل داده های آماری با استفاده از روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر صورت گرفت. یافته ها نشان داد که بین پیش آزمون و پس آزمون بهزیستی ذهنی و نشخوار فکری در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری در سطح 001/0 وجود داشت و همچنین بین میانگین پس آزمون و پیگیری در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری در سطح 001/0 وجود نداشت. بر اساس نتایج پژوهش می توان گفت بسته آموزش گروهی سازش یافتگی زنان بعد از رویداد طلاق روش مداخله ای مناسبی بر بهبود بهزیستی ذهنی و نشخوار فکری زنان مطلقه است.
اثربخشی معنویت درمانی بر تنظیم هیجان، خودمهارگری و خلق مثبت در زنان دارای صفات شخصیت مرزی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
25 - 39
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مطالعه اثربخشی معنویت درمانی بر تنظیم هیجان، خلق مثبت و خودمهارگری (خودکنترلی) در زنان دارای علایم شخصیت مرزی شهر خرم آباد بود. روش پژوهش «نیمه آزمایشی» با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه گواه بود. با روش نمونه گیری «هدفمند» و با توجه به معیارهای ورود به مطالعه 30 تن از زنان دارای علایم شخصیت مرزی مراجعه کننده به شهر خرم آباد انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه قرار گرفتند و به پرسشنامه های «خودمهارگری» تانجی (2004)، «تنظیم هیجان» گراس و جان (2003)، پرسشنامه «خلق مثبت» واتسون و همکاران (1988) پاسخ دادند. پس از اجرای پیش آزمون گروه آزمایش طی 10 جلسه 60 دقیقه ای مداخله معنویت درمانی را دریافت کردند و گروه گواه در نوبت انتظار قرار گرفتند. برای رعایت اصول اخلاقی هر دو گروه دارو دریافت کردند. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد معنویت درمانی بر تنظیم هیجان، خلق مثبت و خودمهارگری زنان مبتلا به علایم شخصیت مرزی اثربخش است. بنابراین مداخله معنوی یک درمان مؤثر است که می تواند بر بهبود رفتارهای زنان با علایم شخصیت مرزی مورد استفاده قرار گیرد.
مقایسه فشار زمانی و اضطراب مربوط به شغل در کارکنان دارای فرسودگی شغلی بالا و فرسودگی شغلی پایین سازمان تامین اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ فروردین ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۴)
151 - 160
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر مقایسه فشار زمانی و اضطراب مربوط به شغل در کارکنان دارای فرسودگی شغلی بالا و فرسودگی شغلی پایین سازمان تأمین اجتماعی بود. پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی و از نظر روش علی- مقایسه ای بود. جامعه پژوهش را کلیه کارکنان مرد و زن شاغل در سازمان تأمین اجتماعی شهر تهران در سال 1400- 1399 تشکیل دادند که از بین آنها 50 کارمند دارای فرسودگی شغلی بالا و 50 کارمند دارای فرسودگی شغلی پایین به عنوان نمونه و به صورت هدفمند انتخاب شدند. ابزار پژوهش حاضر شامل پرسشنامه فرسودگی شغلی مسلش و همکاران (MBI، 1981) و استرس شغلی پارکر و همکاران (MPS، 1983) بود. داده های پژوهش، به روش تحلیل واریانس چند متغیره (MANOVA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد بین مقایسه فشار زمانی و اضطراب مربوط به شغل در کارکنان دارای فرسودگی شغلی بالا و کارکنان دارای فرسودگی شغلی پایین تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>P)؛ به طوری که اندازه اثر حاکی از آن است که حدود 7/58 درصد از تغییرات فشار زمانی و 57 درصد از تغییرات اضطراب مربوط به شغل در کارکنان سازمان تأمین اجتماعی تحت تأثیر «میزان فرسودگی شغلی» در آن ها است. از یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که فرسودگی شغلی در افزایش فشار زمانی و اضطراب مربوط به شغل در کارکنان سازمان تأمین اجتماعی موثر است.
واکاوی تجارب زیسته پرستاران بخش کرونای بیمارستان های کرمانشاه از راهکار های مقابله با فرسودگی شغلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
7 - 20
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر ، فهم تجربه ی زیسته ی پرستاران بخش کرونا و تعیین راهبرد هایی است که آنها هنگام مواجهه با فرسودگی شغلی استفاده می نمایند. جامعه ی این پژوهش شامل پرستاران بخش کرونای بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه می باشد.
روش: پژوهش حاضر کیفی از نوع پدیدار شناختی توصیفی و در نیمه ی اول سال 1401 انجام شد. نمونه پژوهش به روش نمونه گیری غیر تصادفی( نمونه گیری هدفمند) و پس از شناسایی پرستاران دچار فرسودگی شغلی متوسط به بالا در نهایت با توجه به اشباع نظر ها10 نفر انتخاب شد.ابتدا از طریق مصاحبه ی نیمه ساختار یافته، داده ها پیرامون تجربیات پرستاران از فرسودگی شغلی و راهبرد های مقابله با آن جمع آوری شد و پس از ضبط هر مصاحبه به داده های متنی تبدیل شد. این داده ها با روش تحلیل محتوای هفت مرحله ای کلایزی مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: در مرحله ی کد گذاری باز 46 کد استخراج شد که در مرحله ی کد گذاری محوری به 15 کد تقلیل یافتند در نهایت 4 مضمون اصلی شامل راهبرد های مبتنی بر خانواده شامل مضامین فرعی حمایت عاطفی خانواده، حمایت عاطفی دوستان و گروه های اجتماعی و پذیرش کمک از سوی خانواده، راهبرد های مبتنی بر فرد شامل ایجاد نگرش مثبت،تعادل کار-زندگی شخصی، ورزش و تفریحات سالم، تغییر رشته و بخش، توانمندسازی و تجارب مشارکتی و مراجعه به روانشناس و روانپزشک، راهبرد های مبتنی بر معنویت شامل ایمان و باور قلبی و ارزش های حاکم بر حرفه و راهبرد های مبتنی بر سازمان شامل حمایت ابزاری، کاهش تراکم کاری،تدارک خدمات مشاوره ای پیشگیرانه و درمانی، توجه به امکانات رفاهی و تشویق کارکنان شناسایی شد.
نتیجه گیری: استراتژی های پرستاران در هنگام مواجهه با فرسودگی شغلی متفاوت است. حمایت عاطفی از سوی خانواده نزدیکان نفش مهمی در کنترل مولفه های فرسودگی شغلی ایفا می کند و منبع حمایتی قوی در شرایط بحرانی هستند. راهبرد های فردی پرستاران به میزان زیادی در کنترل عوامل استرس زای ناشی از فرسودگی شغلی موثر است. راهبرد های مبتنی بر معنویت با هدفمند نمودن اقدامات پرستاری می تواند تحمل مشکلات را برای پرستاران آسان تر نموده و راهبرد های مبتنی بر سازمان نیز با انگیزه بخشی به پرستاران درکاهش فرسودگی شغلی موثر است. راهبرد های مقابله ای شناسایی شده به عنوان راهبرد هایی کارآمد می توانند در فرایند سازگاری پرستاران با پیامد های فرسودگی شغلی و کیفیت بخشی به زندگی آنها موثر باشند.
تعیین اثربخشی برنامه آموزشی مبتنی بر رویکرد یادگیری تلفیقی بر انگیزش پیشرفت و درگیری تحصیلی دروس معارف اسلامی دانشجویان دانشکده علوم پزشکی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی تعیین اثربخشی برنامه آموزشی مبتنی بر رویکرد یادگیری تلفیقی بر انگیزش پیشرفت و درگیری تحصیلی دروس معارف اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه اراک بود. روش ها: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش-آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانشجویان کارشناسی دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه اراک در سال تحصیلی 403-1402 تشکیل دادند. از بین جامعه فوق 30 نفر از دانشجویان کارشناسی که درس انقلاب اسلامی را در نیمسال اول سال تحصیلی اخذ کرده بودند با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس به عنوان حجم نمونه انتخاب و سپس نمونه منتخب به صورت تصادفی در قالب گروه های آزمایشی و کنترل (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. مشارکت کنندگان گروه آزمایش به مدت یک ترم تحصیلی از رویکرد یادگیری تلفیقی و گروه کنترل از روش متداول بهره مند شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه های انگیزش پیشرفت تحصیلی مک اینرنی و سینکلایر (1992) و درگیری تحصیلی ریو ( 2013) بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از شاخص های آماری توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی (تحلیل کوواریانس چند متغیری) استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که پس از تعدیل نمرات پیش آزمون، تفاوت معنی داری بین گروه آزمایش و کنترل در متغیر های انگیزش پیشرفت و درگیری تحصیلی وجود دارد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش می توان گفت تلفیق هدفمند رویکردهای مبتنی بر فناوری در برنامه درس معارف از جمله درس انقلاب اسلامی می تواند باعث افزایش انگیزش پیشرفت و درگیری تحصیلی دانشجویان شود.
اثربخشی آموزش کارکردهای اجرایی بر کیفیت خواب و قضاوت اخلاقی کودکان با اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۷
115 - 136
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی برنامه آموزشی کارکردهای اجرایی بر کیفیت خواب و قضاوت اخلاقی کودکان با اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی بود. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی پسران 9-12 ساله با نارسایی توجه/ بیش فعالی شهر ارومیه در سال 1400-1401 بود. حجم نمونه شامل 30 نفر از جامعه آماری به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و در دو گروه گواه و آزمایش جایگماری شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه عادات خواب کودک و پرسشنامه قضاوت اخلاقی بود. نتایج نشان داد که برنامه آموزشی کارکردهای اجرایی بر بهبود کیفیت خواب و قضاوت اخلاقی در مراحل پس آزمون و پیگیری تاثیر معنی دار داشته است. یافته های این پژوهش اطلاعات مفیدی را در ارتباط با برنامه کارکردهای اجرایی فراهم می کند و مشاوران و روانشناسان می توانند برای بهبود بر بهبود کیفیت خواب و قضاوت اخلاقی در کودکان با نارسایی توجه / بیش فعالی از این مداخله استفاده نمایند.
اثربخشی روان درمانی انگیزشی بر افسردگی و اضطراب مادران کودکان دارای اختلال های یادگیری
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اهمیت مداخلات روان شناختی جهت کاهش افسردگی و اضطراب مادران کودکان دارای اختلال یادگیری افراد ضروری است. به نظر می رسد یکی از مداخلات موثر، روان درمانی مبتنی بر انگیزه باشد. هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی روان درمانی انگیزشی بر افسردگی و اضطراب مادران کودکان دارای اختلال های یادگیری بود. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه مادران کودکان دارای اختلال یادگیری شهر زابل در سال تحصیلی 1401-1400 که در مرکز توان بخشی کودمان با مشکلات ویژه یادگیری شهید صلواتیان زابل دارای پرونده بودند، تشکیل داد (65 نفر). از این میان به روش نمونه گیری در دسترس، 40نفر انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (20 نفر) و کنترل (20 نفر) جایدهی شدند. پرسشنامه نشانگان روان شناختی لاویبوند و لاویبوند (1995) و آموزش روان درمانی انگیزشی صاحبدل (1398) ابزار پژوهش بودند. جهت تحلیل داده ها، از آزمون تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS-26 استفاده شد. یافته ها: یافته ها حاکی از این است که روان درمانی انگیزشی بر افسردگی (92/83=F؛ 001/0>P) و اضطراب (81/149=F؛ 001/0>P) مادران دانش آموزان دارای اختلال یادگیری اثربخش است و سبب کاهش افسردگی و اضطراب می شود. نتیجه گیری: طبق نتایج روان درمانی انگیزشی بر افسردگی و اضطراب مادران کودکان دارای اختلالات یادگیری اثربخش بود؛ لذا به کارگیری روان درمانی انگیزشی باهدف کاهش افسردگی و اضطراب مادران کودکان دارای اختلال یادگیری پیشنهاد می شود.
فرآیند شکل گیری و تحول طلاق بر اساس منابع اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور کشف فرایند شکل گیری و تحول طلاق بر اساس منابع اسلامی انجام شد. این پژوهش شامل ترکیبی از روش های کیفی و کمی است که طی چهار مرحله اجرا گردید. برای تدوین فرایند شکل گیری و تحول طلاق، از روش «معناشناسی زبانی» استفاده شد و به منظور تحلیل مراحل و شاخص های به دست آمده از منابع اسلامی، از روش «تحلیل محتوا» و «قواعد اصول فقه» استفاده گردید. روایی محتوای فرایند شکل گیری و تحول طلاق با استفاده از نظر کارشناسان بررسی گردید. یافته های پژوهش نشان داد فرایند شکل گیری طلاق بر اساس منابع اسلامی متشکل از شش مرحله (پیش آشفتگی، بروز آشفتگی، آشفتگی، گسستگی و امکان طلاق، آمادگی برای طلاق و امکان بازگشت، و پس از طلاق و امکان بازگشت) است. روایی محتوا برای تمام مراحل و شاخص های به دست آمده با اظهار نظر هشت کارشناس تأیید گردید.
اثربخشی RTMS در درمان وسواس بعد از شیوع اپیدمی کرونا
حوزههای تخصصی:
شیوع بیماری کرونا و ترس از مبتلا شدن به این بیماری موجب شده بود که افراد دچار اضطراب ها و استرس های زیادی گردند، ازآنجایی که این بیماری به طور خاموش عمل کرده و فرد حداقل ۱۴ روز پس از مبتلا شدن متوجه می شد که به این ویروس آلوده گشته است و ممکن بود هر فردی بی آنکه خود اطلاع داشته باشد ناقل این بیماری باشد وسواس و ترس بین افراد در حال تبدیل شدن به یک فوبیای جدی ابتلا به کرونا می گشت. از سوی مقابل، اختلال افسردگی اساسی یکی از شایع ترین اختلالات روانی است که با نقص در عملکردهای شناختی, ازجمله حافظه کاری همراه است. در طی دهه های اخیر تکنیکی غیرتهاجمی و بدون درد به نام تحریک مغناطیسی مغز(TMS) در درمان افسردگی های مقاوم به درمان به کار گرفته شده است. پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی تکنیک تحریک مکرر مغناطیسی مغز(rTMS) در درمان وسواس بعد از شیوع اپیدمی کرونا انجام گرفته است. نتایج بیانگر آن بود که تحریک مکرر مغناطیسی مغز یک روش غیرتهاجمی و ایمن در درمان افسردگی های مقاوم به درمان محسوب می گردد. ارزیابی جامع و درمان اثربخش مستلزم توجه به عملکردهای شناختی بیماران در کنار نشانگان خلقی می باشد. این روش درمانی کاملاً غیرتهاجمی است و عوارض مهمی از این روش برای درمان افسردگی گزارش نشده ،علاوه بر بیماری افسردگی برای درمان بیماری های وسواس ، PTSD و اسکیزوفرنی نیز مؤثر است.
اثربخشی برنامه بخشایشگری بر رفتارهای دلجویی، پیوند با مدرسه و بهزیستی تحصیلی دختران قربانی قلدری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روان شناسی بالینی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۵
83 - 102
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی برنامه ی بخشایشگری بر رفتارهای دلجویی، پیوند با مدرسه و بهزیستی تحصیلی دختران قربانی قلدری انجام گرفت.روش شناسی پژوهش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون و دارای گروه کنترل با پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر شهر تبریز که در پایه های هشتم، نهم و دهم و در سال 1402 مشغول به تحصیل بودند، تشکیل می داد. 60 نفر از بین این دانش آموزان با روش نمونه گیری هدفمند وارد این پژوهش شدند. نمونه ها به طور تصادفی در دو گروه آزمایش برنامه بخشایشگری (30 نفر) و گروه گواه (30 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش در معرض 15 جلسه برنامه بخشایشگری قرار گرفت. ابزارهای پژوهش مقیاس رفتارهای دلجویی رنجاناتان و تودروف (2010)، پیوند با مدرسه براون و ایوانز (2002)، مقیاس بهزیستی تحصیلی پیترینن، سوینی و پیالتو (2014) و مقیاس قربانی قلدری کالیفرنیای فلیکس و همکاران (2011) بود. داده های پژوهش با استفاده از روش تحلیل واریانس چند متغیره آمیخته تحلیل شدند.یافته ها: نتایج نشان داد برنامه بخشایشگری بر رفتارهای دلجویی، پیوند با مدرسه و بهزیستی تحصیلی اثرگذار است (05/0>p) و این اثر در مرحله پیگیری نیز حفظ گردید.بحث و نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده، با توجه به سودمندی برنامه بخشایشگری، می توان از این برنامه به جهت ارتقای رفتارهای دلجویی، پیوند با مدرسه و بهزیستی تحصیلی دانش آموزان دختر قربانی قلدری استفاده نمود.
Content Analysis of Young People's Attitude towards the Positive and Negative Effects of Instagram
حوزههای تخصصی:
Objective : Social networks have become widely popular among young people in recent years. This research was conducted with the aim of analyzing the content of young people's attitude towards the positive and negative effects of Instagram. Methods : The approach of the current research is qualitative and its method is qualitative content analysis. Among the students of Islamic Azad University of Shiraz, 13 students were selected in a purposeful way until the theoretical saturation of the data and were subjected to a semi-structured interview. Coding of the interviews was done in three steps and manually. Finding : The coding of the interviews shows 5 components of increasing awareness (with the subcomponents of enhancing awareness in various fields, learning techniques and skills, increasing media literacy), strengthening relationships (with the subcomponents of awareness of the conditions of friends and relatives, holding celebrations and occasions and strengthening group connection), addiction to Instagram (with the subcomponents of excessive use of Instagram, failure to handle other tasks and unpleasant mental states when not using Instagram), physical and psychological problems (with the subcomponents of negative effects on sleep, negative effects on attention and concentration, experiencing negative and unpleasant emotions and physical pains) and disruption in social ties (with the subcomponents of increased social comparisons, inequality and injustice, mistrust of others and social scandal). Conclusion : According to these findings, it can be concluded that the expansion of social networks, especially Instagram, in recent years has been associated with positive and negative individual and social consequences, which are necessary and vital to pay attention to by the relevant institutions.
تأثیر آموزش هوش معنوی بر تنظیم شناختی هیجان دانش آموزان دختر دوره متوسطه اول شهر قم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
41 - 58
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش هوش معنوی بر تنظیم شناختی هیجان دانش آموزان دختر دوره متوسطه اول شهر قم بوده است. روش تحقیق از نوع «شبه آزمایشی» با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمام دانش آموزان دختر دوره متوسطه اول شهر قم در سال تحصیلی 1400-1401 بود. با استفاده از روش «نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای» 60 دانش آموز انتخاب و به طور تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جایگزین شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه «تنظیم شناختی هیجان» گارنفسکی و همکاران (2001) استفاده شد. گروه آزمایش طی 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش بسته هوش معنوی کینگ (2008) قرار گرفت. تحلیل داده ها با روش «تحلیل کواریانس» انجام شد. یافته ها نشان داد تفاوت بین عملکرد دانش آموزان دختر دوره متوسطه اول در راهبردهای مثبت و منفی تنظیم شناختی هیجان در دو گروه آزمایش و گواه معنادار است. به عبارت دیگر می توان گفت: آموزش هوش معنوی سبب افزایش راهبردهای مثبت تنظیم شناختی هیجان و کاهش راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان می شود. مطابق یافته ها، آموزش هوش معنوی می تواند به مثابه یک روش مؤثر در بهبود راهبردهای تنطیم شناختی هیجان به کار گرفته شود.
اثربخشی آموزش واقعیت درمانی گروهی بر مسئولیت پذیری، پیشرفت تحصیلی و شادکامی دانش آموزان دختر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر اثربخشی آموزش واقعیت درمانی گروهی بر مسئولیت پذیری، پیشرفت تحصیلی و شادکامی دانش آموزان دختر بود. این مطالعه به روش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با دو گروه آزمایش و کنترل انجام گردید. جامعه آماری این پژوهش، متشکل از کلیه دانش آموزان دختر، مقطع متوسطه اول و دوم دبیرستان های غیر انتفاعی پاکان بود. که از بین آن ها، 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزارهای گردآوری داده ها شامل پرسشنامه مسئولیت پذیری لوئیس(2001)، پیشرفت تحصیلی فام و تیلور (1999)، شادکامی آکسفورد هیلز و آرگایل(2002) و خلاصه طرح مشاوره گروهی واقعیت درمانی برگرفته از شفیع آبادی و ناصری (1398) بود. روش آماری، پژوهش حاضر آزمون آنالیز کوواریانس بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS ورژن 26 تحلیل گردید. به طور کلی نتایج این پژوهش نشان داد، آموزش واقعیت درمانی گروهی بر مسئولیت پذیری، پیشرفت تحصیلی و شادکامی دانش آموزان دختر، اثر بخش است. در همین راستا مدارس و مراکز مشاوره در آموزش و پرورش می توانند، با آموزش واقعیت درمانی گروهی در جهت بهبود مسئولیت پذیری، پیشرفت تحصیلی و شادکامی دانش آموزان دختر، نقش برجسته ای ایفا کنند
هنجاریابی و تعیین ویژگی های روان سنجی و بررسی ساختار عاملی پرسشنامه یادگیری مستقل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
7 - 31
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر هنجاریابی پرسشنامه آگاهی از یادگیری مستقل و تعیین ویژگی های روان سنجی و ساختار عاملی آن در دانشجویان دانشگاه های شهر تهران پرداخته است که از لحاظ هدف در زمره تحقیقات کاربردی و از لحاظ طرح گردآوری داده ها، جز تحقیقات توصیفی از نوع پیمایشی است. نمونه پژوهش شامل 427 دانشجو که به صورت تصادفی از میان دانشجویان دانشگاه های دولتی شهر تهران در سال 96-95 انتخاب شدند، بودند. پس از جمع آوری داده ها، ابتدا پارامترهای سؤالات به وسیله نظریه کلاسیک برآورد گردید، پس از حذف سؤالات نامناسب اعتبار آزمون توسط آلفای کرونباخ، مقدار 90/0 محاسبه گردید و روایی واگرا و همگرای پرسشنامه با پرسشنامه راهبردهای انگیزشی برای یادگیری بررسی شد. به منظور برازش داده های پرسشنامه با مدل اولیه، تحلیل عاملی تأییدی توسط نرم افزار LISREL به کار گرفته شد و نیز برای تعیین ساختار پرسشنامه در جامعه ی دانشجویان دانشگاه های شهر تهران تحلیل عاملی اکتشافی به روش مؤلفه های اصلی و چرخش ابلیمن مورداستفاده قرار گرفت، پارامترهای سؤالات پرسشنامه توسط مدل چند ارزشی GRM با استفاده از نرم افزار R برآورد گردید. نتایج بیانگر این بود که همان سؤال هایی که در تحلیل کلاسیک از آزمون کنار گذاشته شدند اینجا نیز دارای ضریب تشخیص پایین بودند و توابع آگاهی آن ها نیز هیچ گونه آگاهی را در سطح صفت مورد اندازه گیری فراهم نکرد، درنهایت داده ها با مدل یک، دو و سه پارامتری و مدل GRM برازش داده شد، و بهترین مدل برای برازش داده ها مدل GRM بود. با توجه به تجزیه و تحلیل داده ها، پرسشنامه ی جدید با 37 سؤال منطبق با جامعه ی دانشجویان دانشگاه های شهر تهران به دست آمد.
روایی و پایایی مقیاس هوش اخلاقی نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ شماره ۵ (پیاپی ۹۸)
۲۰۸-۱۹۹
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی روایی و پایایی مقیاس هوش اخلاقی نوجوانان بود. روش پژوهش توصیفی از نوع زمینه یابی بود. جامعه آماری دانش آموزان متوسطه اول و دوم استان اصفهان در سال 1402-1401 بودند. بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای 400 دانش آموز در مرحله اول و 900 دانش آموز در مرحله دوم پژوهش انتخاب شدند. داده ها با استفاده از روش تحلیل عامل اکتشافی و تأییدی، پایایی مقیاس با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ و ضریب تنصیف و روایی آن به روش همگرایی و وابسته به ملاک با پرسشنامه هوش اخلاقی آبادیان و رباط میلی (MIQAR، 1399) مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. یافته ها نشان داد که هر کدام از شاخص های تحلیل عاملی تاییدی مقیاس مذکور از جمله RMSEAI،PCFI ،TLI وcfi از مقدار مطلوب و مناسبی برخوردار بودند. ضریب آلفا و ضریب تنصیف کل مقیاس نیز 96/0و 93/0 به دست آمد. نتایج تحلیل عامل اکتشافی منجر به استخراج 7 عامل(احترام، مسئولیت پذیری، وجدان، مهربانی، خویشتن داری، صداقت و بخشش) شد. بارهای عاملی تمام مولفه ها بالاتر از 4/0و از نظر آماری معنادار بود (001/0>P). روایی وابسته به ملاک با مقیاس هوش اخلاقی به مقدار 52 /0 و معنادار گزارش شد (001/0>P). با توجه به وضعیت مطلوب روایی و پایایی، مقیاس هوش اخلاقی نوجوانان، می تواند به عنوان ابزاری معتبر و مفید برای بررسی و سنجش هوش اخلاقی نوجوانان مورد استفاده قرار گیرد.
مدل یابی معادلات ساختاری ابعاد مرضی شخصیت، طرح واره های هیجانی و سندرم سیندرلا با نگرش به روابط فرا زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۴
255 - 266
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف مدل یابی معادلات ساختاری ابعاد مرضی شخصیت، طرح واره های هیجانی و سندرم سیندرلا با نگرش به روابط فرا زناشویی در دانشجویان دختر دانشگاه گیلان صورت گرفت. روش پژوهش توصیفی همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش شامل همه دانشجویان دانشگاه گیلان در سال تحصیلی 1400_1401 بود. تعداد 340 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با استفاده از پرسشنامه های ابعاد مرضی شخصیت گروگر و همکاران (2012)، طرح واره های هیجانی لیهی (2002)، نگرش به روابط فرا زناشویی ینیسری و کوکدمیر (2006) و سندرم سیندرلا دمیر و همکاران (2021) ارزیابی شدند. تجزیه و تحلیل داده ها به وسیله نرم افزار SPSS25 و AMOS24 صورت گرفت. نتایج نشان داد میان ابعاد مرضی شخصیت، طرح واره ها هیجانی و سندرم سیندرلا در نگرش به روابط فرا زناشویی رابطه معنی داری وجود دارد. همچنین نتایج مدل یابی ساختاری نیز بیانگر آن بود که ابعاد مرضی شخصیت، طرح واره ها هیجانی و سندرم سیندرلا رابطه قابل توجهی با نگرش به روابط فرا زناشویی دارند و یافته ها از برازندگی مطلوب مدل موردمطالعه حمایت کردند. از نتایج حاصل شده از پژوهش می توان در جهت طراحی مداخلات پیشگیرانه به منظور کاهش روابط فرا زناشویی استفاده نمود.
مدل یابی معادلات ساختاری نقش میانجی خودکارآمدی در رابطه بین انعطاف پذیری شناختی با بهزیستی روانشناختی بیماران مبتلا به سندروم روده تحریک پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۳)
17 - 31
حوزههای تخصصی:
مقدمه: سندرم روده تحریک پذیر از شناخته شده ترین اختلالات تعامل روده و مغز است که با علائم درد مزمن شکمی به همراه تغییر عادات روده مشخص می شود. این بیماری تاثیر قابل توجهی بر کیفیت زندگی بیماران دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی خودکارآمدی در رابطه بین انعطاف پذیری شناختی و بهزیستی روانشناختی در بیماران مبتلا به سندروم روده تحریک پذیر انجام شده است.روش: پژوهش حاضر توصیفی - همبستگی با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی بیماران مبتلا به سندروم روده تحریک پذیر مراجعه کننده به مرکز سلامت گوارش بیمارستان الزهرا اصفهان در سال 1402 بودند. حجم نمونه بر اساس مدل کلاین و با روش نمونه گیری در دسترس 300 نفر انتخاب شد. با استفاده از مقیاس بهزیستی روانشناختی، سیاهه انعطاف پذیری شناختی(CFI) و مقیاس خودکارآمدی داده ها جمع آوری شد. با استفاده از نرم افزار SPSS و AMOS نسخه 28 داده ها تحلیل شد.یافته ها: نتایج نشان داد که پردازش حل مسئله(62/0=β و 001/0=sig)، ادراک کنترل پذیری(49/0=β و 001/0=sig) و خودکارآمدی(48/0=β و 002/0=sig)، بهزیستی روانشناختی را پیش بینی می کنند و خودکارآمدی در ارتباط میان انعطاف پذیری شناختی و بهزیستی روانشناختی نقش میانجی دارد.نتیجه گیری: یافته های این پژوهش دارای تلویحات کاربردی برای مداخله های درمانی با محوریت انعطاف پذیری شناختی و خودکارآمدی جهت ارتقای بهزیستی روانشناختی بیماران مبتلا به سندروم روده تحریک پذیر است.