مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
آسیب های دوران کودکی
منبع:
مطالعات روان شناسی بالینی سال نهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۵
41 - 69
حوزه های تخصصی:
برای اینکه بتوانیم یک نظام آموزشی اثربخش داشته باشیم می بایست به مسائل روانی دانشجویان توجه داشته باشیم. استرس و تنش یکی از عوامل موثر بر بهداشت روانی و مخل عملکرد تحصیلی دانشجویان می باشد، که به منظور ایجاد یک آموزش کارآمد می بایست به منابع آن و روشهای مقابله با آن توجه شود. هدف پژوهش حاضر، تدوین مدل ساختاری راهبردهای مقابله ای بر اساس سبک های دلبستگی با واسطه گری سبک های فرزندپروری، تجارب آسیب رسان کودکی و طرحواره های ناسازگار اولیه در دانشجویان بوده است. نمونه آماری این پژوهش 300 نفر از دانشجویان دانشگاه علامه طباطبائی بوده اند که به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شده اند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل فرم کوتاه پرسشنامه راهبردهای مقابله ای اندلر و پارکر ۱۹۹۰، سبک های دلبستگی بزرگسالان هازن و شیور (AAI)، شیوه های فرزندپروری والدینی ادراک شده (EMBU-S)، طرح واره ها ناسازگار اولیه و آسیب های دوران کودکی بوگلاس بریمنر ۲۴ بوده اند. برای ارزیابی مدل پیشنهادی ازروش مدل معادلات ساختاری و نرم افزار Amos استفاده شده است. نتایج بررسی نشان داده که شاخص های برازش مدل مفهومی تحقیق بپس از اصلاحات جزئی در سطح قابل قبولی بوده اند و مدل ارزیابی شده با داده ها برازش خوبی داشته است. و طبق ضرایب رگرسیونی بدست آمده متغیرهای سبک های فرزند پروری، طرح واره های ناسازگار اولیه و آسیب های دوران کودکی نقش میانجی را بین سبک دلبستگی و سبک های مقابله ای داشته اند.
پیش بینی عود مصرف مواد بر اساس آسیب های دوران کودکی : نقش میانجی بیگانگی روابط موضوعی، سازمان شخصیت مرزی و افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اثرات مخرب عود مصرف مواد همواره یکی از چالش های عمده در درمان اعتیاد بوده است. هدف این پژوهش تبیین مدل عود مصرف مواد بر اساس آسیب های دوران کودکی، با در نظر گرفتن نقش میانجی بیگانگی روابط موضوعی، سازمان شخصیت مرزی و افسردگی در گروهی از معتادان تحت درمان با متادون بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی - همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه معتادان مرد تحت درمان با متادون شهرستان کاشان در بهار 1398 بودند. تعداد 170 نفربه روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند. جمع آوری داده ها از طریق مقیاس عود مصرف، آسیب های دوران کودکی، پرسشنامه افسردگی بک، پرسشنامه روابط موضوعی بل، و سیاهه سازمان شخصیت کرنبرگ انجام شد. تحلیل داده ها به روش تحلیل مسیر از نوع مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. یافته ها: مدل یابی روابط ساختاری میان متغیرهای آسیب های کودکی، بیگانگی روابط موضوعی، سازمان شخصیت مرزی و افسردگی با عود مصرف مواد به صورت مستقیم و غیرمستقیم، برازندگی خوبی نشان داد ( RMSEA=0/0489). در میان مسیرهای غیرمستقیم، متغیرهای میانجی روابط موضوعی و افسردگی معنادار بودند. در مجموع این مدل 49/6 درصد از عود مصرف مواد در میان معتادان تحت درمان متادون را تبیین می کند. نتیجه گیری: آسیب های دوران کودکی، می تواند به شکل تاثیر بر سازمان شخصیت، احساس بیگانگی و بالتبع افسردگی در دوران های بعدی زندگی افراد معتاد بروز کند و عود مواد راهبردی جهت رهایی از این رنج است. از این منظر شناسایی و پرداختن به عوامل مذکور، درک عمیق تری از عود ارائه می نماید. پیشنهاد می گردد متخصصین در یک بستر درمانی مؤثر به متغیرهای مذکور در قالب پروتکل های درمانی بپردازند.
پیش بینی نارسیسیزم آسیب شناختی بر اساس آسیب های دوران کودکی و به واسطه نقص در شفقت خود و احساس شرم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: به رغم پیشینه طولانی مطالعات بالینی و همچنین مطالعات اخیر تجربی در زمینه نارسیسیزم آسیب شناختی، این پدیده همچنان یک وضعیت گیج کننده و متناقض باقی مانده است، لذا پژوهش در زمینه عوامل پیش بینی کننده آن می تواند تا حدودی به شناخت ما از این پدیده روانشناختی کمک کند. آسیب های دوران کودکی یک عامل خطر مهم برای شکل گیری نارسیسیزم آسیب شناختی در بزرگسالی هستند، اما مطالعات اندکی در زمینه چگونگی این ارتباط وجود دارد. هدف: هدف مطالعه حاضر پیش بینی نارسیسیزم آسیب شناختی بر اساس آسیب های دوران کودکی و به واسطه نقص در شفقت خود و احساس شرم بود. روش: این مطالعه توصیفی بر اساس مدل یابی معادلات ساختاری بود، جامعه آماری شامل دانشجویان دانشگاه های شهید بهشتی، تهران و خوارزمی در سال 98-1397 بود که تعداد 340 نفر بر اساس روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به پرسشنامه های خودشیفتگی مرضی پینکاس و همکاران (2009)، ترومای دوران کودکی برنستاین و همکاران (2003)، شفقت خود نف (2003) و عاطفه خودآگاه-3 تانگنی (1998) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از آزمون مدل یابی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آسیب های دوران کودکی به صورت منفی بر شفقت خود، شفقت خود به صورت منفی بر احساس شرم و احساس شرم به صورت مثبت بر نارسیسیزم آسیب شناختی اثر دارند که این روابط همگی معنی دار بودند (0/001 p< )، از سوی دیگر نتایج آزمون مدل نشان داد که شفقت خود و احساس شرم در روابط بین آسیب های دوران کودکی و نارسیسیزم آسیب شناختی نقش واسطه را دارند و در نهایت مدل پیشنهادی این مطالعه با مدل آزمون شده دارای برازش مناسب بود. نتیجه گیری: نقص در شفقت خود و احساس شرم نقش کلیدی در رابطه بین آسیب های دوران کودکی و نارسیسیزم آسیب شناختی دارند، لذا توجه به این متغیرها هم در حیطه پیش گیری و هم در حیطه درمان حائز اهمیت است.
بررسی ابعاد هیجانی و روان شناختی آسیب های دوران کودکی در مردان و زنان دارای پیشینه خیانت زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای خیانت زناشویی می توان دلایل فراوانی برشمرد که آسیب های دوران کودکی می تواند یکی از آن ها باشد. هدف پژوهش حاضر آشکار ساختن ابعاد هیجانی و روان شناختی آسیب های دوران کودکی در مردان و زنان دارای پیشینه خیانت زناشویی بود. این پژوهش از نوع پژوهش های کیفی بود که با به کارگیری مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته در 12 نفر (7 زن و 5 مرد) از افراد دارای پیشینه خیانت زناشویی انجام شد. این افراد در سال 1397 به دلیل خیانت زناشویی به مراکز مشاوره شهرستان لارستان، استان فارس، مراجعه کرده بودند، خیانت حداقل شش ماه طول کشیده و به تأیید مراجع و مشاور رسیده بود. شرکت کنندگان به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و نمونه گیری تا جایی ادامه یافت که پاسخ های شرکت کنندگان به حالت اشباع برسد. داده ها با به کارگیری شیوه کیفی نظریه زمینه ای تحلیل شد. نتایج نشان داد که افراد دارای پیشینه خیانت زناشویی در دوران کودکی خود دچار آسیب های هیجانی و روان شناختی همچون محرومیت، درماندگی، گسستگی هیجانی، شکاف میان نسلی و تمرکز بیرون از خانواده والدین شده بودند. بررسی روند مصاحبه ها نشان داد که این آسیب ها مشکلاتی را برای افراد در کودکی و بزرگ سالی و در زمینه های گوناگون زندگی (تحصیلی، اقتصادی، اجتماعی، نوجوانی، شغل و کار وزندگی زناشویی) به وجود می آورند. بر پایه این یافته ها و همچنین الگوی پارادایمی برآمده از آن ها می توان جهت شناسایی و همچنین پیشگیری از آسیب هایی که می تواند در خانواده منجر به خیانت شوند، اقدامات لازم را انجام داد.
رابطه آسیب های دوران کودکی و ویژگی های خودتخریب گری: نقش میانجی مکانیسم های دفاعی رشد نایافته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ مرداد ۱۴۰۲ شماره ۵ (پیاپی ۸۶)
۱۸۲-۱۷۳
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی مکانیسم های دفاعی رشدنایافته در رابطه آسیب های دوران کودکی و ویژگی های خودتخریب گری بود. روش پژوهش حاضر از نوع توصیفی – همبستگی بود و جامعه آماری شامل افراد 18 الی ۳۵ساله شهر تهران در سال 1401 بود که از بین آنها 253 نفر به شیوه در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه های آسیب به خود (SHI) سانسون، ویدرمن و سانسون (1998)، پرسش نامه خودگزارشی کودک آزاری (CASRS) محمدخانی و همکاران (2003) و پرسش نامه سبک های دفاعی (DSQ-40) آندرز و همکارانش (1993) استفاده شد. داده ها به روش تحلیل معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته ها نشان داد که بین آسیب های دوران کودکی با ویژگی های خودتخریب گری رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد (01/0>p). همچنین بین آسیب های دوران کودکی و مکانیسم های دفاعی رشدنایافته و بین مکانیسم های دفاعی رشدنایافته و ویژگی های خودتخریب گری نیز رابطه مستقیم و معنادار بود. (01/0>p). افزون بر این بر اساس آزمون مدل، مکانیسم های دفاعی رشدنایافته در رابطه بین آسیب های دوران کودکی و ویژگی های خودتخریب گری نقش میانجی را ایفا می کند (01/0>p). همچنین مدل پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود. بر اساس یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که مکانیسم های دفاعی رشدنایافته نقش میانجی را در رابطه آسیب های دوران کودکی و ویژگی های خودتخریب گری ایفا می کند.
تدوین و اعتباریابی پرسشنامه پیشایندهای اختلال علائم جسمانی شکل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ زمستان (بهمن) ۱۴۰۲ شماره ۱۳۱
۲۱۸۶-۲۱۶۹
حوزه های تخصصی:
زمینه: اختلال علائم جسمانی شکل یک اختلال وابسته به فرهنگ است و ابزارهای سازگار با فرهنگ جامعه هدف، برای ارزیابی، تشخیص و درمان آن ضروری است. با این که مطالعات مختلف بر تأثیر فرهنگ بر عوامل و زمینه های مؤثر در شکل گیری اختلال علائم جسمانی شکل تأکید دارند، اما مطالعات اندکی به تدوین آزمون مناسب برای ارزیابی عوامل و زمینه های اختلال علائم جسمانی شکل در فرهنگ ایرانی پرداخته اند. هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین و اعتباریابی پرسشنامه پیشایندهای اختلال علائم جسمانی شکل (علّی و زمینه ای) در جامعه ایرانی انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، بنیادی-کاربردی و از حیث گردآوری اطلاعات، پیمایشی-پرسشنامه ای و از نظر روش شناسی در زمره مطالعات آزمون سازی به حساب می آید که در قالب یک طرح پژوهشی همبستگی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی افراد بالای 18 سال شهر تهران در سال 1402 بود. حجم نمونه آماری 915 نفر افراد بررگسال بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته پیشایندهای اختلال علائم جسمانی شکل که از یک پژوهش کیفی برآمده بود، استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی نوع اول و دوم برای بررسی روایی سازه و با روش تحلیل مؤلفه های اصلی با استفاده از نرم افزار SPSS و AMOS انجام شد. یافته ها: یافته های این پژوهش نشان داد پرسشنامه پیشایندهای اختلال علائم جسمانی شکل در جامعه ایرانی، مشخصات روان سنجی مطلوبی دارد. نتایج تحلیل عاملی نشان داد که این پرسشنامه دارای 4 خرده مقیاس والدگری دیکتاتورمآبانه، روابط ناکارآمد زوجی، ویژگی های احساسی و شناختی دوران کودکی است. مقادیر ضریب همسانی درونی با استفاده از آلفای کرونباخ در متغیر مکنون والدگری دیکتاتورمآبانه برابر با 0/922، روابط ناکارآمد زوجی 0/929، متغیر احساسات کودک برابر با 0/842، و در متغیر افکار کودک برابر 846/، به دست آمد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده پیشنهاد می شود که متخصصان در مراکز درمانی از پرسشنامه پیشایندهای اختلال علائم جسمانی شکل، برای ارزیابی، تشخیص و تهیه طرح درمان اختلال علائم جسمانی شکل در جامعه ایرانی استفاده کنند.