مطالب مرتبط با کلیدواژه

ناتوانی هوشی


۱.

مداخله گروهی مدیریت خشم در افراد با ناتوانی های چندگانه و جسمی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مدیریت خشم ناتوانی هوشی نیازهای ارتباطی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۲۲ تعداد دانلود : ۵۸۱
زمینه و هدف: این پژوهش با هدف مداخله برنامه گروهی برای برآوردن نیاز های مدیریت خشم در افراد با سطوح گوناگون ناتوانی های هوشی و نیاز های ارتباطی ویژه انجام شد. روش: 29فرد به طور تصادفی در گروه مداخله و در گروه لیست انتظار منتسب شدند. مداخله شامل 12هفته برنامه مدیریت خشم رفتاری –شناختی با مواد تصویری و محتوای اصلاح شده برای مراجعان با دامنه ناتوانی هاست. یافته ها: با تکمیل برنامه، مراجعان گروه مداخله بهبود معنادار در سطوح خود گزارش دهی خشم در مقایسه با گروه مقایسه و نمرات پیش از مداخله نشان دادند. اثر درمان با برنامه پیگیری بعد از 4ماه نیز حفظ شده بود. در مقابل، فقدان بهبود میزان کیفیت زندگی مشاهده شد. نتیجه گیری: این نتایج شواهدی بر تاثیر برنامه مداخله بر مسایل خشم افراد با دامنه ناتوانی ها فراهم می کند. واژه های کلیدی: مدیریت خشم، ناتوانی هوشی، نیازهای ارتباطی
۲.

مقایسه استرس مادران کودکان پیش دبستانی با و بدون ناتوانی هوشی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: استرس مادران کودکان پیش دبستانی ناتوانی هوشی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۵۸ تعداد دانلود : ۳۵۱
پژوهش حاضر با هدف مقایسه استرس مادران کودکان پیش دبستانی با و بدون ناتوانی هوشی صورت گرفت. این پژوهش از نوع علّی مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل همه مادران کودکان پیش دبستانی با و بدون ناتوانی هوشی شهر شیراز بودند که از بین آن ها نمونه ای به حجم 116 نفر (58 نفر از آن ها مادران کودکان پیش دبستانی با ناتوانی هوشی و 58 نفر از آن ها مادران کودکان پیش دبستانی بدون ناتوانی هوشی) انتخاب شدند. از پرسش نامه رویدادها و تغییرات زندگی (مک کابین و همکاران،1996) برای سنجش استرس استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس دوطرفه نشان داد که استرس مادران کودکان پیش دبستانی با ناتوانی هوشی به طور معنی داری بیشتر از استرس مادران کودکان پیش دبستانی بدون ناتوانی هوشی است. هم چنین نتایج آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد که استرس مادران کودکان پیش دبستانی با ناتوانی هوشی در خرده مقیاس های استرس های درون خانوادگی، استرس های زناشویی، استرس های مالی و تجاری، بیماری و استرس پرستاری، از دست دادن اعضای خانواده و مشکلات قضایی خانواده نسبت به مادران کودکان پیش دبستانی بدون ناتوانی هوشی به طور معنا داری بالاتر است. شایان ذکر است که بین استرس مادران کودکان پیش دبستانی با و بدون ناتوانی هوشی در خرده مقیاس های استرس های ناشی از بارداری و فرزندان، استرس های کاری و تغییر شغلی و کم و زیاد شدن اعضای خانواده تفاوت معنی داری مشاهده نشد. با توجه به یافته های این پژوهش پیشنهاد می شود که مسئولین آموزش کودکان با ناتوانی هوشی، برنامه های آموزش خانواده بهنگام با تأکید بر برنامه های مدیریت استرس برای والدین کودکان پیش دبستانی با ناتوانی هوشی فراهم نمایند تا بر پیشرفت همه جانبه این کودکان تأثیر بگذارند و از پیامدهای زیان آوری که این کودکان را در سنین مدرسه تهدید می کند، پیشگیری کنند.
۳.

تدوین برنامه فرزندپروری مبتنی بر تجارب زیسته مادران کودکان با ناتوان هوشی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مادران ناتوانی هوشی تجارب زیسته برنامه فرزندپروری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۶۵ تعداد دانلود : ۵۷۳
ناتوانی هوشی یک اختلال عصبی رشدی محسوب می شود که تاثیر بسیار زیادی بر خانواده به خصوص مادران می گذارد. لذا هدف از این پژوهش تدوین برنامه فرزندپروری مبتنی برتجارب زیسته مادران کودکان ناتوان هوشی بود. برای تدوین برنامه به شیوه کیفی به کاوش تجارب زیسته مادران با استفاده از مصاحبه ژرف نگر با 12مادر، که دارای کودک ناتوانی هوشی بودند پرداخته شد و مضامین اصلی تجربه ها از طریق روش Colaizzi کشف شد. سپس بر اساس مضامین اصلی کشف شده به مطالعه مروری کلیه روشهای فرزندپروری و برنامه های مربوطه( که در کتابها و مقالات مختلف مطرح شده بودند) پرداخته شد تا جلسات فرزندپروری طراحی شود. و در نهایت برنامه فرزندپروری طراحی شده با استفاده از روش گروه های کانونی بین مشاوران تخصصی مدارس استثنایی استان یزد مورد بررسی قرار گرفت و ضریب CVR مربوط به هرجلسه محاسبه و در مورد برنامه به اجماع رسیده شد و روایی محتوایی و صوری آن مورد تایید قرار گرفت. یافته های حاصل از تجربیات مادران در زندگی با کودک مبتلا به ناتوانی هوشی در 7 مضمون اصلی ( تجربه سرزنش، نگرانی از آینده، مشکلات رفتاری کودک ، اختلال در تعامل، داغ و انزوای اجتماعی، افکار و احساسات منفی و دستاوردهای مثبت ) و 16 مضمون فرعی که به صورت زیرگروه های مضامین اصلی کدبندی شده اند، خلاصه گردید. سپس برنامه فرزندپروری مبتنی بر تجارب زیسته مادران دارای کودک ناتوان هوشی با استفاده از مولفه های اساسی درمان مبتنی بر شفقت و روش فرزندپروری مثبت در 9جلسه آموزشی تدوین شد. از آنجایی که برای طراحی این برنامه از تجارب مادران به عنوان مخاطبان اصلی و همچنین مطالعه ی مروری گسترده منبع علمی برای پاسخگویی به نیازهای آنان استفاده شده است و کلیه جلسات آموزشی مورد بررسی و تایید متخصصان مربوطه قرار گرفته است، به این نتیجه می رسیم که برنامه طراحی شده از روایی محتوایی و صوری قابل قبولی برخوردار می باشد و می تواند در جهت پیشرفت کودکان ناتوان هوشی و خانواده های آنها موثر و مفید باشد.
۴.

مقایسه سلامت روان، سرمایه روان شناختی و صمیمیت زناشویی در مادران کودکان کم شنوا، ناتوانی های هوشی و کودکان عادی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سلامت روان سرمایه روان شناختی صمیمیت زناشویی ناتوانی هوشی کم شنوا

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۵۹ تعداد دانلود : ۲۸۳
هدف : این پژوهش با هدف مقایسه سلامت روان، سرمایه روان شناختی و صمیمیت زناشویی در مادران کودکان کم شنوا، ناتوان هوشی و عادی انجام گرفت. روش : پژوهش حاضر از نوع مطالعات توصیفی – مقایسه ای بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمام مادران کودکان کم شنوا (50 نفر)، ناتوان هوشی (50 نفر) و عادی مراکز نگهداری و مدارس ابتدایی شهر خوی در آذرماه سال 1395 بود. از این جامعه، نمونه ای به حجم 120 نفر (40 نفر برای هر گروه) به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند و پرسشنامه های سلامت عمومی ( GHQ )، سرمایه روان شناختی لوتانز ( PCQ ) و مقیاس صمیمیت زناشویی ( MIS ) را تکمیل کردند. تجزیه وتحلیل داده ها به وسیله نرم افزار SPSS (نسخه 21) با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیری ( Manova ) و آزمون تحلیل واریانس یک طرفه به همراه آزمون تعقیبی شفه انجام شد. یافته ها : تحلیل داده ها نشان داد که بین مادران کودکان ناتوان هوشی و کم شنوا با مادران کودکان عادی از نظر سلامت روانی کل (20/12 F= ، 0001/0 P= ) و سرمایه روان شناختی (362/14 F= ، 0001/0 P= )، تفاوت معنی داری از نظر آماری وجود دارد. ولی بین صمیمیت زناشویی (603/0 F= ، 010/0 P= ) مادران کودکان کم شنوا، ناتوان هوشی و عادی تفاوتی مشاهده نشد. نتیجه گیری : مادران کودکان ناتوان هوشی و کم شنوا، سلامت روانی و سرمایه روان شناختی پایین تری نسبت به مادران کودکان عادی دارند، ولی مادران هر سه گروه از صمیمیت زناشویی یکسانی برخوردارند.
۵.

مقایسه احساس اندوه مزمن و احساس گرفتاری مادران با و بدون کودکان مبتلا به ناتوانی هوشی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: احساس گرفتاری سوگ مزمن ناتوانی هوشی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۹۴ تعداد دانلود : ۳۶۳
زمینه و هدف: حضور کودک مبتلا به ناتوانی هوشی (Intellectual disabilities) در هر خانواده ساختار و سلامت روانی آن به ویژه مادران را تحت تأثیر قرار می دهد. ازاین رو هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی مقایسه ای احساس اندوه مزمن (Chronic sorrow) و احساس گرفتاری (Entrapment) در مادران با و بدون کودکان مبتلا به ناتوانی هوشی شهرستان کاشان در سال تحصیلی 97-1396 بود. مواد و روش ها: این مطالعه از نوع علی-مقایسه ای بود. جامعه آماری آن متشکل از کلیه مادران کودکان مبتلا به ناتوانی هوشی و غیر مبتلا در مدارس استثنایی و عادی شهرستان کاشان بود. نمونه آماری شامل 66 نفر از مادران (31 نفر مادران کودکان مبتلا به ناتوانی هوشی و 35 نفر مادران کودکان غیر مبتلا) بود. مادران کودکان مبتلا به ناتوانی هوشی به روش نمونه گیری در دسترس و مادران کودکان غیر مبتلا به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. جهت سنجش اطلاعات از پرسشنامه های احساس اندوه مزمن کندال (Kendall Chronic Sorrow Instrument یا KCSI) و احساس گرفتاری (Entrapment Questionnaire) استفاده گردید. داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی (تحلیل واریانس چند متغیره) تحلیل شدند. یافته ها: نتایج به دست آمده حاکی از آن بود که بین احساس اندوه مزمن و احساس گرفتاری در مادران با و بدون کودکان مبتلا به ناتوانی هوشی شهرستان کاشان تفاوت معنادار وجود دارد (0001/0=p)؛ به عبارت دیگر مادران کودکان مبتلا به ناتوانی هوشی احساس اندوه مزمن و گرفتاری بیشتری داشته اند. نتیجه گیری: با توجه به تأثیرات منفی دو احساس اندوه مزمن و گرفتاری در سلامت روان افراد ارائه خدمات روان شناختی به مادران کودکان مبتلا به ناتوانی هوشی ضرورت دارد.
۶.

رابطه ساختاری بین استرسور، استرس ادراک شده، منابع حمایتی و سازگاری مادران کودکان با ناتوانی هوشی: نقش واسطه ای سبک های مقابله ای بر اساس مدل Double ABCX(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ناتوانی هوشی سبک های مقابله ای مدل دوگانه ای بی سی ایکس سازگاری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۶۳ تعداد دانلود : ۳۲۳
پژوهش حاضر باهدف ارزیابی سازگاری مادران دارای کودک ناتوان هوشی بر اساس مدل Double ABCX انجام شده است. بر اساس این مدل چندوجهی، رابطه سازگاری مادران با مشکلات رفتاری کودکان، منابع حمایتی و استرس ادراک شده مادران با نقش واسطه ای سبک های مقابله ای موردمطالعه قرارگرفته است. جامعه آماری شامل مادران دارای کودک ناتوان هوشی بودند که تعداد ۲۶۰ نفر در این پژوهش مشارکت داشتند. داده ها از طریق پرسشنامه های مشکلات رفتاری راتر، استرس ادراک شده (PSS-14)، عزت نفس رزنبرگ، مقیاس چندبعدی حمایت اجتماعی ادراک شده (MSPSS)، منابع خانواده (FRS)، سبک های مقابله ای (WOCQ) و مقیاس بهزیستی روان شناختی ریف گردآوری شد و با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری و از روش برآورد بیشینه درست نمایی به برآورد پارامترها و ضرایب مسیر پرداخته شد. یافته های پژوهش نشان داد که مدل استفاده شده، برازش خوبی با داده های تجربی دارد. همچنین بررسی ضرایب مسیر نشان می دهد که منابع خانواده تأثیر مستقیم و معنی داری بر استرس ادراک شده و بهزیستی روان شناختی مادران دارد و سبک های مقابله ای در رابطه بین استرسور، استرس ادراک شده و بهزیستی روان شناختی نقش واسطه ای دارد. نتایج این پژوهش ارزشمندی مدل دوگانه ی ای بی سی ایکس را به عنوان یک الگوی چندوجهی در تبیین سازگاری مادران کودکان ناتوان هوشی مشخص می کند. همچنین نتایج پژوهش رهنمودهای مفیدی برای مداخله فراهم کرده است.
۷.

اثربخشی آموزش مؤلفه های سرمایه روانشناختی بر راهبردهای مقابله ای و تعامل والد-کودک در مادران دارای فرزند با ناتوانی هوشی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تعامل والد-کودک سرمایه روانشناختی راهبردهای مقابله ای ناتوانی هوشی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۲ تعداد دانلود : ۱۸۴
زمینه: پژوهش ها نشان می دهد مادران دارای کودکان با ناتوانی هوشی از راهبردهای مقابله ناکارآمد استفاده می کنند که تأثیرات منفی بر کیفیت تعاملات شان دارد. مداخلاتی جهت تجهیز مادران در این زمینه نیاز است. در مورد اثربخشی آموزش مؤلفه های سرمایه روانشناختی بر راهبردهای مقابله ای و تعامل والد-کودک در این دسته از مادران، شکاف پژوهشی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مؤلفه های سرمایه روانشناختی بر راهبردهای مقابله ای و تعامل والد-کودک در مادران دارای فرزند با ناتوانی هوشی انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی، از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه همراه با پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش را مادران دارای فرزند دختر با ناتوانی هوشی تشکیل داده که فرزندان شان در سال تحصیلی 1401-1400 در مدارس دخترانه ابتدایی استثنایی شهر تهران مشغول به تحصیل بودند. با روش نمونه گیری هدفمند، 40 مادر انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (20 نفر آزمایش و 20 نفر گواه) گمارش شدند. ابزار استفاده شده در این پژوهش شامل پرسشنامه های راهبردهای مقابله ای (لازاروس و فولکمن، 1984) و تعامل والد-کودک (پیانتا، 1994) بود. گروه آزمایش در معرض 16 جلسه آموزشی قرار گرفت. دادهها نیز با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیری و تک متغیری تجزیه و تحلیل شد. یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد، نمرات پس آزمون گروه آزمایش نسبت به گروه گواه در متغیر های راهبردهای مقابله ای مسئله مدار و تعامل والد-کودک به طور معناداری بالاتر بوده و همچنین در راهبرد مقابله ای هیجان مدار کاهش داشته است (0/01>p). همچنین اثرات برنامه در مرحله پیگیری بر روی راهبرد مسئله مدار و تعامل والد-کودک پایدار بود ولی در راهبرد هیجان مدار، کاهش معناداری داشته است. نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی برنامه آموزش مؤلفههای سرمایه روانشناختی بر راهبردهای مقابله ای و بهبود تعامل والد-کودک در مادران دارای کودک با ناتوانی هوشی، توجه به توانمندسازی فردی مادران و تقویت منابع روانشناختی آنان ضروری باشد
۸.

اثربخشی بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک بر ساز ش یافتگی اجتماعی و مهارت های اجتماعی دانش آموزان ناتوان هوشی با آسیب بینایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آسیب بینایی بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک سازش یافتگی اجتماعی مهارت های اجتماعی ناتوانی هوشی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۳ تعداد دانلود : ۱۷۹
زمینه و هدف: یکی از بارز ترین شیوه های تغییر رفتار در کودکان، بازی درمانی است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک بر سازش یافتگی اجتماعی و مهارت های اجتماعی دانش آموزان ناتوان هوشی با آسیب بینایی انجام شد. روش: در این پژوهش از روش پژوهشی مورد منفرد با طرح A-B-A استفاده شد. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان ناتوان هوشی با آسیب بینایی دوره ابتدایی در شهر اصفهان در سال 1400 بود که از بین آنها 3 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. مادران دانش آموزان پس از 3 جلسه خط پایه، طی 10 جلسه 120 دقیقه ای برنامه بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک را دریافت کردند و 1 ماه پس از پایان مداخله، طی 3 جلسه تحت آزمون پیگیری قرار گرفتند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسش نامه سازش یافتگی اجتماعی کالیفرنیا و پرسش نامه مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده های پژوهش، از تحلیل دیداری، شاخص روند و شاخص ثبات، اندازه اثر، درصد داده های همپوش و غیر همپوش استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد، بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک بر سازش یافتگی اجتماعی و مهارت های اجتماعی دانش آموزان ناتوان هوشی-آسیب دیده بینایی اثربخش بوده است. درصد غیر همپوشی داده های سازش یافتگی اجتماعی و مهارت های اجتماعی در 2 موقعیت خط پایه و مداخله برای 3 آزمودنی به ترتیب 88 % و 100 % و شاخص درصد بهبودیداری به ترتیب 04 / 14 و 41 / 22 بود. این اثربخشی در مرحله پیگیری 30 روزه همچنان مشهود بود. نتیجه گیری: بر اساس یافته های حاصل از این پژوهش می توان گفت بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک می تواند نقش مهمی در افزایش سازش یافتگی اجتماعی و مهارت های اجتماعی دانش آموزان ناتوان هوشی با آسیب بینایی ایفا کند.
۹.

تأثیر مداخله روانشناسی مثبت بر خودکارآمدی، تاب آوری و امید به زندگی مادران کودکان با ناتوانی هوشی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ناتوانی هوشی روانشناسی مثبت خودکارآمدی امید به زندگی تاب آوری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۵ تعداد دانلود : ۸۵
هدف این پژوهش بررسی تأثیر آموزش مهارت های روانشناسی مثبت نگری بر خودکارآمدی، تاب آوری و امید به زندگی مادران کودکان با ناتوانی هوشی بود. روش پژوهش نیمه تجربی از نوع طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. نمونه ای به حجم 20 نفر از مادران دارای کودک کم توان ذهنی به روش هدفمند انتخاب شد و این افراد در دو گروه آزمایش و کنترل (هرکدام 10 نفر) گمارده شدند. اطلاعات موردنیاز از طریق سه پرسش نامه ی خودکارآمدی عمومی شرر، امید اشنایدر و همکاران و تاب آوری کانر و دیوید سون، جمع آوری شد. افراد قبل از انجام مداخله مورد ارزیابی قرار گرفتند، سپس آموزش روانشناسی مثبت برای گروه آزمایش در 6 جلسه اجرا شد و ارزیابی مجدد در مرحله ی پس آزمون و پیگیری انجام گرفت. داده ها با تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر بررسی شدند. نتایج نشان داد که مداخله روانشناسی مثبت باعث ارتقای خودکارآمدی، تاب آوری و امید به زندگی در مادران کودکان با ناتوانی هوشی شد؛ بنابراین، پیشنهاد می شود از این مداخله برای ارتقای خودکارآمدی، تاب آوری و امید به زندگی مادران کودکان با ناتوانی هوشی استفاده شود.
۱۰.

تدوین مدل ساختاری شادکامی مادران دارای فرزند با ناتوانی هوشی بر اساس سرمایه روانشناختی با میانجی گری انعطاف پذیری شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: شادکامی ناتوانی هوشی سرمایه روانشناختی انعطاف پذیری شناختی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۲ تعداد دانلود : ۸۶
زمینه: تولد و حضور فرزند با ناتوانی هوشی در خانواده ها انواع مختلفی از واکنش های عاطفی و شناختی را به دنبال خواهد داشت، لذا برخی از مادران این کودکان تفکر انعطاف پذیر ندارند و در نتیجه توان عملکرد در شرایط ناگوار برایشان سخت تر می شود و نمی توانند در این شرایط هیجانات خود را به خوبی مدیریت کنند. همچنین این مادران به دلیل عدم داشتن سرمایه روانشناختی بالا دچار تنش های بیشتری می شوند. هدف: هدف این پژوهش تدوین مدل ساختاری شادکامی مادران دارای فرزند با ناتوانی هوشی بر اساس سرمایه روانشناختی با میانجی گری انعطاف پذیری شناختی بود. روش: روش مطالعه حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از نظر ماهیت توصیفی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل مادران دارای فرزند با ناتوانی هوشی بود که در سازمان آموزش و پرورش استثنایی شهر تهران (مدارس استثنایی شهر تهران، سال تحصیلی 1401-1400) دارای پرونده می باشند. حجم نمونه در پژوهش حاضر نیز با در نظر گرفتن احتمال اُفت نمونه ها ۳۰۰ نفر از شهر تهران، در نظر گرفته شد. روش نمونه گیری مورد استفاده نیز به صورت در دسترس بود. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های پرسشنامه شادکامی آکسفورد (آرجیل، 2005)، پرسشنامه سرمایه روانشناختی (لوتانز و همکاران، 2007)، پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی (دنیس و ونادروال، 2010) استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون های همبستگی پیرسون با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 25 و مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار Amos نسخه 8 تحلیل شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که شادکامی بر اساس سرمایه روانشناختی مادران دارای فرزند با ناتوانی هوشی (از طریق انعطاف پذیری) تأثیر غیرمستقیم دارد (0/000=p). رابطه ی مذکور حدود 77 درصد از اثر سرمایه های روانشناختی بر شادکامی از طریق انعطاف پذیری تبیین شده است (0/020=p). نتیجه گیری: به نظر می رسد با توجه به اینکه مادران دارای فرزند با ناتوانی هوشی در برخورد با مسائل و مشکلات انعطاف پذیری کمتری دارند و به سختی می توانند مسائل و مشکلات را بپذیرند لذا بهتر است تحقیقات گسترده تر با نمونه های بیشتر در این خانواده ها انجام شود.