فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸٬۰۴۱ تا ۸٬۰۶۰ مورد از کل ۳۵٬۵۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه انرژی کارکنان و بهزیستی ذهنی در قالب یک مدل میانجی گر تعدیل شده بود که در آن شکوفایی به عنوان میانجی گر و انگیزه اجتماع یار به عنوان تعدیل گر مورد بررسی قرار گرفتند. پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. نمونه پژوهش شامل 193 نفر از پرستاران بیمارستان بقایی 2 شهر اهواز بود که به روش سرشماری انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش عبارتند از: مقیاس انرژی آتواتر و کارملی، مقیاس شکوفایی داینر و همکاران، مقیاس بهزیستی ذهنی داینر و همکاران، و مقیاس انگیزه اجتماع یار گرنت و سامانث. ارزیابی الگوی نظری پژوهش و اثرات غیرمستقیم، از طریق مدل یابی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی (PLS-SEM) و با استفاده از نرم افزار Smart-PLS3 انجام شد. همچنین، بررسی اثرات تعدیلی با استفاده از افزونه PROCESS v3.5 در نرم افزار SPSS-24 مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که انرژی کارکنان در کار با شکوفایی (0001/0p< ،61/0β=) و بهزیستی ذهنی (030/0p< ،14/0β=) رابطه مثبت و مستقیمی دارد. همچنین، نقش میانجی گر شکوفایی در رابطه بین انرژی و بهزیستی ذهنی تأیید شد (0001/0p< ،40/0β=). در نهایت، نتایج نشان داد که تعامل انگیزه اجتماع یار و انرژی بر شکوفایی و بهزیستی ذهنی کارکنان اثر منفی و معنی داری دارد. براساس نتایج این پژوهش، بهزیستی ذهنی کارکنان که از شاخص های سلامت روانی است، تحت تأثیر متغیرهای فردی همچون انرژی، شکوفایی و انگیزه اجتماع یار است.
اثر بخشی درمان شناختی رفتاری واحدپردازه ای بر سوگیری تعبیر چهره و ترس از ارزیابی منفی در دانشجویان دارای خصیصه پارانوئید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری واحد پردازه ای بر سوگیری تعبیر چهره و ترس از ارزیابی منفی در دانشجویان دارای خصیصه پارانوئید انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با روش پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانشجویان مراجعه کننده به مرکز مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی شهر کاشمر در سال 1398 که بر اساس پرسشنامه بالینی چندمحوری میلون -3 و ملاکهای DSM-5 دارای خصیصه پارانوئید تشخیص داده شده اند، تشکیل دادند (بر اساس آمار به دست آمده از این مرکز 60 نفر). از این تعداد، 20 دانشجو دارای خصیصه پارانوئید به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند (هر گروه 20 نفر). گروه آزمایش 16 جلسه درمان شناختی رفتاری واحدپردازه ای چورپیتا را دریافت کردند. ابزار پژوهش پرسشنامه چندمحوری بالینی؛ سوگیری تعبیر چهره های مبهم و مقی اس ت رس از ارزی ابی منف ی بود که قبل و بعد از مداخله توسط هر دو گروه تکمیل گردید. داده- های جمع آوری شده توسط نرم افزار SPSS-22 و آمار استنباطی تحلیل کواریانس تحلیل شد. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد با حذف اثر نمره های پیش آزمون سوگیری تعبیر چهره و ترس از ارزیابی منفی به عنوان متغیر همپراش اثر اصلی درمان شناختی رفتاری واحد پردازه ای بر سوگیری تعبیر چهره و ترس از ارزیابی منفی در پس آزمون معنی دار است(05/0 P < ). لذا می توان از درمان شناختی رفتاری واحدپردازه ای به عنوان یک روش موثر برای کاهش سوگیری تعبیر و ترس از ارزیابی منفی افراد دارای خصیصه پارانوئید بهره گرفت.
مقایسه مؤلفه های ERP در افراد ماهر و غیرماهر در بازی های کامپیوتری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بازی های کامپیوتری با توجه به گسترش و محبوبیتی که دارند امروزه به یکی از موضوعات مورد علاقه پژوهشگرانی در زمینه مغز و عملکرد آن تحقیق می کنند بدل شده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی مهارت در پاسخ به بازی های کامپیوتری صورت گرفته و دو شبکه توجه قدامی و خلفی را مورد بررسی قرار می دهد. روش: پژوهش حاضر به شیوه شبه آزمایشی است و دو گروه از افراد ماهر و غیرماهر در بازی های کامپیوتری در آن شرکت دارند. افراد حاضر در هر دو گروه در حین ثبت EEG به تکلیف در خصوص بازی های مورد بررسی پاسخ دادند. مؤلفه های مورد بررسی در این پژوهش مؤلفه P1 در شبکه خلفی توجه و ناحیه پس سری و مؤلفه PP2 در شبکه توجه قدامی و ناحیه پیش پیشانی مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها: نتایج به دست آمده نشان داد دو گروه ماهر و غیرماهر در پاسخ به بازی های کامپیوتری متفاوت هستند و گروه غیرماهر فعالیت بیشتری در مواجه با محرک از خود نشان دادند. در حالی که گروه ماهر عملکر بهتری داشتند و از هر دو شبکه توجه به طور همزمان استفاده می کردند. همچنین نتایج نشان داد دو شبکه توجه قدامی و خلفی در مواجه با محرک ها متفاوت عمل می کنند و شبکه قدامی فعالیت بیشتری در توجه متمرکز سوگرانه دارد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت بازی های کامپیوتری با فعالیت کمتر و عملکرد بهتر اما غیر تخصصی در مغز همراه است و این تفاوت در شبکه توجه قدامی به خوبی قابل مشاهده است.
الگوی ساختاری درد ادراک شده بر اساس سیستم های مغزی/رفتاری و حمایت اجتماعی با میانجیگری تحمل پریشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۶۰)
31 - 11
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین الگوی ساختاری درد ادراک شده براساس سیستم های مغزی/رفتاری و حمایت اجتماعی با میانجیگری تحمل پریشانی بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمام بیماران مبتلا به میگرن مراجعه کننده به بیمارستان بوعلی و دو کلینیک مغز و اعصاب در شهر تهران در سال 1399 بود که از میان آنها 374 بیمار به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس سیستم های بازداری/فعال سازی رفتاری کارور و وایت (1994)؛ مقیاس چندوجهی حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت و همکاران (1988)؛ مقیاس تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (۲۰۰۵) و پرسشنامه دردهای مزمن محمدیان (1374) بود. داده های پژوهش حاضر با استفاده از روش الگویابی معادله های ساختاری تحلیل شدند. یافته ها: در پژوهش حاضر یافته ها حاکی از برازش الگوی ساختاری پژوهش با داده های گردآوری شده بود. ضریب مسیر غیرمستقیم بین سیستم فعال ساز رفتاری و درد ادراک شده منفی بود (001/0=P، 109/0-=β). درنهایت ضریب مسیر غیرمستقیم بین حمایت اجتماعی ادراک شده و درد ادراک شده منفی بود (001/0=P، 145/0-=β). نتیجه گیری: به نظر می رسد حمایت اجتماعی ادراک شده و نظام فعال ساز رفتاری انگیزه فرد را برای تحمل پریشانی ناشی از درد با هدف کاهش آن فراهم می آورند. براساس نتایج حاصل از پژوهش حاضر مداخلاتی که تظاهرات سیستم های مغزی/ رفتاری را تعدیل می کنند و فراهم آوردن گروه های حمایتی در جهت ارائه حمایت اجتماعی به بیماران مبتلا به درد میگرن پیشنهاد می شود.
پیش بینی مثلث سازی براساس ابعاد انطباق پذیری خانوادگی، انسجام، ویژگی های شخصیت خود و همسر و تجربه های هیجانی نسبت به همسر در زنان متاهل
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مثلث سازی، هم داستان شدن یک فرزند یا شخص ثالثی با یک والد علیه والد دیگر است . هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر پیش بینی مثلث سازی براساس ابعاد انطباق پذیری خانوادگی، انسجام، ویژگی های شخصیت خود و همسر و تجربه های هیجانی نسبت به همسر در زنان متأهل اصفهان بود . روش: روش پژوهش توصیفی –همبستگی و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان متاهل اصفهان در سال ۱۳۹۷ بود. نمونه شامل ۲۲۰ زن متاهل در اصفهان بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار تحقیق پرسشنامه ی انسجام و انطباق پذیری خانواده (اولسون و همکاران، ۲۰۰۶)، مثلث سازی (بهرامی و یوسفی، ۱۳۹۶)، پنج عاملی شخصیت مبتنی بر شناخت همسر (شاه محمدی و یوسفی، ۱۳۹۶)، تجربه هیجانی نسبت به همسر(غفرالهی و یوسفی، ۱۳۹۷) بود. داده های جمع آوری شده توسط ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام ، تحلیل عاملی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. داده های جمع آوری شده از طریق نرم افزار ۲۲ SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت . یافته ها: نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که بین مثلث سازی و هیجانات منفی (۳۵/۰۱۶)، انسجام بی قیدوبند(۰/۳۸)، وجدان گرایی همسر(۰/۳۲۷)، انطباق پذیری سخت گیرانه (۰/۵۸۷-)، روان رنجوری زن (۰/۶۰۷)، هیجانات مثبت (۰/۵۲۸-)، انطباق بی نظم (۰/۲۴۸-) رابطه ی معناداری وجود دارد . نتیجه گیری: از نتایج پژوهش حاضر می توان در جهت شناخت مثلث سازی در مشاوره های زوجی بهره جست و مطابق با آن روش های پیشگیرانه و مداخلات مناسبی را به کار گرفت.
تدوین الگوی مفهومی عوامل شکل دهنده طلاق در پنج سال اول زندگی: یک مطالعه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: آمارهای موجود نشان می دهند که تعداد طلاق های ثبت شده در سال های آغازین زندگی مشترک به ویژه در پنج سال اول نسبت به دیگر سال های ازدواج بیشتر است. مطالعات کیفی پیرامون آسیب شناسی این موضوع و تدوین مدل برای کاهش عوامل سبب ساز آن مغفول مانده است. هدف: پژوهش حاضر با هدف کشف پیشایندها و پیامدهای طلاق در پنج سال اول زندگی زناشویی و تدوین الگوی مفهومی بسترهای شکل دهنده آن انجام شد. روش: این پژوهش با رویکرد کیفی و روش داده بنیاد انجام شد. جامعه آماری شامل همه زوجین طلاق گرفته در پنج سال اول زندگی مشترک در شهرهای تهران و شیراز در سال 1398 بودند. از بین جامعه آماری به شیوه ای هدفمند 19 نفر انتخاب شدند. شرکت کنندگان با مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته مورد بررسی قرار گرفته و داده های به دست آمده مطابق با رویکرد نظام دار استروس و کوربین طی فرآیندی منظم و درعین حال مداوم مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: تحلیل تجارب شرکت کنندگان نشان داد پیشایندهای طلاق عبارتند از پیشایندهای فردی و تعاملی. شرایط مداخله گر نیز شامل عوامل خانوادگی و فرهنگی - اجتماعی بودند. همچنین موانع طلاق موانع فردی، اجتماعی و خانوادگی را در بر داشت و راهبردهای اتخاذ شده به منظور مقابله با این موانع شامل راهبردهای راه حل آفرین و مشکل آفرین بود. پیامدهای طلاق نیز مشتمل بر پیامدهای فردی خانوادگی و اجتماعی- فرهنگی بود. نتیجه گیری: در نهایت از تحلیل یافته ها و الگوی مفهومی پژوهش می توان به این نتیجه رسید که طلاق در سال های اولیه زندگی مشترک نتیجه نقصان های فردی، زوجی و ضعف های خانوادگی و فرهنگی اجتماعی زوجین است. لذا لازم است برنامه های پیشگیرانه ازدواج متمرکز بر سال های اولیه ازدواج به ویژه پنج سال اول باشد.
پیش بینی نارسیسیزم آسیب شناختی بر اساس آسیب های دوران کودکی و به واسطه نقص در شفقت خود و احساس شرم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: به رغم پیشینه طولانی مطالعات بالینی و همچنین مطالعات اخیر تجربی در زمینه نارسیسیزم آسیب شناختی، این پدیده همچنان یک وضعیت گیج کننده و متناقض باقی مانده است، لذا پژوهش در زمینه عوامل پیش بینی کننده آن می تواند تا حدودی به شناخت ما از این پدیده روانشناختی کمک کند. آسیب های دوران کودکی یک عامل خطر مهم برای شکل گیری نارسیسیزم آسیب شناختی در بزرگسالی هستند، اما مطالعات اندکی در زمینه چگونگی این ارتباط وجود دارد. هدف: هدف مطالعه حاضر پیش بینی نارسیسیزم آسیب شناختی بر اساس آسیب های دوران کودکی و به واسطه نقص در شفقت خود و احساس شرم بود. روش: این مطالعه توصیفی بر اساس مدل یابی معادلات ساختاری بود، جامعه آماری شامل دانشجویان دانشگاه های شهید بهشتی، تهران و خوارزمی در سال 98-1397 بود که تعداد 340 نفر بر اساس روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به پرسشنامه های خودشیفتگی مرضی پینکاس و همکاران (2009)، ترومای دوران کودکی برنستاین و همکاران (2003)، شفقت خود نف (2003) و عاطفه خودآگاه-3 تانگنی (1998) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از آزمون مدل یابی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آسیب های دوران کودکی به صورت منفی بر شفقت خود، شفقت خود به صورت منفی بر احساس شرم و احساس شرم به صورت مثبت بر نارسیسیزم آسیب شناختی اثر دارند که این روابط همگی معنی دار بودند (0/001 p< )، از سوی دیگر نتایج آزمون مدل نشان داد که شفقت خود و احساس شرم در روابط بین آسیب های دوران کودکی و نارسیسیزم آسیب شناختی نقش واسطه را دارند و در نهایت مدل پیشنهادی این مطالعه با مدل آزمون شده دارای برازش مناسب بود. نتیجه گیری: نقص در شفقت خود و احساس شرم نقش کلیدی در رابطه بین آسیب های دوران کودکی و نارسیسیزم آسیب شناختی دارند، لذا توجه به این متغیرها هم در حیطه پیش گیری و هم در حیطه درمان حائز اهمیت است.
ویژگی های روانسنجی مقیاس افسردگی رادز در دانش آموزان
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی ویژگی های روانسنجی مقیاس افسردگی نوجوانان رینولدز با بکارگیری تحلیل عاملی بود. مواد و روش ها: حجم نمونه ی مورد نظر شامل 400 دانش آموز مقطع راهنمایی و دبیرستان که 200 نفر از آن ها دختر و 200 نفر پسر بودند و با روش نمونه گیری در دسترس از میان مدارس شهر تهران انتخاب شده بودند. برای محاسبه ی روایی همگرا و واگرا همزمان با اجرای مقیاس، از مقیاس های افسردگی کودکان و نوجوانان کوتچر،مقیاس خودکارآمدی، مقیاس نا امیدی، مقیاس افسردگی نوجوانان کواکس و پرسشنامه ی مشکلات رفتاری ایشنباخ استفاده شد. جهت بررسی ساختار عاملی تأییدی مرتبه اول مقیاس افسردگی کودکان و نوجوانان رینولدز از روش برآورد کم ترین مقدار مجذورات وزن دار (WLS) و برای ارزیابی کفایت برازش مدل با داده ها از شاخص های RMR ، RMSEA ، CFI ، AGFI ، GFI ، 2 c ، /df 2 c و 2 D c استفاده گردید. یافته ها: ساختار عاملی مقیاس افسردگی نوجوانان رینولدز با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی مورد تأیید قرار گرفت. بررسی ضرایب همبستگی نشان داد که مقیاس افسردگی نوجوانان رینولدز با مقیاس های افسردگی کوتچر، افسردگی کودکان و ناامیدی کودکان و نوجوانان رابطه مثبت معنی دار و با مقیاس خودکارآمدی نوجوانان رابطه منفی معنادار دارد که این رابطه بیانگر روایی همگرا و روایی واگرای این ابزار می باشد. نتیجه گیری: ساختار عاملی مرتبه اول مقیاس افسردگی نوجوانان رادز برازش بهتری با داده های مشاهده شده نشان داد. ساختار عاملی تأییدی، اعتبار و روایی مقیاس افسردگی نوجوانان رادز برای کاربردهای پژوهشی و بالینی در حد قابل قبول می باشد.
نقش واسطه ای اضطراب بیماری کرونا در رابطه بین اضطراب صفت با سلامت عمومی و سبک ارتقادهنده سلامت در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال دهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۴۰)
165 - 179
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای اضطراب بیماری کرونا در رابطه بین صفت اضطرابی با سلامت عمومی و سبک ارتقادهنده سلامت در دانشجویان اجرا شد. روش: جامعه آماری پژوهش مشتمل بر کلیه دانشجویان دختر دانشگاه شهید چمران اهواز در سال 1399 بوده که به صورت اینترنتی در پژوهش شرکت کردند. شرکت کنندگان این پژوهش پرسشنامه اضطراب بیماری کرونا علیپور و همکاران (1398)، سیاهه اضطراب صفت-حالت اشپیل برگر (1970) پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ (1972) و نیمرخ سبک زندگی ارتقادهنده سلامت والک ر و همکاران (1987) را تکمیل کردند. برای آزمودن مدل پژوهش، از روش مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. همچنین، برای بررسی معنی داری اثرات غیرمستقیم مدل پژوهش، روش بوت استراپ به کار گرفته شد. یافته ها: نتایج تحلیل ها نشان داد الگوی پیشنهادی از برازش مناسبی برخوردار است. همچنین بررسی اثرات مستقیم مدل نشان داد که اثر اضطراب صفت بر اضطراب بیماری کرونا ؛ و اثر اضطراب بیماری کرونا بر سلامت عمومی و سبک زندگی ارتقادهنده معنی دار است (0001/ 0 P < ). به علاوه ، نتایج نشان داد که تمامی اثرات غیرمستقیم مدل معنی دارند. نتیجه گیری: بر اساس نتایج بدست آمده اضطراب صفت می تواند با میانجی گری اضطراب بیماری کرونا بر سلامت عمومی و سبک ارتقادهنده سلامت تأثیرگذار باشد.
مقایسه اثربخشی شفقت درمانی و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر خود انتقادی و افسردگی مبتلایان به افسردگی اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: افسردگی ازجمله مشکلات شایع با پیامدهای گوناگون اقتصادی، اجتماعی و روان شناختی هستند. از این رو، هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی شفقت درمانی و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر خود انتقادی و افسردگی مبتلایان به افسردگی اساسی بود. روش: طرح پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری تمامی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی مراجعه کننده به مراکز مشاوره روان شناختی شهر نیشابور سه ماهه اول سال 1398 بودند که از میان آن ها 45 نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند، و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش 1 و 2 (هر گروه 15 نفر)، و یک گروه کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش اول درمان درمان مبتنی بر شفقت، گروه دوم درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی را دریافت کردند و گروه کنترل در فهرست انتظار قرار گرفتند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه خودانتقادگری و عدم خود اطمینان بخشی گیلبرت و همکاران (2004)، پرسش نامه افسردگی بک (1996) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل مالتی وریت استفاده شد. نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن بود که شفقت درمانی و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی باعث بهبود خود انتقادی و افسردگی مبتلایان به افسردگی اساسی می گردد. هم چنین، اثربخشی شفقت درمانی بر کاهش این مسائل روان شناختی، بیش تر از درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی می باشد. بحث و نتیجه گیری: هر دو درمان بر کاهش خود انتقادی و افسردگی موثر بوده است، اما شفقت درمانی نسبت به درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی برتری معناداری داشته است (P<05/0).
بررسی طبقات هیجان در ساختار وجودی انسان در قرآن منطبق بر نظریه روان تکاملی پلاتچیک(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۷ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
110-124
حوزههای تخصصی:
سابقه و هدف: انسان نوین بیش از هر زمان دیگر انسانی هیجانی است و خروج هیجانات از حالت طبیعی، درحالی که عامل بقای نوع و فرد انسان معرفی می شود، سبب طیف گسترده ای از بیماری های روانی می شود که بر اساس پژوهش ها رو به گسترش است. تعاریف و طبقات متعددی در نظریات مختلف برای هیجانات و روابط بین آنها ذکر شده که بسیاری از آنها ضمن مطالعه رفتار حیوانات و تطبیق آن با انسان به دست آمده است. نظریه روان تکاملی هیجانات پلاتچیک از مهم ترین و کارآمدترین آنها است؛ اما آیا این همه طبقات هیجانی انسان ها است؟ مبتنی بر آموزه های اسلامی و قرآنی انسان موجودی فراتر از حیوان و دارای بُعدی روحانی است؛ پس هیجانات متفاوتی را می توان برای او تصور کرد. به همین منظور هدف پژوهش حاضر تطبیق طبقات هیجانی پلاتچیک با ساختار وجودی انسان در قرآن بود. روش کار: در پژوهش حاضر به روش تحلیل محتوا نخست فرم کدگذاری ارزیابی از طبقات هیجانات پلاتچیک و تصویر انسان در قرآن با استفاده از کتب و منابع پلاتچیک و قرآن و تفسیر تهیه شد و در اختیار دو ارزیاب آموزش دیده قرار گرفت. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مؤلفان مقاله تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: نتایج به دست آمده نشان داد که همه طبقات هیجانی پلاتچیک در ساختار انسان قرآنی و بیشتر در دو بخش «حالت» و «قوت» وجود دارد و مبتنی بر آن 26 طبقه هیجانی جدید چون ضیق، فرح، رعب، ربط و اعمی و 20 ترکیب هیجانی دیگر پیشنهاد شد. نتیجه گیری: نتایج ضمن معرفی هیجاناتی جدید که با درنظرگرفتن ابعاد مادی و غیرمادی وجود انسان ارائه می شود؛ جایگاه هیجانات را بر اساس ساختار وجودی انسان در قرآن «قلب» معرفی می کند و طبعاً قلب است که بیماری اش سرمنشأ اختلالات هیجانی و سلامتش متضمن درمان معرفی می شود.
پیش بینی بروز رفتارهای پرخطر بر اساس کنترل رفتاری و روان شناختی والدین و والدگری هلیکوپتری در بزرگ سالی نوظهور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف پیش بینی بروز رفتارهای پرخطر بر اساس کنترل رفتاری و روان شناختی والدین و والدگری هلیکوپتری در بزرگ سالی نوظهور انجام شد. روش : روش این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه ی آماری شامل کلیه ی دانشجویان در حال تحصیل مقطع کارشناسی دانشگاه کاشان در سال تحصیلی 99-98 بودند که از این میان با روش نمونه گیری خوشه ای تعداد 375 نفر انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه های نظارت والدینی، کنترل روان شناختی، والدگری هلیکوپتری و پرسشنامه رفتارهای پرخطر استفاده شد. تجزیه وتحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار SPSS-20 در دو بخش توصیفی و استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه) انجام گرفت. یافته ها : نتایج آزمون همبستگی نشان داد که میان کنترل رفتاری، کنترل روان شناختی، والدگری هلیکوپتری و رفتارهای پرخطر رابطه مثبت وجود دارد (05/0 p ≤). هم چنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که از میان عوامل فوق، کنترل روان شناختی والدین 10 درصد و کنترل رفتاری نیز 10 درصد از رفتارهای پرخطر را در بزرگ سالان نوظهور پیش بینی می کند (05/0 p ≤). با توجه به نتایج به دست آمده از این پژوهش، لزوم آگاه ساختن والدین و ارائه ی آموزش های مناسب به آن ها جهت پرورش فرزندان سالم آشکار می شود.
اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر تعارض زناشویی و راهبردهای مقابله ای زنان درگیر طلاق عاطفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره دوم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۶)
572 - 586
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر تعارض زناشویی و راهبردهای مقابله ای زنان درگیر طلاق عاطفی بود. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر از نوع این پژوهش از نوع مطالعه نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه گواه با دوره پیگیری انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه زنان واجد شرایط طلاق عاطفی شهر تهران که به کلینک روانشناسی آتیه در سال 1400 مراجعه کرده اند، بود که از بین آن ها تعداد 30 نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی انتخاب و در گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) جایگزین شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه تعارضات زناشویی براتی و ثنایی (1999)، پرسشنامه طلاق عاطفی گاتمن (2008)، پرسشنامه راهبردهای مقابله ای لازاروس و فولکمن (1984) در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به دست آمده است. پروتکل درمان شناختی-رفتاری در 8 جلسه (یک جلسه در هفته) به مدت 90 دقیقه انجام شد. برای تحلیل نتایج از روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS.22 استفاده شد. یافته ها: نتایج حاکی از آن بود که درمان شناختی-رفتاری در کاهش تعارض زناشویی (25/44=F، 001/0>P)، راهبردهای مقابله ای هیجان مدار (53/30=F، 001/0>P) و افزایش راهبرد حل مساله (86/33=F، 001/0>P) زنان درگیر طلاق عاطفی موثر بود و این تاثیر تا دوره پیگیری، ماندگار بود. نتیجه-گیری: می توان نتیجه گرفت که درمان شناختی رفتاری بر تعارض زناشویی و راهبردهای مقابله ای زنان درگیر طلاق عاطفی موثر بود موثر است و می توان از این درمان در جهت کاهش مشکلات زنان درگیر طلاق عاطفی استفاده کرد.
پیش بینی طلاق عاطفی بر اساس عواطف مثبت-منفی با میانجی گری الگوهای تعاملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره دوم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۶)
587 - 605
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی طلاق عاطفی بر اساس عواطف مثبت-منفی با میانجی گری الگوهای تعاملی در زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره و روانشناسی انجام شد. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی از نظر گر آوری داده ها یک پژوهش کمی می باشد، طرح پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است که با استفاده از روش تحلیل مسیر انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر زنان دارای طلاق عاطفی مراجعه کننده به مراکز مشاوره و روانشناسی (اعم از خصوصی و دولتی) منطقه 2 شهر تهران در سال 1399 بود تعداد 368 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه های طلاق عاطفی گاتمن (2008)، مقیاس عاطفه مثبت و منفی تلگن (1985) و پرسش نامه الگوهای ارتباطی کریستنسن و سالاوی (1984) پاسخ دادند، داده ها با استفاده از معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد ضرایب مسیر مستقیم عواطف مثبت و منفی و الگوهای تعاملی به طلاق عاطفی زنان متأهل معنی دار می باشند (05/0> p). همچنین، ضریب مسیر عاطفه مثبت به ارتباط سازنده متقابل نیز معنی دار است (05/0 > p) ولی ضریب مسیر عاطفه منفی به ارتباط سازنده متقابل، ضرایب مسیر عواطف مثبت و منفی به ارتباط اجتنابی متقابل و ارتباط توقع/ کناره گیر معنی دار نیستند (05/0 < p). نتیجه گیری: نتایج نشان داد ارتباط سازنده متقابل، ارتباط اجتنابی متقابل و ارتباط توقع/ کناره گیر میانجی ارتباط عواطف مثبت و منفی با طلاق عاطفی شده است. این نتیجه حاکی از معنی داری نقش واسطه ای الگوهای تعاملی در رابطه بین عواطف مثبت و منفی با طلاق عاطفی است.
تجربه زیسته معلمان مدارس غیرانتفاعی شهر اصفهان از چالش های آموزش بر خط در دوره همه گیری جهانی کووید-19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال دوم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
15 - 24
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته معلمان مدارس غیرانتفاعی دوره ابتدایی شهر اصفهان از چالش های آموزش بر خط در دوره همه گیری جهانی کووید-19 (بهار سال 1400) انجام شد. رویکرد پژوهش حاضر کیفی و ابزار جمع آوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختارمند بوده است. حجم نمونه تا اشباع نظری نیز 35 نفر از معلمان این مدارس در شهر اصفهان بود که به شیوه در دسترس به عنوان نمونه انتخاب گردیدند. نرم افزار مورد استفاده در این پژوهش، نرم افزار کیفی MAXQDA-10 بوده است. رویکرد مورد استفاده نیز با اتکا به نظریه داده بنیاد Strauss و Corbin(1990) بوده است. یافته ها نشان داد در دوره آموزش بر خط، معلمان مدارس غیرانتفاعی دوره ابتدایی شهر اصفهان با دو چالش جدی که از منبع دانش آموز و معلم هستند، روبرو بوده اند که از بین دو منبع، بیشترین چالش ها در درجه اول متوجه معلم و سپس متوجه خود دانش آموز هستند. در منبع معلم، دخالت والدین و در منبع دانش آموز نداشتن بسته و اینترنت مناسب و عدم ارتباط چهره به چهره با معلم، پررنگ ترین چالش ها بودند. منبع آسیب جسمی نیز چالشی بود که به طور مشترک هم متوجه دانش آموز بوده و هم متوجه معلمان. بنابراین به دست اندرکاران آموزش و پرورش توصیه می شود قبل از ورود به سال تحصیلی جدید، تدبیری جهت رفع چالش ها نمایند.
مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه و انعطاف پذیری روان شناختی در افراد غیر مبتلا و افراد مبتلا به سوءمصرف مواد افیونی و محرک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال دهم مهر ۱۴۰۰ شماره ۷ (پیاپی ۶۴)
174-163
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه و میزان انعطاف پذیری روانشناختی در افراد غیر مبتلا و افراد مبتلا به سوءمصرف به مواد افیونی و محرک بود. این مطالعه از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری این پژوهش، کلیه مردان غیر مبتلا و مردان مبتلا به اختلال سوءمصرف مواد افیونی و محرک مراجعه کننده به مراکز درمانی و کمپ های ترک اعتیاد شهر یزد در سال 1397 بوده است. روش نمونه گیری در این پژوهش، روش نمونه گیری در دسترس و هدفمند بود که برای هرگروه 45 نفر در نظر گرفته شد. به منظور جمع آوری اطلاعات، از پرسشنامه طرح واره های یانگ ( 1998 ) و پرسشنامه پذیرش و عمل ( بوند و همکاران، 2011 ) و اطلاعات جمعیت شناختی محقق ساخته مورد استفاده قرار گرفت. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس یک راهه، تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی شفه تجزیه و تحلیل شد . نتایج نشان داد که طرحواره های ناسازگار اولیه مصرف کنندگان مواد افیونی و مواد محرک میانگین بالاتر معناداری نسبت به گروه غیر مبتلا دارند(05/0> P )و میانگین انعطاف پذیری روان شناختی گروه مصرف کننده مواد محرک از میانگین انعطاف پذیری روان شناختی گروه مصرف کننده مواد افیونی و گروه افراد غیر مبتلا به صورت معناداری کمتر است(05/0> P ). بنابراین طراحی و اجرای مداخلات طرحواره درمانی و درمان پذیرش و تعهد برای مصرف کنندگان مواد افیونی و مواد محرک میتواند تا حد زیادی راهگشا باشد.
پیگیری یک ساله فرسودگی مراقبین بیماران دوقطبی پس از روان درمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال دهم مهر ۱۴۰۰ شماره ۷ (پیاپی ۶۴)
198-189
حوزههای تخصصی:
افراد مبتلا به اختلال دوقطبی فشار روانشناختی زیادی به مراقبین خود تحمیل می کنند که می تواند پیامدهای ناخوشایندی برای مراقبین به دنبال داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف پیگیری یک ساله فرسودگی مراقبین افراد مبتلا به اختلال دوقطبی پس از رواندرمانی این بیماران انجام شد. این پژوهش تحلیلی-مقطعی در ادامه یک کارآزمایی بالینی در مراقبین افراد مبتلا به اختلال دوقطبی انجام شد. در پژوهش کارآزمایی 30 مرد مبتلا به اختلال دو قطبی در دو گروه مداخله (15 نفر) و گواه (15 نفر) به روش تصادفی از بیمارستان روانپزشکی اصفهان مشارکت داشتند. گروه مداخله تحت روان درمانی پویایی حمایتی- بیانگر و پیگیری سه ماه و شش ماه بود. در شروع کارآزمایی، پس از اتمام آن و یکسال پس از آن فشار روانی مراقبین دو گروه مداخله و گواه مقایسه شد (مراقبین هیچ مداخله ای دریافت نکرده بودند). جمع آوری داده ها با استفاده از مصاحبه فرسودگی مراقبین زاریت (1980) انجام شد. تحلیل داده ها در نرم افزار آماری SPSS-24 و با استفاده از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر انجام شد. نتایج تفاوت های بین گروهی نشان داد بین مراقبین گروه های مداخله و گواه در زیرمقیاس های فرسودگی فردی (008/0= P ، 368/6= F )، عاطفی (014/0= P ، 115/7= F ) و نمره کل (012/0= P ، 420/7= F ) تفاوت معنادار وجود دارد و به ترتیب 27، 24 و 25 درصد از تغییرات ناشی از عضویت گروهی است؛ اما در زیرمقیاس های فرسودگی اجتماعی و اقتصادی تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0< p ). د ر مجموع می توان نتیجه گرفت که روان درمانی در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی می تواند در بلندمدت نقش موثری در کاهش فرسودگی مراقبین آن ها داشته باشد، اما نیازمند مداخلات همه جانبه و مداوم است.
مقایسه میزان اثربخشی فرزندپروری چندبعدی معنوی خداسو و فرزندپروری مثبت بر حرمت خود، خودکارآمدی و خود مهارگری کودکان دارای والدین پراسترس(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: این تحقیق با هدف مقایسه اثربخشی فرزندپروری چندبعدی معنوی خدا سو (GOSP) و فرزندپروری مثبت (TRIPLE P) بر حرمت خود، خودکارآمدی و خودمهارگری کودکان دارای والدین پراسترس، به روش نیمه تجربیِ سه گروهی انجام شد. مواد و روش ها: جامعه آماری دانش آموزان ۸ تا ۱۱ ساله ای بودند که در سال تحصیلی ۹۹-۱۳۹۸ در مدارس منطقه ۱۵ شهر تهران مشغول به تحصیل بوده و دارای والدین پراسترس بودند؛۳۰ نفر از این مادران با نمونه گیری در دسترس و بعد از غربالگری در سه گروه آزمایش و کنترل (هرکدام ۱۰ نفر) به طور تصادفی جایگزین شدند. به آزمودنی های گروه آزمایش GOSP (۱۲ جلسه) و به گروه ۲، TRIPLE P (۱۰ جلسه بر اساس فرزندپروری ساندرز ۱۹۹۲) به صورت ۱۲۰ دقیقه هفتگی آموزش داده شد و گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند. بعد از آموزش، پس آزمون برای هر سه گروه از دانش آموزان اجرا شد. نتایج با روش تحلیل کوواریانس تک متغیری تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد میانگین نمرات دانش آموزان در گروه GOSP در حرمت خود و خود مهارگری به طور معناداری از گروه TRIPLE P و کنترل بیشتر است. خودکارآمدی هیجانی در گروه GOSP به طور معناداری بیشتر از گروه کنترل و میانگین نمرات خودکارآمدی تحصیلی در هر دو گروه آزمایش به طور معناداری از گروه کنترل بیشتر بود. بین حرمت خود و خود مهارگری کودکان در دو گروه TRIPLE P و گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: ترکیب معنویت خدا سو با در نظر گرفتن ویژگی های تحولی کودکان، اثربخشی آموزش های فرزندپروری بر خود مهارگری، حرمت خود و خودکارآمدی در کودکان را افزایش می دهد.
اثر بخشی آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر سبک های دلبستگی و راهبردهای مقابله ای مادران دارای کودکان معلولیت ذهنی- حرکتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر سبک های دلبستگی و راهبردهای مقابله ای مادران دارای کودکان معلول ذهنی- حرکتی انجام شد. روش: نمونه ها به شیوه تصادفی خوشه ای چندمرحله ای (تعداد 24 نفر) انتخاب و سپس به صورت تصادفی به یک گروه آزمایش (12 نفر درگروه درمان شناختی-رفتاری) و یک گروه گواه (12 نفر) تقسیم شدند. در پیش آزمون از پرسشنامه های دلبستگی بزرگسالان کالینز و رید و مقابله با شرایط پر استرس- فرم کوتاه کالزبیک و همکاران استفاده شد. سپس، درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی طی 8 جلسه و یکبار در هفته به مدت دو ساعت بر روی گروه آزمایش اجرا شد و گروه گواه تحت هیچ مداخله ای قرار نگرفت. پس آزمون برای هر دو گروه تکمیل و داده های لازم گردآوری و با استفاده از روش تحلیل کواریانس چندمتغیره (مانکووا) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. یافته ها: نتایج بدست آمده از این پژوهش مبین آن بودکه برنامه درمانی شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی باعث کاهش سبک های دلبستگی اضطرابی (944/39 =F و 002/0 =(P و اجتنابی (772/51 =F و 001/0 =(P و افزایش سبک ایمن (352/130 =F و 000/0 =(P و همچنین کاهش راهبردهای مقابله ای هیجان مدار (108/155 =F و 001/0 =(P و اجتنابی (695/22 =F و 001/0 =(P و افزایش راهبرد مساله مدار (127/203=F و 002/0 =(P مادران کودکان معلول ذهنی حرکتی در مرحله پس آزمون شد. نتیجه گیری: با عنایت به یافته های بدست آمده، به منظور کارآمدی سبک های دلبستگی و راهبردهای مقابله ای مادران کودکان معلول ذهنی حرکتی مغزی باید به مداخله شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی توجه بیشتری مبذول گردد.
تدوین مدل علّی بخشودگی زناشویی بر اساس هوش هیجانی و هوش معنوی با نقش واسطه ای تمایزیافتگی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: بخشودگی زناشویی یکی از مهم ترین عوامل مؤثر در رضایت زناشویی و به عنوان متغیری مؤثر در حل تعارضات زناشویی و افزایش رضایت زناشویی در نظر گرفته می شود. هدف اصلی این پژوهش، تدوین مدل علّی بخشودگی زناشویی بر اساس هوش هیجانی و هوش معنوی با نقش واسطه ای تمایزیافتگی زوجین بوده است. مواد و روش ها: پژوهش حاضر از نوع همبستگی به شیوه معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل زنان متأهل 25 تا 45 ساله شهر همدان بوده که از بین آن ها تعداد 408 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. همه آن ها پرسشنامه های بخشش زناشویی، هوش معنوی، هوش هیجانی و تمایزیافتگی زوجین را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از آزمون معادلات ساختاری به کمک نرم افزار PLS استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد بین هوش هیجانی (102/0) و هوش معنوی (286/0) زوجین با بخشودگی زناشویی رابطه مستقیم مثبت وجود دارد. مسیر رابطه بین هوش معنوی زوجین و سطح تمایزیافتگی آن ها مستقیم، منفی و معنی دار است (139/0-). همچنین مسیر رابطه بین سطح تمایزیافتگی (348/0-) و بخشودگی زناشویی زوجین مستقیم و رابطه بین دو متغیر منفی است. سطح تمایزیافتگی زوجین بر رابطه بین هوش هیجانی و بخشودگی زناشویی (07/0-) و همچنین رابطه بین هوش معنوی و بخشودگی زناشویی (048/0) زوجین اثر میانجیگری دارد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش می توان گفت مدل علی بخشودگی زناشویی بر اساس هوش هیجانی و هوش معنوی با نقش واسطه ای تمایزیافتگی از برازش خوبی برخوردار است و لذا آگاهی مشاوران، روانشناسان و متخصصان از این متغیرها می تواند کمک کننده باشد.