مطالب مرتبط با کلیدواژه

الکتروآنسفالوگرافی کمّی


۱.

بررسی الگوهای الکتروآنسفالوگرافیک نیمکره های مغز در هم نوسانی باند تتا در طی تفکر همگرا و واگرا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: الکتروآنسفالوگرافی کمّی هم نوسانی تفکر همگرا تفکر واگرا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۷۵ تعداد دانلود : ۱۰۹۳
هدف پژوهش حاضر بررسی تغییرات الکتروآنسفالوگرافیک نیمکره های مغز در طی تفکر همگرا و واگرا بود. به منظور انجام این پژوهش با روش نمونه گیری در دسترس تعداد 34 آزمودنی (19 پسر و 15 دختر) انتخاب شدند و در سه موقعیت آزمایشی حالت آرامش، تفکر همگرا و تفکر واگـرا قـرار گرفـتند. در هـر سـه موقعیت امواج مـغزی آزمودنی ها با استفاده از دستگاه الکتروآنسفالوگراف در 19 کانال ثبت شد. امواج مغزی ثبت شده (EEG)، در باند تتا با استفاده از نرم افزار نوروگاید به یک سری از کمیت ها (QEEG) تبدیل شدند. داده های کمی استخراج شده با استفاده از تحلیل واریانس اندازه های مکرر تحلیل شدند. نتایج حاصل نشان داد که به طور جداگانه در نیمکره های چپ و راست دو نوع تفکر، هم نوسانی بیشتری نسبت به حالت آرامش دارند. ولی تفاوت میزان هم نوسانی سه موقعیت مورد مطالعه در دو نیمکره مغز متفاوت نبود.
۲.

تأثیر چالش شناختی بر الگوی الکتروآنسفالوگرافی کمی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: امواج مغزی الکتروآنسفالوگرافی کمّی چالش شناختی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۰۱ تعداد دانلود : ۵۰۴
امروزه نتایج پژوهش ها حاکی از این است که امواج مغزی در حالات روان شناختی مختلف تغییر می کنند. در این راستا هدف این پژوهش بررسی تأثیر چالش شناختی بر الگوی الکتروآنسفالوگرافی کمّی است. داده های qEEG در افراد راست دست ثبت شدند که شامل 13 دانشجوی پسر و 13 دانشجوی دختر بودند. برای ثبت امواج مغزی، الکترود بر روی ناحیه CZ نصب شد. آزمودنی ها از فاصله 90 سانتیمتری، صفحه ی سفید رایانه را به مدت یک دقیقه نگاه می کردند (موقعیت استراحت). سپس بازی React Traking Soccer به مدت یک دقیقه به اجرا درمی آمد (موقعیت چالش شناختی). EEG در حین دو موقعیت مذکور ثبت شد. تحلیل داده ها نشان می دهد اثر اصلی موقعیت ثبت (از حالت استراحت به حالت چالش شناختی) معنی دار نشده است (05/0P>،2/73=F) اما اثر اصلی باند فرکانسی (05/0P
۳.

مقایسه الکتروآنسفالوگرافی کمٌی ارتباطات عصبی در کودکان 6 تا 13 ساله دارای اختلال طیف اتیسم و کودکان طبیعی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اختلال طیف اتیسم کوهرنس الکتروآنسفالوگرافی کمّی ارتباطات از هم گسسته مغزی کودکان طبیعی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۳۰ تعداد دانلود : ۲۱۳
شواهد حاصل از مطالعات عصب شناختی نشان می دهد که علائم اصلی اختلال طیف اتیسم نظیر نقص در برقراری ارتباط اجتماعی، گفتار، رفتارهای تکراری و غیره با نابهنجاری ارتباطات عصبی در ارتباط است. تاکنون مطالعات زیادی در خصوص چگونگی ارتباطات عصبی گروه دارای اختلال طیف اتیسم با روش های مختلف صورت گرفته است. در این میان، الکتروآنسفالوگرافی یک ابزار کارا و غیرتهاجمی است که فعالیت الکتریکی مغز را ثبت می کند و کمک می کند تا بتوان اطلاعاتی از ساختار ارتباطات عصبی و کارکردهای شناختی به دست آورد. از این رو، در این پژوهش سعی بر این است تا با استفاده از شاخص کوهرنس در الگوهای الکتروآنسفالوگرافی کمٌی، به مقایسه چگونگی عملکرد ارتباطات عصبی کودکان دارای اختلال طیف اتیسم و کودکان طبیعی پرداخته شود. پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع مقایسه ای می باشد. جامعه آماری پژوهش تمامی کودکان 6 تا 13 ساله مبتلا به اختلال طیف اتیسم مراجعه کننده به کلینیک مهراز اندیشه واقع در شهر شیراز بودند. از این میان با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 15 کودک(4 دختر و 11 پسر) دارای اختلال طیف اتیسم انتخاب شدند و با 15 کودک طبیعی که بر اساس جنسیت و سن تقویمی با گروه آزمایش همتا شدند مورد مقایسه قرار گرفتند. داده های به دست آمده از الکتروآنسفالوگرافی کمٌی نشان می دهد که تفاوت معناداری میان ارتباطات عصبی (میان نیمکره ای) بین دو گروه وجود دارد. بدین صورت که کوهرنس امواج دلتا(05/0 p< ) و تتا(05/0 p< ) در ناحیه پیش پیشانی، تتا(05/0 p< ) و آلفا(05/0 p< ) در ناحیه مرکزی، تتا(001/0 p< )، آلفا(001/0 p< ) و بتا(001/0 p< ) در ناحیه پس سری و در نهایت دلتا(001/0 p< )، تتا(001/0 p< ) و آلفا(05/0 p< ) در ناحیه گیجگاهی مبتلایان به اختلال طیف اتیسم بیشتر بود. نتایج کمٌی به دست آمده از پژوهش حاضر حاکی از وجود نقص در ارتباطات عصبی کودکان دارای اتیسم است و فرضیه وجود نابهنجاری در ارتباطات عصبی آنها را تایید می کند . بنابراین، با تکیه بر این یافته ها می توان از الگوی ارتباطات شبکه ای در مغز به عنوان شاخصی مناسب در بررسی و شناخت اختلال طیف اتیسم استفاده کرد و با ایجاد تغییر در الگوی امواج مغزی به پیشرفت مداخلات بالینی برای این گروه و درمان آن ها کمک کرد.
۴.

اثربخشی تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای بر الگوی الکتروآنسفالوگرافی کمی و نشانگان بیماران مبتلا به اختلال وسواسی جبری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اختلال وسواسی - جبری الکتروآنسفالوگرافی کمّی تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۱۸ تعداد دانلود : ۱۲۶
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای بر الگوی الکتروآنسفالوگرافی کمی و نشانگان مبتلا به اختلال وسواس جبری بود. در این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل، از بیماران مبتلا به اختلال وسواس جبری مراجعه کننده به کلینیک های روانپزشکی و روانشناسی شهر کرمان در سال 99-1398، 40 بیمار به شیوه در دسترس و مبتنی بر هدف انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایشی و کنترل گمارده شدند. پس از تشخیص اختلال وسواس جبری در بیماران با استفاده از نسخه پژوهشی مصاحبه ی ساختاریافته بالینی و ثبت داده های الگوی الکتروآنسفالوگرافی کمی از 19 مکان مغز آن ها، در گروه آزمایش بر اساس الگوی الکتروآنسفالوگرافی کمی هر فرد، پروتکل درمانی تعیین شد و این گروه تحت درمان تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای  (25 جلسه 60 دقیقه ای) قرار گرفت. شرکت کنندگان، دو بار (پیش آزمون و پس آزمون) با مقیاس وسواسی- جبری یل- براون و ثبت الگوی الکتروآنسفالوگرافی کمی، ارزیابی و داده ها با آزمون های تحلیل کوواریانس و تی وابسته تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای بر بهبود نشانگان افراد مبتلا به اختلال وسواس جبری و اصلاح الگوی امواج مغزی بیماران مؤثر است. بنابراین می توان از این روش به عنوان راهبرد درمانی مؤثر و بدون عارضه استفاده کرد.
۵.

مقایسه رنگ قرمز و آبی در فرکانس های مغزی دانش آموزان ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: رنگ قرمز رنگ آبی آلفا بتا‍ الکتروآنسفالوگرافی کمّی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۷۸ تعداد دانلود : ۱۹۱
پژوهش حاضر با هدف مقایسه رنگ قرمز و آبی در فرکانس های مغزی دانش آموزان ابتدایی انجام شد. مطالعه حاضر از نوع علّی- مقایسه ای بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر، کلیّه ی دانش آموزان مقاطع ابتدایی ناحیه 4 تبریز در سال تحصیلی 98-1397 بود. ابتدا با استفاده از اعلام فراخوان، سالم بودن هر یک از افراد از نظر فیزیکی و روانی مورد تایید قرار گرفت. سپس از میان آن ها 30 نفر به عنوان نمونه به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. به هر کدام از آزمودنی ها به مدت 15 دقیقه رنگ قرمز و آبی ظاهر شده در مانیتور کامپیوتر نشان داده شد و همزمان از این افراد در باندهای فرکانسی دلتا، تتا، آلفا و بتا ثبت الکترئآنسفالوگرافی کمی به عمل آمد. سپس داده های استخراج شده با روش تحلیل واریانس چند متغیره تجزیه و تحلیل شدند و کلیه مراحل توسط نرم افزار SPSS نسخه 21 محاسبه گردید. نتایج نشان داد که محرک رنگ قرمز باعث افزایش فرکانس مغزی بتا در نقطه ی FP1 و محرک رنگ آبی باعث افزایش فرکانس مغزی آلفا می شود P<0/1. با توجه به یافته های پژوهش حاضر، نتیجه گرفته می شود که استفاده از رنگ قرمز در محیط آموزشی مدارس می تواند تأثیر مفیدی بر دانش آموزان داشته باشد.
۶.

اثر القاء عاطفه مثبت و منفی بر ناقرینگی پیشانی و خلفی امواج آلفا مغز در افراد با سیستم های مغزی رفتاری بالا و پایین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: الکتروآنسفالوگرافی کمّی بازداری رفتاری ناقرینگی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۳ تعداد دانلود : ۷۱
مقدمه: سیستم های مغزی رفتاری، با رفتارهای اجتنابی و روی آوری مرتبط هستند. دیویدسون مدل ناقرینگی پیشانی و هیجان را مطرح کرد. هدف پژوهش، بررسی اثر القاء عاطفه بر ناقرینگی پیشانی و خلفی امواج آلفا مغز در افراد با سیستم های فعال سازی و بازداری رفتاری بالا و پایین است. روش: فعال سازی/ بازداری رفتاری توسط پرسشنامه کارور و وایت، ارزیابی شد. پرسش نامه ها میان 300 دانش جو توزیع و نمره گذاری شدند و بر اساس نمرات انتهایی توزیع بر مبنای نمرات Z، چهار گروه اصلی پژوهش (28n=، هر گروه 7 نفر)، انتخاب شدند. الکتروآنسفالوگرافی کمّی هر فرد، در شرایط خط پایه، القاء عواطف مثبت و منفی ثبت شد. داده های توان مطلق امواج آلفای افراد استخراج شده و برای بررسی ناقرینگی، از T همبسته و تحلیل واریانس اندازه گیری های مکرر استفاده شد. یافته ها: در شرایط خط پایه، گروه بازداری بالا، ناقرینگی پیشانی را در سطح P=0.04 نشان دادند، که با برانگیختگی بیشتر F4 و انگیزه اجتناب مرتبط است. در شرایط القاء عاطفه مثبت، دو گروه فعال سازی بالا و پایین، ناقرینگی پیشانی را در سطح P<0.01 نشان دادند که با برانگیختگی بیشتر F3 و انگیزه روی آوری مرتبط است. در شرایط القاء عاطفه منفی، گروه بازداری بالا، ناقرینگی پیشانی را در سطح P=0.001 (برانگیختگی F4)، و گروه فعال سازی پایین، ناقرینگی خلفی را در سطح P=0.002، (برانگیختگی O2) نشان دادند. نتیجه گیری: نظریه گری و دیویدسون برای ناقرینگی پیشانی تأیید شد. نوع عاطفه القاء شده و تفاوت های شخصیتی منجر به تفاوت در الگوی ناقرینگی پیشانی مغز می گردد.